اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

شرک خفی و مصادیق آن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

شرک نهان و خفی، از اقسام شرک است که باید از آن اجتناب کرد. این که گفته شود: اول خدا بعدا شما، از مصادیق شرک خفی است؛ مگر این که «شما» در طول به عنوان اسباب الهی دیده شود؛ نه در عرض و به شکل استقلالی. در زندگی توده های مسلمانان گفتارها و رفتارهایی مشاهده می شود که از مصادیق شرک نهان و خفی است که باید از آن پرهیز کرد. نویسنده در این مطلب به برخی از مصادیق آن اشاره دارد.

اقسام و انواع شرک

شرك، به معناى شريك قائل شدن براى خدا در فرمانروايى يا پروردگاری و ربوبيّت است.( لسان العرب، ابن منظور، ج 7، ص 100، «شرك»)

حضرت امام باقر(ع) همین معنا از شرک را در تفسیر آیه «لم یلد و لم یولد» بیان کرده و می فرمایند: خداوند نزاییده تا برای او فرزندی باشد و از او ارث ببرد و از کسی هم زاییده نشده تا برای او پدری باشد که در ربوبیت و ملک و فرمانروایی با او شریک شود.( مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، 1364، ج3، ص225)

در آیات قرآنی به دو نوع اصلی شرک اشاره شده است: 1. شرک نظری ؛ 2. شرک عملی.

شرک نظری، شرک معرفتی و در ارتباط با فکر و نظر و ذهن است. کسانی که خداوند را به درستی نشناخته و از ذات و صفات الهی به درستی آگاه نیستند.

شرک نظری به سه گونه است: 1. شرک ذاتی؛ 2. شرک صفاتی؛ 3. شرک در ربوبیت.

شرک ذاتی : شرک در ذات، شریک قرار دادن برای خداست که دومعنا برای آن که گفته شده است: الف) یکی آن که انسان ذات خداوند را مرکب بداند و برای او قائل به جسمانیت باشد؛ چنانکه گروهی از مسلمانان که به «مجسِّمه» مشهورند چنین اعتقادی دارند؛ ب) معنای دیگر آن که کسی معتقد به چند خدای مستقل باشد.(مائده، آیه 73)

شرک در صفات ذاتی خداوند: شرک در صفات ذاتی خداوند به این معناست که فرد معتقد باشد، صفات الهی با ذات خداوند مغایرت دارد و دارای وجودی مستقل است. بر این اساس کسی که مانند اشاعره معتقد باشد که صفت خالقیت چیزی است و ذات خداوند چیز دیگری، مشرک محسوب می شود.

شرک در ربوبیت : این که معتقد باشیم برای هر یک از پدیده­های طبیعی مانند باد، باران، رویش گیاهان و مانند آن ها، پروردگارها و ارباب انواعی است که مستقل هستند. در حقیقت هر ربی از ارباب و خدایان دارای ربوبیت و تدبیر استقلالی هستند. این نوع شرک در میان اقوام و ملل مختلف رواج بسیاری داشته است و بیش تر مردم گرفتار این نوع شرک بوده اند.

شرک عملی، شرک در مقام عمل و عبادت است. شرک عملی بر دو گونه است: 1. شرک جلی؛ 2. شرک خفی.

شرک جلی: اولین و بالاترین مرتبه شرک عملی که سبب خروج از اسلام می شود، شرک در عبادت و استمداد از غیرخداست که شرک جلی نامیده می شود.

شرک خفی: این شرک مرتبه بعدی از مراتب شرک عملی است که خود نیز دارای اقسام گوناگونی است. این اقسام عبارتند از:

1- شرک در خالقیت: به معنای اعتقاد به وجود دو یا چند خالق مستقل به گونه ای که هیچ یک از آنان تحت سیطره و اراده دیگری نباشد که یکی از عمده ترین نمونه های آن اعتقاد به دو خالق شر و خیر است. عده ای می گویند: چون عالم دارای خوبی ها و بدی ها است، پس دارای دو آفریننده است. یکی یزدان که خالق خوبی ها و دیگری اهریمن که خالق بدی ها است.

2- شرک در اطاعت: یعنی اطاعت از شیطان در چیزی که رضای خداوند در آن نیست. پس گاهی انسان اطاعت خداوند می کند و گاهی هم در اطاعت، شیطان را شریک خداوند قرار می دهد.

3- شرک در عبادت: شرک در عبادت به معنای پرستش و خضوع و خشوع در مقابل غیر خداست که به ریا می انجامد. آنچه بیش از همه در قرآن مطرح و نقد شده همین شرک در عبادت است؛ زیرا اکثر مردم گرفتار این نوع از شرک بوده و هستند.( جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، 1383، چاپ اول، 571)

البته باید توجه داشت که برخی دسته بندی ها و نام گذاری هایی دیگری نیز داشته اند که آن چه بیان شد شامل آن ها می شود؛ به عنوان نمونه راغب اصفهانی شرك انسان در دين را دو گونه دانسته و فرموده است: شرك بزرگ يا اثبات شريك براى خدا و شرك كوچك كه ريا، نفاق و در نظر گرفتن غير خدا با او در امور است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 452، «شرك»؛ و نیز نگاه کنید: فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، ص 1054)

برخی شرک را در چهار قسم دسته بندی کرده و گفته اند: 1. شرک در الوهیت و همتایی در معبودیت(انبیاء، ایات 26 و 29؛ انعام، آیه 19)؛ 2. شرک در افعال و در تدبیر جان و جهان(انعام، آیات 63 و 64 و 100 تا 102)؛ 3. شرک در ربوبیت و پروردگاری(انعام، آیه 76 و 150)؛ شرک در عبادت(آل عمران، آیه 64؛ اسراء، آیه 23)

شرک خفی و نهان، توسل به غیر خدا

بر اساس آیات و روایات قرآن در برخی از انسان‌های مؤمن نوعی شرک خفی وجود دارد که اگر چه این شرک خفی خود گمراهی نیست، اما نهایت و نتیجه آن چیزی جز گمراهی نخواهد بود. شرک خفی همان توسل انسان به غیر خداست که به انحاء مختلف در میان مسلمانان و مومنان رواج دارد.

درباره استحاله شریک به هر شکلی برای خداوند آیت الله جوادی آملی در درس تفسیرش فرموده است: شریک داشتن برای خداوند مستحیل است؛ نه انسان می‌تواند برای خداوند شریکی برگزیند و نه خداوند شریکی برای خود قرار می‌دهد؛ چرا که شریک برای خداوند متعال «لاشیء» است و قدرت به لاشیء تعلق نمی‌گیرد. بر این اساس، محال بودن شریک برای خداوندی که «علی کل شیء قدیر» است این گونه متصور است که «شریک، لاشیء است» و چون شریک، نیستی و معدوم محض است دیگر برای نیستی قدرتی متصور نیست؛ لذا محال نه مقدور خداست و نه مقدور غیر خداست.

اما بر اساس آیات قرآنی اکثریت مردم به شکلی گرفتار نوعی از انواع شرک گرفتار هستند. خداوند می فرماید: وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ؛ بیش تر مردم به خداوند ایمان ندارند مگر آن که آنان مشرک هستند.(یوسف، آیه 106)

پس بسیاری از مردم گرفتار شرک خفی و نهان و شرک افعالی و عملی هستند؛ چنان که امام صادق(ع) نیز می فرماید: هرگاه شخصی بگوید اگر فلانی نبود هلاک می‌شدم یا بر سر من چنین و چنان می‌آمد، چنین شخصی گرفتار شرک است.(تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 476، ح 235)

طولی بودن اسباب و مساله شرک خفی

باید توجه داشت که دنیا دارالاسباب است. در روایت است که: أبی الله ان یجری الاشیاء الا باسبابها؛ خداوند ابا دارد که امور و اشیا جز به اسباب آن جریان یابد.( مجموعة الاثار، ج1، ص408)

در مجمع البحرین طریحی این حدیث این گونه آمده است: ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها فجعل لکل شی ء سببا و لکل سبب شرحا و جعل لکل شرح علما و جعل لکل علم بابا ناطقا؛ خداوند امتناع و ابا دارد که امور جز به اسباب آن جریان یابد؛ پس خداوند برای هر چیز سببی و برای هر سبب حکمتی و برای هر حکمتی علم ودانشی و برای هر دانشی دروازه گویایی قرار داده است.

اما مشکل این است که برخی این اسباب را مستقل یا در عرض خداوند قرار می دهند؛ پس آن کسی که اسباب را در عرض خداوند قرار داده، او را شریک خداوند دانسته است و اما کسی که او را در طول قرار می دهد و استقلالی برای او قایل است، او نیز برای خداوند شریک قرار داده است و تنها کسی که اسباب را در طول قرار می دهد و به عنوان ابزار الهی می داند و با آن تعامل می کند، از شرک رسته است.

پس وقتی گفته می‌شود : اول خدا بعد دکتر یا فلان شخص، در این جا این دوم می تواند شرک باشد؛ چرا که خداوند خود می فرماید که « هو الأول و الاخر؛ او اول و آخر است».(حدید، آیه 3)

البته از آیات بسیاری از جمله آیه 7 سوره زمر به دست می آید که بسیاری از مردم حتی مسلمانان و مومنان، دچار این گونه شرک هستند یا می شوند. خداوند می فرماید: وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ؛ و چون به انسان آسيبى رسد، پروردگارش را- در حالى كه به سوى او بازگشت‏كننده است- مى‏خواند سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا كند، آن مصيبتى‏ را كه در رفعِ آن پيشتر به درگاه او دعا مى‏كرد، فراموش مى‏نمايد و براى خدا همتايانى قرار مى‏دهد تا خود و ديگران را از راه او گمراه گرداند.

پس شخص گمان می کند که این پزشک بوده که او را شفا داده است؛ در حالی که شافی تنها خداوند است و کاری که دکتر کرده درمان و شفا نبوده است، بلکه تنها سبب و ابزار درمان الهی بوده است؛ چنان که تخته پاره ای در دریا موجب نجات شخص نیست بلکه اراده و مشیت الهی است که او را از غرق شدن نجات داده است.

اگر از انسانی که حاجتش را خداوند برآورده کرده است بپرسیم که چه شد مشکلت حل شد؟ خواهد گفت: فلان طور شد، یا فلانی کمک کرد، یا باد آمد و یا هر چیز دیگری. این همان کفر و شرک خفی است؛ چرا که همه این‌ها سربازان الهی و اسباب و وسایل الهی هستند. بنابراین نمی توان از وسیله تشکر و سپاسگزاری کرد، بلکه باید از خداوند تشکر کرد؛ تشکر از اسباب در بسیاری از موارد به شرک خفی و نهان باز می گردد که شخص هر چند که آن را شرک و گمراهی عنوان نمی‌کند اما نهایت پایان این نوع تفکر و شرک را گمراهی است.

امام صادق (ع) در تبیین این حقیقت که چگونه اکثر مؤمنان، مشرکند؟ فرمود: هو قول الرجل: لولا فلان لهلکت و لولا فلان لما أصبت کذا و کذا و لولا فلان لضاع عیالی؛ ألا تری أنه قد جعل لله شریکا فی ملکه یزرقه و یدفع عنه؟ قلت: فنقول: لولا أن الله من علی بفلان لهلکت، قال: نعم لا بأس بهذا و نحوه؛ سخن مردی که می گوید: اگر فلانی نبود هلاک می شدم و اگر فلانی نبود چنان و چنان بر سرم می آمد و اگر فلانی نبود خانواده ام از دست رفته بود، از مصادیق شرک است؛ آیا نمی بینی او در فرمانروایی و ملک خداوندی شریک قرار داده که او را روزی می دهد و یا از او بلایی را دفع می کند؟ روای گوید: به امام(ع) عرض کردم: پس می گوییم: اگر خدا بر من به سبب فلانی منت نگذاشته بود هلاک شده بودم. امام(ع) فرمود: بله این خوب است و به این گونه سخن گفتن و مانند آن اشکالی نیست. (بحارالانوار، ج 5، ص 148)

خداوند به مومنان نیز هشدار می دهد که پس از آن که از مرتبه اسلام به ایمان رسیده اند(حجرات، آیه 14) باید در مراتب ایمانی نیز رشد یافته و بر ایمان خویش بیافزایند تا از شرک و انواع و اقسام نهان و خفی آن رها یابند و به توحید افعالی برسند که بالاترین توحید است. به سخن دیگر به توحید محض رسیدند نیازمند ایمان آوری در مراتب بسیاری است. از همین روست که فرمان می دهد: یا أیها الذین امنوا امنوا بالله و رسوله؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، به خدا و رسولش ایمان بیاورید.(نساء، آیه 36)

شرک خفی بسیار نهان و آهسته و آرام است. از همین روست که باید انسان مومن مواظب و مراقب باشد که گرفتار شرک خفی و نهان نشود. پیامبر اکرم(ص) درباره شرک نهان و خفی می‌فرمایند: نیه الشرک فی امتی اخفی من دبیب النمله السوداء علی الصخره الصماء فی اللیله الظلماء، شرک، پنهان‌تر است از صدای پای مورچگان کوچک بر روی سنگ صاف در شب ظلمانی و کم‌ترین درجه شرک این است که ظلم (ظالمی) را دوست و عدل (عادلی) را دشمن بدارد. (المیزان، ج 3، ذیل آیه 13 سوره آل عمران نقل از الدر المنثور، ج 2، ص71)

حضرت پیامبر (ص) بر امت از شرک خفی و نهان می هراسید. ایشان در این باره نیز فرمودند: ان اخوف ما اخاف علیکم الشرک الاصغر. قالوا: و ما الشرک الاصغر یا رسول الله؟ قال: الریا، یقول الله تعالی یوم القیامه اذا جاء الناس باعمالهم اذهبو الی الذین کنتم ترائون فی الدنیا، فانظروا هل تجدون عندهم من جزاء؟!؛ خطرناک‌ترین چیزی که از آن بر شما می‌ترسم، شرک اصغر است. اصحاب گفتند: شرک اصغر چیست ای رسول خدا؟ فرمود: ریاکاری، روز قیامت هنگامی که مردم با اعمال خود در پیشگاه خدا حاضر می‌شوند، پروردگار به آن‌ها که در دنیا ریا کردند می‌فرماید: به سراغ کسانی که به خاطر آن‌ها ریا کردید بروید، ببینید پاداشی نزد آن‌ها می‌یابید»؟ ( بحار الأنوار، ج 72، ص 303)

کم‌ترین شرک این است که انسان کمی از ظلم را دوست بدارد و از آن راضی باشد و یا کمی از عدل را دشمن بدارد. آیا دین چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن برای خداست؟ خداوند می‌فرماید: بگو اگر خدا را دوست می‌دارید مرا (دستورهای مرا) پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.

آثار شرک

شرک چنان که گفته شد اقسام و انواع چندی دارد. آثاری که برای شرک گفته شد بسیار است، هر چند که ممکن است برخی از این آثار برای همه انواع نباشد، ولی شاید بتوان گفت که اگر هر یک از انواع آن درمان نشود در نهایت به شرک کامل ختم خواهد شد که این آثار بر آن مترتب خواهد بود. مهم ترین آثاری که برای شرک گفته شده است عبارتند از:

  1. اختلاف : شرك، زمينه ساز پيدايش اختلاف و تفرقه در جامعه ايمانى است.(نساء، آیات 115 و 116؛ انعام، آیات 65 و 66)
  2. از خود بیگانگی: شرك و بت پرستى، نشانه دگرگونى شخصيّتى و از خود بيگانگى انسان است.(انبیاء، آیات 62 تا 65)
  3. استکبار: شرك و بت پرستى، عامل استكبار و حق ناپذيرى است.(صافات، آیات 35 و 36)
  4. اضطراب: شرك به خدا، موجب گرفتارى آدمى به دلهره و اضطراب است.(آل عمران، آیه 151)
  5. انحطاط: شرك، موجب انحطاط و سقوط انسان از منزلت انسانى خويش و قرار گرفتن در زمره چهارپايان(فرقان، ایه 43) و هم چنین موجب فرو افتادن از اوج انسانيّت و تبديل شدن به طعمه ديگران می شود.(حج، آیه 31)
  6. بطلان اعمال: شرك، عامل بطلان و بى ثمر شدن اعمال مشركان خواهد شد. یعنی هر عمل خوبی که نیز انجام می دهد این گونه آن را تباه می کند.(اعراف، آیات 138 و 139؛ هود، آیات 13 و 16)
  7. بی شخصیتی و بی آبرویی: هم چنین بر اساس آیات 62 و 65 سوره انبیاء و آیه 43 سوره فرقان و 31 سوره حج، شرک موجب بی شخصیتی و بی آبرویی مشرک است.
  8. پلیدی: هم چنین شرک موجب پلیدی و رجس شخص مشرک می شود. (اعراف، آیه 71)
  9. تحقیر و حقارت: شركورزى، مايه طرد و تحقير مشركان، در جهنّم است.(اسراء، ایه 39)
  10. تحیر و سرگردانی : شرك به خدا، موجب تحيّر و سرگردانى آدمى است به طوری که نمی داند چگونه عمل و رفتار نماید و در فتنه ها در می ماند و حیران می شود.(انعام، آیه 71)
  11. تفاخر: شركورزى به خدا، موجب تفاخر و مباهات می شود که خود عامل بسیاری از مشکلات در زندگی بشر است.(کهف، آیات 34 و 42)
  12. جنگ : شرك، زمينه پيدايش جنگ و درگيرى در جامعه است.(انعام، آیات 64 و65)
  13. حسرت: حسرت و تأسّف، پيامد شركورزى به خداست که در آیات 164 سوره بقره و 42 سوره کهف به آن اشاره شده است.
  14. خسران و زیان : شرك، مايه خسارت و از كف دادن سرمايه عمر می شود.(نساء، آیه 119؛ اعراف، آیات 148 و 149)
  15. خوف: شرك به خدا، موجب گرفتارى به خوف و دلهره و ترس است.(آل عمران، ایه 151؛ کهف، آیه 49)
  16. دشمنی : شركورزى، عامل دشمنى و خصومت مشركان است.(بقره، آیه 165 و 166)
  17. کینه توزی: هم چنین شرک ورزی موجب کینه توزی میان افراد جامعه می شود.(مائده، آیات 90 و 91)
  18. ذلت و خواری: ذلّت و بى آبرويى، پيامد شريك پنداشتن براى خداست.(اعراف، آیه 125؛ توبه، آیات 1 و 2)
  19. زوال نعمت: شرك ورزى به خدا، موجب زوال نعمت از آدمى است.(کهف، ایه 42)
  20. سرزنش : مورد نکوهش و سرزنش واقع شدن، فرجام حتمى شرك و مشرکان است.(اسراء، آیات 22 و 39)
  21. سلطه شیطان: شرك ورزى، زمينه ساز سلطه و ولايت شيطان بر آدمى است.(نساء، آیات 116 تا 119؛ نحل، آیات 98 تا 100)
  22. شقاوت ابدی: شقاوت ابدى، پيامد شرك و ارتداد در دين است که در آیه 20 سوره کهف به آن توجه داده شده است.
  23. در آیات قرآن آثار بسیاری دیگر چون غضب الهی، ظلم به دیگران، ظلم به خدا، مانع فضل الهی ، مانع از رحمت الهی، محرومیت از منافع اجتماعی و مناصب آن، مانع شکرگزاری، نزاع و درگیری، و مسایل بسیاری دیگر می شود که محرومیت از مواهب دنیوی و رستگاری از آخرت از جمله مهم ترین آنهاست.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا