اجتماعیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیمعارف قرآنیمقالات

مسلمان کشی به نام دین از نظر قرآن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

یکی از رفتارهای زشت و گناهان کبیره، بردارکشی و بدتر از آن بردارکشی دینی یعنی مسلمان کشی است. شاید نخستین برادرکش قابیل باشد که برادرش را کشت؛ جالب این است که این برادرکشی در خصوص انجام یکی از شعائر الهی رخ داده است که بیان کننده برادرکشی ایمانی نیز است؛ زیرا هر دو انجام یکی از مناسک و شعائر الهی پرداختند ولی به سبب بی تقوایی از قابیل قبول نشد و همین مساله حسادت و کینه هابیل را بر انگیخت و بردارخونی و دینی خویش را کشت. قرآن گزارش می کند که در میان یهودیان این رویه بسیار شیوع و رواج داشت و از آن جایی که امت اسلام به همان بلایا و ابتلائات یهودیان مبتلا می شوند، اینان در طول تاریخ همانند آنان رویه مسلمان کشی را در پیش گرفتند و مصیبت های بزرگ را رقم زده اند، در حالی که مرتکبان این گونه اعمال ضد انسانی، به دوزخ وعید داده شده اند.

نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا به تبیین علل و عوامل و آثار دنیوی و اخروی مسلمان کشی بپردازد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

قتل بی گناهان ممنوع

از نظر عقل و وحی قتل هر انسانی مگر به حکم قصاص یا جلوگیری از فساد، حرام و گناه بزرگ است. از این روست که از نظر حقوقی و فقهی قتل عمدی بی گناهان، کیفردنیوی و مجازات اخروی سنگینی را به دنبال دارد.(بقره، آیات 83 و 85) پس قتل عمدی هر انسانی بی دلایل مشروع عقلی و شرعی، موجب قصاص در دنیا و آتش دوزخ در آخرت می شود.

نخستین قتل بی گناهان قتل هابیل است که توسط بردارش قابیل کشته شد. البته در قرآن نام این دو تن نیامده و بر اساس روایات تفسیری این دو نام مطرح شده است. آن چه در قرآن است این که دو فرزند آدم به دلیل حسادت دیگری را می کشد؛ زیرا وقتی این دو در یک آیین مذهبی شرکت می کنند، عمل عبادی یکی از آن دو به سبب نیت ناپاک پذیرفته نمی شود و عمل آن دیگری به سبب تقوا مقبول درگاه ایزدی می شود. این گونه است که حسادت قابیل برانگیخته شده و برادر بی گناهش را می کشد.(مائده، آیات 27 تا 30)

این گونه رفتار به دلیل این که فساد و تباهی را در جهان پدید می آورد و نسل بشریت را تهدید می کند، از سوی خداوند به عنوان گناه بزرگ و کبیره معرفی و به قاتل وعده دوزخ داده شده است. از نظر خداوند کشتن هر بی گناه از نوع بشر به منزله کشتن همه بشریت است؛ چنان که نجات جان هر یک به معنای زنده کردن همه بشریت است.(مائده، آیه 32)

پیشینه تاریخی قتل هم کیشان

قتل هر انسانی از نظر حقوقی در اسلام جرم است و مجازات و کیفر دنیوی آن قصاص است، مگر آن که اولیای دم قاتل را ببخشند و یا دیه بخواهند. اما بخشش اولیای دم و یا گرفتن دیه به معنای پاک شدن شخص از گناه نیست. از این رو در اسلام آمده که شخص اگر توبه نکند مجازات اخروی آن که همان دوزخ است برای او ثابت خواهد بود. پس از نظر اسلام قتل به عنوان جرم کیفر دنیوی و به عنوان گناه مجازات اخروی را به دنبال خواهد داشت و تا زمانی که شخص توبه نکند از مجازات اخروی رهایی نخواهد یافت. توبه یک حالت نفسانی و عمل باطنی است که تنها شخص و خداوند از آن آگاه است. پس تا زمانی که توبه نکند و ندامت و پشیمانی در او پدید نیاید و از خداوند بخشش نخواهد و استغفار نکند، مجازات اخروی یعنی دوزخ برای او ثابت خواهد بود.(فرقان، آیات 68 تا 70؛ بروج، آیات 4 تا 10)

این رفتار مجرمانه و گناه، دارای پیشینه تاریخی طولانی است؛ زیرا هم نوع کشی بلکه هم کیش کشی پیشینه به درازای حضور انسان در زمین دارد. چنان که آمد نخستین هم نوع کشی و هم کیش کشی را می بایست در فرزندان آدم(ع) ردگیری و شناسایی کرد.

با آن که خداوند قوانین سخت گیرانه ای را در این باره وضع کرد و مجازات و کیفر سنگینی را نیز بیان نمود، با این همه، متاسفانه در طول تاریخ این عمل زشت همواره ادامه و استمرار داشته است.

البته برخی از اقوام نه تنها به هم نوع کشی در چارچوب توجیهات دینی پرداختند، بلکه از آن جایی که در قساوت قلب و سنگدلی دست همه را از پشت بسته اند، به هم کیش کشی نیز پرداختند. قرآن گزارش می کند که در میان اقوام دیگر جنایتکار چون فرعون و فرعونیان قتل هم نوع رواج داشته و فرعونیان فرزندان غیر قبطی ها یعنی سبطی ها و اقوام دیگر را می کشتند و ذبح می کردند و گردن می زدند. در این راه آنان چونان فساد و تباهی می کردند که به کودکان زاده و نزاده در زهدان مادران نیز رحم نمی کردند.(بقره، آیه 45؛ اعراف، آیات 141 و 127؛ ابراهیم، آیه 6)

اما بدتر از فرعونیان قبطی این یهودیان سبطی بودند که حتی به هم کیش خود رحم نمی کردند و هماره دنبال بهانه ای بودند تا نه تنها پیامبران خودشان را بلکه مسلمانان هم کیش خود را بکشند و فرزندان و زنان هم کیشان خود را برای مقاصد و منافع مادی دنیوی به اسارت گیرند.(بقره، آیات 61، 83 ، 87 و 91؛ آل عمران ، آیات 112، 181 و 183)

از آن جایی آیات قرآنی برای عبرت نازل شده است، می توان دریافت که این رویه زشت پیامبرکشی، امام کشی و هم کیش کشی در میان مسلمانان در شریعت آخرت زمانی نیز به شدت رواج خواهد داشت؛ زیرا آیات قرآنی برای بیان تاریخ نیست بلکه به این معناست که چنین رویه ای در امت های آخر زمانی رواج خواهد داشت و لازم است به اموری که در آخر زمان رواج خواهد یافت پرداخته شود. از آن جایی که سلوک مسلمانان به یهودیان بیش از دیگر امت ها شباهت خواهد داشت، خداوند در آیات قرآنی بیش از همه به رفتار و کردارهای امت یهود پرداخته تا به مسلمانان آخر زمانی هشدار دهد.

جالب این است که پیامبر(ص) بارها و بارها به این نکته توجه داده که سلوک مسلمانان از امت خویش همانند سلوک یهودیان خواهد بود. از تفسیر علی بن ابراهیم وارد شده که امام(ع) در ذیل آیه 19 سوره انشقاق از رسول گرامی اسلام(ص) نقل می کند که حضرت می فرمایند: طابق النعل بالنعل؛ یعنی شما از طریقه و روش و رفتار کسانی که قبل از شما بوده اند تبعیت می کنید و این تبعیت آن قدر شدید است که وجب به وجب و ذراع به ذراع پا جای پای آنها می گذارید، سپس اصحاب از حضرت سؤال می کنند «الیهود و النصاری تعنی یا رسول الله؟» اینکه می فرمایید شما از امت های پیشین و گذشتگان به این شکل تبعیت می کنید آیا منظور شما یهود و نصاری است؟ حضرت فرمودند: «فمَن؟» اگر یهود و نصاری نیستند پس منظور کیست. در ادامه حضرت می فرمایند: «فیکون اول ما تنقصون من دینکم الأمانة و آخره الصلوة» یعنی اولین چیزی که شما آن را از دین کنار می گذارید امانت است و اخرینش نماز است.

امام صادق(ع) از پدرانش روایت می کند : قال رسول الله(ص): کل ما کان فی الامم السابقة فإنّه یکون فی هذه الامّة مثل حذو النعل بالنعل؛ طابق النعل بالنعل آنچه را که در امت های گذشته واقع شده در این امت هم واقع می شود.

در صحیح بخاری از ابی سعید خدری، ابوهریره و عمرو عاص نقل شده است که فرمود: لتتبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً بشبرٍ و ذراعاً بذراعٍ؛ همانا شما وجب به وجب و ذراع به ذراع از سنت های پیشینیان خود پیروی می کنید.

پس امت اسلام همانند یهودیان اقدام به هم کشتن هم کیشان خواهند کرد و حتی در این میان به علمای اسلام که در حکم پیامبران بنی اسرائیل هستند نیز رحم نمی کنند.(عُلماءُ أُمتی کأنْبیاءِ بنی‌إسرائیل؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲، ص ۲۳)

رضایت مندی و یا سکوت از قتل به معنای شراکت در قتل

هر گونه حمایت هر چند قلبی نسبت به کسانی که همانند یهودیان به هم کیش کشی رو آورده اند به نام خدا و اسلام برداران ایمانی خویش را می کشند، به معنای شراکت در قتل خواهد بود و آثار و تبعات آن، در آخرت برای آنان ثبت خواهد شد و خداوند آنان را در دوزخ آتشین خویش مجازات می کند؛ زیرا خداوند بارها در قرآن می فرماید که رضایتمندی به کاری معنای مشارکت در آن کار است.

جالب این که غیر از روایات بسیاری که در این باره وارد شده است‌، خداوند در آیاتی از جمله آیات 77 سوره اعراف و 65 سوره هود و 14 سوره شمس می فرماید که به دلیل رضایت مندی قوم هود از کشتن ناقه صالح(ع) همه آنان به عنوان کشندگان ناقه مجازات شدند و به عذاب سخت دنیوی و اخروی گرفتار آمدند. با آن که پی کننده و قاتل ناقه یک نفر یعنی شقی ترین ایشان بود، ولی به سبب همان رضایتمندی آنان به عنوان شریک مجازات شدند.

خداوند در آیاتی از جمله 91 سوره بقره و 183 سوره آل عمران، یهودیان عصر نزول قرآن را به سبب همان رضایتمندی به قتل پیامبران و هم کیشان به عنوان قاتلان آنان معرفی می کند. از این روست که خداوند در اين آيات، كار پدران و پيشينيان آنان را به آنان نسبت داد كه بر اساس يك احتمال به سبب رضايت آنان به فعل پدران و پيشينيان است. (مجمع البيان، ج 1 – 2 ، ص 316) پس از آن جایی که يهود معاصر پيامبر(ص) راضى به قتلى بودند كه به دست اجداد آنها صورت گرفته بود، خداوند قتل را به آنها مستقيماً نسبت داده می توان دریافت که هرگونه رضایتمندی نسبت به کار خیر و شر به معنای مشارکت و شراکت در آن کار است.

غیر این موارد می توان شواهد دیگری را نیز به دست آورد.

از این بدتر آن که کسانی که کم تر از این را نیز راضی باشند یعنی سکوت کنند و در برابر گناه و جرم امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند، به عنوان شریک تلقی می شوند. به عنوان نمونه در داستان اصحاب سبت کسانی که سکوت کرده بودند از نظر خداوند شریک قلمداد شده و در همین دنیا مجازات می شوند. به این معنا که از نظر خدا و قرآن،‌ کم تر از رضایت مندی باطنی و همراهی قلبی نیز موجب عذاب می شود. از این روست که سکوت و ترک امر به معروف و نهی از منکر به معنای شراکت تلقی می شود و همه قوم مسخ شده و به هلاکت می رسند با آن که تنها گروهی به قانون عمل نکرده و بر خلافت حکم حرمت به ماهی گیری در روز شنبه اقدام کرده بودند؛ چرا که بر اساس گزارش قرآن از آن قوم تنها گروهی که امر به معروف و نهی از منکر کردند نجات یافتند و بقیه هلاک شدند. (اعراف، آیات 164 تا 166)

این بدان معناست که نه تنها رضایتمندی بلکه حتی سکوت و ترک امر به معروف و نهی از منکر شخص را در جرگه گناهکاران و قاتلان قرار می دهد و مجازات و کیفر دنیوی و اخروی را برای او به همراه خواهد آورد. البته برخی از این آثار به سرعت رخ نمی دهد و دیدنی نیست بلکه در یک فرآیندی امت آثار آن را خواهد دید و چشید.

بهانه جویی برای قتل هم کیشان

جالب این که خداوند چون به خلق و خوی بشری که آفریده احاطه کامل دارد، به همه بهانه جویی های آنان نیز توجه داشته تا همه راه ها اعمال زشت و گناه و جرم را بر ایشان سد کند و اجازه ندهد تا به بهانه های واهی چون حمایت از دین خدا و دین اسلام و توحید به قتل بی گناهان بپردازند و هم کیشان خود را به اتهامات واهی به قتل برسانند و خود را در انجام این گونه اعمال زشت محق و اهل بهشت بدانند.

خداوند می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُواْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چون در راه خدا سفر مى‏كنيد خوب‏ رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما اظهارِ اسلام مى‏كند مگوييد: «تو مؤمن نيستى» تا بدين بهانه‏ متاع زندگى دنيا را بجوييد، چرا كه غنيمتهاى فراوان نزد خداست. قبلًا خودتان نيز همين گونه بوديد، و خدا بر شما منّت نهاد. پس خوب رسيدگى كنيد، كه خدا همواره به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.(نساء، آیه 94)

شان نزول آیه چند داستان نقل شده که همه می تواند به یک معنا درست باشد،‌زیرا در همه آن ها مفاد آیه تبیین شده است.

داستان نخست از شان نزول می گوید : پيامبر (صلي الله عليه و آله) بعد از بازگشت از جنگ خيبر، اسامة بن زيد را با جمعى از مسلمانان به سوى يهوديانى كه در يكى از روستاهاى "فدك" زندگى مى‏كردند فرستاد، تا آنها را به سوى اسلام و يا قبول شرائط ذمه دعوت كنند. يكى از يهوديان به نام "مرداس" كه از آمدن سپاه اسلام با خبر شده بود، اموال و فرزندان خود را در پناه كوهى قرار داد و به استقبال مسلمانان شتافت، در حالى كه به يگانگى خدا و نبوت پيامبر (صلي الله عليه و آله) گواهى مى‏داد. اسامة بن زيد به گمان اينكه مرد يهودى از ترس جان و براى حفظ مال اظهار اسلام مى‏كند و در باطن مسلمان نيست، به او حمله كرد و او را كشت و گوسفندان او را به غنيمت گرفت. هنگامى كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) خبردار شد،از اين جريان بسيار ناراحت شد و فرمود: تو يک مسلمانى را كشته اي. "اسامة" ناراحت شد و عرض كرد: اين مرد از ترس جان و براى حفظ مالش اظهار اسلام كرد! پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: تو كه از درون او آگاه نبودى، چه مي دانى؟ شايد به راستى مسلمان شده است. در اين موقع آيه (94 سوره نساء) نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه به خاطر غنائم جنگى و مانند آن هيچگاه سخن كسانى را كه اظهار اسلام مى‏كنند انکار ننمايند، بلكه هر كس اظهار اسلام كرد بايد سخن او را پذيرفت.(تفسیر مجمع البیان و سایر تفاسیر معتبر)

در داستانی دوم که برخی از مفسّران آورده‏اند آمده كه: اين آيه شريفه در باره «عيّاش ابن ابى ربيعه»، برادر مادرى «ابوجهل» فرود آمد؛ چرا كه نامبرده پس از اين كه اسلام آورد، فرد مسلمانى به نام «حارث عامرى» را بى آن كه از اسلام آوردنش آگاه باشد، نا خواسته كشت. انگيزه اين كار اين بود كه مقتول، پيش از گرايش به اسلام و هجرت به مدينه و توبه و اظهار ندامت از شرك و آزار رساندن به مسلمانان، «حارث عامرى» را بسيار اذيت نموده و از هجرت او به سوى مدينه جلوگيرى كرده بود؛ اما پس از اين كارها توبه كرده و مسلمان شده بود. ولى «حارث» از گرايش او به اسلام بى خبر بود؛ و در يك برخورد، در يكى از كوچه‏هاى مدينه او را به انتقام آزار و شكنجه‏اى كه از او ديده بود، از پا در آورد. جريان را به پيامبر گزارش كردند و در آن هنگام بود كه اين آيه شريفه فرود آمد كه: و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمنا الا خطئاً…(نساء، آیه 92)

و برخى آورده‏اند كه آيه شريفه در مورد «ابو دردا» فرود آمد؛ چرا كه او در يكى از ميدان‏ها براى انجام كارى از سپاه توحيد جدا شد و در آن جا به يكى از افراد دشمن كه گوسفندانى را هدايت مى‏كرد بر خورد و به او يورش برد. آن مرد اظهار اسلام نمود و گفت: لااله الاالله، اما نامبرده او را از پا در آورد و گوسفندانش را به غنيمت برد. پس از آن به ناراحتى وجدان گرفتار شد و نزد پيامبر گرامى رفت و جريان را با آن حضرت در ميان نهاد.

پيامبر فرمود: چرا با وجود اعلان اسلام و اقرار به يكتايى خدا، از سوى آن بنده خدا، او را از پا در آوردى؟

او با ندامت پرسيد: اينك بايد چه كنم؟

پيامبر فرمود: با گوينده «لااله الاالله» چه مى‏توان كرد؟

نامبرده با ندامت بسيار گفت: كاش آن روز آغازين روز اسلام و ايمانم بود. و بدين سان در انديشه جبران گناه ناخواسته و نا آگاهانه خويش بود كه اين آيه شريفه بر قلب مصفاى پيامبر فرود آمد.

در شأن نزول دیگری از آيه مورد بحث آورده‏اند كه: اين آيه شريفه در باره فردى به نام «مقيس» فرود آمد. نامبرده پيكر بى جان برادرش را در منطقه زندگى قبيله «بنى نجار» يافت و به پيامبر شكايت برد. آن حضرت فردى به نام «قيس بن هلال فهرى» را به همراه او به منطقه گسيل داشت و پيام داد كه قبيله ياد شده بايد قاتل را نشان دهند تا به كيفر شقاوت خويش برسد و يا مورد عفو قرار گيرد، و اگر نمى شناسند بايد خونبهاى مقتول را به برادرش بدهند. آنان بدان دليل كه نتوانستند قاتل را شناسايى نمايند، خونبها را تسليم كردند و «مقيس» به همراه فرستاده پيامبر باز گشت. اما در ميان راه بر اثر وسوسه شيطان و تعصب جاهلى كه در برابر خون بايد خون ريخت، «قيس» را با سنگى از پا در آورد و با بازگشت به كفر، به مكه گريخت و در آن جا با سرودن شعرى گفت: من در برابر كشته شدن برادرم «هشام» خون «قيس بن هلال فهرى» را به زمين ريختم و خونبهاى او را به گردن قبيله‏اى نهادم كه جسد برادرم در منطقه زندگى آنان پيدا شد؛ پس من، هم انتقام خود را گرفتم وهم خونبها؛ و هم اينك با باز گشت به سوى بت‏ها در خانه و در بستر خويش آسوده‏ام.

جريان به پيامبر گرامى گزارش گرديد و آن حضرت فرمود: او در هيچ جا در امان نخواهد بود، نه در حرم و نه خارج از آن. به همين دليل در فتح مكه به كيفر جنايت خويش رسيد و كشته شد و اين آيه شريفه فرود آمد كه: و من يقتل مؤمنا متعمّدا فجزائه جهنّم خالدا فيها…(نساء، آیه 93)

و برخى آورده‏اند كه: اين آيه مباركه در باره فردى به نام «محلم ليثى» فرود آمد. نامبرده از جانب پيامبر به همراه گروهى براى انجام كارى گسيل شد و در سر راه خويش به يكى از دشمنان پيشين خود به نام «عامر اشجعى» برخورد نمود. «عامر» به نشان اسلام به آنان سلام كرد، اما «محلم» بى توجه به اظهار ايمان او، وى را هدف تير قرار داد و از پا در آورد.

پس از بازگشت به سوى پيامبر، از كار خويش پشيمان گرديد و از آن حضرت تقاضا كرد كه برايش آمرزش بخواهد؛ اما پيامبر گرامى ضمن نكوهش او فرمود: «لاغفراللَّه لك…» خداى تو را نيامرزد؛ چرا كه بى‏گناهى را بر اثر كينه توزى خويش از پا در آورده‏اى.

او با چشمان گريان از حضور پيامبر بيرون آمد و پس از هفت روز از دنيا رفت، و شگفت اين بود كه زمين از پذيرش پيكر بى‏جان او گويى سرباز زد! هنگامى كه جريان به پيامبر گزارش شد، فرمود: زمين جسد بى جان عناصر پليدتر از او را نيز مى‏پذيرد، اما خدا بدين‏سان خواسته است تا حرمت خونبها را به نمايش نهد. آن‏گاه دستور داد پيكر او را در شكافِ كوهى افكندند و با سنگ و خاك مدفونش ساختند.

جالب این جاست که با این حکم واضح و روشن و صریح در اسلام، چگونه برخی از همین امت همانند یهودیان به هم کشتن هم کیشان اقدام می کنند در حالی که شهادتین بر زبان دارد و بلکه به اسلام و مناسک عبادی آن چون نماز و حج و زکات و مانند آن نه تنها اعتقاد داشته بلکه آن ها را به جا می آورد و به همه شعائر اسلام و مناسک آن پای بند است. اگر از نظر اسلام شهادتین برای ورود به اسلام کفایت می کند و جان و مال و آبروی اش محفوظ است چگونه است که مسلمانان که آباء‌و اجدادی مسلمان بوده و نماز می گزارند در مساجد می کشند و به خود اجازه می دهند که به نام خدا و اسلام مسلمان کشی کنند؟

ریشه این فرهنگ باطل را می بایست در همان القاءات اهل یهود و جهود جست و جو کرد که امت اسلام را به جان هم انداخته است و خود در قلب اسلام در شهر قدس به جنایت می پردازد بی آن که همین مجاهدان مسلمان کش، تیری به سمت آنان افکنند بلکه در خدمت آنان و اهداف پلید آنان حرکت کرده و حتی گاز و نفت امت اسلام را مفت و مجانی به آنان می دهند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا