اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

علم ارزشی و ضد ارزشی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، علم و دانش ارزش نفسی دارد و حتی اگر قصد عالم جز علم آموزی نباشد، باز ارزش خود را حفظ می کند؛ هر چند که ارزش علم با عمل افزایش می یابد و هر چه علم کاربردی تر و عمل مبتنی بر آن نیکوتر باشد، ارزش آن مضاعف و دو چندان می شود، با این همه علم و علم آموزی ارزشی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. اما گاه علم انسان به یک ضد ارزش تبدیل می شود و انسان را گرفتار خلود در زمین و زندگی مادی دنیوی می سازد. این جاست که باید چنین علم و دانشی را وبال انسان و انسانیت و بلای بزرگ دانست. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام در صدد تبیین این دو نوع علم ودانش بر آمده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

دانش ارزشی در نزد خردمندان

خداوند به صراحت در آیه 9 سوره زمر می فرماید: قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذينَ يَعْلَمونَ وَالَّذينَ لا يَعْلَمونَ اِنَّما يَتَذَكَّرُ اُولُوا الاَلبابِ؛ بگو آيا كسانى كه دانايند، با آنان كه در نادانى بسر مى برند، يكسانند؟ هرگز! تنها خردورزان ژرف نگر، پند گرفته و توجه مى كنند.

در این آیه خداوند به صراحت بیان داشته که کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند در یک سطح نیستند و این تفاوت را البته هر کسی درک می کند، با این همه تنها گروهی از مردم هستند که این فرق را آینه ای برای درک مسایل مهم تر قرار می دهند؛ زیرا دانستن فرق میان دانا و نادان می بایست دریچه ای باشد تا انسان به اصول و ریشه هایی باطنی اموری برسد که فلسفه زندگی و زیست او را دگرگون می کند.

بر اساس آیات قرآنی کسان بسیاری هستند که نه تنها می دانند، بلکه سطح دانایی آنان در یک موضوع و مطلبی در حد یقین وقطع است ولی به سبب این که قلب آنان تحت تاثیر این دانش قرار نگرفته است، به جحد و انکار علم خویش می پردازند و حتی بر خلاف آن عمل می کنند. خداوند 14 سوره نمل می فرماید: وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ؛ و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبّر آن را انكار كردند. پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود.

بنابراین، دانش هر چند که یک ارزش است، ولی تنها گروهی از انسان ها هستند که قدر این دانش را می دانند. این گروه همان کسانی هستند که خردورزی کرده و از عقل خویش برای رسیدن به حقایق بهره می گیرند و با ژرف نگری می کوشند از ظواهر امور بگذرند و به باطن و مغز مطلبی دست یابند. نتیجه ژرف نگری چیزی جز خداشناسی و خشیت در برابر خداوند و متذکر شدن به حقایق نیست که از جمله آن ها بی ارزشی زندگی دنیوی و ارزشمندی زندگی اخروی و بندگی و عبادت و حرکت در صراط مستقیم هدایت است؛ زیرا کسی که دارای خردی ژرف نگر است، در باطن و ملکوت هر چیزی خداوند را می بیند؛ چرا که خداوند ملکوت هر مُلک و چیزی را در دست دارد. از این روست که در آیه 83 سوره یس می فرماید: فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ پس شكوهمند و پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست، و به سوى اوست كه بازگردانيده مى‏شويد.

از همین روست که خداوند از انسان ها می خواهد برای این که حقیقت هستی و ربوبیت الهی و مالکیت او را درک کنند و در مسیر هدایت تکوینی و تشریعی خداوند قرار گیرند، به دقت نظر در آفاق و انفس بپردازند و در هستی نظاره دقیق داشته باشند و این حقیقت را پس هر آیت و نشانه ای ملکی دریابند: أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ؛ آيا در ملكوت آسمانها و زمين و هر چيزى كه خدا آفريده است ننگريسته‏اند و اينكه شايد هنگام مرگشان نزديك شده باشد؟ پس به كدام سخن، بعد از قرآن ايمان مى‏آورند؟(اعراف، آیه 185)

وقتی انسان با نظر دقیق علمی این حقایق ملکوتی را دریافت، آن گاه فلسفه زندگی و نیز سبک زندگی او تغییر می یابد؛ زیرا دیگر جز به خداوند پناه نمی برد، چنان که خداوند می فرماید: قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ بگو: «فرمانروايى هر چيزى به دست كيست؟ و اگر مى‏دانيد كيست آنكه او پناه مى‏دهد و در پناه كسى نمى‏رود؟»(مومنون، آیه 88)

و دیگر آن که جز از خداوند از کسی خشیت نخواهد داشت و تنها در برابر عظمت و جلال الهی است که هراسان و ترسان می شود و به خشوع و خضوع می افتد؛ از همین روست که خداوند چنین خشیتی را اختصاص به چنین دانشمندان و عالمانی می دهد که با نظر دقیق علمی و تعقل و تدبر در آیات تکوین و تشریع، این حقیقت را در می یابند؛ چنان که در آیه 28 سوره فاطر می فرماید: وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ؛ و از مردمان و جانوران و دامها كه رنگهايشان همان گونه مختلف است پديد آورديم‏. از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مى‏ترسند. آرى، خدا ارجمندِ آمرزنده است.

پس این دانایان هستند که با نظر در هستی از جمله تفاوت جانوران به خداوند علیم و حکیم و قدیر ایمان می آورند و از جلال و جبروت و عظمت او هراسان شده و نسبت به چنین خدایی خشیت دارند.

به سخن دیگر، آنان هر چند ممکن است در مقام یقین شهودی هم چون حضرت ابراهیم(ع) قرار نگیرند؛ زیرا خداوند ملکوت چیزها را به شکل ارایه و نمودن باطن به آن حضرت نشان داده است(انعام، آیه 75)، ولی خردورزان به نظر دقیق علمی به چنان مقام دانایی می رسند که عقل و خرد ژرف نگر و مغزشناس آنان می فهمد و در می یابد که زیر این پوسته ظاهری موجودات، مغزی وجود دارد که همان ملکوت آنان است و این ملکوت که همان رشته وجودی آنان است در دست خداوند است.(زمر، آیه 9؛ اعراف، آیه 185 و آیات دیگر)

به سخن دیگر، اولوا الالباب با خردورزی ژرف خویش به علم و دانشی دست می یابند که آنان را با حقیقت فقری هر موجودی آشنا می سازد و آنان در می یابند که هر موجودی در نهایت فقر هویتی به خداوند است و فقر امکانی در وجود ایشان تنها با غنای حمید است که جبران می شود.(فاطر، آیه 15) پس همان طوری که رگ حیات انسان را در دست خداوند می بیند(ق، آیه 16) در می یابند که هر موجودی رگ حیاتی و وجودی اش در دست خداوند است.

چنین دانشی که خردمندان ژرف نگر در اختیار دارند یک دانش ارزشی است و این دسته هستند که تفاوت دانایی و نادانی را درک می کنند؛ زیرا دانایی ارزشی آن است که انسان را متذکر خداوند و حقایق ملک و ملکوتی می کند و موجبات خشیت انسان در برابر خداوند را فراهم می آورد و انسان را به پناهگاه خداوندی سوق می دهد چنان که آیات پیش گفته بر آن دلالت داشت.

اما دانش و دانایی ضد ارزشی آن است که تنها به پوسته می نگرد و شخص دانا از خردژرف نگر سودی نبرده است تا به عمق و باطن و ملکوت این موجودات نفوذ کند و رگ حیاتی و وجودی آنان را به دست خداوند ببیند. این گونه است که چنین علمی اگر در همین سطح بماند و از آن به ملکوت و ژرفای وجودی و هویتی موجودات نفوذ نکند، نه تنها ارزش خود را از دست می دهد(یعنی چنین علمی هم ارزش دارد، ولی به سبب فقدان تعقل و خردورزی ژرف دانا و عالم، علمی بی ارزش می شود)، بلکه به دشمن جان عالم و دانا تبدیل شده و سد راه او شده و او را از مسیر تکامل و تعالی منحرف می کند و گرفتار خلود در زمین و ظاهر می گردد به طوری که درک درستی از موجودات نداشته و فلسفه زندگی و سبک زیست خود را بر اساس همین ظاهر قرار می دهد و بدبختی و شقاوت ابدی را برای خود و پیروان خویش رقم می زند.

چنین دانای بی خرد و سفیه، علمش وبال جان و مایه شقاوت و بدبختی اوست؛ چرا که نه تنها داشته هایش را نعمتی از سوی خداوند نمی داند؛ در حالی که همه داشته های انسانی از خداست(نحل، آیه 53)؛ زیرا انسان دارای فقر وجودی و ذاتی و هویتی به خداوند غنی حمید است(فاطره، ایه 15)، بلکه حتی چنین دانای بی خردی می گوید: فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛ و چون انسان را آسيبى رسد، ما را فرامى‏خواند سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم مى‏گويد: «تنها آن را به دانش خود يافته‏ام». نه چنان است، بلكه آن آزمايشى است، ولى بيشترشان نمى‏دانند.(زمر، آیه 49) چنان که قارون ثروتمند گمان برده که ثروتش به سبب دانش و دانایی اوست که نسبت به علم اقتصاد دارد: قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ؛ قارون گفت: «من اينها را در نتيجه دانش خود يافته‏ام.» آيا وى ندانست كه خدا نسلهايى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و مال‏اندوزتر بودند؟ ولى اين گونه مجرمان را نيازى به پرسيده‏شدن از گناهانشان نيست.(قصص، آیه 78)

بدتر این که چنین دانای بی خرد و سفیهی به جنگ حق و حق گویان می رود و در برابر خداوند موضع گیری کرده و علیه او در کنار افرادی چون فرعون قرار می گیرند و علم و دانش خویش را برای نابودی جامعه ایمانی و مومنان به کار می گیرند؛ زیرا گرفتار دنیا و زیبایی و نعمت های ظاهری آن می شوند؛ چنان که بلعم بن باعورا گرفتار شد و در کنار مستکبران و استکبار فرعونی علیه موسی(ع) قرار گرفت. خداوند درباره چنین دانای بی خرد و سفیه می فرماید: وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون؛ و بر آنان خبر آن كس- بلعم باعورا- را برخوان كه آيتهاى خويش- برخى كرامات يا اجابت دعا- را به وى داديم و او از آنها بيرون رفت- خود را از دانش آن برهنه ساخت- پس شيطان در پى او افتاد تا از گمراهان گشت؛ و اگر مى‏خواستيم، قدر او را به وسيله آن آيات‏ بالا مى‏برديم، امّا او به زمين دنيا گراييد و از هواى نَفْس خود پيروى كرد. از اين رو داستانش چون داستان سگ است كه اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كنى باز هم زبان از كام برآوَرَد. اين، مَثَل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند. پس اين داستان را براى آنان‏ حكايت كن، شايد كه آنان بينديشند.(اعراف، آیات 175 و 176)

جایگاه و اهمیت علم ارزشی خردورزان

علم باید در دست عاقل خردورز ژرف نگر باشد تا عاملی بازدارنده از گناه(طه، آیات 54 و 128)، قرق کننده (فجر، آیه 5) و موجب خشیت و خوف از خداوند (فاطر، آیه 28) و مانند آن ها شود.

از نظر قرآن و آموزه های وحیانی اسلام چنین علم و دانشی که در اختیار خردورزان و خردمندان است، حیات اسلام و ستون دین و مانند آن هاست؛ چنان که پیامبر(ص) می فرماید: اَلْعِلْمُ حَياةُ الاِسْلامِ وَ عِمادُ الاْيمانِ وَ مَنْ عَلِمَ عِلْما اَتـَمَّ اللّهُ لَهُ اَجْرَهُ وَمَنْ تَعَلَّمَ فَعَمِلَ عَلَّمَهُ اللّهُ ما لَمْ يَعْلَمْ ؛ علم، حيات اسلام و تكيه گاه ايمان است و هر كس علمى بياموزد، خداوند پاداش او راتمام گرداند و هر كس بياموزد و عمل كند، خداوند، تعليم دهد به او آنچه را كه نمى داند. (نهج الفصاحه، ح ۲۰۱۹)

این علم به سبب آن که موجب خشیت در برابر خداوند می شود، به انسان اخلاق و ادب و حیا و دین داری می آموزد، امام على عليه السلام در این باره می فرماید: يا مُؤمِنُ اِنَّ هذَا الْعِلْمَ وَالاَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِكَ فَاجْتَهِدْ فى تَعَلُّمِها فَما يَزيدُمِنْ عِلْمِكَ وَ اَدَبِكَ يَزيدُ فى ثَمَنِكَ وَ قَدْرِكَ، فَاِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدى اِلى رَبِّكَ؛ اى انسان با ايمان، در حقيقت اين دانش و ادب ، بهاى توست ، پس در آموختن آنبكوش، زيرا هرچه بر دانش و ادبت افزوده شود ، بر ارج و بهاى تو افزوده مى شود، چرا كهبا دانش به سوى پروردگارت هدايت مى شوى . (روضة الواعظين، ص ۱۱)

اگر بخواهیم از این علم ارزشی تعبیر دیگری داشته باشیم، همان حکمت است که خداوند آن را خیر کثیر دانسته است.(بقره، آیه 269) خداوند در آیات قرآنی بیان کرده که پیامبران برای این مبعوث شده اند تا کتاب(قوانین شریعت) و حکمت(دانش ارزشی) را در کنار تزکیه و تربیت داشته باشند و مردم را بر محاسن و مکارم اخلاقی تربیت کنند.(بقره، آیات 129 و 151، جمعه، آیه 2)

پس دل های اهل ایمان و اسلام می بایست بهره مند از علم کتاب و حکمت و پذیرای تزکیه و تربیت الهی پیامبران باشد؛ اما اگر دلی چنین نباشد می بایست در باره سلامت آن قلب تردید و تشکیک کرد. پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: قَلْبٌ لَيْسَ فيهِ شَىءٌ مِنَ الحِكمَةِ كَبَيْتٍ خَرِبٍ ، فَتَعَلَّموا وعَلِّموا ، و تَفَقَّهوا ولاتَموتوا جُهّالاً ؛ فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لايَعذِرُ عَلَى الْجَهْلِ؛ دلى كه در آن حكمت نيست ، همچون خانه اى ويران است. پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد و نادان نميريد كه خداى عزّ و جلّ، بهانه اى را براى نادانى نمى پذيرد.(الفردوس ، ح ۴۵۹۰)

دانش آموزی که چنین کمالاتی را موجب می شود می بایست همانند غذای جسم دغدغه مردم باشد؛ یعنی همان طوری که هر کسی دغدغه غذای جسم دارد می بایست دغدغه غذای روح و روان خویش را نیز داشته باشد. از همین روست که پيامبر صلي الله عليه و آله می فرماید: اِذا اَتى عَلَىَّ يَوْمٌ لا اَزْدادُ فيهِ عِلْماً ، فَلا بورِكَ فى طُلوعِ شَمْسِ ذلِكَ الْيَوْمِ؛ هرگاه روزى بيايد كه در آن بر دانشم نيافزايم، پس طلوع خورشيد آن روز بر من مبارك مباد. (المعجم الأوسط ، ج ۶ ص ۳۶۷ ح ۶۶۳۶)

خداوند درآیه 24 سوره عبس می فرماید: فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ؛ پس انسان بايد به خوراك خود به دقت و ژرف بنگرد. امام باقر (ع) در تفسیر این آیه می فرماید: «عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ؛ طعام در این آیه به معنای علم است و منظور این است که انسان باید بنگرد که علمش را از چه کسی می آموزد. »(کافی، ج 1، ص 49)

از همین روست که پيامبر صلي الله عليه و آله نیز می فرماید: طَـلَبُ الْعِلْمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسْلِمٍ ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنْ مَظانِّهِ ، وَاقْتَبِسوهُ مِنْ اَهْلِهِ؛ در پى دانش بودن، بر هر مسلمانى واجب است ، پس دانش را از جايى كه احتمالبودنش هست ، بجوييد و آن را از اهلش فراگيريد . (امالى طوسى، ص ۵۶۹، ح ۱۱۷۶)

خداوند نیز می فرماید وقتی نمی دانید از کسانی بپرسید اهل ذکر و یاد خداوند هستند.(نحل، آیه 43؛ انبیاء، آیه 7) و در عمل نیز با صادقین باشید (توبه، آیه 119) که جز خواص اولیای الهی هستند.(آل عمران، آیه 17)

چنین دانایی و دانشی عزت آفرین و ذلت زدا است؛ زیرا عزت تنها برای خداوند و پیامبرش و مومنان خاص است.(منافقون، آیه 8) پس علمی که امام على عليه السلام عزت آفرین می داند علمی است که از چنین منابع و خاستگاهی برخاسته و برگرفته شده باشد. ایشان می فرماید: اَعَزُّ الْعِزِّ الْعِلْمُ ؛ لِأَنَّ بِهِ مَعْرِفَةُ الْمَعادِ وَ الْمَعاشِ ، وَ اَذَلُّ الذُّلِّ الْجَهْلُ ؛ لِأَنَّ صاحِبَهُ اَصَمُّ ، اَبْكَمُ ، اَعْمى ، حَيْرانُ؛ عزيزترين عزّت ، دانش است، چرا كه با آن معاد شناخته مى شود و راه كسب معاش به دست مى آيد و خوارترين خوارى ، نادانى است، چرا كه نادان كر و لال و كور وسرگردان است . (نزهة الناظر ، ص ۷۰، ح ۶۵)

چنین علم و دانایی به سبب آن که انسان را به پناهگاه الهی سوق می دهد و مجاور خداوند می کند(مومنون، آیه 88) انسان را به عمل مطابق آن می کشاند و موجبات سربلندی و رشد و تعالی فرد و جامعه می شود. امام صادق عليه السلام در این باره نیز فرموده است: اَلْعِلْمُ مَقْرونٌ اِلَى الْعَمَلِ ، فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ ، ومَنْ عَمِلَ عَلِمَ ، وَالْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَاِنْ اَجابَهُ وَ اِلاَّ ارْتَحَلَ عَنْهُ؛دانش، با عمل همراه است ، پس هر كه دانست ، عمل كرد و هر كه عمل كرد ، دانست ودانش ، به عمل فرا مى خواند . پس اگر او را اجابت كرد ، چه بهتر وگرنه از او جدا مى گردد . (كافى ، ج ۱، ص ۴۴، ح ۲)

در حقیقت علمی ارزشی و سودمند است که افکار و اندیشه هایش را تغییر دهد و فلسفه زندگی اش را به گونه ای سامان دهد که ارزش ها و هنجارها در جای خود قرار گیرد و عدالت فکری فراهم آید و این عدالت و اعتدال فکری به اعتدال رفتاری و تعادل کرداری در اجتماع و اخلاق و ادب تبدیل شود. از این روست که پیامبر(ص) ارتباط تنگاتنگی میان چنین علمی با عمل و رفتار سازنده و سبک زندگی اسلامی و اخلاقی عالم می بیند و می فرماید: اَمَّا الْعِلْمُ ، فَيَتَشَعَّبُ مِنْهُ الغِنى وَ اِنْ كانَ فَقيرا ، وَ الْجودُ وَ اِنْ كانَ بَخيلاً وَ الْمَهابَةُ وَ اِنْ كانَ هَيِّنا ، وَ السَّلامَةُ وَ اِنْ كانَ سَقيما ، وَ الْقُربُ وَ اِنْ كانَ قَصيّا وَ الْـحَياءُ وَ اِنْ كانَ صَلِفا ، وَ الرِّفْعَةُ وَ اِنْ كانَ وَضيعا وَ الشَّرَفُ وَ اِنْ كانَ رَذْلاً وَ الْحِكْمَةُ وَ الْحُظْوَةُ فَهذا ما يَتَشَعَّبُ لِلْعاقِلِ بِعِلْمِهِ فَطوبى لِمَنْ عَقَلَ وَ عَلِمَ؛ اما علم: اگر انسان فقير باشد ، از آن بى نيازى حاصل مى شود، اگر بخيل باشد ، سخاوت ، اگر خوار باشد ، عزّت ، اگر بيمار باشد ، سلامتى ، اگر دور باشد ، نزديك مى شود ، اگر هرزه باشد ، حيا ، اگر پَست باشد ، والايى ، اگر حقير باشد ، شرافت و حكمت و مَقام . پس اينها چيزهايى هستند كه از دانش خردمند به دست مى آيد . پس خوشا به حال آن كس كه عاقل بود و دانست . (تحف العقول ، ص ۱۶)

از این روست که دانایی با افزایش ادب و اخلاق حسن و نیک ارتباط تنگاتنگ می یابد و امیرمومنان امام على عليه السلام آن را این گونه تبیین و تشریح می کند: كُلَّمَا ازْدادَ عِلْمُ الرَّجُلِ زادَتْ عِنايَتُهُ بِنَفْسِهِ وَ بَذَلَ فى رياضَتِها وَ صَلاحِها جُهْدَهُ؛ هر اندازه دانش انسان بيشتر شود ، توجه او به خودش بيشتر مى گردد و در رياضت ورشد و اصلاح نَفْس، كوشش بيشترى مى نمايد . (غرر الحكم ، ح ۷۲۰۴)

ایشان در جایی دیگر می فرماید: يا طالِبَ الْعِلْمِ اِنَّ الْعِلْمَ ذو فَضائِلَ كَثيرَةٍ : فَرَاْسُهُ التَّواضُعُ وَ عَيْنُهُ الْبَراءَةُ مِنَ الْحَسَدِ وَ اُذُنـُهُ الْفَهْمُ وَ لِسانُهُ الصِّدْقُ وَ حِفْظُهُ الْفَحْصُ وَ قَلْبُهُ حُسْنُ النِّيَّةِ وَ عَقْلُهُ مَعْرِفَةُ الاَشْياءِ وَ الاُمورِ وَ يَدُهُ الرَّحْمَةُ وَ رِجلُهُ زِيارَةُ الْعُلَماءِ وَ هِمَّتُهُ السَّلامَةُ وَ حِكْمَتُهُ الْوَرَعُ وَ مُسْتَقَرُّهُ النَّجاةُ وَ قائِدُهُ الْعافيَةُ وَ مَرْكَـبُهُ الْوَفاءُ وَ سِلاحُهُ لينُ الْكَلِمَةِ وَ سَيْفُهُ الرِّضا وَ قَوْسُهُ الْمُداراةُ وَ جَيْشُهُ مُحاوَرَةُ الْعُلَماءِ وَ مالُهُ الاَدَبُ ، وَ ذَخيرَتُهُ اِجْتِنابُ الذُّنوبِ وَ زادُهُ الْمَعْروفُ وَ مأواهُ الْمُوادَعَةُ وَ دَليلُهُ الْهُدى وَ رَفيقُهُ مَحَبَّةُ الاَخْيارِ؛ اى جوياى دانش ! دانش فضيلت هاى بسيارى دارد: سَرش تواضع، چشمش دورى از حسد، گوشش فهم، زبانش راستگويى، حافظه اش جستجو ، دلش خوش نيّتى، عقلش شناخت اشياء و امور، دستش رحمت، پايش ديدار دانشمندان، همّتش سلامت ، حكمتش تقوا، قرارگاهش نجات، جلودارش عافيت، مَركبش وفا، سلاحش نرمى سخن، شمشيرش خشنودى، كمانش سازگارى ، سپاهش گفتگو با دانشمندان ،دارايي اش ادب ، اندوخته اش پرهيز از گناهان ، توشه اش نيكى ، جايگاهش، گفت وگو و مذاكره، رهنمايش هدايت و دوستش، عشق به نيكان است. (كافى ، ج ۱، ص ۴۸، ح ۲)

در حقیقت سبک زندگی دانای خردورز و خردمند در مسیر سالم و درست تغییر می یابد و به سادگی می تواند دانایی را از نادانی در رفتار و سبک زندگی افراد ردگیری و شناسایی کرد و نیازی نیست که سخنی بگوید؛ هر چند تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد، اما سبک زندگی و سیر و سلوک و رفتار و کنش و واکنش های دانای خردمند خود بهترین گواه بر دانایی و خردورزی است؛ زیرا وقتی با جاهل سفیه بی خرد مواجه می شود با سلامت از او عبور می کند و اجازه نمی دهد تا درشت گویی انجام شود و جدل و جدالی باشد(فرقان، ایه 63) و اگر رفتار لغو و بیهوده و زشتی مشاهده کرد بر اساس مکارم اخلاقی با کرامت و بزرگواری از وی می گذرد و حتی می کوشد تا مشکلات و ناراحتی اش برطرف گردد.(فرقان، آیه 72)

دانا هرگز به دانایی خود غره و مغرور می شود و می داند که حتی اگر همه علوم را به دست آورده باشد، کمی از علم الهی و قطره ای از بی نهایت است.(اسراء، آیه 85) پس هماره در اندیشه علم آموزی است و چون درختی پربار با تواضع و فروتنی به خدمت علم و عالمان می رود ؛ چنان که پيامبر صلي الله عليه و آله نقل می کند که لقمان فرمود: اِنَّ لُقْمانَ قالَ لاِبْنِهِ: يا بُنَىَّ عَلَيْكَ بِمَجالِسِ الْعُلَماءِ وَ اسْتَمِعْ كَلامَ الْحُكَماءِ فَاِنَّ اللّهَ يُحْيِى الْقَلْبَ الْمَيِّتَ بِنورِ الْحِكْمَةِ كَما يُحْيِى الاَرْضَ الْمَيتَةَ بِوابِلِ الْمَطَرِ؛ لقمان به پسرش گفت : فرزندم! همواره در مجلس دانشمندان باش و سخنان حكيمان را بشنو، كه خداوند، دل مرده را به نور حكمت زنده مى كند ؛ همان گونه كه زمين مرده را با باران سيل آسا ، زنده مى گرداند. (معجم الكبير، ج ۸ ، ص ۱۹۹، ح ۷۸۱۰)

عالم خردمند در اندیشه است که علمش را با جان خویش در آمیزد و آن را از علم حصولی به علم حضوری و شهودی تبدیل کند به طوری که جزو ذات و هویتش در آید. پس آن چه از علم حصولی می شنود با عمل به علم حضوری جانش تبدیل می کند و طبیعت و شاکله وجودی خویش را براساس آن می سازد تا هر عملی از آن پس در سایه چنین هویتی باشد.(اسراء، ایه 84) از همین روست که مولی امیرمومنان امام على عليه السلام خواهان تبدیل علم حصولی به حضوری می شود و می فرماید: اَلْعِلْمُ عِلْمانِ: مَطْبوعٌ ومَسْموعٌ ، ولا يَنْفَعُ الْمَسْموعُ اِذا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبوعُ؛ علم دو گونه است: فطرى و شنيدنى، علم شنيدنى مفيد واقع نمى شود اگر علم فطرى نباشد. (نهج البلاغه ، حكمت ۳۳۸)

پس انسان می بایست مسموعات خویش را به فطریات و طبیعت خویش تبدیل کند که این تنها با عمل به مفاد علم شدنی است. پس هر چه بیش تر بیاموزد و هر چه بیش تر بر اساس علم خویش عمل کند، به سعه وجودی و انشراح صدری دست می یابد که همگی خواهان آن هستند. ظرف علم که جان و روان آدمی است بر خلاف هر ظرفی دیگر هر چه بیش تر پر شود افزایش بیش تری پیدا کرده و وسعت وجودی می یابد. چنان که امام على عليه السلام در این باره فرموده است: كُلَّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ اِلاّ وِعاءُ الْعِلْمِ فَاِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ؛ هر ظرفى كه در آن چيزى ريخته شود پر مى شود، مگر ظرف دانش كه هر چه در آنريخته شود جا باز مى كند. (نهج البلاغه، حكمت ۲۰۵)

البته قدر علم را کسی می داند که شیرینی دانش ارزشی را چشیده باشد. چنین فردی هر چه بیش تر می آموزد گویی آب شور خورده باشد تشنه تر می شود و بیش تر می جوید. قدر و ارزش علم واقعی را عالم عامل می داند؛ چنان که امام سجاد عليه السلام می فرماید: لَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فى طَـلَبِ الْعِلْمِ لَطَـلَبوهُ وَ لَو بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوضِ اللُّجَجِ اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى اَوحى اِلى دانيالَ: اِنَّ اَمْقَتَ عَبيدى اِلَىَّ الْجاهِلُ الْمُسْتَخِفُّ بِحَقِّ اَهْلِ الْعِلْمِ ، التّارِكُ لِلاِقْتِداءِ بِهِمْ وَ اِنَّ اَحَبَّ عَبيدى اِلَىَّ التَّقىُّ الطّالِبُ لِلثَّوابِ الْجَزيلِ اَللاّزِمُ لِلْعُلَماءِ التّابِـعُ لِلْحُلَماءِ القابِلُ عَنِ الْحُـكَماءِ؛ اگر مردم مى دانستند كه در جستجوى دانش چه چيزى ( نهفته ) است ، بى گمان درپى آن مى رفتند، حتّى اگر با ريخته شدن خون و فرو رفتن در اعماق دريا باشد. خداىتبارك و تعالى به دانيال وحى كرد: منفورترين بندگانم نزد من، نادانى است كه حق اهل علم را سبك بشمارد و پيروى از ايشان را رها كند و محبوب ترين بندگانم نزد من، تقواپيشه اى است كه جوياى پاداش فراوان، همراه دانشمندان، پيرو بردباران و پذيراى حكيمان باشد.(كافى ، ج ۱، ص ۳۵، ح ۵)

این گونه است که درجات عالم عامل به درجات پیامبران (ع) نزدیک می شود و در مرتبه آنان قرار می گیرد؛ چنان که پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده است: مَنْ جاءَهُ الْمَوتُ وَ هُوَ يَطْلُبُ الْعِلْمَ لِيُحْيِىَ بِهِ الاِسلامَ كانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الاْنبِياء دَرَجَةٌ واحِدَةٌ فِى الْجَنَّةِ؛ هر كس در جستجوى دانش باشد تا با آن اسلام را زنده كند و مرگ او فرا رسد، در بهشت ميان او و پيامبران تنها يك درجه فاصله است.(منية المريد ، ص ۱۰۰)

آن چه بیان شد تنها گوشه ای از ارزش دانشی است که خردوزان آن را کسب می کنند. چنین علمی است که ارزش یادگیری و عمل را داراست؛ زیرا انسان را به کمالات می رساند؛ اما علم ضد ارزشی علمی است که به ظاهر بسنده شود و همراه تعقل و تفکر و عمل به مفاد آن نباشد؛ چنین علمی مانند علم بلعم باعورا و سامری و قارون و مانند آن ها وبال جان آدمی و موجبات شقاوت و بدبختی ابدی انسان می شود. پس این که گفته می شود علم ضد ارزشی است به اعتبار تعامل و برخورد انسان با مفاد و محتوای علم است وگرنه هر علم به نفسه دارای ارزش است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا