اجتماعیاخلاقی - تربیتیعرفانفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

افراط گرایی ، ریشه ها، انگیزه ها و آثار آن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

افراط و نقیض آن یعنی تفریط از نظر عقل و وحی امری مردود است؛ زیرا خروج از دایره عدالت و اعتدال است که نظام احسن هستی بر محور و مدار آن آفریده شده است. از همین روست که افراط و تفریط را از مصادیق ظلم و در نتیجه فساد دانسته اند؛ زیرا خروج از عدالت و اعتدال و رفتار ظالمانه و ستمگرانه نتیجه ای جز فساد در عمل و جان و جهان و جامعه نخواهد داشت.

نویسنده برای این که ارزش اعتدال و عدالت به روشنی تبیین شود بر آن شد تا با مراجعه به آموزه های قرآنی و تبیین اضداد اعتدال حقیقت اعتدال روشن شود؛‌ زیرا یکی از روش های شناخت امری تبیین ضد یا اضداد آن است؛ چرا که : تعرف الاشیاء باضدادها؛ چیزها با ضدهایشان شناخته می شود. وقتی تلخی را نشناسیم هرگز شیرینی را نخواهیم شناخت و زمانی ارزش و لذت شیرینی را درک می کنیم که تلخی را بشناسیم. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

معناشناسی افراط

افراط از باب افعال از واژه فرط گرفته شده است. فرط به معنای گذشت و پيش رفت ، كوتاهى در کار و از دست دادن فرصت، زياده روى كردن، شتاب، چیرگی و سبقت، و تکان دادن درخت برای میوه چینی آمده است. در معنای افراط گفته اند که آن به معنای تجاوز از حد است که ضد آن یعنی تفریط بر وزن تفعیل به معنای از دست دادن ، کوتاهی کردن، بیهوده و ضایع ساختن است. پس تجاوز از حد در دو سوی اعتدال را افراط و تفریط می گویند.

در زبانی فارسی واژه فرط به معنای زیاده روی بسیار به کار می رود و مثلا گفته می شود: از فرط بیکاری مُردم، یا از فرط تنهایی به خیابان رفتم و مانند آن. در آیات قرآنی واژه فرط به معنای زیاده روی و تجاوز از حدود به کار رفته است. مثلا در آیه 28 سوره کهف فرط در امر به معنای تجاوز در کاری چون پیروی از هواهای نفس به کار رفته است.

البته در قرآن کلمه فرط از باب افعال از ثلاثی مزید به کار نرفته که محل بحث ماست، ولی بارها باب تفعیل آن در معنای تقصیر و کوتاهی در کاری در آیاتی چون 31 و 38 و 61 سوره انعام، 80 سوره یوسف، ، 45 سوره طه و 56 سوره زمر و نیز به معنای مقدم و پیشگام در امری در آیه 62 سوره نحل به کار رفته است.

در روایات افراط و تفریط در مقابل هم به معنای متقابلان به کار رفته اند. از جمله این که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفْرِطا أو مُفَرِّطا ؛ نادان را نبينى، مگر افراط گر يا تفريط گر.( نهج‏البلاغه، حكمت 70) پس افراط در برابر تفریط در این حدیث به کار رفته تا نشان دهد که آن کس که عاقل است به حکم عقل بر عدالت و اعتدال می رود و در هیچ کاری زیاده روی در فعل و ترک ندارد؛ یعنی نه در کاری زیاده روی و افراط می کند و نه آن که دست از کار بردارد و تقصیر و کوتاهی کند و هیچ کاری را انجام ندهد.

بی خردی و جهالت ، ریشه افراط و تفریط

از آن جایی که عقل به طور فطری و طبیعی در احکام عقل عملی و حکمت عملی، به عدالت حکم کرده و آن را حسن و پسندیده می شمارد و ظلم و ستم را به عنوان امری قبیح و ناپسند می داند، می بایست گفت که خروج از دایره اعتدال و عدالت و گرایش به دو سمت افراط و تفریط و به هم زدن تناسب و توازن ، جز در بی خردی ریشه ندارد. پس کسانی گرفتار افراط و تفریط هستند که از عقل بی بهره هستند یا خردورزی و تعقل نمی کنند. از همین روست که امیرمومنان علی(ع) جاهل را اهل افراط و تفریط می داند.

پس مراد از جاهل در این جا نادانی در قبال دانایی نیست که به حوزه عقل و حکمت نظری وابسته است بلکه مراد از جهالت به معنای بی عقلی یا بی تعقلی است که حوزه عقل و حکمت عملی مرتبط است. باید یاد آور شد که وقتی در ایات و روایات عقل و جهل در برابر هم به کار می روند به حوزه عقل عملی ناظر است. از همین روست که درباره تعریف عقل آمده: العقل ما عبد به الرّحمن و اكتسب به الجنان؛ عقل آن است که با آن خدای رحمان عبادت و بهشت بدان کسب شود.( الكافی، ثقة الإسلام كلينى‏ ج 1 ص 11؛ معاني‏ الأخبار، شیخ صدوق، ص 239 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 1، ص 116 ) در روایات دیگری نیز آمده است: قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِی كَانَ فِی مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ؛ از حضرت صادق (ع) سؤال شد: «عقل چيست؟» فرمود: عقل آن است كه به وسيله آن خداى رحمان پرستش شود و بهشت به دست آيد. راوى گويد: عرض كردم: «پس آن‏چه معاويه داشت چه بود؟» حضرت فرمود: آن نيرنگ است، آن شيطنت است! آن نمايش عقل را دارد ولى عقل نيست.( كافى، ج 1، ص 11)

پس خاستگاه و ریشه اصلی و بنیادین افراط گرایی و تفریط گرایی یعنی خروج از عدالت و اعتدال را که حکم عقل عملی و از احکام مستقل آن،‌ باید در بی عقلی یا بی تعقلی یعنی عدم استفاده از عقل جست و جو کرد. این افراد در حقیقت جاهل به معنای غیر عاقل یا غیر متعقل هستند که از عقل خود سودی نمی برند.

عوامل افراط و تفریط

اگر بخواهیم عواملی را که در رفتار افراطی و تفریطی بشر دخالت دارند، بر شماریم می بایست نخست به عواملی اشاره کنیم که موجب می شود که انسان دچار جهالت و بی خردی شود و از عقل و خرد خود استفاده نکند. از جمله مهم ترین عوامل در این امر چنان که در آیات و روایات آمده اموری چون پیروی از شیطان، هواهای نفسانی، گناه و بی تقوایی، دنیا پرستی، مادی گرایی، حس گرایی، پیروی از مردم و مانند آن است.(بقره، آیه 62؛ اعراف،‌ آیه 138؛ هود، آیات 27 و 29؛ یوسف، آیه 33؛‌ نمل، ایه 55؛ حجرات، ایه 6؛ زمر، ایه 64)

امام علی (ع) در باره تاثیر مخرب و زیانبار لهو و سرگرمی های بیهوده در تخریب عقل و در نهایت گرایش به افراط و تفریط می فرماید :مَن كَثُرَ لَهوُهُ قَلَّ عَقلُهُ؛ كسى كه زیاد به سرگرمى بپردازد، عقلش كم است. (غرر الحكم، ح8426 )

پس این که انسان خود را به اموری بیهوده سرگرم کند نتیجه آن کاهش بهره وری عقل خواهد بود که به طور طبیعی افراط و تفریط در رفتار و زندگی را موجب خواهد شد.

بنابراین،‌ عواملی که عقل را زایل می کنند یا فتیله نورانیت آن را کاهش داده و یا دسیسه می کنند به گونه ای که زنگار گرفته، مهمور و مطبوع شده باشد، دچار افراط و تفریط هستند.

از این روست که امیرمومنان (ع) به مردم هشدار می دهد که مواظب قلب(عقل عمل) خود باشند؛ زیرا هر گونه آسیب به آن موجب افراط و تفریط در زندگی می شود. آن حضرت (ع) می فرماید: لقد عُلِّقَ بِنِياطِ هذا الإنسانِ بَضعَةٌ هي أعجَبُ ما فيهِ : و ذلكَ القلبُ ، و ذلكَ أنَّ لَهُ مَوادَّ مِن الحِكمَةِ و أضدادا مِن خِلافِها ، فإن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ أذَلَّهُ الطَّمَعُ ، و إن هاجَ بهِ الطَّمَعُ أهلَكَهُ الحِرصُ ، و إن مَلكَهُ اليَأسُ قَتَلَهُ الأسَفُ ··· و إن أفرَطَ بهِ الشِّبَعُ كَظَّتهُ البِطنَةُ ، فَكُلُّ تَقصيرٍ بهِ مُضِرٌّ ، و كُلُّ إفراطٍ لَهُ مُفسِدٌ؛ به رگى از رگهاى بدن اين انسان گوشت پاره‏اى آويخته كه شگفت انگيزترين عضو اوست و آن قلب است؛ زيرا كه در آن مايه‏هاى حكمت و مايه‏هاى ضد حكمت وجود دارد. به طورى كه اگر اميد و آرزو به آن [قلب ] دست دهد، آز و طمع خوارش گرداند و اگر طمع آن را به هيجان آورد، حرص نابودش كند و اگر نوميدى بر آن تسلّط يابد، افسوس و اندوه او را بكشد··· و اگر در سيرى افراط كند، پُرىِ شكم او را بيازارد. پس، هر تفريطى به او زيان زند و هر افراطى او را تباه گرداند.

اما اگر انسان تابع عقل و احکام آن چون عدالت و اعتدال باشد هرگز دچار افراط و تفریط نخواهد شد و در هیچ کاری از اعتدال خارج نمی شود. اما بسیاری مردم عقل خود را به دست هواهای نفسانی می سپارند و حتی در بهره گیری مثبت از عواطف دچار انحراف و کژی شده و راه محبت افراطی را در پیش می گیرند و خود و دیگران را به دردسر می اندازند؛ زیرا محبت افراطی انسان را نسبت به حقایق نابینا می کند و اجازه نمی دهد تا عاقلانه و معتدلانه سخن گوید و رفتار نماید. امیرمومنان علی(ع) در باره این افراد می فرماید: سَيَهلِكُ فِيَّ صِنفانِ: مُحِبٌّ مُفرِطٌ يَذهَبُ بهِ الحُبُّ إلى غَيرِ الحَقِّ ، و مُبغِضٌ مُفرِطٌ يَذهَبُ بهِ البُغضُ إلى غيرِ الحَقِّ ، و خَيرُ الناسِ فِيَّ حالاً النَّمَطُ الأوسَطُ فَالْزَمُوهُ ؛ به زودى درباره من دو گروه هلاك شوند: دوستدار افراطى كه دوستى ، او را به ناحق كشاند و دشمن افراطى كه دشمنى ، او را به ناحق بَرَد. و بهترين حالت مردم درباره من راه ميانه است. پس اين راه را در پيش گيريد.(میزان الحکمه، ج 9؛ باب افراط و تفریط)

البته برخی گمان می کنند که بر مدار عقل رفتار می کنند و سخن و رفتارشان منطقی و بر اساس برهان های قطعی منطق است که از عصمت برخوردار است. از این روست که سخن حق را نمی پذیرند. این افراد به جای آن که از قطع معرفت شناختی مبتنی بر عقل سود برده باشند از قطع روانی مبتنی بر عواطف قلبی و احساسات سود برده اند.

می دانیم که انسان دارای دو نوع قطع روانی و قطع منطقی است که از آن گاه به قطع روان شناختی در برابر قطع معرفت شناختی یاد می شود. گاه انسان از نظر معرفت‌شناسي شك دارد هر چند از نظر رواني يقين دارد؛ ولي قطع روان شناختی فایده ای ندارد چون از نظر منطقي يقين نیست و اين شخص در حقيقت شك دارد.

ریشه قطع های روان شناختی را باید در باورهاي قومي، سنّتي و مانند آن جست که شخص را وادار كرده كه يقين پيدا كند. این شخص در اصطلاح اصولی های قطع قطاع است که اعتبار و حجت ندارد و نمی تواند بر اساس آن عمل و رفتار کرد و فتوا داد؛ زیرا چنین قطعی روانی است نه قطع منطقي.

پس باید قطع منطقي را از قطع رواني چون قطع قطاع، یعنی قطع روان‌شناختي را از قطع معرفت‌شناسي جدا و تفکیک کرد تا به درستی در زندگی عمل و رفتار کنیم. از نظر عقلی چنان که اصولی ها گفته اند قطع روان شناختی حجيّت ندارد هر چند که فقط براي خود قطّاع یعنی آن كسي كه قطع رواني دارد، حجت است؛ زیرا تا زمانی که قطع دارد نمی توان او را به چیزی دیگر فرمان داد و به طور طبیعی قطع برای خود قطاع معتبر است. از این رو گفته اند که اگر شخصی با پریدن کلاغ یا عرعر خر به دخول وقت نماز قطع پیدا کند برای او حجت است و کاری نمی شود کرد؛ زیرا قطع به طور ذاتی حجت است و کسی که قطع دارد نمی توان او را از قطع داشتن باز داشت و از عمل بدان نهی نمود؛ اما همین شخص وقتي در حوزه ي قطع منطقي وارد می شود، این شخص اهل مِريه و شك است.

در قرآن كريم آمده که يك عده قاطعانه تفريطي يا افراطي درباره ي مسيح(ع) سخن گفتند ولي وقتي به بازار استدلال بيايند جز مِريه و شك چيزي در دست آنها نيست؛ البته آنها شك نداشتند و با ضرس قاطع حرف مي‌زدند و قطع اينها هم قطع رواني بود نه قطع منطقي. از این روست که خداوند فرمود: «قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ؛ سخن حقی که در آن مراء و شک می کنید(مریم، ایه 34)؛ زیرا این قطع روان شناختی وقتی به محیط قطع منطقی و معرفت شناختی می آید تبدیل به شک می شود و موجب تردید در مقام عمل می گردد؛ اما تا زمانی که در حوزه روانی است برای شخص قطاع حجت است و کاری نمی شود کرد.

این قطع های روانی ریشه و خاستگاه غیر منطقی دارند؛ زیرا مبتنی بر اموری چون باورهای سنتی و قومی، تربیت و تعلیم و محیط های آن، ویژگی های شخصیتی فرد و مانند آن دارد و وقتی به برهان و منطق عرضه شود،‌ از ارزش و اعتبار می افتد و حجتی نخواهد داشت؛ زیرا از مصادیق عمل به ظن و شک و گمان است که از نظر عقل و وحی عمل به تخرص و گمان و شک جایز و روا نیست.

پس کسانی که گرفتار تقلید و سنت ها و مانند آن هستند، ممکن است از قطع برخوردار باشند ولی این قطع ایشان عقلانی و برهانی و منطقی نیست بلکه قطع روان شناختی است که تنها برای خودش حجت دارد تا زمانی که گرفتار آن است ولی وقتی به میدان عقل و منطق می آید معلوم می شود که اصلا این قطع نبوده است بلکه شکی بوده که خودش را قطع نشان داده است.

امیرمومنان علی(ع) از عاقلان امت می خواهد تا راه منطق و عقل را در زندگی بپمایند و همواره بر عدالت و اعتدال باشند و راه وسط و قوام بخش را ترک نکنند تا دیگران راه راست را بر اساس رویه آنان باز شناسند و به مسیر و صراط مستقیم عقل و وحی باز گردند. آن حضرت می فرماید: ای برادر همدانی! بدان که بهترین شیعیان من آن دسته ای هستند که راه اعتدال و میانه روی را اختیار کرده اند تا آنان که راه غلو پیش گرفته و زیاده روی می کنند به آنان بازگشت کنند و آن دسته عقب افتاده نیز به آنان برسند.(امالی شیخ مفید)

البتّه تشخیص افراط و تفریط، دشوار است و هر كس روش خود را عادلانه و عاقلانه مى‏داند و دیگران را به تندروى یا كوتاهى متهم مى‏كند و در همین نسبت دادن هم دچار افراط و تفریط مى‏شوند. ولى اولیاء خدا و تربیت شدگان مكتب انبیاء حتى در قضاوت‏هایشان هم با معیار حق عمل مى‏كنند.

آثار افراط و تفریط

على علیه السلام، سیماى كسانى را كه با انحراف از صراط مستقیم، به افراط و تفریط كشیده شده‏اند، چنین ترسیم مى‏فرماید: در آرزو، چنان تند مى‏رود، كه گویا طمع دارد؛ و در طمع، چنان كه گویا حریص است؛ همین كه مأیوس مى‏شود، از تأسف مى‏میرد؛ هنگام ناراحتى، خشمش طوفان مى‏كند؛ هنگام شادى، بد مستى مى‏كند؛ پولدارى، یاغى‏اش مى‏سازد؛ ناگوارى او را به جَزّع وامى‏دارد؛ هر كمبودى برایش زیانمند و هر زیاده‏روى، براى او تباهى‏ساز است.( نهج البلاغه، حكمت 108)

از جمله آثار افراط و تفریط در رفتارهای انسانی می توان به این مطلب اشاره کرد که بی خردان یا غیر متعقلان اهل غلو گویی هستند و هرگز بر اعتدال سخن نگویند و نقد نکنند و ستایش نورزند. حضرت على (ع) مى‏فرماید: ستایش بیش از اندازه استحقاق، چاپلوسى و تملّق است، و كمتر از آن، حسادت!( نهج البلاغه، ،صبحى صالح، حكمت 347)

پس اگر گاه در ستایش افراط می کنند گاه دیگر در سرزنش افراط می ورزند. این روست که آن حضرت(ع) می فرماید: زیاده روى و افراط در ملامت، آتش لجاجت را برمى‏افروزد.( میزان الحكمه، ج 8، ص 546) پس باید گفت که افراط کننده یا گرفتار تملق و چاپلوسی است یا حسادت است یا آن که آتش لجاجت را در دل دیگران می افرزود که خودش و جامعه گرفتار پیامدهای ناگوار آن خواهند بود.

اصولا دین اسلام دین اعتدال است و حتی در کارهای اجتماعی اجازه نمی دهد که به گونه ای افراطی و تفریطی رفتار کند که یا خود دست تنگ و محتاج به این و آن شود و یا بخل ورزد و خساست را در حق خود روا دارد. بهترین رفتار آن است که مستقیم و معتدل باشد و در رفتارهای مالی میانه روی داشته باشد. خداوند می فرماید: «وَالَّذِینَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَلَمْ یَقْتُرُواْ وَكَانَ بَیْنَ ذَلِكَ قَوَاماً ؛ بندگان خدا هنگام انفاق، نه اسراف مى‏كنند و نه بخل و كوتاهى، بلكه راهى معتدل در این میانه دارند.»(فرقان، آیه 67) خداونددر آیه 29 سوره اسراء نیز به آثار ناگوار روش افراطی و تفریطی اشاره کرده و می فرماید: وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا؛ نه دست خودت را بر گردن ببندد و بخل ورز و نه این که دست باز به تمام باشی پس سرزنش شده و حسرت زده شوی. پس در حقیقت سرزنش و حسرت از پیامدها و آثار افراط و تفریط است.

امام هادى (ع) فرمده است : اُذكُرْ حَسَراتِ التَّفريطِ بأخذِ تَقديمِ الحَزمِ ؛ افسوسهاى ناشى از كوتاهى نمودن در كار را به ياد آر و دورانديشى را در پيش گير .(همان)

امیرمومنان علی(ع) می فرماید: التَّفريطُ مُصيبَةُ القادِرِ ؛ تفریط و كوتاهى كردن، مصيبت شخص توانا بر انجام كاری است.(میزان الحکمه ج9، باب پرهيز از كوتاهى در كار) امام رضا(ع) در همین رابطه فرموده است: التَّفريطُ مُصيبَةُ ذَوِي القُدرَةِ ؛ كوتاهى كردن، مصيبت توانايان است.(همان)

ندامت و پشیمانی نیز از دیگر آثار تفریط ورزی در کارهاست چنان که امیرمومنان در این باره می فرماید: ثَمَرةُ التَّفريطِ النَّدامَةُ ، و ثَمَرةُ الحَزمِ السَّلامَةُ ؛ نتيجه كوتاهى در كار، پشيمانى است و نتيجه دور انديشى، سالم ماندن از خسارت و دريغ.(همان)

همان پیامدی که خداوند در آیه 29 سوره اسراء بیان کرده است، امیرمومنان (ع) این گونه نسبت به آن هشدار داده و می فرماید: اِحذَرُوا التَّفريطَ ؛ فإنّهُ يُوجِبُ المَلامَةَ ؛ از كوتاهى كردن بپرهيزيد كه آن موجب سرزنش است.(همان)

وی در سخنی دیگر هشدار داده و می فرماید: إيّاكُم و التَّفريطَ ؛ فَتَقَعَ الحَسرَةُ حينَ لا تَنفَعُ الحَسرَةُ ؛ زنهار از كوتاهى كردن؛ زيرا كوتاهى كردن حسرت به بار مى‏آورد، آن گاه كه حسرت سودى ندارد.(همان)

امام على (ع) در وصف اهل ذكر فرمود: في صفةِ أهلِ الذِّكرِ: فَلَو مَثَّلتَهُم لِعَقلِكَ في مَقاوِمِهِمُ المَحمودَةِ ، و مَجالِسِهِمُ المَشهودَةِ ، و قد نَشَرُوا دَواوينَ أعمالِهِم ، و فَرَغُوا لِمُحاسَبَةِ أنفُسِهِم على كُلِّ صَغيرَةٍ و كَبيرَةٍ اُمِرُوا بها فَقَصَّرُوا عَنها ، أو نُهُوا عَنها فَفَرَّطُوا فيها! ؛ آنان را در آن مقامات پسنديده و منزلتهايى كه مشهود [فرشتگانِ مقرّب ]است در ذهن خود مجسّم كن كه چسان كار نامه‏هايشان را گشوده‏اند و براى هر كار خُرد و كلانى كه بدان فرمان داده شده‏اند ، امّا در انجام آنها كوتاهى ورزيدند، يا از آن نهى شدند، امّا در ترك آنها كوتاهى كردند، از خود حساب مى‏كشند.(همان)

آن حضرت (ع) خواهان استفاده از عقل (حلم همان عقل عملی است) می شود تا زندگی ستوده ای داشته باشیم . وی می فرماید: مَن حَلُمَ لم يُفَرِّطْ في أمرِهِ ، و عاشَ في الناسِ حَميدا ؛ كسى كه بردبار ( و خردمند) باشد، در كار خود كوتاهى نكند و در ميان مردم با خوشنامى زندگى كند.

بی گمان خروج از عدالت و اعتدال همان گونه که شقاوت در زندگی را به دنبال دارد در آخرت نیز آتش دوزخ را با خود همراه خواهد داشت. از این روست که امیرمومنان(ع) نسبت به آن هشدار داده و می فرماید: الجَنَّةُ غايَةُ السابِقينَ ، و النارُ غايَةُ المُفَرِّطِينَ ؛ بهشت، خط پايان پيشتازان است و آتش، فرجام واماندگان.(همان)

امام صّادق (ع) نیز تفریط را عامل تورط در پرتگاه شقاوت و بدبختی و آتش دانسته می فرماید: مَن فَرَّطَ تَوَرَّطَ ؛ هر كه كوتاهى كند در پرتگاه افتد.(همان)

امام صادق (ع) هم چنین در بیان آثار دیگر تفریط می فرماید : ثلاثةٌ مَن فَرَّطَ فيهِنَّ كانَ مَحروما : استِماحَةُ جَوادٍ ، و مُصاحَبَةُ عالِمٍ ، و استِمالَةُ سُلطانٍ ؛ سه چيز است كه هر كس در آنها كوتاهى ورزد ناكام ماند: درخواست از بخشنده، همنشينى با دانشمند و استمالت سلطان.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا