اجتماعیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

افزایش جمعیت، افتخار و عزت اسلامی

samamosافزایش جمعیت یک اصل است در اسلام است. خداوند بارها در آیات قرآنی کسانی که به خاطر فقر یا توهم فقر از بچه داری جلوگیری می کنند یا فرزندان را در رحم یا پس از آن می کشند، سرزنش می کند؛ چرا که خداوند روزی رسان همه آفریده هایش است و در حقیقت آن که دندان دهد نان دهد. با نگاهی به برخی از کشورهای جهان مانند چین و هندی که هر یک کدام از آن ها بیش از یک میلیارد جمعیت دارند، به سادگی می توان دریافت که کشور ایران ظرفیت بیشی از جمعیت دارد که مسئولان با تنظیم خانواده و اصلاحات غربی و ضد اسلامی، رشد جمعیت را به صفر و در نهایت منفی رسانیده اند.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا نشان دهد که در آموزه های وحیانی اسلام، افزایش جمعیت به ویژه در میان مسلمانان و مومنان یک ارزش است و خداوند برای فرزندار شدن افراد پاداش های بسیاری تعیین و بیان کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

ارزش فرزند در اسلام

یکی از گرایش های طبیعی و غریزی در انسان، علاقه به فرزند است. انسان همان گونه که نمی تواند بی زوج و همسر زندگی کند و احساس کمبود شدید عاطفی می کند،‌ در صورت فقدان فرزند احساس کمبود و نقص شدیدی می کند. از این روست که یکی از دعاها و نیایش های افراد حتی پیامبران داشتن فرزند است و حضرت ابراهیم(ع) در پیری( حجر، آیات 51 تا 54، صافات، آیات 83 و 101) و نیز حضرت زکریا (ع) در سنین کهنسالی خواهان فرزند می شوند(آل عمران، آیات 38 و 39؛ مریم، آیات 2 تا 7) و خداوند دعاهای ایشان را مستجاب کرده و به ایشان فرزندانی می دهد. (همان آیات)

خداوند در آیه 14 سوره آل عمران هنگامی که زینت های انسانی را بر می شمارد به علاقه مندی و محبت شدید ایشان به فرزند اشاره می کند و آن را در کنار اموری چون همسردوستی و مال دوستی قرار می دهد. این بدان معناست که یکی از خصوصیات طبیعی و گرایش فطری و غریزی انسانی در دنیا، گرایش به فرزند است. همین گرایش شدید است که افراد را به نمایش و رخ کشیدن فرزندان برای فخرفروشی و افتخار کردن وامی دارد و هنگام بر شماری قدرت و توان و عزت و شرافت خویش شمار فرزندان خویش را به رخ دیگران می کشاند.(کهف، آیات 34 تا 39؛ سبا، ایات 34 و 35؛ مریم، آایه 77)

اصولا گرایش طبیعی و غریزی انسان به فرزند به گونه ای است که گاه از داشتن فرزندان زیاد به یک دیگر فخر می فروشند و با تکاثر بر آن هستند تا نشان دهند که در دنیا از دیگران سرترند چون فرزندان بیش تری را دارند(توبه، آیه 69؛ کهف، ایه 39) و همین تکاثر و تفاخر است که ایشان را گمراه می کند و موجب کفرو انکار معاد و رستاخیز از سوی آنان می شود.(کهف، آیات 34 تا 42)

خداوند در آیه 46 سوره کهف بر این گرایش طبیعی انسان و حتی خودنمایی به فرزندان اشاره می کند و می فرماید که اصولا مال و فرزند از آرایه های زندگی دنیوی است و انسان در زندگی دنیوی به دنبال این آرایه هاست و به کسب و داشتن آن افتخار می کند. همین ارزش گذاری موجب شده که انسان ها در انتخاب هدف دچار مشکل شوند؛ زیرا این گونه امور زندگی دنیوی در بسیاری از موارد رهزن هستند و انسان را به گمراهی و افراط می کشاند. این گونه است که زن دوستی، مال دوستی، مقام دوستی و فرزند دوستی که از گرایش طبیعی زندگی دنیوی و آرایه های آن است،‌ می تواند آدمی را از مسیر کمالی دور سازد و او را به جای حرکت به سوی خدایی شدن، به خود مشغول سازد؛‌ زیرا محبت به این آرایه های دنیوی هر چند که طبیعی است ولی اگر در مسیر درست خود هدایت نشود می تواند تعادل رفتاری آدمی را به هم زند و او را از مسیر رشدی باز دارد. از این روست که خداوند در آیاتی به انسان هشدار می دهد که هنگام مقایسه میان محبت این امور با محبت خدا و آخرت، دچار اشتباه و خطا نشوند و همواره محبت خدا و آخرت را بر این دست از محبت ها مقدم دارند.(کهف، آیه 46؛ توبه ، آیه 24؛ آل عمران، آیه 14)

اما با این همه هشدارها باز انسان به خطا و اشتباه می رود، زیرا محبت به این امور و علاقه مندی و گرایش انسان به آن ها، به سبب آن که محسوس و ملموس و در دسترس است و حواس را ارضا و خشنود می کند، موجب می شود که محبت به خدا و آخرت در انسان کم رنگ شود؛ چرا که سرکه نقد به از حلوای نسیه است.

به هر حال، انسان در زندگی دنیا نیازمند اموری است که ارتباط تنگاتنگی با سعادت دنیوی او دارد و خود را با این امور خوشبخت و سعادتمند احساس می کند. این علاقه مندی انسان به آرایه های دنیوی هر چند که در شکل افراطی آن به ویژه در مقیاس با خدا و آخرت نادرست است، ولی یک گرایش طبیعی و حتی ارزشی است؛‌ زیرا اگر به عنوان مقدمه اموری چون رضایت خداوندی و کسب رشد و اکتساب صفات الهی باشد، یک ارزش قابل ستایش است.

همین علاقه مندی انسان به این امور است که خداوند مهم ترین آزمون ها و فتنه ها را برای رشد و تعالی انسان و نیز پذیرش ایمان، در مال و فرزند قرار داده است (انفال، ایه 28؛ تغابن، آیات 14 و 15؛ بقره، آیه 155) مهم ترین آزمونی که حضرت ابراهیم(ع) با آن مواجه شد ماموریت ذبح و قربانی کردن فرزندی بود که در پیری به آن دست یافته بود و می بایست آن دردانه را در پیشگاه خداوندی قربانی کند تا معلوم شود که تا چه اندازه اهل اطاعت و صبر در بلاء‌است.(صافات، آیات 83 تا 106)

این گرایش اختصاص افراد خاص انسانی ندارد بلکه همه انسان ها در هر درجه و مرتبه ای از ایمان و کفر باشند، به طور طبیعی و غریزی گرایش به فرزند دارند و علاقه مند هستند که فرزندی داشته باشند؛ چنان که می خواهند زن وهمسری داشته باشند تا در کنار آن به آرامش برسند و از مواهب جنسی و لذایذ آن بهره مند شوند و تناسل و تولید مثل کنند.

خداوند در آیاتی چند از درخواست های پیامبرانی سخن می گوید که برخی از ایشان چون حضرت ابراهیم (ع) از پیامبران اولوا العزم است؛ چرا که به کهنسالی رسیده و فرزندار نشده اند و احساس می کنند که از این جنبه در نقص و کمبود هستند و به کمالی نرسیده اند.(صافات، آیات 83 تا 101؛ ‌آل عمران، آیه 83) حضرت آدم و حوا که نخستین انسان های آفریده الهی هستند نیز خواهان برخورداری از فرزند و نسلی سالم و صالح بودند و به پیشگاه خداوندی دست نیایش و نیاز بلند کردند و از خداوند درخواست فرزند داشتند که این درخواست ایشان اجابت شد و نسل حضرت آدم(ع) در جهان به وجود آمده و گسترش یافت.(اعراف، ایه 189)

از نظر قرآن، فرزند نعمت و موهبت الهی برای والدین است(انعام، ایات 84 تا 87؛ نحل، آیه 72؛ انبیاء،‌ آیات 69 و 72) و بر هر انسانی است که شاکر این نعمت باشد.(نحل، آیه 72) پس از نظر قرآن و اسلام، فرزند داشتن یک ارزش است و این ارزش هنگامی واقعی است که در مسیر تعالی انسان و انسانیت باشد و خود و فرزند را به سوی خدایی شدن و دست یابی به خلافت الهی انسان رهنمون سازد.

افزایش جمعیت مسلمانان خواسته پیامبر(ص)

هر چند که اکثریت در آموزه های اسلامی یک ارزش نیست، ولی شکی نیست که اکثریت حق مدار و حق طلب یک ارزش است و هیچ کسی نمی تواند منکر ارزشی بودن اکثریت حق مدار باشد؛ زیرا قید حق موجب می شود که صورت مساله به طور کلی تغییر یابد. این که در جهان اکثریتی باشند که حق محور هستند و بر ارزش های متعالی تاکید کنند و رفتارهای هنجاری و ارزشی داشته باشند،‌ خود یک ارزش است.

هنگامی که در جهان شمار مومنان و مسلمانان و اهل توحید و عقل و ارزش ها و فضلیت های انسانی افزایش یابد، جهانی را در اختیار خواهیم داشت که درمسیر سازندگی و آبادانی و عمارت خواهد بود و ارزش های الهی بر آن حاکمیت می یابد. بی گمان چنین جهانی یک آرمان برای همگان است.

با نگاهی به آیه 25 سوره حدید به سادگی می توان دریافت که اکثریت ارزشی تا چه اندازه از نظر اسلام مهم و با اهمیت است. خداوند در این آیه بیان می کند که اگر توده های مردم حتی اگر مسلمان نباشند ولی به عدالتی قیام کنند که عقل و وحی بیان می کند، گام بلندی به سوی تحقق آرمان های پیامبران برداشته شده است؛ زیرا پیامبران ماموریت داشتند تا با آوردن کتاب و بیان حقوق و قوانین در کنار احکام عقلانی مردم را به سوی حقیقت و فضلیتی چون عدالت و قسط رهنمون سازند تا مردمان بی توجه به رنگ و مذهب و نژاد و زن و مرد، به عدالت قیام کنند و قسط خویش را بخواهند. بنابراین، چنین اکثریتی حق طلب و حق مدار که خواهان عدالت و قایم به برپایی آن هستند از نظر اسلام مطلوب است.

البته شکی نیست که اگر این قیام کنندگان به عدالت انسان های با عقاید و باورهای توحیدی باشند و بر اسلام و ایمان این حرکت های عدالت خواهانه را داشته باشند، به کمال حقیقت نزدیک تر هستند. از این روست که در بیان مومنان آنان را قوام(بسیار قیام کننده) به عدالت و قسط می ستاید. به این معنا که مومنان به سبب عقاید حق طلبانه کامل خود، بسیار قوی تر در میدان عدالت وارد شده و هرگز دست از تلاش و کوشش برای تحقق عدالت قسطی بر نمی دارند.

پیامبر گرامی(ص) بر اساس همین بینش و نگرش است که خواهان افزایش جمعیتی مسلمانان می شود و آن را به عنوان یک ارزش مطرح کرده و می فرماید: تناکحوا تناسلوا تکثروا فإنی اباهی بکم الأمم یوم القیامة حتی بالسقط ، ازدواج و نکاح کنید و تولید نسل و مثل داشته باشید و فرزندان را افزایش دهید حتی اگر کودکی سقط شود این کار را انجام دهید تا من در روز قیامت به شما بر امت های دیگر مباهات کنم فرزندان خود را افزایش دهید تا من به شمار اسلام بر امت های دیگر مباهات و افتخار کنم.( كافي، 5/ 333 و 334. تهذيب، 7/ 400، ح25017. وسايل، 20/ 54 و 55، ح25021. مستدرك، 14/ 153، ح16346. بحار، 17/ 359 و 100/ 220 و 237. جامع الاخبار، 101. دعايم الاسلام، 2/ 197. عولي اللآلي، 1/ 259)

قال امام الصادق(ع): إن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قال: تزوجوا فإنی مکاثر بکم الأمم غداً یوم القیامة، حتی أن السقط یجئ مبطئاً علی باب الجنة فیقال له ادخل، فیقول: لا حتی یدخل أبوای؛ امام صادق(ع) می فرماید: پیامبر اکرم (ص) فرمود: ازدواج کنید تا من در فردای روز قیامت به کثرت شما افتخار کنم. در آن روز کودک سقط شده می آید و در کنار در بهشت می ایستد و هنگامی که به او می گویند: داخل شو ! کودک می گوید: تا والدینم وارد نشود من داخل نمی شوم.

امام صادق(ع) از پيامبر(ص) هم چنین روايت مي‌كند، كه حضرت(ص) فرمودند: اكثروا الولد اكاثر بكم الامم غدا؛ فرزند را زياد كنيد، در فردای قيامت من به شما بر ديگر امت‌ها به خود مي‌بالم.( كافي، ج 6، ص 2. وسايل الشیعه، ج ، ص 357)

پس افزایش جمعیت مسلمانان و مومنان حق طلب و عدالت خواه و قوام به قسط و عدالت یک ارزشی است که پیامبر(ص) بدان افتخار و مباهات می کند.

انسان می بایست برای داشتن فرزند صالح همواره دست به دعا باشد و از خداوند بخواهد تا فرزندانی صالح و سالم به او بخشد(اعراف، ایه 189،‌احقاف، ایه 15) زیرا فرزند صالح و سالم برای بندگان شایسته خداوند، مایه چشم روشنی و از مصادیق باقیات صالحات است(فرقان؛ آیات 63 و 74) و کارهای که فرزند صالح انجام می دهد برای والدین او نیز نوشته می شود و از خدمات و نیکوکاری هایش ایشان هم سود می برند.

جامعه سالم نیازمند فرزندان سالم و صالحی است که در خانواده صالح و سالم رشد می کنند. افزایش جمعیت در میان چنین خانواده هایی مطلوب است و اگر جایی از کاهش فرزند سخن به میان می آید نسبت به خانواده هایی است که فاسد و هستند یا فرزندی صالح نیست و می تواند موجب تباهی بخشی از جامعه شود. اگر خضر(ع) فرزندی را می کشد برای آن است که خانواده ای صالح را از تباهی نجات دهد و خداوند به جای او فرزندی صالح به ایشان ببخشد.(کهف،ایات 80 و 81)

به هر حال ،‌داشتن فرزند سالم و صالح از آرزوهای هر زن و مردی است(اعراف، آیه 189) و شکر و سپاس نعمت فرزند داشتن آن است که به درستی او را تربیت کرده و به جامعه هدیه کنیم تا خود و جامعه از مواهب فرزند صالح آن بهره مند شوند.(اعراف، ایات 189 و 190)

فقر و توهم آن، مشکل جدی بشر

اما همواره یک مساله به نام فقر و نداری به عنوان مانع جدی در سر راه فرزندار شدن خانواده و به ویژه از نظر افزایش جمعیتی خانواده مطرح بوده است. با نگاهی به آموزه های قرآنی معلوم می شود که تنها اهل تکاثر بودند که به سبب داشتن اموال بسیار، به شمار فرزندان زیاد خویش افتخار می کردند. اینان به سبب آن که مشکل مالی نداشتند به سادگی حتی با تعدد زوجات اقدام به افزایش خانواده و فرزندان می کردند و این گونه از نظر قدرت نیز بر افتخارات خویش می افزودند؛ زیرا شکی نیست که ثروت به تنهایی نمی تواند عامل قدرت باشد بلکه افزایش شمار انسانی در ایجاد قدرت و افزایش آن نقش مستقیمی دارد. این گونه است که اهل ثروت در اندیشه افزایش جمیعت و شمار فرزندان بودند تا عشیره و قبیله خودشان را افزایش دهند و با تکاثر مال و فرزند، افزایش قدرت و بلکه حتی ثروت را موجب شوند و بر دیگران به ویژه دشمنان چیره و غلبه کنند.

خانواده های فقیر از افزایش جمعیتی خانواده نگران بودند. از این روست که گاه اقدام به فرزندداری بیش از یک یا دو نفر نمی کردند تا هم به نیازطبیعی و علاقه خود به فرزند پاسخ داده باشند و هم بتوانند اوضاع اقتصادی خانواده را مدیریت کنند. از این رو ایشان هنگامی که با فرزند ناخواسته ای مواجه می شدند در رحم آن را کشته و سقط می کردند یا پس از تولد کودکان را می کشتند یا رها می کردند.

بدترین حالت در میان خانواده ها مساله توهم فقر است. برخی از مردم گمان می کنند که افزایش جمعیت خانواده به معنای فقر بیش تر است. از این روست که با افزایش آن به هر شکلی مبارزه می کند. هر چند که از نظر مالی وضعیت مناسبی دارند ولی افزایش را به معنای فقر می دانند و همین ترس از فقر یا توهم آن است که ایشان را به فرزندکشی وا می دارد.

خداوند در آیاتی به شدت با هر دو تفکر مبارزه می کند. از نظر خداوند فقر یا توهم فقر نمی بایست موجب فرزند کشی شود(انعام، آیه 151؛ اسراء، ایه 31) کسانی که دست به چنین اقدام می زنند کسانی هستند که از سفاهت برخوردارند و از عقل و خرد بهره ای نبرده اند؛ چرا که این دسته از افراد گمان می کنند که رزق و روزی خود و خانواده را آنان می دهند در حالی که خداوند هم روزی ایشان و هم افراد دیگر را می دهد.(ذاریات، ایات 57 و 58)

البته برخی از فرزند کشی ها به سبب مشکلاتی است که فرزند دختر دارد؛ زیرا حیا و عفتی که بر جوامع بشری به طور طبیعی حاکم است،( ورقه الجنه) موجب شده است تا برخی به سبب آن که دختر نمی تواند از ناموس خویش مراقبت کند، او را می کشتند یا حتی زنده به گور می کردند. این تصور نادرست نیز ریشه در بی اعتقادی به خدا و ربوبیت او دارد؛ یعنی هر دو عمل کشتن از فقر یا توهم فقر یا بی حیایی و بی عفتی خانواده ریشه در اعتقادات باطل دارد.(تکویر، آیات 8 و 9؛‌نحل، آیات 58 و 59 ، انعام، آیه 140)

از نظر اسلام هر کسی روزی خود را می خورد و هر کسی در امنیت از جان و مال و عرض است و می بایست شرایط اجتماعی به گونه ای فراهم آید که حق هیچ کسی ضایع و تباه نشود. هم چنین تفاوتی میان دختر و پسر نیست و هر دو نعمت خداوندی است که می بایست انسان شاکر باشد. (آل عمران، ایه 61؛ انعام، آیات 83 تا 85) با این تفاوت که دختر رحمت است و پسر نعمت و از رحمت پرسش نمی شود ولی از نعمت پرسش می شود که چگونه با آن رفتار و عمل کردید.

پیامبر(ص) با توجه و اهتمام خاصی که نسبت به حضرت فاطمه(س) نشان داد این معنا را در جامعه اسلامی جا انداخت که نسبت فرزندی چنان که خداوند در آیات 83 تا 85 سوره انعام می فرماید تنها از پسر نیست، بلکه از طریق دختر نیز تحقق می یابد چنان که نسبت حضرت عیسی(ع) از طریق مریم (س) به حضرت ابراهیم(ع) می رسد. این در حالی است که در جامعه جاهلی و پس از آن در دولت غاصب اموی نسل را به فرزندان ذکور می دانستند و نسبت ها را از این طریق اثبات می کردند.

به هر حال، توهم فقر یا فقر یا توهم بی عفتی در خانواده نمی بایست عاملی برای فرزندکشی شود یا شخص را از تولید نسل باز دارد، بلکه همان گونه که خداوند بر خود به عنوان یک سنت الهی فرض کرده است تا پس از ازدواج افراد را از فضل خویش غنی کند، بر خود فرض کرده است تا روزی هر فرزندی و موجودی را بدهد. خداوندی که غذاهای مور و ملخ را تامین می کند چطوری غذای اشرف مخلوقات خویش را فراهم و تامین نمی کند؟ خداوندی که روزی موجودات را هر روز می دهد بی آن که چیزی را ذخیره کنند چطوری روزی انسان را فراهم نمی کند؟ این تصور غلطی است که ما انسان ها از خدا داریم، در حالی که هر که دندان دهد نان دهد و این خداوند است که روزی را قسمت می کند و روزانه برای هر موجودی می فرستد.

به هر حال، بر خلاف تصوری باطل و غلطی که در میان مردم از سوی حتی برخی از مسئولان انداخته شده است که فرزند کم تر زندگی بهتر باید گفت این زندگی هرگز بهتر نخواهد بود زیرا تک فرزندی مشکلاتی بسیار دارد که حتی تبعات آن در میان خانواده ای که این تک فرزندان تشکیل می دهند ادامه می یابد. با نگاهی به علوم روان شناختی و روان شناسی رفتاری و مانند آن می توان به خوبی دریافت که هرگز تک فرزندی به معنای زندگی بهتر و آسایش بیش تر نیست؛‌زیرا مزاحمت های تک فرزندان برای والدین چند برابر است و آنان بیش تر آسایش والدین را سلب می کنند.

برخی از دولت مردان با در پیش گرفتن سیاست های غلط استعماری غرب موجب می شوند تا جمعیت مسلمانان و مومنان شیعه کاهش یابد واهل حق از اکثریت بیافتند. اینان با بهره گیری از نخبگان مزدور غرب زده کاری کردند که جمعیت ایران صفر شود و به سمت منفی سوق داده شود. تنظیم خانواده برای ایجاد رفاه و آسایش بیش تر چیزی جز ایجاد بحران در جامعه اسلامی نیست؛ زیرا هرگز افزایش جمعیت به معنای فقدان رفاه در یک جامعه نیست. اکنون چین با جمعیت میلیاردی و هند با همین وضعیت در جهان با رشد اقتصادی و رفاهی بسیاری مواجه است در حالی که جمعیت غرب با گرایش صفر و منفی از رشد اقتصادی بازمانده است. آن چه موجب افزایش رفاه است مدیریت درست منابع مالی و انسانی است نه توهم کاهش جمعیت و فرزند که مسلمانان را با بحران جمعیتی مواجه می کند.

شهيدمطهري(ره) نيز از طرفداران افزایش جمعيت بوده و مي‌نويسد: «اين را توجه داشته باشيد كه مسألة ازدياد نفوس كه اسمش را مي‌گذارند «بمب جمعيت» و آن‌قدر هم گفته‌اند كه يك حس تنفر از بچه در اين مردم ايجاد كرده‌اند، در كشورهاي ما صادق نيست، يعني كشورهاي اسلامي هنوز به حد نصاب جمعيت نرسيده‌اند، اين يك نيرنگ استعماري است، كه غربيان به كار مي‌برند. آنجا كه خودشان از نظر سرزمين خودشان، عدد جمعيت‌شان كافي است، ولي به وسيله‌ي ايادي خود در ميان ما تبليغ مي‌كنند و خيلي وحشت دارند از اين كه كشورهاي اسلامي عددشان بالا رود، براي اين كه آن وقت نعمت‌هاي خودشان را خود شان خواهند خورد و الا كشورهاي از قبيل ايران، تركيه، افغانستان و عراق هريك استعداد دارند كه چندين برابر و شايد تا ده‌برابر جمعيت خودش را نان بدهد.( شهيدمطهري، خاتميت، صدرا، 1370، ص82)

جالب این که کشورهای غربی که از تنظیم خانواده تا دیروز سخن می گفتند امروز از رشد صفر یا منفی جمعیت خود ناراضی هستند. جالب تر این که کشورهای آنان هنوز از رشد بالای جمعیت به نسبت به مساحت سرزمینی برخوردار هستند. به‌عنوان مثال انگلستان با مساحت 244000 كيلومتر مربع حدود 8/56 ميليون جمعيت دارد، اين رقم در مورد ژاپن با وسعت كم تقريباً 377000 كيلومتر مربع 122 ميليون نفر است.

به هر حال،‌ آموزه های اسلامی خواهان رشد جمعیت و افزایش آن است و انسان نمی بایست از فقر یا توهم فقر بهراسد و جلوی افزایش جمعیت را بگیرد. تنظیم خانواده به معنای رشد مثبت دو یا سه درصدی خوب است نه این که هر خانواده دو فرزند داشته باشند که رشد صفر است یا یک فرزند که در آن صورت رشد منفی خواهد بود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا