اجتماعیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنی

آزمون هاي الهي رويش ها و ريزش ها

دنيا را دنياي آزمون ها و امتحان هاي گوناگون الهي گفته اند. انسان از زمان تولد تا دم مرگ، هر دمي گرفتار نوع و شكلي از آزمون هاي الهي قرار دارد.

برخي از اين آزمون ها براي اتمام حجت و شناخت شخص از خودش است تا ديگر مدعي امري نباشد، برخي ديگر، براي آن است تا ظرفيتي را براي او فراهم آورد، برخي نيز براي آن است تا از راهي برگردد و برخي براي امري ديگر است.

با هر آزموني انساني راه خود را پيدا مي كند و يا از راه راست به بيراهه كشيده مي شود. اين گونه است كه در هر آزموني، يكي هبوط و ديگري صعود مي كند. از اين رو همگان را در موقعيت خطر معرفي مي كنند و مخلصان (به كسر لام) را در خطري عظيم مي بينند، زيرا آزمون هاي آنان سخت تر و رهايي از آن ها برايشان دشوارتر است. مگر نه اين است كه بزرگاني از اهل بصيرت و تصرف چون سامري هاو بلعم باعوراهاي بسيار لغزيده اند و ««اخلد الي الارض» شده و فرياد «لامساس اليوم» برداشته اند.

نويسنده با نگاهي به آيات و روايات بر آن است تا نقش آزمون هاي مختلف در زندگي بشر را بشناساند و ارزش و جايگاه آن را تبيين و تحليل نمايد كه با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

آزمون، كليد خودشناسي

هر كسي در هر مقام و منزلتي كه هست، مي داند كه شاكله و شخصيت وجودي اش چگونه است. از اين رو خداوند مي فرمايد: الانسان علي نفسه بصيره و لو القي معاذيره؛ هر انساني بر نفس خويش علم يقيني و قطعي دارد هر چند كه در مقام توجيه و عذر برآيد. (قيامت آيات14 و 15)

با اين همه، يكي از شيوه هايي كه خداوند براي شناخت انسان به خودش و اتمام حجت بر وي، به كار مي گيرد، استفاده از روش آزمون است. لذا وقتي انساني به عنوان نمونه، ادعاي ايمان مي كند، او را به آزمون هاي بسيار مي گيرد تا حقيقت ايمان و كفر وي بر خود وي آشكار شود.

خداوند در آيه 2 سوره عنكبوت مي فرمايد: احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون؛ آيا مردم پنداشته اند كه اگر بگويند ايمان آورده ايم، رها مي شوند، در حالي كه آنان به فتنه آزموده مي شوند؟

بنابراين، كسي كه ادعاي ايمان كرد، منتظر امتحانات، بلايا، فتنه ها و آزمون هاي بسياري بايد باشد؛ زيرا ايمان امري باطني است و حتي گاه امر بر خود شخص مشتبه مي شود و گمان مي كند كه اهل ايمان است و باوري را ملتزم مي باشد ولي در عمل نشان مي دهد كه چنين التزام و تعهدي نداشته و ايمان، تنها لقلقه زبان وي است.

به عنوان نمونه بسياري از مردم، ولايت فقيه را باور دارند و حتي برخي به نوع اطلاقي آن ايمان داشته از ولايت مشروطه فقيه نيز گذشته اند، با اين همه به آن در عمل ملتزم نيستند.

در هنگام فتنه ها و آشوب هاست كه هر كسي حقيقت خود را مي شناسد و يا به ديگران مي شناساند. كسي كه واقعا به ولايت مطلقه چه از نوع مشروطه يا مطلقه آن باور داشته باشد، در اين هنگام است كه مقدار و ميزان و يا كيفيت ايمان و باور خودش را نشان مي دهد.

خداوند در آزموني كه در ملااعلي براي فرشتگان مقرب و كروبين خود گرفت، بسياري از اسرار و امور بسيار خفي و اخفي ظاهر شد. خداوند در مقام قدس خود از همه فرشتگان خواست تا اطاعت مطلق خويش را به خداوند با سجده به آدم(ع) نشان دهند. در اين ميان هر چند كه برخي از فرشتگان اما و اگرهايي كردند و براي اطاعت مطلق خود از خداوند دليل خواستند و برهان طلب كردند، با اين همه پس از قانع و يا اقناع شدن، اطاعت امر كردند و حقيقت ايمان خود را در مقام عمل نشان دادند و التزام عملي را تحقق بخشيدند؛ ولي در اين ميان اين ابليس از جنيان بود كه در مقام قدس، منزل كرده بود و به ظاهر ايمان داشت ولي در باطن كافر بود و در آزمون الهي، حقيقت خود را شناخت و ديگران نيز با حقيقت ايمان او آشنا شدند و دانستند كه تا چه اندازه ملتزم به آن است. از اين رو خداوند در توصيف موقعيت و وضعيت ابليس مي فرمايد: ابي و استكبر و كان من الكافرين، او از اطاعت سر باز زد و استكبار ورزيد در حالي كه از كافران بود.

در حقيقت او از كافران بود و اين كفر خويش را مخفي مي داشت و يا بر وي مخفي بود و ايمان كامل و اطاعت محض از خداوند نداشت و لذا با يك آزمون، حقيقت خود را آشكار ساخت و فرشتگان نيز دريافتند كه ابليس از گذشته كافر بوده و ايمان واقعي نداشته است.

آزمون، عامل ريزش ها و رويش ها

در مسايل روزمره زندگي ما همواره در آزمون هاي كوچك و بزرگي شركت مي كنيم تا حقيقت خود بر ما آشكار شود و يا ديگران با حقيقت ما آشنا گردند و موقعيت و موضع خود را نسبت به ما مشخص كنند.

پيامبر اكرم(ص) خود را آزموني بزرگ براي اهل كتاب مي شمرد؛ زيرا با بعثت آن حضرت(ص) بسياري از مدعيان انتظار ظهور آن حضرت(ص) حقيقت خود را نشان دادند. با اين كه پيامبر(ص) را باتوجه به نشانه ها و علايم بسياري كه در كتب آسماني آنان بود از فرزندان خويش بهتر مي شناختند، با اين همه به ايشان ايمان نياوردند و از دايره ايمان و اطاعت الهي بيرون ر فتند. (بقره آيه 146 و انعام آيه 20)

از اين رو وجود آن حضرت(ص) معيار سنجشي براي مردم گرديد و كفر و ايمان با ايشان شناخته و معرفي شد. چنان كه با حضرت اميرمومنان علي(ع) چهره نفاق بر ملاگشت و مومنان واقعي از منافقان جدا شدند.

جريان هايي كه در هنگام معرفي و ولايت اميرمومنان علي(ع) اتفاق افتاد، هر يك موجب شد تا گروهي از دايره ايمان بيرون روند و گروهي ديگر وارد شوند. هر مسئله اجتماعي و سياسي و اقتصادي و نظامي در عصر پيامبر(ص) و امامان(ع) موجب مي شود تا گروهي پاي بندي عملي خود را به ولايت الهي نشان دهند و گروهي ديگر، از دايره ولايت خارج شوند و راه نفاق و كفر را در پيش گيرند و يا حقيقت كفر و نفاق خويش را براي ديگران روشن سازند و هوشياري مومنان را برانگيزند.

در طول تاريخ انقلاب اسلامي نيز ما بارها شاهد ريزش بسياري از اصحاب و ياران امام(ره) و رويش افراد و اشخاص تازه اي بوده ايم. در واقعه و رخدادي كه در حكم آزمون هاي الهي است، بخشي از افراد جامعه حقيقت خود را چنان كه بودند نشان دادند و با گذر و يا گذار از ولايت به سوي كفر و نفاق رفتند و گروهي ديگر به درون نظام ولايي وارد شدند و همراه و همگام با ولي فقيه در مسير انقلاب درآمدند.

هر چند كه خداوند در مسايل خصوصي و شخصي، بسيار ستار عيوب است و عيب ها و گناهان انسان را بر ديگران مي پوشاند، به گونه اي كه اگر انسان ها از عيوب و گناهان يك ديگر خبر داشتند هيچ كس حاضر نمي شد حتي ديگري را دفن كند: لو تكاشفتم ما تدافنتم (بحارالانوار، مجلسي، ج27، ص383) ولي در مسايل سياسي و اجتماعي مي كوشد تا حقيقت شخص براي اتمام حجت براي خود وي و براي جلوگيري از ضربه هاي سنگين اجتماعي براي ديگران روشن شود. از اين رو با هر آزموني، گروهي را از قطار ولايت و ايمان بيرون مي ريزد و گروهي ديگر از مومنان را سوار و همراه مي كند.

خداوند در اين آزمون هاست كه جامعه را مي سازد و وضعيت آنان را بازنگري مي كند. اگر در آزموني سربلند گردد و راه اطاعت و ولايت مداري را طي كند، درهاي آسمان و زمين را بر جامعه مي گشايد تا از آسايش و آرامش الهي بهره مند شوند (اعراف آيه 96) و اگر شكست بخورد و راه گناه و نافرماني را در پيش گيرد، جامعه را به مصيبت ها و گرفتاري هاي سخت تري مي گيرد. (شورا آيه 30) به اين معنا كه نافرماني و عدم پاسخ گويي درست و مناسب به آزمون هاي الهي موجب مي شود تا خشم الهي بر آن جامعه وارد آيد.

نشانه هاي ناخرسندي خدا

در روايتي پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: اذا غضب الله علي امه و لم ينزل العذاب، غلت اسعارها، و قصرت اعمارها، و لم تربح تجارتها و لم تزك ثمارها و لم تغزر انهارها و حبس عنها امطارها و سلط عليها اشرارها؛ اگر خداوند بر امت و جامعه اي به خاطر گناهان و شكست در آزمون ها و فتنه ها، غضب كند و با اين حال بر ايشان عذاب نازل نكند، آنان را به هفت چيز گرفتار مي كند: اجناس آن ها گران مي شود، عمرهايشان كوتاه مي شود، بازرگانانشان سودي نبرند، ميوه هايشان با بركت و پاكيزه نشود، آب نهرها و رودهايشان كم شود، باران بر آنان نبارد، و افراد ظالم و شرور بر آن جامعه مسلط شود. (بحارالانوار، مجلسي، ج 77، ص 155)

برخي از مردم در اين آزمون ها نشان مي دهند كه واقعا خداپرست و مومن هستند يا در ظاهر ايمان و اسلام را براي دنياي خويش مي خواهند؛ زيرا بسياري از مردم در ظاهر مدعي ايمان و اطاعت و ولايت هستند و خدايشان زر و سيم و قدرت است.

اينان كساني هستند كه:بطونهم آلهتهم و نساوهم قبلتهم و دنانيرهم دينهم و كل درهم عندهم صنم؛ خدايشان شكم هايشان و زنانشان قبله هايشان و زر سرخ، دينشان است و هر سكه سيمين براي آنان بتي است. (همان، ج 22، ص 453)

بسياري از مردم براي اين، ادعاي ايمان و اسلام مي كنند تا زر و سيمي جمع كنند و ثروتي بيندوزند. در حالي كه اين زر و سيم نه آسايش و آرامش آنان را در دنيا فراهم مي آورد و نه در آخرت كمك كار و شفيع آنان مي شود. از اين رو امير مومنان(ع) به فرزندش سفارش مي كند كه هرگز دنبال ثروت اندوزي نباشد: يا بني لاتخلفن وراءك شيئا من الدنيا فانك تخلفه لاحد رجلين: اما رجل عمل فيه بطاعه الله فسعد بما شقيت به؛ و اما رجل عمل فيه بمعصيه الله فشقي بما جمعت له فكنت عونا له علي معصيته و ليس احد هذين حقيقا ان توثره علي نفسك؛ فرزندم پس از خودت ارث و مالي باقي مگذار؛ زيرا به يكي از اين دو نفر مي رسد: يا به كسي مي رسد كه به وسيله آن مال، اطاعت خدا مي كند كه در اين صورت خوشبخت مي شود به چيزي كه مايه بدبختي تو بود؛ و يا به كسي مي رسد كه با آن گناه مي كند و به سبب مال تو بدبخت مي شود و تو هم او را در گناه ياري كرده اي و هيچ يك از اين دو سزاوار نيستند كه آن ها را بر خودت ترجيح بدهي. (نهج البلاغه، فيض، حكمت 804)

انسانها عادت دارند كه ثروت بيندوزند و مال گرد آورند تا زن و بچه شان پس از مرگشان در آسايش باشند ولي اين ثروت، وبال گردن وي مي شود و خود شخص هيچ سودي نمي برد. اين گونه است كه خداوند مال و فرزند و زن و بچه را فتنه و آزمون دانسته است؛ زيرا بسياري از مردم در اين آزمون شكست مي خورند و به جاي آن كه ايمان را برگزينند، زن و فرزند و مال و منال را خدا و هدف خويش قرار مي دهند و از اطاعت ولي الله سرباز مي زنند.

اميرمومنان علي(ع) مي فرمايد: لاتجعلن اكثر شغلك باهلك و ولدك فان يكن اهلك و ولدك اولياءالله فان الله لايضيع اولياءه و ان يكونوا اعداءالله فما همك و شغلك باعداءالله؛ بيشتر كارت را براي زن و فرزندت قرار مده كه اگر آنان دوست خدا باشند، خداوند دوستان و اولياي خويش را رها و تباه نمي سازد و اگر دشمن خدا باشند پس چرا تمام غم و غصه و كار تو براي دشمنان خدا باشد؟ (همان، حكمت 443)

به قول اميرمومنان (ع) اينان اگر دوست تو باشند تا جايي همراه تو هستند و به جاي آن ها دوستي را برگزين كه تو را در همه حال و شرايط سخت و آسان همراهي كند: ان للمرء المسلم ثلاثه اخلاء: فخليل يقول له انا معك حيا و ميتا و هو عمله و خليل يقول له انا معك حتي تموت و هو ماله فاذا مات صار للورثه و خليل يقول له انا معك الي باب قبرك ثم اخليك و هو ولده؛ براي انسان مسلمان سه دوست است. دوستي كه مي گويد من هميشه در زندگي و مرگ همراه تو هستم و آن عمل نيك توست. دوستي كه مي گويد من تا هنگام مرگ با تو مي باشم و آن مال و ثروت توست كه پس از مرگ به ورثه مي رسد و دوست ديگري كه مي گويد من تا دم گور با تو هستم و آن فرزندت است كه درنزدگور از تو جدا مي شود و رهايت مي سازد. (بحارالانوار، ج 71ص 174)

به جاي اين گونه رفتار و شكست درآزمون هاي دنيوي انسان مي بايست راه حق و اطاعت و ولايت را برگزيند و هر علم خويش را آئينه عمل خود سازد تا دريچه هاي دانش نوري و رشدي بر او باز شود نه آن كه آن چه را كه مي داند ترك كند و دانش آن را نيز از دست بدهد و گرفتار جهل مركب گردد: ان العبد ليذنب الذنب فينسي به العلم الذي كان قد علمه؛ بنده با گناهي كه مي كند همان دانشي را كه داشته نيز فراموش مي كند.(همان،ج 73، ص 377)

اما اگر با اطاعت از فرمان هاي الهي درمسيري گام بردارد كه از فتنه ها و بلاها و ابتلائات، دريچه اي از نور وقدرت و ظرفيت بگشايد، اندك اندك به جايي مي رسد كه متاله مي شود و همانند خداوند نه تنها برخود بلكه برهستي حكومت مي كند:«قال الله تعالي يا بن آدم! انا حي لااموت، اعمال بما امر تك و انته عمل نهيتك حتي اجعلك حيا لاتموت. يا ابن آدم انا ملك لااز ول اذا قلت لشي كن فيكون. اطعني فيما امرتك و انته عما نهيتك حتي تقول لشي كن فيكون؛ خداوند مي فرمايد: اي فرزند آدم! من زنده اي هستم كه هرگز نمي ميرد. آن چه را كه به تو فرمان دادم انجام ده و آن چه از آن بازداشتم ترك كن تا تو را نيز زنده اي قرار دهم كه هرگز نمي ميرد. اي فرزند آدم! من مالك و پادشاهي هستم كه هرگز از ميان نمي رود و هرچه اراده كنم و بگويم بشو مي شود. تو نيز از آن چه امر كردم اطاعت كن و از آن چه نهي كردم دوري كن، تا هرچه اراده كني و بگويي بشو بشود. (حديث قدسي، ص 24)

بنابر اين هر آزمون و فتنه اي فرصتي است تا انسان در مسير شدن و اطاعت، گام بردارد و به خداوند و متاله شدن نزديك تر گردد و يا آن كه حقيقت خود را بشناسد و يا ديگران حقيقت وي را بشناسند. بنابر اين مي بايست شخص و جامعه با آزمون هاي خرد و درشت اين گونه مواجه شوند.

در دوره هاي مختلف انقلاب ديده شده كه چگونه شمار بسياري حقيقت خويش را آشكار ساختند و نشان دادند كه در دامن كفر بودند و به آن سو گريختند و يا در دامن نفاق مي چريدند و آن را آشكار ساختند. و اين گونه خداوند با هر آزموني، اصلاحات كاملي را در ميان نيروهاي حق و باطل انجام مي دهد و آرايش جديدي به گروه هاي خودي و غير خودي مي دهد.

باشد كه همواره از هر آزموني به طاعت و اطاعت خدا و ولايت سربلند و پيروز بيرون آييم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا