اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنی

فطرت بنیاد عرف عقلایی و شرعی

بسم الله الرحمن الرحیم

«نیکی در برابر نیکی» را هر کسی می فهمد و آن را امری ارزشی می داند؛ زیرا فطرت انسان به هدایت الهی، نه تنها حق و باطل و بایدها و نبایدها را می شناسد، بلکه گرایش و گریزش ها را نیز سامان می دهد؛ بنابراین، فطرت انسانی ارزش ها و ضد ارزش ها را می شناسد و به ارزش ها گرایش و از ضد ارزش ها  گریزش دارد.

عرف و معروف که خدا در قرآن بارها بر آن تاکید دارد و سلوک انسانی را بر مدار و محور آن می پسندد و حتی پیامبر(ص) مامور کند تا امر به معروف کند، چیزی جز همین ارزش های مقبول و معقول نیست که عقلی فطری آن را می پسندد و قلب فطری بدان گرایش دارد.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، بنیاد عرف عقلایی که شریعت اسلام آن را امضا و تایید کرده، چیزی جز همان کشفیات فطرت سالم انسان نیست که بر اساس نرم افزار فطرت و هدایت الهی، آن را شناخته و بدان گرایش یافته است. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا ابعاد عرف و معروف از نظر قرآن را تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فطرت الهی انسان و توانایی شناختی و گرایشی آن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا در مقام خالقیت و آفریدگاری به هرچیزی هر آن چه نیاز اوست، بخشیده و چیزی کم و کسر نگذاشته است. هم چنین خدا در مقام ربوبیت و پروردگاری برای هر چیزی یک نرم افزار فطری هدایتی قرار داده تا بتواند با آن در مسیر حق و عدالت قرار گیرد و به کمال بایسته و شایسته اش برسد. حضرت موسی(ع) در بیان این حقیقت می فرماید: ربنا الذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی؛ پروردگار ما کسی است که هر مخلوقی همه چیزش را اعطا کرده سپس او را هدایت کرده است.(طه، آیه 50)

از نظر قرآن، انسان به عنوان مخلوقی دارای اراده و حق انتخاب آزاد میان حق و باطل، کفر و ایمان، عدل و ظلم و شکر و کفران در مقام تسویه و اعتدال به او هر آن چیزی که نیاز اوست بخشیده و توانایی ادراکی و شناختی حق و باطل و مصادیق آن ها و نیز گریزش به حق و مصادیق آن به عنوان تقوای الهی و گریزش از باطل و مصادیق آن به عنوان فجور را داده است.(شمس، آیات 7 و 8)

البته از نظر قرآن، این توانایی شناختی و گرایشی فطرت تا زمانی است که نفس و قلب به سلامت و استوا و اعتدال باشد، اما وقتی شخص تحت تاثیر هواهای نفسانی از غضب و شهوت، یا تحت تاثیر وسوسه های شیطانی از حد استوا و اعتدال خارج شود و فطرت الهی را دفن و دسیسه کند و نور آن را چنان بکاهد که گویی به خاموشی مطلق رفته و تنها کورسویی از آن باقی است هر چند تبدیل تمام نیافته و چیزی دیگر جایگزین آن نشده، چنین شخصی توانایی های فطری را در ساحت اندیشه و انگیزه از دست می دهد و دیگر  قدرت تفقه و تعقل نداشته و در مقام سفاهت بر خلاف حق و مصادیق آن عمل و رفتار می کند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 15؛ اعراف، آیه 179)

پس از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس مستوی و معتدل و قلب سالم بر اساس فطرت الهی، توانایی شناختی و گرایشی صحیح داشته و حق و باطل و مصادیق آن را می شناسد و برای حق و مصادیق آن چون عدالت، صداقت، امانت، وفا، شکر، ایمان، نیکی و مانند آنها ارزشی در سطح بایدها قرار می دهد و بدان گرایش شدید می یابد و مخالفت با آن ها را ضد ارزشی می داند.

از نظر قرآن، هر انسانی به فطرت الهی خویش می داند که میان علم و جهل، دانایی و نادانایی، نور و ظلمت، طیب و خبیث، نیک و بد، زیبا و زشت، خیر و شر، عدل و ظلم و مانند آنها فرق است و آنها یکسان نیستند(رعد، آیه 16؛ فصلت، آیه 34؛ مائده، آیه 100؛ نحل، آیه 76)؛ از این روست که به بخش اول گرایش و از بخش دوم گریزش دارد.

ارزش های عرفی بر مدار فطرت الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عرف به معنای هر چیز مرتفع، مانند شنزار مرتفع، تپه و کوه مرتفع (لسان العرب، ابن منظور، ج 9، ص 158)، در اصطلاح به معنای عادت و آن چیزی است که میان مردم به طور مستمر مقتضای عقول آنان جریان دارد.(التعریفات، جرجانی، ص 193)

خدا در قرآن، با طرح پرسش هایی که تقریری است از خود مردم می خواهد تا با مراجعه به فطرت خویش پاسخ دهند که کدام عرف و معروف و کدام یک نکره و منکر است؛ از جمله این پرسش ها درباره یکسانی کوری و بینایی(انعام، آیه 50)، ظلمت و نور(رعد، آیه 16)، مرده و زنده، سایه و گرما(فاطر، آیات 19 و 22)، دانایی و نادانی(زمر، آیه 9)، رب یکتا و یگانه و ارباب متعدد و متفرق(یوسف، آیه 39؛ زمر، آیه 9) است که خدا با ارجاع این امور و موضوعات به فطرت از مردم می خواهد تا خود اقرار کنند که کدام ارزشی و کدام ضد ارزشی است.

به سخن دیگر، عرف و معروف به هر امر پسندیده معقول به عقل فطری و مقبول در نزد عموم عقلاء گفته می شود، چنان مرتفع و  بلند و بر اساس عادت مستمر مردم است که همگی آن را می شناسند و ناشناخته نیست؛ در حالی که منکر و نکره هر چیزی ناشناخته است که انسان در نگاه اول از آن گریزش دارد و هیچ میل و گرایشی به آن ندارد. «قوم منکرون» برای حضرت ابراهیم(ع) همان فرشتگان بشارت فرزند برایش و فرشتگان عقاب برای قوم لوط بودند که حضرت (ع) به سبب ناشناختگی آنان در نهان ترسان شد و ته دلش خالی شده بود.(ذاریات، آیه 25)

با نگاهی به مصادیق عرف و معروف از نظر قرآن می توان دریافت که خاستگاه عرف و معروف و پذیرش آن فطرت سالم انسان است. به عنوان نمونه احسان در برابر احسان دیگری(الرحمن، آیه 60)، ادای امانت و بازگرداندن چیز امانی(نساء، آیه 58)، برتری علم و عالمان و بینا و بصیر(انعام، آیه 50)، ترجیح خیر بر شر(بقره، آیه 61)، اقامه عدالت و اجرا و امر به آن(نساء، آیه 58)، دفاع از حق خویش و دیگران(بقره، آیه 246)، مهمان نوازی(هود، آیه 78)، نیکی به والدین و خویشاوندان(اعراف، آیه 6؛ لقمان، آیات 14 و 15)، اطاعت و ترک عصیان(ممتحنه، آیه 12) و مانند آنها را هر انسانی به فطرت الهی خویش درک می کند و بدان گرایش دارد. بنابراین، از نظر قرآن، خاستگاه و بنیاد عرف عقلایی که شریعت اسلام آن را امضا و تایید کرده، همان فطرت الهی است که تغییر نکرده و گرفتار زنگار و ختم و طبع نشده است.

دعوت به ارزش های عرفی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اصولا آموزه های شرعی وحیانی چیزی جز «اثاره العقول» و برانگیختن فطرت عقلی نیست؛ زیرا اسلام و شرایع آن، تفصیل همان کشفیات فطری و مطابق آن است.(روم، آیه 30) بنابراین، از وظایف و ماموریت های همه پیامبران(ع) دعوت مردم به اصول اخلاق فطری و ارزش های عرفی است که عقل فطری آن را کشف می کند و بدان گرایش قلبی دارد. از همین روست که پیامبر(ص) نیز مامور می شود تا مردم به همین ارزش های عرفی به نام معروف دعوت کند و فرمان و امر دهد.(اعراف، آیات 157 و 199؛ مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 807)

از آن جایی که مومنان تابع سنت و سیره پیامبر(ص) هستند، آنان نیز می بایست مردم را به عنوان یک تکلیف شرعی الهی، به ارزش های عرفی دعوت کنند، و حتی نهاد و سازمانی حکومتی تشکیل دهند تا این امر را به شکل قانونی پی گیری و در سطح جامعه اجرایی کند(آل عمران، آیات 102 و 104 و 110 و 114؛ توبه، آیه 71)؛ زیرا وقتی خدا به مومنان قدرت حکومتی بخشیده دیگر نمی توانند مسئولیت اجتماعی را در سطح امر و نهی میان خودشان محدود کنند، بلکه باید به عنوان اولیای الهی و صاحبان ولایت حکومی به دفاع از مومنان و ارزش های فطری و عرفی فطری بپردازند و با امر به معروف ارزش های عرفی را اقامه کنند.(حج، آیات 38 و 41)

آموزش و دعوت و فرمان به ارزش های عرفی یک وظیفه همگانی مومنان است و هر کسی مامور است تا ارزش های عرفی فطری عقلی را احیا کند و به آن فرمان دهد.(لقمان، آیه 17) در حقیقت دعوت و توصیه دیگران به ارزش های عرفی عقلی به عنوان یک توصیه و وظیفه اجتماعی می بایست در دستور کار پیامبر(ص) و مومنان باشد.(اعراف، آیه 199؛ آل عمران، آیات 10 و 104 و 110 و 114)

مرجعیت عرف عقلایی از نظر قرآن

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، عقل فطری در کنار نقل وحیانی معتبر دو حجت باطنی و ظاهری الهی است.(ملک، آیه 10؛ اصول کافی، ج 1، ص 11) پس احکام و قوانین الهی را می توان از دو طریق کشف کرد و بدان عمل نمود تا جایی که مخالفت و عصیان نسبت به کشفیات آنها به معنای عصیان علیه خدا و فجور و رفتن به دوزخ است.(همان)

اصولا از نظر قرآن، این عقل فطری بر اساس هدایت الهی باطنی است که حق و باطل و مصادیق آنها را تشخیص می دهد و به حق و مصادیق آن گرایش و از باطل و مصادیق آن گریزش دارد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10) پس کسی به اسلام و شرایع آن ایمان می آورد که بر اساس حجت باطنی و عقل فطری حقایق را شناخته و به آن گرایش یافته و تقوای الهی را کسب کرده و متقی شده است(بقره، آیات 2 و 3)؛ زیرا کسی از هدایت کتاب قرآن بهره مند می شود که پیش از آن بر اساس عقل فطری متقی شده و اصول اخلاقی فطری را عمل کرده و به کشفیات عقل فطری در این ساحت توجه و اهتمام داشته باشد؛ چنین شخصی دارای قلبی سالم است که او را به شناخت فراتری می کشاند علوم و معارف وحیانی غیرقابل دسترسی با ابزارهای شناختی عادی است.(بقره، آیات 2 و 3 و 151)

بنابراین، اگر کسی فطرت خویش را دفن و دسیسه کرده یا نفس و قلب او گرفتار زنگار و طبع و ختم شده باشد، فاقد عقل فطری بوده و به سفاهت گرفتار است و نمی تواند حق و باطل را بشناسد و گرایش و گریزش های درست و صحیحی داشته باشد، بلکه دچار وارونگی شناختی و گرایشی می شود و مصادیق باطل را حق یافته و بدان گرایش می یابد؛ چنان که کافران و منافقان و مشرکان این گونه هستند. پس چنین شخصی با بیماردلی حقیقی نمی تواند به اسلام و شرایع وحیانی آن ایمان بیاورد و آن را تصدیق کند، بلکه علیه آن موضع گیری می کند. او بی عقلی و سفاهت خویش را عین عقلانیت می داند و افساد خویش را اصلاح می نامد؛ چون ابزار شناختی و گرایشی ندارد و به تفقه و تعقل نمی تواند بپردازد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 15؛ اعراف، آیه 179)

از نظر قرآن، کسی که به اسلام و شرایع آن پشت می کند و آن را نمی پذیرد، «سفیه» است که از عقلانیت و رشد آن بی بهره مانده است.(بقره، آیه 130) در حالی که رشید کسی است که به سبب عمل مطابق با اصول فطری اخلاقی و عرف عقلی ارزشی، نور ایمان و محبت آن در دلش قرار می گیرد و نسبت به کفر و فسوق و عصیان تبری می جوید.(حجرات، آیه 7)

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسی می تواند به اسلام و شرایع آن ایمان آورد که دارای سلامت نفس و قلب باشد و فطرت خویش را تغییر نداده و دفن و دسیسه یا مطبوع و مختوم نکرده باشد.(بقره، آیه 2 و 3) بنابراین کسی که به ارزش های عرفی عقل فطری گرایش دارد، آمادگی پذیرش ایمان به اسلام و شرایع آن را دارد.

از آن جایی که عقل فطری حجت باطنی الهی است و حتی پذیرش اسلام و ایمان به شرایع آن در رهن و گرو، عقل فطری و کشفیات آن و گرایش های قلب سالم است، خدا در آیات قرآنی مواردی را به عنوان رجوع به کشفیات عقل فطری به عنوان ارزش های عرف عقلی و عقلایی داده است.

از نظر قرآن، اصولا کشفیات عقل فطری و ارزش های عرف عقلایی و عرف عقل فطری چیزی جز احکام اصلی الهی نیست؛ زیرا اصولا عبادت و عبودیت خدا، امری فطری است که عقل فطری آن را می شناسد و بدان گرایش دارد.(ذاریات، آیه 56) بنابراین، دیگر کشفیاتی که عقل فطری دارد و ما از آن ها به عنوان ارزش های پسندیده عقلی و عقلایی یا اصول اخلاق فطری یاد می کنیم، همگی آنان در سایه همین ادراک و شناخت خدا و وجوب عقلایی و عقلی بندگی خدا و عبودیت او است؛ زیرا مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام و شرایع آن، به همین کشف و شناخت و گرایش نفس و قلب سالم و مستوی است که در قالب اصول و ارزش های اخلاقی و ارزشی عرف عقلی یا عقلایی شناخته می شود.

از نظر قرآن، «طاعت معروف» که همان اطاعت از خدا و عبودیت اوست، از مهم ترین کشفیات عقل فطری است که آن را امری ارزشی و پسندیده دانسته و بدان گرایش دارد. پس اطاعت از خدا بر اساس کشف عقل فطری است که عقل فطری آن را امری ارزشی و معروف و پسندیده دانسته و بدان گرایش ذاتی و فطری دارد.(نور، آیه 53) در حقیقت خدا در این آیه می فرماید: مطلوب از مردم «طاعه معروفه» است که همان طاعت بر اساس کشفیات عقل فطری و ارزش هایی آن است.

اصولا بسیاری از ارزش های عرف عقلی و عقلایی همان چیزهایی است که خدا در شریعت اسلام و قرآن آن را امضا و تایید کرده است؛ زیرا کشفیات عقل فطری، حجت باطنی الهی است و حجت شرعی دارد و نمی توان با آن مخالفت کرد؛ زیرا مخالفت با این کشفیات به معنای مخالفت با خدا است که هدایت باطنی را برای انسان قرار داده است. پس اگر دفن و دسیسه و ختم و طبع نبود، انسان به طور فطری آن را می شناخت و بدان گرایش داشت.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، موارد و مصادیقی که عقل فطری آن را به عنوان ارزش های الهی شناخته و به عنوان معروف همگان آن را می شناسند و بدان گرایش دارند، شامل اصول اخلاق فطری از جمله عدالت، صداقت، امانت، وفا، شکر، طاعت خدا، ایمان به غیب، و مانند آنها است که مصادیق جزیی آنها را می توان در مساله تراضی در ازدواج مجدد(بقره، آیه 232)، تعیین اجرت (نساء، آیه 6)، تعیین دیه(بقره، آیه 178)، تعیین کفاره(مائده، آیه 89)، تعیین نفقه زن(بقره، آیه 233)، حقوق زن(بقره، آیه 229)، حقوق همسری(بقره، آیه 228)، رفتار با مطلقه(بقره، آیه 229)، سخن گفتن (نساء، آیات 5 و 8 ؛ بقره، آیه 235 و 236)، وصیت کردن(احزاب، آیه 6)، پرداخت مهریه همسر(بقره، آیه 231؛ طلاق، آیه 2؛ نساء، آیات 20 و 21 و 25) و مانند آنها شناسایی و ردگیری کرد.

به سخن دیگر، هر کسی به اصول اخلاقی فطری اعتقاد داشته و بدان گرایش یافته باشد، هماره خواهان عمل مطابق اصول عدالت و صداقت، امانت و وفاداری است. چنین شخصی هرگز کاری نمی کند که مصداق ظلم و کذب و خیانت و عهدشکنی و بی وفایی باشد. ارزش های عرفی که عقل فطری آن را کشف و بدان گرایش دارد و اسلام وحیانی نقلی آن را امضا کرده است، به ما نشان می دهد که میان عقل فطری و نقل وحیانی معتبر تا چه اندازه تناسب و تطبیق است و چرا خدا این دو راه و روش را حجت های باطنی و ظاهری خویش می داند که اگر کسی بر خلاف آنها عمل و رفتار کرد، مجازات دوزخ برایش است.(ملک، آیه 10)

البته از نظر قرآن، پذیرش و ایمان به حجت ظاهری اسلام و شرایع نقلی آن در رهن و گرو حجت باطنی عقلی است و کسی که عقل ندارد و گرفتار سفاهت شده است، هرگز به اسلام و حجت ظاهری ایمان نخواهد آورد.(بقره، آیات 7 تا 15 و 130) پس کسی که نفس و قلب او در سلامت و از هدایت فطری هم چنان بهره مند باشد بر اساس توانایی نفس و قلب، شناخت صحیح از حق و باطل و مصادیق آنها داشته و گرایش ها و گریزش های او بر اساس همان نرم افزار تکوینی و گرایشی های قلب سالم و سلیم است. در این صورت عقل فطری او را به سمت رشدی هدایت می کند که در سایه ایمان و عبودیت خدا به دست می آید؛ زیرا عقل فطری به طور فطری می داند که ایمان و آثار آن چون شکرگزاری، عبودیت خدا، اقامه عدالت قسطی، احسان و اکرام، ایثارگری و مانند آنها با کفر، فسق، فجور، عصیان، ظلم و سهم و قسط خوری، کفران و مانند آنها یکسان نیست و فرق اساسی دارد. از همین روست که خدا قضاوت و داوری در این موارد را به عقل فطری سپرده و خردمندان و عاقلان را بر اساس فطرت به تضاد و دوگانگی و داوری میان آنها رهنمون می کند و از آنان می پرسد که آیا ایمان که عین اصول اخلاقی و عمل ارزش های عرفی است، با فسق و رفتارهای ضد ارزشی و نابهنجار یکسان و مساوی است؟(سجده، آیه 18) آیا عدالت قسطی که در سایه ایمان به دست می آید با قسط خوری و ظلم در سهم دیگران یکسان است؟(جن، آیات 14 و 15) آیا جهاد در راه خدا و مستضعفان ومظلومان علیه مستکبران با استکبار و ظلم هر چند همراه با کارهای به ظاهر مفید یکسان است؟(توبه، آیه 19) شکی نیست که عقل فطری بر اساس همان هدایت فطری تکوینی می داند که چنین نیست و هماره ایمان و ارزش های اخلاقی با کفر و کفران و ضدارزش ها یکسان نیست.

به هر حال، اگر عقل فطری انسان نباشد، عرف ها و ارزش های اخلاقی عرفی معنایی پیدا نمی کرد، چنان که کسی به اصول اخلاقی و ارزشی اسلام و شرایع آن نیز ایمان نمی آورد؛ زیرا این عقل فطری بر اساس هدایت الهی تکوینی است که توانایی و قدرت شناخت  وادراک حقایق و مصادیق آن را دارد و به اسلام و آموزه های وحیانی آن بر اساس همین هماهنگی با فطرت مهر تایید و امضا می زند. پس باید گفت که مسلمانان و مومنان همان عاقلان و خردمندان رشید واقعی هستند که از دایره سفاهت بیرون رفته و با صیانت از هدایت فطری در سایه عقل فطری حقایق و مصادیق آن را شناخته و بدان گرایش یافته و از باطل و مصادیق آن گریزش پیدا کرده اند. پس باید به چنین فطرت و عقل فطری و قلب سالم و نفس مستوی انسان های مومن درود فرستاد که بنیاد ارزش های عرفی و شرعی است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا