اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیاقتصادیسیاسیمعارف قرآنیمقالات

عدالت قسطی و مسئولیت پیامبری

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مهم ترین اهداف پیامبران عدالت قسطی است؛ زیرا در شرایط قسطی است که هر انسانی می تواند به کمال خود دست یابد و فضای مناسبی را برای بروز استعدادها و توانمندهایش در اختیار داشته باشد. پیامبران در هر شرایطی که عهده دار مسئولیت پیامبری شده، به این امر قیام کرده اند. بنابراین، پیروان پیامبران باید آنان را اسوه قرار داده و مانند ایشان عمل کنند. نویسنده در این مطلب بر اساس آموزه های قرآنی به مسئولیت پیامبری اشاره کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

عدالت در سایه آزادی

عدالت به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب و نفس امری که خداوند برای او قرار داده یا اعطا و بخشش حق هر صاحب حق، یکی از اصول اساسی در نظام تشریع الهی است.

خداوند نظام هستی را بر مدار و محور عدالت قرار داده است؛ زیرا خداوند همان حق مطلقی است(فصلت، آیه 53) که همه حق و حقوق از او نشات گرفته است.(بقره، آیه 147؛ آل عمران، آیه 60) از همین روست که خداوند به هر چیزی در هستی همان جایگاه مناسب و شایسته اش را بخشیده و برای هر چیزی مقام معلوم و مشخصی است که شایسته اوست؛ چرا که نظام هستی را بر احسن وجه آفریده به گونه ای که برتر از آن شدنی و متصور و متوهم نیست.(سجده، آیه 7؛ تغابن، ایه 3؛ مومنون، آیه 14؛ مرسلات، آیه 22؛ صافات، آیه 164)

این جایگاه مناسب و شایسته هر چیزی همان مقام نفس الامری آن چیز نیز هست؛ زیرا در این صورت در جایگاهی قرار گرفته که حق تعالی به عنوان حق برای او ثابت و تثبیت کرده است و در حقیقت این گونه خداوند حق هر آفریده و صاحب حقی را عطا و بخشیده است. این امر در حوزه امور تکوینی از سوی خداوند مراعات شده و به عنوان واجبی از سوی خداوند غیر قابل انکار است؛ زیرا در غیر این صورت از مصادیق ظلم خواهد بود که از خداوند قبیح و زشت است که حق صاحب حقی را ندهد.(آل عمران، آیه 182؛ انفال ، آیه 51)

اما در مقام تشریع، این رویه حق محوری و عدالت مداری مورد توجه و اهتمام بوده است؛ زیرا تشریع الهی جز بر مدار فطرت نیست.(روم، آیه 30)

خداوند به انسان و جن این توان را بخشیده که دارای اراده و اختیار و حق انتخاب و آزادی باشد. این اراده و حق انتخاب در ذات هر انسان و جنی است. از این رو قادر و تواناست که میان کفر و ایمان، خیر و شر، حق و باطل، خوب و بد، زشت و زیبا، عدل و ظلم، صدق و کذب و مانند آن ها یکی را انتخاب کرده و انجام دهد. این سنت الهی است. بنابراین در نظام تکوین الهی نسبت به این دو نوع از آفریده ها، این امکان است که بتوانند در میان دو راه یکی را به اراده آزاد انتخاب کرده و انجام دهند.(انسان، آیه 3؛ بلد، آیه 10 و آیات دیگر)

البته وجود اراده و آزادی اختیار و انتخاب در ذات و هستی انسان و جن بدین معنا نیست که در مقام تشریع آزاد باشد کفر پیشه گیرد و ظلم نماید و باطل گراید و بد کند؛ بلکه اگر انتخاب درستی نداشته باشد مجازات شده و به کیفر دنیوی و اخروی گرفتار خواهد شد.(حاقه، آیات 30 و 31)

بنابراین، یکی از مهم ترین مسئولیت های بشری به حکم عقل، فطرت و شریعت آن است که بر محور و مدار حق و عدالت حرکت کند و از آن تجاوز نکند. علم و آزادی و اختیاری که برای بشر فراهم آمده به او کمک می کند تا حق و عدل را بشناسد و در مقام عمل نیز حق هر صاحب حقی را بدهد و هر چیزی را در جای مناسب و شایسته آن قرار دهد که در این صورت قرار گرفتن هر چیزی بر پایه نفس الامر خواهد بود که خداوند به عنوان حق ثابت برای آن در نظر گرفته است.

از این جا دانسته می شود که عدالت در سایه آزادی و اختیار عمل انسانی شدنی است و اگر کسی به اجبار بخواهد دیگری را وادار سازد تا حق و عدالتی را به جا آورد، این بیرون از نظام تکوین و خلاف عدالت و حق خواهد بود؛ چرا که خداوند به انسان در نظام تکوین اراده و اختیار و آزادی داده و سلب آن از انسان به معنای بی عدالتی خواهد بود. به سخن دیگر با حذف اختیار و آزادی و حق انتخاب نمی توان حق دیگری را اثبات و ایجاد کرد؛ بلکه این انسان است که به آزادی و اختیار حق را می شناسد و به آن عمل می کند. چنین رویه و رفتاری است که می تواند بر پایه نظام عادلانه هستی باشد؛ وگرنه خود اول ظلم و بی عدالتی است که عدالت را بخواهیم با اجبار و حذف اختیار و ازادی نهادینه و اجرایی کنیم.

عدالت مسئولیت و هدف پیامبران

از آن جایی که عدالت به ویژه قسطی و عینی و ملموس آن، محور و مدار هستی در نظام تکوین و تشریع است، به طور طبیعی به عنوان هدف پیامبران قرار می گیرد و خداوند در آیه 25 سوره حدید در این باره می فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ به راستى ما پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف و قسط برخيزند و قیام کنند، و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى‏كند. آرى، خدا نيرومند شكست ناپذير است.

بنابراین، هدف همه آموزه های دین و فلسفه بعثت آن است که پیامبران بر اساس دلایل روشن و آشکار و کتاب و قوانین مکتوب و مبانی عقلانی و شرعی و معیارها و ملاک های آن به عنوان ترازو و میزان سنجش، مردم را با این امور آشنا کرده و حقوق آنان را یاد آور و به آنان آموزش و تعلیم داده و تربیت نمایند تا مردم عادت به عدالت خواهی کنند و برای تحقق آن قیام نمایند.

تاکید خداوند بر واژه ناس به جای مومنان از آن روست که هدف پیامبران تنها آگاهی بخشی به مومنان نیست، بلکه آگاهی بخشی به مردم یعنی بشریت به دور از تفاوت های جنسیتی، نژادی، مذهبی و مانند است تا همگان برای تحقق عدالت قسطی و انصاف قیام کنند و حق و سهمیه خویش را مطالبه نمایند.

با نگاهی به تاریخ بشریت به سادگی می توان دریافت که اگر پیامبران و کتب آسمانی نبود، اصولا مردم حتی کفار نیز با مسایل مدنی و رفتارهای اجتماعی آشنا نمی شدند. در حقیقت این پیامبران بودند که به آموزش و تعلیم و تربیت مردمان پرداختند و مردم را با حقایق آشنا کردند و به آنان آموختند تا حق خویش را مطالبه کنند؛ زیرا اگر حق را نشناسند انسان انگیزه ای برای مطالبه مجهول و ناشناخته ندارد؛ پس این پیامبران بودند که حقوق را معرفی کرده و مردم را بدان آشنا کرده و موجبات ایجاد انگیزه و حرکت را در ایشان فراهم آورده اند.

به سخن دیگر، کفار نیز برای این که دنیای خویش را بسازند و خوشبختی و سعادت مادی و دنیوی را در همین دنیا داشته باشند، نیازمند فهم از دنیا و هستی و شناخت آن بودند واین پیامبران بودند که دانش خویش را در اختیار همگان از جمله آنان قرار داده و ایشان توانستند راه بهره گیری از دنیا و خوشبختی مقطعی و زود گذر و ناپایدار بشناسند و بیابند. پس آن چه در میان کافران در جوامع آنان وجود دارد و بدان عمل می کنند و قوانین و مقرراتی را دارا هستند که ایشان را به خوشبختی مادی می رساند، همان تعلیمات و آموزه های پیامبران است که از طریق وحی دریافت شده است.

پیامبران نه تنها به عدالت دعوت می کردند و با بیان حق و حقوق ایشان را با مفهوم عدالت آشنا می نمودند، بلکه خود در عمل به آن اقدام می کردند تا در عمل نشان دهند که چگونه می توان در همین دنیا با همه مشکلات و مسایل عدالت را تحقق بخشید و آن را از حالت مفهوم بی مصداق به مصداق عینی بلکه ملموس و محسوس تبدیل کرد؛ چرا که بسیاری از مفاهیم به گونه ای با آن رفتار شده که تنها نام های تهی و بی معنا و مصداق هستند؛ یعنی می توان همان تعبیری را در باره آن ها گفت که خداوند درباره بتان می فرماید: مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ؛ شما به جاى خداوند نمى‏پرستيد جز نام‏هايى (بى‏محتوا) را كه شما و پدرانتان نامگذارى كرده‏ايد و خدا بر (صلاحيت پرستش) آنها هيچ حجت و برهانى را نازل نكرده است.(یوسف، آیه 40)

اما عدالت به برکت وجودی پیامبران (ع) از نام بی معنا و بی محتوا برای بشریت بیرون آمد و انسان ها از عمل پیامبران دانستند که عدالت می تواند در قالب قسط و انصاف تحقق خارجی یابد و از بی معنای بیرون آید و سلطان و سلطنت و برهان قاطع برای وجودش فراهم آید.

خداوند درباره این مسئولیت عملی و اجرایی پیامبران در آیاتی از جمله 47 سوره یونس می فرماید: وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ؛ و هر امّتى را پيامبرى است. پس چون پيامبرشان بيايد، ميانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود.

پس نقش اصلی پیامبران تنها بیان و ابلاغ رسالت نیست و این که انذار و تبشیری داشته باشد؛ این که در برخی از آیات به شکل منحصر و انحصاری این مطلب مورد تاکید قرار گرفته ، نسبت به ابلاغ رسالت به گوش همگان است؛ یعنی مسئولیت پیامبران ابلاغ و اتمام حجت نسبت به همه بشریت به شکل مستقیم یا غیر مستقیم است؛ اما این بدان معنا نیست که اینان مسئولیت اجرایی نداشته اند، بلکه نسبت به پیروان مسئولیت های اجرایی نیز داشته و باید بر اساس آموزه های الهی حکم و حکومت می کردند.

در آیات قرآنی بارها واژه قسط تکرار شده است. پیامبران مردم را به عمل صالح در چارچوب قسط فرا می خواندند. این قسط به ویژه در حوزه عمل اقتصادی بسیار مهم و اساسی است.(رحمن، آیه 9؛ هود، آیه 85؛ انعام، آیه 152)

پیامبر(ص) می فرماید که مامور است تا مردم را به قسط دعوت و بلکه فرمان دهد و خودش نیز به قسط عمل کند.(اعراف، ایه 29) مومنان باید در این مساله بسیار بهتر از دیگر مردمان عمل کنند و حتی علیه خود و خویشان قسط را فراموش نکرده و از عدالت قسطی عدول نکنند.(نساء، ایه 135)

پیامبر(ص) از سوی خداوند مامور شد تا به قسط در میان مردم حکم و حکومت کند و در مسایل عمومی و اجتماعی و قضایی و سیاسی و مانند آن هرگز از قسط و عدالت دست برندارد و کوتاهی نکند؛ چرا که خداوند عدالت خوران و قاسطین را دوست نمی دارد و تنها محبوب خداوند کسانی هستند که اهل عدالت و اجرای قسط و مقسطین هستند.(مائده، آیه 42)

خداوند درباره اجرای عدالت قسطی و مسئولیت پیامبران در این زمینه می فرماید: كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ همه مردم (پيش از بعثت پيامبران صاحب شريعت) يك گروه بودند (كه بدون شريعت آسمانى طبق اقتضاى عقولشان زندگى مى‏كردند، اما كم كم در امور دنيوى خود به اختلاف افتادند) پس خداوند پيامبران را (با دين و شرايع آسمانى) مژده رسان و بيم دهنده برانگيخت و همراه آنها كتاب ( آسمانى) را به حق (و هدفى والا و عقلانى) فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. (سپس در خود كتاب اختلاف پيدا شد كه گروهى اصل آن يا معارفى از آن را نپذيرفتند) و اختلاف در آن را پديد نياوردند مگر كسانى كه كتاب به آنها داده شد آن هم پس از آنكه دلايل روشنى (در اين باره) براى آنها آمد، از روى حسد و برترى‏طلبى در ميان خودشان. پس خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، به توفيق خود، به حقى كه در آن اختلاف داشتند راهنمايى نمود و خداوند هر كه را بخواهد به راهى راست هدايت مى‏كند.(بقره، آیه 213)

پس مسئولیت پیامبران در قبال مردم آن است که جلوی هر گونه اختلاف آنان را براساس کتاب الله بگیرند و آنان را به حق و حقوق ایشان برساند و قسط و انصاف را درباره ایشان مراعات نمایند.

عدالت قسطی مسئولیت پیروان

همان طوری که گفته شد عدالت قسطی تنها مسئولیت پیامبران نیست بلکه مسئولیت همگانی و به ویژه اهل ایمان است که خود را پیروان دین دانسته وخواهان رفتار بر اساس افکار الهی حق می دانند. در این میان هر چه درجه ایمان و نسبت پیروان و پیامبران بیش تر باشد، مسئولیت مضاعف می شود.

در آیات قرآنی بر این مسئولیت مضاعف به اشکال گوناگون تاکید شده است. از جمله در آیه 30 احزاب بیان شده که نسبت خویشی با پیامبر(ص) مسئولیت مضاعفی را برای خویشان موجب می شود چنان که پاداش مضاعف نیز بر همین مبنا برای آنان ثابت است.

کسانی که خود را عالمان دین و رهبران امت اسلام می دانند باید در این مساله بیش از پیش و دیگران مسئولیت شناس باشند و عدالت قسطی را در حق خود و خویشان اجرا کنند.

البته مشکل اساسی که اکنون در جامعه وجود دارد، این که فرزندان رهبران و مسئولان از حقوق خویشی استفاده می کنند ولی پاسخ گوی اشتباهات و خطاهای خود نیستند. رهبران و مسئولان نیز در این زمینه شانه خالی می کنند و نه تنها پاسخ گویی رفتار خویشان و بستگان و وابستگان نیستند؛ بلکه موجبات تبرئه ایشان شده و جلوی عدالت قسطی را در حق ایشان می گیرند.

بیش ترین فشاری که به مردم وارد می آید از سوی کسانی است که مدعی رهبری دینی هستند ولی نه تنها خود و خویشان ایشان به اصول اساسی آن که عدالت و اخلاق است پای بند نیستند بلکه بر خلاف آن رفتار می کنند و از موقعیت خود سوء استفاده کرده و حقوق مردم را تضییع می کنند.

از آن جایی که «الناس علی دین ملوکهم؛ مردم بر دین و سبک زندگی پادشاهان و رهبران خویش هستند» (کشف الغمه، ج 2، ص 21) لازم است که مسئولان رفتار خود را به دقت مورد توجه داشته باشند؛ زیرا مردم آنان را زیر نظر دارند و از رفتار آنان الگوی می گیرند نه از گفتار آنان.

تاثیر معنوی رهبران آن چنان زیاد است که باید آنان را واقعا پدران مردم دانست؛ چرا که از ایشان الگوبرداری می کنند. پس اگر مسئولی و شاهی از باغ رعیت سیبی بر کند؛ غلامانش درختان را بیخ برکنند و این گونه ظلم آنان مضاعف می شود.

از نظر مردم، رهبران به دلایل روحی و روانی درحقیقت خدایان زمینی این مردمان هستند و از این دسته رهبران به نام هایی چون سایه خدا و فرزندان خدا و مانند آن یاد می شود. از این رو امیرمومنان (ع) درحق نفوذ بی مانند رهبران در جامعه و تاثیر پذیری مردم از رفتار آنان می فرماید:الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم؛ مردم، به دولتمردان خود شبیه ترند تا به پدرانشان. (تحف العقول، ص 208)

پیامبر اسلام (ص) درتاثیر رهبران درهدایت و ضلالت امت اسلام فرمودند:«صنفان من امتی اذا صلحا صلحت امتی و اذا فسدا فسدت امتی» هرگاه دو دسته از امت من فاسد شوند همه فاسد می شوند و اگر صالح شوند در همه اثر گذاشته و همه صالح می شوند. سؤال کردند آن دو دسته کیانند؟ پیامبر فرمودند:«الفقهاء و الامراء؛ دانشمندان و حاکمان». (بحارالانوار، ج 2، ص 49)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا