اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

قرب و بعد اشراقي خدا

قرب و بعد، يا مکاني است يا معنوي. در قرب و بعد مکاني دو طرف به همان ميزان که يکي از ديگري دور است آن ديگري هم به همان ميزان دور است. مثلافاصله ديوار تا ستون اگر پنج متر باشد، فاصله ستون تا ديوار نيز پنج متر خواهد بود؛ اما در قرب و بعد معنوي هميشه اين گونه نيست؛ يعني گاهي اوقات اين گونه است و گاهي اوقات يک طرفه است. به اين معنا که ممکن است يک طرف نزديک باشد در حالي که طرف ديگر بعيد باشد.

    اگر بخواهيم در اين باره تمثيل بزنيم شايد تمثيل بينا و کور مناسب باشد. دو دوست که يکي بينا و ديگري کور است در کنار هم هستند. اين مي ببيند ولي آن نمي ببيند و به همين ميزان از احساس و عواطف ارتباطي خود آگاه نيست. دوست بينا در جاي نزديک به او نشسته و او را نظاره مي کند و از حضور دوستش بهره مي برد، ولي کور با آنکه آنجا در همان نزديکي نشسته است، به سبب اينکه نمي ببيند از لذت حضور بي بهره است.
معني تقرب به خدا
    اين اضافه اي که ميان انسان و خداست از همين قبيل است. با آنکه خداوند در قرب ما بلکه اقرب به ماست، ولي ما از قرب او بي خبريم. مانند همان کوري هستيم که حضور دوست خود را احساس نمي کنيم و از اين حضور لذت نمي بريم. اينکه گفته شده به خدا تقرب بجوييم به اين معنا نيست که خداوند مانند آن ستون و ديوار از ما دور است و ما بايد به او نزديک شويم، بلکه به اين معناست که ما چشم خود را بگشاييم و قرب حضور خداوندي را درک کنيم و از آن لذت ببريم، زيرا خداوند بسيار به ما نزديک است و همه وجود ما شاني از شئونات الهي است. از اين رو خداوند مي فرمايد:او از رگ هاي گردن خودمان به ما نزديک تر است(ق، آيه 16)؛ زيرا اگر هستي است همان هست اوست و هست ما تنها بخشي از هستي و شئونات اوست.لذاما بايد چشمان خود را بگشاييم و از کوري و نابينايي نجات يابيم تا به جاي ندا کردن و فرياد خدايا خدايا کردن، زمزمه و نجوايي کنيم که خودمان هم نتوانيم بشنويم؛ زيرا اگر خوب بنگريم مي بينيم که قريب است و دور نيست.(بقره، آيه 186) پس مسافتي ميان ما و خدا نيست تا بپيماييم، بلکه حرکت از خودمان به معناي رسيدن به خداست؛ چنان که امام سجاد(ع) مي فرمايد: «اَنَ‏ الرَّاحِلَ اِلَيْكَ قَريبُ الْمَسافَةِ».( بحارالانوار، ج95، ص83)
    اينکه در روايات از ما خواسته شده که نخست در شکل منادات(ندائي)، خداوند را به صورت «يارب» صدا کنيم و سپس در قالب مناجات، حرف ندا را حذف کرده و «رب» بگوييم، براي اين نيست که خدا در آغاز دعا از ما دور بوده و وقتي سخن و نيايش ما را شنيد نزديک شده وديگر نيازي به ندا نيست، بلکه به آن دليل است که ما دوريم و خدا را به حضور اشراقي اش نمي بينيم و از همين رو، احساس جدايي مي کنيم؛ وگرنه از همان آغاز بلکه هميشه خدا در ذات و جان ما حضور داشته است و هرگز دور نبوده است تا نزديک شود، بلکه ما کور بوده ايم و دور معنوي هستيم و نمي بينيم و همانند کوران فرياد ندا برمي داريم. به قول عارف شاعر که خوش سروده است بايد گفت:
    کي رفته اي ز دل که تمنا کنم تو را؟
    کي بوده اي نهفته که پيدا کنم تو را؟
    غيبت نکرده اي که شوَم طالب حضور
    پنهان نگشته اي که هويدا کنم تو را

روزنامه كيهان، شماره 20813 به تاريخ 12/4/93، صفحه 6 (معارف)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا