اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیاقتصادیروان شناسیمعارف قرآنیمقالات

مترفان، مفسدان اقتصادی در اجتماع

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از اصطلاحات اقتصادی قرآن، واژه اتراف است که ناظر به نوعی سبک زندگی برخاسته از بینش و فلسفه نادرست نسبت به هستی است. مترفان زندگی در ناز و نعمت را در راستای اصالت لذت و تقدم ارزشی زندگی دنیوی بر اخروی در پیش می گیرند. اموال بسیار و رفاه زدگی موجب می شود تا نسبت به مسایل بسیاری بی خیال کرده و به نابهنجاری و فساد گرایش یابد؛ زیرا طبیعت استغنا و احساس بی نیازی چنان که قرآن می فرماید طغیان گری است. بنابراین، مترفان رفاه زدگانی هستند که فساد و بی خیالی در آنان نهادینه می شود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مترفان این انسان های بسیار پولدار، غرق در لذات، خوشگذران بی خیال، بی غم و بی درد، نه تنها کمکی به قوام بخشی اقتصاد اجتماع نمی کنند، بلکه یکی از مهم ترین فعالان زیانکار در عرصه اقتصادی هستند که به خود حقیقی خویش و اجتماع ظلم می کنند؛ زیرا شاخص مترفان، افزون بر دارایی و سرمایه بسیار، خوشگذرانی و زندگی در ناز و نعمت بسیار و بی خیالی نسبت به مسایل اساسی و اصلی زندگی است که به طور طبیعی هر کاری که دلشان بخواهد انجام می دهند و این گونه نه تنها در چارچوب قانون عمل نمی کنند، بلکه قانون شکن بوده و حتی هنجارها و ارزش های اجتماعی را نادیده گرفته و با تجاوزگری و هنجارشکنی اوضاع اخلاقی و فکری و فرهنگی اجتماع را نیز به هم می ریزند. از همین روست که وقتی در فرهنگ عربی گفته می شود: اترف الرجل؛ یعنی مرد در ارتكاب گناه اصرار ورزيد ؛ یا وقتی گفته می شود، اترف المال؛ یعنی مال و ثروت او را به فساد كشانيد و او را بى خيال كرد.

به نظر می رسد که اصل «ترف» با واژه «ریف» در اشتقاق کبیر نزدیک است؛ زیرا «ریف» به معنای محیط روستایی است که چشم اندازی فراخ و گشایش همراه با فراوانی نعمت از امول در آن فراهم باشد؛ زیرا واژه «تریف» به معنای در آمدن به روستای باز با چشم انداز فراخ و گسترده گفته می شود.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مترفان طبقه ای از طبقات اجتماعی هستند که به سبب سرمایه بسیار در ناز و نعمت زندگی کرده و نسبت به مسایل مهم و اساسی خویش و اجتماع بی خیال بوده و به سبب همین بی خیالی، به فساد و طغیان و هنجارشکنی و قانون شکنی اقدام می کنند؛ زیرا از نظر قرآن، حالت استغنا و احساس بی نیازی یکی از مهم ترین علل و عوامل طغیان گری نسبت به قانون و هنجارها است. خدا می فرماید: كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ؛ حقا كه انسان سركشى مى ‏كند همين كه خود را بى ‏نياز پندارد و احساس غنا و بی نیاز به او دست دهد.( علق، آیات 6 و۷)

خدا از پیامبرش می خواهد به چنین کسانی که گرفتار احساس بی نیاز و استغنا هستند، توجه و اهتمامی نداشته باشد، چون ظرفیت پاک شوندگی و تزکیه را نداشته وهیچ ترس و خشیت از خدا نداشته و به سمت حق شتاب نمی ورزد. پس پیامبر(ص) نباید وقت و عمر خویش را با این دسته از افراد تلف کند و خود را به ایشان مشغول و سرگرم دارد که حق در ایشان تاثیری نمی گذارد.(عبس، آیات 5 تا 10)

هم چنین از نظر قرآن، کسانی که گرفتار احساس کاذب بی نیازی به سبب مال زیاد و ثروت بسیار هستند، به سبب آن که پاداش های نیک اخروی را انکار و تکذیب می کنند، نسبت به مردم نیازمند بی خیال بوده و حاضر نیستند کمک مالی به فقیران و نیازمندان داشته باشند و با بخل ورزی تلاش می کنند که ثروت خویش را حفظ و صیانت کنند؛ در حالی که همین خدایی که برای آزمون به ایشان ثروت و دارایی داده است، می تواند به سادگی و آسانی آنان را به عسر و رنج افکند به طوری که مال و ثروت ایشان در هنگام هلاک به کارش نیاید.(لیل، آیات 8 تا 11)

خدا به مترفان بی خیال و فسادانگیز طغیانگر هشدار می دهد که اگر فرصتی به آنان داده می شود تنها در سایه سنت الهی اتمام حجت نسبت به همگان است؛ و گرنه مترفان پس از اتمام‌حجّت بر آنان به عذاب الهى دچار می شوند و این گونه نیست که مال و ثروت آنان را از عذاب الهی دور سازد.(زخرف، آیات 23 تا 25)

روان شناسی شخصیت مترفان

با توجه به آیاتی که بیان شد معلوم می شود قرآن برای تبیین رفتارشناسی مترفان به روان شناسی شخصیت آنان پرداخته است که از جمله مهم ترین عامل در رویه خوشگذرانی، بی خیالی، بخل ورزی و دیگر رفتارهای طغیانی و فسادانگیز و نابهنجار آنان، همان احساس کاذب استغنا و بی نیازی است(عبس، آیات 5 تا 10؛ لیل، ایات 8 تا 11)؛ در حالی که از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حقیقت همه هستی از جمله انسانها، فقر ذاتی است که انسان دایم برای بقا و ادامه زیست هم چون زمان ایجاد نیاز به افاضات خدای غنی حمید دارد.(فاطر، آیه 15)

در این جا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، به برخی از توهمات و خیالات باطلی اشاره می شود که مترفان بر اساس آن فلسفه و سبک زندگی خود را سامان داده اند:

  1. ثروت و قدرت معیار ارزش گذاری: از نظر مترفان، آن چه ملاک و معیار ارزش گذاری در اجتماع انسانی است، همان ثروت و قدرتی است که توسط فرزندان به ویژه پسران برای آدمی تحقق می یابد. پس هر که از دارایی و ثروت بیش تری برخوردار باشد به همان میزان از کرامت و ارزش بیش تری برخوردار خواهد بود و باید این امتیازات در اجتماع مد نظر قرار گیرد.(کهف، آیه 34؛ سباء، آیات 34 و 35)
  2. ثروت معیار عنایت الهی: از نظر مترفان، ثروت معیار عنایت الهی است؛ بنابراین از آن جایی که پیامبران از نظر ثروت و قدرت در پایه مترفان نیستند، نمی توانند رسولان الهی باشند و بر همین اساس آنان را تکذیب می کنند.( سباء، آیات 34 و 35)
  3. ثروت معیار رهایی از عذاب الهی: از نظر مترفان، ثروت همان طوری که معیاری برای نشان دادن ارج و قرب انسان به خدا است، هم چنین بیانگر این معنا است که خدا به این دسته عنایت خاصی داشته و ایشان را عذاب نخواهد کرد و ایشان از عذاب دنیوی و اخروی الهی در امان خواهند بود.(همان) البته خدا به ایشان هشدار می دهد که اگر از این بینش ونگرش رها نشوند، باید خود را برای عذابی در آخرت آماده کنند که استغاثه ایشان به جای نمی رسد و فریادرسی نخواهند یافت.(مومنون، آیات 64 و 65) باید یاد آور شد که واژه «يجئرون» به معناى استغاثه است.(التبيان، ج 7، ص 379 – 380؛ الكشاف، ج 3، ص 193) خدا هم چنین به آنان هشدار می دهد که نه تنها عذاب الهی در آخرت برای آنان رقم خواهد خورد، بلکه در همین دنیا چنان گرفتار می شوند که مورد استهزاء و تمسخر خدا قرار می گیرند ؛ زیرا از خانه و ثروت خویش باید بگریزند در حالی راه گریزی ندارند(انبیاء، آیات 11 تا 13)؛ زیرا جمله جمله «لاتركضوا وارجعوا» از باب استهزا از سوی خدا بیان شده است. (مجمع‌البيان، ج 7 – 8 ، ص 67)
  4. جاودانگی نعمت دنیوی: قرآن بیان می کند مترفان بر این اعتقاد و باورند که نعمت های ایشان در دنیا جاودانه خواهد بود و هرگز از دست نمی رود.(کهف، آیات 34 و 35)
  5. غفلت از اهداف آفرینش: مترفان مردمانى غافل نسبت به هدف دار بودن نظام هستى هستند.(انبیاء، آیات 13 و 16)
  6. غفلت از آخرت: غفلت مترفان از نظام حسابرسى دقیق اعمال و کیفر و پاداش آخرتى از دیگر خصوصیات ایشان است که در آیات قرآنی بیان شده است.(مومنون، آیات 62 تا 64) گفتنی است مرجع ضمير در «قلوبهم» كفّار است (الميزان، ج 15، ص 45) و معناى «غمرة» در آيه 63، غفلت است. (التبيان، ج 7، ص 379)
  7. غفلت از رزاقیت خدا: مترفان علم و عمل خویش را عامل افزایش ثروت خویش می دانند و بر همین اساس، از تقسیم روزی به دست خدا و رزاقیت او غافل هستند.(سباء، آیات 34 تا 36)
  8. بی خیالی: از نظر قرآن، مترفان انسان های بی خیال و بی غم و دردی هستند که هیچ توجهی به وضعیت دیگران ندارند. از همین روست که نسبت به این دسته از ثروتمندان خدا ، واژه اتراف را به کار برده است؛ اما جالب است که خدا در همین دنیا کاری می کند تا دچار اضطرابی شدید و ناگهانی شوند به طوری که نتوانند راهی برای برونرفت از آن بیابند.(انبیاء، آیات 11 تا 13) گفتنی است که معناى «يركضون» فرار با سرعت به سبب ترس از عقوبت و دشمن است. (مجمع‌البيان، ج 7 – 8 ، ص 66) اين فرار ناگهانى مى‌تواند دليل بر وجود اضطراب و وحشت باشد.
  9. بخل ورزی: اصولا کسی که مدعی استغنا و احساس بی نیازی حتی از خدا است، چنین فردی اهل بخل ورزی است و با بی خیالی و بی غمی خویش هرگز غم فقیران و گرسنگان را نمی خورد.(لیل، آیات 8 تا 11)
  10. منکر قیامت: از نظر قرآن، مترفان و کسانی که احساس بی نیازی می کنند، منکر قیامت بوده و دنبال نیکی در حق دیگران و کسب پاداش اخروی نیستند.(همان)
  11. ظلم: از دیگر خصوصیات و ویژگی های مترفان ظلم و ستم در حق دیگران و عدالت خواری است؛ زیرا مترفان به فساد گرایش داشته و به حق و حقوق خویش قانع نبوده و بی خیال قانون و اخلاق و مانند آن هستند. از همین روست که خود ایشان در روز قیامت به ظالم بودن خویش اقرار می کنند در حالی که چاره ای ندارند و توان رهایی از خشم و آتش دوزخ را نخواهند داشت.(انبیاء، آیه 14)
  12. فساد: مترفان، مردمانى فاسد و فسادکننده در زمین هستند؛ زیرا آنان نه تنها به اقتصاد به عنوان ستون استوار اجتماع ضربه می زنند، بلکه با رویه های نادرست غیر قانونی و هنجارشکنی مستانه خویش اجتماع را به تباهی سوق می دهند و حتی با استخراج و رفتارهای غیرطبیعی به محیط زیست نیز ضربه می زنند.(قصص، آیات 76 و 77)
  13. غفلت از آخرت: مترفان به سبب امکانات بسیار مادی گرفتار اصالت لذت بوده و از آخرت و ایمان و عمل صالح غافل می شوند.(سباء، آیات 34 تا 37)
  14. تعصب : از خصوصیات اخلاقی و روان شناختی مترفان، تعصب آنان به امتیازات و عقاید و افکار طبقه خویش است.(زخرف، آیات 23 تا 25)
  15. گناهکاری: از نظر قرآن، خلاف شریعت و اصول اسلام رفتار کردن از ویژگی های مترفان است.(هود، آیه 116)
  16. جرم ورزی: مترفان نه تنها گناه می کنند، بلکه بر خلاف قانون رفتار کرده و اعمال مجرمانه و بزهکارانه دارند.(همان)
  17. لجاجت: مترفان انسان هایی بی منطق و لجوج هستند و تنها به سنت های قومی و فرهنگی و تقلید کورکورانه گرایش دارند.(واقعه، آیات 45 و46 و آیات دیگر)
  18. مکر و حیله گری: از دیگر خصوصیات مترفان باید به مکر و حیله گری آنان اشاره کرد.(یونس، آیه 21)
  19. نسیان و فراموشی: مترفان به سبب بدمستی و خوشگذرانی نسبت به موعظه و تذکرات توجهی نداشته و هماره دچار نسیان و فراموشی هستند.(انعام، آیه 44)
  20. تقلید کورکورانه: مترفان با توجه به وضعیت خوب و امکانات مادی بسیار بر این باورند که رویه آنان درست بوده و باید همان راهی را بروند که پدران ایشان رفته اند. این گونه است که با محافظه کاری نسبت به هر گونه تغییری در اندیشه و ایمان و بینش و نگرش مخالفت کرده و با تقلید کورکورانه به مخالفت با پیامبران و دعوت های آنان می پردازند.(همان)
  21. کفرورزی: چنان که گفته شد، مترفان به محافظه کاری و تقلید کورکورانه از سنت ها و عقاید نیاکان گرایش داشته و نسبت به حق و دعوت پیامبران کافر هستند.(همان؛ سباء، آیه 34؛ مزمل، آیه 11)
  22. ناسپاسی: مترفان اهل سپاس و شکرگذاری نیستند. بر همین اساس نه نعمت را در جای مناسب آن استفاده می کنند و نه شاکر خدایی هستند که این نعمت ها را در اختیار ایشان گذاشته است.(نحل، آیه 112)
  23. اسراف: از دیگر خصوصیات اخلاقی و رفتاری مترفان می توان به اسراف اشاره کرد.(انبیاء، آیات 9 تا 13)
  24. اضلال: مترفان نه تنها خود گمراه هستند بلکه عامل گمراهی دیگران می شوند که از ایشان و شیوه زندگی آنان پیروی و اطاعت می کنند.(یونس، آیه 88)
  25. تفاخر: فخرفروشی از دیگر خصوصیات زشت مترفان است، به طوری که همه جا مال و ثروت خویش را به رخ دیگران می کشند.(کهف، آیات 32 و 34؛ سباء، آیات 34 و 35)
  26. خودپسندی و عجب: مترفان هم چنین گرفتار خودپسندی و عجب هستند و در ارتباطات عمومی این را به انواع گوناگون به نمایش می گذارند و به خودنمایی رو می آورند.(کهف، آیات 32 تا 34؛ و 75 تا 79)
  27. تکبر: مترفان، مردمانى متکبّر و داراى رفتارى متکبّرانه در اجتماع هستند.(مومنون، آیات 64 و 67؛ قصص، آیات 76 و 79)
  28. شرک ورزی: مترفان از نظر اعتقادی مشرک هستند و به توحید اعتقادی ندارند.(روم، آیات 23 و 34 و 35)
  29. اجتناب از اطعام به نیازمندان: از خصوصیت اخلاقی مترفان این است که از هر گونه بذل و بخشش حتی طعام نسبت به نیازمندان و مسکینان ناتوان خودداری می کنند و اجازه می دهند تا آنان از گرسنگی بمیرند؛ زیرا اتراف آنان را به مردمی به خیال و بی غم و درد نسبت به دیگران تبدیل کرده است.(حاقه، آیات 25 تا 34)
  30. مرتجع و سنت گرا: مترفان مردمانی مرتجع هستند که به سنت های باطل و تقلیدی اهتمام می ورزند و حاضر به پذیرش ایمان و حقایق و دعوت پیامبران نمی شوند.(مومنون، آیات 64 تا 67؛ زخرف، آیه 23)
  31. اتهام زنی: تهمت و اتهام زنی نسبت به پیامبران و اهل حق از دیگر خصوصیات زشت مترفان است.(مومنون، آیات 64 تا 70)
  32. تکاثرگرایی: از دیگر خصوصیات مترفان جمع آوری هر چه بیش تر قدرت و ثروت و تکاثرگرایی است.(کهف، ایات 32 و 34؛ سباء، آیات 34 و 35)
  33. جهاد گریزی: رفاه زدگی و زندگی در ناز و نعمت مترفان را از حضور در جهاد باز می دارد و آنان حاضر به مشارکت در عرصه های سخت جهادی نیستند.(توبه، آیات 63 و 93)
  34. حق ناپذیری: مال و ثروت زیاد و احساس استغنا و بی نیازی مترفان را به انسان های حق ناپذیر تبدیل کرده است.(اسراء، آیه 16؛ سباء، آیات 34 و 35)
  35. دشنام گویی: مترفان به سبب خودبرتربینی نسبت به دیگران از جمله پیامبران مواضع سخت و شدیدی را اتخاذ کرده و در محافل خویش به دشنام گویی می پردازند.(مومنون، آیات 64 تا 69)
  36. سرمستی: مترفان سرمست از دارایی و ثروت خویش هستند و به فرح و رفتارهای هیجانی افراطی گرایش دارند.(انعام، آیه 44؛ هود، آیه 10؛ قصص، آیه 76)
  37. فسق و نابهنجاری: مترفان گرفتار فسق و رفتارهای اجتماعی نابهنجار و آشکار هستند و از هنجارشکنی ابایی ندارند.(اسراء، آیه 16)
  38. حزن و اندوه واقعی: مترفان هر چند به ظاهر گرفتار خوشی و خوشگذرانی هستند، ولی این به معنای خوشبختی و آرامش نیست؛ زیرا خدا ایشان را به اندوه و حزن واقعی دچار می کند(انعام، آیه 44)؛ زیرا اصل «ابلاس» در كلام و نظر بعضى از عرب، حزن بر چيزى و پشيمانى از آن است.(جامع البيان ج 5 جزء 7 ص 256)
  39. حسرت و پشیمانی: خدا در بیان آثار اتراف به این نکته توجه می دهد که ایشان گرفتار حسرت و پشیمانی واقعی می شوند که هیچ سودی برای آنان نخواهد داشت(انعام، ایه 44)؛ زیرا یکی از معانی «مبلسون» حسرت، يأس و نااميدى است.(الكشاف، ج 2، ص 23)
  40. ذلت و خذلان: از نظر قرآن، مترفان گرفتار ذلت و خذلان واقعی هستند(انعام، آیه 44)؛ زیرا برخی گفته اند كه مقصود از «مبلسون» كسى است كه در حال خذلان و ذلّت رها شده است.(جامع‌البيان، ج 5، جزء 7، ص 256)

آثار اطاعت و همراهی با مترفان

از نظر قرآن برخی از افراد جامعه دنبال مترفان بی درد و بی خیال می روند و با آنان همراهی و همکاری می کنند. این افراد که تحت اطاعت مترفان به فساد و هنجارشکنی رو می آورند ، عاملی در گسترش فرهنگ زشت و نابهنجاری مترفان در جامعه بوده و باید در دنیا و آخرت کیفر کردارهای زشت خود را ببیند. خدا به اطاعت کنندگان از مترفان هشدار می دهد که اگر دست از این اطاعت بر ندارند، روزی می رسد که فریادهای استغاثه آنان به جای نمی رسد و باید عذاب دوزخ را تحمل کنند.(مومنون، آیه 64)

خدا هم چنین به مسئولان و قانونگذاران اجتماعی هشدار می دهد که تابع افکار و رفتارهای مترفان نباشند؛ زیرا تنظیم نظام تشریع و تکوین بر اساس اطاعت از تمایلات نفسانى مترفان، عامل تباهى نظام هستى خواهد بود.(مومنون، آیات 64 و 71)

بنابراین، مومنان اجتماع به جای آن که از مترفان و افکار و رفتارهای آنان پیروی کنند، باید دراجتناب از اطاعت هوسها و تمایلات نفسانى مترفان استقامت و پایداری کنند و اجازه ندهند تا اجتماع در این مسیر مترفان گام بردارد و به تباهی و سقوط کشیده شود.(همان)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا