سبک زندگی پیامبراکرم(ص): بخش دوم
الگوی تمام عیاربرای فرد و جامعه
در نخستین بخش از مطلب حاضر گوشهای از سبک زندگی پیامبرعزیزاسلام(ص) در زمینه آداب معاشرت از نظر خوانندگان گرامی گذشت. در دومین وآخرین بخش نمونههای دیگری از سبک زندگی آن حضرت تبیین میشود.
شکر نعمتها
شُــكر نعمت به زبان و قلب و عمل از مهمترین وظایف هر مومن و مسلمان بلکه هر انسانی است. شکر نعمتهای خداوند چیزی است که پیامبران سرآمد آن بوده و پیامبر(ص) سرآمد سرآمدان است؛ زیرا حمد و ثناى الهى و شكر نعمت، در سايه معرفت انسان به صاحبِ نعمت و توجه به الطاف خداوندى است. هر كه خداشناستر و نعمت شناستر باشد، بيشتر شكر خواهد كرد.
شكر، هم حالت قلبى است، هم سپاسِ زبانى است و هم استفاده از نعمتها در راه خدا پسندیده است، اينكه پيامبر اكرم روزى 360 بار خدا را شكر میكرد، به ما هم آموزش میدهد كه بنده شاكر خدا باشيم: از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش به در آيد؟
امام صادق (ع) فرمود:رسول خدا (ص) هر روز سيصد و شصت بار خــدا را حـمد میكرد. (بحـار الانوار، ج 16،ص 257)
نماز اول وقت
بر اساس آموزههای قرآنی انسان باید دایمالذکر باشد و همواره با یاد و ذکر خدا دل را به اطمینان وآرامش برساند.(رعد، آیه 28) در میان اذکار شاید بتوان گفت که نماز و قرآن بالاترین اذکار است. از این رو در قرآن از جمله آیه 20 سوره مزمل بر قرائت قرآن و نماز تاکید شده و خداوند بر نماز در آیات بسیاری توجه داده است.
از نظر اسلام و آموزههای وحیانی آن، نماز آینه بندگی و جلوهای از برترین نیایشها است. کسی که نماز میگزارد از بسیاری از کارهای فحشاء و منکر پرهیز میکند(عنکبوت، آیه 45) که شامل طهارت ظاهر و باطن و پرهیز از نجاست ظاهری وباطنی و مراعات حلال و حرام در لباس و جا و مکان و مانند آنها است. اهل نماز اهل احسان و ادای حقوق مالی است. (معارج، آیات 22 تا 24)
نماز نشانه ایمان در برابر کفر و همچنین معراج مومن و ستون دین است که در روایات بر آن تاکید شده است. از این رو پیامبر(ص) همواره به نماز اهتمام میورزید. یکی از نشانههای اهتمام به نماز، توجه به اول وقت و مقدم داشتن آن بر دیگر کارها است.(طه، آیه 130)
عارفان حقيقى، نماز را بهترين وسيله تقرّب به خدا و وسيله شكرگزارى میدانند، از اين رو در نظرشان بهتر و برتر و مقدّم بر هر كار ديگرى است. پيامبر خدا به نماز اهميّت بسيار میداد و چون وقت نماز میرسيد، آن را بر هر كار ديگرى مقدم میداشت و به نداى «حىّ على الصلاة» پاسخ میداد. آرى… بايد به كار گفت كه نماز دارم، نه آنكه به نماز بگوئیم: كار دارم!
امام على (ع) درباره سبک زندگی پیامبر(ص) در این مورد فرموده است:رسول خدا (ص) هيچ چيز را، نه شام و نه غير آن را بر نماز مقدّم نمىداشت. هرگاه وقت نماز فرا میرسيد، رسول خدا ديگر نه خانواده میشناخت و نه دوست.(سُنَنُ النَّبى، ص 268)
گـريه در نمـاز
یکی از نشانههای مومن تضرع است. خداوند به پیامبرش فرمان میدهد و میفرماید: وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ؛ و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بىصداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش.(اعراف، آیه 205)
خداوند به مومنان نیز فرمان داده و میفرماید: ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ؛ پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانيد كه او از حد گذرندگان را دوست نمىدارد.(اعراف، آیه 55)
تضرع به پیشگاه خدا در نماز نیز میتواند باشد. البته گريه در نماز خوب نيست، مگر آنكه از خوف خدا باشد. نماز خاشعانه، همراه با توجّه و حضور قلب و ياد خدا و حالت سوز و اشك و نياز و تضرّع، به نماز «روح» میبخشد و ثواب آن را بيشتر میكند. گر چه پيامبر خدا و پيشوايان دين، معصوم بودند و گناهى نداشتند، ولى به خاطر معرفت كاملى كه به خدا داشتند، هميشه خود را نسبت به پروردگار، داراى قصور و كوتاهى میديدند و اشك میريختند. عاصيان از گناه توبه كنند / عارفان از عبادت، استغفار.
در سبک زندگی معصومان(ع) تضرع و اشک و آه و مانند آن بسیار گزارش شده است. امام سجاد (ع) میفرماید: رسول خدا در نماز، آنقدر گريه میكرد تا آنكه جا نمازشتر میشد، اين به خاطر خوف از خدا بود، بى آنكه جرمى داشته باشد. (سُنَنُ النَّبى،ص 32)
البته دلهای مومن به سبب آنکه نرم و از سنگدلی به دور است، در برابر عظمت الهی خشیت و خوف داشته و به گریه و زاری در میآید و اشک میریزد. اما کافران این گونه نیستند و عدهای از مسلمانان نیز به این حالت نرسیده اند؛ خداوند بر آن است تا کسانی راکه در دنیا هستند بگونهای در مسیر هدایت قرار داده و دل هایشان را نرم کند؛ برخی از عذابها و عقوبتهای دنیا این گونه است تا اینان متضرع شوند. این مطلب را میتوان از بسیاری از آیات قرآن به دست آورد.(انعام، آیات 42 و 43 و 63؛ مومنون، آیه 76)
آداب سخنوری و ادبِ گوش دادن
ادب ،امری فراتراز مکارم اخلاقی است. مکارم اخلاقی با مراعات ظرایف و نکات دقیق و ریز و جزیی در زندگی همراه است. براساس آموزههای وحیانی اسلام، ادب اهتمام و توجه شخص را به حوزه مسایل اجتماعی میرساند و از آنجا که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد، همه این جزئیات در ادب اجتماعی مراعات میشود.
در آداب سخنوری و همنشینی و هم سخنی با دیگران در آیات و روایات دستور عملهای بسیاری آمده که بخشی در حوزه محاسن و برخی دیگر در حوزه مکارم اخلاقی است. مراعات آداب سخنوری و سخن گفتن موجب میشود که انسان در جامعه از عزت و محبوبیت خاصی برخوردار شود.
خداوند در آیات قرآن به پیامبر(ص) و مومنان میآموزد که چگونه ادب اجتماعی در سخن گفتن را مراعات کنند. به عنوان نمونه یکی از آداب اجتماعی، اجازه گرفتن پیش از سخن گفتن است. دیگر آنکه سخنی تا تمام نشده و گوینده کاملا سکوت نکرده نباید آن را نقل قول کرد و به دیگران گفت. این مطالب و مانند آنها را میتوان از آیه 114 سوره طه به دست آورد. البته همان طوری که سخنوری و سخن گفتن آدابى دارد، شنوندگی و مخاطب سخنی بودن نیز آدابی دارد که به عنوان آداب گوش دادن به سخن ديگران مطرح است.
برخى قبل از تمام شدن حرف طرف، وارد سخن او میشوند و كلامش را قطع میكنند که صورت خوشی ندارد. این گونه رفتارها، هم نشانه كم صبرى و هم دلیل بى ادبى شنونده است.
اصولا پیش از تمام شدن سخن گوینده، سخن گفتن و قطع آن به هر شکلی نادرست است؛ گاه ممکن است با این قطع و بریده شدن سخن، مطلبی بر خلاف قصد و مراد جدی گوینده فهمیده شود؛ زیرا گوینده شاید قید و توضیح و اما و اگری میخواست در جمله خویش بیاورد و سخن خودش را کامل کند که مخاطب و شنونده چنین امکانی را برای او فراهم نیاورده است. دیگر آنکه شنونده ارزشی برای کلام گوینده و به معنای دیگر حتی ارزشی برای متکلم قایل نشده که سخن او را قطع کرده و خودش سخنی در ادامه یا مطلب دیگری را مطرح کرده است.
خداوند در قرآن بیان میکند هنگام سخن گفتن دیگران گوش باشید و استماع کنید یعنی تمام توجه خود را به سوی او معطوف دارید و به صورت او بنگرید و نشان دهید که گوش میکنید و واقعا هم گوش کنید و تنها به شنیدن ناخواسته و بیتوجه بسنده نکنید؛ چنانکه در آیه 204 سوره اعراف در باره شنیدن وحی و سخن خود میگوید:و چون قرآن خوانده شود، گوش بدان فرا داريد و خاموش باشید شاید بر شما رحمت آيد.
از آیات قرآن فهمیده میشود که نه تنها باید استماع کرد و گوش دل به سخن گوینده سپارد، بلکه باید خاموشی وسکوت کامل را در پیش گرفت که هم محیط برای سخن آرام و واضح گوینده فراهم میشود و مزاحمت صوتی در میان نیست و هم موجب میشود تا استماع و دل سپاری به سخن گوینده در شرایط بهتری فراهم آید. در سنت و سیره پیامبر(ص) که براساس خلق عظیم الهی و قرآنی بود این حقیقت به خوبی دیده و در آیات و روایات گزارش شده است. در روایات است رسول خدا (ص) صبر میكرد تا كلام گوينده به آخر برسد، مگر آنكه سخن او ناروا و ناحق باشد، كه يا او را نهى میكرد، يا با ترك مجلس كلامش را گوش نمى كرد. امام على (ع)در باره سیره و روش پیامبر(ص) در جلسات فرموده است:پيامبر هرگز سخن كسى را قطع نمى كرد، مگر آنگاه كه بيش از حدّ حرف بزند آن وقت او را نهى میكرد يا بر میخاست.(سُنَنُ النَّبى، ص 18).در معاشرت اجتماعی ایشان در شنیدن کلام دیگران همین بس که حضرت حتی سخن منافقان را گوش میداد و با آن که میدانست دروغ میگویند و نفاق میورزند به روی آنان نمیآورد. از همین رو، منافقان آن حضرت (ص) را اذن یعنی حرف شنو و ساده میخواندند که خداوند میفرماید این حرف شنوی حضرت(ص) از نگاه خیر خواهانه بوده است. خداوند در این بار میفرماید:و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مىدهند و مىگويند: «او زودباور است.» بگو:گوش خوبى براى شماست، به خدا ايمان دارد و سخن مؤمنان را باور مىكند و براى كسانى از شما كه ايمان آوردهاند رحمتى است و كسانى كه پيامبر خدا را آزار مىرسانند، عذابى پر درد در پيش خواهند داشت.(توبه، آیه 61)
از دیگر آداب سخن گفتن تبسم و لبخـند در سُـخن و گفتار است. البته انسان همواره باید مسرور باشد و این سروررا با تبسم به نمایش گذارد؛ زیرا نشانهای از خوشخویی است. پس خوشرویی به تبسم است. افزون بر آن تبسّم و خنده رويى، عامل جذب ديگران است. بر عكس، چهره عبوس و خشن، ديگران را گريزان میكند. آميختن گفتار به لبخند، تأثير كلام را میافزايد و دلها را مجذوب میكند. پيامبر خدا از اين رمز جاذبه استفاده میکرد و با چهره خندان و گفتار شيرين با مردم سخن میگفت و با اخلاق نيكوى خود مردم را تحت تأثير قرار میداد.
اَبِى الدَّرْدآءِ روايت كرده است:رسـول خدا هرگاه سخنى میگفت در كلامش تبسم ولبخند بود. (مـكارم الاخـلاق، ص 21)
از دیگر آداب در این زمینه سخن گفتن به اندازه فهم مردم است و شخص نباید طوری سخن بگوید که مردم نفهمند یا بسیار ساده سخن بگوید که خردمندان و فرزانگان بهرهای نبرند. مراعات ظرفیت مخاطب و شنونده در سخن بسیار مهم است و از آنجا که ظرفيت ادراك مردم نسبت به حقايق دينى متفاوت است باید این اصول را در سخن گفتن مراعات کرد. همچنین يك معلم و سخنران و مبلّغ بايد سطح فكر و درك مخاطبان را مراعات كند و در حدّ فهم آنان و ساده و روان حرف بزند. پيامبران الهى چون فرستادگان خدا به سوى همه مردم بودند، زبانشان آسان و همه فهم بود. رسول خدا با آنكه عقل كل و داناترين افراد بود، ولى به اندازه سطح فكر و فهم مردم سخن میگفت. اين شيوه، براى همه معلمان و مبلغان، رسانهها و مطبوعات و توليد كنندگان برنامههای عمومى الگوست.(اصول كافي، ج 1، ص 23؛ و تحف العقول، ص 37)
مُصـافـحه در ادب معاشرت اجتماعی
یکی از آداب اسلامی مصافحه و دست دادن است. در اسلام در هنگام دیدار برادران دینی آدابی بیان شده که شامل سلام گفتن، مصافحه و معانقه و رو به بوسی و مانند آنها است. دست دادن، يكى از آداب معاشرت در اسلام است كه نشانه صميميّت و دوستى است و سبب افزايش محبّت میشود. نگه داشتن دست دیگران در مدت حضور به معنای تکریم و احترام فزاینده نسبت به کسی است که با وی دیداری صورت گرفته است. البته بعضىها وقتى به كسى علاقه نداشته باشند، يا دست نمى دهند، يا دست خود را زود عقب میكشند و برخوردى سرد از خود نشان میدهند. در سنت و سیره پيامبر خداآمده که ایشان خیلی احترام دیگران را نگه میداشت و در معاشرت حتی سخن منافقان را گوش میداد و با آنکه میدانست دروغ میگویند و نفاق میورزند اما به روی آنان نمیآورد. ایشان براى اينكه طرف مقابل، احساس بى مهرى نكند، آنقدر دست خود را در دست طرف مقابل نگه میداشت تا او دست خود را عقب بكشد و اينگونه آن حضرت، به افراد ديگر ابراز محبت میكرد. امام صادق(ع)درباره ادب مصافحه پیامبر(ص) فرموده است:رسول خداهرگز با كسى دست نداد كه دستش را عقب بكشد مگر آنكه طرف مقابل دست خود را عقب ببرد. (بحـار الانوار، ج 16،ص 269)
حـفظ زبـان
حـفظ زبـان از گناه خیلی مهم و اساسی است. خداوند زبان را ابزاری برای بیان قرار داده است. زبان، هم میتواند الفت آور باشد، هم تفرقه انگيز. گفتار انسان گاهى دشمنى و كدورت و اختلاف پديد میآورد، گاهى اختلافات را به آشتى و تفاهم تبديل میكند. پيامبر خدا كه رحمت براى جهانيان و «محور وحدت» براى امّت بود، زبان خود را كنترل میكرد، از حرفهاى نامربوط و بيهوده و تفرقه انگيز پرهيز میكرد. كم حرف زدن، تمرينى براى خودسازى و تسلّط بر خويش است.
امام عـلى (ع) فرمود:پيامبر خدا (ص) زبان خويش را از غير سخنان مورد نياز باز میداشت و كلامش مردم را الفت میبخشيد و آنان را دور و بيزار نمىساخت. (سُنَنُ النَّبى،ص 15)
شیوه میزبانی و مهـمانی پیامبر(ص)
در اسلام بر مهمانی تاکید بسیار شده است و حتی جایز است که انسان خودش را به مهمانی دعوت کند و درخواست مهمانی بدهد. در داستان موسی(ع) و خضر(ع) در قرآن آمده است:پس برفتند تا چون به مردم روستایی رسيدند از مردمش طعام خواستند، ولى از مهمان كردن آنها سر باز زدند، آنگاه ديوارى يافتند كه مىخواست فروريزد، پس آن را برپا داشت، موسى گفت: اگر مىخواستى در برابر اين كار مزدى مىگرفتى!(کهف، آیه 77)
حضرت ابراهیم(ع) بسیار مهمانی میگرفت و هر کسی را به سر سفره خویش مهمان کرده و خود اقدام به پذیرایی میکرد؛ چنانکه فرشتگان مامور را نیز به مهمانی خواند و گوساله چاقی را برای آنان کشت و پخت و آماده کرد و سفره انداخت.(ذاریات، آیات 25 و 26؛ هود، آیات 69 و 70) حضرت لوط(ع) نیز همین افراد را مهمان خانه خود کرد.(عنکبوت، آیه 33 و آیات دیگر)
پیامبر(ص) در بیشتر اوقات مهمان داشت و حتی مهمانان گاه اسباب زحمت میشدند.(احزاب، آیه 53) براساس آموزههای اسلام، میزبانی و مهمان دوستى، خصلتى ارزنده است و هم غذا شدن با مهمان نیز نشانه محبت و تكريم اوست و چنانکه گفته شد سيره پيامبران الهى، پذيرايى شايسته از مهمان و احترام به او بوده است.
در آداب مهمانی برخی از نکات در قرآن بیان شده که در جایی بیش از سیادب از این آیات استنباط و استخراج شده است.
از جمله آداب میزبانی و مهمانی آن است که وقتى سر سفره اى يك شخصيت مهم نشسته باشد، ديگران در شروع و پايان به او نگاه میكنند و اگر او دست از غذا خوردن بكشد، ديگران هم دست میكشند. از همین رو پیامبر خدا برای رعایت حال مهمان در مقام میزبانی بر سر سفره دير از غذا دست میكشيد تا مهمانش گرسنه نماند و از خوردن، خجالت نكشد و دیگران نیز در مهمانی به تبع پیامبر(ص) دست از غذا نکشند. امام كاظم(ع)درباره این سیره پیامبر(ص) فرموده است:رسول خدا (ص) هرگاه مهمان داشت، با او غذا میخورد و دست از سفره و غذا نمى كشيد، تا آنكه مهمان دست از غذا خوردن بكشد.( سُنَنُ النَّبى، ص 67)
دنيا براى آخرت گرايان، محلی نيست كه بخورند و بچرند و همواره در پى شكمبارگى باشند. رسول خدا اهل قناعت و ساده زيستى بود و نان و خوراك او نان جو بود كه در آن زمان غذاى ساده به شمار میرفت. كسى كه بر تمايلات نفسانى خود مسلّط و از اسارت شكم آزاد باشد و با قناعت زندگى كند، هميشه عزيز است و كسى كه اسير شكم و غذا باشد، تن به هر ذلّت و حقارت میدهد تا به نوايى برسد.
انسان باید در زمینه خوردن غیراز حلال و حرام و طیب بودن که مناسب با مزاج انسانی است، از اسراف و پرخوری پرهیز کند؛ زیرا اساس تندرستى، مراعات اندازه در خوردن و پرهيز از پرخورى است. نظم و اندازه در خوراك، كمك به بهداشت تغذيه است و جلوى بسيارى از بيماريها را میگيرد. سعدى گويد:
نه چندان بخور كز دهانت بر آيد نه چندان كه از ضعف، جانت درآيد.
رعايت اعتدال در خورد و خوراك، ضامن سلامتى انسان و پيروى از سيره و شيوه اولياى الهى است.
پيامبراكرم کم خوری را ویژگی خود و خاندانش دانسته و فرموده است: نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأْكُلُ حَتّى نَجُوعَ وَ اِذا اَكَـلْنا لانَشْبَـعُ؛ مـا جمعيّتى هستيم كه تـا كامـلاً گرسنه نشويم غـذا نمى خوريم و چون میخـوريم، خود را كاملاً سير نمىكنيم. (سُنَنُ النَّبى،ص 181)
از دیگر آداب آن حضرت (ص) در غذا خوردن این بود که گرایش به غــذاى جـمعى داشت و از خوردن تنهایی اجتناب میکرد. مراعات حال ديگران در همه امور، نشانه نوعدوستى و ادب و همزيستى با ديگران است. در سفرههای جمعى در حضور پيامبر، مردم به عنوان ادب، قبل از پيامبر دست به سوى غذا نمىبردند و پس از دست كشيدن پيامبر از غذا، به خوردن ادامه نمىدادند. رسول خدا براى آنكه گرسنه اى بيش از حدّ منتظر نماند يا كسى سر سفره اى گرسنه نماند، اوّل از همه شروع میكرد و آخر از همه نيز از غذا دست میكشيد، تا ديگران با فراغت خاطر بخورند و سير شوند.
ابراز عواطف از سوی پیامبر(ص)
پیامبر(ص) بسیار عاطفی بود و از همین رو، خود را برای مردم به رنج میانداخت تا آنان در دنیا و آخرت به سعادت برسند. همین عواطف موجب شده بود تا خداوند وی را از ناراحتی که نسبت به مردم ابراز میدارد، باز دارد. (کهف، آیه 6؛ شعراء، آیه 3) ایشان نسبت به همگان عواطف خویش را آشکار میکرد. داستانهای بسیاری نسبت به ابراز علاقه ایشان به حضرت فاطمه(س)، امام علی(ع) و بویژه حسنین (ع) در روایات بیان شده است. عاطفه و مهرورزى نسبت به مردم خصوصا كودكان و ضعيفان، گواه زنده بودن حسّ نوعدوستى و انسانيّت در وجود آدمى است. رسول خدا كه مظهر رحمت الهى براى همه عالميان است، حتّى در نماز جماعت از حال ديگران غافل نبود و صداى گريه كودكان سبب میشد نمازش را كوتاهتر بخواند تا مادران به كودكان گريان خويش بپردازند. اين شايسته همه مسئولان و رهبران و مديران است كه از حال زير دستان خود غافل نباشند.
عواطف نسبت به فـرزنـد دخـتر
در فرهنگ جاهليت، به زن ارزش و اهميّتى قائل نبودند و بدترين حالت آنان وقتى بود كه خبر میدادند همسرت، فرزند دختر آورده است. دختران را مايه ننگ میدانستند و زنده به گور میكردند. احترامى كه پيامبر به دخترش حضرت زهرا(س) نشان میداد و ابراز محبت میكرد و خوشحالى و شادمانى كه هنگام مژده تولّد دختر، از خود ابراز میكرد، هم توجّه دادن به كرامت و ارزش انسانى زن بود، هم در عمل، با تفكّرات دوران جاهليت مبارزه مینمود و دختر را يك دسته گل كه نعمت خداست میشمرد.
امام على (ع) فرمود: هرگاه رسول خدا را به ولادت دخترى مژده میدادند، میفرمود: او دسته گل است و روزىِاش بر خداست. ( سُنَنُ النَّبى،ص 80)
خشـم براى خـدا، عفو برای خدا
عفو و گذشت، شيوه انسانهاى بزرگ و با كرامت است. كينه توزى و انتقامجويى شخصى نيز خصلت انسانهای حقير است. تاريخ زندگى پيامبر و خاندان او سرشار از صحنههایی است كه خصلت عفو و گذشت آنان را نشان میدهد. از سوى ديگر تولّى و تبرّى از واجبات دينى است و نشان میدهد كه مهر و قهر و دوستى و دشمنى و قاطعيّت و گذشت، بايد بر مدار دين و محور اصول ارزشى باشد. پيامبر خدا در مورد حق شخصى خود به سادگى گذشت میكرد، امّا وقتى به مقدسات دينى و حرمتهای الهى اهانت میشد، هرگز كوتاه نمىآمد. خشم مقدّس او هم براى خدا و در راه خدا بود.
امام على (ع) فرمود:رسول خدا (ص) از ستمى كه به شخص او میشد انتقام نمىگرفت، مگر آنكه حريم الهى هتك شود، كه در آن صورت خشم میكرد و غضبش براى خدا بود. (سُنَنُ النَّبى، ص 45)
شـجـاعت در عین نرمی و عطوفت
انسان مومن با اهل ایمان مهربان و عطوف و رئوف است و با دشمنان سختگیر و غلیظ و شدید. همچنین میان ترسویی و بیباکی راه میانه را بر میگزیند که شجاعت است. پیامبراکرم در عين حال كه پيامبر رحمت و رأفت و مهربانى بود و اخلاق نرم و حلم و مداراى فراوان داشت، از نظر شجاعت روحى و سلحشورى و بى باكى در مقابله با دشمنان و عرصههای رزم، بى نظير بود. هميشه شجاعت رهبر، به پيروان انتقال میيابد و مردم از رهبران خود روحيه و الهام میگيرند. در ميدانهاى نبرد و شرايط دشوار و پر خطر، پيامبر خدا تكيه گاه مردم و مايه اميد و دلگرمى مسلمانان بود و به او پناه میبردند.
على (ع) فرمود: وقتى كه آتش جنگ برافروخته میشد و دو لشکر به هم میرسيدند، همه ما به پيامبر خدا پناهنده میشديم و كسى نبود كه از آن حضرت به دشمن نزديكتر باشد. (محـجة البيـضاء، ج 4، ص 151)
سـاده زيسـتى و پرهیز از تجملات
بعضىها چنان متكبّر و مغرورند كه حتّى كارهاى شخصى خود را هم به گردن ديگران میاندازند و انجام آنها را براى خودشان، كسر شأن میپندارند. روشى كه حضرت رسول (ص) به ما میآموزد كه روى زمين نشستن و متواضعانه غذا خوردن و وصله زدن به كفش و لباس و سوار مركب ساده شدن و ديگرى را هم سوار كردن و به مقصد رساندن، نه تنها ننگ و عار نيست، بلكه نشانه تواضع است و دلها را به هم نزديك میكند وبر محبّتها میافزايد.
امام على (ع) فرمود: پيامبر روى زمين غذا میخورد و مانند بندگان دو زانو مینشست و با دست خويش كفش و لباس خود را وصله میزد و میدوخت و بر اُلاغ بى پالان سوار میشد و كسى را هم در رديف خود سوار میكرد. (نهجالبلاغه، فيضالاسلام، خطبه 195)
آراســتگى پیامبر(ص)
در روایات است که خداوند زیبا است و زیباییها را دوست میدارد و خداوند در قرآن میفرماید که از زینتها استفاده کنید: اى فرزندان آدم، جامههای زیبای خود را در هر نمازى برگيريد و بخوريد و بياشاميد ولى زيادهروى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمىدارد. (اعراف، آیه 31)حتی خداوند کسانی که از زینتها در زندگی استفاده نمیکنند و اموری را بر خود حرام کرده توبیخ کرده و میفرماید: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چيزهاىِ پاكيزهاى را كه خدا براى استفاده شما حلال كرده، حرام مشماريد و از حدّ مگذريد، كه خدا از حدّ گذرندگان را دوست نمىدارد. (مائده، آیه 87)
از مهمترین توصيههای دينى، نظم و نظافت و تميزى و آراستگى است. شستن دست و صورت، شانه زدن مو، عطر زدن، ناخن گرفتن، پوشيدن لباس سفيد و تميز، جلوههایی از آراستگى است كه در سيره نبوى ديده میشود. ژوليدگى و بههم ريختگى و آلودگى از نظر اسلام، ناپسند است. سزاوار است كه هر مسلمان، با اقتدا به سيره پيامبر اعظم در تميزى و آراستگى نمونه باشد و در عمل، نشان دهد كه اسلام، دين پاكى و پاكيزگى است.
امام على (ع) درباره آراستگی آن حضرت(ص) فرمود: حضرت رسول همواره موهاى خود را شانه میزد و بيشتر اوقات، موى خود را با آب صاف میكرد و شانه میزد. (سُـنَنُ النـَّبى، ص 91)
مســواك روزانه پیامبر(ص)
رعايت بهداشت بدن و نظافت دهان و دندان، از توصيههای مؤكّد اسلام است. اصولا اعمالی چون وضو و غسل از مهمترین اسباب طهارت و پاکی جسم و روح و روان است. در آیات قرآن به اشکال مختلف به این مهم در همه ابعاد توجه داده شده که شامل بهداشت در تغذیه با استفاده از غذای حلال و طیب و مانند آن میشود. پیشوایان معصوم(ع) در عمل، نشان میدادند كه تا چه حد به اين امور اهميّت میدهند. پيامبر خدا میفرمود: اگر بيم آن نبود كه بر امّتم سخت باشد، مسواك را بر آنان واجب میساختم. خود آن حضرت، روزى چند بار مسواك میزد و مسواك زدن هرگاه كه از خواب بر میخاست، يكى از آن موارد بود. امّت او هم شايسته است كه در نظافت و بهداشت فردى و اجتماعى به او اقتدا كند.
تنـظيـم وقـت
نظم و برنامهریزی در كارها، از عوامل موفقيت است. زمانبندى امور و انجام هر كارى در وقت خاص، يكى از جلوههاى نظم است. اگر اوقات خود را تنظيم كنيم به خيلى از كارهاى عقبمانده خود میرسيم و كم نمى آوريم.
امام علی(ع) در اواخر عمر شریفشان در وصیّت به فرزندان خود فرمودند: شما دو پسرم را و تمام فرزندانم و اهلم و کسانی که این وصیّتنامه به آنها میرسد را، به رعایت تقوای الهی و نظم در امور زندگی وصیّت میکنم. ( نهجالبلاغة صبحی صالح، ص 421)
با قرار گرفتن نظم در این روایت بعد از تقوای الهی، میتوان به اهمیت این امر در زندگی پیبرد.
آن حضرت (ع) در روایت دیگری در این راستا میفرماید: مؤمن باید شبانه روز خود را به سه قسم تقسیم کند، زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار و زمانی برای تأمین هزینۀ زندگی و زمانی برای واداشتن نفس به لذّتهایی که حلال و مایۀ زیبایی است. (همان، ص 545، حکمت 390)
در سنت و سیره حضرت پیامبر (ص) آمده که ایشان اوقات داخل خانه را به سه بخش تنظيم میكرد. این رفتار سرمشق و درسى از نظم است و اينكه بخشى براى خدا، بخشى براى مردم و بخشى براى خود اختصاص میداد، درس ديگرى است كه بايد رابطه با خدا و رابطه عاطفى با خانواده فراموش نشود و فداى كارها و اشتغالات روزمرّه نگردد.
امام على (ع) فرمود:پيامبر اسلام وقتى به خانه خويش میرفت اوقاتش را سه قسمت میكرد: بخشى براى خداى متعال، بخشى مخصوص خانواده و بخشى هم براى كارهاى شخصى خود. (مـكارم الاخـلاق، ص 13)
آنچه بیان شد تنها نمی از دریای اخلاق و فضایل پیامبر اکرم(ص) بود که در این مختصر تبیین شد و علاقمندان به آشنائی با سبک زندگی آن حضرت میتوانند به کتابهای سیره واخلاق مراجعه کنند.