اجتماعیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنی

آثار شرك در زندگي اجتماعي

nature12يكي از كليدي ترين مسايل و محوري ترين مباحث قرآني در حوزه بينش و نگرشي اصل توحيد است. از اين روست كه قرآن افزون بر معرفي اصل توحيد و مباحث پيراموني آن به مساله شرك كه در مقابل توحيد قرار مي گيرد توجه مي دهد و براساس اصل «تعرف الاشياء باضدادها» براي شناخت توحيد به ضد آن كه شرك مي باشد عنايت خاصي مي شود.

در اين نوشتار تلاش مي شود تا بخشي از تحليل قرآن درباره چيستي شرك و زمينه هاي ايجادي و آثار و پيامدهاي اجتماعي آن در حوزه روان شناسي اجتماعي به دست داده شود. مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم.

شكل گيري نگرش ها و الگوها

در روان شناسي اجتماعي به مسايل با رويكردي كاركردگرايانه نگريسته مي شود؛ زيرا براي اين دسته از دانشمندان آن چه مهم و اساسي است بازتاب هاي رفتاري شخصيت است كه بر پايه بينش و نگرش شكل مي گيرد.

در حقيقت آن چه موضوع تحقيق است رفتارهاي اجتماعي و كنش ها و اكنش هايي است كه شخصيتي از خود بروز مي دهد. از آن جايي كه شخصيت در يك فرآيند پيچيده شكل مي گيرد شناخت علل و عوامل شكل گيري شخصيت و شاكله سازي وجودي از آن رو مورد تحليل و تبيين قرار مي گيرد تا بتوانند رفتارهاي خاص هر شخصي را تبيين و در صورت نياز به عنوان برنامه جامعه پذيري و تربيت اجتماعي به مسئولان و نهادهاي اجتماعي توصيه كنند. از اين روست كه مباحث مهم روان شناسي اجتماعي را مسايلي چون نگرش ها و الگوها و مانند آن تشكيل مي دهد.

عناصر و مولفه هاي نگرش چيزي جز شناخت و عواطف و احساسات ها و الگوهاي خاص رفتاري نيست. از اين روست كه به دانش ها و يافته هاي بينشي شخص و ايمان و باورهاي وي كه احساسات و عواطف او را تشكيل مي دهد توجه خاص مي شود؛ زيرا كنش ها و واكنش هاي رفتاري هر شخصي براساس بينش ها و عواطف و احساسات سامان مي يابد.

قرآن با توجه به اين مساله در نهاد انسان است كه مي كوشد تا افزون بر تامل و دقت در مباحث شناختي و عاطفي انسان بر روند شكل گيري و يا بازسازي نگرش ها دخالت كند. براين اساس است كه مجموعه مسايل و مباحثي كه در قرآن و دين اسلام به طور كلي مورد توجه قرار مي گيرد مسايلي است كه به چگونگي شكل گيري و يا بازسازي نگرش هاي اساسي و حتي خرد نگرش ها مرتبط و يا مربوط مي باشد.

چيستي شرك

ابن منظور از زبان شناسان به نام عرب در كتاب لسان العرب درباره واژه شرك به معناي اصطلاحي آن توجه مي دهد و افزون بر معناي حقيقي و واژگاني آن به تعريف اصطلاح شرك به خدا پرداخته مي نويسد كه شرك به معناي شريك قايل شدن براي خدا در فرمانروايي يا ربوبيت است (لسان العرب، ابن منظور ج 7 ص 100)

به نظر مي رسد كه شرك در ارتباط با خدا مي تواند افزون بر شرك در ربوبيت و يا مالكيت در الويت و معبود بودن نيز باشد؛ زيرا شرك در عبادت آن است كه كسي را در الوهيت شريك باري تعالي قرار دهيم كه اين امر خلاف توحيد در الوهيت و عبوديت است.

راغب اصفهاني كه در حوزه واژه شناسي كلمات قرآن استاد و صاحب نظر است مي نويسد: شرك انسان در دين دو گونه است: شرك بزرگ يا اثبات شريك براي خدا و شرك كوچك كه ريا و نفاق و در نظر گرفتن غير خدا با او در امور است. (مفردات الفاظ قرآن كريم ص 452 ذيل واژه شرك)

شرك بزرگ امري است كه ارتباط مستقيمي با مساله توحيد و ايمان دارد و كسي كه مبتلا به شرك بزرگ باشد از دين توحيدي چون اسلام بيرون است. اما شرك كوچك كه بيش تر در عمل خود را نشان مي دهد هر چند كه داراي خاستگاه شرك ضعيف در بينش و نگرش است ولي مي تواند به گونه اي با دين توحيدي جمع شود؛ زيرا به نظر مي رسد كه بسياري از انسان ها نمي توانند از ظاهر و پوسته اموري بگذرند و به ملكوت و باطن آن دست يابند. آنان نمي توانند پرده هاي نازك شرك ظاهري را كنار نهند و در وراي امور خدا را در همه امور به عيان نظاره كنند. از اين روست كه بسياري از اعمال نيك و پسنديده حتي مسلمانان همراه با نوعي شرك خفيف و كوچك است و تنها مومنان واقعي كه داراي بينش و نگرشي كامل هستند مي توانند از شرك خفيف و كوچك در امان بمانند و داراي توحيد در همه چيز باشند و بگويند: ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين؛ به درستي كه نمازم و آيين هايم و زندگي و مرگم تنها براي پروردگار جهانيان است. (انعام آيه 162) زماني شخص به چنين مرحله اي از توجه مي رسد كه باور كند «ان الله يابي ان تجري الامور الا باسبابها؛ خداوند خودداري مي كند كه كارها جز از راه اسباب آن انجام پذيرد؛ از اين روست كه باور دارد كه در پس هر چيزي خداست و در كنه و ذات هر چيزي مي بايست خدا را يافت.

بر اين اساس هرگز گرفتار شرك خفيف و كوچك نمي شود و هرگز به غير خدا اصالت نمي بخشد و او را در كارها در نظر نمي گيرد بلكه تنها در همه جا و همه چيز ملكوتي را مي نگرد كه خداوند در آن عيان و ظاهر است و آن چه براي بيش تر مردم در روز مرگ و يا قيامت آشكار مي شود و پرده ها كنار مي رود و مي بينند او در اين جهان مي بيند و كشف الغطاء در امروز دنيايش اتفاق مي افتد نه در روز مرگ و يا آخرت. (ق آيه 22)

زمينه هاي شرك

چنان كه گفته شد شرك بر دو دسته شرك بزرگ و علني و شرك كوچك و خفيف تقسيم مي شود. از اين روست كه مي توان براي ايجاد آن بينش ها و نگرش هاي دوگانه اي جست.

بستر و علل ايجادي شرك بزرگ ارتباط تنگاتنگي با بينش و شناخت شخص نسبت به خدا و اوصاف و اسماي كمالي اوست. برخي از افراد خداوند را تنها آفريدگاري مي شمارند كه ساعتي را ساخته و پاندولي را به حركت درآورده و ديگر اين آفريده (ساعت و پاندول) خود به حركت خويش ادامه مي دهد و نيازي به خداوند ندارد. برخي ديگر باتوجه به مشكلاتي كه پيش مي آيد او را در برخي از امور و در پاره اي از اوقات دخيل دانسته و بر اين باورند كه هر از گاهي به عنوان ربوبيت به تعمير و بازسازي بخشي هاي از جهان آفريده اقدام مي كند و اين گونه نيست كه همواره و در همه چيز (از رطب و يابس) و از روييدن برگي و فرو افتادن آن دخالت كند و ربوبيت و پروردگاري تك تك چيزها را از آغاز تا انجام به عهده گيرد.

برخي ديگر او را به پروردگاري مي پذيرند ولي پروردگاري و ربوبيت وي را در امور كلي مي دانند و در امور جزيي به رب النوع هايي معتقدند كه مستقل از خدا عمل مي كنند و در حقيقت اين رب النوع ها هستند كه به عنوان شريك پروردگار در مقام ربوبيت مطرح مي باشند و خداوند اگر در مقام آفريدگاري و خالقيت و حتي در مقام الوهيت و معبود بودن داراي شريك نباشد دست كم در امور ربوبيت و پروردگاري داراي شريك مي باشند كه از آن ها به رب النوع ياد مي شود. يونانيان باستان به چنين باوري رسيده بودند و براي هرچيز عالم از كليات رب و پروردگاري خاص در نظر مي گرفتند كه مستقل عمل مي كرد و اين گونه نبود كه در طول ربوبيت خداوندي عمل كند. از اين رو مي كوشند تا آن رب نوع ها را راضي و خشنود نگه دارند و اين گونه شد كه رب نوع هاي كلي چون رب نوع درياها و بادها و خاك ها و ستاره ها و مانند آن به مقام الوهيت رسيدند و معبود در كنار خداوند آفريدگار و خالق قرار گرفتند؛ زيرا اين رب نوع ها خود مستقل عمل مي كردند و مي بايست براي شكرگزاري و تشكر و يا بهره مندي از ربوبيت آنان و دوري از خشم ايشان آنان را پرستش كنند. اين گونه است كه رب نوع هاي مستقل در كنار خداوند به عنوان الهه قرار گرفتند و معبود شدند و مردمان به پرستش و عبادت ايشان پرداختند.

در برخي از شرايع تحريف شده نيز اين مساله به شكل ديگري خودنمايي كرد و عزيز و يا عيسي بن مريم به عنوان شريك از نوع فرزند خداوند خود را تحميل مي كند. اين گونه است كه برخي انسان ها نيز به عنوان شريك در خداوندگاري مطرح مي شوند. (توبه آيه 30و 31 و نيز نساء آيه 171 و مائده آيه 17 و آيات ديگر)

در برخي از قبايل عربي بت ها به عنوان ربوبيت و سپس الوهيت مطرح مي شوند؛ زيرا آنان وسايل و ابزارهايي هستند كه مورد توجه خداوند خالق هستي هستند و رضايت و خشنودي آنان از راه پرستش براي جلب رضايت و تقرب به خدا مورد توجه قرار مي گيرد.(زمر آيه 3)

به هر حال زمينه هاي شرك بزرگ را مي بايست در نادرستي جهان بيني و هستي شناسي آنان جست كه تحليل درستي از موقعيت خدا و امور ديگر و نقش آنان در هستي نداشتند. چنين بينش غلط همراه با احساسات و عواطفي كه با زلزله و توفان و رعد و برق و مصيبت هاي ديگر برانگيخته مي شده است موجب شد تا باور شريك براي باري تعالي در برخي از انسان ها و اقوام تقويت شود و براي خداوند در ربوبيت و نيز الوهيت و معبوديت شريك قرار دهند. بسياري از مشركان به خالقيت و آفريدگاري خداوند باور داشته و توحيد در خالقيت را مي پذيرفتند ولي به علل نادرستي در تحليل از هستي و گمراهي در دام عواطف و احساسات نادرست شراكت در ربوبيت و الوهيت را پذيرفتند و از توحيد محض و كامل بيرون رفتند.

خداوند در آيات بسياري چون آيه 64و 67 سوره زمر و 112 تا 118 بقره و 104 سوره مائده و نيز 81و 100و 108 و 111 سوره انعام و آيات ديگر ناآگاهي به عظمت خداوند و نقش او در تدبير هستي را عامل اصلي در شرك بزرگ بر مي شمارد و شرك ورزي انسان ها را در اين حوزه، زاييده جهل و ناآگاهي انسان مي داند.

خداوند در آيه 85 و 87 سوره صافات جهل و ناآگاهي نسبت به نقش تدبير خداوند را، مايه شرك ورزي آدمي دانسته و با اشاره به ربوبيت خداوند در همه امور جهانيان از خرد و كلان و ريز و درشت به آدمي مي فهماند كه خداوند است كه پروردگاري جهانيان را به عهده دارد و ديگران نقشي در ربوبيت ايفا نمي كنند و اگر براي چيزي نقشي است در طول ربوبيت و به اذن اوست.

چنان كه گفته شد قرآن جهل و ناآگاهي آدمي نسبت به هستي و موثرات در آن را عامل اصلي گرايش آدمي به سوي شرك بزرگ مي شمارد. اين مساله با توجه به قدرت حس و احساسات در آدمي تقويت مي شود. به اين معنا كه بستري كه آدمي را به دام ناداني نسبت به خدا و نقش او در هستي و مديريت و تدبير جهانيان مي افكند مساله حس گرايي آدمي است.

بسياري از آدم ها عقلشان به چشمشان است و نمي توانند از آن چه به ظاهر مي بينند بگذرند و در وراي اسباب و ظواهر آن كسي كه به حق مديريت و تدبير عالم را به دست دارد بنگرند. از اين روست كه عامل حس گرايي را به عنوان زمينه گرايش انسان به شرك معرفي مي كند و در آياتي چون 51 تا 55 سوره بقره و 153 سوره نساء و 138 و 148 و 149 سوره اعراف و 88 تا 92 سوره طه با اشاره به گمراهي قوم بني اسرائيل از پرستش خدا به پرستش گوساله به حس گرايي به عنوان زمينه ساز چنين گرايشي اشاره مي كند و از مردمان مي خواهد كه از چنين تفكري خود را برهانند و اسير دام حس و حس گرايي نشوند.

آيه 62 سوره هود، شك و ترديد در تعاليم و آموزه هاي توحيدي پيامبران را مايه شرك ورزي اقوام پيشين مي شمارد و از مردم مي خواهد تا در مقام شك نسبت به آموزه هاي وحياني نمانند و با بهره گيري از آموزه هاي وحياني شناخت خويش را نسبت به جهان و پروردگار آن تصحيح و تقويت كنند.

گمان ها و خيال هاي واهي نسبت به برخي از اشخاص و ياچيزها موجب مي شود تا آدمي آن ها را به عنوان شريك خداوند بپذيرد و اين گونه از توحيد دور گردد. به سخن ديگر ظن و گمان اگر به جاي علم و يقين قرار گيرد شناخت ناقص و حتي باطلي را ايجاد مي كند كه خود عامل و زمينه ساز گمراهي بشر مي شود. آيات 22 و 148 سوره انعام و 35 و 36و 66 سوره يونس و آيات ديگر به گمان و ظن مي پردازد و آن را عاملي براي ايجاد شرك معرفي مي كند و از مردمان مي خواهد كه در زندگي به ويژه در حوزه شناخت و بينش ها به ظن تكيه و اعتماد نكنند و به جاي آن در پي شناخت واقعي و قطع و يقين باشند. با دست يابي به بصيرت است كه مي توان از دام ابليس نفس و ابليس بيرون كه دعوت به عبوديت و ربوبيت ديگري مي كند رهايي يافت؛ زيرا بسياري از مردمان چون اهل بصيرت نشده و از پوسته و ظاهر و حس نگذشتند در دام ربوبيت غير خدا افتادند (قصص آيه 72) و بي خردي و تعقل نكردن درست در عقيده موجب شد تا راه گمراهي و ضلالت را بپيمايند. (بقره آيه 170 و هود آيات 50و 51 و انبياء آيه 66 و 67 و فرقان آيات 43 و 44)

زمينه هاي شرك

اگر به آيات پيش گفته و نيز آيات 22 و 25 و 108و 110 سوره انعام و آيه 179 سوره اعراف و آيه 44 سوره فرقان و 5 و 6 سوره فصلت و 23 سوره جاثيه توجه كنيد درمي يابيد كه عمده چيزي كه بستر و زمينه شرك ورزي را پديد مي آورد چيزي جز فقدان شناخت درست و صحيح نسبت به جهان نيست. درحقيقت هستي شناسي ناقص و باطل و بر پايه ظن و گمان و احساسات است كه آدمي را به جاي توحيد به سوي شرك سوق مي دهد.

البته قرآن غير از اين عوامل و يا عامل اصلي فقدان شناخت و جهل و ناآگاهي به امور ديگري نيز براي ايجاد شرك بزرگ اشاره مي كند و آن ها را نيز به عنوان علل و عوامل بسترساز شرك معرفي مي نمايد. از آن جمله مي توان محبت دنيا (عنكبوت آيه 25) هواپرستي (انعام آيه 56 و 148و 150 و آيات ديگر) فراموشي خدا (فرقان آيه 17 و 18) غلو و گزافه گويي درباره شخصيت هاي ديني (مائده آيه 72 و 73و 116 و توبه آيه 30و 31) سوءاستفاده از مقدسات (طه آيات 88 تا 96) سفاهت و كم عقلي (بقره آيه 130و 131 و نيز جن آيه 2 تا 4) حكومت هاي فاسد (نور آيه 55 و نمل آيه 23 و 24) و احساسات غلط و عواطف نابه جا نسبت به چيزي همانند خوف و ترس از آسيب رساني معبودان باطل و ارباب انواع هاي مستقل (انعام آيه 81 و نور آيه 55) و رفاه و خوشي افراطي (انعام آيات 40و 41و 63و 64و آيات ديگر) و اميد به تأثيرگذاري ديگران در رزق و روزي مانند تأثير بتان (عنكبوت آيه 17) و يا اميد به شفاعت آن ها (و روحيه تكبر (نساء آيه 36) و تقليد كوركورانه (بقره آيات 165

و 170 و آيات ديگر) بي تقوايي نسبت به پسنديده هاي عقلي وعقلايي و شرعي (يونس آيات 28 و 31 و مومنون آيات 23 و 32) و امور ديگري كه در قرآن بيان شده است به عنوان علل و عوامل اصلي پذيرش شرك بزرگ است.

اما علل و عوامل شرك خفيف وكوچك را نيز مي بايست در نوعي تفكرو شناخت نادرست از خدا و نقش او در هستي دانست؛ از آن جايي كه بسياري از مسلمانان نسبت به هستي شناسي و جايگاه و نقش خدا و يا رب نوع هاي طولي (مدبرات امر) آگاهي درست و صحيح ندارند گرفتار نوعي شرك خفيف و كوچك هستند و اين گونه است كه براي برخي از چيزها نوعي ربوبيت همتراز قايل مي شوند و براي خدا ناخواسته همتايي در ربوبيت مي يابند.

غير از اين مسئله مي توان به امور غيرشناختي چون اختلافات (يونس آيه 19) اغواگري رهبران گمراه (صافات آيه 22 تا 33) اميد به شفاعت و تبليغات سوء (سباآيه 33) تقليد كوركورانه و تظاهر به خيرخواهي و يا حسادت (نساء آيه 51 و 44) و سوءاستفاده از مقدسات (طه آيه 88 تا 96) و عزت طلبي و كسب اعتبار (مريم آيه 81) و عجب و غرور (غافر آيه 73 و 75) ومحبت دنيا (عنكبوت آيه 25) و مانند آن به عنوان علل شرك خفيف و ريايي اشاره كرد كه مي تواند به شرك بزرگ منجر شود.

انفاق و يا نمازهاي ريايي وعمل براي رضايت ديگري كه در آيات قرآني به آن اشاره شده است همگي بخشي از شرك خفيف و كوچك است كه در دل هاي مومنان راه يافته و در نهايت به شرك بزرگ منجر مي شود؛ چنان كه غلو و گزافه گويي درباره شخصيت هاي ديني موجب شد تا كم كم به جاي اين كه آنان را در ربوبيت طولي و اذني داراي نقش بدانند شريك خداوند در ربوبيت و در نهايت الوهيت دانسته واز دين توحيد و اسلام خارج شدند. (توبه آيه 30 و 31 و مائده آيه 116 و 72 و 73)

آثار شرك در عمل اجتماعي

بينش و نگرش شرك آميز آثار خويش را در عمل فردي واجتماعي نشان مي دهد. در اين جا تنها به آثار و پيامدهاي تفكر و نگرش شرك آلود در حوزه رفتارهاي اجتماعي توجه و پرداخت به آثار ديگر به نوشتار ديگري واگذار مي شود.

خداوند شرك را زمينه ساز پيدايش اختلاف و تفرقه در جامعه ايماني مي شمارد و مردم را از آن پرهيز مي دهد. خداوند در آيات 115 و 116 سوره نساء و نيز 64 و 65 سوره انعام به اين مسئله توجه مي دهد كه شرك عامل اساسي و اصلي همه اختلافات در جامعه ايماني است.

از ديگر آثار و پيامدهاي اجتماعي شرك مي توان به استكبار ورزي افراد و يا جوامع اشاره كرد.از آن جايي كه مشركان خود مردماني متكبر ومغرور هستند و يكي از علل شرك ايشان در حوزه ربوبيت و الوهيت غرور و تكبر ايشان است در عمل اجتماعي و رفتاري نيزمستكبر مي باشند. اين مسئله به شكلي در آيات 35 و 36 سوره صافات به صراحت توضيح داده شده است.

خودبيگانگي شخصي وهويتي به شكل بي هويت فردي و اجتماعي از ديگر پيامدهاي شرك است كه در حوزه اجتماعي و رفتاري خود را نشان مي دهد. انسان هاي مشرك افرادي بي هويت هستند وبه هيچ ارزش و اصولي پاي بند نمي باشند. خداوند در آيه 62 و 65 سوره انبياء شرك و بت پرستي را عاملي در دگرگوني شخصيتي انسان ها و جوامع برمي شمارد.

عدم امنيت و اضطراب دروني و تشويش اجتماعي از ديگر نشانه ها و آثار شرك ورزي است كه در آيه 151 سوره آل عمران به آن اشاره شده است.

انحطاط و سقوط اجتماعي (فرقان آيه 43 و 44 و حج آيه 31) گرايش به امور پليد واعمال دور از تقوا (مائده آيه 90 و اعراف آيه 71 و توبه آيه 28) و تحير و سرگرداني در هنگام عمل (انعام آيه 71) و تفاخر طلبي و مباهات به اموري پست و خرد (كهف آيات 34 و 42) و جنگ طلبي و ايجاد درگيري در جامعه (انعام آيات 64 و 65) و ايجاد دشمني و خصومت در جامعه (بقره آيات 165 و 166 و نساء آيات 115 و 116) و خوف و ترس و دلهره (آل عمران آيه 151 و كهف آيه 49 و شورا آيات 21 تا 24) و ذلت و بي آبرويي (اعراف آيه 152 و توبه آيات 1 و2 و نحل آيه 27) و ظلم و ستم گري (بقره آيات 51 و 54 ونيز 92 و 165 و آيات ديگر) و شقاوت و بدبختي (كهف آيه 20) و نابودي تمدن ها (غافر آيات 82 و 84) از جمله آثار اجتماعي شرك ورزي است كه بدان در آيات مختلف قرآن اشاره شده است و پرداختن به همه ابعاد وتحليل آن وقت و نوشتار ديگري را مي طلبد و دراين جا به همين مقدار بسنده مي شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا