اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

رفاه زدگی عامل فجور جوانان

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

یکی از پرسش های خانواده های مذهبی این است که چرا فرزندانمان گرفتار گمراهی و فسق و فجور می شوند؟ این مشکل در خانواده های مرفه بیش تر بروز می کند و والدین نمی توانند رفتار فرزندان خود را در نوجوانی و جوانی مهار و مدیریت کنند. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا نقش رفاه و راحت گیری نسبت به فرزندان را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فرزندان در مسیر مخالفت خوانی

شاید بارها در محافل خصوصی و عمومی والدینی را دیده باشید که مادر با چادر و پدر با محاسن است ولی فرزندان پسر و دختر آنان سوسول و بی چادرند و حتی تن پوش ها و لباس های بدی را پوشیده اند. جالب این که والدین از پوشش و رفتار فرزندانشان ناراحت و ناراضی هستند و فرزندان نیز از پوشش و رفتار والدین خود شرمنده هستند و خجالت می کشند؛ چرا که آنان را امل و دیروزی می دانند.

درباره چرایی این دگرگونی و گسست نسلی مطالب و مقالات بسیاری نوشته و تحقیقات بسیار میدانی از سوی جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی و دیگر گروه ها انجام گرفته است. هر کسی در پی علت یابی و چاره جویی است تا مشکلات گسست نسلی را کاهش داده و بر این معضل چیره شود.

به نظر می رسد که یکی از علل و عوامل این گسست نسلی را می بایست در عنصر تربیت خانوادگی جست و جو کرد؛ زیرا نسل ها نخست در خانواده تعلیم و تربیت می شوند و سپس عناصر دیگری از جمله محیط اجتماعی و نهادهای آموزشی و مانند آن نقش مکمل را ایفا می کنند.

مخالفت خوانی فرزندان گاه تنها در اموری نیست که از مقتضیات زمانی و مکانی است، بلکه فراتر از آن، در اموری است که ارتباط تنگاتنگی با عقاید و آداب و اخلاق و هنجارها دارد. به طور طبیعی هر انسانی می پذیرد که شرایط یک نسل با نسلی دیگر متفاوت است و هر فرد انسانی می بایست «فرزند زمان» خود باشد. اما این فرزند زمان بودن به معنای پشت پا زدن به اصول انسانی نیست؛ زیرا برخی از امور جزو اصول انسانی است و نادیده گرفته شدن آن به معنای نادیده گرفتن شدن انسانیت است.

به سخن دیگر، برخی از امور است که هویت انسانی ما را شکل می دهد؛ اگر این اصول و امور نادیده گرفته شود، انسان به حیوان و جانوری تبدیل می شود که می بایست او را از دایره انسانیت بیرون دانست. به عنوان نمونه اصول اخلاق انسانی که عقل و عرف و شریعت آن را پذیرفته و امضا کرده است، امتیاز و فصل ممیز انسان از حیوان است. هیچ انسانی نمی بایست این اصول را نادیده بگیرد و آن را زیرپا گذارد.

اگر گسست نسلی به معنای نادیده گرفتن هویت های انسانی باشد، در حقیقت این گسست غیر قابل جبرانی است که می بایست به شدت با آن مبارزه کرد و به درمان آن به عنوان یک بیماری واگیر خطرناک انسان تباه پرداخت.

البته جریان کلی طبیعت انسانی به گونه ای است که هرگز چنین گسستی به شکل کامل رخ نمی نماند؛ زیرا فطرت بشر به گونه ای است که عنصر عقل هماره با دین داری و اخلاق و حیا همراه است (اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل) و انسان ها نیز به سبب همین عناصر ذاتی و درونی هدایت می شوند که از آن به هدایت باطنی و درونی و فطری یاد می شود.(روم، آیه 30)

بنابراین، گسست نسلی هرگز آن اندازه حاد و شدید نخواهد بود که بنیان های انسانی را بر افکند ولی می تواند به شکل یک بیماری خطرناک اقوام و امتی را نابود سازد؛ چنان که امت ها بسیاری در طور تاریخ با آن که در بر اصول و عقاید انبیاء و پیامبران تربیت یافته بودند، ولی گسست نسلی رخ داد و موجبات تباهی آنان شد. قرآن گزارش های بسیاری را از حرکت های تباه ساز امت ها و ملت ها بیان کرده است که می توان عبرتی برای جوامع امروزی و هشداری برای آنان باشد.

چرای مخالفت خوانی و گرایی فرزندان

در پاسخ به چرایی مخالفت خوانی و مخالفت گرایی فرزندان از والدین می توان علل و عواملی چند را به عنوان متغیر در نظر گرفت و به تحلیل و تبیین آن پرداخت و سپس توصیه هایی را بر پایه آن ارایه نمود.

یکی از مهم ترین علل در گسست نسلی را می بایست در تربیت خانوادگی جست و جو کرد. از این روست که اسلام بر تادیب و ادب کردن فرزندان از روزهای نخست زندگی تاکید دارد. ادب کردن به معنای آموزش درست زندگی است. به این معنا که به کودک آموخته می شود که چگونه بیاندیشد و رفتار کند.

از آن جایی که هر خلق و خویی که انسان می گیرد، در چارچوب های فرایندی رخ می دهد، ضروری است که به عنصر تکرار و عادت توجه و تاکید فزاینده ای شود؛ زیرا هر گفتار و رفتاری را می بایست به کودک و فرزند آن چنان تعلیم داد که به شکل عادت او دارد؛ زیرا عادت طبیعت ثانوی و دومی است که هر انسانی آن را کسب می کند.

به عبارت دیگر، هر انسانی از این قابلیت برخوردار است که بر اساس شرایط و مقتضیات و امور دیگر، تغییر یابد و خلق و خوی جدید بگیرد. بر کسب هر خلق و خوی جدید لازم است تا با تکرار آن سخن و کار به شکل یک امر عادی در آید. در آیات قرآنی واژگانی چون انس برای ایجاد عادت به رفتاری خاص مورد تاکید قرار گرفته است. به عنوان نمونه در آیه 6 سوره نساء‌ از والدین و اولیاء خواسته شده تا کودکان و فرزندان را بارها و بارها بیازمایند. از آزمون های بسیار موجب می شود تا در یک کاری خبره شوند و به آن انس گرفته و با آن مانوس شوند به گونه ای که برای آنان یک کار عادی و معمولی جلوه یابد.

کودکان و فرزندان می بایست در هر کاری چنان خبره شوند که دیگر نیازی به بزرگ ترها نداشته باشند. همان طوری که واژگان را به کودکان می آموزیم و به آنان هنر جمله سازی را یاد می دهیم تا به گونه ای در می آیند که دیگر نیازی به ما برای بیان نیازها خود ندارند و هر آن چه در دل و باطن دارند می تواند به زبان بیان کنند؛ باید یاد بگیرند که چگونه در رفتارها و کردارهای فردی و اجتماعی خود مستقل شوند و به بهترین شکل آن را انجام دهند.

از آن جایی که انسان ها موجودات تقلیدگر هستند، از این استعداد برخوردارند که با شنیدن و دیدن کارهای دیگران را تقلید کنند و زندگی خود را بسازند و بهبود بخشند و راه های جدیدی را نیز با تقلید از انسان و حیوان و گیاه و مانند آن بیاموزند و تجربه نمایند. فرزندان ما نیز به ما نگاه می کنند و با تقلید از ما می آموزند. از این روست که گفتار و رفتار ما نقش اساسی را در تربیت فرزندان ما ایفا می کند. این که خداوند از ما خواسته است پیش از آن که خانواده و جامعه را به سمت خیر و کمال هدایت کنیم و اجتناب از گناه و زشتی داشته باشیم(تحریم، آیه 6)، از آن روست که با تغییر خودمان این امکان را فراهم می آوریم که فرزندانمان را تربیت کنیم و آنان را به کمال برسانیم؛ زیرا کودکان و فرزندانمان می نگرند و تقلید می کنند. خداوند در آیه 11 سوره رعد می فرماید پیش از آن که بخواهیم جامعه ای را تغییر دهیم می بایست نخست خودمان را تغییر دهیم؛ زیرا تغییر درست و صحیح رفتار و گفتار ماست که دیگران به ویژه فرزندانمان را تغییر می دهد و آنان را در مسیر درست قرار می دهد.

تادیب اصل فراموش شده در خانواده

البته ممکن است گفته شود ما در خانواده درست رفتار می کنیم و هماره می کوشیم که پندار و گفتار و رفتار نیک داشته باشیم، اما چرا فرزندانمان چنین نیستند و بر خلاف ما می اندیشند و سخن می گویند و رفتار می کنند؟

در پاسخ به این پرسش باید به یک نکته کلیدی توجه داشته باشیم که کم تر در خانواده ها رعایت می شود. آن نکته کلیدی، اصل تادیب است.

خانواده ها به دلیل محبت شدید به فرزندان، گرفتار نوعی تساهل و تسامح شده و فرزندان را در رفاه کاذب تربیت می کنند. این گونه است که وقتی کودک به دوره مسئولیت پذیری و نقش اجتماعی می رسد، وا می دهد و نمی تواند مسئولیت و نقش اجتماعی خود را به خوبی بپذیرد و ایفا کند.

شاید خودتان یکی از کسانی باشید که اجازه داده اید، دختر خردسال شما با لباس های بدن نما و بی روسری در کوچه و خیابان برود و حتی مادرانی هستند که دخترانشان را بزک می کنند و با موهای افشان به بازار و مهمانی و حتی مجالس مذهبی می برند. فرزندی که عادت به پوشش نامناسب کند و بی حجابی را تجربه داشته باشد، وقتی به سن تمییز و بالاتر بلوغ می رسد، چون عادت ندارد که حجاب را مراعات کند، با آن مخالفت خواهد کرد و با آن که مادر چادری است دختر حتی با مانتوها حاضر نیست که در جامعه تردد کند، بلکه می خواهد لباس ها و جامه های آزادتری بپوشد که مناسب خانه است.

والدین در کودکی فرزندان را با نماز و روزه آشنا نمی کنند و اجازه می دهند تا اعمال مذهبی را به جا نیاورد. کسی که عادت نکرده است در زمان مشخصی نمازش را بخواند، نمی تواند پس از بلوغ این کار را انجام دهد.

این که در اسلام آمده است کودکان را از سنین خردسالی با اسلام و احکام و آداب دینی و اجتماعی عادت دهید و ادب نماید، برای این است که فرزندان در زمان بلوغ و مسئولیت بتواند به راحتی و آسانی آن را انجام دهند. فرزندی که عادت کرده است در هنگام اذان صبح و پس از آن تا طلوع آفتاب بخوابد، نمی تواند در هنگام بلوغ به این مسئولیت دینی خود عمل کند.

در روایات است که امامان(ع) کودکان و فرزندان خویش را هنگام نماز صبح بیدار می کردند و حتی کسانی که خردسال بودند بر سجاده نماز نشانده و از آنان می خواستند که صلوات بفرستند.

از نظر اسلام ادب کردن و آموزش دادن مهم تر از آن است که انسان بخواهد با تسامح و تساهل کودک از تربیت و ادب دور کند.

امیرمومنان علی(ع) می فرماید: علموا صبیانكم الصلاه وخدوهم بها اذا بلغوا ثمانى سنین ؛ نماز را به فرزندان خویش تعلیم دهید، و چون به هشت سالگى رسیدند، آنان را وادار به خواندن این فریضه الهى نمایند. (وسائل الشیعه ، ج 3، ص 12).

امام صادق(ع) در جایی دیگر درباره کودک می فرماید: حتى یتم له تسع سنین ، فاذا تمت له علم الوضو وضرب علیه وامر بالصلوه و ضرب علیها، فاذا، تعلم ، الوضوء و الصلاه غفرالله لوالدیه ؛ وقتى (فرزندتان ) به سن نه سالگى برسد، پس وقتى كه نه سالش تمام شد، وضو را به او یاد بدهید واگر كوتاهى كرد او را ادب كنید، و او را امر به نماز كنید و اگر كوتاهى كرد او را ادب كنید پس زمانیكه فرزند وضو و نماز را یاد گرفتید، خدا پدر و مادرش را مى آمرزد. (وسائل الشیعه ، ج 3، ص 13).

معاویه بن وهب گوید: ساءلت اباعبدالله – علیه السلام – فى كم یؤ خذ الصبى بالصلاه ؟ فقال : فیما بین سبع سنین و ست سنین؛: از امام صادق (ع ) پرسیدم : كودك را باید از چه سنى وادار به خواندن نماز كرد؟ حضرت فرمودند: بین شش تا هفت سالگى.(وسائل الشیعه ج 3 ص 12)

فرزندان را با خود به نمازهای جماعت ببرید تا به این کار عادت کند و بتواند در جامعه حضور پیدا کرده و برای خودش یک جایگاه اجتماعی تعریف کند. جابر مى گوید: ساءلته (ابى جعفر – علیه السلام )عن الصبیان اذا صفوا فى الصلوه المكتوبه قال : لاتؤ خروهم عن الصلاه فرقوا بینهم ؛ از امام باقر – علیه السلام – در مورد كودكانى كه در نماز جماعت شركت مى كنند سؤ ال كردم ، امام باقر، (ع ) فرمودند: آنان را از صفهاى جلو به قسمت عقب صف نماز جماعت نفرستید، بلكه آنان را (در میان بزرگسالان ) پراكنده سازید. (تهذیب الاحكام ، شیخ طوسى ، ج 2 ص 380).

در این روایات که به عنوان نمونه نقل شده ، در حقیقت ارزش و جایگاه تربیت و ادب کودک بیان شده است؛ زیرا نماز تنها یک نمونه از مسئولیت انسان است که باید انجام دهد. باید همان گونه که کودک را برای انجام این مسئولیت آماده می کنیم در سایر زمینه ها نیز سخت گیری کنیم و نباید با تساهل و تسامح امر را واگذار نماییم؛ زیرا اگر این گونه سخت گیری نکنیم و با تساهل و تسامح بخواهیم رفتار کنیم، به آینده کودک و فرزندان خودمان آسیب رسانیده ایم.

برخی از مردم عادت کرده اند وقتی فرزند خطایی کرد او را تنبیه نکنند و بگذرند در حالی که این رفتار بزرگ ترین خطایی است که در حق فرزند می شود؛ زیرا او عادت می کند که خطا کند و تنبیه نشود.

باید به کودک مسئولیت داد. این که بخواهیم کارهای فرزندان را خودمان انجام دهیم و او را در رفاه کاذب و دروغین قرار دهیم، او در آینده نمی تواند مسئولیت پذیر شود و کارهایش را انجام دهد. وقتی کودک طعم نه و شکست را نچشیده باشد، نمی تواند در برابر آن صبر و مقاومت کند و در آینده با هر شکستی دست به خودکشی می زند و یا دچار نومیدی و افسردگی می شود.

کودک باید بیاموزد خود غذایش را بخورد، لباسش را بپوشد و پس از خوردن غذا ، ظرف غذا بردارد و در سنینی آن را بشوید. اما اگر این گونه تربیت نشود، در آینده با مشکل مواجه خواهد شد.

کودکی که نتواند بر شهوات های خرد و کوچک تسلط یابد و مثلا از آب میوه ای یا خوراکی چشم بپوشد در آینده نمی تواند از شهوت های بزرگ تری بگذرد. باید کودک را آموخت که از خواب صبحگاهی بگذرد و نماز را حتی به شکل ساده و ابتدایی آن انجام دهد. عادت کند ظرف خود را بشوید. اسباب بازی خود را به دیگران بدهد و از خود گذشت داشته باشد. اگر کسی اسباب بازی او را شکست، پوزش و معذرت خواهی او را بپذیرد تا در آینده بتواند با همسرش نیز همین برخورد را داشته باشد.

کودکی که رفاه زده شود و والدین همه چیز را به آسانی و راحتی در اختیار او بگذارند، او گرفتار فسق و فجور خواهد شد؛ زیرا عادت می کند که هر چیزی را دوست دارد به دست آورد و چیزی را از دست ندهد. چنین کسی در آینده وقتی با شهوت جنسی مواجه می شود، نمی تواند خودش را مدیریت کند و مهار نماید. این گونه است که به فسق و فجور گرفتار می شود. در آیات قرآنی بیان شده که بسیاری از مجرمان و فاسقان و فاجران کسانی هستند که گرفتار رفاه زدگی و اشرافیت هستند. اینان چون عادت دارند به شهواتی غذایی خود به طور کامل پاسخ دهند، عادت می کنند در امور دیگر نیز این گونه باشند. از این روست که بسیاری از فاسقان و فاجران همین مترفان هستند که گرفتار رفاه زدگی اند.(اسراء، آیه 16) همین افراد هستند که با دین و عقاید دینی و هر گونه قوانین و هنجاری که مانع بر سر شهوات و آزادی های بی بند و بار است، مخالفت می کنند و دشمن هنجارهای دینی و اخلاقی و عرفی هستند و به جنگ آن می روند.(سبا، آیه 34؛ زخرف، آیه 23؛ واقعه، آیه 45)

به هر حال، علت فجور جوانان و فسق آنان به ویژه فرزندان خانواده های مذهبی را می بایست در تسامح و تساهل افراطی آنان در دوران کودکی و نوجوانی از یک سو و رفاه زدگی آنان از یک سوی دیگر جست و جو کرد. کودکی که در رفاه و تساهل و تسامح رشد می کند، در زمان مسئولیت پذیری از آن می گریزد و علیه آن قیام می کند. این گونه است که فرزندان بسیاری از اهل تدین و ایمان و مذهب گرفتار بی ایمانی و لاابالی گری و رفتارهای ضد دینی و ضد هنجاری می شوند و گسست نسلی میان والدین و فرزندان پدید می آید.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا