اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سیاست های زندگی در نظر امام صادق(ع)

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

خردمند کسی است که به تدبیر زندگی در همه ابعاد فردی و اجتماعی می پردازد و سیاستی را اتخاذ می کند که ضمن دست یابی به همه مقصود خویش، رضایت خدا و خلق را نیز به دست آورد. سبک زندگی اسلامی که در آموزه های وحیانی اسلام بیان شده در راستای دست یابی به این مهم است. پیشوایان دین از جمله امام صادق(ع) در سنت و سیره خویش این جزئیات این راه بیان کرده اند. نویسنده به بخشی از این آموزه های اجتماعی در سنت و سیره آن حضرت(ع) پرداخته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

سياست زندگى ومعاشرت اجتماعی

انسان موجودی اجتماعی است؛ زیرا شرایط زیست او در دنیا به گونه ای است که نمی تواند بدون همسر و جفت باشد و همین نخستین امری است که معاشرت و تعامل با دیگران را تحمیل می کند و لازم است که آدمی افزون بر خود و فراتر از شخص خویش به دیگران توجه یابد. ضرورتی که اجتماعی بودن را تحمیل می کند مجموعه ای از نیازها و حوائجی است که انسان بدان نیاز دارد تا بتواند به حیات و بقای خویش ادامه دهد. نیازهای مادی و عاطفی و جنسی و مانند آن ها مجموعه ای عظیم را تشکیل می دهد که اگر تامین نشود شاید انسان نتواند در دنیا به زندگی خویش ادامه دهد؛ زیرا حتی اگر به تنهایی بتواند نیازهای مادی چون غذا به عنوان اولین و مهم ترین ضرورت برای بقا را تامین کند، ولی نمی تواند به مهم ترین بعد انسانی خویش بدون دیگری پاسخ دهد؛ زیرا انسان به تنهایی نمی تواند در مدت طولانی باقی بماند و نیازهای عاطفی و احساسی او باید به طریقی پاسخ مثبت و سازنده ای داده شود تا به آرامش دست یابد. هم چنین نیازهای جنسی انسان بدون دیگری بر آورد نمی شود؛ از همین روست که خداوند همین که آدم (ع) را آفرید برایش همسری از همان نفس خودش آفریده تا در کنارش به آرامش و سکونت رسد و از اضطراب در آید.(نساء، آیه 1؛ اعراف، آیه 189؛ زمر، آیه 6) وقتی زوج و همسر در کنار هر کسی قرار می گیرد دیگر تلاطم و اضطراب به پایان می رسد و آرامش و سکونت بر روح و روان آدمی چیره می شود.

به هر حال، انسان از نظر عاطفی و احساسی طوری آفریده شده که به دیگری نیاز دارد و همین امر ضرورت معاشرت و تعایش با دیگران را تحمیل می کند.

اما از آن جایی که هر کسی خواسته ها و روحیات و انگیزه های متفاوتی از دیگری دارد، تضاد منافع و تفاوت روحیات و انگیزه ها موجب می شود تا درگیری هایی نیز پدید آید. این جاست که مدیریت روابط به شکل نیکو مهم ترین شاخصه در روابط اجتماعی انسان می شود و انسان ها نیازمند آن هستند تا روابط خویش را به گونه ای سامان دهند تا ضمن دست یابی به منافع و پاسخ گویی به نیازها بتوانند از هر گونه تنش و درگیری زیانبار جلوگیری نمایند. این گونه است که مجموعه ای از اصول اخلاق و قوانین برای سامان دهی روابط پدید آمده است که انسان بر اساس و در چارچوب آن تلاش می کنند تا روابط خود را به بهترین وجه سامان داده و مدیریت نمایند.

قوانین در قالب نظام عقلانی در دو قالب شفاهی و کتبی شکل گرفت و فراتر از آن اصول اخلاقی در راستای فضایل انسانی سامان یافت و محاسن و مکارم اخلاقی و آداب اجتماعی نظام رفتار اجتماعی انسان را شکل خاصی بخشید که آن را از همه اجتماعات دیگر در هستی متفاوت و متمایز می سازد.

آموزه های اسلامی و سبک زندگی آن، بر این اساس سامان یافته که اصول عقلایی و قوانین مبتنی بر ساختار عدالت زمانی می بایست در زندگی انسان و روابط اجتماعی به کار گرفته شود که چاره ای از به کار گیری آن نباشد؛ به این معنا که در هنگام برخوردها و درگیرها باید پای قوانین عقلانی و اصول عدالت به میان کشیده شود؛ چرا که مبنای زندگی اجتماعی انسانی بر مدار اصول اخلاقی وفضایل و محاسن و مکارم آن باید سامان یابد و انسانیت انسان اقتضایی جز این ندارد؛ چرا که انسان اشرف آفریده های الهی و در مقام خلافت قرار دارد و باید همان گونه که مستخلف عنه و خداوند تبارک و تعالی بر اساس رحمت با همه آفریده و به ویژه انسان رفتار می کند، انسان ها در روابط اجتماعی خویش و با دیگر آفریده بر اساس اصل رحمت تعامل و برخورد داشته باشند و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری را به عنوان اساس خلافت الهی به نمایش گذارند. این گونه است که خداوند فلسفه پیامبری و حکمت قوانین اسلامی را تعلیم و تزکیه بر مدار اصول اخلاقی دانسته است.(بقره، آیات 83 و 129 و 151 ؛ نساء، آیه 36 و آیات بسیار دیگر) در آیات قرآنی بر اصولی چون احسان و اکرام به دیگران بسیار تاکید شده و از دیگران خواسته شده تا هم اهل احسان و اکرام باشند و هم با نیکوکاری و کارهای صالح و نیک به دیگران کمک کنند و فرصت های برابری برای زیست مناسب و بهبود زندگی فراهم آورند. این گونه است که اطعام و انفاق پس از عبادت خالص برای خداوند چون نماز دومین وظیفه بندگی دانسته شده و عبادتی چون انفاق در کنار عبادتی چون نماز قرار می گیرد.(بقره، آیه 3)

پیامبر(ص) گرامی اسلام نیز در بیان فلسفه بعثت و حکمت و هدف آن می فرماید: إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ جز برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته نشده ام. (بحارالانوار،ج 16، ص 210)

صلح و صفا با توده های مردم

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، محاسن و مکارم اخلاقی باید اصل و شاخصه اصلی در روابط اجتماعی انسان قرار گیرد. از این روست که مثلا خواهان گفتار نیک در تعاملات اجتماعی با توده های مردم می شود: وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً (بقره، آیه 83) و یا درباره برخورد تند جاهلان بی خرد و سفیه عملی و رفتاری، به مومنان فرمان می دهد که با گذشت و عفو و سلام و روی خوش با آنان برخورد شود: وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ و بندگان خداى رحمان كسانى‏اند كه روى زمين به نرمى گام برمى‏دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‏دهند(فرقان، آیه 63) ؛ و حتی در آیه 72 همین سوره درباره ویژگی بندگان خدای رحمان در تعاملات اجتماعی با دیگران می فرماید: وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا؛ و كسانى‏اند كه گواهى دروغ نمى‏دهند و چون بر لغو و امور ناپسند و زشت بگذرند با کرامت و بزرگوارى مى‏گذرند.

امـام صـادق عليه السلام در تبیین تفصیلی این فرمان های الهی و شاخص ها خداوندی در تعاملات و رفتار اجتماعی می فرماید: صَلاحُ حالِ التَّعايُشِ وَالتَّعاشُرِ مِلْءُ مِكْيالٍ ثُلْثـاهُ فِطْنَةٌ وَثُلْثـُهُ تَغـافُلٌ؛ اصلاح زندگانى فردى و معاشرت اجتماعى پيمانه پُرى است كه دو سومش زيركى و يك سـومش چشم پـوشى است. (تحف العقول، ص 376)

پس انسان اگر بخواهد در زندگی اجتماعی موفق باشد و به آرامش و سکون دست یابد بهترین روش و شیوه همان زیرکی و چشم پوشی از رفتارهای دیگران است؛ زیرا اگر بخواهد حتی به رفتارهای نادرست و لغو و بیهوده و زشت دیگران توجه کند، روی آرامش نخواهد دید، چه رسد که بخواهد مته به خشخاش بگذارد و در جزئیات رفتارهای دیگران ریز شود.

انسان با دیگری باید بر اساس اصل اسلامی، سلام و صلح رفتار نماید و با هر کسی حتی بیگانه و ناشناس اگر مواجه می شود باید به او اعلام صلح و صفا با عبارت سلام علیکم دهد چنان که حضرت ابراهیم(ع) به عنوان سرمشق مسلمانان این گونه عمل می کرد (هود، آیه 69؛ حجر، آیه 52؛ ذاریات ، آیه 25)؛ زیرا سلام نه تنها یکی از اسمای نیک خداوند تبارک و تعالی(حشر، آیه ) بلکه نشانه و علامتی از سلامت خواهی برای دیگران است. کسی که سلام می دهد در حقیقت می گوید من برای شما سلامت می خواهم و جان و عرض و مال تو در سلامت از سوی من است. پس همان طوری که آتش برای خلیل الله(ع) خنک و سالم شد(انبیاء، آیه 69) شخص با اعلان و ابلاغ سلام ، سلامتی را برای او می خواهد و تضمین می دهد. از همین روست که فرشتگان هنگام ورود اهل بهشت به استقبال آنان رفته و بر آنان سلام می دهند تا ترس از دوزخ و آتش آن از دلهایشان بیرون رود و احساس امنیت و آرامش کنند.(فرقان، آیه 79)

بر همین اساس است که امام صادق(ع) در یک آموزه های اسلامی می فرماید سـلام قبل از كلام باشد و حتی ایشان می فرماید: مَنْ بَدَءَ بِكَلامٍ قَبْلَ سَلامٍ فَلاتُجيبُوهُ؛ كسى كه قبل از سلام سخن گويد، بـه او اعتـنا نكنـيد و پاسخ سخن وی را ندهید(تحف العقول، ص 245)؛ زیرا چنین شخصی اعلام و اعلان دوستی و صلح و صفا نکرده و مهم ترین ادب در رفتار اجتماعی را مراعات ننموده است؛ پس شایسته پاسخ گویی نیست.

همان طوری که شایسته است تا سلام دیگری را نشانه ای از صلح و صفا و سلامت خواهی بدانیم و حتی این را نشانه ای از اسلام شخص بدانیم، برخی برای کسب منافع زودگذر دنیوی از قدرت و ثروت، نه تنها این نشانه مسلمانی را نادیده می گیرند بلکه بر خلاف آموزه های وحیانی اسلام، مسلمانان سلام گو و صلح خواه را متهم کرده و به قتل آنان می پردازند. به سخن دیگر، اسلام می گوید حتی با دشمنان جاهل و بی خردی که رفتاری بی ادبانه دارند و شما را به خاطر اسلام آوری متهم به سفاهت می کنند ؛ فرمان صلح و سلام و برخورد کریمانه می دهد(فرقان، آیات 63 و 72)؛ پس چگونه این اسلام به شما اجازه می دهد کسی که با سلام و اسلام با شما برخورد می کند او را به کفر و شرک متهم کرده تا به قتل برسانید و جان و مال و عرض آنان را به غارت برید چنان که تکفیری ها انجام می دهند. خداوند می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُواْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چون در راه خدا سفر مى‏كنيد خوب رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما اظهارِ سلام و اسلام مى‏كند مگوييد: «تو مؤمن نيستى» تا بدين بهانه‏ متاع زندگى دنيا را بجوييد، چرا كه غنيمتهاى فراوان نزد خداست. قبلًا خودتان نيز همين گونه بوديد، و خدا بر شما منّت نهاد. پس خوب رسيدگى كنيد، كه خدا همواره به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.(نساء، آیه 94)

اصولا تنها کسانی چنین برخوردهایی دارند که یا بی خرد و بی عقل هستند یا نادان و جاهل و از علوم اسلامی آگاهی ندارند، وگرنه هرگز برای متاع دنیا انسانی را نمی کشند چه رسد کسانی را بکشند که اظهار سلام و صلح و بلکه اسلام می کنند و زندگی آنان نشان می دهد که به اسلام ایمان دارند حتی اگر در مرتبه مومنان نباشند و به اسلام در تمام و کمال آن عمل نکنند.

اشتغال به عیب خویش و اصلاح آن

انسان مومن و مسلمان پیش از آن که به عیب جویی دیگران بپردازد باید به وارسى عيـوب خـود بپردازد و ببیند خودش تا چه اندازه از اسلام و اخلاق و مکارم و محاسن آن بهره برده ودر خودش تجلی و ظهور داده است. این که کسی دیگران را متهم به نامسلمانی کند و یا عیوب او را در آورد و بر اساس آن برخورد و تعامل داشته باشد، نشان می دهد که بهره ای اسلام و آموزه های آن نبرده است. امـام صـادق عليه السلام به چنین افراد هشدار داده و فرمـوده است: لاتَنْظُرُوا في عُيُوبِ النّاسِ كَالْأرْبابِ وَانْظُرُوا في عُيُوبِكُمْ كَهَيْئَةِ الْعَبـْدِ؛ ارباب گونه به عيوب ديگران ننگريد، بـلكه چـون بنـده اى متـواضع، عيب هاى خود را وارسى كنيد. (تحف العقول، ص 295)

عیب جویی و داسـتانسرايى عليه مؤمن اصلا کار پسندیده ای نیست. امـام صـادق عليه السلام فرمـوده است: مَن رَوى عَلى مُؤمِنٍ رِوايَةً يُريدُ بِها شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوَّتِهِ لِيَسقُطَ مِن أَعيُنِ النّاسِ، اَخَرَجَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ مِن وِلايَتِهِ اِلى وِلايَةِ الشَّيطانِ؛ هركس چيزى را نقل كند و قصدش ظاهر ساختن عيب و بدى و ريختن آبروى مؤمنى باشد و بخواهد او را از ديده هاى مردم بيندازد و در انظار، سبك و بى ارزش كند، خداوند متعال او را از دوستى خود خارج و در دوستى شيطان وارد مى كند.( ثواب الاعمال، ص 547)

اصولا کسانی که خودشان عیوب دیگران را تجسس کرده و مطرح می کنند، خودشان مشکل دارند حتی اگر اهل نماز و روزه باشند. این دسته افراد به یک معنا منافق هستند؛ زیرا از نشانه های منافق آن است نمی توان به وی اطمینان و اعتماد کرد و امانتی را در نزدش قرار داد. کسی که عیبی از دیگری را می بیند و به دیگران می رساند و اطلاع رسانی می کند، اصولا به سبب همین عمل زشت باید منافق قلمداد شود؛ زیرا امانت داری خوب نبوده است. چنان که امـام صـادق عليه السلام فرمـوده است:ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَاِنْ صامَ وَصَلّى: مَنْ اِذا حَدَّثَ كَذِبَ وَاِذا وَعَدَ اَخْلَفَ وَ اِذَا ائْتـُمِنَ خـانَ؛ سه خصلت عـلامت نفاق اسـت، گر چه صاحبش اهل نماز و روزه باشد: دروغگويى، خلف وعده و خيانت در امانت.( تحف العقول، 229)

پس در ارزیابی مسلمانی و نامسلمانی شخص نباید به یک وجب ریش و نماز و روزه و دیگر اعمال عبادی اش توجه کرد بلکه باید دید آیا این شخص به اصول اولی اخلاق عقلانی و عقلایی چون صداقت و وفا و مانند آن ها عمل می کند یا خلاف آن رفتار می کند؟

اصولا عیب جویی از دیگران و عیب گویی از آنان، نوعی پرده دری و آبرو ریزی است که انسان پیش از آن که از دنیا برود خداوند در همین دنیا او را بدان مبتلا می کند و نتيجـه پـرده درى خودش را می بیند. امـام صـادق عليه السلام به افراد در این زمینه هشدار داده و فرمـوده است: مَنْ كَشَفَ حِجابَ غَيْرِهِ اِنْكَشَفَتْ عَوْراتُ بَيْتِـهِ؛ هـر كه پـرده درى كنـد، اسرار و عيوبِ خانه خودش آشكار مى شود. (اعيان الشيعه، ج 1 ، ص 674)

آبرویزی کردن با اظهار عیب دیگران اصلا کار خوبی نیست و می توان گفت آبرو ريـزى جـبران شدنی نیست و اگر کسی بخواهد این کار را بکند باید بداند که مانند ریختن آب بر زمین است که جمع شدنی نیست. امـام صـادق عليه السلام فرمـوده است: إذا رَقَّ العِرْضُ استَصْعَبَ جَمْعُهُ؛ هرگاه آبـرو بـريزد، جمع آورى و (جبران) آن دشوار است. (ميزان الحكمه، ص 3550 ، ح 12154 به نقل از اعلام الدين، ص 303)

پس کسی که دیگران را متهم می کند یا دنبال عیب جویی است ، باید خودش را اول متهم کند و در رفتار اجتماعی اولین متهم را خودش بشمارد؛ زیرا شاید اسلام شناس نیست یا خود شناس نیست؛ یعنی یا از اسلام خبری ندارد و دیگران را به بی دینی و بی اسلامی متهم می کند یا خودش را نمی شناسد و گمان می کند که همه خوبی ها را خودش دارد و دیگران همه بدکار هستند و همه عیوب در دیگران است. در حالی که مسلمانی به اسلام شناسی و خودشناسی است؛ یعنی اسلام را به طور کامل می شناسد و سپس خودش را بر اساس معیارهای اسلامی می سنجد تا عیوب خود را شناخته و به اصلاح آن بپردازد. از این رو، امام صادق(ع) می فرماید که مسلمان هماره در دو حالت است: يا دانشمند است يا در حال آموزش: لَستُ اُحِبُّ أنْ أرَى الشّابَّ مِنْكُمْ اِلاّغادِياً فى حالَيْنِ: إمّا عالِماً أوْ مُتَعَلِّماً، فَإنْ لَمْ يَفْعَلْ فَرَّطَ، فَإنْ فَرَّطَ ضَيَّعَ، فَإنْ ضَيَّعَ أثِمَ، وَإنْ اَثِمَ سَكَنَ النّارَ وَالَّذى بَعَثَ مَحُمَّداً بِالحَقِّ؛ هيچ دوست ندارم جوانى از شما را ببينم مگر در يكى از اين دو حالت: يا دانا باشد و يا در حال آموختن، و اگر چنين نباشد، كوتاهى كرده است، و اگر تفريط كند، تباه كرده است، و اگر تباه كند، گناه كرده، و اگر گناه كند، به خدايى كه محمد صلي الله عليه و آله را به حق مبعوث كرده قسم، كه اين جوان در آتش ماندگار خواهد شد.( امالى طوسى،ص 303 ـ 604)

پس اگر دانشمند است باید آن چه را از اسلام دانسته در خودش جست و جو کند و ببیند تا چه اندازه با معیارهای اسلامی رشد کرده و خود را ساخته و تزکیه نموده است. پس باید هماره حسابرسی و حساب کشی نسبت به خودش داشته باشد و وقتی سرگرم حسابرسی خودش است دیگر وقت نمی کند تا به عیوب دیگران بپردازد. امـام صـادق عليه السلام فرمـوده است: يَابْنَ جُنْدَب! … حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ يَعرِفُنا اَن يُعرِضَ عَمَلَهُ فى كُلِّ يَومٍ وَلَيلَةٍ عَلى نَفْسِهِ فَيَكُونَ مُحاسِبَ نَفْسِهِ فَإنْ رَأى حَسَنَةً استَزادَ مِنها وَإنْ رَاى سَيِّئَةً استَغفَرَ مِنها لِئَلاّ يَخزِىَ يَومَ القِيامَةِ؛ اى پسر جندب … سزاوار است هر مسلمانى كه مارا مى شناسد، كردارش را در هر شبانه روز بر خودش عرضه كند و خود را حسابرسى نمايد، اگر خوبى ديد برآن بيفزايد و اگر گناه ديد، از آن آمرزش بخواهد تا در روز قيامت رسوا نشود . (تحف العقول، ص311)

اما اگر دانشمند نیست و جاهل و نادان است، باید برود علم دین بیاموزد و اسلام شناس شود و مشکلات خودش را حل نماید و چون سرگرم یادگیری است دیگر وقت عیب جویی ندارد.

البته جاهلان دین خدا را یکی نمی دانند و از همین روست که با مشکل مواجه می شوند و اگر برود تحقیق در اسلام کند در می یابد که اسلام یکی بیش نیست هر چند که به ظاهر اختلافاتی در آن است ولی این اختلاف هیچ ربطی به اصل دین ندارد، زیرا اگر خوب تفقه در دین کند می بیند که تنها توهم اختلاف است نه اصل آن چنان که امام صادق(ع) بر اساس آموزه های وحیانی در این باره فرموده است. عبدالمؤمن انصارى مى گويد: قُلتُ لأبِى عَبْدِاللّه عليه السلاماِنَّ قَوماً يَروُونَ اَنَّ رَسُولَ اللّه صلي الله عليه و آله قالَ: اختِلافُ اُمَّتى رَحَمَةٌ. فَقالَ عليه السلام: صَدَقُوا. فَقُلتُ: اِنْ كانَ اختِلافُهُمْ رَحَمَةً فَاجتِماعُهُم عَذابٌ؟ قالَ عليه السلام: لِيْسَ حَيْثُ تَذهَبُ وَذَهَبُوا، اِنّما اَراد قَولَ اللّهِ عَزَّوَجلَّ: «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِيالدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» فَأمَرَهُمْ أنْ يَنَفِرُواإلى رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله، وَيَختَلِفُوا اِليَهِ فَيَتَعَلَّمُوا ثَّمْ يَرْجِعُوا اِلى قَومِهِم فَيُعَلِّمُوهُمْ، إنَّما اَراد اختِلافَهُمْ مِنْ البُلدان لااختِلافاً فىدين اللّهِ إنَّمَا الدّينُ واحِدٌ؛ به امام صادق عليه السلام عرض كردم گروهى از پيامبر (ص) نقل مى كنند كه آن حضرت فرموده اختلاف امت من رحمت است. امام صادق عليه السلام فرمود: راست گفته اند. انصارى مى گويد، عرض كردم: اگر اختلافشان رحمت است پس با هم بودنشان عذاب است؟ امام صادق عليه السلام فرمود: نه چنين است كه تو مى پندارى وآنان پنداشته اند. پيامبر صلي الله عليه و آله اين آيه را در نظر داشته است كه «چرا از هر گروهى عده اى نمى كوچند تا داناى در دين شوند و سپس به سوى قوم خود بازگشته وآنها را [از آتش] بيم دهند.» پس پيامبر صلي الله عليه و آله مسلمانان را امر كرد كه براى يادگيرى دين به سويش بيايند وسپس به سوى قوم خود رهسپار شوند وآنان را آموزش دهند؛ پس پيامبر صلي الله عليه و آله رفت و آمد در شهرها را اراده كرده نه اختلاف در دين خدا را ؛ دين خدا يكى بيش نيست. (موسوعة الامام الصادق(ع)، ج 4، ص 66،بنقل ازالاحتجاج ص355)

در حقیقت پیامبر(ص) وامام صادق(ع) به این نکته توجه می دهند که واژه اختلاف از خلف به معنای پشت سر آمدن و رفت و آمد است که خداوند در قرآن همین واژه را درباره اختلاف و آمد و شد شبانه روز به کار برده است.(بقره، آیه 164؛ آل عمران، آیه 190) این که اختلاف مصطلح را نیز اختلاف گفته اند، زیرا یک حرفی یکی می زند و آن دیگر پشت سر آن حرف، یک حرف دیگری می زند که خلاف آن است. این گونه است که دو سخن متضاد پشت سر هم می آید، در حالی در قرآن چنین امری نیست.(نگاه کنید: نساء، آیه 82)

خودسازی با مکارم اخلاقی با جای خودستایی

از نظر آموزه های وحیانی اسلام انسان باید خودش را به کمالات بیاراید به جای این که تزکیه منفی نفس داشته و خود را مبرا و پاک و دیگران را سرشار از عیوب بداند(نجم، آیه 32) به تزکیه واقعی و مثبت بپردازد و اخلاق نیک و محاسن و مکارم را در خود ایجاد کرده و از عیوب مبرا سازد. باید مرد زينـت خود را اخلاق نیک و مکارم و محاسن آن قرار دهد، چنان که امـام صـادق عليه السلام فرمـوده است: عَلَيكَ بِالسَّخاءِ وَ حُسْنِ الخُلقِ فَإنَّهُما يَزينانِ الرَّجُلَ كَما تَزينُ الواسِطَةُ الْقِلادَةَ؛ بر تو باد بخشندگى و خوشخويى، زيرا همان گونه كه گوهر درشتِ وسط گردنبند، سبب زيبايى آن است، اين دو خصلت نيز مايه زينت و زيور مردند. (ميزان الحكمه ص 2300 ح 8010 به نقل از بحار ج 71 ص 391)

سخاوت و ایثار و مانند آن ها که گذشت از حق بی هیچ منت و آزاری و حتی درخواستی از سوی نیازمند است اصولا از نشانه های مکارم اخلاقی و ایمان کامل مومن است؛ چنان که امام صادق(ع) ايثار را نشانه مؤمن كامل دانسته و فرموده است: قالَ الامامُ الصّادِقُ عليه السلام فى وَصفِ الكامِلينَ مِنَ المُؤمِنين: هُمُ البَرَرَةُ بِالاِخْوانِ فى حالِ العُسرِ وَاليُسرِ، ألمُؤثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِم فى حالِ العُسرِ، كَذلِكَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فَقالَ: «وَيُؤثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِم وَلَوْ كانَ بِهِم خَصاصَةٌ؛ امام صادق عليه السلام در وصف مؤمنان كامل مى فرمايد: آنان كسانى اند كه در روزگار سختى وآسايش به برادران خود نيكى مى كنند، در تنگدستى ديگران را بر خود ترجيح مى دهند و خداوند در وصف ايشان فرموده است «و از خود گذشتگى مى كنند، در حالى كه خود بشدّت به آن نياز دارند.» (بحارالأنوار ج 67 ص 351 ح54)

هم چنین از جمله معاشرت های نیک اخلاقی با دیگران تعجيل در پرداخت مزد كارگران است. شعيب مى گويد: تَكاريْنا لأبي عبدِاللّه عليه السلام قَوْما يَعْمَلُونَ في بُستانٍ لَهُ وَكانَ اَجَلُهُمْ إلى العَصرِ فَلَمّا فَرَغُوا قالَ لِمُعَتَّبٍ: أَعطِهِمْ أُجُورَهُمْ قَبلَ أَنْ يَجُفَّ عَرَقُهُم؛ گروهى را اجير كرديم كه تا هنگام عصر در باغ امام صادق عليه السلام كار كنند. همين كه كارشان تمام شد آن حضرت فرمود: مزد آنان را قبل ازآنكه عرقشان خشك شود، بپرداز. (اصول كافى ج 2 ص 289 ح 3)

اگر بخواهیم در حوزه مردم شناسى با استفاده از نشانه ها خوبان و بدان را از هم جدا کرده و با خوبان نشست و برخاست داشته و از آنان ادب و اخلاق و مکارم و محاسن اخلاقی بیاموزیم باید به نشانه هایی از جمله آن چه امام صادق(ع) در مردم شناسی گفته توجه داشته باشیم. امام صادق(ع) می فرماید: ثَلاثَةٌ لا تُعرَفُ إلاّ فى ثَلاثِ مَواطِنَ: لا يُعرَفُ الحَليمُ إلاّ عِندَ الغَضَبِ، وَ لاَ الشُّجاعُ إلاّ عِندَ الحَربِ، وَ لا أخٌ إلاّ عِندَ الحاجَةِ؛ سه كس را جز در سه جا نتوان شناخت: انسان بردبار را به هنگام خشم، شجـاع را بـه گاه نبرد، و برادر را به وقت نياز. (تحف العقول، ص 329)

آنچه بیان شده گوشه ای از سیاست هایی است که انسان مومن باید در زندگی اجتماعی خود در پیش گیرد تا دنیا و آخرت وی آباد باشد و از خوشبختی دو سویه بهره مند گردد.

 

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا