اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنی

اهانت های الهی، عوامل و آثار

بسم الله الرحمن الرحیم

اهانت به معنای سبک شماری و تحقیر در برابر تکریم و کرامت، رفتاری است که گاه برای تنبیه و مجازات انجام می گیرد تا شخص رفتارهای زشت و بد خویش را اصلاح و بازسازی کند. بنابراین، اهانت می تواند به عنوان یک واکنش در برابر کنش های زشت دیگران در ساختار عدالت تقابلی و مثلی یا همان مقابله به مثل و «جزاء سیئه، سیئه مثلها» انجام شود. پس نمی بایست هر اهانتی را نادرست و غیر اخلاقی و ناروا و زشت بر شمرد. بر همین اساس، اهانت های الهی به عنوان نوعی مجازات و کیفر و تنبیه انجام می شود تا در دنیا شخص با تفکر و تامل در رفتار خویش به اصلاح آن بپردازد و رفتاری اصلاحی و سازنده را در پیش گیرد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عواملی موجب می شود تا خدا در مقام اهانت واکنش نشان دهد. این واکنش الهی در ساختار اهانت، آثاری دارد که توجه به آنها می تواند برای اصلاح رفتارها و تزکیه شخص بسیار مفید باشد.

اهانت های درست و نادرست

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اهانت و تحقیر و سبک شماری شخص و شخصیت می تواند به دو شکل مقبول و غیر مقبول، اخلاقی و ضد اخلاقی، ارزشی و ضد ارزشی مطرح شود. بنابراین، نمی توان به صرف این که فلان کنش و واکنش اهانت آمیز است، آن را ضد ارزشی و ضد اخلاقی دانست؛ زیرا گاه اهانت های به ظاهر غیر اخلاقی عامل برای اصلاح رفتار غیر اخلاقی انجام می شود؛ چرا که روشی دیگر نمی تواند جایگزین اهانت برای تنبیه، بیداری و اصلاح رفتارها باشد.

از نظر آموزه های قرآنی، اهانت اگر نسبت به شخصی صالح و اخلاق و رفتارها و کردارهای اخلاقی و ارزشی باشد، امری مذموم و گاه گناهی عظیم است که مجازات هایی در ساختار فقه و حقوق در دنیا و کیفرها و عذاب های دردناک اخروی به دنبال خواهد داشت؛ چنان که اهانت به اسلام و طعن در آن(توبه، آیات 7 تا 12) موجب لغو حقوق و مجازات هایی حتی در سطح قتل و جنگ و اعدام را به دنبال خواهد.(همان)

از نظر قرآن، اهانت به پیامبران(ابراهیم، آیه 9) و مومنان به عنوان ارذال و مردمانی پست(هود، آیه 27؛ شعراء، آیات 106 و 107) گناهی بزرگ و نابخشودنی است.

البته خدا به مسلمانان و مومنان هشدار می دهد تا کنشی اهانت آمیز نسبت به کافران و مقدسات کفر آمیز یا مشرکانه آنان در پیش نگیرند؛ زیرا چنین کنشی ممکن است با واکنش اهانت آمیز آنان مواجه شود و آنان به مقدسات حق مسلمانان و مومنان اهانت کرده و بی احترامی روا دارند.(انعام، آیه 108)

از این آیه دانسته می شود که اهانت می تواند به عنوان یک واکنش تقابلی در ساختار مقابله به مثل انجام شود؛ زیرا عقل فطری به این حکم می کند که در ساختار عدالت تقابلی، به تقابل برخاسته و بدی را با بدی پاسخ داد(شوری، آیه 40؛ یونس، آیه 27؛ انعام، آیه 160؛ غافر، آیه 40)، چنان که عدالت مقتضی این است که احسان با احسان پاسخ داده شود.(الرحمن، آیه 60)

بر اساس گزارش های قرآنی، گروهی از کافران و مشرکان در کنار اهل کتاب از یهودیان و حتی برخی از مسلمانان که به عنوان منافقان شناخته می شوند، روش های اهانت و تحقیر اسلام و پیامبر(ص) و مسلمانان را در پیش گرفتند تا این گونه اهداف پلید خویش را تحقق بخشند و مردم را نسبت به پیامبر(ص) و دین بدبین کنند. منافقان در مدینه پیامبر(ص) با عنوان «اذل» و ذلیل ترین و پست ترین مردم تحقیر و اهانت می کردند(منافقون، آیه 8) یا به ایشان اصطلاح «اذن» را می دادند که به معنای ساده لوح، خوش باور و حرف گوش کن است که هر حرف و حتی بهانه های واهی را می پذیرد.(توبه، آیه 61) البته برخی از مسلمانان واژگان دو پهلوی را به کار می بردند که یهودیان آن را ابزاری برای اهانت قرار می دادند؛ بنابراین، خدا از کاربرد این گونه واژگان و کلمات نهی کرد تا ابزاری برای سوء استفاده و اهانت نشود.(بقره، آیه 104؛ نساء، آیه 46)

خدا در قرآن گزارش می کند که منافقان صدر اسلام مومنان را با عناوینی چون «سفیه» و «سفهیان(بقره، آیه 13)، ذلیل و خوار در جامعه(منافقون، آیه 8) و مانند آنها مورد اهانت قرار می دادند که خود بستری برای مقابله به مثل شد و خدا آنان را با عنوان «بی شعور» مورد اهانت قرار داد.(بقره، آیات 7 تا 13)

البته شیوه ها و روش هایی که دشمنان برای اهانت به کار می بردند، بسیار متنوع است. برخی از اهانت کنندگان به پیامبران و مسلمانان، افزون بر عنوان زشت سفیه(اعراف، آیات 65 و 66) ، گمراه روشن و قدیمی (یوسف، آیات 8 و 94 و 95) با رفتارهای زشت و اهانت آمیز و سر و صدا(ابراهیم، آیه 9) و مانند آنها تلاش می کردند و آنان را در موقعیت ضعف و دفاعی قرار دهند و نتوانند اهداف مقدس الهی خویش را پیش برند.

بر اساس آموزه های قرآنی، هر گونه اهانت به پیامبر(ص) و مومنان جرم و گناه است و لازم است تا اهانت کنندگان در دنیا مجازات شوند تا جایی که جواز قتل و جنگ علیه اهانت کنندگان صادر شد هر چند که در میان مسلمانان و آن کافران و مشرکان حتی پیمان و قرارداد صلحی باشد.(توبه، آیات 7 تا 12)

البته از نظر قرآن، اهانت زشت تنها نسبت به پیامبران و مومنان نیست، بلکه برخی نسبت به والدین خویش نیز رفتارها و گفتارهای زشت و اهانت آمیزی دارند که خدا از آنها نهی کرده است.(اسراء، آیه 23) این اهانت ممکن است با یک کلمه «اف» باشد(همان) یا با نسبت های زشتی چون «ضلالت».(یوسف، آیات 8 و 94 و 95)

از نظر قرآن، اهانت به یتیم و رفتار قهرآمیز و تحقیرآمیز نسبت به آنان نیز گناهی بزرگ است که خدا آن را نهی کرده و آن را رفتار تکذیب کنندگان دین دانسته است.(ماعون، آیات 1 و 2؛ ضحی، آیه 9)

از نظر قرآن، اگر اهانت های بی جا و بی پایه و ضد اخلاقی و ضد ارزشی، گناه و جرم است و کیفر دنیوی و اخروی را به دنبال دارد، برخی از اهانت به عنوان واکنش مناسب در ساختار عدالت مثلی و تقابلی، لازم و ضروری است؛ زیرا راهی دیگر برای اصلاح شخص و شخصیت و رفتارهای برخی از مردم نیست تا از آن بهره گرفته شود.

بر اساس گزارش های قرآنی، بارها خدا نسبت به شخص و شخصیت و رفتارهای افراد از شیوه اهانت و تحقیر استفاده کرده است تا ضمن تنبیه و مجازات و کیفر در ساختار عدالت تقابلی و مثلی، موجبات بیداری و اصلاح شود.

عوامل اهانت های الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عواملی موجب می شود تا خدا نسبت به انسان رفتار اهانت آمیز در پیش گیرد که این گونه کیفر دهد و مجازات نماید و بیدار کند و هوشیارگرداند و انتظار تغییر رفتار داشته باشد.

از نظر قرآن، عواملی چون پیروی از شیطان(اعراف، آیات 175 و 176)، تکذیب آیات الهی(همان؛ مومنون، آیات 105 و 108)، دنیاطلبی و دلبستگی به مادیات(اعراف، آیه 176)، چیرگی شقاوت بر انسان(مومنون، آیات 106 و 108)، ظلم و ستم به دیگران(نساء، آیه 148)، عدم تعلق و خردورزی و بقا در کری و کوری و نفهمی(بقره، آیه 171؛ اعراف، آیه 179؛ انفال، آیه 22)، علم بی عمل(جمعه، آیه 5)، غفلت از حق(اعراف، آیه 179، کفرورزی(بقره، آیه 171؛ محمد، آیه 12)، ضلالت و گمراهی(مومنون، آیات 106 و 108)، گناه و جرم(انعام، آیات 123 و 124؛ رحمن، آیه 41؛ مدثر، آیات 41 و 50)، هواپرستی(اعراف، آیه 176) و مانند آنها اشاره کرد.

خدا در قرآن، با تشبیه بلعم باعورا از علمای یهودی دارای قدرت تصرف معنوی به سگ(اعراف، آیات 175 و 176؛ مجمع البیان، ذیل آیه)، عالمان دنیاطلب به سگ(همان)، هم چنین خطاب «اخسئوا» که برای دور کردن سگ است نسبت به اهل شقاوت(مومنون، آیات 106 و 108)، و در حقیقت تشبیه اهل دوزخ اهل شقاوت به سگ و خطاب به عنوان سگ(همان)، تشبیه عالمان بی عمل به خران(جمعه، آیه 5)، سفیه و سبک مغز شماری علمای اهل کتاب(بقره، آیات 142 و 144)، تشبیه کافران جنی و انسانی به چارپایان بلکه پست تر از آن(اعراف، آیه 179)، تشبیه فاقدان تعقل به بدتر از جنبدگان(انفال، آیه 22)، تشبیه کافران دوزخی از جن و انس به هیزم خشک دوزخ(جن، آیه 15)،  تشبیه آنان به زغال سنگ و سوخت دوزخ(انبیاء، آیه 98)، اهانت کافران با کلماتی توهین آمیز چون «اف»(انبیاء، آیات 51 و 61 و 67)، تشبیه کافران به حیوان نفهم(بقره، آیه 171)، تشبیه زندگی کافران به زندگی حیوانی بخور و بخواب(محمد، آیه 12)، گزارش از وضعیت اسفبار آنان در هنگامه مرگ  وقیامت(اسراء، آیه 97؛ فرقان، آیات 33 و 34)، تشبیه مجرمین به خران گریزان از شیر درنده(مدثر، آیات 41 و 50 و 51)، تشبیه مخالفان با اهل الهی به سفیه و سبک مغز(بقره، آیه 142) و مانند آنها تلاش می کند تا حقایقی را گوشزد کند و مردم را نسبت به وضعیت اسف بار این افراد و رفتارهایشان هوشیار کرده و بیدار نماید و اصلاح رفتار آنان و دیگران را بخواهد و بطلبد.

توهم اهانت و علل و آثار آن

البته از نظر آموزه های وحیانی قرآن، برخی موارد است که خدا اهانت نمی کند، اما برخی گمان می کنند که خدا به آنان اهانت می کند؛ در حالی که این توهمی بیش نیست؛ زیرا از نظر قرآن، یکی از سنت های الهی، سنت ابتلاء است. بر اساس سنت ابتلاء، شخص گرفتار ابتلائات و فتنه هایی از خیر و شر می شود.(انبیاء، آیه 35) پس همان گونه که قدرت و ثروت جزو سنت ابتلاء می شود، فقر و ضعف و دیگر مصیبت ها از جمله گرسنگی، ناامنی، از دست رفتن عضو، فرزندان و مانند آنها(بقره، آیه 155) نیز می تواند بخشی از ابتلائات و فتنه های الهی باشد که همگی با آن مواجه می شوند.(عنکبوت، آیات 2 و 3)

به هر حال از نظر قرآن، بر اساس سنت ابتلاء و نیز سنت قبض و بسط(رعد، آیه 26؛ اسراء، آیه 30؛ قصص، آیه 82؛ عنکبوت، آیه 62)، گاه خدا به شخصی ثروت و قدرتی می دهد، و گاه از او می گیرد، و گاه دیگر از آغاز تا انجام شخص فقیر یا ثروتمند یا قدرتمند یا ضعیف است؛ زیرا مقدراتی است که حالات گوناگون برای شخص می تواند موثر و مفید باشد و شخص در شرایطی خاص می تواند خود را نجات دهد؛ زیرا گاه فقر برای شخصی عین امتیاز است، در حالی که برای دیگر ثروت و قدرت. کسی که فقر برایش مقدر شده او می تواند در شرایطی بهتر امتیازاتی را به آسانی کسب کند و به کمالاتی برسد که شخص قدرتمند و ثروتمند نتواند بدان برسد؛ زیرا فقر و ضعف برای شخص می تواند سازنده باشد و به عنوان یک فرصت برایش تلقی شود نه تهدید. در داستان کودکی که زمینگر بود و حضرت موسی(ع) برایش دعا کرد و او شفا یافت و در میان کودکان به جدال پرداخت و کودکی را کشت و سرنوشت بدی را برای خویش و دیگران رقم زد، نمونه ای از این حقیقت است که گاه شرایط ضعف و فقر برای شخص سازنده تر از قدرت و ثروت است؛ زیرا قدرتمند و ثروتمند می بایست به اشکال گوناگون شکرگزار باشد که شکر ثروت و قدرت کمک به دیگران است که بسیاری از مردم بدان عمل نمی کنند، بلکه به خودشان زیان می رساند. بنابراین از نظر قرآن، کسی که گرفتار فقر شده مورد اهانت الهی نیست، چنان که ثروت شخص به معنای کرامت نیست، بلکه ابتلای الهی است.(فجر، آیات 15 تا 17)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا