زیبایی و زیباشناسی از دیــدگاه قـرآن
زیباییگرایی و زیباییجویی از ویژگیهای انسانی است. انسان بسیاری از چیزها را تنها به صرف زیبایی دوست میدارد و برای به دست آوردن آن تلاش میکند. بسیار دیدهاید و یا شنیدهاید و یا خود حتی این کار را انجام دادهاید که چیزی را تنها برای زیبایی آن خریدهاید و یا برای به دست آوردن آن تلاش کردهاید. گاه ساعتها در کنار دریایی و یا رودی و یا گل و گیاهی نشسته و بدان خیره شدهاید و نه تنها از این کار خسته نشدهاید بلکه به آرامشی خاص رسیدهاید. از این نظر زیبایی برای انسان محبوب و مطلوب است که روح و روان خسته و سرگردان را به آرامش و آسودگی میرساند و پریشانی را از میان میبرد.
قرآن نیز به این گرایش انسانی توجه داشته و افزون بر این خود از این ابزار برای جلب و جذب مخاطب و شنونده بهره گرفته و عناصر زیبایی را در آیات قرآن و چینش آن استفاده کرده است بلکه به تحلیل این گرایش پرداخته و بسیاری از اعمال و رفتار انسانی را براساس این گرایش مورد تجزیه و تبیین و تحلیل قرار داده و حتی توصیههایی نیز برای کارکرد بهتر و بهرهگیری افزونتر ارائه کرده است. در این نوشتار تلاش بر آن است که تحلیل قرآن از مسئله زیبایی و زیباشناختی انسان مورد بازخوانی قرار گیرد.
چیستی زیبایی
یکی از ویژگیهای بشر، گرایش به عنصری است که از آن به زیبایی تعبیر میشود. زیبایی امری ذوقی است و ارتباط تنگاتنگی با عنصر سلامتی روح و روان آدمی دارد.
شخصیت سالم و متاثر از فطرت پاک، اصولا به چیزهایی که از آن به زیبایی یاد میشود گرایش دارد. البته هر چیزی که در دنیا وجود دارد کم و بیش از عناصر زیبایی برخوردار است ولی اینگونه نیست که همه موجودات طبیعی از یک حد از زیبایی برخوردار باشند بلکه تفاوتهای محسوسی نیز در این میان یافت میشود که حتی خداوند در برخی از آیات به این تفاوتها در موجودات طبیعی از لحاظ زیبایی اشاره دارد. به عنوان نمونه پس از آفرینش انسان، به زیبایی این آفریده به این شکل اشاره میکند. تبارکالله احسنالخالقین.(مومنون آیه 14 و نیز نگاه کنید غافر آیه 64 و تغابن آیه 3 و تین آیه 4) این بدان معناست که آفرینش انسان افزون بر جهات دیگر، از عنصر زیباشناختی نیز سرشار بوده است که خداوند بدان میبالد و به بشر میشناساند که افزون بر بزرگی جایگاه و مقام و زیبایی میبایست قدر و منزلت خویش را به عنوان زیباترین آفریده خداوندی بداند.
زیبایی در حوزه فلسفه قرار میگیرد و در این حوزه است که مباحثی مهم مطرح شده و فلاسفه از ابعاد مختلف بدان پرداختهاند. فلاسفه یونانی ارتباط تنگاتنگی میان ریاضی و هندسه با زیبایی یافتهاند و بر این باورند که زیبایی به معنای ترکیب هندسی و ریاضی دقیق و کامل است و هر چیزی که از عنصر ترکیب درست و صحیح ریاضی و هندسی بهره نگرفته است از عنصر زیبایی بیبهره است.
عناصر زیبایی
به نظر میرسد که زیبایی و با همان نیکویی و جمال و قشنگی عبارت از نظم و هماهنگیای است که همراه عظمت و پاکی در چیزی باشد که عقل و تخیل و دیگر تمایلات عالی بشری را برانگیزد و موجب انبساط و لذت وی شود.
بنابراین عناصری چون نظم و هماهنگی، تحریک عقل و تخیل و احساسات عالی بشری و نیز برانگیختن انبساط و لذت از مهمترین چیزهایی است که میبایست در تعریف زیبایی بیان کرد.
بسیار دیده شده است که چیزی از هر لحاظ دارای نظم ریاضی و هندسی است ولی تحریکبرانگیز نیست و یا اگر تحریکی ایجاد کند همراه با انبساط خاطر و آرامش روحی و روانی نمیباشد و شخص از آن لذتی نمیبرد.
نسبی بودن زیبایی
هر کسی با توجه به شخصیت و میزان سلامت فطرت و شناخت، از چیزی لذت میبرد که دیگری از آن احساس لذت نمیکند از این رو میتوان گفت که زیبایی، امری نسبی است.
نسبی بودن زیبایی به دو معنا است: نخست آنکه چیزی از نظر شخص ناظر، از درصد کمیا زیادی از زیبایی برخوردار میباشد و یا اصولا از زیبایی بهرهای نبرده است و دیگر آن چیز در حقیقت و باطن، امری زیبا نیست و چون برای انسان این دومی فراهم نیست و تنها از آفریدگار هستی و یا کسی که در آن سطح قرار گرفته و شناخت کاملی به هستی دارد میتوان امید داشت که توصیف درستی از زیبایی کامل و ناقص ارائه بدهد لذا نمیتوان در این بعد از ابعاد نسبیت وارد شد و تنها میتوان به همان مورد تبارکالله احسنالخالقین و مواردی که خداوند در قرآن به عنوان امری زیبا یاد کرده بسنده کرد. البته این شناخت که از طریق آموزههای وحیانی به دست میآید میتواند بسیار مفید و سازنده باشد تا درک درست و معیار کاملی در اختیار داشته باشیم تا زیبایی واقعی را از زیبایی توهمی و تخیلی بازشناسیم.
انسان میتواند با بهرهگیری از مواردی که خداوند در قرآن از آن به عنوان زیبایی ستوده، میزان سلامت نفس خویش را ارزیابی کند. این بدان معناست که اگر خداوند در زیبایی ستارگان و یا آب و گیاه و مانند آن سخن گفته و شخص از آن لذت و بهرهای نمیبرد بداند که از نظر سلامت شخصیت و یا فطرت دارای مشکل است و از راه اعتدال و سلامت شخص و شخصیت بیرون میباشد.
به هر حال عناصر مهم: نظم و تاثیرگذاری و لذت و انبساط روح و روان، از مهمترین عناصر زیبایی است که بدون هر یک از آنها نمیتوان سخن از زیبایی چیزی گفت. شخص هرگاه در چنین حالتی قرار گرفت میتواند بگوید که آن، امری زیباست. از این رو قرآن به مسئله انبساط خاطر و لذت آدمی در مسئله زیبایی اشاره میکند و میفرماید: تشتهیه الانفس و تلذالاعین؛ آن چیزی که روان آدمی را برمیانگیزد و چشمان از آن لذت میبرد. (زخرف آیه 71)
البته به نظر میرسد که مسئله شناخت در زیبایی نقش دارد و شخصی که از چیزی شناخت بهتری دارد از زیبایی آن، بیشتر بهره میبرد، هرچند که اصل زیبایی امری ذوقی است، ولی از آنجا که شناخت چیزها ارتباط فرد را با آن چیز افزایش میدهد میتواند تاثیر زیادی در ایجاد ذوق زیباشناختی داشته باشد؛ از اینرو پس از توضیحات نقاش از عناصر نقاشی، شخص از اثر هنری لذت و یا لذت بیشتری میبرد.
کارکردهای زیبایی
زیبایی کارکردهای بسیاری در زندگی انسان دارد که از مهمترین آنها انبساط خاطر و آرامش و سرور انسانی است. در آیه 7 و 8 سوره ق به این نکته اشاره شده که چگونه زیبایی گیاهان موجبات سرور و شادمانی باطنی انسانها را فراهم میآورد.
بر این اساس روانشناسان برای درمان بیماریهای روانی و افسردگی پیشنهاد میکنند که شخص در مکانی به سر ببرد که حالت طبیعی خود را همچنان حفظ کرده است و از گیاهان و درختان و آب در آنجا بسیار است.
انسانها در کنار گل و گیاه به آرامشی دست مییابند که بسیار روحافزا و جاننواز است و بیماریها را از آنها دور میسازد و یا درمان میکند. از اینرو زیباییهای طبیعی چون گل و گیاه و دریا و جنگل و کوه، بیماریهای سخت درمان را نیز علاج میکند و روح و روان آدمی را چنان تقویت میکند که جسم، قادر به مقابله با بیماریهای سخت درمان افزون بر بیماریهای روحی میشود.
از دیگر کارکردهای مهم زیبایی در زندگی بشر ایجاد انگیزه قوی برای عمل و حرکت آدمی است. کسانی که به عللی از تحرک و عمل دور افتادهاند تحت تاثیر زیبایی چیزی، به حرکت و عمل وادار میشوند و شخص برای دستیابی به آن، تلاشی مضاعف از خود نشان میدهد.
دیده شده کسانی که حتی از معلولیت جسمی برخوردار بودهاند تحت تاثیر عنصر زیبایی چیزی به حرکت درآمده و برای به دست آوردن آن تلاش جسمی و حرکت بدنی از خود نشان دادهاند. خداوند در آیه 7 سوره کهف زیباییها و جلوههای آن را عاملی مهم برای حرکت عملی و بدنی میشمارد.
زیبایی، افزون بر کارکردهای پیش گفته میتواند آدمی را متحول و دارای بصیرت گرداند. به این معنا که شخص در برخورد با زیباییهای آفرینش از زیبایی ظاهری و جذابیت آنها میگذرد و به آفریدگار آنان میرسد که این آفریدههای زیبا را آفریده است. از اینرو خداوند در آیه 7 و 8 سوره ق زیبایی گیاهان و جذابیتهای آنها را عاملی برا بصیرت بندگانی میداند که دوست دارند به سوی خداوند توبهپذیر، بازگردند.
انسان وقتی از ظاهر به باطن عبور میکند در همان حال از گیاه زیبا و یا هر آفریده زیبای دیگر به باطن آن بازمیگردد و خداوند را در ورای همه آنها مییابد و به خداوندگاری و آفریدگاری خداوند آفرین میگوید و سر تعظیم در برابر او فرود میآورد.
در حقیقت زیباییهای ظاهری و جذابیتهای آفریدههای خداوندی چون زیبایی گیاهان مایه یادآوری بندگان میشود تا همواره یاد خداوند باشند و دمی از او غافل نشوند. کسانی که با زیباییها ارتباط برقرار میکنند همواره در برابر آن سر تعظیم فرود میآورند و خود را در برابر زیباییها و آفریدگار آن کوچک میشمارند.(ق، آیات 7 و 8)
از دیگر کارکردهاي زيبايي ميتوان به مسئله جلب توجه اشاره کرد. اگر کسی بخواهد دیگری را به سوی چیزی جذب و جلب کند بهترین عامل براي اين کار بهرهگیری از عناصر زیباییافزا میباشد. از این رو در تبلیغات و امور دیگری که نیاز به جلب توجه دیگری در آن احساس میشود میبایست از عناصر زیباییافزا بهره گرفت. قرآن اشاره میکند که این مسئله تنها ارتباطی به عناصر زیبایی در چیزها و امور واقعي ندارد بلکه برای جلب توجه دیگری حتی در گفتار و اینکه کسی را به سخنان خود متوجه و جلب کنید و حتی مفاهیم باطل را به گوش آنان برسانید میتوان از عناصر زیباییافزا بهره گرفت. انسان به طور طبیعی سخنان زیبا را دوست میدارند و سخنان شیوا و گیرا آنان را به خود جلب میکند. از اینرو شعر و رمانهای زیبا عامل مهمی برای از راه به در کردن مردمان است و بسیار اتفاق افتاده کسی سخنان باطل و نادرست خویش را با آرایههای ادبی چنان زیبا کرده است که شخص همان سخن باطل را تنها به جهت زیبایی آن حفظ کرده و تکرار میکنند و در نهایت تحت تاثیر آن قرار میگیرد. قرآن بیان میکند که منافقان با جذابیتها و زیباییهای ظاهری سخنان خود میکوشند تا توجه دیگران را به خود و کلام خویش جلب کنند. (منافقون به 4)
براین اساس است که قرآن فرمان میدهد که از گرایش طبیعی مردم به زیبایی حتی در سخن کلام بهره گرفته شود و برای بیان مطالب بلند آسمانی دین اسلام در هنگام تبلیغ و یا گفتوگو با دیگران از عنصر زیبانی در کلام بهره گیرند. (نحل آیه ۱۲۵ و عنکبوت به ٤٦ )
زيبايي امري مطلوب و محبوب خداوند است و این گرایش را در ذات انسان نیز به ودیعت نهاده، بنابراین لازم است که از آن به خوبی بهره گرفته و در همه امور دین و دنیا و رسیدن به عنصر آرامش که مطلوب همگان است و حتي سعادت آدمـي بـدان بسته است از آن استفاده شود. بهرهگیری از زیباییها در همه امور مطلوب است و خداوند به بندگان خود یادآور میشود که از زيباييهاي خداداد بهره گیرند و نسبت به آن ناسپاس نباشند. (اعراف آیه ۳۲)
زیباییجويي، گرايشي فطري
براساس آنچه گفته شد زيبايي امري فطري است که آدمی به طور طبیعی اگر از فطرت سالم و سلامت شخصیت برخوردار باشد، بدان میل و گرایش دارد. از این رو هر کسی به طور طبيعي به زيباييهايی گرايش داشته و جلب و جذب آن میشود. این مسئله تفاوتی میان انسانی با انسانی دیگر ندارد چه بنده باشد و چه آزاد و یا پولدار و یا بینوا باشد و یا اینکه پیامبري باشد و یا پیرو پیامبری.
انسانها به طور طبيعي جلب و جذب زيبايي ميشوند، از اين رو حتی پیامبر اکرم (ص)
با آنکه انسان کامل و اشرف آفريدههاي خداوندي و در مقام قاب قوسین و او ادنی نشسته است تحت تاثیر عنصر زيبايي زنان قرار ميگيرد و جلب و جذب آن میشود. خداوند در آیه 52 سوره احزاب به این گرایش فطري و طبیعی پیامبر(ص) اشاره میکند و به وی میگوید که دیگر حق آن را ندارد تا زنی دیگر برگزیند و یا یکی را طلاق و دیگری را برای زیباییاش انتخاب کند و با وی پیمان زناشویی ببندد. این مسئله زيبائيجويي امري فطري و گرايشي طبيعي است که میتواند شامل زیباییهاي زنان باشد. (بقره آیه ۲۲۱)
جاذبه زيباييهاي شگفتانگیز و تاثیرگذار به گونهاي است که شخص از پیرامون و اتفاقات پیراموني غافل ميشود و چنانکه گفته شده است حضرت سلیمان(ع) تحت تاثیر زيباييهاي شگفتانگیز اسبان متوجه غروب خورشید نمیشود و نمازش قضا ميشود که مسئله ردالشمس براي وي اتفاق ميافتد. اینها همه تحت تاثیر زيباييها و گرایش فطري آدمي بدانسو است. (نحل آیه 6 و نیز کهف آیه ۷)
مصادیق زیبایی
قرآن براي امور زيبا مصاديق بسياري ميآورد. بیگمان آراستن زمین و آسمان به ستارگان و گل و گیاه و امور طبیعی دیگر از مهمترین مصادیق آن به شمار میآید. دانستن این مصاديق كمك میکند تا انسان براي درمان بيماريهاي متعدد روحي و رواني و جسمي از آن بهرهگیرد.
از جمله اين مصاديق مي توان به زيبايي ستارگان و نگاه به آنها (حجر آیه 16 و صافات آیه 6 و فصلت آیه ۱۲) زيبايي انسانهاي ابرار و دارای مقامات عرفانی و الهي (مطففين آيه ۲۲ و ٢٤) زیبایی طلا و جواهر (کهف آیه ۳۱ و حج آیه ۲۳ و فاطر آیه ۳۳) زیبایی زنان (احزاب آیه ۵۲ و بقره آیه ۲۲۱) زیبـايي گياهـان (حـج آیه 5 و شعراء آیه ۷) زیبایی مرجان و ياقوت (الرحمن آيه ٥٨) زیبایی چشم زنان (صافات آيه 48) زيبايي انسان (مومنون آیه 14 و غافر آیه 64) و زیبایی انعام و چارپایان چون اسب (نحل آیه 5 و 6) اشاره کرد.
این چشم است که این زیباییها را درك كرده (زخرف آیه ۷۱) و قلب و دل، آن را به جان آدمی میرساند و متحول و متاثر از آن ميشود. (حجرات آیه ۷) اینها بخشی از تحلیل قرآن از مسئله زيبايي و زيباشناختی انسان و گرایش طبیعی و فطري وی به آن است.