اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیمعارف قرآنیمقالات

قرآن و اهل بیت(ع) در کلام امام حسن(ع)

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

در حدیث ثقلین از جدایی ناپذیری قرآن و عترت(ع) سخن به میان آمده و این که این دو انسان را از ضلالت و گمراهی دور نگه داشته و به سعادت و خوشبختی و رستگاری می رسانند. امام حسن مجتبی(ع) همانند دیگر پیشوایان معصوم(ع) بر این نکته تاکید داشته و در تحلیل و تبیین و کارکردهای قرآن و عترت(ع) سخنانی را بیان داشته که نویسنده در این مطلب به آن ها پرداخته است. با هم این مطلب را از نظر می گذارنیم.

هدایت و سعادت در سایه قرآن و عترت

آموزه های وحیانی اسلام بر جدایی ناپذیری قرآن و اهل بیت(ع) تاکید دارند؛ زیرا قرآن به دلایل مختلفی نیاز به عترت معصوم(ع) دارد که از جمله آن ها تبیین آموزه های قرآنی، اقامه حدود الهی، مرجعیت در هنگام اختلاف و داوری و قضاوت بر اساس آموزه های قرآنی، صیانت قرآن از تحریف به ویژه معنوی، تبیین ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید، عام و خاص و مانند آن ها است.

هر چند قرآن بیان و روشن(آل عمران، آیه 138) و تبیان هر چیزی(نحل، آیه 89) و حتی مبین و روشن کننده امور و حقایق است(یس، آیه 69؛ زخرف، آیه 2) ولی باز نیازمند بیان کننده ای معصوم و مامور از سوی خداوند است؛ چنان که خداوند در آیه 44 سوره نحل می فرماید: بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ؛ اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند.

در آیه 64 همین سوره نحل تبیین می کند که چرا نیاز به روشنگری و تبیین پیامبر(ص) دارد؛ زیرا خداوند می فرماید: وَمَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ و ما اين‏ كتاب را بر تو نازل نكرديم، مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده‏اند، براى آنان توضيح دهى، و آن‏ براى مردمى كه ايمان مى‏آورند، رهنمود و رحمتى است.

پس قرآن با این که روشن و روشنگر است ولی به دلایل مردم در اموری اختلاف می کند و این قرآن آن اختلافات را می تواند حل و فصل کند ولی قرآن به تنهایی نمی تواند موجب حل اختلافات مردم شود؛ بلکه نیازمند کسی است که آن اختلاف مردم را با مراجعه به آموزه هایی قرآنی تحلیل و تبیین و سپس توصیه ای متناسب با آن داده و حل نماید.

از سوی دیگر خداوند در همین قرآن در توصیف کتاب الله می فرماید: هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ؛ اوست كسى كه اين كتاب قرآن‏ را بر تو فرو فرستاد. پاره‏اى از آن، آيات محكم صريح و روشن‏ است. آنها اساس كتابند و پاره‏اى ديگر متشابهاتند كه تأويل‏پذيرند. اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تأويل آن به دلخواه خود، از متشابه آن پيروى مى‏كنند، با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشه‏داران در دانش كسى نمى‏داند. آنان كه‏ مى‏گويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه ، چه محكم و چه متشابه‏، از جانب پروردگار ماست»، و جز خردمندان كسى متذكر نمى‏شود.(آل عمران، آیه 7)

پس وجود متشابهاتی که می بایست به محکمات ارجاع داده شود، خود یکی از مهم ترین علل و عوامل نیازمندی قرآن به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به عنوان اهل الذکر(نحل، آیه 43؛ انبیاء، آیه 7) و راسخون در علم(آل عمران، آیه 7) دارد؛ چه رسد که در مقام اجرا و اقامه حدود الهی بی شک و تردیدی این نیاز دو چندان می شود.(نساء، آیه 59)

از همین روست که خداوند با انتخاب امامان معصوم(ع) و انسانی که عمری 250 ساله را در مقام حضور و ظهور تجربه کرده شرایط را به گونه ای فراهم آورده است تا در این مدت طولانی بیش تر حقایق قرآنی از سوی اهل بیت(ع) تبیین و به گونه ای حتی اجرایی شده و در جامعه اسلامی هر چند محدود از نظر زمانی و مکانی و جمعیتی عملیاتی شود. خداوند با انتخاب نفس پیامبر(ص) یعنی امیرمومنان امام علی(ع) بر اساس آیه مباهله(آل عمران، آیه 61) به عنوان جانشین و خلیفه منصوب الهی بر اساس آیات 3 و 55 و 67 سوره مائده و مانند آن ، این امکان را فراهم آورده تا شخصی از جنس پیامبر(ص) ادامه دهنده تبیین گری قرآن و اجرای آن گردد.

این گونه است که هدایت و سعادت و رحمت الهی نصیب کسانی می شود که به این مه عمل کرده و با مودت و اطاعت و محبت و ولایت پذیری از معصومان(ع) خود را در مسیر هدایت کامل الهی قرار داده اند. این گونه است که پیامبر(ص) در تبیین نصب امامت امیرمومنان امام علی(ع) و دیگر معصومان از اهل بیت عصمت و طهارت(احزاب، آیه 33) در حدیث مشهور ثقلین می فرماید: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی: کتاب الله فیه‌الهدی والنور حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی وان اللطیف الخبیر قد اخبرنی‌انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما؛ «من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می‌گذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. مادام که شما به این دو دست بیازید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شوند مگر بر سر حوض کوثر.»( صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳-۶۶۲، ۳۲۸ به نقل از بیش از ۳۰ نفر از اصحاب؛ مستدرک حاکم، فصل «فضیلت اصحاب»، ج ۳، ص ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۴۸، ۵۳۳، حاکم نوشته که این حدیث صحیح می‌باشد بر اساس نظر شیخین (بخاری و مسلم)؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۴۳۲؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۳، ص ۱۴، ۱۷، ۲۶، ۵۹، ج ۴، ص ۳۶۶، ۳۷۲-۳۷۰؛ فضایل صحابه، احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۵۸۵، حدیث ۹۹۰؛ خصایص نسایی، ص ۲۱، ۳۰؛ صواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، فصل ۱۱، بخش ۱، ص ۲۳۰؛ کبیر طبرانی، ج ۳، ص ۶۳-۶۲، ۱۳۷؛ کنزالعمال، متقی هندی، فصل اعتصام به حبل ا…ه ج ۱، ص 44 ومانند آن ها)

بسیاری از حقایق قرآنی با بیان اهل بیت (ع) و عترت طاهره روشن شده است. آنان حقایق به ظاهر ساده را چنان تفسیر و روشن می کنند که آدمی در می یابد بی وجود اهل بیت(ع) و تفسیر و تبیین آنان هیچ علم حقیقی نسبت به قرآن کسب نمی شد و هم چنان قرآن از نظر محتوا و مفهوم مهجور می ماند همان طوری به سبب طرد اهل بیت(ع) از خلافت رسمی و حکومت و حاکمیت، قرآن از نظر اقامه حدود مهجور ماند و جامعه اسلامی به چنین روزی گرفتار آمده که تکفیری ها با تمسک به تفسیر باطل و ناروا از قرآن جان و مال و عرض مسلمانان و بیگناهان را حلال کرده و به قتل و کشتار دست جمعی اقدام می کنند.

به عنوان نمونه امام حسن(ع) درباره تفسیر بسمله چنان که در این روایت است می فرماید: قال الحَسنُ بنُ عَلِىٍ عليهماالسلام فى قَولِ اللّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ : «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرِّحيمِ»: فَقالَ: اللّهُ هُوَ الَّذِي يَتَأَلَّهُ إِلَيْهِ عِنْدَ الْحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ كُلُّ مَخْلُوقٍ عِنْدَ اِنْقِطاعِ الرَّجاءِ مِنْ كُلِّ مَنْ دُونَهُ وَتُقَطَّعُ الأسْبابَ مِنْ جَميعِ مَنْ سِواهُ تَقُولُ بِسْمِ اللّهِ أَيْ أَسْتَعينُ عَلى أُمُورِي كُلِّها بِاللّهِ الَّذِي لا تُحِقُّ الْعِبادَةُ إلاّ لَهُ، المُغيثُ إذا اسْتُغيثَ وَالُمجيبُ إذا دُعِى ؛ امام مجتبى عليه السلام با تفسير «بسمله»، راه فطرت (كه يكى از قوى ترين برهان هاى خداشناسى است) را بيان مى كند، آن حضرت فرمـود: «خداوند متعال وجودى است كه همه موجودات در نيازمندى و سختيها به او پناه مى برند، به ويژه هنگامى كه اميد از غير او قطع گردد و همه وسائط و اسباب را ناچيز ببيند. [يعنى فطرت خداشناسى، انسان را در تنگناها به سوى واجب الوجود هدايت مى كند] اين كه مى گويى: «بسم اللّه ..»؛ يعنى يارى و كمك مى خواهم در همه كارهايم از خداوندى كه عبادت (خضوع و كرنش) براى غيرش سزاوار نيست، او فريادرسى است كه به هنگام دادخواهى دستگيرى مى نمايد، و اگر كسى بخواندش پاسخ مى گويد.»(بحارالانوار، ج3، ص41، ح16 به نقل از تفسيرامام حسن عسكرى عليه السلام)

اگر آنان به تفسیر قرآن اقدام نمی کردند شاید بسیاری از افراد در فهم و عمل به قرآن به خطا می رفتند حتی اگر آنان از اصحاب نزدیک پیامبر(ص) چون ابوذر غفاری باشند. در روایت است: قيلَ لِلحَسَنِ بنِ عَلِىٍ عليهماالسلام : إنَّ أباذَر يَقُولُ: الفَقْرُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الغِنى وَالسُقْمُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الصِحَّةِ. فَقالَ عليه السلام : رَحِمَ اللّهُ أَباذَرَ، أَمّا أَنَا أَقُولُ: مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسْنِ اِخْتِيارِاللّهِ لَمْ يَتَمَنَّ أَنَّهُ فِي غَيْرِ الْحالَةِ الَّتِي اخْتارَاللّهُ لَهُ، وَهَذا حَدُّ الوُقُوفِ عَلى الرِّضا بِما تَصَرَّفَ بِهِ الْقَضاءُ؛ به امام مجتبى عليه السلام گفته شد، كه اباذر ـ ره ـ مى گفت: «فقر و تنگدستى را از بى نيازى، و بيمارى را از تندرستى و سلامتى بيشتر دوست دارم». حضرت فرمود: خداوند ابوذر را رحمت كند امّا من مى گويم: آن كس كه بر حسن اختيار خداوند اعتماد كند، چـيزى را نمى طلـبد كه جز خـداوند برايش انتـخاب كرده باشـد. و اين است معـناى خشنودى در برابر حكم خداوند ـ سبحان ـ. (تاريخ الخلفاء، ص191؛ تهذيب، ابن عساكر، ج4، ص217 بيانگر مضمون فوق است.)

این مطلب خود گواه آن است که اهل بیت(ع) مفسران واقعی و حقیقی قرآن هستند و مردم حتی در تفسیر قرآن به آنان نیازمند هستند چه رسد در مقام عمل و اجرای قرآن که به طور طبیعی اقامه حدود الهی سخت تر از گفتن است؛ چنان که دایره عدالت و سخن گفتن بدان وسیع و آسان ولی عمل بدان بسیار سخت و دشوار است.

قـرآن مجـيد و کریم از نظر امام حسن مجتبی(ع)

امامان(ع) بر این بودند تا هماره جایگاه برتر قرآن به عنوان ثقل اکبر حفظ شود و مردم به گونه ای با قرآن رفتار نمایند که قرآن مهجور نشود. این امر به ویژه در زمانی که برخی تلاش داشتند تا آموزه های تحریفی تورات و انجیل را در مساجد به مردم بیاموزند و آنان را به جای قرآن با قصه های تلمودی و توراتی سرگرم و مشغول داشته و به آن ارجاع دهند، یک ضرورت برای امامان (ع) بود. در دوران حکومت عثمان کعب الاحبارها در مساجد مسلمانان به خواندن قصه های توراتی می پرداختند و مردم را از این راه از قرآن و آموزه هایش دور می کردند. این گونه است که روایات بنی اسرائیل در جامعه چنان فراوان شد که مردم در فهم مسائل دینی خود به شک و تردید افتادند و جریان هایی چون اعتزالی و اشعری و جبرگرایی و اختیارگرایی پس از مدتی از درون همین آموزه ها بیرون آمد و جامعه اسلامی را به جای قرآن به خود مشغول داشت. بخش اعظم مباحث و مسایل دوران نخست اسلامی به همین مباحث کلامی برخاسته از کلام توراتی اختصاص داشته است. این در حالی بود که قرآن به شفافیت حقایق را در این زمینه بیان کرده و در اختیار معصومان(ع) بود ولی مردم آنان را مطرود داشته اند.

امام حسن مجتبى عليه السلام در توصيف و شرح حال قرآن مجيد و این که قرآن خود به تنهایی برای تبیین مباحث کلامی و مانند آن کفایت می کند می فرماید: إنَّ هَذَا القُرآنَ فِيهِ مَصابِيحُ النُّورِ، وَشِفاءُ الصُّدُورِ، فَلْيَجُلْ جالٌ بَصَرَهُ وَ يَفْتَحُ لِلْضِّياءِ نَظَرَهُ، فَإِنَّ التَّفْكِيرَ حَياةُ القَلْبِ البَصيرِ، كَما يَمْشِى المُسْتَنِيرُ فِى الظُّلُماتِ بِالنُّورِ؛ «در اين قرآن است چراغهاى درخشنده هدايت و شفاى دلها و قلب ها، پس بايد دلها را با فروغ تابناكش روشن ساخت و با گوش فرادادن به فرامينش، قلب را كه مركز فرماندهى بدن است، در اختيارش گذاشت؛ زيرا به وسيله انديشيدن، قلب، زندگىِ روشن خود را مى يابد، همان طورى كه رهروان در پرتو نور از تاريكيها گذر مى كنند و مى رهند.» (كشف الغمه، ابو الفتح اربلى، ج2، ص199؛ بحارالانوار، ج75، ص112، ح6؛ اصول كافى، شيخ كلينى، ج2، ص600، ح5، باب فضل القرآن: روايت فوق را مرحوم كلينى با اختلاف مختصرى از امام صادق ـ ع ـ نقل كرده است.)

امام حسن مجتبی(ع) همانند امیرمومنان(ع) در شرایطی خود را می یابد که قرآن هم در مرجعیت فکری و اعتقادی و هم در مرجعیت رفتاری کنار گذاشته شده است. به این معنا که فلسفه زندگی و هستی شناسی و جهان بینی از تفکراتی نشات می گیرد که کعب الاحبارها از تورات به خورد مخاطبان در مسجد النبی(ص) می دادند و دولتمردان و حاکمان نیز قرآن را تنها برای استفاده از متشابهات آن مورد استفاده قرار می دادند تا به مطالب دنیوی و خواسته های نفسانی خویش برسند. این گونه است که امام حسن مجتبي (ع) همانند امام علی(ع) به تعریف جایگاه قرآن در فلسفه و سبک زندگی اشاره می کنند و مردم به آن ارجاع می دهند. آن حضرت (ع) با بیان وضعیت قـرآن در صحنه قـيامت به مسلمانان این گونه هشدار می دهد و می فرماید:«إنَّ هذا القُرآنَ يَجِئُ يَوْمَ القِيمَةِ قائِدا وسائِقا يَقُـودُ قَوْما إلَى الجـَنـَّةِ أَحَلُّوا حَلالَهُ وَحَرَّمُوا حَرامَهُ وآمَنُوا بِمُتَشابِهِهِ ويَسُـوقُ قَوْما إلَى النـّارِ ضَيَّعُوا حُدُودَهُ وأَحْكامَهُ وَاسْتَحَلُّوا حَرامَهُ؛ قرآن در صحنه قيامت به صورت رهبر و امام ظهور يافته، مردم را به دو دسته تقسيم مى كند: 1 ـ كسانى كه به قرآن عمل نموده، حلال و حرام آن را همانگونه كه هست بجا آورده اند و متشابه آن را با قلب پذيرا شده اند، قرآن اينان را به سوى بهشت جاويدان هدايت مى نمايد. 2 ـ آنان كه حدود و قوانينش را ضايع نمودند و محرّماتش را حلال شمرده و به آن تعدّى كردند، قرآن آنها را به سوى آتش (جهنّم) روانه مى سازد.» (ارشاد القلوب، ديلمى، ص103، مركز نشر كتاب)

از نظر امام حسن مجتبی(ع) کسی می تواند ادعای پيـروان حقيقى قـرآن را داشته باشد که فلسفه و سبک زندگی خویش را بر اساس آموزه های آن سامان داده باشد. امام حسن مجتبي عليه السلام در این باره فرموده است: «ما بَقِىَ فِى الدُّنْيا بَقِيَّةٌ غَيْرَ هَذَا القُرآنِ فَاتَّخـِذُوهُ إماما يَدُلُّكُمْ عـَلى هُداكُمْ، وَإنَّ أَحَقَ النّاسِ بِالقُرآنِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَإنْ لَمْ يَحْفَظْهُ وَأَبْعَدَهُمْ مِنْهُ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ وَإنْ كانَ يَقْرَأُهُ؛ تنها چيزى كه در اين دنياى فانى، باقى مى ماند قرآن است، پس قرآن را پيشوا و امام خود قرار دهيد، تا به راه راست و مستقيم هدايت شويد. همانا نزديك ترين مردم به قرآن كسانى هستند كه بدان عمل كند، گرچه به ظاهر (آيات) آن را حفظ نكرده باشند و دورترين افراد از قرآن كسانى هستند كه به دستورات آن عمل نكنند گرچه قارى و خواننده آن باشند.» (ارشاد القلوب، ديلمى، ص102)

عترت طاهر و اهـل بيت عليهم‏السلام از نظر امام حسن(ع)

همان طوری که آموزه های قرآنی و روایات نبوی تبیین کرده، قرآن و اهل بیت(ع) از یک ریشه و خاستگاه بوده و هرگز از هم جدایی ندارند، به طوری که اگر کسی تنها به قرآن چنگ زند گمراه و در دام متشابهات خواهد افتاد و در نهایت با قیاس و مصالح مرسله و استحسانات متوسل خواهد شد و گمراهی را برای خود رقم می زند، چنان که اگر اهل بیت(ع) تمسک کند و قرآن را کنار زند، ریشه اهل بیت(ع) را زده ؛ چون اهل بیت(ع) در همان قرآن جایگاهش مشخص و معلوم شده است.

جدا کردن هر یک به معنای خشکاندن هر دو خواهد بود به طوری که نه تنها زنده و حیات بخش نخواهد بود، بلکه موجب گمراهی و دلمردگی و ضلالت می شود. امروز هر مصیبتی که جهان اسلام با آن مواجه می شود به سبب همین جدایی است میان این دو ایجاد کرده اند. اگر مسلمانان به این دو ثقل اکبر و اصغر چنگ زنند و بیاویزند هرگز گمراه نشده و دچار این همه مصیبت نمی شدند.

شناخت جایگاه اهل بیت(ع) و فضایل آنان به این معناست که بتوانیم هر یک را به درستی شناخته و مرجعیت فکری و عملی و دنیوی و اخروی آنان را بپذیریم و بدان پای بند باشیم.

امام حسن مجتبی(ع) همانند پیامبر(ص) و امیرمومنان امام علی(ع) با بیان فضایل اهل بیت(ع) بر آن بود تا شناختی را نسبت به این ثقل اصغر ایجاد کند و مردم را به مرجعیت آنان هدایت نماید تا گمراه نشده و سعادت دنیا و آخرت را برای خود رقم زنند.

امام حسن مجتبي عليه السلام در جایی با نگاهی به فضایل اهل بیت عصمت و طهارت و عترت طاهر (ع) می فرماید: «أَيُّهَا النّاسُ اِعْقِلُوا عَنْ رَبِّكُمْ، إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحا وآلَ إبراهيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى العالَمينَ، ذُرِّيَةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللّهُ سَميعٌ عَليمٌ، فَنَحْنُ الذُرِّيَةُ مِنْ آدَمَ وَالأُسْرَةُ مِنْ نُوحٍ، وَالصَّفْوَةُ مِنْ إبراهيمَ، وَالسُّلالَةُ مِنْ إسماعيلَ وَآلُ مُحَمَّدٍ نحْنُ، فيكُمْ كَالسَماءِ المَرْفُوعَةِ وَالأرْضِ المَدْحُوَّةِ وَالشَّمْسِ الضاحِيَةِ وَكَالشَّجَرَةِ الزَّيْتُونَةِ، لا شَرْقِيَّةٌ وَلا غَربيَّةٌ الَّتى زَيْتُها النَبِيٌّ صلي الله عليه و آله وَعَلِىٌّ فَرْعُها، وَنَحْنُ وَاللّهِ ثَمَرَةُ تِلْكَ الشَّـجَرَةِ، فَمَنْ تَعـَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصـانِها نَجَى وَمَنْ تَخَلـَّفَ عَنْها فَإلَى النّارِ هَوى؛ «اى مردم علم و معرفت را از پروردگار خود بياموزيد. همانا خداوند بزرگ آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را براى جهانيان، به پيامبرى برگزيد، آنان دودمانى بودند كه (پاكى، تقوا و فضيلت را) بعضى از بعض ديگر گرفته بودند. خداوند (به كوششهاى آنان در راه رسالت) شنوا و داناست. مردم! ما ـ اهل بيت ـ از فرزندان آدم و دودمان نوح و فرزندان برگزيده ابراهيم و تبار اسماعيليم، ما آل محمد، در ميان شما همانند آسمان بلند و همچون زمين گسترده و مثل خورشيد پر فروغيم. همانند درخت زيتونيم كه نه به شرق مايل است و نه به غرب. درختى كه ريشه اش رسول خدا صلي الله عليه و آله است و شاخه اش على بن ابى طالب عليه السلام. سوگند به خدا ما (اهل بيت) ميوه آن درختيم، پس هر كس به يكى از شاخه هاى آن چنگ زند نجات مى يابد (و سعادتمند است) و هر كس از آن جدا شود جايگاهش آتش است.» (الروائع المختارة، سيد مصطفى موسوى، ص72، خطبه 45؛ به نقل از جلاء العيون، سيد عبد اللّه شبّر.)

آن چه ایشان دراین سخن درباره فضایل اهل بیت (ع) بیان می کند گوشه ای از حقایقی است که قرآن بیان کرده است. خداوند در قرآن اهل بیت عصمت و طهارت را همان شجره طوبی و طیبی می داند که میوه های آن همیشه برای مومنان فراهم است و زمینه سعادت دنیوی و اخروی آنان را فراهم می آورد. خداوند می فرماید: أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ؛ آيا نديدى خدا چگونه مَثَل زده: سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشه‏اش استوار و شاخه‏اش در آسمان است؟ ميوه‏اش را هر دم به اذن پروردگارش مى‏دهد. و خدا مَثَلها را براى مردم مى‏زند، شايد كه آنان پند گيرند. (ابراهیم، آیات 24 و 25)

در برابر اهل بیت(ع) شجره خبیثه و درخت پلید دشمنان آنان قرار دارد که بی پایه و بنیاد است و انسان را به گمراهی می کشاند و هیچ سود و ثمره ای برای آنان ندارد: وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ؛ و مَثَلِ سخنى ناپاك چون درختى ناپاك است كه از روى زمين كنده شده و قرارى ندارد.(ابراهیم، آیه 26)

این درخت هدایت هماره تا قیام قیامت پا بر جا بوده و میوه های آن برای هدایت مردم و سعادت ایشان میوه خواهد داد. اصبغ بن نباته مى گويد امام مجتبى عليه السلام درباره جانشیان پیامبر(ص) و عترت طاهر که به عنوان ثقل اصغر از ثقل اکبر یعنی قرآن جدایی ندارند، فرموده است: «اَئِمَةُ بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِثْنا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ أَخيالحُسَين، وَمِنهُم مَهْدِيُّ هذِهِ الاُمَّةِ؛ «امامان و پيشوايان بعد از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله دوازده نفر هستند كه نُه نفر آنها از فرزندان برادرم حسين مى باشند و از جمله آنها: مهدىِ اين امّت است.» (معجم احاديث الامام المهدى، ج3، ص171 به نقل از اثبات الهداة، ج1، ص599-598، ب9، ف27، ح569؛ بحارالانوار، ج36، ص383، ب43، ح1)

امام مجتبى عليه السلام درباره امام زمان(ع) به عنوان آخرین عضو این مجموعه چنین می فرماید: «ذلِكَ التاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخى الحُسَيْنِ ابْنُ سَيِّدَةِ الإماءِ، يُطيلُ اللّهُ عُمْرَهُ فى غَيْبَتِهِ، ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فى صُورَةِ شابٍّ دُونَ أَرْبَعينَ سَنَةً، وَذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٍ؛ «آن نهمين نفر، از فرزندان برادرم حسين فرزند اشرف كنيزان ـ نرجس ـحديث است، در دوران غيبتش خداوند طولانى مى كند عمرش را، سپس او را به قدرت خويش به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال دارد، آشكار خواهد ساخت. تا بدينوسيله خداوند ثابت كند كه بر ايجاد همه اشياء قادر و توانا است.»( اِكمال الدين، ج1، ص315، ب29، ح2؛ اعلام الورى، الطبرسى، ص401، ب2، ف2؛ بحارالانوار، ج14، ص394، ب24، ح12؛ احتجاج طبرسى، ج2، ص10، مكتبة المصطفوى بقم)

از نظر امام حسن مجتبی (ع) حـكومت از آن اهل بيت عليهم‏السلام است و دیگران به عنوان طاغوت و غاصب حکومت خواهند بود؛ زیرا ولایت بر مردم به جز برای خداوند و کسانی که خداوند مجاز دانسته نیست و دیگران از ولایت الهی خارج و تحت ولایت طاغوت و جبت و شیطان و دیگران خواهند بود. از این رو امام مجتبى عليه السلام در پاسخ به نامه اى كه معاويه براى آن حضرت فرستاده بود، چنين جواب دادند: «إنَّما هذَا الأمْرُ لِي وَالخِلافَةُ لِي وَلِأهْلِ بَيْتِي، وَإنَّها لُمحَرَّمَةٌ عَلَيْكَ وَعَلى أَهْلِ بَيْتِكَ سِمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله . وَاللّهِ لَوْ وَجَدْتُ صابِرينَ عارِفينَ بِحَقّى غَيْرَمُنْكِرينَ ما سَلَّمْتُ لَكَ وَلا أَعْطَيْتُكَ ما تُريدُ«همانا اين امر (حكومت) و جانشينى رسول خدا صلي الله عليه و آله از آنِ من و مربوط به اهل بيت من است و بر تو و خاندانت حرام است. اين مطلب را از رسول خدا صلي الله عليه و آلهشنيده ام. سپس فرمود: سوگند به خداوند، چنانچه يارانى آگاه و آشنا به حقم، مى يافتم (كه در راه احياى حق ايستادگى مى نمودند) حكومت را به تو واگذار نمى كردم و آنچه را كه تو مى خواستى، به تو نمى دادم». (بحارالانوار، ج44، ص45)

از نظر امام حسن مجتبی(ع) هر کسی آرامش دنیا و آخرت و امنیت از خشم الهی و غضب او را می جوید و می خواهد آرامش مطلق دست یابد تنها آن را می تواند در پرتو ولايت به دست آورد. امام مجتبى عليه السلام در حضور پدر گرامى اش خطبه اى خواند كه در بخشى از آن می فرماید: «أَمّا بَعْدُ فَإنَّ عَلِيّا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنا وَمَنْ خَرَجَ مِنْهُ كانَ كافِرا، أَقُولُ قَوْلِي هَذا، وَأَسْتَغْـفِرُ اللّهَ لِي وَلَـكُمْ؛ «همانا على بن ابى طالب عليه السلام دربى است كه هركس بر آن وارد شود؛ يعنى او را بشناسد و بر او اقتدا كند، آرامش و امنيت كامل را درمى يابد و هركس به آن درب روى نياورد و مخالفت با او كند كفر و بدبختى و تيره روزى او را فرا خواهد گرفت، سپس فرمود: اين گفته و مطلب اساسى من است، آنگاه براى خود و ديگران طلب رحمت و آمرزش نموده و گفت: استغفر اللّه لى ولكم و آنگاه از منبر فرود آمد.» (الروائع المختارة، ص7؛ تفسير فرات كوفى، ح54، ص79؛ بحارالانوار، ج43، ص351)

پس سعادت و خوشبختی و ایمان تنها در سایه ولایت است که سامان می یابد و هر کسی راه دیگر برود به طاغوت و کفر گراییده است.

از نظر آن حضرت (ع) آمرزش گناه در پرتو نیز تنها در محبّت و ولایت اهل بیت(ع) شدنی و دست یافتنی است.امام حسن مجتبي عليه السلام در این باره نیز فرموده است: «وَاللّهِ لا يُحِبُّنا عَبْدٌ أَبَدا وَلَوْ كانَ أَسيرا فِى الدَّيْلَمِ إلاّ نَفـَعَهُ حُبـُّنا وَإنَّ حُبَّنا لَيُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنِيآدَمَ كَما يُساقِطُ الريحُ الوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ؛ «سوگند به خداوند كه كسى دوست نمى دارد ما را ـ گر چه در دورترين نقاط؛ همچون ديلم اسير باشد ـ مگر اين كه دوستى ما به حال او مفيد خواهد بود، همانا ولايت و محبت ما ـ اهل بيت ـ گناهان فرزندان آدم را از بين مى برد همان طورى كه باد، برگ درختان را از شاخه و تنه او جدا مى كند و به زمين مى ريزد.» (بحارالانوار، ج44، ص25)

این در حالی است که امت به جای هدایت و مغفرت و محبت و سعادت در تحت ثقلین به طاغوت دلبسته شده و نه تنها قرآن مهجور بلکه امامان (ع) را مسموم و مقتول کردند و اجازه ندادند این دو در کنار هم باشند. فرجـام امامان راستين این گونه رقم می خورد که جناده بیان می کند و از امام حسن مجتبی(ع) نقل می نماید: «وَاللّهِ لَقَدْ عَهِدَ إلَيْنا رَسُولُ اللّهِ يَمْلِكُهُ إثناعَشَرَ إماما مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَفاطِمَةَ، ما مِنّا إلاّ مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ؛ در روزهاى واپسين عمر امام مجتبى عليه السلامخدمت آن حضـرت رسيدم، آن حضـرت به من نگاهى كرد و فـرمــود: «سوگند به خداوند كه رسول خدابما وعده نمود: امامت و وصايت بعد از او را دوازده نفر بدست مى گيرند، يازده نفر آنان از فرزندان على وفاطمه عليهماالسلام هستند. سپس حضرت فرمود: ما جانشينان او در فرجام كار، در راه خدا يا مسموم مى گرديم و يا كشته مى شويم.» (بحارالانوار، ج44، ص139؛ جلاءالعيون، شبّر، ج1، ص370)

اما اگر مردم به ولایت معصوم(ع) تن می دادند نه تنها از حقوق کامل قسطی بر اساس آموزه های قرآنی به ویژه آیه 25 سوره حدید برخوردار می شدند بلکه هیچ حقی از آنان تباه نمی شد و سعادت دنیا و آخرت را نیز با هم داشتند. از نظر اهل بیت(ع) حقوق مردم زمانی تامین می شود که ثقلین در کنار هم باشند و در آن زمان است که هر کسی به حق خود می رسد و عدالت اجرا می شود.

البته امامان در زمان حکومت طاغوت سکوت نمی کردند و با بیان ارزش های اسلامی بر آن بودند تا مردم را به حقوق خود آشنا کرده و آنان را به مطالبه گری حقوق بر انگیزند و قیام عمومی و توده ای علیه ظلم و ستم و استیفای حقوق را فراهم آورند. در روایت است که مردى از امام مجتبى عليه السلام پرسيد: فقال عليه السلام: هِيَ أَنْ تَرْعى حُقُوقَ اللّهِ، حُقُوقَ الأحْياءِ، وَحُقُوقَ الأمواتِ. فَأمّا حُقُوقُ اللّهِ فَأداءُ ما طُلِبَ وَاجْتِنابُ عَمّا نُهِىَ. وَأمّا حُقُوقُ الأحْياءِ: فَهِىَ أَنْ تَقُومَ بِواجِبِكَ نَحْوَ إخْوانِكَ، وَلا تَتَأخَّرَ عَنْ خِدْمَةِ أُمَّتِكَ وَأَنْ تُخَلِّصَ لِوَلِىِّ الأمْرِ ما أَخْلَصَ لِأُمَّتِهِ وأنْ تَرْفَعَ عَقِيرَتَكَ فِى وَجْهِهِ إذا ما حادَ عَنِ الطَّريقِ السَويّ. وأمّا حُقُوقُ الأمواتِ: فَهِىَ أنْ تُذْكَرَ خَيْراتِهِمْ وَتَتَغاضى عَنْ مَساوِئِهِمْ فَإنَّ لَهُمْ رَبّا يُحاسِبُهُمْ؛ سياست چيست؟ فـرمـود: «سياست، رعايت حقوق خدا، و حقوق زندگان از مردم و حقوق اموات آنان است. اما حق خداوند: انجام دادن فرايض (واجبات) و دورى كردن از آنچه ما را نهى كرده است (محرّمات). اما حقوق زندگان: اين كه وظيفه خود را نسبت به مردم انجام دهى و هرگز از خدمت .( الروائع المختارة، سيد مصطفى موسوى، ص118؛ مجموعه ورام، ص301)

این بخشی از حقوقی است که امام (ع) می خواست با در دست داشتن حکومت و سیاست اجرایی کند ولی دشمنان اجازه نداند تا اجرایی شود.

آن چه بیان شد تنها گوشه ای از فرمایش های امام حسن مجتبی(ع) درباره قرآن و اهل بیت(ع) و جایگاه آنان در هدایت و سعادت بشر است. با همین اندک نیز می توان این جایگاه را شناخت و با مراجع به ثقل اکبر و ثقل اصغر خوشبختی دنیا و آخرت را برای خود رقم زد. باشد ما نیز از متمسکان به قرآن و عترت طاهر(ع) باشیم. آمین یا رب العالمین.

 

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا