اجتماعیاخلاقی - تربیتیعرفانفلسفیمعارف قرآنی

هنجارشناسي رفتاري مرفهان

ثروت و اموال دنيا از دو ديدگاه قابل بررسي و ارزش گذاري است. اگر به مال و اموال دنيوي 281v405به عنوان وسيله اي براي رسيدن به كمال نگاه شود آنها نعمت هستند و اگر ثروت و مكنت هدف انسان باشد، موجب گمراهي او مي شوند.

نويسنده كوشيده است با نگاهي گذرا به بعضي از آيات قرآن به طرح اين دو ديدگاه بپردازد. مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:

ديدگاه هاي متفاوت درباره اموال دنيا

در قرآن از دو زاويه ديد مختلف به مسئله دارايي و ثروت نگريسته شده است. از اين روست كه به نظر مي رسد كه سرمايه و ثروت دو مفهوم متضادي را با خود حمل مي كند. به اين معنا كه از زاويه ديدي ثروت و دارايي خير شمرده مي شود و دارندگان آن مي تواند به عنوان خير از آن بهره مند شوند بي آن كه به داشتن آن ببالند و افتخار نمايند و از زاويه ديدي ديگر همين ثروت و دارايي نه تنها خير شمرده نمي شود بلكه خود يكي از مهم ترين بلايايي است كه انسان آن را حفظ مي كند و بدان چنگ زده و با خود همراه دارد.

چنين نگرش متضادي را نيز نسبت به اصل همه اين امور يعني خود دنيا نيز مي توان در آيات قرآني ردگيري كرد. به اين معنا كه دنيا در دو سويه متضاد قرار مي گيرد و به شكل سلب و ايجابي گاه خوب و گاه بد شمرده مي شود. به نظر مي رسد كه مسئله دنيا و هم چنين امور وابسته به آن چون ثروت و دارايي در آموزه هاي قرآني به درستي حل نشده است و آدمي را در مشكلي غيرقابل حل شدني قرار مي دهد كه آيا دنيا و ثروت را دوست بدارد و براي آن ارزش و جايگاهي خاص قايل شود يا آن را امري نكوهيده دانسته و از نظر ارزشي آن را بي ارزش و ناچيز شمارد.

به نظر مي رسد كه در آموزه هاي قرآني به دو دنيا و دارايي هاي دنيوي از دو منظر و زاويه مختلف نگريسته شده و امور آن براساس اين دو زاويه مورد تحليل و تبيين و حتي توصيه هاي ارزشي قرار گرفته است. اين دو منظر را مي توان به سادگي ردگيري و شناسايي كرد. در يك منظر و زاويه ديد، دنيا امري خنثي است و نمي توان داوري ارزشي درباره آن ارايه كرد و آن را خوب و يا بد دانست؛ زيرا در اين زاويه ديد، دنيا و دارايي هاي آن، يكي از آفريده هاي الهي است كه به شكلي كامل و تمام آفريده شده است و هيچ نقص و تفاوت و فطوري در آن راه ندارد. دنيا در اين تصوير چنان زيباست كه هيچ كس برتر و فراتر از آن را نمي تواند تصوير كرده و يا بيافريند. امور دنيوي هم چون مال و ثروت زينت و آرايش دنياست و خداوند آن را براي تزيين دنيا آفريده است تا جلوه هاي جمالي و كمالي خويش را آشكار كند. از اين روست كه چارپاياني چون اسب و گاو و گوسفند و شتر و مانند آن از جلوه زيباي آفرينش هستي است و زر و سيم كاني هايي است كه دنيا را به حد كمالي مي آرايد چنان كه ستاره هاي دنيا و آسمان نزديك نيز زينت آن به شمار مي آيند.

اگر دنيا اين گونه تصوير شود، از نظر ذاتي امري زيبا و كمالي است ولي از نظر ارزشي چون ارتباطي با انسان جز به طور كلي پيدا نمي كند امري خنثا به شمار مي آيد. به اين معنا كه اگر نقش محيط زيستي دنيا براي بشر نبود آدمي را نسبتي با آن وجود نداشته است و دنيا و دارايي هاي آن همانند ستارگان آفريده اي از آفريده هاي الهي و آيت و نشانه اي از نشانه هاي آفريدگاري است.

اما از زاويه ديگر، دنيا و دارايي هاي آن مي تواند براي انسان در جايگاه ارزشي قرار گيرد و انسان نسبت به آن به عنوان امري مفيد و سازنده و يا بد و زيانبار به داوري ارزشي نشسته و حكم به بد و خوب بودن آن كند.

در اين منظر، شخص نسبت انسان را به دنيا و دارايي هاي آن مي سنجد و به قضاوت و داوري ارزشي درباره دنيا و زينت هاي آن مي نشيند.

در اين منظر است كه نوع نگاه آدمي به دنيا و ثروت مي تواند تأثيرگذار باشد. به اين معنا كه شخص وقتي به دنيا و ثروت آن مي نگرد به عنوان امري ابزاري مي نگرد و يا آن كه به آن اصالت مي بخشد.

به سخن ديگر انسان دنيا را امري اصيل دانسته و به آن به عنوان يك خواسته اصلي و هدف نهايي مي نگرد يا آن كه آن را ابزار و يا بستري براي دست يابي براي اهداف عالي تر مي شمارد؟

اين گونه است كه دنيا دو مفهوم ارزشي متضاد خود را نشان مي دهد. اگر شخص به دنيا به عنوان امري اصيل و هدفي نهايي بنگرد و به دارايي ها و ثروتي كه در حقيقت زينت و آرايه هاي دنيايي است به عنوان زينت و آرايه هاي انساني بنگرد در آن هنگام است كه از نظر قرآن در مقام داوري ارزشي، دنيا و آرايه هاي آن پست و فرومايه و طلب و خواستن آن زشت و نابهنجار و حتي گناه است. اما اگر به دنيا و آرايه هاي آن يعني مال و ثروت دنيوي به عنوان ابزار كمالي و بستري براي تعالي و تقرب به مقامات عالي و برتر بنگرد و بدان دلبستگي پيدا نكند، دنيا به عنوان مزرعه الاخره و كشت گاه و مركزي براي رشد و تعالي يابي بشر و ثروت و دارايي هاي آن به عنوان خير مطرح و داشتن آن پسنديده شمرده مي شود.

براين اساس مي توان گفت كه نفس دنيا و يا ثروت امري خنثي و بيرون از دايره ارزش گذاري است و زماني مورد داوري ارزشي و قضاوت قرار مي گيرد كه نسبت انسان به دنيا و ثروت مورد تحليل و تبيين قرارگيرد. در اين هنگام نوع نگرش آدمي است كه به مفهوم دنيا و ثروت، مفهومي ارزشي و يا ضدارزشي مي بخشد و دنيا و ثروت خوب و خير و يا بد و شر شمرده مي شود.

در آيات قرآني به اين مسئله توجه داده مي شود كه نگرش انسان به مسئله دنيا و دارايي ها و ثروت مي تواند به شكل دلبستگي به دنيا باشد و يا اين كه اين گونه نباشد. اين بدان معناست كه آيا آدمي در نگرش خويش به دنيا و ثروت به آن اصالت مي دهد و هدف نهايي برمي شمرد و يا آن كه به آن اصالتي نداده و تنها آن را گذرگاه و قرارگاه موقت براي آمادگي و ساخته شدن براي جهاني ديگر برمي شمارد؟ هر يك از اين دو نگرش متفاوت آثاري و تبعات و هم چنين توصيه ها و سفارش هايي را به همراه دارد كه در آيات قرآني از آن به اشكال مختلف سخن به ميان آمده است.

براساس تفاوت هاي نگرشي نسبت به دنيا و دارايي و ثروت است كه ثروت مي تواند خير و يا شر شود و انسان هاي دارنده مال و ثروت مورد داوري ارزشي قرارگيرند و نسبت به آدم ها به عنوان آدم هاي مرفه و يا غيرمرفه سخن به ميان آيد.

در مفهوم قرآني انسان مي تواند با بهره مندي از دنيا و ثروت هاي آن خود را به كمالات مختلف انساني برساند به گونه اي كه به مقام خلافت ربوبي الهي دست يابد. در حقيقت ثروت دنيا را خير خويش قراردهد و آن را به پله اي براي ترقي ذاتي خود و ديگران بلكه جامعه انساني تبديل كند. چنان كه مي تواند آن را وزر وبال خويش گردانده و با اصالت بخشي و دلبستگي به دنيا و ثروت خود را گرفتار دنيا و دارايي هاي آن گردانيده اخلد الي الارض شود و خود را بدبخت و در نهايت گرفتار خشم الهي و دوزخ نمايد.

با تفاوت دونگرش به مسئله دنيا و آخرت دو دسته واژگان كليدي در قرآن به كار مي رود. از اين روست كه قرآن درباره دنيا و ثروت هاي آن و بهره مندگان از آن، دو دسته واژگاني را به كار مي گيرد كه مفاهيم متضادي را نيز با خود حمل مي كنند.

دسته اي كه در اين جا مورد نظر است توجه به نگرش كساني است كه به دنيا اصالت مي دهند و آن را به عنوان هدف تعقيب كرده و تمام همت و انديشه خويش را مصروف آن داشته و در جمع و گردآوري ثروت و مال كه زينت دنياست به عنوان زينت انساني خويش تلاش جانكاهي دارند.

اين دسته در شيوه بهره مندي و بهره گيري نيز رفتاري را از خود نشان مي دهند كه از آن به رفتارهاي اترافي و اسرافي و تكاثري و مانند آن ياد مي شود.

مترف كسي است كه از ثروت و دارايي هاي دنيوي به شكل خاصي بهره مي گيرد. خداوند در آيات قرآني هم به شكل بهره گيري مترفان و هم به آثار زيانبار و منفي اتراف گري اشاره مي كند. به نظر مي رسد خوانش تحليل و تبيين قرآن از اين شيوه و شكل بهره برداري از دنيا و نعمت ها و ثروت هاي آن مي تواند مفيد و سازنده باشد تا معلوم شود كه چگونه آسايش طلبي انسان كه يكي از اهداف و مقاصد اصلي و مؤلفه اي از دو مؤلفه اصلي خوشبختي است، مي تواند با تفاوت نگرشي به امري مطلوب و يا مذموم تبديل گردد.

در اين نوشتار تنها به ابعاد اتراف گري و هنجارشناسي رفتاري اين گروه از بهره مندگان ثروت و دارايي هاي دنيوي اشاره مي شود.

ويژگي هاي منشي و هنجاري مرفهان

قرآن با توجه به تغيير نگرش مرفهان نسبت به دنيا و دارايي ها و ثروت آن، به تحليل رفتاري و كنش و منشي مترفان اشاره مي كند.

يكي از منش ها و خوي مرفهان كه در آيات قرآن به آن اشاره شده است، منش اسراف گري است كه در آيه 12سوره يونس به صراحت و روشني بدان توجه مي دهد و مي فرمايد كه مرفهان به سبب نگرش باطل و نادرست خويش به مسايل دنيوي نسبت به ثروت و دارايي خويش رفتاري اسراف گونه در پيش مي گيرند و آن را به شكل ريخت و پاش مورد بهره برداري قرار مي دهند. از آن جايي كه ثروت و دارايي را ملاك خوشبختي و بهره مندي برمي شمارند مي كوشند تا نمايشي از خوشبختي خويش به ديگران نشان دهند و بر اين اساس آن را به گونه اي اسرافي مورد استفاده قرارمي دهند. چنين رفتاري در يك فرآيند براي ايشان به عنوان امري زيبا و پسنديده زينت داده مي شود و افراد مرفه از اسرافكاري خوششان مي آيد و آن را يكي از عوامل و ابزارهاي خودنمايي برمي شمارند.

به سخن ديگر رفتار و كنش هاي اسرافي ايشان در نظر آنان زيبا و پسنديده جلوه داده مي شود و به جاي آن كه از ريخت و پاش و اسراف كاري خويش شرمنده باشند بدان مي نازند و مي بالند.

از ديگر كنش ها و منش هاي مرفهان مي توان به تفاخر و اظهار آن اشاره كرد. اهل رفاه چون در نگرش خويش اصالت را به دنيا و ثروت مي بخشند ملاك ها و معيارهاي ارزشي آنان نيز تفاوت ملموسي با معيارهاي هنجاري و ارزشي ديگران پيدا مي كند. اين گونه است كه اسراف و ريخت و پاش براي آنان هنجاري مي شود و تفاخر و فخر فروشي به داشته ها و دارايي هاي خويش امري طبيعي جلوه مي كند. آنان مي كوشند به هر شكلي شده خودنمايي كنند و به ديگران به سبب دارايي هاي كلان خويش فخر بفروشند و پز بدهند.

خداوند اين نوع منش و كنش نابهنجاري را كه اهل رفاه در پيش مي گيرند در آياتي چند نقد و تحليل مي كند و حتي با بيان داستاني از فخر فروشي فردي به دارايي ها و ثروت خويش، چنين نگرشي را ضد كمالي و مايه سقوط آدمي بر مي شمارد. از جمله اين آيات مي توان به آيه 32 تا 34 سوره كهف و آيه 10 سوره هود اشاره كرد. در آيه 79 سوره قصص نيز با اشاره به فخرفروشي و تفاخر قارون بيان مي دارد كه چگونه اين نگرش و بينش باطل و نادرست و كنش و منش غلط موجب شده است كه خود را به سوي نيستي سوق دهد و حتي زمينه گمراهي مردمي را نيز فراهم آورد.

خداوند درباره ويژگي و خوي و منش ديگري كه مرفهان بدان مبتلا مي گردند به مساله عجب و غرور ايشان اشاره مي كند و مي فرمايد كه رفاه زدگي انسان موجب مي شود تا خوي ناشايست عجب در او پرورش يابد و بر اين اساس خود را در حريم امنيت از هرگونه بلا و ابتلا ببينند. برخي تا اين اندازه پيش مي روند كه حتي مي توان آخرت را با ثروت و مال خويش بخرند و بر اين اساس به مال و فرزندان خويش مي بالند و فريب آنها را مي خورند.

آياتي بسيار چون 44 سوره انعام و 12 سوره يونس و نيز 9 و 10 سوره هود به اين مساله توجه مي دهد كه چگونه نگرش غلط رفاه زدگان نسبت به دنيا آنان را به رفتارهاي نادرست و كنش و منش هاي باطل سوق مي دهد و عاقبت خود را در دنيا و آخرت به خطر مي افكنند و از عذاب و خشم الهي غافل مي گردند.

به نظر خداوند رفاه زدگي و مال و ثروت زياد انسان ها را به سوي فراموشي از خداوند مي كشاند و به جاي آن كه به ربوبيت الهي توجه كنند متوجه ربوبيت مال مي شوند و مال و ثروت را پروردگار خويش قرار مي دهند و ياد و ذكر خداوند از دل هاي آنان بيرون مي رود. (يونس آيه 12 و فرقان آيه 18و زمر آيه 8)

اين گونه است كه هرگونه فسق و فجوري براي آنان بي معنا مي شود و تجاوزگري از حدود الهي و عرفي و عقلي و عقلايي را امري طبيعي مي شمارند؛ زيرا ارزش گذاري با ثروت موجب مي شود هرگونه ارزش گذاري ديگر معنا و مفهوم خود را از دست بدهد. بر اين اساس است كه رفاه زدگان مردماني فاسق و فاجر مي شوند و از همه حدود و قوانين شرعي و عقلي و عقلايي تجاوز مي كنند و حد و مرزي براي خود و كارهاي خويش نمي پذيرند. (اسراء آيه19)

اينان كه انسان هاي متكبر و مغروري هستند با ويژگي ناپسند تكبر و غرور بي جا نسبت به خود (هود آيه 10 و اسراء آيه 83 و كهف آيه 32و 34 و قصص آيات 76 تا 83) آن چنان شاد و شنگول هستند كه جز خود كسي را نمي بينند. فرح و شادماني ظاهري به ثروت و مال دنيوي (هود آيه 10) آنان را به سوي كفران نعمت (نحل آيه 112 و اسراء آيه 83 و روم آيات 33و 34 و سبا آيه 15 و 17 و زمر آيه 49 و 50) سوق مي دهد و به جاي آن كه شكرگزار نعمت هاي الهي باشند نه تنها سپاسگزار نعمت نمي شوند بلكه با اسرافگري و اتراف گري يعني با ريخت و پاش و نابودكردن آن حق نعمت را نيز ادا نمي كنند.

مرفهان بي درد چون خدانشناس و ناسپاس هستند و عجب و غرور و تكبر ايشان را گرفته و خودنمايي و فخر آنان را تباه ساخته هيچ گونه محدوديتي براي به كارگيري ثروت و دارايي براي خود قبول نمي كنند و با ثروت و مال خويش خود و جامعه را به تباهي مي كشانند و با فريب برخي از مردم آنان را به دنبال خود كشيده و فساد و تباهي اخلاقي را در جامعه دامن مي زنند.

اعراض از اسلام و باورهاي آن (حجر آيه 2و 3) و گريزاني از حق و حقيقت (سبا آيه 15و 16) و انكار معاد و رستاخيز (كهف آيه 32 تا 36) از جمله روش ها و كنش هاي آنان در جامعه ايماني است. خوي تجاوزگري (شورا آيه 47 و قصص آيه 76) و اضلال و گمراه سازي ديگران (يونس آيه 88) و تزيين زشتي ها و جلوه دادن آن به عنوان امر خير و خوب و پسنديده (يونس آيه 12) از ديگر هنجارهاي نادرست ايشان است كه خداوند در آيات ديگري نيز بدان اشاره و توجه مي دهد.

از كنش ها و واكنش هاي نابهنجار ايشان مي توان به تحقير ديگران و اظهار حقارت نسبت به مردمان ديگر كه از ثروت و مال كم تري برخوردار هستند (كهف آيات 32و 34) و شادماني هاي غرورآميز و برپايي مجالس و بزم هاي شبانه تباه گر و افسادگر (هود آيات 9و 10 و رعد آيه 26و روم آيه 36) اشاره كرد.

ظلم در حق ديگران (سبا آيات 15 تا 17) و نيز طغيان گري و لجاجت (توبه آيه 74و نيز مومنون آيات 74و 75) از ديگر مسايلي است كه مي توان در نابهنجاري هاي رفتاري شناسايي كرد.

اين ها نمونه هاي كلي و اصلي است كه در اين نوشتار كوتاه به آن اشاره شد. هر يك از اين ها خود شاخه ها و زير شاخه هاي بسياري دارد كه مي توان گفت كه دنياگرايي و نگرش اصالت بخشي به مال و ثروت و زينت انسان دانستن آن از مهم ترين علل و عوامل نابودي بشر و ايجاد نابهنجاري ها در جامعه و تباهي آن است.

باشد كه با تغيير در نگرش و بازسازي نسبت به دنيا و دارايي ها و ثروت آن خود را از مسير تباهي دور سازيم و در مسير كمالي از ثروت و دارايي بهره مند شويم. اين همان چيزي است كه از آن به خير ياد مي شود. در حقيقت خير همان ثروت و يا هر چيزي است كه براي دست يابي انسان به كمال مفيد و سازنده باشد. ثروتي كه اين گونه نباشد خير نيست بلكه و بال گردن است كه مي بايست خود را از غل و زنجير آن آزاد كرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا