اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

«حلم»؛ آبی برآتش خشم

samamosبررسی ارزش ونقش حلم وبردباری درمهار هیجانات روحی

صبر و شکیبایی نسبت به مصیبت ها و مشکلات است؛ اما حلم و بردباری نسبت به هیجانات قوه درونی به نام غضب است. انسان باید قوای خود را بشناسد و چگونگی مدیریت و مهار آن را بیاموزد؛ زیرا این گونه است که می تواند ظرفیت های خود را شناخته و از موانع و آسیب های احتمالی آگاه شود و راه رشد و کمال را به خوبی بپیماید. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا ارزش و جایگاه و آثار حلم را در زندگی فردی و اجتماعی تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

خویشتن داری در برابر غضب
انسان دارای قوای چندی است که مهمترین آنها قوه شهوت است که به عنوان قوه جاذبه عمل می کند و هر آن چیزی که به نفع انسان است جذب کرده و بدان گرایش و علاقه مند است؛ دیگر قوه غضب است که به عنوان قوه دافعه عمل کرده و هر آن چیزی که مانع و سد راه انسان است بر طرف می کند؛ قوه دیگر قوه عاقله است که عامل اعتدال میان دو قوه دیگر بوده و به عنوان چراغ راهنما عمل کرده و به مدیریت و مهار قوای دیگر می پردازد تا هر یک به میزان مورد نیاز از ظرفیت ها بهره برند و به حقوق دیگری تجاوز نکرده و ظلم روا ندارند.
بر اساس آموزه های اسلامی آن دو قوه نخست دارای لشکر و جنودی هستند که امورات آنها را انجام می دهند؛ همچنین عقل نیز دارای لشکری است که به امورات عقل می پردازد. البته این زمانی است که انسان ،عقل خویش را به کار گیرد.
از جمله جنود عقل می توان به حلم اشاره کرد. حلم از افسران عقل است که مسئولیت آن، مراقبت از هیجانات قوه غضب است. انسانی که از این توان عقلانی بهره می گیرد حلیم نامیده می شود؛ یعنی کسی که دارای حلم است و این حالت برایش ملکه و عادت شده است؛ زیرا حلیم بر وزن فعیل به معنای اسم فاعل یا صیغه مبالغه از مادّه حلم است.
پس حلم با عقل و علم ارتباط دارد؛ از این رو اميرمؤمنان على(ع) مى فرمايد: «اَلْحِلْمُ نورٌ جُوْهَرُهُ الْعَقْلُ؛ حلم و بردبارى نورى است كه جوهره آن عقل است. (شرح غررالحكم، جلد 1، صفحه 311، حديث 1185)و در تعبير ديگرى مى فرمايد: «بِوُفُورِ الْعَقْلِ يَتَوَفَّرُ الْحِلْمُ؛ با افزايش عقل بر ميزان حلم و بردبارى نيز افزوده مى‌شود» (همان، جلد 3، صفحه 221، حديث 4274.). و یا فرمودند:« با زياد شدن عقل بردباری زياد می‌شود.» (همان،ج3،ص1289،ح4330).
واژه شناسی حلم
راغب اصفهانی می نویسد: حلم به معناى نگهدارى نفس و طبع از هيجان غضب است.(حسین‌ بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب‌القرآن، ص 253،  ذیل واژه «حلم»)
از امام علي (ع) نيز مروي است كه فرمودند: إذا غَلَبَ عَليكَ الغَضَبُ فَاغلِبهُ بِالحِلمِ والوقار؛ هر گاه غضب بر تو غالب گردد،بوسيله وقار و بردباري برآن غالب شو.(غررالحكم، ص 340، ح 4151 )
البته حلم به معناى عقل نيز آمده است؛ ولی باید گفت که تفسير آن به عقل، در حقيقت از اين جهت است كه مسبَّب عقل و از دستاوردهاى آن است.(همان، پیشین) همچنین تفسیر حلم به تانی و درنگ و پرهیز از عجله، تفسیر به لازم آن است؛ زیرا کسی که خویشتن داری می کند و اجازه نمی دهد تا بر اساس هیجان ،رفتاری صورت گیرد، از عجله هم پرهیز می کند که به معنای انجام عمل پیش از موعد و زمانش است. پس کسانی که حلم را به معنای تانی و پرهیز از عجله ویا سفاهت دانسته اند، به لوازم حلم اشاره دارند نه به معنای واقعی و موضوع له لفظ حلم.(اسماعیل‌ بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل «حلم»، چاپ احمد عبدالغفور عطا، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل «حلم».؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ذیل «حلم»)
مفاهيم ديگرى چون صبر، وَقار، عَفو و كَظْمِ غَيْظ (فروخوردن خشم)، معنايى نزديك به حلم دارند، اما شکی نیست که بين حلم و مفاهيم ياد شده، تفاوتهايى است که نمی توان از ترادف و هم معنایی میان اینها سخن گفت. (رجوع کنید به عسكرى، ص 74، 197ـ200؛ غزالى، ج 3، ص 175ـ177؛ فخررازى، ص 249؛ نراقى، ج 1، ص 332ـ333).
امام علی(ع)اوج حلم را در افزایش بالای آستانه تحمل و کظم غیظ و خشم می داند و می فرماید: «کمال العلم الحلم و کمال الحلم کثرةُ الاحتمال و الکظم؛( محمدى رى شهری، میزان الحکمه، عنوان 944) و در جایی دیگر ارتباط آن را با حلم و صبر بیان کرده و می فرماید: حلم براى علم زیبندگى مى آورد و کمال حلم در صبر و فرو خوردن خشم است». باز فرموده است: «الحلم زینة العلم؛ حلم زینت علم است».( محمدى رى شهری، میزان الحکمه، عنوان 945)
بنابراین، حلیم کسی است که در برابر هیجانات قوه غضبی عقل را به کار می گیرد و با تانی و درنگ و به دور از هر گونه عجله ،با خرد و اندیشه رفتار می‌کند و نسبت به خشم واکنش احساسی نشان نمی‌دهد و از آستانه تحمل بالایی نسبت به فشارهای بیرونی و درونی برخوردار است. از این رو در فارسی از حلم به بردباری تعبیر می شود؛ زیرا بردبار کسی است که بار سنگین را تحمل می کند، بی آنکه شدت فشار را نشان دهد و خم به آبرو بیاورد.
کاربردها و لوازم حلم
واژه حلیم پانزده بار در قرآن به کار رفته است.(محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم‌المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، ذیل «حلم»، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ،۱۳۹۷) که یازده بار به قولی یا دوازده بار به قولی دیگر در وصف خدا (بقره ، آیات 225 و 235 و 263 ؛ آل عمران ، آیه 155 ؛نساء ، آیه 12 ؛ مائده ، آیه 101 ؛ توبه، آیه 114 ؛ حج ، آیه 59 ؛ اسراء ، آیه 44 ؛ احزاب ، آیه 51 ؛ فاطر ، آیه 41 ؛ تغابن ، آیه 17) و چهار بار(ابراهیم‌ بن سری زجاج، تفسیر اسماءاللّه الحسنی، چاپ احمدیوسف دقاق، دمشق ۱۹۷۴) یا سه بار درباره انبیای الهی  است؛ این موارد سه گانه عبارتند از: حلم حضرت ابراهیم(توبه ، آیه 114؛ هود، آیه 75)، حلم حضرت شعیب(هود، آیه 87) و حلم فرزند ابراهیم(صافات، آیه 101).
حلیم وقتی درباره خداوند به کار می رود به معنای مهلت دادن به گنهکاران خشم بر انگیز است.( طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن، ذیل بقره: آیه ۲۳۵؛ ابن‌بابویه، التوحید، ج۱، ص۲۰۲، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (۱۳۵۷ش)؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل بقره: آیه۲۳۵)
از کاربرد حلیم همراه با اسمای دیگری چون غفور و در آیاتی که اشاره به گناه بندگان دارد این معنا به دست می آید که خداوند در کیفر گناهکاران که خشم و غضب الهی را بر می انگیزند شتاب نمی کند و به سرعت آنان را کیفر نداده بلکه مهلت می دهد.
با توجه به عناصر و لوازمی که برای تحقق حلم گفته شده می توان دریافت که 1. لازمه حلم توانایی بر عقوبت و انتقام است و صرفآ واکنشی عاجزانه و انفعالی نیست؛ ازاین‌رو، کسی که به‌دلیل عجز از اشتباه دیگران درمی‌گذرد، حلیم نامیده نمی‌شود؛ امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «لیس الحلیم من عجز فهجم و اذا قدر انتقم، انّما الحلیم من اذا قدر عفا و کان الحلم غالباً على امره؛ حلیم کسى است که وقتى قادر بر انتقام گرفتن است بر خود مسلط باشد و انتقام نگیرد»( محمدى رى شهری، میزان الحکمه، عنوان 944)؛ 2. صفت حلیم نوعی تنزیه خدا از نقصان است، چرا که لازمه حلم آن است که او نگران از دست دادن زمان انتقام‌گیری یا قدرت انجام دادن آن نباشد؛ 3. ظاهراً مراد از عجله نداشتن و به تأخیر انداختن مجازات گنهکاران، چشم‌پوشی و بخشایش گناه نیست، زیرا خدا آن را به اجلی معیّن ــ یعنی زمان مرگ یا قیامت ــ ارجاع داده است؛ 4. همچنین قطعآ به این معنا نیست که خدا از خطاهای نافرمانان بی‌اطلاع است، بلکه بدین‌معناست که او بندگان گنهکار را از نعمت و فضل خویش محروم نمی‌کند و همچون بندگان مطیع و فرمان‌بردار به آنان روزی می‌دهد و از آفات و بلایا مصون می‌دارد.( حسن‌ بن عبداللّه عسکری، الفروق‌اللغویة، ج۱، ص۱۶۴، قاهره ۱۳۵۳، چاپ افست قم؛طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل نحل:۶۱؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل آل‌عمران:۱۵۵ و دیگران)
اختلاف معنایی حلیم و صبور
چنان‌که گفته شد حلیم با صبور از نظر معنایی اختلاف دارند، هر چند که در برخی از مصادیق به هم نزدیک می شوند؛ پیامبر(ص) می فرماید: اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَى الطّاعَةِ و صَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ؛ صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصيبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترك گناه.(كافى، ج2، ص91، ح15) اما هرگز صبر به معنای حلم نیست؛ زیرا حلم یک درجه بالاتر از صبر قرار می‌گیرد؛ از این رو با همه نزدیکی معنایی که میان حلم و صبر است اما اختلافات روشنی دارند که از جمله می توان به تفاوت متضادهای آنها اشاره کرد؛ زیرا جزع در برابر صبر و طیش یعنی سبکسری و سبک مغزی در برابر حلم به کار می رود.
همچنین حلم در ارتباط با قوه غضب و عوامل ایجادی آن است در حالی که صبر در برابر مصیبت‌ها و مشکلات است. از این رو برخی گفته اند که خداوند را به صفت حلیم می توان ستود چنان‌که قرآن و روایات معتبر ستوده است؛ یعنی حليم، از اسما و صفات خداوند و به معناى مهلت دادن و شتاب نكردن بر عقوبت نسبت به گناه است، در حالی که خداوند را به صبور ستایش نمی کنند؛ زیرا لازمه صبر، تحمل سختی‌ها و گرفتاری‌هاست که از خدا به‌دور است.( قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۲۰، قسم ۲، ص۲۲۴، ج ۲۰، چاپ عبدالحلیم محمود و سلیمان دنیا، (قاهره).
جالب اینکه در قرآن بسیاری از پیامبران به صبر ستوده شده اند ؛ اما کمتر پیامبری به حلم ستوده می شود؛ زیرا دست یابی به این فضیلت بسیار سخت و رسیدن به مقام حلیم سخت تر است و هر کسی نمی تواند  در آزمون ها موفق بیرون آید و عنوان حلیم را برای خود ثبت کند.
حلم و بردباری، فضیلت ارزشی
حلم و بردباری به معنای پیش گفته همان طوری که از صفات فعل الهی است، باید در هر انسانی تحقق یابد؛ زیرا فضیلت بسیار مهم و ارزشی است. بسیاری از انسان ها به سبب عدم مهار و مدیریت خشم ، هیجانی عمل کرده و سپس پشیمان می شوند؛ زیرا در هنگام غضب همانند شدت شهوت، عقل دیگر نمی تواند راه درست را تشخیص دهد.
حضرت صادق (ع) در حديثی به عِنوان بَصری شيوه عملی بردباری درمقابل سفيهان را نيز بيان فرموده اند:«…..أمّا سه خصلت صبوری و حلم:
1) اگر کسی به توگويد: اگر سخنی گويی ده برابر می شنوی تو بگو: اگر ده تا گويی سخنی هم نشنوی.
2) اگر کسی تو را دشنام دهد به او بگو: اگر در گفته ات راستگويی از خداوند خواهانم که از من در گذرد و اگر دروغگويی از خداوند خواهانم از تو درگذرد.
3) اگر کسی تو را تهديد به ناسزاگويی کند تو او را به خيرخواهی و مراعاتش مژده بده.»( محمد جواد نورمحمدی،حديث عنوان بصری الامام الصادق (ع)،ص24و25)
حلم و بردباری چنان ارزش والائی دارد که حتی کافران آن را می پسندند و وجود آن را در شخصی می ستایند؛ چنان‌که قوم کافر شعیب(ع) ایشان را به این صفت می ستایند و آن را امری ارزشی و فضیلتی بزرگ می دانند.(هود، آیه 87)
صفت حليم درباره حضرت ابراهيم (ع) ناظر بر شكيبايى و بردبارى او در برابر نسبتهاى ناروا و آزار و اذيت كافران است (تفسیر طبرى، توبه، آیه 114؛  مجمع البیان طبرسى، ذيل توبه: 114). به گفته مفسران، بشارت به حضرت ابراهيم، كه صاحب فرزندى حليم مى‌شود (صافّات، آیه 101)، بدين‌معناست كه اين فرزند به سنى مى‌رسد كه صفتِ حلم و وقار در او بروز و ظهور مى‌يابد (جامع البیان، طبرى؛ مجمع البیان، طبرسى، ذيل آيه 101) و همين صفت، باعث صبر او در مقابل امتحان دشوار الهى، يعنى فرمان ذبح  مى‌گردد (المیزان، طباطبائى، ذيل صافّات، آیه 101).
حلم در ميان مردم عرب پيش از اسلام نيز از فضائل مهم و يكى از اجزاى هفت‌گانه مروت ــ كه نزد آنان جايگاهى مانند دين داشت ــ محسوب مى‌شد (جوادعلى، ج 4، ص 574). يكى از صفات رئيس قبيله، همچنين يكى از شرايط لازم براى سيادت و قضاوت در ميان مردم، حلم بود. كسى شايسته رياست و سيادت بود كه آزار و اذيتهاى قومش را تحمل كند، از رفتارهاى زشت و سفيهانه چشم‌پوشى كند و به‌سرعت دچار خشم و غضب نشود. مَثَلِ «اُحلُم تَسُد؛ حلم پيشه كن تا سيادت بيابى» حاكى از اين امر است (همان، ج 4، ص 344، 350، 352). در عين حال، گاهى حلم را نشانه ضعف مى‌دانستند (گولدتسيهر، ج 1، ص 205).
ايگناتس گولدتسيهر (درس هایی از اسلام ، ج 1، ص 202ـ208)، و به پيروى از او ايزوتسو (مفاهيم اخلاقي – ديني در قرآن مجيد ، ص 28ـ36)، با استناد به كاربرد دو واژه حلم و جهل در اشعار جاهلى و متون صدر اسلام، متضاد واقعى جهل را حلم دانسته‌اند نه علم. اگرچه علم گاه در تقابل با جهل قرار مى‌گيرد، اما در اين موارد، جهل در معناي ثانوى به‌كار رفته است. در واقع، ناميده شدن دوره پيش از بعثت پيامبر(ص)به دوران جاهليت، به معناى «عصر نادانى» نيست، بلكه مراد از آن، دوره‌اى است كه روحيه خشونت، بى‌رحمى، انتقام‌جويى و غرور قبيله‌اى حاكم بوده است (درس های از اسلام، ج 1، ص 203، 206).
باتوجه به اين روحيه، دستيابى به حلم براى مشركان عرب امرى دشوار و در صورت نيل بدان، حفظ آن براى مدت طولانى سخت بود، زيرا اين فضيلت در ميان آنان مبناى استوار و محكمى نداشت (مفاهيم اخلاقي – ديني در قرآن مجيد ، ايزوتسو، ص 31). پيامبر(ص)در معناى حلم تغييرى اساسى ايجاد كرد و آن را بر شالوده‌اى محكم، يعنى توحيد، استوار ساخت. در اسلام مهم‌ترين امرى كه در تقابل با جاهليت است، روی‌گردانى از پرستش بتها، ستمگرى و رفتارهاى غيراخلاقى است. بدين‌ترتيب، متضاد جهل، گستره معنايى‌اى به‌وسعت دين مى‌يابد (گولدتسيهر، ج 1، ص 207).
در احاديث نيز حلم به كظم غيظ و تسلط بر نفس معنا شده است (تحف العقول ابن‌شعبه، ص 225) و سَفَه و غَضَب مفاهيم متضاد حلم معرفى شده‌اند (اصول کافی، كلينى، ج 1، ص 21، ج 8، ص 148).
ریشه های حلم و بردباری
امامان معصوم (ع)، با بيان ريشه حلم و لوازم و نتايج آن، به تبيين هرچه بيشتر ابعاد اين موضوع پرداخته‌اند.اما تلاش در راه تخلق به خوى حلم، بدون معرفت پروردگار و اقرار به توحيد وى، ره به جايى نخواهد برد (مصباح الشريعة، ص 154). در همين باره، امام صادق (ع) به بيان مواردى از موقعيت هايى كه انسان بايد در آنها حلم بورزد و سختى اين كار را تحمل نمايد اشاره كرده‌اند (همان)
مهم‌ترین خاستگاه و ریشه حلم را باید در اموری چون ایمان به غیب، علو طبع و عزم و همت عالی، علم و عقل و سلطه بر نفس دانست.
سلطه بر نفس و مالكيت خويشتن، سبب مى‌شود كه انسان در برابر ناملایمات از كوره در نرود، و گرفتار خشم و آشفتگى ها نشود. اميرمؤمنان على(ع) در تعريف حلم اشاره اى به اين سرچشمه فرموده است، آنجا كه مى گويد: « اِنَّمَا الْحِلْمُ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ مِلْكُ النَّفسِ: حلم، فرو بردن خشم و مالكيت نفس است». (شرح غررالحكم، جلد 3، صفحه 741، حديث 3859)همين معنى از امام مجتبى(ع) نيز نقل شده است. (بحارانوار، جلد75، صفحه 102.)
همچنین علوّ طبع و بلندى همت و شخصيت بالا از امورى است كه به انسان اجازه نمى دهد خشم خويش را آشكار كند و دست به كارهاى غيرمنطقىِ افراد خشمگين كم ظرفيت بزند. اميرمؤمنان على(ع) مى فرمايد:« اَلْحِلْمُ وَ الأناةُ تُوْأمانِ يُنتِجُهُما عُلْوُ الهِمَّةِ: بردبارى و خونسردى (در برابر حوادث) فرزندان دوقلويى هستند كه از همّت بلند متولد شده اند». (نهج البلاغه، كلمات قصار، حديث 460).
از سوی دیگر  ايمان به خدا و توجّه به ذات پاك و صفات او و از جمله حلم خداوند در برابر عاصيان و طاغيان نيز مى تواند سرچشمه ديگرى براى اين فضيلت اخلاقى باشد. امام صادق(ع) مى فرمايد: «اَلْحِلْمُ سِراجُ اللّهِ يَسْتَضيئُ بِهِ صاحِبُهُ اِلى جَوارِهِ وَ لا يَكُونُ حَليماً اِلاّ الْمَؤيَّدُ بِاَنْوارِ اللّهِ وَ بِاَنْوارِ الْمَعْرفَةِ وَ التّوحيدِ؛ حلم چراغ پر فروغ الهى است كه دارنده آن از آن بهره مى گيرد و به سوى جوار قرب خدا پيش مى رود و انسان نمى تواند حليم باشد، مگر اينكه با انوار الهى و انوار معرفت و توحيد تأييد گردد.( مصباح الشریعه،باب57،ص353)
برخی از آثار حلم در کلام معصومین(ع)
1- آرامش و میانه روی : بنابراحاديث اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، حلم و كظم غيظ موجب ميانه‌روى انسان در امور و آرامش يافتن روان او مى‌شود (رجوع کنید به كلينى، ج 2، ص 51؛ مجلسى، ج 75، ص 377ـ378).
2- عیب پوشی: همچنين عيوب انسان را مى‌پوشاند و جايگاه وى را در بين مردم و نيز در آخرت بالا مى‌برد (نهج‌البلاغة، حكمت 424؛ كلينى، همانجا؛ نيز رجوع کنید به ابن‌ماجه، ج 2، ص1400).
3- رکن عقل و علم: در برخى احاديث به رابطه حلم و مفاهيمى چون عقل، علم و ايمان پرداخته شده است. حلم از نتايج عقل و علم (تحف العقول ابن‌شعبه، ص 15) و در عين حال از اركان آن دو دانسته شده است(الامالى، ابن‌بابويه، 1417، ص 478؛ تحف العقول، ابن‌شعبه، ص 318).
4- رکن ایمان و زهد و تقوا و عدل: همچنين حلم از اركان ايمان (کافی، كلينى، ج 2، ص 42)، از نشانه‌هاى زاهدان و اهل تقوا (همان، ج 2، ص 229؛ الامالى،  ابن‌بابويه، 1362ش، ج 2، ص 483)، يكى از اركان عدل و از اوصاف لازم قاضى (کافی ، كلينى، ج 2، ص 51؛ تحف العقول، ابن‌شعبه، ص 135) و يكى از شرايط عابدان است.(کافی، كلينى، ج 2، ص 111).
5- زینت آدمی: پيغمبر اكرم (ص) فرمود: «خداوندا مرا به سبب علم بى نياز كن و با حلم زينت بخش ».( مستدرك الوسائل، ج11، ص791)
6-  روش پیامبران: آن حضرت(ص) نيز فرمود: «پنج چيز از روش مرسلين است و حلم را يكى از آنها شمرد.»(همان)
7-  ابزار رفعت : آن حضرت (ص) فرمود: ِابْتَغُوا الرَّفعَةَ عِنْدَ اللَّه؛ مرتبه بلند را نزد خدا بجوئيد، پرسيدند: آن چيست ؟ فرمود: تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِي مَنْ حَرَمَكَ، و تَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَيْك‏؛ هر كه دوستى تو را قطع كند با او پيوند كن و هر كه از نيكى خود تو را محروم سازد با او نيكى كن و نسبت به هر كه به نادانى با تو رفتار كند حلم بورز. (همان)
8- درجه شب زنده دار روزه دار:  فرمود: إِنَّ الرَّجُلَ لَيُدْرِكُ بِالْحِلْمِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِم‏؛  مرد به واسطه حلم به مرتبه كسى مى رسد كه روزها روزه گيرد و شبها را به عبادت به سر برد.( مستدرك الوسائل، ج11، ص791)
9- محبوب خدا: آن حضرت(ص) فرمود: « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْحَيِيَّ الْحَلِيمَ وَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْبَذِيَّ»: خداوند بنده با حياى بردبار را دوست دارد و فحش گوى بى شرم را دشمن دارد.( بحارالانوا ر، ج76، ص117)
10- کسب عزت : علی(ع) می فرماید:« هيچ عزّتي بالاتر از بردباري نباشد.»( غرر الحکم، ص 640، ح 7795)
11- یاوری انسان:  امام صادق (ع) فرمود: «كَفَى بِالْحِلْمِ نَاصِرا»: حلم براى نصرت و ياورى هر كسى كافى است.( وسايل الشيعه، ج15،ص 65)
12- عابد بودن :  امام رضا (ع) فرمود: «لَا يَكُونُ الرَّجُلُ عَابِداً حَتَّى يَكُونَ حَلِيما»: مرد، عابد نخواهد بود مگر آنكه حليم باشد.( اصول كافي، ج2، ص111)
13- خیر : امير مؤمنان (ع) فرمود: «لَيْسَ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ يَعْظُمَ حِلْمُك‏؛ خوبى آن نيست كه مال و اولاد تو بسيار باشد بلكه خير آن است كه علم تو بسيار و حلم تو عظيم باشد.»( مستدرك الوسائل، ج12، ص121)
14- زیبایی انسان : امام علي (ع) نيز مي‌فرمايند: « زيبايي مرد بردباري اوست.» (غررالحكم، ص 383، ح 4702)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا