اصولی فقهیاعتقادی - کلامیاقتصادیمعارف قرآنیمقالات

حلال خواری، بزرگ ترین گم شده از جامعه

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

مردم هر روز از زندگی خود می نالند. مشکلات و گرفتاری ها آن چنان به سوی ایشان هجوم آورده که وقت سر خاراندن ندارند. هر کاری می کنند وهر چه بیش تر می دوند و تلاش می کنند باز هم عقب هستند، گویی همیشه نان سوار است و ایشان پیاده، برای همین به گرد آن هم نمی رسند. غم و غصه چنان فشاری می آورد که راه نفس کشیدن بند آمده و حزن و اندوه جان را چنان می فشارد که تن تنگ آمده و می خواهد منفجر شود. ترس از وضعیت بدتر و نومیدی از آینده بهتر موجب شده است که نوعی یاس و افسردگی در جامعه رشد کند.

اما چرا؟ وقتی به آموزه های قرآنی مراجعه می کنیم، از این وضعیت به معیشت ضنک تعبیر کرده است که عامل مهم آن فقدان حضور خدا در زندگی است. مردمی که خداوند را باور دارند، ولی این باور و ایمان به آن اندازه نیست که خود را در محضر خدا ببیند و سبک زندگی خود را بر پایه آن چیزی سامان دهند که خداوند دوست می دارد. از این روست که چنین حالتی به انسان و افراد جامعه دست می دهد.

نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام بر آن شد تا تحلیل و تبیینی از وضعیت معیشت ضنک به دست دهد. به نظر نویسنده عدم حضور خداوند در زیست انسانی به ویژه در حلال و حرام موجب شده است تا جامعه و افراد آن دچار این بحران شوند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

خدای فراموش شده

در بهترین حالت خدا در نمازها، مساجد، زیارتگاه ها به ویژه در ماه رمضان و محرم و صفر حضور دارد. از همین روست که در این ماه ها بر اساس آمارهای نیروی انتظامی با کاهش جرائم مواجه هستیم و در اماکن مذهبی جرم و جنایت به شدت کاهش می یابد. اما همین که پا را از مساجد و زیارتگاه ها و یا ماه رمضان و ایام عزاداری امام حسین(ع) بیرون می گذاریم، دیگر عملا خبری از خدا نیست. این گونه است که خدا در زندگی ما فراموش می شود. آن نمازگزاران نیز گویی ساعتی را با خداوند ملاقات داشته و مسایل خود را حل و فصل کرده و اکنون با نوعی امنیتی بیش تر وارد جامعه می شوند تا همان راه دیگران را بپیمایند؛ زیرا بر این باورند که بالاخره خداوند در قیامت یک فرقی میان من نمازگزار با آن شرابخواره بی دین می گذارد. احساس رهایی و بندگی خود یک احساس کاذب و نشانی غلط دادن است که بسیاری از مردم متوجه خطر بزرگ آن نمی شوند؛ چرا که وضع بی دین با دین دار بسیار فرق خواهد کرد؛ اما نه در جهت مثبت بلکه در جهت منفی آن؛ چرا که از عالم و مومن بازخواست سخت تری خواهد شد.

توضیح این مطلب خیلی آسان است. تفاوت میان این دو دسته از مردمان، همان داستان عالم و جاهل است. کسی که عالم به قوانین است، از او بازخواست خواهد شد؛ اما جاهل همانند مجنون و دیوانه است که اگر پرسش شود، مجازات او بسیار کم یا اصلا مجازات نمی شود؛ چرا که شروط تکلیف و انجام وظایفی قانونی، چهار چیز مهم یعنی عقل، بلوغ، قدرت و علم است؛ پس فقدان هر یک موجب می شود تا مجازاتی اعمال نشود. این مساله امری عقلانی است که در اصول فقه و فقه اسلامی نیز بدان اشاره و تاکید شده است.

البته از آن جایی که خداوند عالم به سر و اخفی است(بقره، آیه 77؛ طه، آیه 7؛ فرقان، آیه 6؛ ممتحنه، آیه 1 و آیات دیگر) عالم و جاهل واقعی را می شناسد و می داند که چه کسی دارای شرایط تکلیف است یا نیست و این که چه کسی اهل اصلاح و چه کسی اهل افساد است.(بقره، آیه 220) بنابراین کسی نمی تواند خداوند را دور بزند و اعمال و رفتارهای غلط خود را توجیه کند که من نمی دانستم و از روی جهالت کاری را انجام دادم؛ چرا که عذر و بهانه ها پذیرفته نمی شود(قیامت، آیه 14 و 15) بلکه تنها از کسانی عذر پذیرفته می شود که جاهل باشد و از روی جهالت اعمالی را انجام داده باشد که خلاف احکام و آموزه های وحیانی خداوند و یا عقل بوده است. از این روست که خداوند نسبت به کسانی که جهالت داشتند و کارهای بدی را انجام داده اگر توبه کنند می پذیرد و اگر در آخرت در پیشگاه خداوند قرار گیرند به عنوان مستعضف فکری، عذر آنان پذیرفته می شود و خداوند از در رحمت و مغفرت با آنان وارد می شود.(نساء، آیات 17 و 97 و 98؛ انعام، ایه 54؛ نحل، آیه 119)

به هر حال، مشکل عمده مردمان این است که خداوند را یا اصلا نمی شناسند و اعتقادی بدان ندارند، و یا اگر می شناسند و اعتقادی دارند، این اعتقاد نیم بند است و یا حتی اعتقادی غلط نسبت به خدا و حکمت و اهداف آفرینش الهی دارند. بسیاری از تصورات مومنان در دسته اخیر قرار می گیرد و همین آموزه های ناقص و نادرست و غلط است که وضعیت را سخت تر می کند؛ چرا که اینان خدا را می شناسند و باور دارند ولی دنبال این نمی روند که دین را چنان که هست بشناسند و بر اساس آن زندگی خود را سامان دهند. از این روست که با تقصیر خودشان کار را برخودشان سخت تر می کنند. البته برخی از همین مومنان حتی با آن که همه چیز را در باره یک مساله می دانند باز هم فجور و فسق می ورزند. از این روست که خداوند ایشانی که حجت را بر آنان تمام کرده ،‌در هنگام غضب در همین دنیا مجازات می کند. همه اقوامی که دچار عذاب الهی در دنیا شدند، کسانی هستند که حجت بر آنان تمام شده بود.(انفال، آیه 42 و آیات دیگر)

خداوند در آیه 30 سوره احزاب به همسران پیامبر(ص) هشدار می دهد که ایشان به سبب همسری پیامبر(ص) اگر کاری را انجام دهند مجازات مضاعف می شوند. این دو برابر شدن مجازات در کارهای خوب و بد به چند علت است که یکی از آن ها دانشی است که مستقیم به دست آورده اند،‌ افزون بر این که عنوان همسری و جایگاهی که به این دلیل کسب کرده اند خود نیز دلیلی دیگری برای مضاعف شدن است؛ چرا که مردم ایشان را الگوی خود می دانند و رفتارهای آنان را سرمشق قرار می دهند،‌ پس وضعیت آنان در صورت انجام کارهای بد بسیار وخیم تر خواهد بود.

عموم مردم عادت کرده اند که خودشان را با انجام برخی از کارهای خوب فریب دهند و در دایره ای از امنیت قرار گیرند. این نوع نشانی غلط دادن خود وضعیت آنان را بدتر می کند؛ چرا که کسی که مدعی اسلام است می بایست در عمل و رفتار اسلام خود را به نمایش گذارد و اگر این گونه نباشد و موجبات بیزاری مردم از دین شود، می بایست پاسخ گوی بی دینی و بیزاری دیگران از دین نیز باشد. از این روست که مسئولیت مومنان از مسلمانان بیش تر است؛ همان طور که مسئولیت عالمان دینی از دیگر مردم نیز بیش تر است و مجازات آنان شدید تر خواهد بود چنان که بهره آنان درکارهای خوب بیش تر نیز خواهد بود.

خدا هر چند در زندگی توده های مسلمان در مساجد و مراسم و روزها و جاهای خاص حضور دارد و رفتار آنان به همین سبب کمی تغییر می کند، اما در همه طول و عرض زندگی ایشان خداوند کم ترین حضور را دارد. از این روست که خود را در محضر خدا نمی بینند و هر کاری غلط و باطل و حرامی را انجام می دهد و این گونه است که زندگی ایشان دچار مشکلات و گرفتاری های بیش تری می شود. اگر کافر و نامسلمان از روی جهالت و مانند آن کاری را انجام می دهد و خدا در زندگی اش نیست، مدعی مسلمانی و مومنی نمی بایست این گونه باشد، چرا که این افراد خدا را به عنوان هدف شناسایی کرده و می خواهند زندگی خودشان را در چارچوب آن سامان دهند، پس اگر خدا در همه زندگی ایشان حضوری پررنگ و کامل نداشته باشد، می بایست خود را برای زندگی سخت و گرفتاری های شدید آماده سازد. خداوند در آیه 124 سوره طه چنین هشدار می دهد و می فرماید: وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى؛ و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ و سختى‏ خواهد داشت، و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‏كنيم.

پس فراموشی خداوند در زندگی موجب می شود که انسان دچار تنگی ها و سختی های بسیار شود و در دنیا و گرفتار بدبختی در دنیا و آخرت گردد.

حرام خواری، نشانه ای از خدافراموشی

اگر بخواهیم بدانیم چه کسی و یا چه جامعه ای دچار خدا فراموشی شده است، می بایست به سبک زندگی آنان به ویژه در حلال و حرام خواری آنان توجه کرد؛ چرا که انسان در زندگی مادی و دنیوی خویش نیازهای دارد که در چارچوب حلال و حرام در اسلام سامان داده شده است. البته مراد تنها خوردن مال حلال نیست،‌ بلکه هر گونه تصرفی است که انسان مجاز به انجام آن است و حرام خواری نیز هر گونه تصرفی ناروایی است که چیزی انسان داشته باشد؛ ولی از آن جایی که خوردن مهم ترین و اصلی ترین نماد در تصرف های انسانی است، این واژه انتخاب شده است وگرنه هر گونه تصرفی مراد است. بر همین اساس است که مفسران و عالمان اسلامی در آیه 29 سوره نساء،‌ اکل و خوردن را به معنای هر گونه تصرف در اموال دیگران ترجمه کرده اند.( نگاه کنید: مجمع البیان، ذیل آیه؛ المیزان، ذیل ایه ) خداوند در این آیه می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا؛ای کسانی که ايمان آورده ايد ، اموال يکديگر را به ناحق مخوريد ، مگر، آنکه تجارتی باشد که هر دو طرف بدان رضايت داده باشيد و يکديگر را مکشيد هر آينه خدا با شما مهربان است.

جامعه ای که مردمش خداوند را فراموش کرده اند، از حلال خواری به حرام خواری گرایش پیدا می کنند و موازین الهی را در تصرفات خود مورد توجه قرار نمی دهند. از این روست که از دایره عدالت خارج شده و به باطل و ظلم گرایش می یابند و این گونه از خداوند دور می شوند و زندگی خود را بر پایه خواسته های نفسانی و شیطانی سامان می دهند.

جامعه ای گرفتار حرام خواری است و عدل و انصاف و حق و مانند آن در آن جامعه مراعات نمی شود، جامعه ای است که گرفتار خدافراموشی است، هر چند که مدعی دین داری،‌خداپرستی و اسلام و ایمان باشد؛ چرا که در این صورت دین تنها لقلقه زبان آنان است.

یاد خدا با حلال خواری

کسی که در همه حال به یاد خداست و خدا را دمی فراموش نمی کند، هم خدا را ناظر بر کار خود می داند و هم این که می خواهد تا بر اساس خواسته های الهی زندگی خود را سامان دهد و هر آن چه را امر و نهی کرده است اطاعت کرده تا خدایی شده و محبوب خدا گردد و این گونه خشنودی و رضایت الهی را به دست آورد.(ال عمران، ایات 31 و 32 و 132 و ایات دیگر)

حلال خواری یعنی هر گونه تصرف در چارچوب و میزان،‌حق، عدالت، انصاف، حلال و طیب، مهم ترین نماد کسی است که به یاد خداست و خدایی می اندیشد و خدایی عمل می کند.

هر چند که حلال در اصطلاح فقه اسلام، به هر قول و فعلى گفته مى شود كه از سوى شارع، حرمت يا وجوبى درباره آن نرسيده باشد.( القاموس الفقهى، ص 99، «الحلال»؛ التّحقيق، ج 1 – 2، ص 272، «حرم».) اما باید توجه داشت که حلال همه چیزی هایی است که برای در قالب حق تعریف می شود و از باطل به دور باشد؛‌به این معنا هر چیزی که انسان را به کمال می رساند و حق را در وی تحقق می بخشد و از باطل دور می سازد. از این روست که در آموزه های قرآنی حلال همان طیب(التّبيان، ج 4، ص 35) و یا حق دانسته شده است؛ چرا که هم از خباثت دور است و هم این که در مسیری اثبات کمالی در انسان است. بر همین اساس خداوند از مردمان می خواهد که از طیب بهره گیرند و از خباثت ها دوری گزیند؛ چرا که آدمی را از حق دور می سازد و جلوی حرکت کمالی انسان را می گیرد.

از نظر قرآن هر انسانی می بایست در زندگی اش مراعات حلال و حرام بکند و در این مساله وسواس داشته باشد. به این معنا که اگر وسواس در طهارت و نجاست خوب نیست، ولی وسواس داشتن در حلال و حرام واجب و امری بسیار ارزشمند و با اهمیت و پسندیده است. از نظر قرآن رعايت حلال و حرام الهى، نشانه تقواپيشگى و خردمندى انسان است.(مائده، آیه 100) و انسان به سبب همین خرد و تقواست که به سوی خداوند می رود و اعمالش مقبول خداوند شده و کمالات را کسب کرده و به دست می آورد.(مائده، ایه 27؛ حجرات، آیه 13)

به هر حال، انسانی که همواره به یاد خداست و می خواهد خدایی شود و سبک زیست و زندگی خویش را اسلامی و خدایی قرار دهد همواره حلال خواری را در دستور کار خود قرار می دهد و از حرام خواری به شدت اجتناب می ورزد؛ زیرا باطل و موجبات خشم خداوند می شود.

همه عبادت در حلال خواری

اهمیت حلال خواری و اجتناب از حرام خواری تا آن جاست که اصولا عبادت و بندگی خداوند با اطاعت در حوزه حلال خواری تحقق می یابد. در حدیث قدسی از خداوند نقل می شود که خداوند به پیامبرش(ص) می فرماید: قال الله تعالی:يا أَحمَدُ إِنَّ العِبادَةَ عَشَرَةُ أَجزاءَ: تِسعَةٌ مِنها طَلَبُ الحَلالِ فَإِذا طَيَّبتَ مَطعَمَكَ وَمَشرَبَكَ فَأَنتَ فى حِفظى وَكَنَفى؛ اى احمد همانا عبادت ده جزء است كه نه جزء آن طلب‏روزى حلال است، پس چون خوراكى و نوشيدنى خود را پاك كردى در پناه و حمايت من هستى.(مستدرك سفينة البحار، ج2، ص378)

رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در جایی دیگر می فرماید :اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ؛عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

بنابراین اصل و اساس عبادت را می بایست در کسب حلال و حلال خواری جست. از همین روست که عالمان اسلامی وسواس داشتن نسبت حلال و حرام را اصل مهم دانسته اند و اما وسواس را در امور دیگر چون طهارت و نجاست نه تنها نمی پسندند بلکه با آن مقابله نیز می شود.

از نظر قرآن، تنها خوراكيهاى حلال و مطابق با طبع آدمى، روزى خداوند براى آدميان است.(مائده، آیات 5 و 87 وایات دیگر) و خداوند هرگز روزی حرام را مقدر برای انسان نکرده است.(نحل، آیه 75) و از بندگان خود خواسته است تا تنها در اندیشه بهره گيرى از نعمتها و روزيهاى حلال و پاكيزه باشند.(بقره، ایات 57؛ 172؛ مائده، آیه 88)

آن چه برای هر انسان مسلمان و مومنی واجب است این که متوجه لقمه خود باشد و همواره در جست و جو کسب حلال باشد و همه زندگی خود را صرف این کند، چرا که کسب حلال و حلال خواری عین عبادت و بندگی خداست و چنین شخصی خدا را در همه حال عبادت می کند و خود را در محضر او می یابد. رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله کسب حلال را آن چنان مهم دانسته و آن را واجب هر مسلمانی معرفی می کند و می فرماید :طَلَبُ الحَلالِ واجِبٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ؛ كسب درآمد حلال، بر هر مسلمانى واجب است.(كنزالعمال، ج4، ص5، ح9204)

رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله یکی از حقوق فرزند بر والدین را این دانسته است که لقمه حلال به او بدهد و او را بر لقمه حلال و پاک بپروراند. آن حضرت می فرماید :حَقُّ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ… أَن لايَرزُقَهُ إِلاّطَيِّبا؛ حق فرزند بر پدرش اين است كه… جز از راه حلال، روزى او را تامين نكند.(كنزالعمال، ج16، ص443، ح45340)

البته این تربیت از همان دوره نطفه گذاری می بایست شروع شود که با لقمه حلال معنا می یابد. از این روست که پیامبر(ص) درباره لقمه حلال و تاثیرات تربیتی آن می فرماید:اَدِّبُوا اَولادَكُم فى بُطونِ اُمَّهاتِهِم. قيلَ: وَكَيفَ ذلِكَ يا رَسُولَ اللّه‏ِ؟ فَقالَ: بِاِطعامِهِمُ الحَلالَ؛ فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربيت كنيد. سئوال شد: اين چطور ممكن است، اى رسول خدا؟ فرمودند: با خوراندن غذاى حلال (به مادرانشان).(جُنگ مهدوى، ص 132)

از دیگر حقوق فرزند بر والدین این است که در گام نخست آموزش هایی را درباره شناخت حلال و حرام به او بدهند. این آموزش ها در همان سالهای نوجوانی می بایست انجام گیرد. امام صادق عليه‏السلام در این باره می فرماید:اَلغُلامُ… يَتَعَلَّمُ الحَلالَ وَالحَرامَ سَبعَ سِنينَ؛ فرزند… را در هفت سال سوم (از چهارده سالگى به بعد) حلال و حرام ياد دهيد. (كافى، ج6، ص47، حدیث3)

از مهم ترین آموزش هایی که انسان می بایست در پی آن باشد و آن را خیلی مهم شمارد، آموزش حلال و حرام است. امام باقر عليه السلام می فرماید :وَاللّه‏ِ لَحَديثٌ تُصيبُهُ مِن صادِقٍ فى حَلالٍ وَحَرامٍ خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ حَتّى تَغرُبَ؛ به خدا قسم اگر از شخصى راستگو حديثى درباره حلال و حرام بشنوى، از آنچه كه آفتاب بر آن طلوع و غروب مى‏كند براى تو بهتر است.(محاسن، ج1، ص227، ح157)

کسب حلال چنان مهم است که همه پیامبران(ع) بخش مهمی از زندگی خویش را به آن اختصاص داده بودند. برخی از طریق چوپانی یا زره باقی و برخی دیگر از طریق تجارت و یا باغداری و مانند آن به کسب حلال مشغول بودند. سیره عملی معصومان(ع) که اسوه های الهی برای سرمشق قرار گرفتن نوع بشر است(احزاب، ایه 21) نشان می دهد که کسب حلال تا چه اندازه از اهمیت بوده است.

درباره همه امامان(ع) از امیرمومنان(ع) که چاه می کند و نخلستان ایجاد می کرد گرفته تا امام باقر و صادق(ع) که باغداری و کشاورزی داشتند می توان این ارزش و اهمیت کسب حلال را به دست آورد. درباره امام صادق(ع) این روایت است که : اَلفَضلُ بنُ أَبى قُرَّةَ قالَ: دَخَلنا عَلى أَبى عَبدِاللّه‏ِ عليه‏السلام وَهُوَ يَعمَلُ فى حائِطٍ لَهُ فَقُلنا: جَعَلَنَا اللّه‏ُ فِداكَ: دَعنا نَعمَل لَكَ أَو تَعمَلهُ الغِلمانُ، قالَ: لادَعونى فَإِنّى أَشتَهى أَن يَرانِىَ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ أَعمَلُ بِيَدى وَأَطلُبُ الحَلالَ فى أَذى نَفسى؛فضل بن ابى قرّه: خدمت امام صادق عليه‏السلام كه در باغش مشغول كار بود رسيدم و عرض كردم: خدا ما را فداى شما كند، اجازه بدهيد ما برايتان كار كنيم يا غلامان اين كار را انجام دهند. حضرت فرمودند: نه، مرا به حال خود بگذاريد، زيرا دوست دارم خداوند عزوجل مرا در حال كار كردن و زحمت كشيدن براى كسب روزى حلال ببيند.(الفقيه، ج3، ص163، ح3595)

انسان خوب، کسی است که در اندیشه کسب حلال باشد تا به این وسیله هم خودش بهره برد و دست نیاز به سوی این آن دراز نکند و هم با انفاق کاری خیر انجام دهد و آبرویش را حفظ کند و قرض هایش را با کسب حلال بدهد. امام صادق عليه‏السلام می فرماید :لا خَيرَ فى مَن لايُحِبَّ جَمعَ المالِ مِن حَلالٍ فَيَكُفَّ بِهِ وَجهَهُ وَيَقضىَ بِهِ دَينَهُ؛ خيرى در آن كس نيست كه دوست ندارد از راه حلال مالى بدست آورد كه آبرويش را حفظ و قرضش را با آن ادا نمايد.(بحارالأنوار، ج103، ص7، ح30)

در آیات قرآنی یکی از مهم ترین عبادت ها انفاق از مال حلال و پاک و طیب است. در حقیقت تولید و کسب حلال هم برای خود فرد خوب است و هم زمینه رشد اقتصادی جامعه و هم رهایی برخی از مستضعفین و ناتوانان از فقر و نداری است. از این روست که کسب حلال و در پی آن انفاق از همان کسب حلال مورد تشویق بسیاری قرار گرفته است و ایات بسیاری در این باره وارد شده است. بقره ، آیات 3 و 254 و 267؛ نساء، آیه 39 و ایات دیگر)

از نظر اسلام کار خوب ، انجام آن خوب است ولی مشروط به این که پیامدهایی منفی نسبت به حلال و حرام نداشته باشد. رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مثلا در باره صلح دادن میان مسلمانان می فرماید :اَلصُّلحُ جائِزٌ بَينَ المُسلِمينَ، إِلاّ صُلحا أَحَلَّ حَراما وَحَرَّمَ حَلالاً؛ صلح ميان مسلمانان جايز است، مگر صلحى كه حرامى را حلال يا حلالى را حرام كند.(الفقيه، ج3، ص32، ح3267)

پس نمی بایست در هنگام ایجاد و صلح و سازش میان مسلمان به گونه ای عمل شود که حلال و حرامی تحقق یابد وگرنه می بایست دست از این کار خوب و خیر برداشت؛ زیرا پیامد آن منفی است و موجب حلال و حرام می شود.

حلال خواری از مهم ترین خصلت ها و صفات انسانی است امیرمومنان امام على عليه السلام در این باره فرموده است :أَربَعٌ مَن أُعطيَهُنَّ فَقَد أُعطىَ خَيرَ الدُّنيا وَالخِرَةِ صِدقُ حَديثٍ وَأَداءُ أَمانَةٍ وَعِفَّةُ بَطنٍ وَحُسنُ خُلقٍ؛ چهار چيز است كه به هر كس داده شود خير دنيا و آخرت به او داده شده است: راستگويى، اداء امانت، حلال خورى و خوش اخلاقى.(غررالحكم، ج2، ص151، ح2142)

امیرمومنان امام على عليه‏السلام هم چنین در این باره در جایی دیگر می فرماید :حُسْنُ الْخُلْقِ فى ثَلاثٍ: اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ طَـلَبُ الْحَلالِ وَ التَّـوَسُّعُ عَلَى الْعِيالِ؛خوش اخلاقى در سه چيز است: دورى كردن از حرام، طلب حلال و فراهم آوردن آسايش و رفاه براى خانواده. (بحارالأنوار، ج 71، ص 394، ح 63)

آثار و برکات حلال خواری

واجب هر انسانی کسب حلال به عنوان عبادت است و انسان می بایست بیش تر وقتش را برای این منظور قرار دهد؛ چرا که استعمار الارض یک وظیفه الهی است (هود، ایه 61) که با کار و فعالیت در امور طیب و خوب و پاک تحقق می یابد و انسان و دیگران از این آبادگری انسان بهره مند می شود. این هم وظیفه انسان به عنوان خلیفه الهی است(هود، آیه 61) و هم مصداقی از شکر نعمت و ابتغاء و جستن فضل الهی است.(مزمل، ایه 20)

اگر انسان در اندیشه حلال خواری باشد،‌ هم خود و هم جامعه اش از رفاه برخوردار خواهند شد. خداوند در آیات 112 تا 114 سوره نحل می فرماید که شكرگزارى انسان، در قبال بهرهورى از روزيهاى حلال، مهم ترین عامل تداوم رفاه و حيات اقتصادى جامعه است. پس حلال خواری و کسب و کار حلال، هم به معنای شکرگزاری است و هم به معنای تداوم رفاه اقتصادی خواهد بود.

از آثاری که برای حلال خواری بیان شده صفای دین، رقت قلب ، خشیت الهی و اجابت دعا است. رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در سفارشی به امیرمومنان علی(ع) می فرماید :يا عَلىُّ مَن أَكَلَ الحَلالَ صَفادينُهُ، وَرَقَّ قَلبُهُ، وَدَمِعَت عَيناهُ مِن خَشيَةِ اللّه‏ِ تَعالى وَلَم يَكُن لِدَعوَتِهِ حِجابٌ؛اى على هر كس حلال بخورد، دينش صفا مى‏يابد، رقّت قلب پيدا مى‏كند، چشمانش از ترس خداوند متعال پر اشك مى‏شود و براى (استجابت) دعايش مانعى نمى‏باشد. (ميراث حديث، ج2، ص18، ح2)

از آثار لقمه حلال و حلال خواری می بایست به اجابت دعا اشاره کرد. همان گونه که حرام خواری موجب می شود تا خداوند دعا بنده را نپذیرد و اجابت نکند،‌حلال خواری دریچه ای به سوی اجابت دعاست. امام صادق عليه السلام در این باره می فرماید:إذا أرادَ أَحَدُكُم أَن يُستَجابَ لَهُ فَليُطَيِّب كَسبَهُ وَليَخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ ، وَ إِنَّ اللّه‏َ لا يَرفَعُ إِلَيهِ دُعاء عَبدٍ وَفى بَطنِهِ حَرامٌ أَو عِندَهُ مَظلَمَةٌ لأِحَدٍ مِن خَلقِهِ؛هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. دعاى هيچ بنده‏اى كه مال حرام در شكمش باشد يا حق كسى بر گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمى‏رود.(بحارالأنوار، ج93، ص321، ح31)

حلال خواری در حکم عبادتی در سطح جهاد است. به این معنا که اگر جهاد در میان عبادت بسیار مهم است،‌ کسب حلال نیز فرد را در این مقام قرار می دهد و کسی که دنبال روزی حلال است همانند مجاهد در راه خدا شناخته می شود و از اجر و مزد آن بهره مند خواهد شد. امام باقر عليه ‏السلام در این باره می فرماید:لَمّا قالَ لَهُ رَجُلٌ إِنّى ضَعيفُ العَمَلِ قَليلُ الصَّلاةِ قَليلُ الصَّومِ وَلكِن أَرجو أَن لا آكُلَ إِلاّ حَلالاً وَلا أَنكَحَ إِلاّ حَلالاً: وَأَىُّ جِهادٍ أَفضَلُ مِن عِفَّةِ بَطنٍ وَفَرجٍ؟!؛در پاسخ به كسى كه عرض كرد: من در عمل ناتوانم و نماز و روزه كم به جا مى‏آورم اما سعى مى‏كنم جز حلال نخورم و جز با حلال نزديكى نكنم فرمودند: چه جهادى برتر از پاك نگهداشتن شكم و شرمگاه؟!(محاسن، ج1، ص292، ح448)

کسب حلال و حلال خواری مایه آرامش دل هاست. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در این باره می فرماید :تُفْتيكَ نَـفْسُكَ، ضَعْ يَدَكَ عَلى صَدْرِكَ، فَإنَّهُ يَسْكُنُ لِلْحَلالِ وَ يَضْطَرِبُ مِنَ الْحَرامِ دَعْ ما يُريبُكَ اِلَى ما لا يُريبُكَ، وَ اِنْ اَفْتاكَ الْمُفْتُونُ، اِنَّ الْمُؤمِنَ يَذَرُ الصَّغيرَ مَخافَةَ اَنْ يَقَعَ فِى الْكَبيرِ؛قلبت (وجدانت)، حقيقت را براى تو مى‏گويد. دستت را بر روى سينه‏ات بگذار، زيرا قلبت از حلال، آرامش و از حرام تشويش پيدا مى‏كند. آنچه تو را به ترديد مى‏اندازد ـ هر چند كه صاحبان فتوا، فتوا دهند ـ رها كن و به سراغ چيزى برو كه تو را به ترديد نمى‏اندازد. مؤمن از ترس گناه بزرگ، گناه كوچك را هم رها مى‏كند.(كنزالعمّال، ح 7306)

البته برخی از مردم می خواهند نیامده به همه چیز برسند و این گونه است که به جای کسب حلال و صبر در راه آن،‌ناشکیبایی می ورزند و به سمت رزق و روزی حرام می روند. این افراد همانند آن شخصی هستند که امیرمومنان (ع) اسب خویش را به او سپرد. می گویند که امیرمومنان علی(ع) با استر خود به در مسجدی رسیدند و افسار آن را به دست کسی که در آن محل بود دادند تا داخل مسجد شوند. آن مرد وقتی دید که امام رفته است یراق استر را به بازار برد و به دو دینار فروخت. امام وقتی استر را بدون افسار دیدند دو دینار دادند تا افساری تهیه شود و پس از آن فرمودند که من قصد داشتم در برابر زحمت آن مرد برای حفظ استر این دو دینار را به او بدهم، افسوس که او عجله کرد و از راه دزدی حلال را به حرام تبدیل کرد و این دو درهم به او رسید. بنابراین اگر انسان صبر و حوصله کند خداوند از راه حلال روزی او را مقدرمي‌سازد. امیرمومنان امام على عليه‏السلام در این باره می فرماید:إِنَّ العَبدَ لَيَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَركِ الصَّبرِ، وَلا يُزادُ عَلى ما قُدِّرَ لَهُ؛ بنده به سبب بى‏صبرى، خودش را از روزى حلال محروم مى‏كند و بيشتر از روزى مقدّر هم نصيبش نمى‏شود.(شرح نهج البلاغه، ج3، ص160)

مال حرام خوردن ندارد و اگر کسب شود هیچ برکتی نخواهد داشت و در جایی غیر حق مصرف می شود. امام على عليه السلام هم چنین در این باره هشدار می دهد و می فرماید:مَن يَكتَسِب مالاً مِن غَيرِ حِلِّهِ يَصرِفهُ فى غَيرِ حَقِّهِ؛ هر كس مالى را از راه غير حلال بدست آوَرَد، آن را در راه غير حق مصرف خواهد نمود.(غررالحكم، ج5، ص389، ح8883)

بسیاری از مردم درآمدهای حرامی را از راه بی انصافی و بی عدالتی و ظلم و مانند آن کسب می کنند ولی با همه درآمدی که دارند هشت شان در گرو نه شان است؛ چرا که هزاران درد بی درمان و گرفتاری نصیب آنان می شود و هر آن چه را در می آورند می بایست خرج کنند تا به جای اول برسند که نمی رسند. مال حرام نه تنها خوردن ندارد بلکه برکت هم ندارد و این چنین است که مردم با حرام خواری خود را بدبخت تر از پیش می کنند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا