اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

مواعظ و پندهای امام حسين عليه‏السلام

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

یکی از روش های تعلیمی و تربیتی و تزکیه نفس، موعظه حسنه است؛ مواعظ حسنه و پندهای نیک می تواند به شکل همراهی، معرفت و منشی را در شخص دیگر فراهم آورد که همدلی بازتاب آن است. امام حسین(ع) به حکم الهی و وحیانی قرآن همانند دیگر پیشوایان به این مهم توجه داشته است. آن چه می آید گوشه ای از مواعظ حسنه و پندهای نیکی است که امام حسین(ع) در زمان ها و مکان های گوناگون بیان کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نقش مواعظ حسنه در تعلیم و تزکیه نفس

خداوند قرآن را کتاب تعلیم و تزکیه می داند و نقش پیامبران به ویژه پیامبر گرامی اسلام(ص) را نیز تعلیم و تزکیه دانسته و مبعث آن حضرت (ص) را در همین راستا توصیف و تبیین نموده است. خداوند می فرماید: لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ؛ به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد كه‏ پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.(آل عمران، آیه 164 و نیز در همین رابطه نگاه کنید: بقره، آیات 129 و 151؛ جمعه، آیه 2)

پیامبر اکرم(ص) نیز خود با بیان دیگر با اشاره به غایت بودن تزکیه در بعثت خویش به مکارم اخلاقی اشاره کرده و می فرماید: إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ به راستی برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته شده ام.(مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 16 ، ص 210؛ ج 68، ص 382، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 10، ص 323، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق)

برای این که تزکیه نفوس مردم انجام گیرد و مردم به پاکی و پاکیزگی تمام دست یافتند و از نظر پندار و منش و کنش نیک گردند، باید راه و روش ها و نیز اسبابی در پیش گرفته شود که یکی از آن ها، موعظه حسنه و پند نیکو است.

خداوند می فرماید: ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛ با حكمت و پند نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به شيوه‏اى‏ كه نيكوتر است مجادله نماى. در حقيقت، پروردگار تو به حال‏ كسى كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به حال‏ راه‏يافتگان نيز داناتر است.(نحل، آیه 125)

در این آیه بیان شده که دعوت به راه الهی که همان صراط مستقیم دین اسلام و رسیدن به تزکیه نفس و پاکی آن است، باید با روش های گوناگونی انجام گیرد که شامل برهان و ادله عقلانی و حکمت ها و اهداف هستی ، پندهای نیک و مجادله و گفتم و گفتنی های همراهانه معقول و مقبولی است که هر دو طرف به عنوان مبنا می پذیرند.

در این میان دومین راه پس از روش حکمت همان روش موعظه حسنه و پند نیکو است. موعظه به سخنان کلی و معقول و مقبولی گفته می شود که مجموعه اصول معرفتی و رفتاری را به دیگری می آموزد. در حکمت عنصر اصلی همان کلیات معقول است که ممکن است که مقبول مخاطب نباشد، اما در موعظه نیک افزون بر کلیات معقول، سخن طوری است که مقبول مخاطب و شنونده نیز است؛ اما مجادله نیک ، افزون بر دو عنصر معقول کلی بودن و مقبولیت، به قصد اقناع مخاطب و شنونده انجام می گیرد؛ زیرا مخاطب و شنونده تنها پیام گیرنده نیست؛ بلکه بخشی از یک گفت و گو است و وقتی از جدال احسن استفاده می شود که مخاطب مطلبی را نمی پذیرد و نیاز است تا از عناصری معقول کلی و مقبولی در گفت و گو به قصد اقناع و اسکات مخاطب استفاده شود.

در آیه قرآن برای حکمت قیدی آورده نشده است؛ امام برای موعظه از قید حسنه و برای مجادله از قید احسن استفاده شده است؛ زیرا موعظه می تواند به درشتی و با سخنان بد و سیئه و حتی زشت همراه شود؛ چنان که بسیاری از والدین از این روش برای تربیت فرزند استفاده می کنند که خود بازتاب های منفی داشته و موجب درشت گویی فرزند و گریزش از والدین به جای گرایش می شود. از همین رو، خداوند خواسته تا پند و موعظه کلی که انجام می گیرد، با عبارت های نیک و نیکو انجام گیرد جاذبه داشته باشد نه آن که دافعه او گریزش مخاطب را موجب شود.

مجادله نیز می تواند به سه شکل : 1. مجادله باطل با ادله نه تنها غیر معقول و غیر مقبول انجام گیرد و شخص را فریب دهد و به گونه ای به دلیل جهل طرف مقابل و یا ناتوانی در استدلال مغلوب و قانع کند که البته این نه تنها موجب اغرای به جهل و انداختن مخاطب در جهالت و نادانی بیش تر، بلکه ممکن است با روشن شدن حق برای طرف دیگر، به مخالفت های شدیدتر در آینده رو آورد و حتی مطالب حق قطعی و یقینی را نپذیرد؛ 2. مجادله حسن و نیک؛ در این نوع مجادله، سخن معقول است، ولی مقبول مخاطب نیست. از این رو، بحث همین طور ادامه می یابد و به سرانجامی نمی رسد و هر دو از یک دیگر در حالی جدا می شوند که جز کینه و ناراحتی و دلخوری برای دو طرف ثمره ای ندارد. از این روست که خداوند این شیوه از بحث و مجادله را برای پیامبران و پیروان آنان در دعوت به سوی راه خدا و صراط مستقیم دین و تزکیه نفوس دیگران نمی پسندد و جوازی برای آن در این حوزه نمی دهد؛ 3. مجادله احسن و نیکوتر که با استفاده از «ادله مقعول و مقبول از طرف دیگر گفت و گو» انجام می گیرد بهترین روشی است که می توان برای اقناع طرف گفت و گوی جدلی و دیالکتیک بهره برد.

به هر حال، دومین راهی که خداوند برای دعوت به حق و صراط مستقیم دین اسلام سفارش بلکه فرمان می دهد تا مورد استفاده قرار گیرد، موعظه حسنه است که با استفاده از مسایل کلی معقول و مقبول انجام می گیرد.

البته اگر بخواهیم تاثیرگذارتر در مخاطب باشیم و او را تزکیه نماییم، باید از نصحیت نیز سود بریم که می توان از آن به اندرز یاد کرد. به این معنا که افزون بر پند نیک و موعظه حسنه که به شکل بیان مطالب کلی معقول و مقبول انجام می گیرد، با توجه به خصوصیات و روحیات مخاطب، به نصحیت وی نیز اقدام کنیم. البته باید توجه داشت که نصحیت چون به درز و لایه های شکافته شده روحیات و خصوصیات روانی و روحی مخاطب توجه دارد و شخص اندرزگو به معایب و نواقصی که درز پیدا کرده و به شکل شکافی موجبات آسیب برای مخاطب را فراهم می آورد، توجه می دهد، باید این اندرز و نصحیت ، به شکل خصوصی انجام گیرد. در اندرز و نصحیت به مخاطب گوشزد می شود که شما چنین عیبی دارد که آشکار شده و شکافی در رفتار صحیح شما شده است و من به اندرون شما توجه داشته و بر آن هستم تا این درز و شکاف و عیب را بپوشانم و شما را تزکیه نماییم.

به هر حال، موعظه حسنه و پند نیکو را می توان در یک جمع مطرح کرده تا همگان استفاده کنند؛ زیرا به مسایل کلی معقول و مقبول توجه داده می شود و در قالب تذکر و یادآوری امور کلی است. البته هر شنونده ای ممکن است یک عیب را در خود بیابد و با توجه به روشی که موعظه گر می دهد به اصلاح آن بپردازد. در سخنرانی های عمومی مسایلی مانند گناهان زبان و آثار و راه های درمان این بیماری های اخلاقی مطرح می شود که همان موعظه حسنه و پند نیکو است؛ اما هرگز از نصحیت سخنی به میان نمی آید؛ زیرا نصحیت ، عیب شناسی و بیان آن برای برطرف کردن آن عیب در شخص معین با توجه به روحیات و خصوصیات اخلاقی آن فرد است. از این رو نمی توان به نصحیت در جمع پرداخت؛ زیرا آسیب زا و موجب گریزش افراد می شود.

هر گاه نزد کسی که نمی شناسید می روید از او موعظه حسنه و پند نیک بخواهید نه آن که درخواست نصحیت کنید، اما اگر با شخصی از ارتباط نزدیک دارید و آن شخص در مقام اب والدی یا اب معنوی شما است، در آن زمان می توانید درخواست نصحیت کنید و از وی بخواهید با توجه به روحیات و اخلاق و منش و کنش شما، عیوب و نواقص در شما را به عنوان آینه ببیند و بگوید و راه های درمان و اصلاح آن عیب و نقص را نشان دهد.

از آن چه بیان شد فرق و تفاوت میان موعظه یا پند با نصحیت و اندرز فهمیده می شود. چنان که تفاوت و فرق میان مجادله و موعظه و هم چنین اقسام مجادله و موعظه نیز دانسته شده است.

قرآن و پیامبران و امامان، موعظه گران نیک الهی

خداوند در قرآن در توصیف آن می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ؛ اى مردم، به يقين، براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى، و درمانى براى آنچه در سينه‏هاست، و رهنمود و رحمتى براى گروندگان به خدا آمده است.(یونس، آیه 57)

در آیات دیگری چون 120 سوره هود، آیه 138 سوره آل عمران، و آیه 34 سوره نور قرآن را موعظه الهی برای بشر، متقین و مومنان دانسته است. به این معنا که این قرآن هدایت و موعظه برای همگان است، ولی به طور طبیعی متقی فطری و پاداشی و مومنان بهترین استفاده را از موعظه های قرآنی خواهند کرد؛ اما دیگران چنین استفاده ای نخواهند کرد یا اصولا با آن مخالفت کرده و برخلاف آن عمل می کنند.

در قرآن مصادیقی از موعظه های نیک الهی مطرح شده است. از جمله در آیه 2 طلاق آمده است: فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا؛ پس چون عدّه آن زنان مطلقه به سر رسيد، يا به شايستگى نگاهشان داريد، يا به شايستگى از آنان جدا شويد، و دو تن مرد عادل را از ميان خود گواه گيريد، و گواهى را براى خدا به پا داريد. اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، داده مى‏شود، و هر كس از خدا پروا كند، خدا براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد.

در جایی دیگر این گونه موعظه می کند: وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛ و كسانى كه زنانشان را ظهار مى‏كنند، سپس از آنچه گفته‏اند پشيمان مى‏شوند، بر ايشان [فرض‏] است كه پيش از آنكه با يكديگر همخوابگى كنند، بنده‏اى را آزاد گردانند. اين [حكمى‏] است كه بدان پند داده مى‏شويد، و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.(مجادله، آیه 3)

در آیه 232 سوره بقره نیز نوع تعامل را زنان را معاشرت بر اساس معروف و عرف نیک جامعه ، و در آیه 275 سوره بقره نیز به استفاده از بیع و خرید و فروش غیر ربوی و اجتناب از ربا موعظه می کند و در آیه 66 سوره نساء نیز با مصداقی از موعظه حسنه خویش را شیوه تعامل با دیگران به ویژه دشمنان را مطرح کرده است.

البته قرآن تنها خود را کتاب موعظه نمی داند، بلکه کتب دیگر آسمانی از جمله انجیل و تورات را نیز کتاب موعظه دانسته است که خداوند در آن کلیاتی معقول و مقبول را برای هدایت و رشد و تزکیه مردم بیان کرده است.(مائده، آیه 64؛ اعراف، آیه 145)

نقش پیامبران و اولیای خاص الهی از جمله چهارده معصوم(ع) تزکیه نفس از سوی خداوند است؛ زیرا مردمان به تنهایی نمی توانند از عهده این مهم بر آیند بلکه خداوند با اسباب پیامبران و قرآن و دیگر کتب آسمانی است که این تزکیه نفس را انجام می دهد. این مطلب از آیات گوناگون قرآن که برخی از آن ها بیان شده به دست می آید. (آل عمران، آیه 164 ؛ بقره، آیات 129 و 151؛ جمعه، آیه 2؛ نساء، آیه 49؛ نور، آیه 21)

موعظه های نیک امام حسین(ع)

امام حسین(ع) به عنوان یکی از چهارده معصوم(ع) در مقام ولایت الهی نقش تعیین کننده در تزکیه نفوس بشر دارد. ایشان نیز به حکم و فرمان الهی از همه شیوه ها و روش ها برای تزکیه و تعلیم بشر استفاده کرده است؛ زیرا همه امامان (ع) در حکم نور واحد و نفس واحد هستند و وقتی از پیامبر(ص) سخن به میان می آید گویی از همه سخن به میان آمده است؛ زیرا خداوند در آیه 61 سوره آل عمران که همان آیه مباهله است امام علی(ع) را نفس پیامبر(ص) دانسته است و پیامبر(ص) نیز خود در سخنان بسیار دیگر معصومان را نفس خویش دانسته است؛ چنان که در باره امام حسین(ع) می فرماید:«حسین منی و انا من حسین، احب الله من احب حسینا، حسین سبط من الاسباط ، حسین از من است و من هم از حسینم، هر که حسین را دوست بدارد خداوند دوست او باد، حسین فرزندزاده ای است از فرزندزادگان انبیاء» .( نگاه کنید: «حسین منی و انا من حسین» ، بهبودی، در یادنامه علامه امینی، 305، بحار الانوار، ج 43، ص261، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، فیروزآبادی، ج 3، ص262، خاندان وحی در احادیث اهل سنت، عبدالمعطی امین قلمجی، ترجمه آئینه وند، 74؛ بحارالانوار،‌ج 43،‌ ص 261، حدیث1.)

با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن و روایت نبوی و ولوی می توان گفت که چهارده معصوم(ع) یک انسان 250 ساله است که البته اگر عمر امام زمان(ع) را تاکنون بر آورد کنیم بیش از هزار سال خواهد شد، اما همان مقطعی که ایشان حضور داشتند مراد است.

از یک نظر چون همه پیامبران(ع) یک سخن داشته اند و موعظه های الهی آنان یک چیز بوده است، می توان گفت که یک انسان از آدم(ع) تا خاتم اوصیاء حضرت مهدی(عج) بشریت را به حق و دین اسلام دعوت می کند؛ از این روست که خداوند می فرماید مومنان میان پیامبران تفرقه نمی اندازند و فرقی برای آنان در این اصل دعوت قایل نمی شود.(بقره، آیات 136 و 285؛ آل عمران، آیه 84)

در این جا به برخی از موعظه نیک امام حسین(ع) اشاره می شود:

  1. فنای غیر خدا: این که انسان بداند باقی نیست و فانی می شود، موجب می شود تا به دنیا و آن چه در آن است به نوعی دیگر نگاه کند و زندگی اش را به طوری دیگر سامان دهد و سبک زندگی خویش را بر اساس این نگرش تغییر داده و تعیین نماید. بنابر این به مقام و مال و منال دل نمی بندد و برای کسب آن همه انسانیت و شرافت خویش را تباه نمی سازد و تن به ذلت و خواری کسب آن نمی دهد. امام حسين عليه السلام فرمود: اِنَّ سُكّانَ السَّمواتِ يَفْنُونَ وَاَهْلَ الاَرْضِ يَمُوتُونَ وَجَمِيعُ الْبَرِيَّةِ لا يَبْقُونَ وَكُلَّ شَىْ ءٍ هالِكٌ اِلاّ وَجْهَهُ؛ آسمانيان فانى مى شوند و زمينيان مى ميرند، و همه آنها ناپايدارند و همه چيز از بين رفتنى است جـز خـــدا.( فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 94 ـ مقاتل الطالبيين، ص 112)
  2. ترک شادی افراطی و توجه به بی پایگی دنیا: انسان وقتی ببیند که مرگ هماره در کمین انسان است و دنیا در حال تغییر و دگرگونی است به طوری که هیچ چیز را بقایی نیست، دیگر به داشته هایش دل نمی بندد و گرفتار فرح و شادی افراطی و هیجانی نمی شود که بزن و برقص راه اندازد. امام حسين عليه السلام با توجه به این خصوصیات دنیا و زندگی بشر چنین موعظه فرموده است: وُجِدَ لَوْحٌ تَحْتَ حائِطِ مَدينَةٍ مِنْ الْمَدائِنِ مَكْتُوبٌ فِيهِ: عَجِبْتُ لِمَنْ اَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ؟ وَعَجِبْتُ لِمَنْ اَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ؟ وَعَجِبْتُ لِمَنِ اخْتَبَرَ الدُّنْيا كَيْفَ يَطْمَئِنُّ اِلَيْها؛ زير ديوار شهرى از شهرها لوحى پيدا شد كه در آن چنين نوشته شده بود: تعجّب مى كنم براى كسى كه به مرگ يقين دارد چطور شادى مى كند، و در شگفتم از كسى كه سرنوشت را قبول دارد چگونه اندوهگين مى شود، و عجب دارم از كسى كه دنيا را آزمايش كرده، باز چگونه به آن اطمينان پيدا مى كند!( عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 48)
  3. محاسبه روز قیامت: از آموزه های قرآنی به دست می آید که آن چه می تواند به عنوان مهم ترین عامل تعیین کننده در رفتار انسان مطرح باشد، همان قیامت و حساب و کتاب آن است؛ زیرا کسی که قیامت را باور نداشته باشد و حساب و کتابی برای آن نداند، خودش را برای هر فجور و زشتی آماده می کند. از این روست که خداوند در آیات نخست سوره قیامت بیان می کند اینان که در قیامت شبهه علمی می کنند دچار شهوت عملی هستند و می خواهند این گونه جلوی خویش را باز کرده و به فجور بپردازند و پرده دری کرده و هیچ حدود و محدودیتی را نپذیرند. اما اگر کسی قایل به قیامت و حساب و کتاب آن شده دیگر خودش را نگه می دارد و به جای فجور به سمت تقوا می رود و با احتیاط رفتار کرده و بی گدار و تنها بر اساس ظن و گمان رفتار نمی کند و تا علم به حقانیت چیزی و یا بطلان چیزی پیدا نکرده است عملی را انجام نمی دهد. امام حسين عليه السلام به معاويه بر اساس مساله قیامت و حساب و کتاب آن چنین هشدار داده و موعظه می کند: وَاعْـلَمْ أَنَّ لِلّهِ تَعالى كِـتاباً لايُغادِرُ صَغيرَةً وَلاكَبيرَةً اِلاّ اَحْصاها وَلَيْسَ اللّهُ بِناسٍ لِأَخْذِكَ بِالْظِنَّةِ، وَقَتْلِكَ اَوْلِياءَهُ؛ بدان كه خـداوند داراى كتـابى است كه هيـچ ريز و درشتى را فرو نمى گذارد، و همه آنها را مى نويسد، و خداوند فراموش نمى كند كارهاى تو را كه تنها با گمان، دستگير مى كنى و دوستان خدا را مى كشى.(بحارالانوار، ج 73، ص 353. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 48)
  4. آزادى مطلق در نفی امور: چنان که گفته شد معاد و باور به حساب و کتاب آن نقش کلیدی در رفتار و تغییر و اصلاح آن دارد. امام در موعظه دیگر با اشاره به برخی از حقایق آزادی مطلق را در گرو اموری دانسته است. در روایت است: مردى آمد خدمت امام حسين عليه السلام و گفت مردى گناهكارم و نمى توانم از گناه خودارى كنم مرا موعظه كن. امام عليه السلام در پاسخ فرمود: اِفْعَلْ خَمْسَةَ أشْياءَ وَاذْنِبْ ماشِئْتَ، فَأَوَّلُ ذلِكَ: لا تَأْكُلْ رِزْقَ اللّهِ وَاذْنِبْ ماشِئْتَ، وَالثّانى: اُخْرُجْ مِنْ وِلايَةِ اللّهِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَالثالِثُ:اُطْلُبْ مَوْضِعاً لايَراكَ اللّهُ وَاذْنِبْ ماشِئْتَ، وَالرّابِعُ: اِذا جاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ، وَالْخامِسُ: اِذا اَدْخلَكَ مالِكٌ فى النّارِ فَلا تَدْخُلْ فِى النّارِ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ؛  پنج كار انجام بده بعد هر چه خواستى گناه كن: 1 ـ روزى خدا را نخور هر چه مى خواهى گناه كن؛ 2 ـ از حكومت و سرپرستى خدا خارج شو، هر چه دلت مى خواهد انجام ده؛ 3 ـ جايى را انتخـاب كن كه خـدا تـو را نبيند بعـد هر چه مى خواهى گناه مرتكب شو؛ 4 ـ زمانى كه عزرائيل آمد روح ترا از بدنت بگيرد او را از خودت دور كن هر چه خواستى انجام بده؛ 5 ـ وقتى كه مالك جهنم خواست تو را وارد آتش كند وارد نشو بعد هرگناهى كه مى خواهى انجام ده . (موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ح 559)
  5. عرضه اعمال در هر روز: مراقبت روزانه در دستور کار مومنان است؛ از این رو هر روز به محاسبه نفس خویش پرداخته در صورت خطا و گناه استغفار کرده و به اصلاح و استدراک می پردازند. توجه دهی افراد به این که هر روز اعمال انسان عرضه و محاسبه می شود خود به تغییر رفتار آدمی خواهد انجامید. از این روست که آن حضرت(ع) در موعظه ای می فرماید: إِنَّ اَعْمالَ هذِهِ الاُمَّةِ ما مِنْ صَباحٍ اِلاّ وَتُعْـرَضُ عـَلَى اللّهِ ؛ اعـمال اين امّـت هـر روز بر خداوند متعال عرضه مى شود. (بحارالانوار، ج 73، ص 353. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 48)
  6. عـبرت از گذشـتگان: در آیات قرآنی بسیار برای عبرت گیری از زندگی گذشتگان تاکید شده و خداوند داستان و قصه اقوام را برای این منظور بیان کرده است. امام حسین(ع) نیز در موعظه ای می فرماید: يَابْنَ آدَمَ تَفَكَّرْ وَقُلْ اَيْنَ مُلُوكُ الدُّنْيا وَاَرْبابُهَا الَّذينَ عَمَرُوا وَاحْتَفَرُوا أَنْهارَها وَغَرَسُوا أَشْجارَها وَمَدَنُوا مَدائِنَها، فارَقُوها وَهُمْ كارِهُونَ؛ اى فرزندآدم! انديشه كن وبگو: كجايند پادشاهان جهان و صاحبان دنيا كه آن را آباد كردند و نهرها كندند و درختان را كاشتند و شهرها را بنا كردند و بعد با ناخرسندى از آنها جدا شدند. (ارشاد القلوب، ج 1، ص 29) (فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 94 ـ مقاتل الطالبيين، ص 112)
  7. فقر و بيـمارى و مرگ عوامل ذلت آدمی: شناخت عوامل عزت و ذلت می تواند به انسان کمک کند تا خود را در پی عوامل عزت برده و از عوامل ذلت دور نگه دارد. البته به نظر می رسد که برخی از این عوامل را نمی توان به سادگی از خود دور ساخت و با آن دست و پنجه نرم کرد. از جمله آن ها مواردی است که    امام حسين عليه السلام بیان فرموده است: لَوْلا ثَلاثَةٌ ما وَضَعَ ابْنُ آدَمَ رَأْسَهُ لِشَىْءٍ: اَلْفَقْرُوَ الْمَرَضُ وَالْمَوْتُ؛ اگر سه چيز نبود انسان در مقابل هيچ چـيز سر فرود نمى آورد: 1 ـ فقر و تنگدستى 2 ـ بيـمارى 3 ـ مـرگ. (نزهة الناظر، ص 80)
  8. خرابی آخرت به منـزل تشريفـاتى دنیا: انسان ها همان طوری که در فرآیندی به کمال می رسند در طول دوره زمانی و به شکل فرآیندی سقوط و هبوط می کنند که گاه این تغییر را احساس نمی کنند و خودشان گمان می کنند که همان فرد دیروز هستند. تغییرات در انسان و جان و جهان فرآیندی و کم کم است و همین مساله کم تر مورد توجه قرار می گیرد و باید انسان مواظب باشد تا در دام فرآیند گرفتار نشود و از دیگران بخواهد تا او را موعظه و نصحیت کنند تا سقوط نکند. آینه بودن مومن نسبت به یک دیگر این زمان ها لازم و ضروری و ارزشمند است. امام حسين عليه السلام به كسى كه خانه مجلل ساخته بود و از امام عليه السلام خواست تبرّك كند امام پس از بازديد خانه چنين فرمود: اَخْرَبْتَ دارَكَ، وَعَمَّرْتَ دارَ غَيْرِكَ، غَرَّكَ مَنْ فِى الاَرْضِ، وَمَقَّتَكَ مَنْ فِى السَّماءِ؛ خانه خود را خراب كردى و خانه ديگران را آباد نمودى، كسى كه روى زمين است تو را مغرور كرده وآنكه درآسمان است (خدا) تو را دشمن داشته است. (تنبيه الخواطر، ج 1، ص 70 .مستدرك الوسائل، ج 3، ص 467) اساتید ما نقل می کردند: آیت الله بروجرودی هر از گاهی اسباب و اثاثیه دوره طلبگی خودش را می آورد و به خودش تذکر می داد که روزی در این ظرف ها غذا درست می کردی و از آنها استفاده می کردی و حالا به مرجعیت جهان تشیع رسیده ای. پس گذشته ات را فراموش مکن. این تذکر دادن به خود برای آن است که آدم خودش را فراموش نکند؛ زیرا تغییرات اندک اندک در آدمی موجب می شود که از اصل و راه راست دور شود و اموری که واقعا قبیح و زشت است برایش جلوه نیکو داشته باشد. امامان(ع) نیز با آن که زمانه عوض می شد ولی لباس های خشن را زیرا لباس های مشهور زمان خودشان می پوشیدند تا هرگز آسایش و رفاه آنان را از راه به در نکند. امروز بسیاری از مسئولان فراموش کردند که دیروز چه زندگی داشته اند و این گونه است که حتی دیدگاه آنان نسبت به معنا و مفهوم رفاه و آسایش و دین و اسلام نیز عوض شده است ووقتی سخنان آنان را در دهه نخست با دهه سوم انقلاب مقایسه می کنید می بییند که چگونه تغییر کرده اند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا