اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

واکنش های روانی احساس گناه

بسم الله الرحمن الرحیم

بدتر از گناه، احساس گناه است که گناهکار را می آزارد و جانش را به لبش می رساند. در حقیقت بازتاب های روانی گناه است که کنش ها و واکنش روانی را در شخص بر می انگیزد و شخص را آرام نمی گذارد و در قلبش احساس تنگی، سوزش، سنگینی و مانند آن می کند.

قرآن در آیات چندی به حوزه روان شناختی گناه توجه داشته و تحلیلی از وضعیت گناهکار و آثار روانی آن به دست می دهد که می تواند آموزنده باشد؛ زیرا بسیاری از روان شناسان بر آن هستند که بیماری های روانی برخاسته از گناه  را به گونه ای درمان کنند که نه تنها درمان نیست، بلکه آسیب ها و پیامدهای جدی بر شخص بلکه جامعه دارد و موجب گستاخی و هنجارشکنی افراد درمان جو می شود. نویسنده بر اساس توصیف، تحلیل و توصیه های قرآنی بر آن است تا این مساله را از زوایه آموزه های قرآنی تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذارنیم.

آثار روانی گناه

گناه در اصطلاح قرآنی به رفتاری گفته می شود که بر خلاف شریعت باشد. از این روست که حتی ترک واجبات با آن که عمل نیست بلکه ترک عمل است، به عنوان گناه معرفی می شود. در آیات قرآنی برای بیان این مفهوم از واژگان و اصطلاحاتی چند چون «حوب»، «ذنب»، «جرم»، «اثم»، «ثقل»، «سيّئه»، «عصى»، «طغى»، «وزر»، «خطأ»، «فاحشه»، «حِنث»، «اقتراف»، «فجور»، «منكر»، «كبيره»، «صغيره»، «لمم» و مشتقّات آنها استفاده شده است. البته هر یک از این واژگان ناظر به نوع یا حالتی خاص از گناه اشاره دارد؛ ولی در هر حال همه آنها تحت عنوان عمومی گناه قرار می گیرد که آثار و تبعاتی بر آن در دنیا و آخرت و نیز جسم و جان مترتب می شود. برخی از گناهان به عنوان جرم مجازات کیفری در دنیا به دنبال دارد که از آن جمله قتل و زنا و مانند آن است؛ برخی دیگر به عنوان گناهان کبیره، مجازات دوزخ بلکه دوزخ ابدی را به همراه می آورد و برخی دیگر تنها مجازات اندک را به دنبال دارد که می تواند به فشار قبر و مانند آن محدود شود.

البته باید توجه داشت که گناه یک حالت روحی و روانی است که در انسان ظاهر می شود؛ زیرا وقتی به انسان این حالت دست می دهد که از نوعی آگاهی و شناخت برخوردار باشد که این عمل خلاف فطرت، طبیعت، قانون و مانند آن باشد؛ اما اگر انسان نسبت به خلاف بودن آن آگاهی و شناخت نداشته باشد، چنین حالتی به انسان دست نمی دهد.

به نظر می رسد که آن چه انسان را بیش تر از خود گناه تحت تاثیر قرار می دهد،‌ احساس گناه و گناهکار بودن است؛ به این معنا که وقتی احساس می کند که برخلاف فطرت، طبیعت، قانون عقل و شرع و عقلاء رفتار می کند، احساس گناه به سراغ او می آید و وجدانش را می آزارد.

البته از آن جایی که ساختار احکام اسلامی بر فطرت انسانی است،(روم، آیه 30) طبیعت سالم انسان که بر فطرت است، نسبت به مخالفت های شرعی، واکنش منفی نشان می دهد و آن احساس به سراغ آدمی می آید؛ زیرا خداوند چیزهایی را واجب یا حرام کرده و در قالب احکام شرعی بیان نموده که موافق یا مخالف فطرت و طبیعت بشر است و در متعلق حکم مصالح و مفاسدی است که رعایت آن ها سلامت جسم و روان آدمی تضمین می کند. البته برخی از احکام اسلامی ارتباطی به این مساله ندارد و تنها هدف و حکمت تعبدپذیری و اطاعت پذیری بشر است؛ اما اکثریت بلکه غالب قریب به اتفاق احکام اسلامی ناظر به متعلقات آن است؛ چنان که در قاعده اصولی گفته شده که : ان الاحکام الشرعیه تابعه للمصالح و المفاسد ؛ احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد است. البته عقل تمام و کمال این ها را درک می کند، ولی عقول ضعیف یا متوسط قدرت ادارک این مساله را ندارد؛ از این روست که یک قاعده دیگر اصولی می گوید: الاحكام الشرعيه الطاف فى الاحكام العقليه؛ احکام شرعی الطافی نسبت به احکام عقلی است. به این معنا که اگر عقل کاملی در میان بود به همین احکام شرعی حکم می کرد؛ ولی از آن جایی که عقول متوسط یا ناقص است، احکام شرعی الهی برای کمک و لطف به احکام عقلی وارد شده است. پس فطرت بشر به طور طبیعی نسبت به احکام شرعی همانند احکام عقلی واکنش نشان می دهد و همان طوری که مخالفت عقل را برای جسم و جان خود زیان آور می داند، مخالفت با احکام شرعی را زیانبار می داند. از این روست که احساسی که نسبت به مخالفت با احکام عقلی در آدمی بر انگیخته می شود نسبت به احکام شرعی نیز دارد.

البته از آن جایی که مخالفت با احکام شرعی، مجازات و کیفر ابدی اخروی و تهدیدهای الهی را نیز به همراه دارد، این احساس تقویت می شود؛ زیرا اگر بداند که مخالفت با احکام شرعی تنها آثار زیانبار جسمی و جانی دنیوی را به همراه دارد، چنین احساس قوی نسبت به مخالفت با آن نخواهد داشت؛ اما همین تهدیدهای اخروی و آثار زیانبار اخروی است که احساس گناه را در شخص تقویت می کند و می کوشد به هر شکلی شده از آن رهایی یابد.

احساس سنگین گناه

از نظر قرآن گناه آثار بسیاری دارد که از جمله آن ها آثار روحی و روانی گناه است که شخص را می آزارد و چنان سنگینی، تنگی، سوز و سوزشی در شخص بر می انگیزاند که نمی تواند خود را از آن رها سازد. گناه واقعا آتشی در درون آدمی ایجاد می کند که سوزش آن را شخص در خود می یابد. این که در آیات قرآنی چون آیات 6 و 7 سوره همزه بیان شده که آتشی در درون در قیامت بر پا می شود ، این آتش با گناه در همین دنیا ایجاد شده است؛ زیرا قیامت تجسم اعمال آدمی در دنیاست. پس اگر کسی چشم برزخی یا چشم بصیرت قیامتی داشت، می توانست پرده ها را کشف کرده و کنار زند و ملکوت آن گناهان را رویت کند. در این صورت می دید که غیبت کردن چیزی جز خوردن گوشت زنده غیبت شونده نیست.(حجرات ، آیه 12) از همین روست که عائشه پس از غیبت گوشتی را قی می کند. در روایات است که روزی عایشه با دست به  زن قد کوتاهی اشاره کرد و پیامبر(ص) به او فرمود:چراغیبت او را کردی؟ قِی کن.عایشه هم قِی کرد و تکه ای گوشت از دهانش بیرون جهید.

گناه موجب می شود که انسان احساسات نامتعارف در خود داشته باشد. از جمله این احساسات می توان به تنگی در سینه و فشاری اشاره کرد که گویی احساس خفگی می کند. بی تابی و کم حوصله گی از عوارض احساس گناه است. احساس پیشمانی و ندامت که حالتی روحی و روانی است که پس از گناه و احساس آن دست می دهد. احساس گناه هم چنین موجب می شود که دلش تاریک شود و گویی چراغی در دلش خاموش یا دفن شده است.(شمس، آیات 7 تا 10)

احساس تحیر و سرگردانی(مائده، آیات 21 تا 26؛ حجر، آیات 58 و 72؛ شعراء، آیات 222 تا 225) ، احساس خواری و ذلت(بقره، آیه 61؛ آل عمران، آیه 112 و آیات دیگر)، احساس بی خردی و سفاهت(یوسف، آیات 32 و 33)، خجالت و شرم(طه، آیات 121 تا 123)، احساس تاریکی و ظلمت در درون(یونس، آیه 27) و نومیدی و یاس(زمر، آیه 53) از بازتاب های روانی گناه و احساس آن است.

آثار روانی و روحی گناه بیش از آثار مادی و جسمی آن شخص را می آزارد و دنیا را براو سخت و تنگ می کند، گویی در ظلمات قرار گرفته و یا شاهینی از آسمان او را ربوده و به آسمان برده و در آن جا ساخته است بی آن که پا در جایی محکم قرار گرفته و یا دست به دستاویز استوار آویخته باشد. همین وضعیت آسیب های روحی و روانی زندگی را بر شخص سخت می کند و گاه فشار آن چنان سخت و سهمگین است که نه تنها دچار افسردگی می شود و آرامش و آسایش خود را از دست می دهد بلکه دست به خودکشی می زند. وجدان بیداری که شب و روز او را می آزاد و نمی گذارد آرام و قرار بگیرد. از این روست که گاه قاتل خود را معرفی می کند تا مجازات شود و از احساس گناه و فشار سهمگین آن رها شود و یا دست به توجیه و شبهه سازی می زند تا خود را گول زند و آرام کند.

البته همه این ها زمانی است که فطرت هنوز بیدار و وجدان و فطرت دفن و دسیسه نشده باشد تا فجور و گناه کردن برای او آسان شده باشد؛‌زیرا وقتی قلب بسته و مهمور شده دیگر احساس گناه رخت می بندد.(شمس، آیات 7 تا 10 و آیات دیگر)

 توجیه و تشابه، راههای رهایی از احساس گناه

به هر حال، آن چه هر گناهکاری را می آزارد و گناه کردن را برای او سخت می کند همین احساس گناه است. این جاست که بسیاری بر آن هستند که این احساس گناه را از میان بردارند. قرآن رفتارهایی را بیان می کند که افراد برای رهایی از احساس گناه در پیش می گیرند. مهم ترین رویه هایی که انسانها در این مقام در پیش می گیرند توجیه و تشابه سازی است.

  1. شبهه سازی : نخستین گامی که افراد برای رهایی از احساس گناه و باز شدن دست خود در انجام گناه و مخالفت با قانون و شریعت انجام می دهند، این است که به شبهه سازی و شبهه پردازی اقدام می کنند. خداوند در آیات 1تا 5 سوره قیامت بیان می کند که یکی از علل اصلی شبهه کردن در عقاید اسلامی مانند وجود معاد و حساب و کتاب قیامت، آن است که اینان می خواهند جلوی خودشان را باز بگذارند و هر گونه رفتار فجور آمیز و مخالفی را انجام دهند. در حقیقت شهوت عملی است که آنان را به اختراع شبهه علمی می کشاند و به اقسام گوناگون به تمام مبانی و اصول اشکال وارد می کنند. بسیاری از شبهاتی که در جامعه مطرح می شود از سوی کسانی است که می خواهند احساس گناه را در خود از بین ببرند و بی مشکل وجدانی هر کاری را بکنند. این که درباره حجاب این همه شبهه سازی می شود برای آن است که شخص به طور فطری از این که عروسکی در دست دیگران باشد، آزرده خاطر است، ولی برای رهایی از این احساس درونی و روانی به شبهه سازی می پردازد تا خودش را از مشکل روانی احساس گناه نجات دهد؛ چرا که این عقل است که حکم به اموری چون دین داری و حیا و عفت می کند و وقتی شخص می خواهد بی حیایی و بی عفتی کند، احساس سفاهت و بی خردی می کند، پس در این اندیشه می شود که خود را از آن برهاند پس به شبهه سازی می پردازد و می گوید چه کسی گفته که بی حیایی و بی عفتی عیب و رفتار حیوانی است. چه کسی گفته عریان شده بد است و پوشش خوب است؟ چرا ما نباید مانند جانوران و حیوانات عریان باشیم و پوششی داشته باشیم؟ این که تمدن در عریانی و لختی است و مردمان متمدن خودشان را از تابوی لباس و حیا و عفت رهانیده اند و دیگر احساس گناه نمی کنند. پس ما باید مانند این مردمان متمدن باشیم. این گونه سخنان و شبهه سازی و شبهه پردازی برای آن است که شخص می خواهد خود را از فشار سنگین احساس گناه رها کند.
  2. توجیه گری: رویه دیگری که افراد برای رهایی از فشار وجدان و احساس گناه فطری در پیش می گیرند، توجیه کردن اعمال و رفتار خود است تا آن را عقلانی، شرعی و قانونی جلوه دهند. این جاست که به عذر تراشی می پردازند و کار زشت خود را به گونه ای جلوه می دهند که گویی دارای وجاهت قانونی و شرعی و عقلی است. خداوند بیان می کند که انسان هر چند که بخواهد از این روش برای رهایی از فشار سهمگین گناه و احساس آن رهایی یابد، به خطا رفته است؛ زیرا هر چند که توجیه و عذر تراشی و بهانه تراشی کند و بخواهد خودش را گول بزند، این اتفاق نمی افتد؛‌زیرا فطرت انسان بیدار و وجدانش هوشیار است و او را می آزارد. خداوند در سوره قیامت پس از این که روش نخست را تبیین می کند که چگونه افراد برای رهایی از فشار وجدان و فطرت به شبهه سازی علمی می پردازند تا شهوت عملی خود را توجیه کنند و خود را برهانند،‌ به عذرتراشی و بهانه تراشی می پردازند تا توجیه و وجهی برای کار خطا و غلط خودشان بیابند. اما با این همه هر کسی به خوبی خودش را می شناسد و نیت باطنی اعمالش را می داند هر چند که بخواهد با توجیه و عذر تراشی از آن رهایی یابد.(قیامت، آیات 14 و 15) همین بصیرت و دانش شهودی به خود و نیت و اعمال است که اجازه نمی دهد تا عذرتراشی و توجیه گری ها تاثیر مثبتی را به جا بگذارد هر چند که به ظاهر شخص آرام می گیرد ولی در باطن هم چنان احساس سنگین و سهمگین گناه روح و روانش را می ازارد.

دل های مرده از گناه و روان شناسی باطل غربی

افرادی که گناهی مرتکب می شوند و احساس گناه روان آنان را به هم می ریزد گاه آن اندازه قدرت و شناخت دارند که بخواهند برای خود توجیه پردازی و شبهه سازی علمی کنند تا از رنج و فشار سهمگین گناه رهایی یابند؛ اما بیش تر مردم به ویژه جوانان این گونه نیستند. از این روست که دچار افسردگی و روان پریشی می شوند و رفتارهای نامتعارف و نامتعادلی را در پیش می گیرند.

دختران و زنانی که گناه جنسی را مرتکب می شوند، بیش از دیگران در معرض خطر بیماری های روحی و روانی هستند. لطافت روح و روان ایشان موجب می شود که به سرعت واکنش هیجانی نشان دهند و دچار افسردگی شوند. روان شناسانی که در مکتب روان شناسی غربی نه اسلامی تربیت یافته اند، تلاش می کنند تا این احساس گناه را از میان بردارند. از این روست که به در مقام شیطان نشسته و به ایشان توصیه می کنند که احساس گناه را کنار بگذارند و با مساله خیانت جنسی و یا مانند آن کنار بیایند و آن را از حق و حقوق خود بدانند. یعنی همان کاری که نسبت به بی حجابی و نشست و برخاست با نامحرم در پیش گرفته اند و آن را امری عادی و طبیعی جلوه می دهند تا این گونه احساس گناه را از میان بردارند، بر آن هستند که با شبهه سازی علمی، شهوت های عملی دیگران را توجیه کرده و آسیب های طبیعی روانی برخاسته از گناه را به قول خودشان درمان کنند. در مراکزی که روان شناسان مکتب غربی حضور دارند، بیش ترین شیوه درمان افسردگی ها و بیماری های روانی برخاسته از گناه را از راه تشکیک و شبهه افکنی در اصل گناه بودن انجام می دهند. این گونه است که نه تنها مجوزی برای انجام گناه پیشین صادر می کنند بلکه حتی با تشویق به گوش دادن موسیقی های خاص آنان را به سمت و سوی گناه بیش تر سوق می دهند تا بی هیچ احساس گناهی هر گناه دیگری را مرتکب شود.

این رویه درمانی که روان شناسان مکتب غربی در پیش گرفتند نه تنها به درمان فرد در اصل کمکی نمی کند بلکه او را در ورطه نابودی بیش تر می کشاند بلکه نابهنجاری های اجتماعی را دامن می زند. این گونه است که مرد و زنی که به خانواده و اصول همسرداری خیانت کرده،‌مجوزی علمی پیدا می کند که به آن ادامه دهد؛ زیرا درمانگر درمانجو را به گونه ای پرورش داده که دیگر احساس گناه نکند.

در حالی که در روان شناسی اسلامی رویه ای دیگر در پیش گرفته شده است. به این معنا که اصل گناه بودن و احساس گناه از میان نمی رود، بلکه به شخص آموزش داده می شود که اگر هر گناهی کرده ای قابلیت آن را دارد که توبه کرده و با استغفار به خدا و انابه و تضرع به درگاه الهی خود را از آثار گناه در امان نگه دارد. در حقیقت توبه راهی است که درمان گر اسلامی توصیه می کند تا نه تنها احساس گناه هم چنان بماند و شخص به نابهنجاری دامن نزند و یا به افزایش شمار و تنوع نابهنجاری ها کشیده نشود، بلکه خود را چون کودکی احساس کند که هیچ گناهی نکرده و پاک از هر آلودگی و گناهی است. در روان شناسی اسلامی، با شهبه افکنی و توجیه گری تلاش نشده تا گناه کم اهمیت جلوه داده شود و احساس گناه از شخص حذف شود، بلکه تلاش بر آن است که همان چراغ فطرت و وجدان که صیانت نفسانی را موجب می شود  هم چنان در دل فروزان باشد ، ولی اثار گناه از میان برود؛ زیرا توبه اصل گناه را نمی زند بلکه آثار آن را از میان می برد.

اما در روان شناسی غربی دل های درمان جو را می میرانند و چراغ فطرت و وجدانش را خاموش می کنند تا فجور بیش تری را داشته باشد و با خیالی آسوده به هنجارشکنی و گناه بیش تر و متنوع تر رو آورد. یعنی همان کاری که شخص با شبهه افکنی و توجیه گری بر آن بود تا آزادی مطلق را برای فجور و بی بندباری به دست آورد(قیامت، آیات 1 تا 16) این روان شناسان مکتب غربی برای درمان جو انجام می دهند تا او بتواند با خیالی آسوده و ارام به گناه و فجور و بی بندباری بپردازند و قانون شکنی را یک حق طبیعی برای خود بداند.

به هر حال،‌ تفاوت های ماهوی میان دو مکتب اسلامی و غربی در روان شناسی را می توان در درمان مسایل از جمله احساس گناه شناسایی و ردگیری کرد. این تنها یک نمونه از تفاوت های ماهوی روان شناسی اسلامی و غربی است. اگر بخواهیم بیش از این به دیگر مسایل مورد اختلافی بپردازیم مثنوی هفتاد من کاغذ شود که بیرون از حوصله این مقال است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا