اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنیمقالات

راهنمای زندگی بر درهای بهشت و دوزخ

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی، اصولی دارد که مراعات آن می تواند دست یابی به آن را تضمین نماید. بر اساس روایات برسردرهای هشتگانه بهشت و هفتگانه دوزخ، اصولی بیان شده که بیانگر سعادت و خوشبختی یا شقاوت و بدبختی دنیوی و اخروی است. نویسنده با مراجعه به این آموزه ها در صدد تبیین این اصول سعادت آفرین و رهایی بخش بر آمده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

اصول اساسی سعادت آفرین

سعادت از مفاهیم ناظر به حالات نفسانی انسان است. سعادت احساسی است که شخص به شکل علم حضوری در خود می یابد. پس می توان سعادت را همانند درد و شادی دانست با این تفاوت که از فراگیری بیش تری نسبت به این دسته از مفاهیم وجودی برخوردار است. کسی احساس سعادت می کند که مهم ترین دغدغه های وجودی و زندگی اش بر طرف شده و هر آن چیزی را که می خواهد تامین شده باشد. شکی نیست که پس از اصل وجود، مهم ترین دغدغه هر موجود زنده ای تامین عوامل بقایی و آرامشی و آسایشی است. اگر انسان بداند که بقای وی حتی پس از دنیا و مرگ نیز تضمین شده و عوامل آرامشی و آسایشی تامین است، خود را در اوج سعادت و خوشبختی می بیند؛ زیرا ترس از نیستی و عدم بقا و زندگی پس از مرگ خود دلهره آورین حالتی است که هر خوشی و آرامش و آسایشی را از میان می برد؛ چرا که زوال و نیستی با خوشی چند روزه سازگار نیست؛ اما اگر بقای پس از مرگ تضمین شده باشد، گاه حتی ناخوشی چند روزه نیز بر بقای ابدی می ارزد.

به هر حال، سعادت به یک معنا فضیلتی است که هر کسی در پی آن می رود و خواهان آن است. بر اساس آموزه های وحیانی قرآن اگر کسی بخواهد به سعادت ابدی دست یابد، باید فلسفه ای بپذیرد و اصولی را در زندگی رعایت کند که از آن به شریعت یاد می شود.

شاید در مجموعه احکام و اصول شریعت برخی از آن ها از اهمیت بیش تری برخوردار باشند و برخی دیگر در درجه بسیار کم اهمیت تری قرار گیرند.

به نظر می رسد که آن چه در درهای بهشت و دوزخ به عنوان اصول اساسی نوشته شده برترین ها و با اهمیت ترین ها باشد؛ زیرا بر سرهر دری از درهای بهشت، اصولی بیان شده که شرایط دخول از آن دروازه را به آدمی یادآور می شود. به سخن دیگر، هر اصلی که در این اصول به آدمی کمک می کند که سعادت اخروی و حضور در بهشت را برای خود تضمین کند و با بهره گیری از آن ها از دوزخ رها شده و در شقاوت و بدبختی ابدی گرفتار نیاید.

روایات معراجی که روایات بسیاری را شامل می شود، دارای ابعاد و تنوع و تعدد معنایی و محتوایی بسیار است. هر یک از آن ها گوشه ای از حقایق آخرت و زندگی اخروی را بیان می کند؛ زیرا اگر نقل نبود هرگز عقل نمی توانست این حقایق را درک کند؛ زیرا عقل تنها کلیات را درک می کند و برای عقل امکان این نیست که در حوزه جزئیات به نفی و اثبات امری بپردازد که دور از دسترس اندیشه و تعقل و خرد است.

از جمله روایات معراجی روایاتی است که در کتب شیعی از جمله روضه کافی ثقه الاسلام کلینی رازی از عبدالله بن مسعود از پیامبر(ص) روایت شده است. البته اختلافات جزیی در نقل قول هاست که در این جا آن ها نیز مورد توجه قرار داده شد. بحار الانوار این حدیث را از روضه نقل کرده است. عبدالله بن مسعود روایت می کند: لما اسري بي إلى السماء قال لي جبرئيل(ع) : قد أمرت الجنة والنار أن تعرض عليك ، قال : فرأيت الجنة وما فيها من النعيم ، ورأيت النار وما فيها من العذاب ، والجنة فيها ثمانية أبواب ، على كل باب منها أربع كلمات ، كل كلمة خير من الدنيا وما فيها لمن يعلم ويعمل بها ، وللنار سبعة أبواب ، على كل باب منها ثلاث كلمات ، كل كلمة خيرمن الدنيا وما فيها لمن يعلم ويعمل بها ، فقال لي جبرئيل (ع) : اقرء يا محمد ماعلى الابواب فقرأت ذلك ؛ زمانی که به اسراء در آسمان برده شده شدم، جبرئیل(ع) به من گفت: هر آینه مامورم شدم تا بهشت و دوزخ را بر تو عرضه دارم. پیامبر(ص) فرمود: پس من بهشت و نعمت های درونش را دیدیم و دوزخ و عذاب های درونش را مشاهده کردم؛ و بهشت دارای هشت در بود که بر هر در آن چهار کلمه نوشته بود. هر یک از این کلمه های بهتر است از دنیا و آن چه در آن است برای کسی که آن را بداند و بدان عمل کند. برای دوزخ و آتش نیز هفت در است که بر روی هر دری از آن سه کلمه است که هر کلمه ای از آن بهتر است از دنیا و آن چه در آن است برای کسی که بداند و بدان عمل کند. پس جبرئیل(ع) به من گفت: ای محمد! آن چه بر روی درهاست را بخوان! پس من آن را خواندم.

در نسخه دیگر آمده است: و روی عبد اللّه بن مسعود قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: لمّا اسری بی إلى السماء أمر بعرض الجنّة و النار علیّ فرأیتهما جمیعا، و رأیت الجنّة و ألوان نعیمها، و رأیت النار و ألوان عذابها، فلمّا رجعت قال لی جبرئیل علیه السّلام: قرأت یا رسول اللّه ما كان مكتوبا على أبواب الجنّة و ما كان مكتوبا على أبواب النار؟

فقلت: لا یا جبرئیل، فقال: إنّ للجنّة ثمانیة أبواب، على كلّ باب منها أربع كلمات؛ كلّ كلمة منها خیر من الدّنیا و ما فیها لمن تعلّمها و عرفها، فقلت: یا جبرئیل، ارجع معی لأقرأها، فرجع معی جبرئیل؛

پیامبر اسلام (ص) در سفر عظیم آسمانی معراج با همسفر گرامی خود جبرئیل از بهشت و جهنم دیدن کرده ٬ انواع نعمتهای درخشان بهشت را از نزدیک دیدند ٬ شعله های وحشت آور و عذابهای گوناگون دوزخ را نیز مشاهده کردند. دیدار به پایان رسید٬ آنگاه عزم مراجعت نموده و آنجا را به قصد خروج ترک کردند. هنگام مراجعت٬ جبرئیل از رسول خدا (ص) پرسید: آیا آنچه که بر روی درهای بهشت و جهنم نوشته شده بود٬ خواندی یا نه ؟ حضرت فرمود: نه! نخواندم. جبرئیل (ع) گفت: باید برگردیم و با هم آن نوشته ها را بخوانیم. به این ترتیب ابتدا از درهای بهشت دیدن کردیم و سپس به دیدار نوشته های درهای جهنم رفتیم.

مجموعه کلماتی که بر دوزخ و بهشت نوشته شده 53 آموزه است که 32 آموزه بر درهای بهشت و 21 آموزه بر درهای دوزخ نگاشته شده است. نکته جالب این که بر روی درهای بهشت به شکل نشان و آرم کلماتی حک شده که در همه موارد تکرار می شود. این کلمات همان شهادت های ثلاث و سگانه به توحید و نبوت و ولایت است.

53 آموزه درهای بهشت و دوزخ

در روی درهای بهشت و دوزخ آموزه هایی نوشته شده که هر یک می تواند زندگی فردی و اجتماعی انسان را دگرگون کند. این آموزه ها بیش تر در حوزه اخلاق اجتماعی و فضایل اخلاقی و فردی است. در این جا این آموزه های بیان و توضیح و شرحی اندک درباره اش داده خواهد شد.

نخستین آموزه هایی که بر درهای بهشت نوشته شده مرتبط با مسایل زندگی به ویژه حوزه اقتصادی و اخلاق رفتاری و اجتماعی است. پیامبر(ص) می فرماید:

أما أبواب الجنة فعلى أول باب منها مكتوب : لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، علي ولي الله ، لكل شئ حیلة و حيلة العيش أربع خصال : القناعة ، و بذل الحق ، وترك الحقد ، ومجالسة أهل الخير.(نسخه دیگر: فبدأ بأبواب الجنّة، فإذا على الباب الأول مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه لكلّ شی‏ء حلیة و حلیة طیب العیش فی الدّنیا أربع خصال: القناعة، نبذ الحقد، و ترك الحسد، و مجالسة أهل الخیر)

اما درهای بهشت : پس بر در اول آن نوشته شده بود: لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، علي ولي الله و برای هر چیزی چاره ای است و چاره معاش دنیوی خصلت های چهارگانه است: قناعت، بذل حق، ترک کینه و حقد و معاشرت با اهل خیر.

  1. قناعت

بر اساس آموزه های قرآنی و روایی، قناعت به معنای بسندگی به آن دارایی است. این که انسان به آن چه دارد بسنده کند و چشم طمع به چیز دیگر نداشته باشد و خود را برای بیش از آن چه دارد به رنج و زحمت نیافکند. رسول خدا (ص) فرمودند: عزت مردم با ایمان در بی نیازی از مردم است و آزادی و شرافت در پرتو قناعت به دست می آید.( مجموعه ی ورام1،ص169)

حضرت امیر المومنین (ع) فرمودند: هر کس به درآمدی که به کفاف زندگیش رسا باشد اکتفا کند از پریشان فکری رهیده و بدین وسیله آسایش خاطر خود را مرتب ساخته است.( نهج البلاغه،کلمه ی 363) امام رضا (ع) فرمودند : هر که را جز روزی بسیار قانع نکند ، جز کردار بسیارش بس نباشد و هر که را روزی اندک بس است، کردار اندک هم بس باشد.(بحارالانوار، ج 17، ص413) رسول خدا (ص) فرمودند : هر که خواهد بی نیازترین مردم باشد باید بدانچه در دست خدا است پشت گرمتر باشد از آنچه در دست دیگران است.(همان، ص 417) امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) فرمودند : هر که بدانچه خدایش روزی کند ، قناعت ورزد، از بی نیازترین مردم است.(همان)

2. بذل حق و ترک حسد

این که انسان از حق خویش بگذرد و از راه اکرام با دیگران رفتار نماید. بر اساس آموزه های قرآنی یک مسلمان و مومن باید فراتر از عدالت با دیگران برخورد کند و حتی فراتر از احسان برود و نه تنها حق دیگران را بدهد و اگر حقش خورده شد از آن عفو کند و چشم بپوشد بلکه اگر می تواند ایثارگری کرده و در مقام ابرار به عنوان مکارم اخلاقی با کرامت و بزرگواری رفتار کند و به دیگری به هیچ منت حق خویش را ببخشد؛ چنان که اهل بیت عصمت و طهارت بر اساس آیات سوره انسان این کار را کرده اند. خداوند از مومنان خواسته تا اهل کرامت باشند و با جاهلان با مکارم اخلاقی رفتار نمایند.(فرقان، آیه 72)

انفاق در راه خدا و بذل آن چه حق تعالی به عنوان حقوق انسان ها بر دوش او گذاشته می تواند معنای دیگری از همین بذل الحق باشد. خداوند در آیات قرآنی حقوق مالی را بیان کرده که باید پرداخت شود. البته مراد از آن فراتر از حقوق مالی چون خمس و زکات است؛ بلکه انسان از هر چه دارد بخشی را به سائل و محروم به عنوان حقوق بذل و بخشش کند.(ذاریات، آیه 19؛ معارج، ایات 24 و 25) چنین رفتار سخاوتمندانه و کریمانه ای است که در بهشت را به سوی آدمی باز می کند؛ البته در همه این ها اصل حسن فاعلی و ایمان های سه گانه به توحید و رسالت و ولایت شرط است.

البته در برخی از نسخه ها به جای بذل الحق، نبذالحقد آمده است که در روایت بحار الانوار به عنوان سومین آموزه مطرح شده است.

هم چنین در برخی از نسخه یکی از چهار آموزه ترک حسادت قرار داده شده است. شکی نیست که حسادت عامل بسیاری از رفتار زشت و نادرست انسانی و بلای جان آدمیزاد است. بر اساس آیات قرآنی از جمله آیات 27 تا 30 سوره مائده عامل قتل هابیل توسط قابیل همین حسادت بوده است و هم چنین حسادت موجب شده که برادران یوسف (ع) توطئه قتل آن حضرت را بکشند و در نهایت او را به چاه انداخته و موجب اسارت و آوراگی و بردگی آن حضرت(ع) شدند.(یوسف، آیات 5 تا 20) هم چنین در آیات دیگر قرآن بیان شده که باید انسان از شر حسادت فعلی انسان ها و شیاطین به خدا پناه برد.(سوره ناس)

3. نبذ الحقد

سومین آموزه ای بیان شده مساله نبذ الحقد است. به این معنا که انسان کینه توزی را بر کند و به کناری پرت کرده و نسبت به دیگری کینه نورزد. به این معنا که اگر در حق تو ستم و ظلمی دانسته و ندانسته انجام داد، آن را در دل خویش نگیرد و به شکل کینه شتری نپروراند، بلکه از دیگری گذشت کرده و ظلم و ستمش را نادیده گیرد و دل خویش را از هر گونه حقد پاک کند؛ زیرا وجود کینه و حقد در دل آن را تیره و تار کرده و صفا و صمیمت و سلامت دل و قلب را از میان می برد و زنگار بر آن می کشد.

البته در برخی از نسخه ها کندن ریشه حقد به عنوان آموزه دوم مطرح شده است.

4. معاشرت با اهل خیر

چهارمین آموزه ای که در این در نخست بهشت نوشته شده لزوم معاشرت با اهل خیر است. بر اساس آیات و روایات از آن جایی که انسان اجتماعی است نیازمند معاشرت و ارتباط با دیگران است. این ارتباط و معاشرت چندکارکرد دارد که از جمله آن ها آموزش و پرورش یک دیگر است؛ چرا که انسان تحت تاثیر اخلاق و رفتار یک دیگر قرار می گیرد. از این روست که در اسلام بر معاشرت با اهل خیر و دوستی با انسان های پاک و با تقوا و پرهیز از دوستی با انسان های پلید و اهل فجور تاکید شده است؛ چرا که بسیاری از مردم به سبب همین معاشرت ها و رفیق های ناسالم گرفتار افکار و رفتار نادرست و ناسالم و نابهنجار شده و در مسیر دوزخ قرار گرفته و بدان مبتلا می شوند.(نساء، آیه 38؛ زخرف، آیه 36؛ فرقان، آیه 28)

پس ارتباط و معاشرت با افرادی که اهل خیر و صلاح هستند، انسان را در این مسیر کمالی قرار می دهد و انسان به تبعیت و تقلید و تحت تاثیر آنان رفتاری را در پیش می گیرد که اهل خیر بدان متصف هستند.

همان طوری که دستور عمل نخست ناظر به حوزه معاش و تامین آن بوده ، دستور العمل بعدی مرتبط با حوزه صحت و سلامت اجتماعی است.

و على الباب الثّانی مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. لكلّ شی‏ء حیلة، و حیلة السرور فی الآخرة أربع خصال: مسح رووس (رأس) الیتامی (الیتیم)، و التعطّف على الأرامل، و السعی فی قضاء حوائج المومنین(المسلمین)، و تفقّد للفقراء و المساكین.

معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست و برای هر چیزی چاره ای است و چهاره سرور در آخرت داشتن چهار خصلت است : دست کشیدن بر سر یتیم ، مهربانی و مهرورزی زنان بی شوهر ، سعی و تلاش در برآورده کردن حاجت های مومنان و جویا شدن حال فقرا و مساکین .

5. یتیم نوازی

انسان موجودی اجتماعی است؛ زیرا دنیا و زندگی آن به گونه ای سامان یافته است که هر کسی به دیگری در تامین نیازهای مادی و معنوی و جسمی و روحی و روانی نیاز دارد. از این روست که اگر کسی گرفتار بی پدری شود و کسی که سرپرست و ولی اوست را از دست داده باشد، با مشکل اساسی مواجه می شود؛ زیرا تامین کننده اصلی نیازهای مادی و معنوی او پدر خانه است که خداوند در آیه 34 سوره نساء مردان را قوام بخش خانواده و ستون اصلی آن دانسته است. بنابراین فقدان پدر می تواند تاثیرات سوئی را بر فرزند به جا گذارد. اسلام بر مراقبت از یک دیگر به ویژه مراقبت و کفالت یتیم تاکید کرده است.(آل عمران، ایه 36) هم چنین در آیات قرآن یتیم نوازی و مراعات زندگی او از نظر مالی و روحی و مانند آن تاکید شده است. از جمله این آیات می توان به آیات نخست سوره نساء اشاره کرد.

6. بیوه نوازی

زنان سرشار از عواطف و احساسات هستند تا بتوانند نقش سخت و سنگین مادری را ایفا کنند؛ چرا که مادری تمام هستی مادر را به خود مشغول کرده و او را تا دم مرگ می برد و می آورد. (لقمان، آیه 14) زنان به سبب شرایط جسمی و نیز روحی نیازمند مردانی هستند که به عنوان قوام بخش و ستون برای آنان عمل کند.(نساء، آیه 34) بنابراین، هر گاه به هر دلیلی زنی بی شوهر شد نیازمند توجه و اهتمام بیش تری است. این نگاه اسلام به زن بی شوهر و لزوم توجه به آنان موجب می شود تا هم چنان پایه جامعه اسلامی استوار بماند؛ زیرا زن با عواطف و احساسات خویش است که تربیت نسل های آینده را به عهده می گیرد. از همین روست که پس از مساله یتیم نوازی به بیوه نوازی تاکید شده است؛ زیرا این دو گروه از ناتوان ترین موجودات جامعه هستند که اگر مورد حمایت جامعه و مردان مومن قرار نگیرند به شدت آسیب می بینند و در نهایت آسیب آنان به کلیت جامعه آسیب می زند.

7. کارپردازی

در آیات قرآنی بر تعاون و همکاری در جامعه اسلامی تاکید شده است.(مائده، آیه 2) جامعه انسانی بر اساس همکاری و تعاون شکل می گیرد و انسان ها نیازهای گوناگون و متنوع خود را از طریق همکاری و تعاون تامین می کنند. در این میان جامعه اسلامی و مومنان می بایست پیشتاز در امور اجتماعی و همکاری و تعاون باشند و یک دیگر را در کارهای خیر و نیک و تقوایی یاری و مدد رسانند.

8. دلجویی فقیران و مساکین

تفقد و دلجویی و دیدار از فقیران و مساکین از دیگر آموزه هایی است که موجب ورود انسان به دنیای سعادت و خوشبختی ابدی در دنیا و آخرت می شود. تاکید بر تفقد از آن روست که فقیر و ویژه مسکین که یک جا نشین است و قدرت حرکت و جابه جایی ندارد، افزون بر نیازهای مادی و آسایشی نیازمند بهره مندی از عواطف و احساسات دیگران هستند. تفقد و دلجویی و دیدار از آنان موجب می شود تا آنان نیز از نظر عواطف و احساسات گرفتار کمبود محبت و مانند آن نشوند و روح و روان آنان نیز به آرامش برسد.

چهار آموزه دیگر ارتباط با حوزه سلامت جسم و جان و تن و روان آدمی دارد. در روایت است:

و على الباب الثّالث مكتوب: لا إله الا اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولیّ اللّه. لكلّ شی‏ء حیلة و حیلة الصحّة فی الدّنیا أربع خصال قلة الكلام ، وقلة المنام ، وقلة المشي ، و قلة الطعام. (قلّة الكلام، و قلّة المنام، و قلّة الشّهوة ، و قلّة الطّعام.)

معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست و برای هر چیزی چاره ای است و چاره سلامتی در دنیا چهار خصلت است : کم گویی ، کم خوابی ، کم روی و كم خوری .

9. کم گویی

پرگویی انسان را به یاوه گویی می کشاند و زمینه انواع گناهان زبانی از غیبت و دروغ و تهمت و شوخی زشت و بی محتوا و مانند آنها می شود. بنابراین، اگر انسان بخواهد در دنیا و آخرت آرامش و اسایش داشته باشد، باید کم گویی و صمت و سکوت را در پیش گیرد؛ چرا که انسان کم گو وقتی سخن می گوید به سداد و استواری و برهان و منطق و سلامت و سلاست می گوید و همه موازین سخن گویی و حسن سخن از طیب قول و پاک گویی و مانند آن را مراعات می نماید که در آیات قرآنی بیان شده است.(واقعه، آیات 25 و 26؛ نباء، آیه 35)

در روایات صمت و سکوت از آداب سخن گفتن دانسته شده ( بحار الأنوار ، ج 84 ، ص 325، ح 14) و بر مراعات آن برای کمال عقل و رسیدن به تفکر معقول تاکید شده است.( كنزالفوائد، ص 184؛ مستدرک، ج 9، ص17؛ بحاالانوار، ج 78، ص 321)

10. کم خوابی

پرخوابی همانند پر گویی و پرخوری آفت تن و روان آدمی است. کسانی که بسیار می خوابند فرصت عمر خویش را تباه می کنند و شب زنده داری و تهجد شبانه را که عامل رسیدن به مقام محمود است از دست می دهند.(اسراء، آیه 79) خداوند به پیامبر(ص) دستور می دهد که از خواب خویش بکاهد و به شب زنده داری بپردازد و ضمن عبادت به تفکر آفاق و انفس بپردازد تا مومنان نیز ایشان را سرمشق خویش قرار دهند و این گونه عمل کنند.(مزمل؛ و نیز آل عمران، آیات 190 و 191 و آیات دیگر)

11. کم روی یا کم جماعی

به نظر می رسد که پیاده روی بسیار خود عامل بسیاری از بیماری هاست. البته در اسلام بر پیاده روی تاکید شده است و از این که کسی بسیار بنشیند و پیاده روی و مشی نداشته باشد به عنوان یک رفتار غلط و آفت یاد شده است. اما باید توجه داشت که پیاده روی زیاد نیز می تواند آسیب زا باشد؛ زیرا اولا فرصت تفکر را می گیرد و مشکلات دیگری را پدید می آورد. البته در برخی از نسخه ها به جای قله المشی عبارت قله الشهوه بیان شده است. در این باره نیز باید گفت:

بسیاری از بیماری ها و مشکلات از کثرت شهوات های غذایی و جنسی است. از همین روست که از آن ها نهی شده است. زیاده روی در شهوت جنسی حتی انسان را به رفتارهای خطرناک و گناهان زشتی چون لواط و مساحقه می کشاند. از همین روست که این امور چهارگانه به عنوان مصادیق اسراف در آیات قرآنی بیان شده است. یعنی از اسراف نوشیدن و خوردن و خوابیدن و جماع نهی شده است.(اعراف، آیه 31؛ ذاریات، آیه 34و آیات دیگر)

در ادامه روایت آمده است: و على الباب الرّابع مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. من كان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیکرم ضیفه ، من كان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیکرم جاره (فلا یوذی جاره )، من كان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیکرم والدیه(فلیبرّ والدیه)، من كان یؤمن باللّه و الیوم الآخر فلیقل خیرا أو یسكت.

معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . هر کس به خدا و روز آخرت ایمان دارد مهمان را تکریم کند؛ ، هر کس به خدا و روز آخرت ایمان دارد به همسایه ی خود احترام بگذارد . هر کس به خدا و روز آخرت ایمان دارد ، به پدر و مادر خود نیکی کند و به آنها احترام بگذارد، هر کس به خدا و روز آخرت ایمان دارد ، نیکو خیر بگوید یا اینکه ساکت شود .

12. کم خوری

یکی از مهم ترین عوامل بیماری و از میان رفتن سلامت جسم و روان آدمی، پرخوری است. پرخوری آفت و سرمنشای همه بیماری هاست. در برخی روایات آمده است: لکل داء دواء و لکل دواء داء، هر دردی دارویی دارد، ولی هر دارویی نیز دردی دارد. به این معنا که استفاده از دارو هر چند که دردی را از میان می برد ولی خود عامل دردی در عضوی دیگر است. از همین روست که بهترین دارو را کم خوری دانسته اند. پس تا زمانی که گرسنه نشده اید نخورید و پیش از سیری دست از غذا بکشید.( و امسک و انت تشتهی) این که این دستور کم خوری مورد تاکید برای سعادت ابدی قرار گرفته است، از آن روست که انسان بیمار نمی تواند به واجب دینی خود عمل کند و همین مساله نیز موجب می شود تا عبادت درست و راستینی نداشته و زمینه و بستر پرورش کمالی خود را از دست دهد. انسانی که از نظر تن و روان بیمار است، نمی تواند به کمالات دست یابد.

در روایات آمده است: الشبع یکثر الادواء؛ پرخوری مرضهای زیادی را به وجود می آورد. یا می فرماید: اذا شبع البطن طغی؛ وقتی شکم پر شد، دست به طغیان می زند. و یا آمده است:تمیت القلوب بکثره الطعام؛ پرخوری قلب را می میراند ؛ یعنی انسان سنگدل می شود. پس برای نماز و ذکر خدا سنگین می شود. و یا آمده است:الداء الدوی ادخال الطعام علی الطعام؛ بدترین درد بیدرمان این است که با اینکه سیر هستید بازهم می خورید.

13. تکریم مهمان

در اسلام بر مهمان نوازی بسیار تاکید شده است. پیامبران به این خصلت مشهور و معروف بودند و حتی پیامبر(ص ) هماره از مهمان در خانه خویش پذیرایی می کرد که گاه حتی مشکل آفرین نیز می شد.(احزاب، ایه 53) در پذیرایی از مهمان روایات بسیار وارد شده و آدابی که در قرآنی برای پذیرایی از مهمان بیان شده نیز بسیار است. حضرت ابراهیم(ع) خود به طبخ و آشپزی برای مهمان اقدام می کرد و از این امر بسیار خرسند بود. (ذاریات، آیات 25 و 26؛ هود، آیات 68 و 69 و آیات دیگر)

این عمل موجب تقویت ارتباط اجتماعی و تبادل فرهنگی و سلامت روح و روان و تعاون و همکاری و همدلی و همزبانی می شود. البته باید توجه داشت که تکریم احسان و بذل بی منت و توقع و انتظار است و شخصی که اکرام می کند تنها برای رضایت خداوندی و دست یابی به مکارم اخلاقی و فضایل انسانی و الهی این کار را انجام می دهد چنان که اهل بیت عصمت و طهارت بر اساس آیات سوره انسان این کار را کردند.

14. تکریم همسایه

در آیات و روایات بر حقوق همسایه تاکید بسیار شده است به طوری که گمان شد که همسایه از همسایه ارث می برد؛ زیرا سفارش و توصیه چنان در حق ایشان زیاد بود که چنین تصوری پدید آمد. امام سجاد(ع) در بيان برخي از حقوق همسايگي مي فرمايد: حق همسايه ات اين است كه در غياب او آبرويش را حفظ كني و در حضورش او را احترام نهي. اگر به او ظلمي شد ياري اش رساني، دنبال عيبهايش نباشي، اگر بدي از او ديدي بپوشاني، اگر بداني نصيحت تو را مي پذيرد او را در خفا نصيحت كني، در سختي ها رهايش نكني، از لغزشش درگذري، گناهش را ببخشي و با او به خوبي و بزرگواري معاشرت كني. (خصال، ص 965) اميرمومنان امام علي(ع) در اين باره مي فرمايد: شيعتنا المتباذلون في ولايتنا، المتحابون في مودتنا المتزاورون في احياء امرنا الذين ان غضبوا لم يظلموا و ان رضوا لم يسرفوا، بركه علي من جاوروا سلم لمن خالطوا؛ شيعيان ما كساني اند كه در ولايت ما بذل و بخشش مي كنند، در راه دوستي ما به يكديگر محبت مي نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مي روند. چون خشمگين شوند، ظلم نمي كنند و چون راضي شوند، زياده روي نمي كنند، براي همسايگانشان مايه بركتند و نسبت به هم نشينان خود در صلح و آرامش. (كافي، ج2، ص632، ح42) ایشان هم چنین فرموده است: زكاه اليسار بر الجيران و صله الرحام؛ زكات رفاه، نيكي با همسايگان و صله رحم است. (غررالحكم، حديث 5453)

امير مومنان علي (ع) مي فرمايد: سل عن الرفيق قبل الطريق، وعن الجار قبل الدار؛ قبل از مسافرت ببين همسفرت كيست و پيش از خريد خانه ببين همسايه ات كيست. (نهج البلاغه،نامه 13) آن حضرت هم چنین مي فرمايد: من له جار ويعمل بالمعاصي فلم ينهه فهو شريكه؛ هر كس همسايه اي داشته باشد كه گناه مي كند ولي او را نهي نكند، شريك در گناه اوست. (ارشاد القلوب، ج1، ص 183)

15. تکریم والدین

در آیات قرآنی بر احسان و تکریم والدین تاکید شده است.(بقره، آیه 83 ؛ نساء، آیه 36؛ انعام، آیه 151؛ اسراء، آیه 23؛ احقاف، آیه 15) گاه این مساله با عبارت احسان و گاه دیگر با واژه بر که به معنای نیکی فراتر از احسان و از مصادیق کرامت و مکارم اخلاقی است تاکید شده است(مریم، آیه 14)؛ زیرا بر و ابرار به معنای ایثارگری و از خودگذشتگی است. مومن باید فراتر از احسان بر پایه ایثارگری عمل کند و از مصادیق ابرار برای آنان باشد.

16. خیرگویی و یا سکوت

چنان که گفته شد کم گویی از آموزه های اسلامی است. در برخی از روایات نیز بر صمت و سکوت تاکید شده است. البته باید توجه داشت که انسان اصل را باید بر خیرگویی قرار دهد؛ به این معنا که هر چه می گوید خیر باشد که به طور طبیعی سخنی پاک و طیب و متین و برهانی و منطقی و استوار و مانند آن ها خواهد بود. اگر سخنی از این دست ندارد سکوت اختیار کند که آن بهتر است. امام صادق(ع) می فرماید: لَایَزَالُ العَبدُ المُؤمِنُ یُکتَبُ مُحسِناً مَادَامَ سَاکِتاً فَإذَا تَکَلَّمَ کُتِبَ مُحسِناً أو مُسِیئاً؛ بنده مومن مادام که خاموش است جزء نیکان شمرده می شود، پس هرگاه زبان بگشاید، یا نیکوکار است یا بدکار.(اصول کافی، ج2، ص116، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث21)

البته امیرمومنان علی(ع) در تبیین اختیار کردن سکوت می فرماید: كَلامٌ فى حَقٍّ خَيرٌ مِن سُكوتٍ عَلى باطِلٍ؛ سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.(من لا يحضره الفقيه ج 4، ص 396) یا می فرماید: السُّکوتُ عَلی الأحمَق أفضَل مِن جَوابه؛ سکوت در برابر احمق بهتر از جواب دادن به اوست.(غررالحکم ح125) امام رضا (ع) نیز می فرماید: مِن عَلَاماتِ الفِقهِ الحِلمُ وَ العِلمُ مَ الصُمتُ إنَّ الصَّمتَ بَابٌ مِن أبوابِ الحِکمَةِ إنَّ الصَّمتَ یَکسِبُ المَحَبَّةَ إنَّهُ دَلیلٌ عَلَی کُلِّ خَیر؛ از نشانه های فهم عمیق و درست، بردباری، دانش و سکوت است. سکوت دری از درهای حکمت است. سکوت محبت می آورد و راهنمای هر خیری است.(اصول کافی، ج2، ص113، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث1)

در ادامه روایت آمده است: وعلى الباب الخامس مكتوب : لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، علي ولي الله ، من أراد أن لا يُظلم فلا يَظلم ، ومن أراد أن لا يُشتم فلا يَشتم ، ومن أراد أن لا يَذلّ فلا يُذلَ ، ومن أراد أن يستمسك بالعروة الوثقى في الدنيا والآخرة فليقل : لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، علي ولي الله.( و على الباب الخامس مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. من أراد أن لا یَذلّ فلا یُذلّ، و من أراد أن لا یُشتم فلا یَشتم، و من أراد أن لا یُظلم فلا یَظلم، و من أراد أن یستمسك بالعروة الوثقى فی الدنیا و الآخره فلیقل لا إله إلّا اللّه محمد رسول اللّه علی ولیّ الله.)

معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . هر كسی دوست ندارد به او ظلم شود ، به دیگران ظلم نکند .هر كسی دوست ندارد به او تهمت بزنند ، به دیگران تهمت نزند . هر كسی دوست ندارد خوار و ذلیل شود ، دیگران را خوار و ذلیل نکند .هر كسی می خواهد در دنیا و آخرت به « عروة الوثقی » چنگ بزند بگوید : لا اله الا الله ، محمد رسول الله و علی ولی الله .

17. پرهیز از ستمکاری

هر کسی دوست ندارد که ستم نبیند باید ستمکاری نکند. بر اساس یک قاعده طلایی هر آن چه را برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز مسپند. پس اگر دوست نداری که ستم شوی ستم مکن! یک قاعده دیگر نیز می گوید که انسان اگر ستمی روا دارد در همین دنیا بخشی را خواهد دید و این گونه نیست که همه برای آخرت باشد. پرهیز از ستمکاری موجب می شود که دیگران در حق تو نیز ستم روا ندارند. یک سخن دیگر می گوید رحم کن تا رحم شوی.

18. پرهیز از شماتت و سرزنش

هم چنین اگر دوست نداری مورد شماتت و سرزنش قرار نگیری تو نیز سرزنش مکن!

19. پرهیز از خواری

اگر کسی را خوار و ذلیل کنی خود نیز دچار آن می شوی. پس راه رهایی از خواری در دنیا و آخرت آن است که همه را تکریم کرده و عزت داری تا خود نیز عزیز باشی و از خواری در امان!

20. و تمسک به دستگیره الهی

بر اساس آیات قرآنی انسان باید به دستگیره محکم الهی بیاویزد و چنگ زند تا گمراه نشود.(بقره، آیه 256؛ لقمان، آیه 22) در این روایت بیان شده که عروه وثقی الهی همان توحید و رسالت نبوی و ولایت علوی است.

در ادامه روایت آمده است: وعلى الباب السادس مكتوب : لا إله إلا الله ، محمد رسول الله ، علي ولي الله ، من أرادأن يكون قبره وسيعا فسيحا فليَبنِ المساجد ، ومن أراد أن لاتأكله الديدان تحت الارض فليسكن المساجد ، (فليكنس المساجد) ومن أحب أن يكون طريا مطرا لايبلى فليكنس المساجد ، (فليسكن المساجد) ومن أحب أن يرى موضعه في الجنة فليكسُ المساجد بالبسط.

(و على الباب السّادس مكتوب: لا إله إلّا اللّه محمد رسول اللّه علیّ ولیّ اللّه. من أحبّ أن یكون قبره واسعا فسیحا فلیأت المساجد. من أحبّ أن لا تأكله الدیدان تحت الأرض فلیكنس المساجد. من أحبّ أن لا یظلم لحده فلینوّر المساجد. من أحبّ أن یبقى طریّا تحت الأرض فلیشتر بسط المساجد.)

معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست .هر كسی دوست دارد قبرش وسیع شود ، مساجد را بنا کند . هر كسی دوست ندارد حشرات زیر زمین جسدش را بخورند ، مساجد را جارو کند . هر كسی دوست دارد بدنش نپوسد و سالم بماند ، برای مساجد ، لوازم بخرد . هر كسی دوست دارد جایگاه خودش را در بهشت ببیند ، برای مسجد فرش بخرد .

21. ساخت مساجد و یا اعمار مساجد

یکی از آموزه های بهشتی بنای مساجد برای راحتی و آسایش در قبر و عالم برزخ است. مراد از قبر همین قبر نیست بلکه قبر دریچه ای به سوی عالم برزخ است. این که کسی در قبر فشار قبر می بیند همان فشار قبری است که در عالم برزخ می بیند. از همین روست که در روایات بیان شده که قبر دریچه به سوی بهشت یا دوزخ است. پس بنای مساجد می توان انسان را از آسایش و آرامش در عالم برزخ بهره مند سازد و تنگی آن را بکاهد.

البته بر اساس برخی از نسخه ها این گشایش در عالم برزخ با اعمار مساجد و آبادانی آن با حضور فراهم می آید. از همین روست که با کلمه آمدن به مسجد بیان شده است. البته اصطلاح قرآنی آن همان اعمار مساجد است که حضور و آبادانی حقیقی با آن صورت می گیرد.(توبه، آیات 17 و 18)

22. سکونت در مساجد یا جارو کردن آن

سکونت در مساجد عامل مهم در سلامت جسم در قبر و رهایی از خوردن آن توسط کرم ها دانسته شده است. کسانی که با حضور و سکونت خود در مساجد آن را آباد می کنند خداوند نیز به پاداش این عمل جسد آنان را در قبر سلامت می دارد که علامت تکریم الهی حتی نسبت به جسدی است که روزی خانه روح آن مومن بوده و حالا از آن جا کوچ کرده است.

البته در برخی از نسخه های جارو کردن به عنوان عامل سلامت بدن در قبر دانسته شده است. پس کسی که مسجد را حتی با جارو کردن پاک و سالم و تمیز نگه دارد خداوند به پاداش جسدش را در قبر پاک و پاکیزه نگه می دارد.

23. تازه و با طراوت

هم چنین تازگی و طروات جسم و جسد در دنیا و در قبر می تواند با عمل سکونت و یا جارو کردن به دست آید. در حقیقت توجه به مساجد که خانه خدا شمرده می شود، موجب می شود که تن و جسد آدمی در دنیا و قبر نیز مورد توجه خداوند قرار گیرد و از آفت هایی چون بیماری ویروسی و کرم ها و مانند آن در امان بماند.

24. دیدگان ملکوتی

بر اساس این روایت کسی که مساجد را فرش کند خداوند به پاداش چشم بصیرت به او می دهد تا بتواند با دیدگان ملکوتی خویش بهشت و جایگاه خود در بهشت را ببیند.

البته در برخی از نسخه ها آمده که با روشن کردن مساجد انسان می تواند از مشکل ظلم و ستم رهایی یابد و کسی به او ظلم و ستم روا ندارد.

به نظر می رسد که این فقرات چهارگانه ناظر به مسایل برزخ و قبر باشد. در حقیقت با عمل به این آموزه ها می توان شرایط را برای عالم برزخ بهتر کرد.

در ادامه روایت آمده است: و على الباب السّابع منها مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمد رسول اللّه، علیّ ولیّ اللّه. بیاض القلب فی أربع خصال: فی عیادة المریض، و اتّباع الجنازة، و شراء أكفان الموتى(شراء الاکفان)، و أداء القرض(ردّ القرض).

معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . جلا دهنده ی قلب چهار خصلت است : عیادت کردن مریض ، راه رفتن پشت جنازه ها ، خریدن کفن و پرداخت دین و قرض .

25. عیادت مریض

در روایات اسلامی بر عیادت مریض و بیمار تاکید شده است. در این روایت به یکی از حکمت ها و فلسفه های آن اشاره شده که مرتبط با قلب آدمی است. عیادت مریض و بیمار موجب می شود تا انسان به یاد مرگ و قیامت بیافتد و فقر وجودی خود را در فقر دیگری ببیند و این که خداوند را نیازمند خداوند غنی حمید بداند و آمادگی برای قبر و قیامت پیدا کند. چنین چیزی به طور طبیعی موجب می شود تا قلب آدمی از زنگارهای دنیوی جلا یابد و صفا و روشنی دوباره خودش را به دست آورد.

هم چنین امام صادق(ع) مى فرمايد: هرگاه مؤمنى از مؤمن ديگرى عيادت نمايد و اين عيادت در روز واقع شود. هفتاد هزار فرشته او را همراهى كرده از براى او طلب آمرزش مى كنند تا شب فرا رسد و موقعى كه بر بالين بيمار قرار گيرد رحمت پروردگار او را احاطه مى نمايد. و چنانچه شب او را ملاقات كند باز همين اجر و ثواب را خواهد داشت تا صبح شود.( مكارم الاخلاق ص 360)

26. تشییع جنازه

همین تاثیر و بیش تر از آن را می توان در تشییع جنازه ها در قلب خود احساس کرد. بنابراین حضور در تشییع جنازه موجب می شود که قلب آدمی از قساوت بیرون آید و تلطیف شده و صفا یابد. حضرت امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید: یادكردن موت و به یاد موت بودن، مى‏میراند و برطرف مى‏كند شهوت ها و خواهش هاى نفس را، و قلع مى‏كند. هر چه را كه مورد غفلت است. و قوّت مى‏دهد میل به جانب خدا را، و دل را نرم مى‏كند، و آثار و علامات هوا و هوس را در هم مى‏شكند، و آتش حرص را خاموش مى‏كند، و دنیا را در نظر او بى‏قدر و بى ‏اعتبار مى‏كند. (مصباح الشریعة ،ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان، ص506 ) مرازم گوید: امام جعفر صادق (ع) فرمود: بر شما باد به نماز خواندن در مساجد و خوش رفتارى با مردم، و به پا داشتن شهادت (براى اثبات حق)، و شركت در تشییع جنازه، زیرا شما ناگزیر به مردم نیازمندید، و هیچ كس در زندگى‏اش از مردم بى‏نیاز نیست. (آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام ترجمه وسائل الشیعه ج 19)

ابو جعفر باقر (ع) گفت: راه‏پیمائى با جنازه در پیشاپیش آن و پشت سر آن یكسان است.و فرمودند : هر كسى كه دوست دارد همراه فرشتگان محافظ (كرام الكاتبین) جنازه را تشییع كند باید در دو طرف شانه مرده حركت كند. (گزیده كافى ، ج‏2، ص 144)

27. خریدن کفن

انسانی که کفن خویش را می خرد خود را برای آخرت و قبر و قیامت آماده می کند. در حقیقت خرید این ابزار ضروری سفر اخروی یاد آوری قبر و قیامت است که موجب جلا و صفای قلب آدمی می شود.

28. ادای قرض

یکی از مشکلات آدمی مساله قرض و وام است. وام گرفتن برای برآورد حاجات و نیازهاست، اما قرض همان طوری که مشکلی را بر می دارد مشکل دیگری را بر جان آدمی می افزاید؛ زیرا روح و روانش درگیر آن می شود که چگونه قرض مردم را بپردازد. وقتی قرضی را پرداخت کند گویی باری عظیم و سنگین از روی دوش و قلبش برداشته شده است. از این روست که ادای قرض عامل صفا و جلای قلب آدمی می شود. هر چند که آثار و برکات دیگری نیز دارد که در این جا به آن ها اشاره نمی شود.

در ادامه روایت آمده است: و على الباب الثّامن منها مكتوب: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ‏ ولیّ اللّه. من أراد الدخول من هذه الأبواب الثمانیة فلیتمسّک(فلیستمسك) بأربع خصال: السخاء، و حسن الخلق، و الصّدقة، و كفّ الأذى عن عباد اللّه عزّ و جلّ.

معبودی جز خدا نیست و محمد (ص) رسول خدا و علی (ع)حجت و ولی خداست . هرکه می خواهد از این در ها وارد شود باید به چهار خصلت چنگ بزند : سخاوت ، خوش اخلاقی ، صدقه دادن ، دوری جستن از آزار و اذیت .

29. سخاوت

سخاوت و بخشندگی از جمله خصلت های پسندیده ای است که در آیات و روایات به آن اشاره شده است. انسانی که بخواهد از همه درهای بهشت با مجوزی آزاد وارد شود باید به این خصلت و سه خصلت دیگر توجه ویژه داشته باشد؛ زیرا سخاوت موجب می شود که همه درها بر او باز شود. پیامبر(ص) فرمودند: الجنّه دار الأسخیاء؛ بهشت خانه سخاوت مندان است. (نهج الفصاحه) حضرت امام حسین (ع) از مادر بزرگوار حضرت زهراء (س) روایت کند که آن حضرت از قول حضرت رسول (ص) نقل کرد که به من فرمود: از بخل برحذر باش، زیرا آن ننگی است که در انسان بزرگوار و کریم وجود ندارد، از بخل برحذر باش که بخل درختی است در آتش که شاخه هایش در دنیا است، هر کس به شاخه هایش بیاویزد او را داخل آتش می کند، بر تو باد که سخاوت داشته باشی زیرا سخاوت درختی از درختان بهشت است و شاخه هایش به زمین سرازیر گشته، هر کس شاخه ای از آن را بگیرد همان شاخه او را به بهشت فرامی کشاند. (اهل البیت، توفیق ابوعلم، 131 130)

30. حسن خلق

در روایات آمده است که بدخلق به بهشت نمی رود و تنها کسانی وارد بهشت می شوند که دارای اخلاق نیک و حسن باشند. خوشخویی صفتی است که هر کسی دوست دارد و اهل بهشت همگان خوشخو هستند. رسول خدا (ص) فرمود: اَکْثَرُ ما تَلْجُ بِهِ اُمَّتیَ الْجَنَّةَ تُقْوی اللهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ؛ بیشترین امتیازی که امت من به سبب داشتن آن به بهشت می رود، تقوای الهی و خوش خلقی است.( بحارالانوار،‌ ج 71، ص 372 – 375،‌ ح 5،‌ 6)

31. صدقه

صدقه غیر از دادن زکات و خمس است. صدقه بخشش بی منتی است که انسان به کسانی می دهد که نیازمند هستند. با دادن صدقه و انفاق مالی به شکل تطوعی و مستحب انسان می تواند درهای بهشت را به روی خود بگشاید. آثار و برکات اجتماعی و مادی و دنیوی و معنوی آن نیز بارها در ایات و روایات مورد تاکید قرار گرفته است.

32. خودداری از اذیت بندگان

انسان باید از هر گونه ظلم و ستمی خود را پاک کند. هر گونه اذیت و آزاری مانند اف گفتن و مانند آن می تواند انسان را از بهشت و نعمت های آن محروم کند. البته ترک اذیت اختصاص به مسلمان و مومن ندارد بلکه باید نسبت به همه بندگان خداوند مراعات شود.

آن چه بیان شده آموزه هایی بود که بر سر درهای هشت گانه بهشت نوشته شده بود. در ادامه روایت 21 آموزه دیگر که روی درهای دوزخ نگاشته شده بیان شده است. در ادامه روایت آمده است: و رأيت على أبواب النار مكتوبا ؛ وديدم كه بر روي دربهاي جهنم نوشته شده بود: على الباب الأول ثلاث كلمات من رجا الله سعد ، و من خاف الله أمن، و الهالك المغرور من رجا غير الله و خاف سواه ؛ برروي درب اول سه جمله نوشته شده بود: كسي كه به خدا اميدوار است سعادتمند مي شود –كسي كه از خدا بترسد درامنيت است و هلاك شونده مغرور كسي است كه به غير خدا اميدوار است واز غير خدا مي ترسد.

33 . خوف از خدا

بر اساس آموزه های قرآنی انسان باید نسبت به خدا خوف داشته باشد. خوف از خدا و در درجه برتر آن خشیت است که اختصاص به علمای عامل و مومن دارد.(فاطر، آیه 28)

  1. رجا و امید به خدا

انسان باید تنها به خداوند امید ببندد و هرگز نومید نشود؛ زیرا یاس و نومیدی از خداوند بزرگ ترین گناه و از گناهان کبیره است. خداوند در آیاتی به این مهم اشاره کرده است.(حجر، آیه 56؛ روم، آیه 36؛ یوسف، آیه 86)

  1. ترک خوف و رجا به غیر خدا

همان طوری که خوف و رجا به خدا داشتن از فضایل اخلاقی و عبادی است، لازم است که نسبت به دیگران خوف و رجا را کنار بگذارد و هرگز ترس و خشیتی نسبت به آنان نداشته و امیدی به آنان نبندد؛ زیرا آنان خود فقیر هستند و نیازمند خدای غنی حمید.(احزاب، آیه 39 و آیات دیگر)

در ادامه روایت آمده است: و على الباب الثاني من أراد أن لا يكون عريانا يوم القيامة فليكسُ الجلود العارية في الدنيا، من أراد أن لا يكون عطشانا يوم القيامة فليسقِ العطاش في الدنيا ، من أراد أن لا يكون يوم القيامة جائعا فليطعم البطون الجائعة في الدنيا؛ و بر روي درب دوم نوشته شده بود: كسي كه اراده كرده است كه روز قيامت برهنه نباشد پس تنهاي برهنه را بپوشاند وكسي كه اراده كرده است كه روز قيامت تشنه نباشد پس دردنيا تشنگان را سيراب نمايد وكسي كه اراده كرده است كه روز قيامت گرسنه نباشد پس در دنيا شكمهاي گرسنه را غذا بدهد.

  1. پوشاندن برهنگان

از اعمال خیری که آدمی را از دوزخ و آتش رها و به بهشت وارد می کند، توجه به برهنگان است. اگر کسی بخواهد در قیامت عریان نباشد، برهنگان را بپوشاند.

  1. نوشاندن تشنگان

هم چنین اگر می خواهد در قیامت تشنه نباشد باید تشنگان در دنیا را سیراب کند. این سیرابی شامل درخت و حیوان نیز می شود؛ زیرا اختصاص به سیراب کردن انسان ها ندارد.

38.خوراندن گرسنگان

اگر کسی بخواهد از گرسنگی در قیامت در امان بماند، گرسنگان را اطعام و خوراک دهد و سیر کند. این مطلبی است که در آیات قرآنی به عنوان عامل عبور از عقبات سخت قیامت نیز بیان شده است.(بلد، آیات 13 و 14)

در ادامه روایت آمده است: و على الباب الثالث مكتوب لعن الله الكاذبين، لعن الله الباخلين ، لعن الله الظالمين ؛ و بر روي درب سوم نوشته شده بود: لعنت خدا بر دروغگويان –لعنت خدا بر بخيلان –لعنت خدا بر ستمكاران؛

  1. پرهیز از دروغ

رهایی از لعن الهی به سه کار بستگی دارد. کار اول ترک هر گونه دروغ است که از گناهان کبیره شمرده شده و خداوند وعده آتش دوزخ به دروغگویان داده است.(آل عمران، آیه 61؛ یونس، آیه 69؛ بقره، آیه 10؛ غافر، آیه 28 و ایات دیگر) از بعضى از روایات استفاده مى‏شود که دروغ کلید گناهان است. امام باقر (ع) می فرماید: «انَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشّرِّ اقْفالًا وَجَعَلَ مفاتیحَ تِلْکَ الْاقْفالِ الشَّرابَ، وَ الْکِذْبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ؛ خداوند متعال براى شرّ قفل‏هایى قرار داده است، و کلید آن قفل‏ها شراب است (چرا که مانع اصلى زشتى‏ها عقل است و شراب عقل را از کار مى‏اندازد) و دروغ از شراب هم بدتر است». در تعبیر دیگرى از امام حسن عسکرى (ع) می فرماید: «جُعِلَتِ الْخَبائِثُ کُلُّها فى‏ بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْکِذْبَ؛ تمام پلیدى‏ها در اتاقى قرار داده شده و کلید آن اتاق، دروغ است».

  1. پرهیز از بخل

بخل به معنای عدم انفاق در حال دارایی است. کسی که داراست و از نعمت های الهی انفاق نمی کند و بخل می ورزد از ملعونان شمرده شده است. امیرمومنان علی(ع) بخل را جامع همه عیب ها و زشتی ها بر می شمارد و آن را همانند افساری می داند که آدمی را به سمت هر زشتی می کشاند. (بحارالانوار، ج ۷۳، ص۷۰۳) آن حضرت(ع) یکی از مهم ترین عوامل بدبختی و شقاوت بشر در دنیا و آخرت را بخل می داند و می فرماید: بخل مایه ننگ و عار آدمی و عامل ورود انسان در دوزخ است. (غررالحکم، ص۶۶) بخیل در میان همگان ذلیل و خوار می شود و حتی در میان عزیزانش به دیده حقارت و ذلت به وی می نگرند. (غررالحکم، ص ۳۵) بخیل در دنیا مورد نکوهش و سرزنش است و در آخرت دچار کیفر عذاب و سرزنش می باشد. (همان، ص۸۶) پس هیچ دوستی در دنیا و آخرت ندارد و بی دوست و حبیب می ماند (همان، ص ۴۹۵)؛ زیرا بخیل دورترین مردم از خداوند است (همان، ص ۴۹۱)

آدم بخیل هم در دنیا با ننگ و عار می زید و هم در آخرت در آتش خوارکننده دوزخ، ذلت را می چشد. از نظر پیامبر(ص) بخل بیماری است که درمان آن سخت است و آن را بدترین درد بشریت معرفی می کند و می فرماید چیزی دردآورتر از بخل نیست. (من لایحضره الفقیه، ج۴، ص ۲۷۲)

برخی از مردم در طول زندگی شان به تکاثر و گردآوری ثروت و مال می اندیشند و هنگامی که به پیری رسیدند می خواهند جبران کنند و از بخل دست بردارند. این افراد هر چند گامی به سوی رستگاری برداشته اند ولی هرگز به آن وارد نمی شوند؛ زیرا مبغوض خداوند هستند. پیامبر(ص) درباره این گونه افراد می فرماید: خدا دشمن می دارد کسی را که در طول زندگی اش بخیل بوده و هنگام مرگش سخاوتمند می شود. (بحارالانوار، ج۷۷، ۳۷۱)

کسانی که امکانات زیادی دارند و اجازه نمی دهند تا دیگران از آن بهره گیرند نیز در حکم بخیل هستند و حتی خشم الهی موجب می شود تا از ورود به بهشت محروم شوند.

در روایتی امام صادق(ع) می فرماید: هر کس خانه ای داشته باشد و مومنی به سکونت در آن نیازمند باشد و او آن را از مؤمن باز دارد، خداوند درباره اش می فرماید: فرشتگان من! بنده ام در سکونت دنیا بر بنده ام بخل ورزید. سوگند به عزت خودم او هرگز وارد بهشتم نخواهد شد.(همان، ج ۷۴، ص۹۸۳)

امیر مؤمنان علی(ع) نیز در همین باره می فرماید: هر کس به چیزی که نزد اوست و دیگری به آن نیازمند است بخل ورزد، خداوند بر او خشم می گیرد. (غررالحکم، ص ۳۱۷)

  1. پرهیز از ستم

ستمکاری نیز از گناهان کبیره است که آیات و روایات بسیاری در این باره وارد شده است. پرهیز از ستم موجب رهایی از دوزخ و لعن خداوندی است. ظلم بر سه قسم است:

اوّل، ظلمی که بین انسان و خداوند است مانند کفر و شرک و نفاق؛ و آن عظیم‌ترین نوع ظلم است، چنان که فرموده است: «الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» ؛ و به همین معنا اشاره دارد آیات «أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» و «وَالظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا».

دوم، ظلمی که بین انسان و مردم است، چنان‌که فرموده است: «اِنّهُ لا یُحبُّ الظّالمینَ».

سوم، ظلمی که انسان نسبت به خود روا می‌دارد، چنان‌که فرموده است: «فَمِنهُم ظالمٌ لِنفسِهِ».

البته همه اقسام ظلم، در حقیقت ظلم به نفس است و به انسان باز می‌گردد، به همین جهت خداوند فرموده است: «وَ ما ظَلَمهُم الله وَ لکِن کانُوا اَنفُسَهُم یَظلِمونَ». و در مورد آیة «و لم یلبسوا إیمانهم بظلم » گفته شده: مقصود، شرک است، و به دلالت آیة «انّ الشّرک لظلمٌ   عظیم» و آیة «وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا» شامل هر سه نوع از ظلم می‌شود.

هم چنین برای ظلم معنای دیگری به معنای «کاستن یا نقص» است، چنان‌که در این آیه آمده است: «وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا؛ چیزی از آن نکاست». در واقع نقص و کاستی، وجه مشترک هر سه نوع از اقسام ظلم است. خداوند عدم رستگاری را مهم ترین اثر ظلم دانسته و می فرماید: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ و کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد (برای او شریک قائل شود) یا آیات او را دروغ شمارد و انکار کند؟ به راستی که ستمکاران رستگار نمی‌شوند».

در ادامه روایت آمده است: و على الباب الرابع مكتوب ثلاث كلمات: أذلّ الله من أهان الإسلام، أذلّ الله من أهان أهل البيت، أذلّ الله من أعان الظالمين على ظلمهم للمخلوقين ؛ و بر روي درب چهارم سه جمله نوشته شده بود: خدا خوار نمايد كسي را كه به اسلام اهانت نمايد- خدا خوار گرداند كسي را كه به اهل بيت(ع) اهانت نمايد –خدا خوار گرداند كسي را كه به ستمكاران در ظلمشان به مخلوقات خدا كمك نمايد؛

  1. اهانت به اسلام

در این فقره به اموری اشاره می شود که موجب ذلت و خواری شخص می شود. اهانت به دین خدا و راه هدایت به شکلی موجب می شود که خداوند او را ذلیل و خوار گرداند. انسانی که بخواهد اسلام را خوار کند خودش خوار و ذلیل خواهد شد.

  1. اهانت اهل بیت(ع)

اهانت به اهل بیت(ع) نیز چنین سرانجامی دارد. کسی نمی تواند با اهانت به پیامبر(ص) و خاندانش به عزت دست یابد و بی گمان خودش خوار و ذلیل خواهد شد.

  1. معاونت ظالم

همکاری و معاونت در ظلم ظالم نیز موجب می شود که انسان در دنیا و آخرت خوار و ذلیل شود. خداوند معاونت در ظلم را هم در آیه 2 سوره مائده به نهی کرده است و هم در جایی دیگر می فرماید: «و لا ترکنوا إلی الذین ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله من أولیاء ثم لا تنصرون؛ و به کسانی که به آیات خدا، پیامبر و مردم مؤمن ستم کرده اند، تمایل و اطمینان نداشته باشید و تکیه مکنید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید ودر آن حال شما را جز خدا هیچ سرپرست ویاری نخواهد بود.» (هود، آیه 113)

در ادامه روایت آمده است: و على الباب الخامس مكتوب ثلاث كلمات: لا تتبعوا الهوى فالهوى(فان الهوی) يخالف الإيمان، و لا تكثر منطقك فيما لا يعنيك فتسقط من رحمة الله، و لا تكن عونا للظالمين؛ و بر روي درب پنجم سه جمله نوشته شده بود : تبعيت هواي نفس نكنيد كه هواي نفس با ايمان مخالف است و زياد حرفي را فايده اي برايت ندارد برزبان جاري نكنيد زيرا كه از رحمت الهي دور مي گرديد و ياريگر ستمكاران نباشيد ؛

  1. پیروی هوای نفس

پیروی از هواهای نفسانی مخالف ایمان است و انسان مومن باید دست از اتباع هواهای نفسانی بردارد. خداوند در آیات بسیاری به این مساله یعنی تضاد و تخالف ایمان و اتباع هواهای نفسانی هشدار داده است. از جمله در آیه 43 سوره فرقان و آیه 23 سوره جاثیه به این نکته توجه داده است.

  1. زیاده گویی در بیهوده

زیاده گویی در اموری که سودی ندارد یا ربطی به تو ندارد موجب می شود که انسان از رحمت الهی باز بماند. پس در اموری دخالت کن که به تو ربط دارد و یا سودی برساند.

  1. معاونت ظالم

هم چنین معاونت در ظلم چنان که گفته شد موجب سقوط آدمی است.

در ادامه روایت آمده است: و على الباب السادس مكتوب: أنا حرام على المجتهدين، أنا حرام على المتصدقين، أنا حرام على الصائمين ؛ و برروي درب ششم نوشته شده بود: من حرام هستم بر مجتهدين وكوشش كنندگان دردين –من حرام هستم بر صدقه دهندگان – من حرام هستم بر روزه داران؛

  1. اجتهاد

کسی که در امور دین تلاش و کوشش کند هرگز وارد دوزخ نخواهد شد. البته ممکن است که مراد متهجدین باشد که همان نماز شب خوان هاست؛ زیرا چنین افرادی به مقام محمود می رسند که هم خودشان از آتش دوزخ رهایی یافته و هم شفاعت دیگران را کرده و آنان را از دوزخ نجات می بخشند. به هر حال، اگر اجتهاد مراد باشد همان تلاش و جهد بی پایان برای انجام فرایض دینی و ترک محرمات است.

  1. تصدق

صدقه از عوامل بازدارنده از دوزخ است. این مطلبی است که در آیات و روایات دیگر نیز مورد تاکید قرار گرفته است. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: صدقه دادن برای مومن سپری بزرگ و حجابی در برابر آتش دوزخ است. در روایت است : امام به سرعت از چاه بیرون آمد و فرمود: خدا را گواه می‌گیرم که این چشمه آب، صدقه است. کاغذ و قلم برایم بیاور. من به سرعت کاغذ و قلم آوردم. امام در آن کاغذ این طور نوشت: به نام خداوند بخشنده مهربان. این چیزی است که بنده خدا علی امیرمؤمنان صدقه داده است. این دو زمین را برای فقرای مدینه و در راه ماندگان صدقه نمود تا بدین وسیله در روز قیامت چهره خود را از آتش دوزخ مصون دارد. (معجم البلدان، ج 4، ص 176)

ـ پـيامبر خدا(ص ) نیز فرموده است: صدقه گرماى گورها را از صدقه دهنده دور مى كند و روز قيامت مؤمن در سايه صدقه خود پناه مى گيرد.

  1. روزه داری

اهل روزه از آتش دوزخ در امان است. پیامبر(ص) می فرماید: الصَّومُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ ؛ روزه سپري در برابر آتش دوزخ است. (بحار الانوار، ج4، ص62) این نیز مطلبی است که در روایات بسیاری دیگر بیان شده است.

در ادامه روایت آمده است: و على الباب السابع مكتوب ثلاث كلمات: حاسبوا نفوسكم قبل أن تحاسبوا و وبّخوا نفوسكم قبل أن توبّخوا و أدعوا الله عزّ و جلّ قبل أن تَرِدُوا عليه و لا تقدروا على ذلك؛ و بر روي درب هفتم سه جمله نوشته شده بود: به حساب خودتان رسيدگي نماييد قبل از اينكه به حسابتان رسيدگي گردد و سرزنش كنيد خودتان را قبل از اينكه سرزنش گرديد و از خدا بخواهيد و دعا كنيد قبل از اينكه اراده خدا را نماييد و بخواهيد دعا نماييد وديگر قادر برآن نباشيد(تحریر المواعظ العددیة478 ، بحار الانوار، ج۸ ، ص144 و ۱۴۵ به نقل از روضه کافی ، ج ۶، ص ۲۸۵، ح۱)

  1. محاسبه

انسان باید هماره به محاسبه نفس بپردازد و پیش از آن که دیگران به محاسبه حساب او بپردازند خود این کار را انجام دهد.

  1. سرزنش

پیش از آن که در نزد دیگران مورد سرزنش و بازخواست قرار گیری خودت این کار را بکن تا به اصلاح امورت بپردازی.

  1. نیایش

دعا و نیایش بسیار در زندگی آدمی نقش دارد. دعا هم عامل دفع بلا و هم رفع بلا و هم جلب منعفت است. در این باره نیز روایات بسیاری است که در جایی خود باید بررسی شود.

این ها آموزه های بهشتی است که مراعات آن می تواند دنیا و آخرت انسان را دگرگون کند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا