اعتقادی - کلامیتاریخیفرهنگیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

ويژگي شيعه عاشورايي

samamos-comبه مناسبت پنجم جمادي الاولي سالروز ولادت حضرت زينب (س)
وظيفه اساسي شيعه بودن، اسوه قراردادن اهل بيت عصمت و طهارت(ع) به طور كامل و مطلق است. بنابراين، شيعه گري به اين است كه ما هم عاشورايي شويم. وظيفه عاشوراپژوهي به معناي عاشورايي شدن و متحقق به عاشورايي بودن، دستور و فرمان الهي است. هر شيعه اي مي بايست، چنان در عاشورا پژوهش و تحقيق كند كه خود همه، حقيقت عاشورايي شود تا بتواند متحمل علوم اهل بيت (ع) گردد و به عنوان سلمان منا اهل بيت(ع) سرافراز شود. در غيراين صورت ادعاي شيعه گري همانند ادعاي كوفيان، دروغ و كذب محض خواهد بود. همانهايي كه خود حقيقت را در بيابان سوزان طف و نينوا و كربلاء سر مي زنند و در كوچه هاي كوفه بر شهيدان چون ابر بهاران مي گريند .
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا چگونگي اجراي فرمان عاشورايي شدن و تحقق يافتن آن را توضيح دهد. با هم اين مطلب را مي خوانيم .

شيعه گري در احقاق حق و ابطال باطل
شيعه در فرهنگ قرآن، پيروي و اتباع تمام است. خداوند در قرآن حضرت ابراهيم (ع) را از شيعيان حضرت نوح(ع) معرفي كرده و مي فرمايد: و انّ من شيعته لابراهيم ؛ و بي گمان، ابراهيم از پيروان اوست.(صافات ، ايه 83) حضرت ابراهيم(ع) حضرت نوح(ع) را الگو واسوه خود قرار داده و از مكتب توحيدي او پيروي مي كرد .
البته از نظر واژه شناسي، شيعه به مفهوم گروه، دسته، حزب و جماعت است، امّا در فرهنگ قرآن و ادبيات خاندان وحي و رسالت(ع) اين واژه به مفهوم انبوه مردم حق جو و حق طلبي است كه به فرمان خدا، پيامبر(ص)، امير مؤمنان(ع) و يازده فرزند برگزيده و پاك او را، پيشوايان آسماني و جانشينان راستين پيامبر مي دانند و در زندگي خويش برآنند كه آنان را در انديشه، عقيده، اخلاق و عملكرد الگو و اسوه خويش قرار دهند و به راستي رهرو راه خداپسندانه و عادلانه و انساني آنان باشند .
ريشه تاريخي و خاستگاه اين واژه و اين مردم در درجه نخست خود قرآن و دريافت دارنده آن است و نخستين كسي كه پيروان امير مؤمنان را با اين نام و عنوان مخاطب ساخت و به آنان مژده رستگاري و نجات داد، خود پيامبر خداست؛ براي نمونه: از پيامبر گرامي آورده اند كه مي فرمود: انّ عليّاً و شيعته هم الفائزون؛ به يقين علي(ع) و پيروان او همان كساني هستند كه كامياب و رستگارند .
و نيز آورده اند: كه اميرمؤمنان(ع) از بدانديشي و حسدورزي برخي به پيامبر خدا شكايت برد و آن حضرت فرمود: يا علي! انّ اوّل أربعه يدخلون الجنه أنا و انت والحسن والحسين و ذريتنا خلف ظهورنا، و احياؤنا خلف ذريتنا، و اشياعنا عن ايماننا و شمائلنا؛ علي جان! نخستين گروه چهار نفري كه به بهشت پرطراوت و زيباي خدا وارد خواهند شد، من هستم و تو و به همراه ما حسن است و حسين؛ آن گاه نسل و تبار ما از پي ما خواهند آمد و از پي آنان دوستداران ما و شيعيان و پيروان ما در سمت چپ و راست ما وارد بهشت خواهند شد .
يكي از شاگردان حضرت صادق(ع) آورده است كه روزي آن بزرگوار فرمود: هان اي مردم! شما را به خاطر اين نام بلند و عنوان پرشكوه مژده رستگاري مي دهم و به شما تهنيت مي گويم. پرسيدم فدايت گردم به خاطر كدامين نام؟ فرمود: نام و عنوان شيعه. گفتم: سرورم برخي ما را به خاطر اين نام و عنوان به باد نكوهش مي گيرند. فرمود: آيا آيه شريفه را نشنيده اي كه خدا در وصف ابراهيم مي فرمايد: و انّ من شيعته لابراهيم… به يقين ابراهيم از رهروان راه توحيدي نوح است؟! و يا به يكي از دوستان موسي اين عنوان را مي دهد و مي فرمايد: واستغاثه الّذي من شيعته علي الّذي من عدوّه؛ پس آن كه از پيروان موسي بود، بر ضد كسي كه از دشمنانش بود از موسي ياري خواست،(قصص، آيه 15) با اين وصف آيا چنين نام و عنواني جاي سرزنش دارد؟
مسئوليت شيعه بودن
نكته انسان ساز و سرنوشت سازي كه بايد در اين مورد بدان انديشيد، مسئوليت شيعه بودن است، چرا كه بشارت نجات و رستگاري و اين همه عظمت و افتخار تنها در گرو پيروي واقعي از اميرمؤمنان و فرزندان معصوم اوست و نه ادّعاهاي ميان تهي و لاف و گزافه هاي چندش آور و سوءاستفاده از واژه مقدس ولايت و پيروي از امامان نور؛ در گرو آراستگي به توحيدگرايي، تقواپيشگي، جوانمردي، آزادمنشي، اخلاص، ايمان، رعايت واقعي حقوق و حرمت و آزادي بندگان خدا و عدالت پيشگي و دادگري و مردم دوستي است و نه گفتار بدون عملكرد شايسته و يا در زبان و گفتار و شعار از خاندان رسالت دم زدن و در سياست و اخلاق و مديريت و عمل راه و رسم ظالمانه و ددمنشانه دشمنان پليد آنان را گام سپردن. انبوه روايات رسيده در اين مورد اين مسئوليت عظيم و سرنوشت ساز را به روشني ترسيم مي كند كه براي نمونه تنها به يك روايت بسنده مي گردد .
يازدهمين امام نور حضرت عسكري(ع) در وصف شيعيان و رهروان راستين راه خاندان وحي و رسالت فرمود: شيعه علي(ع) هم الّذين لا يبالون في سبيل الله أوقع الموت عليهم أو وقعوا علي الموت، و شيعه علي(ع) هم الّذين يؤثرون اخوانهم علي أنفسهم و لو كان بهم خصاصه ، و هم الّذين لا يراهم الله حيث نهاهم، و لا يفقدهم حيث امرهم، و شيعه علي(ع) هم الّذين يقتدون بعلي(ع) في اكرام اخوانهم…؛ شيعيان و پيروان راستين اميرمؤمنان(ع) آن كساني هستند كه در راه خدا هراسي به دل راه نمي دهند كه مرگ به ديدار آنان بيايد و يا آنان به سوي مرگ شرافتمندانه و پرافتخار گام سپارند و آن را ديدار كنند؛ و نيز شيعيان آن حضرت كساني هستند كه برادران ديني و دوستداران عقيدتي خويش را بر خود مي گزينند و آنان را بر خود مقدم مي دارند اگرچه خودشان نيازي سخت داشته باشند. و نيز كساني هستند كه خدا آنان را در كار و جايي كه هشدار داده است نمي بينند و به آنچه نهي شده اند نزديك نمي شوند، و در كار و چيزي كه آنان را فرمان داده است غايب
نمي گردند؛ كساني هستند كه در گراميداشت برادران ديني و همنوعان خويش و رعايت حقوق و آزادي آنان به راستي كوشا هستند و در اين راه به پيشواي عدالت و آزادي اميرمؤمنان اقتدا مي كنند.(مجمع البيان، ذيل آيه)
شيعه واقعي مي كوشد تا در مسير حق باشد و در احقاق حق و ابطال باطل بكوشد. از اين رو در زيارت نامه، هر شيعي با امامان(ع) عهد مي بندد كه : انّي محقّ لما حقّقتم و مبطل لما ابطلتم(مفاتيح الجنان، زيارت جامعه) به اين معنا كه آن چه را شما حق دانستيد و براي آن تلاش كرديد تا احقاق نماييد، ما نيز آن را احقاق مي كنيم و تحقق خارجي مي بخشيم و آن چه را شما ابطال كرديد ما نيز ابطال مي كنيم .
در حقيقت شيعه اي كه امامان(ع) را اسوه مطلق و كامل خويش قرار داده است، هدف هستي را به خوبي نيز دريافته است؛ چرا كه مي داند جهان ميدان كارزار حق و باطل است و هر انساني وظيفه دارد تا حق را بشناسد و در احقاق آن تلاش نمايد و با شناخت از باطل به جنگ آن برود و آن را نابود سازد .
در زيارت جامعه به خوبي وضعيت يك شيعه واقعي كه امامان(ع) را اسوه قرار داده ، تبيين شده است. در بخشي از اين زيارت نامه شخص چنين در مقام شيعه گري با امام خويش عهد مي بندد: اني مؤمن بكم و بما امنتم به،كافر بعدوكم و بما كفرتم به ،مستبصر بشانكم و بضلاله من خالفكم موال لكم و لاوليائكم مبغض لاعدائكم و معاد لهم سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم محقق لما حققتم مبطل لما ابطلتم مطيع لكم عارف بحقكم مقر بفضلكم محتمل لعلمكم محتجب بذمتكم معترف بكم مؤمن بايابكم مصدق برجعتكم منتظر لامركم مرتقب لدولتكم اخذ بقولكم عامل بامركم؛ به هرچه شما ايمان داريد من هم ايمان دارم و به دشمنان شما و به هر چه شما كافر به آن و منكر هستيد من هم كافر و منكر آن هستم و من به جلالت شان شما و به گمراهي مخالفان شما بصير و معتقدم. شما و دوستداران شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن داشته و با آنهاعداوت مي كنم. هر كه تسليم امر شما است با او تسليم و باهر كس كه با شما بجنگد جنگ خواهم كرد. هر چه را شماحق دانيد حق مي دانم و آنچه را باطل گردانيد ابطال مي كنم. من فرمانبردار شمايم و عارف به حق شما و اقرار به فضيلت و برتري شما دارم و متحمل و معتقد به مقام علم ودانش شما و متلبس به عهد ولايت شما و معترف به حقانيت شما هستم و تصديق و ايمان به رجعت و بازگشت شما دارم و منتظر امر و فرمان شما و چشم به راه دولت حقه شما هستم و سخن شما را اخذ كرده و امر شما را كارمي بندم .
كوفيان مدعيان دروغين شيعه گري
با نگاهي به آموزه هاي قرآني و روايي كه در اشكال مختلف از جمله زيارت نامه ها و نيايش ها و ادعيه ها بيان شده ، به خوبي مي توان دريافت كه تنها كساني مي توانند مدعي شيعه گري باشند كه امامان(ع) را در همه زندگي خويش اسوه قرار داده و سبك زندگي و سيره ايشان را سبك زندگي خويش كرده باشند .
چنين انسان هايي هستند كه مي توانند علوم اهل بيت(ع) را دريابند و محقق به علوم ايشان شوند و عنوان پژوهشگر اهل بيت(ع) را بر خود بگذارند. اگر كسي بخواهد مثلا عاشوراپژوه باشد، نخست مي بايست ايمان به حقانيت عاشورا و راه عاشورائيان داشته باشد و سپس براي رسيدن خود به عاشورائيان تلاش و كوشش كند. در اين صورت است كه حقيقت عاشورايي را در خود تحقق بخشيده است. در اين حالت است كه مي تواند متحمل علوم اهل بيت(ع) شود و با همه سختي و سنگين امر و حديث ايشان، مي تواند به عنوان شيعه و مومن واقعي آن را بردارد. امام صادق (ع) و ديگر امامان(ع) بارها گفته اند: حديثنا(حديث آل محمد) صعب مستصعب لا يحتمله(لايومن به) الا ملك مقرب أو نبي مرسل أو عبد امتحن الله قلبه للايمان؛ روايات و احاديث ما ( در برخي ديگرازروايات، امر ما) سخت و دشوارياب است به گونه اي كه تنها فرشته مقرب و نبي مرسل و عبد مومن مي تواند آن را تحمل كند و بردارد .
اگر شخصي بخواهد حقيقت ايمان و امر ولايت را درك كند، مي بايست شيعه شود و براي شيعه شدن بايد دقيقا گام در جاي گام آنان گذارد و طابق النعل بالنعل عمل كند. اگر اين گونه نباشد، همانند شيعه گري كوفيان خواهد بود كه امام و ولي الله را مي كشند و خود بر شهادت آن حضرت(ع) به گريه مي افتند .
در روايت است كه هنگام ورود كاروان اسيران و سرهاي شهداي كربلا به كوفه، مردم كوفه به گريه و زاري و فرياد و فغان افتادند. زين العابدين عليه السلام بيمار بود و از بيماري ناتوان و به صداي ضعيف آهسته گفت: « اينان بر ما گريه مي كنند! پس چه كسي ما را كشته است؟»
شيعه امام كش، پس از كشتن امام خويش خود به عزاداري بر مي خيزد و نوحه و فغان سر مي دهد و صورت مي خراشد و جامه مي درد. چنين شيعي نمي تواند ولايت و امر سخت و صعب آن را بفهمد و بردارد. اگر زمين وكوه ها با همه استقامت از پذيرش امانت الهي يعني ولايت سرباز زدند، به ناتواني خود اقرار داشتند، ولي اين انسان كوفي مزاج، مدعي استقامت بر دين و احقاق حق و ابطال باطل است و همواره در فتنه ها بلكه در اوج شفافيت ها و شهادت ها، به ابطال حق و احقاق باطل روي مي آوردو شمشير براي احقاق باطل مي زند و مي كوشد تا حق را شهيد و باطل را حاكم سازد .
از اين رو دختران اميرمومنان(ع) شمشير كلام از نيام كام بر مي آورند و با سخن افشاگرانه، شيعه گري كوفي مزاجان را به نقد مي كشند و زينب كبري و زينب صغري(ام كلثوم) در چند جا، خيانت كوفيان اين مدعيان دروغين ولايت را رسوا مي كنند. در گزارش ها و روايات است كه حضرت زينب(س) در نقد شيعه گري دروغين و ولايت مداري كذب كوفيان و كوفي مزاجان مي فرمايد: اي مردم كوفه: اي گروه نيرنگ و دغل و اي بي حميت ها؛ اشك چشمانتان خشك نشود، ناله تان آرام نگيرد! مثل شما مثل آن زني است كه تار و پود تافته خود را پس از محكم تافتن، رشته رشته كند و از هم بگسلد. شما سوگندهايتان را دست آويز فساد كرده ايد. جز لاف زدن و دشمني و دروغ چه داريد؟ بسان كنيزكان، چاپلوسي نمودن و همچون دشمنان ،سخن چيني كردن و همانند سبزه اي كه بر روي فضولات حيواني مي رويد و يا گچي كه روي قبرها را با آن آرايش مي دهند « ظاهري زيبا باطني گنديده داريد ».
براي خود بد توشه اي پيش فرستاده ايد كه خدا را بر شما به خشم آورد. عذاب جاودان او را به نام خود رقم زديد. آيا گريه مي كنيد؟! آري، بگرييد كه شايسته گريستنيد. بسيار بگرييد و اندك بخنديد كه عار آن شما را گرفت و ننگ آن بر شما آمد، ننگي كه هرگز نتوانيد شست .
چگونه مي توانيد اين ننگ را از خود بشوييد كه فرزند خاتم انبياء و سيد جوانان اهل بهشت را كشتيد. آنكه در جنگ ،سنگر شما و پناه حزب و دسته شما بود و در صلح، موجب آرامش دل شما و مرحم گذار زخم شما و در سختيها پناهگاه شما و در جنگها و ستيزها مرجع شما بود.چه بد است آنچه براي خويشتن ،پيش فرستاده ايد و چه بد است آن بار گناهي كه بر دوش خود گرفته ايد براي روز قيامت، نابودي بر شما باد! و سرنگوني بر شما باد! كوشش شما به نا اميدي انجاميد و دستهاي شما براي هميشه بريده شد و كالايتان » حتي در اين دنيا » زيان كرد. خشم پروردگار را براي خود خريديد و خواري و بيچارگي شما حتمي شد .
مي دانيد چه جگري از رسول خدا شكافته ايد و چه پيماني را شكستيد و چه سان پردگيان حرم را از پرده بيرون كشيديد و چه حرمتي از او دريديد و چه خوني ريختيد؟ كاري بس شگفت كرديد كه نزديك است از هول آن آسمانها از هم بپاشد و زمين بشكافد و كوهها متلاشي شود. مصيبتي است دشوار و بزرگ و بد و كج و پيچيده و شوم كه راه چاره در آن بسته است و در بزرگي و عظمت همانند در هم فشردگي زمين و آسمان است .
آيا در شگفت مي شويد اگر در اين مصيبت
جان خراش چشم آسمان، خون ببارد؟! هيچ كيفري از كيفر آخرت براي شما خوار كننده تر نيست. و آنان
( سردمداران حكومت اموي ) ديگر از هيچ سويي ياري نخواهند شد. اين مهلت، شما را مغرور نسازد كه خداوند بزرگ از شتاب زدگي در كارها پاك و منزه است و از پايمال شدن خون نمي ترسد و او در كمين ما و شماست.
زيارت جامعه، اصول عاشوراپژوهي
هر كسي بخواهد اصول شيعه گري و ولايت مداري را بداند و متحمل علوم آل الله (ع) شود و امر صعب و مستصعب اهل بيت(ع) يعني ولايت ايشان را متحمل شود و بدان ايمان آورد، مي بايست به زيارت جامعه
به عنوان راهنماي ولايت مداري و شيعه گري واقعي بنگرد. اگر كسي بتواند به هر يك از اصول كليدي بيان شده در اين زيارت نامه عمل كند، متحقق عاشورا شده و به عنوان عاشوراپژوه واقعي جلوه مي كند. در اين هنگام است كه مي تواند در مسير عبوديت با ريسمان و حبل الله و عروه الوثقي محكم الهي كه ميان زمين و آسمان الوهيت كشيده شده است، به مقام عبوديت برسد و متاله و رباني شود .
بي گمان هر شيعه اي مي بايست حقيقت عاشورايي را در خود تحقق بخشد. براي اين منظور لازم است اصول آن را كه در زيارت هايي چون زيارت جامعه است بشناسد و بدان مومن شود و در اين مسير گام بردارد. آن گاه است كه در مجالس يزيديان هر زمان عاشورائياني خواهند بود كه شمشير حق از نيام برمي كشند و به احقاق حق و ابطال باطل در هر سرزمين و زماني مي پردازند و فرياد بر مي دارند كه كل ارض كربلا و كل يوم عاشورا .
اين گونه است كه هر متحمل علوم اهل بيت(ع) و هرعاشورايي چون زينب (س) در مجلس يزيديان زمان فرياد بر مي آورد: سپاس خدايي را كه سزد كه پروردگار جهانيان است و درود خدا بر پيامبر و خاندان او باد. خداي تعالي راست گفت كه فرمود : عاقبت آنان كه كار زشت كردند، اين بود كه آيات خدا را تكذيب نموده و آن را به سخره گرفتند .
اي يزيد، اكنون كه به گمان خويش بر ما سخت گرفته اي و راه اقطار زمين و آفاق آسمان و راه چاره را به روي ما بسته اي و ما را همانند اسيران به گردش در آوردي ، مي پنداري كه خدا تو را عزيز و ما را خوار و ذليل ساخته است ؟ و اين پيروزي به خاطر آبروي تو در نزد خداست ؟ پس از روي كبر مي خرامي و با نظر عجب و تكبر
مي نگري و به خود مي بالي خرم و شادان كه دنيا به تو روي آورده و كارهاي تو را آراسته و حكومت ما را به تو اختصاص داده است .
اندكي آهسته تر ! آيا كلام خداي تعالي را فراموش كرده اي كه فرمود : گمان نكنند آنان كه به راه كفر رفتند مهلتي كه به آنان دهيم به حال آنان بهتر خواهد بود ، بلكه مهلت براي امتحان مي دهيم تا بر سركشي بيفزايند و آنان را عذابي است خوار و ذليل كننده ؟
اي پسر آزاد شده جد بزرگ ما ! آيا از عدل است كه تو زنان و كنيزان خود را در پرده بنشاني و حرم رسول خدا (ص) را اسير كرده و از شهري به شهر ديگر ببري ؟ پرده آبروي آنها را بدري و صورت آنان را بگشايي كه مردم چشم بدانها دوزند و نزديك و دور و فرومايه و شريف ، چهره آنها را بنگرند ، از مردان آنان كسي به همراهشان نيست ، نه ياور و نه نگهدارنده و نه مددكاري .
چگونه مي توان اميد بست به دلسوزي و غمگساري كسي كه مادرش جگر پاكان را جويده و گوشتش از خون شهيدان روييده ؟ واين رفتار از آن كس كه پيوسته چشم دشمني به ما دوخته است بعيد نباشد و اين گناه بزرگ را چيزي نشماري و خود را بر اين كردار ناپسند و زشت بزهكار نپنداري و به اجداد كافر خويش مباهات وتمناي حضورشان را كني تا كشتار بي رحمانه تو را ببينند و شاد شوند و از تو تشكر كنند !
شكيبايي بايد كرد كه ديري نگذرد كه تو هم به آنان ملحق شوي و آرزو كني كه اي كاش دستت خشك شده بود و زبانت لال و آن سخن را بر زبان نمي آوردي و آن كار زشت را انجام نمي دادي !
بار الها! حق ما را بستان و انتقام ما را از اينان بگير و بر اين ستمكاران كه خون ما ريخته اند عذاب خود را فرو فرست .
به خدا سوگند اي يزيد ! كه پوست خود را شكافتي و گوشت بدن خود را پاره پاره كردي و رسول خدا را ملاقات خواهي كرد با آن بار سنگيني كه بر دوش داري ، خون دودمان آن حضرت را ريختي و پرده حرمت او را دريدي و فرزندان او را به اسيري بردي ، در جايي كه خداوند پريشاني آنان را به جمعيت مبدل كرده و داد آنها را بستاند .
و مپندار آنان كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه زنده و نزد خدا روزي مي خورند همين بس كه خداوند حاكم و محمد (ص) خصم اوست و جبرئيل پشتيبان اوست و همان كس كه راه را براي تو هموار ساخت و تو را بر مسلمين مسلط كرد بزودي خواهد يافت كه پاداش ستمكاران چه بد پاداشي است و خواهد دانست كه كدام يك از شما بدتر و سپاه كدام يك ناتوان تر است .
اگر مصائب روزگار با من چنين كرد كه با تو سخن گويم ، اما من ارزش تو را ناچيز و سرزنش تو را بزرگ مي دانم و تو را بسيار نكوهش مي كنم ، چه كنم ؟ ديده ها گريان و دلها سوزان است .
بسي جاي شگفتي است كه حزب خدا به دست حزب شيطان كشته شوند و خون ما از پنجه هاي شما بچكد ، پاره هاي گوشت بدن ما از دهان شما بيرون بيفتد و آن بدن هاي پاك و مطهر را گرگ هاي وحشي بيابان دريابند و گذرگاه دام و ددان قرار گيرند!
آنچه امروز غنيمت مي داني فردا براي تو غرامت است و آنچه را از پيش فرستاده اي ، خواهي يافت ، خدا بر بندگان ستم روا ندارد، به او شكوه مي كنم و بر او اعتماد مي جويم ، پس هر نيرنگي كه داري بكن و هر تلاشي كه مي تواني بنما و هر كوششي كه داري به كار گير .
به خدا سوگند ياد ما را از دل ها و وحي ما را محو نتواني كرد و به جلال ما هرگز نخواهي رسيد و لكه ننگ اين ستم را از دامن خود نتواني شست ، راي و نظر تو بي اعتبار و ناپيدار و زمان دولت تو اندك و جمعيت تو به پريشاني خواهد كشيد .
در آن روز كه هاتفي فرياد زند : الا لعنه الله علي القوم الظالمين و الحمدالله رب العالمين سپاس خداي را كه اول ما را به سعادت و آمرزش و آخر ما را به شهادت و رحمت رقم زد و از خدا مي خواهم كه آنان را اجر جزيل عنايت كند و بر پاداش آنان بيفزاييد، خود او بر ما نيكو خليفه اي است و او مهربان ترين مهربانان است و فقط بر او توكل مي كنيم .

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا