نمازجمعه؛ بیعت هفتگی با ولایت
ارتباط انسان با خدا در اسلام در چارچوب ارتباط با ولایت تعریف شده است. از این رو، ولایت نه تنها تبیینگر نظام سیاسی و اجتماعی در جامعه اسلامی است، بلکه بیانگر چگونگی رابطه درست با خداوند نیز میباشد؛ زیرا خاستگاه ولایت به معنای نخست، همین ولایت الهی است.
بر این اساس، نمیتوان در اسلام آموزهای را یافت که بیرون از چارچوب ولایت کلی، مطلق و عمومی خداوندی قرار داشته باشد. پس لازمه این چنین ولایتی آن است که همه آموزههای اسلامی رنگ و روی سیاسی و اجتماع به خود گرفته و پذیرش هر عملی تنها براساس معیار ولایت انجام گیرد. اینگونه است که راه رهایی از زیان ابدی تنها از میان جامعه و اجتماع میگذرد و نمیتوان امید به رهایی داشت در حالی که مناسبات درست و خوبی با جامعه تعریف نشده باشد.
نماز به ظاهر شخصیترین نوع ارتباط با خداست؛ ولی انبوه آموزههای دستوری نشان میدهد که این شیوه پرستش نیز نمیتواند بیرون از چارچوب کلی بیان شده، باشد. از اینرو نمازجماعت در جایگاهی بلند و استحباب آن مورد تاکید قرار میگیرد. افزون بر آن نمازجمعه مهمترین وظیفه اجتماعی هر مسلمانی میشود به گونهای که عدم حضور در سه هفته پیاپی در عصر حضور ولیالله، نشانهای از نفاق دانسته و معرفی میگردد.
نویسنده در این مطلب با نگاهی گذرا به آئین عبادی سیاسی نمازجمعه، جایگاه و کارکردهای آن را در زندگی مومنان و جامعه ایمانی تبیین کرده است.
معیار ولایت در پذیرش عبادت
شاید بتوان گفت سیاسی و اجتماعیترین دین موجود در جهان، دین اسلام باشد که براساس آموزههای وحیانی قرآن شکل گرفته است. دستورات سیاسی و اجتماعی آن چنان است که کسی نمیتواند دین اسلام را صرفا یک امر شخصی دانسته و به حوزه امور فردی و خصوصی منحصر کند؛ زیرا شخصی و فردی کردن دین اسلام به معنای زدودن مولفههای اصلی است و در نهایت اسلام چیزی شبیه شیر بییال و اشکم و کاریکاتوری مضحک خواهد شد.
خداوند در آیات بسیاری از جمله سوره عصر بر جنبههای اجتماعی بودن دین تاکید کرده است. در این سوره به روشنی بیان شده که تنها راه رهایی از خسران ابدی که همگان گرفتار آن هستند، حفظ جنبههای فردی و اجتماعی دین است. به همان اندازه که لازم است تا انسان، ایمان خویش را با عمل صالح تقویت کند، میبایست با توصیه دیگران به ایمان و عمل صالح، گامهای عملی در مسیر رهایی بردارد. بر این اساس، امر به معروف و نهی از منکر در حوزه اعتقادات و عمل، نه تنها یک فریضه در کنار دیگر فرایض الهی، بلکه عامل رهایی از خسران ابدی شخص است.
همچنین تولی نسبت به حقایق و اهل ایمان و ولایتالله و تبری نسبت به باطل و اهل کفر و ولایت شیطان و طاغوت، از دیگر نمادهای اجتماعی دین است.
از نظر آموزههای وحیانی قرآن، نه تنها ولایت یکی از مولفههای اصلی اسلام و ایمان است، بلکه معیار سنجش درستی ایمان نیز بشمار میرود. به این معنا که هر عمل عبادی را در میزان ولایت قرار میدهند تا ارزشگذاری شود. در روایات معتبر از جمله روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده، آمده است: بنی الاسلام علی خمس علی الصلاه و الزکاه و الصوم و الحج و الولایه و لم یناد بشیء کما نودی بالولایه؛ اسلام بر روی پنج پایه بنا شده است: نماز، روزه، زکات، حج، ولایت؛ و به چیزی ندا داده نشد آنگونه که به ولایت ندا داده شده است. (کافی، ج 2، ص17) هر چند که واژه و اصطلاح ولایت به معنی قرار گرفتن چیزی در کنار چیزی دیگر به نحوی که فاصله میان آن شی با دیگری نباشد؛ ولی در معانی دیگری چون معنای نصرت و یاری، محبت، تصدی امر، تسلط، سیطره، سلطنت و امارت و مانند آن نیز آمده است. بر این اساس در اصطلاح فرهنگ قرآنی هنگامی که از ولیالله یا اولوالامر سخن به میان میآید مراد نوعی تقرب و قرب است که مجوز گونهای خاص از تصرف و مالکیت و تدبیر در امور میشود. در آیات قرآن، ولایت حقیقی، اختصاص به خدا دارد و تنها اوست که هر کسی را به خلافت و جانشینی، ولایت میبخشد. بنابراین، ولایت تنها با انتصاب الهی و اذن او برای دیگری ثابت میشود؛ چرا که منشا و خاستگاه ولایت ولیالله، خداوند است و هر کسی بیرون از دایره اذن و نصب الهی، این مقام را تصاحب کند، غاصب و طاغوت شمرده میشود.
امام صادق(ع) میفرماید: خداوند، عمل ابلیس را به دلیل سجده نکردن او بر آدم نپذیرفت. همچنین این امت عاصی پس از پیامبر(ص) امامی را که نصب کرده بود، ترک کرد. بدین دلیل، عبادت آنان پذیرفته نمیشود و حسنه آنان بالا نمیرود. در ادامه روایت آمده است: اعمال آنان پذیرفته نمیشود، مگر آنکه به دستور خدا عمل کنند و ولایت امامی را که دستور داده است، بپذیرند. (وسائلالشیعه، ص 93، روایت 12 و 14)
امام سجاد(ع) فرمود: اگر کسی به اندازه عمر نوح، عبادت کند، سپس خدا را دیدار کند، بدون ولایت ما، از آن عبادت، سود نمیبرد. (وسائل الشیعه، ج 1، ص 96 روایت 19)
استاد مطهری درباره این روایات چنین میگوید: آیات و روایاتی که دلالت میکند اعمال منکران نبوت یا امامت مقبول نیست، ناظر به آن است که آن انکارها از روی عناد و لجاج و تعصب باشد، ولی انکارهایی که صرفا عدم اعتراف است و منشأ عدم اعتراف هم قصور است نه تقصیر، مورد نظر آیات و روایات نیست. اینگونه منکران از نظر قرآن کریم، مستضعف (اشاره به آیات 96 و 98 سوره نساء) و مرجون الامر (توبه، آیه 106) به شمار میروند. (عدل الهی، مرتضی مطهری، ص 38).
نمازجمعه، بیعت با ولایت
نماز همانگونه که پرسش خداوند است، بیانگر ولایتمداری انسان نسبت به خداوند نیز میباشد. این ولایتمداری میبایست نسبت به ولیالله و خلیفهالله نیز ظهور نماید؛ زیرا اگر چنین نشود، همانند اطاعت ابلیس است که از فرمان الهی سرباز زد و حاضر نشد از خلیفهالله اطاعت کند و فرمان او را بپذیرد.
خداوند در آیه 9 سوره جمعه در بیان فلسفه وجودی نمازجمعه آن را ذکر الله میداند. این بدان معناست که اجتماع عظیم نمازجمعه با آن شرایط خاص امام جمعه، نمادی بزرگ از ذکرالله است؛ زیرا ذکر خداوند تنها به زبان و دل نیست، بلکه میبایست در همه ارکان وجودی انسان جاری و ساری شود. جریان ذکر در جامعه و اجتماع، حرکتی شورانگیز است که همه ابعاد را در برمیگیرد.
حضور هفتگی در نمازجمعه، ذکر شخصی را به ذکر اجتماعی تبدیل میکند و حرکت ذکر را در همه ارکان هستی از جان تا جامعه جاری و ساری میسازد. این گونه است که تاثیر شگرفی به جا میگذارد و آثار آن در همه زندگی بشر بروز میکند. برخی از مفسران ذکر الله را در آیه 9 سوره جمعه به معنای خطبه نماز جمعه گرفتهاند. (مجمعالبیان، طبرسی، ج9 و 10، ص 434؛ روحالمعانی، ج 15، جزء 28، ص 150) این بدان معناست که تبیین مسایل جامعه و تاکید بر روشهای مناسب اسلامی در برآوردن نیازهای مادی و معنوی جامعه و راهنمایی مردم در امور و مسایل اجتماعی، عین ذکرالله است؛ زیرا ذکرالله تنها یاد کرد نام او به زبان نیست، بلکه ذکر الله تبیین اهداف و مقاصد عالی نظام آفرینش و راههای رسیدن به این اهداف است که از طریق ارائه آموزههای شریعت و تبیین راههای ایجاد جامعه و نظام سالم اجتماعی و مانند آن امکانپذیر میباشد. براین اساس در این آیه و نیز آیه 11 سوره جمعه بر لزوم استماع خطبههای نمازجمعه و پرهیز از هر کار سودآور دیگر نهی شده است؛ زیرا بهرهای که از طریق مشارکت در نمازجمعه و شنیدن خطبههای آن به مومنان و جامعه ایمانی میرسد، بیش از هر سودی است که از طریق بازار و تجارت به دست میآید. به این معنا که اگر شخص با حضور در یک حراجی و تجارتی، سودی مادی میبرد، خیلی کمتر از سودی است که از طریق مشارکت در نمازجمعه به دست میآورد؛ زیرا سود حضور در نمازجمعه دارای ابعاد چندگانه سیاسی، اجتماعی، نظامی و همچنین دنیوی و اخروی و مادی و معنوی است. از این رو، مومنان نباید برای سودی هر چند به ظاهر مهم، از سودهای چندگانه محروم شوند و یا جامعه را از آن محروم سازند.
از شرایط نمازجمعه آن است که خود ولیالله یا امامی منصوب از سوی وی در این جایگاه قرار گیرد و مردم را با حقایق هستی آشنا سازد و با دعوت به تقوای الهی، مسیرحرکتهای اجتماعی را تبیین کند. از این رو خطبههای نمازجمعه پیامبر(ص) و امیرمومنان علی(ع) سرشار از مسایل گوناگون از هستی شناسی تا خداشناسی تا انسانشناسی و مسایل اجتماعی و نظامی و سیاسی بود. مردم در این اجتماع عظیم با دیدگاههای توحیدی و سیاسی و اجتماعی رهبری جامعه آشنا میگردند و مواضع خود را با مواضع و دیدگاههای او هماهنگ میسازند. از این رو نمازجمعه تنها دو رکعت نماز هنگام زوال خورشید با شرایطی خاص نیست، بلکه لازم است تا امام جمعه با در دست گرفتن سلاح به معنای نشانه عمل سیاسی و اجتماعی، دو خطبه جایگزین دو رکعت نماز بخواند و مردم را افزون بر دعوت به تقوا، نسبت به امور آگاه سازد. واژه امور که در اولوالامر نیز به کار رفته است، مسائل مربوط یا مرتبط به جامعه است که از آن به عنوان فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و نظامی و اقتصادی و مانند آن یاد میشود. بر این اساس، اولوالامر که منصب نمازجمعه را با ولایت مستقیم الهی در دست دارد، میبایست موضوعات و دیدگاههای خود را درباره هر مسئله به گوش امت برساند و آنان را برای مشارکت جدی دعوت نماید. (نگاه کنید: شرایع الاسلام، ج1، ص 92 و نیز تحریرالوسیله، ج1، ص231)
حضور در نمازجمعه در هنگام حضور امام معصوم(ع) واجب است و لازم است تا تمام نمازها حتی نمازهای جماعت تعطیل شده و مردم در نمازجمعه برای بیعت و شنیدن دیدگاههای ولیالله حضور یابند و اگر کسی سه هفته پیاپی از حضور در نمازجمعه سر باز زند از جرگه اهل ایمان و شهروندان ایمانی جامعه خارج شده و مصداق منافق میشود؛ زیرا این عدم حضور خود گواهی روشن بر مخالفت با رهبری و دیدگاهها و سیره و سنت اوست.
خداوند در آیه9 سوره جمعه، وظیفه جدی هر مومنی را حضور در نمازجمعه با شنیدن اذان آن دانسته و مشارکت در این آئین عبادی سیاسی را لازم برمیشمارد.
خداوند در همین آیه به صراحت از نقش نمازجمعه و اقامه آن در راستای تامین مصالح و منافع مومنان سخن به میان میآورد و افزون بر تاثیر نماز در رستگاری مومنان، از تاثیرات و آثار دنیوی و مادی و معنوی آن در دنیا سخن میگوید. این بدان معناست که حضور در اجتماع بزرگ نمازجمعه از سوی مومنان، افزون بر اینکه تاثیرات فردی به جا میگذارد، آثار شگرف اجتماعی نیز خواهد داشت که از آن جمله فراهم آمدن شرایط عمومی برای جلب مصلحت و منفعت بیشتر مومنان خواهد بود.
مومنان برای اینکه جامعه ایمانی به اهداف خود برسد میبایست با حضور جدی و مشارکت فعال در نمازجمعه، زمینه بهرهبرداری از این اجتماع را فراهم آورند و دولت اسلامی بتواند دیدگاه و نظرات خود را در مسائل مختلف یعنی امور جامعه بیان کند و مردم را با طرحها و برنامهها و سیاستهایش آشنا سازد و آنان را همراه خود نماید. در شرایط خطبهخوانی آمده که خطیب نمازجمعه میبایست ایستاده خطبه بخواند. برای بیان این معنا از کلمه قائم استفاده شده است(سوره جمعه، و نیز احکامالقرآن، جصاص، ج5، ص 344؛ کنز العرفان، ج1، ص 172) این واژه در فرهنگ قرآنی معنای خاص دارد. برپا داشتن و اقامه به معنای اجرایی کردن چیزی است به گونهای که از چیزی از آن غفلت نشود و همهچیز به تمام و کمال تحقق یابد. خطیب با ایستادن، پایداری و تسلط بر موضوعات و مسائل اجتماعی را یادآور میشود و میخواهد بگوید که بر این مسائل ایستادگی میورزد و میخواهد که به مورد اجرا درآید و تا این مسائل اجرایی نشود از پا نمینشیند.
حضور در نمازجمعه بر همه مومنان ضروری است و هر کسی در هر جای شهر است میبایست خود را به نمازجمعه برساند و اگر کار و تجارتی دارد آن را رها کرده و برای حضور سعی نماید.هیچگونه توجیهی برای عدم حضور پذیرفتنی نیست؛ هر چند که با این حضور سودی را از دست بدهد. بدتر اینکه برخی برای تفریح و سرگرم شدن به کارهای بیهوده و لغو لهو و از حضور در نمازجمعه سر باز میزنند و مثلا روز جمعه به جای نمازجمعه به گردش و تفریح میپردازند؛ وضعیت این افراد از نظر قرآن بدتر از کسانی است که برای عدم حضور توجیهی چون تجارت و سود مادی دارند. از این رو خداوند سرگرم شدن به کارهای لغو و لهو به جای عدم حضور را مذمت و سرزنش میکند. (جمعه، آیات 9 و 11) البته این سخن، به معنای مذموم بودن گردش و تفریح هدفدار در روز جمعه نیست بلکه باید امور تفریحی و را به بعد از مشارکت در نمازجمعه موکول کرد.
حضور در گردهمایی هفتگی نمازجمعه برای بیعت با ولایت و شنیدن دیدگاهها و نظرات حکومتی وی، زمینه مشارکت فعال جامعه در همه مسائل و امور را سبب میشود و یکی از مهمترین ابزارهای مشارکتدهی مردم در مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه است. از این رو اهتمام ویژهای برای حضور همگانی در آیات قرآنی دیده میشود؛ زیرا با حضور در اجتماع عبادی سیاسی نمازجمعه، هر کسی با مسائل و مشکلات جامعه آشنا میشود و برای او دغدغههای اجتماعی پدید میآید و زمینه برای حضور و مشارکت فعال در جامعه فراهم میشود. فردی که در نمازجمعه شرکت میکند از مسائل مختلف جامعه آگاه میشود ناخواسته خواهان مشارکت در امور میشود. اینگونه است که نمازجمعه در فرهنگ اسلامی به عنوان یک نماد از مشارکت فعال سیاسی تلقی میگردد؛ زیرا درجه حساسیت عمومی را افزایش میدهد و جامعه را با مسائل خود درگیر میسازد و مشارکت فعال آنان را موجب میشود. بنابراین، به طور طبیعی رابطه میان امت و امام افزایش مییابد و سلامت جامعه و قدرت و امنیت دولت و ملت نیز تضمین میشود.