شعر و داستان
-
خورشید درخشان
ای دل! طلب یار ز هر کس تو نخواهی «هرجا که روی زود پشیمان به در آیی» از کوی مغان…
بیشتر بخوانید » -
گلستان دل
آن یار دلم چون به سرا می آید در گلستان دلم، نغمه سرا می آید مُردم از ناکسی اهل ریای…
بیشتر بخوانید » -
گلستان جهان
دل بر این بند که فریاد رسی می آید «که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید» در گلستان جهان…
بیشتر بخوانید » -
قسمت ازلی
هیچ کس نمی داند، این راز نهانی را امروز که بر آرد جان، فردا که دهد جان را؟ در حکم…
بیشتر بخوانید » -
نگین سلیمان
در سیرِ دلم از خود، در فکر پسین باشد یک گام گذارد او، تا مظهر دین باشد جام می و…
بیشتر بخوانید » -
ماه کنعان
عمری است این دل من، هیچ آسمان ندارد ابری که آمد این جا، باران روان ندارد شاهی که بر دل…
بیشتر بخوانید » -
مرغ چمن
مرغ چمن نیامد، این تن روان ندارد عمری بی تو بودن، هم دل توان ندارد احوال شاه مردان، جز آن…
بیشتر بخوانید » -
کعبه مقصود
روزگاری است که دارم غم دیدار تو را غم این کار، نشاطی دهد این یار تو را دیدن روی تو…
بیشتر بخوانید » -
سجده شکرانه
دوش وقت سحرم باده مستانه زدند ساحران پرده بر این دیده دیوانه زدند چشم ظاهر فروهشته به میخانه شدند پرده…
بیشتر بخوانید » -
بهار دلها
بهار از دشتِ نازِ دل، همی دامن کشان آمد هزاران گل بر آن اطلس، تو را دُردی کشان آمد در…
بیشتر بخوانید »