اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنیمقالات

عوامل و آثار خطا از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

خطا، رفتاری نادرست است که عمد و تعمدی در انجام آن نیست، اما دارای آثاری زیانبار است که خطاکار می بایست پاسخگو آن باشد. به عنوان نمونه،‌ قتل غیر عمد که بر اساس خطا شخص صورت گرفته موجب می شود تا شخص خطاکار دیه ای را به ولی مقتول پرداخت کند یا کارهایی دیگری چون آزادسازی برده ای مومن را انجام دهد. از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چند که خطاکار به عنوان گناهکار شناخته و در جرگه و گروه آنان دسته بندی نمی شود، ولی لازم است تا انسان از خطای خویش استغفار کند و از خدای غفار و غفور بخواهد تا او را ببخشد و آثار آن را بردارد.

شناخت حقیقت خطا و خطیئه و عوامل و آثار ایجادی آن از نظر قرآن، موجب شده تا نویسنده با مراجعه بر آن این مطلب را بنگارد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

خطأ، عمل نادرست غیر تعمدی

فعل انسان، یا از روی عمد است یا غیر عمد. فعلی که از روی عمد باشد؛ یعنی قصد  و نیتی در آن است و شخص از روی علم و برنامه آن را انجام می دهد؛ چنین فعل عمدی را «عمل» می گویند. پس عمل به هر فعلی گفته نمی شود، بلکه فقط فعل عمدی را عمل می گویند.

به سخن دیگر نسبت میان فعل و عمل همانند نسبت حیوان و انسان، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر عملی، فعل است، اما هر فعلی، عمل نیست؛ بلکه تنها فعلی، عمل است که از روی عمد باشد.

هم چنین هر عملی می تواند درست و حق باشد که از آن به عمل صالح یاد می شود؛ در برابر عملی که نادرست و باطل باشد، از آن به عمل طالح یاد شده است.

به هر حال، هر عملی از حق و باطل یا خوب و بد، بر اساس عمد انجام می شود ؛ اما فعل این گونه نیست، زیرا ممکن است فعل بر اساس عمد یا غیر عمد انجام شود.

به نظر می رسد که خطأ یا خطيئه عملی است که در آن عمد بر انجام فعل است، اما تعمدی بر انجام فعل نیست؛ زیرا هر عملی چنان که گفته شد، عمد در آن راه می یابد، اما در عمل خطأ این گونه نیست که تعمدی در انجام آن فعل باشد. به عنوان نمونه شخصی می خواهد مشتی را به دیگری بزند؛ او در این فعل خویش عامد است و نیت  و قصد زدن را دارد؛ اما قصد  و نیت،‌ کشتن را ندارد،‌ ولی همین فعل او موجب می شود تا شخص کشته بشود و به قتل برسد. در این جا فعل عمدی یا همان عمل صورت گرفته است، اما فاعل تعمدی در قتل نداشت، یعنی عامل با این عملش قصد فعل قتل را نداشته است. چنین مواردی را می توان گفت که عمل و فعل عمدی بر اساس خطا انجام شده است؛ زیرا تعمدی در قتل به عنوان قصد غایی وجود نداشت.

به سخن دیگر،‌ خطأ، عملی است که عمدی در انجام و تحقق آن نیست؛ ولی به سبب اشتباه محاسباتی یا علل  و عوامل دیگر، بر خلاف مقصود، مطلوب، نیت و قصد شخص تحقق پیدا می کند. شخص مشت را عمد به هدف دیگر می زند، اما قتلی انجام می شود که اصلا مقصود، مطلوب و مقصود نبوده است. در این موارد گاه گفته می شود که عمدی مشت زدم‌؛ ولی تعمدی در قتل نداشتم و قتل به خطأ رخ داده است.

شاید بتوان گفت که ارتباط تنگاتنگی میان خطأ و خطوه به معنای گام است؛ زیرا خطوات آدمی گام هایی است که برداشته می شود تا به جلو و پیش برود. کسی که خطأ می کند، گامی بر داشته که فراتر از مقصود و مطلوب بوده است. پس خطا همان گامی است که از حدّ خودش تجاوز و عبور کرده و بیرون از دایره قصد و نیت تحقق یافته است. گام های خطأیی می تواند تحت تاثیر خطوات شیطانی در انسان ایجاد شود و انسان می بایست مواظب باشد تا در دام شیطان نیافتد و رفتاری ضلالت آمیز در قالب خطأ  و خطیئه انجام نشود.

از نظر قرآن، فعل عامدانه متعمدانه عملی است که انسان در هر حال می بایست پاسخگوی آن باشد؛ اما فعل  و عملی که در آن تعمدی نیست هر چند که عامدانه برای انجام کاری دیگر انجام شده باشد، چنین عملی به عنوان خطأ شناخته می شود؛ زیرا فعل و عملی نیست که از روی قصد و نیت و به غایت آن انجام شده باشد. این در حالی است که فعل تعمدی آن فعلی است که عالمانه و عامدانه انجام می شود و دارای برنامه و اهداف مشخص و معین است. مثلا کسی با برنامه ریزی مومنان را از کافر باز شناخته و برای قتل او برنامه ریزی کرده و اسباب مناسب را برای آن فراهم آورده است. چنین فعلی را فعل تعمدی می گویند.(مائده، آیه ۹۳)

اما فعلی که تعمد و برنامه ریزی عالمانه ای برای آن انجام نگرفته باشد، چنین عملی را فعل خطأیی می گویند. به عنوان نمونه حضرت موسی(ع) به قصد جدا سازی اقدام می کند، اما از آن جایی فرد قبطی حاضر به پایان درگیری نبود، حضرت برای دفاع از سبطی مشتی را می زند که تهدیدی باشد و شخص را از ادامه درگیری منصرف کند، اما این مشت موجب قتل قبطی می شود. در این جا حضرت(ع) قصد مشت زدن داشت و فعلش عمدی و از مصادیق عمل بوده است، اما او نیت خیر داشت و قصد جداسازی و پایان درگیری با تهدید فعلی و عملی؛ اما تعمدی در قتل و کشتن قبطی نداشت؛ زیرا ضربه مشت او به گونه ای زده نشد تا موجب قتل شود و با این قصد مشتی را حواله قبطی نکرد، اما مشت موجب قتل قبطی شد. در این جا عمدی در زدن مشت بوده است، اما تعمدی نبود تا این گونه قبطی را به قتل برساند؛ زیرا گمان نمی کرد که مشت او موجب قتل شود و برنامه و قصدی عالمانه برای قتل نداشت.(قصص، آیه ۱۵)

حضرت این خطأ را به عنوان ظلم به خویشتن تلقی کرده و از خدا خواهان مغفرت می شود.(قصص، آیه ۱۶) از آن جایی که قدرت بدنی آن حضرت (ع) بسیار بالا بود، از خدا می خواهد تا این گونه نباشد که نعمت قدرت در مسیری به کار گرفته شود که به عنوان پشتیبان مجرمان مطرح باشد.(قصص، آیه ۱۷)

از نظر موسی(ع) قتل قبطی هر چند که فعلی نبود که در آن تعمد باشد، اما فعلی مبتنی بر ضلالت(شعراء، آیات ۱۹ و ۲۰) و ظلم به خویشتن می داند.(قصص، آیه ۱۶)؛ زیرا از نظر آن حضرت(ع) برخی از ابعاد مساله سنجیده شده نبود؛ زیرا آن حضرت(ع) بدون بررسی و تحقیق درباره حقانیت یکی از آنان اقدام به دفاع از دیگری کرده بود. از این روست که در وهله دوم، رفتار سبطی را مورد نقد قرار می دهد که موجب می شود تا سبطی گمان کند نسبت به او خشونتی روا خواهد داشت.

اما از نظر فرعون، چنین فعلی مصداق کفر نعمت از سوی آن حضرت (ع) بود. هر چند که فرعون سخنی از قتل بر زبان نمی آورد و او را متهم به قتل نمی کند، ولی آن فعل را به آن شکل خاص که انجام گرفته بود را از مصادیق کفر و کفران نعمت می داند.(شعراء، آیه ۱۹)

باید توجه داشت که در آیات قرآنی واژه خطأ به فتح خاء‌ و طاء‌ به معنای اشتباه غیر تعمدی است(مائده، آیات ۹۲ و ۹۳)، که جمع آن خطایا است.(بقره، آیه ۵۸)

البته گاه خطایا به معنای مطلق گناه آمده است.(عنکبوت، آیه ۱۲؛ طه، آیه ۷۳؛ شعراء، آیه ۵۱) اما خطأ به کسر خاء و سکون طاء‌ به معنای اثم و گناه است که گاه به شکل خطیئه و جمع خطیئات به معنای گناه از روی عمد است.(اسراء، آیه ۳۱؛ اعراف، آیه ۱۶۱؛ نوح، آیه ۲۵) خدا می فرماید علت غرق شدن قوم نوح همین خطیئات آنان بوده است.(نوح، آیه ۲۵) نسبت دادن خطیئه خود به دیگری بهتان و اثم روشنی است.(نساء، آیه ۱۱۲)

البته در قرآن گاه سیئه با خطیئه آمده و بیان شده که اگر اولی انجام شود و در قالب دومی گسترش یابد تا احاطه نماید موجب خلود در آتش می شود.(بقره، آیه ۸۱)

فرق خطأ و خطیئه

در اصطلاحات قرآنی، دو واژه خط‌أ و خطیئه به کار می رود. برخی بر این باورند که هر دو یک مفهوم را می رسانند؛ اما برخی دیگر بر این باورند که خطأ غیر از خطیئه است.

از نظر گروه دوم، خطأ همان عمل غیر تعمدی است که خدا در برخی از آیات بیان می کند که «جناح» برای آن نیست(احزاب، آیه ۵)؛ یعنی با شخص در این موارد به گونه ای عمل می شود که مرغ مادر با فرزندان خویش می کند و بالهای خویش را چنان می گستراند تا خطاکار را نیز در بر گیرد و او را از مجازات در امان نگه دارد که این خود بخشش ویژه و عفو و گذشت از عمل خطاکار است. این گونه است که به یک معنای برای خطاکار گویی گناهی نیست. از همین روست که مجازاتی نیز در سطح تعمد برای آن نیست(نساء، آیه ۹۲)؛ اما خطیئه عملی است که بر اساس تعمد است و شخص می بایست پاسخگو باشد؛ زیرا گناهی است که مجازات و کیفر سختی برای آن است.

به نظر می رسد که با نگاهی به کاربرد واژه خطأ در قرآن، این واژه با خطیئه یکسان است؛ زیرا خدا خاطیء را کسی می داند که در دوزخ خواهد افتاد و مجازاتی در سطح دوزخ برای اوست(حاقه، آیات ۲۵ تا ۳۶) چنان که فرعون  و هر کسی دیگر، به سبب همین خاطئه بودن می بایست در دوزخ قرار گیرد.(حاقه، آیات ۹ تا ۱۲؛ علق، آیات ۱۵ و ۱۶؛ قصص، آیه ۸)

هم چنین خدا در قرآن می فرماید که خاطی می بایست درخواست غفران و استغفار کند تا بخشیده شود که خود بیانگر گناهی است که لازم به بخشش و آمرزش است.(یوسف، آیات ۲۹ و ۹۱ و ۹۷ و ۹۸)

باید یاد آور شد که خدا در قرآن، خطیئه را در کنار گناه و اثم قرار می دهد تا این گونه با جداسازی آن دو از هم بیان کند که این دو از یک نوع عمل باطل نیست،‌ بلکه فرق میان دو عمل خطیئه و اثم است.(نساء، آیه ۱۱۲) چنان که گاه دیگر، واژه خطیئه در کنار سیئه به کار برده است تا بیان کند که خطیئه غیر از سیئه است.(بقره، آیه ۸۱) به نظر می رسد که  مراد از سیئه، همان زشتی گناه است که در جایی دیگر به عنوان اثم بیان کرده است. (نساء، آیه ۱۱۲)

آثار عملی خطأیی و خطیئه از نظر قرآن

 چنان که گفته شد، از نظر قرآن، خطأ عمل نادرست غیر تعمدی است، از همین رو در تقسیم بندی و تبیین مجازات این دو نوع عمل تعمدی و خطأیی می فرماید: لیس علیکم جناح فیما أخطأتم به و لکن ما تعمدت قلوبکم و کان الله غفورا رحیما؛ باکی و گناهی نیست در آن چیزی که بر اساس خطأ انجام می دهید و خدا از آن می گذرد، اما در آن چه در قلب تعمد دارید و با قصد و نیت انجام می دهید، گناه است و خدا غفور و رحیم است.(احزاب، آیه ۵)

در این آیه بیان شده که اگر خدا نسبت به خطاکار در قالب غفور و رحیم ظاهر می شود، نسبت به کسی که تعمد در گناه داشته باشد،‌ این گونه نیست. البته اگر توبه کند و به اصلاح عمل بپردازد بر اساس آیات دیگر خدا در همین قالب برای توبه کار مصلح ظهور می کند.

از نظر قرآن، مجازات هر یک از دو عمل خطأیی و تعمدی فرق دارد. بر همین اساس، خدا درباره قتل به این دو دسته بندی توجه می دهد و قتل را به دو دسته خطایی و تعمدی تعریف می کند به طوری که اگر قتل خطأیی اگر نسبت به مومن باشد،‌ خاطی می بایست با آزاد سازی برده ای مومن و دیه خود را از آثار آن در امان نگه دارد؛ اما در قتل تعمدی و کشتن شخص مومن، قاتل متعمد می بایست بداند که عذاب الهی برای اوست و خدا او را ملعون و مغضوب می دارد.(بقره، آیات ۹۲ و ۹۳)

باید توجه داشت که کشتن مومن به اعتبار ایمان وی چنین حکمی دارد؛ اما اگر کسی مومنی را نه به لحاظ ایمانش، بلکه به سبب اختلاف یا خصومت شخصی یا درگیری بکشد، حکم دیگری دارد که مساله قصاص و دیه برای آن در ساحت عفو ولی دم مطرح است.(بقره، آیه ۱۷۸؛ مائده ، آیه ۴۵)

از نظر قرآن، آزادسازی برده مومن و پرداخت دیه از واجباتی است که پس از قتل خطایی می بایست انجام شود(نساء، آیه ۹۲) البته در صورت  بخشش در قالب صدقه از سوی ولی دم، دیگر نیازی به پرداخت دیه نیست.(همان) هم چنین اگر قاتل خطأیی نتواند برده ای را آزاد کند، می بایست دو ماه قمری پشت سرهم روزه بگیرد و توبه نماید.(همان)

باید دانست که از نظر قرآن، انسان مکلف به بیش از وسع نفس خویش نیست(بقره، آیات ۲۳۳ و ۲۸۶)؛ اما باید پاسخگو رفتارش در خوب و بد باشد و از بهره پاداشی خوب و بد عمل و دستاوردهایش غافل نباشد. به نظر می رسد که حتی رفتارهای مبتنی بر نسیان و فراموشی یا خطا آثاری دارد که انسان می بایست از خدا بخواهد تا او را بر اساس آن مواخذه نکند.(بقره، آیه ۲۸۶)

به سخن دیگر، سعی هر کسی آن باشد که در حد وسع نفس خویش تلاش و سعی کند تا این گونه از الطاف رحمت رحیمی خدا در دنیا و آخرت بهره مند شود؛ ولی اگر خطأیی مرتکب شد و عملی نادرست را بدون تعمد مرتکب شد، امید به عفو و مغفرت الهی داشته باشد و در اندیشه اش بگذرد که شامل «عسی الله» باشد که خدا در قرآن وعده داده است. (نساء، آیه ۹۹؛ توبه، آیه ۱۰۲)

از نظر قرآن، طلب استغفار از خطایا می تواند مفید و سازنده باشد تا جایی که دیگر آثار زیانبار آن دامن گیر فرد نشود(بقره، آیه ۵۸) چنان که ساحران پس از پذیرش ایمان از خدا می خواهند تا خطایا آنان را ببخشد(طه، آیه ۷۳)؛ زیرا طمع به غفران پروردگار خوب است؛ یعنی شخص هر چند که استحقاق این غفران را ندارد، ولی می تواند به آن طمع داشته باشد(شعراء، آیه ۵۱)؛ زیرا طمع داشتن به نسبت به الطاف رحمانی و رحیمی خدا هماره خوب و مثبت است،‌ اگر چه نسبت به مردمان و امور مادی امری منفی و ضد ارزشی باشد؛ چرا که از نظر قرآن، طمع در کنار خوف از مصادیق خوف و رجا است که از ویژگی های مومنان است.(اعراف، آیه ۵۶؛ سجده، آیه ۱۶)

خدا به مردمان هشدار می دهد تا در دام فریبکاری کافران قرار نگیرند که مردمان را تشویق به خطاکاری می کنند و می گویند که ما حاضریم خطاهای شما را بر دوش بگیرم. این کارها به قول شما خطا را انجام دهید و ما پاسخ گو و حمال شما خواهیم بود. به سخن دیگر، برخی از کافران برای تشویق و ترغیب دیگران به گناه و خطایا می گویند که حاضر هستند آن را حمل کنند، در حالی که بار خطایای آنان چنان سنگین است که نمی تواند چیزی از خطایای دیگران را حمل کنند. از نظر قرآن، کافران در این پیشنهاد خودشان دروغگو هستند.(عنکبوت، آیه ۱۲)

از نظر قرآن، کشتن فرزندان به سبب ترس از گرسنگی یا کمبود غذایی و خورشت ، گناه بزرگی است که از آن به «خِطأ کبیر» تعبیر کرده تا عظمت و بزرگی زشتکاری این عمل را بیان کرده باشد.(اسراء، آیه ۳۱) خِطا به کسر خاء و سکون طاء به معنای گناه و اثم آمده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا