اعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

امکان و چگونگی تقدیم و تاخیر مرگ

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

آیا دوست دارید مرگتان را به تاخیر بیاندازید و یا حتی آن را پیش انداخته و مرگ زودس رس داشته باشید؟ شاید بیش تر مردم به بخش دوم پرسش جواب منفی و رد دهند،‌ ولی همگان از این که مرگ ایشان پس افتد و با تاخیر مواجه شود، خوشحال می شوند؛ چرا که دو روز زندگی بیش تر در دنیا می ارزد که راه و روش آن را بیاموزند. از همین روست که بسیاری مردم با کوچک ترین بیماری به سوی پزشک می شتابند و از همه دارو و درمان ها استفاده می کنند که خدای نکرده با این بیماری مرگ به استقبال ایشان نرود. هر کسی دوست دارد که صد سال که هزار سال هم زندگی کند. کم تر کسی است که از مرگ استقبال کند.

جالب این که آموزه های وحیانی اسلام نه تنها تقدیم و تاخیر مرگ را ممکن و شدنی می دانند،‌ بلکه راه ها و شیوه هایی را نیز بیان می کند که با آن مرگ پیش یا پس می افتد بی آن که نیاز به دارو و درمان های پر هزینه ای باشد. با این همه بیش تر مردم از این راه ها غافل هستند و به آن گرایشی ندارند. این مردم به هر چیزی چنگ می اندازند که عمرشان افزایش یابد. به تغذیه و بهداشت و درمان فکر می کنند ولی هرگز به اموری چون صدقه، صله رحم و صلوات و مانند آن فکر نمی کنند که موجب افزایش عمر می شود.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی بر آن شد تا عوامل تقدیم و تاخیر مرگ را بر اساس آموزه های وحیانی اسلام تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

مرگ در دستان انسان

آیا می دانستید که مرگ هم در دستان انسان است و این گونه نیست که انسان در مرگ و زندگی خود نقشی نداشته باشد، بلکه خود شخص از موجبات مرگ و زندگی اس و نقش ویژه ای در آن داشته و می تواند مرگش را پیش یا پس اندازد؟

همگان می دانیم که می توانیم با محیط زیست خوب، تغذیه مناسب، بهداشت خوب، مراعات برخی از مسایل، پرهیز از برخی دیگر چون اضطراب و افسردگی و مانند آن، زندگی خویش را افزایش داده و با سلامتی کامل تری مدت بیش تری را زندگی کنیم؛ اما کم تر به عواملی توجه می کنیم که می تواند تاثیر این عوامل مادی را از میان بردارد و ما را گرفتار مرگ های ناگهانی و تصادفی کند و با آن که از نظر ظاهری در سلامت کامل هستیم یک دفعه جان به جان آفرین تسلیم کنیم، چرا که برخی از چیزها را مراعات نکرده ایم که مانع از آمدن مرگ به شکل ناگهانی شود و در سلامت کامل مرگ ما را در آغوش بگیرد.

به سخن دیگر، هر چند مراعات امور مادی که عامل سلامت و افزایش ظاهری عمر آدمی است، می تواند ظاهرا مرگ را از ما دور کند، ولی در حقیقت این ها عامل افزایش و کاهش عمر نیست، بلکه عوامل دیگری است که آن ها تعیین می کند که چه زمانی بمیریم و یا به زندگی ادامه دهیم.

در آموزه های اسلامی از جمله آموزه های قرآنی موضوعی به نام اجل مطرح می شود. اجل به معناى هنگام، زمان، وقت معين و محدود،(لغت نامه دهخدا)نهايت زمان عمر، هنگام مرگ، مدت تعيين شده براى امور،(فرهنگ لاروس) مثل نهايت مدتی که براى اداى قرض تعیین می شود و نیز پايان عمر انسان‌ها، امّت‌ها و موجودات است.( مفردات‌ الفاط قرآن کریم، راغب؛ العين، خلیل فراهیدی،‌ ذیل واژه اجل؛ و نیز مجمع‌البيان، شیخ طبرسی، ج3و4)

واژه «اجل» در آموزه های قرآنی هم در امور تكوينى و هم در امور اعتبارى كاربرد دارد. مراد ما از این واژه در این جا همان کاربرد اجل در مرگی است که از امور تكوينى است و موجب می شود که موجودات زنده بمیرند و به پایان خط زندگی خود در این دنیا برسند.

خداوند در آیات 38 و 39 سوره رعد بیان می کند که همه رخدادها و پديده‌هاى عالم، داراى دو گونه اجل: تغييرپذير و تغييرناپذير هستند. این بدان معناست که اجل و زمان مرگ در انسان ها نیز از دو نوع اجل حتمی و اجل غیر حتمی خواهد بود. البته خداوند در آیات بسیاری به مساله اجل پرداخته و ویژگی های آن را بیان کرده است.

خداوند در آیاتی درباره اجل همه پدیده های هستی از جمله انسان ها، آن را به دو دسته اجل مسمی(معین و مشخص) و اجل معلق دسته بندی کرده است. در این آیات تبیین شده که اجل مسمی همان زمان مرگی است که پیش و پس نمی افتد و تنها خداوند نسبت به آن علم و آگاهی دارد.(ابراهیم، آیه 10؛ نوح، آیه 4؛ انعام، آیه 2)

اجل مسمی همانند خروج جنین از رحم مادر است که وقت معین و مشخصی دارد(حج، آیه 5) و خداوند در شب قدر به فرشته مرگ(ملک الموت) آن زمان را اعلان می کند(نحل، آیه 61) چنان که امام صادق(ع) در این باره فرمودند: «اجل مسمّى»، يعنى اجل انسان‌ها كه در شب ‌قدر براى ملك‌الموت تعيين مى‌شود. (نورالثقلين، ذيل آيه)

اما اجل معلق یا غیر حتمی، آن اجلی است که همراه با تاخیر خواهد بود و پیش و پس می افتد.(ابراهیم، آیه 10؛ نوح، آیه 4؛ انعام، آیه 2) در این نوع اجل است که دست انسان در کار خواهد بود و خود انسان است که با رفتارهایش آن را پیش و پس می اندازد. از این روست که گفته اند مرگ در دستان خود انسان است و خود اوست که زمان آن را رقم می زند و پیش و پس می اندازد.

پس این که می توان مرگ را پیش و پس انداخت و در تقدیم و تاخیر انسان اعمال او نقش دارد، مراد و منظور اجل معلق و غیر حتمی است و گرنه اجل مسمی و حتمی را نمی توان به هیچ وجه تاخیر یا تقدیم داشت چنان که خداوند به صراحت و نص روشن این معنا را در آیاتی از جمله آیات 29 و 30 سوره سبا و مانند آن بیان کرده است. خداوند در آیات 38 و 39 سوره رعد نیز به این نکته توجه می دهد که اجل در کتاب الهی نوشته شده و خداوند قادر به محو و اثبات آن است،‌ ولی مشیت الهی به این تعلق گرفته که برخی از اجل ها به هیچ وجه تغییر نیابد و همان طوری که مشخص کرده تحقق یابد. اما برخی دیگر از اجل قابل تغییر و تبدیل است و می توان آن را محو یا اثبات کرد و تقدیم و تاخیر در آن انداخت.

البته باید به این نکته توجه داشت که تغییر و تبدیل در اجل معلق و پیش و پس انداختن آن، نیز در دایره مشیت الهی است و در حقیقت منشای تاخیر یا تقدیم اجل معلق نیز خود خداوند است.(ابراهیم، آیه 10 ؛ نوح ، آیه 4) اما در این میان نمی بایست نقش انسان را در تاخیر و تقدیم اجل معلق و غیر حتمی خودش نادیده گرفت. از این روست که در آیات دیگر قرآن، به موجبات تقدیم و تاخیر اجل معلق اشاره شده که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود.

موجبات و عوامل تقدیم و تاخیر اجل

چنان که گفته شد تغییر حکم اجل ها به دست خداوند است و این خداوند است که عمر آدمی را زیاد یا کم می کند(فاطر، ایه 11) اما در این میان عوامل انسانی به عنوان موجبات نقش دارد. این عوامل سبب می شود تا خداوند فرصت بیش تری به انسان بدهد یا فرصتی را از انسان بگیرد. البته این خود شخص است که با اعمال و رفتارش این امر را موجب می شود و مرگ خود را پیش و پس می اندازد.

خداوند اموری چون تقوا(نوح، آیات 1 تا 4)، عبادت(همان)، اطاعت از پیامبران و انبیا(همان) و اجابت دعوت الهی(ابراهیم، ایه 10) را مهم ترین موجبات تاخیر مرگ انسان ها تا اجل مسمی و حتمی دانسته و استمرار زندگی را تا آن زمان در گرو این عوامل و موجبات می داند.

بنابراین می توان گفت که بی تقوایی، ترک عبادت و اطاعت و اجابت دعوت الهی از مهم ترین عوامل پیش افتادن مرگ خواهد بود و شخص به جای آن که در زمان معین و مشخص بمیرد به سبب رفتارهای پرخطر نامبرده مرگ خود را پیش می اندازد.

به سخن دیگر، اجل معلق را اجل معلق گفته اند؛ چرا که این زمان، زمانی حتمی مرگ نیست بلکه معلق به رفتار ماست. پس اگر رفتاری مطابق خواسته الهی داشته باشیم مرگ تاخیر می افتد وگرنه همان زمان مرگ ما خواهد شد.

آن چه در این آیات بیان شده کلیاتی است که در سنت معصومان(ع) مصادیق عینی تری بیان شده که به عنوان موجبات تقدیم و تاخیر اجل و مرگ مطرح است.

از جمله این موجبات صله رحم است که از مصادیق تقوا و عبادت است. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: صِلَةُ الرحامِ تُزَكّى الاعمالَ وَتُنمى الاموالَ وَ تَدفَعُ البَلوى‏ وَتُيَسِّرَ الحِسابَ وَتُنسِئُ فِى الاجَلِ؛ صله رحم، اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، بلا را برطرف و حساب (قيامت) را آسان مى‏كند و مرگ را به تأخير مى‏اندازد.(كافى، ج 2، ص 157، ح 33)

آن حضرت (ع) هم چنین می فرماید: صِلَةُ الارحامِ تُحَسِّنُ الخُلُقَ وَ تُسمِحُ الكَفَّ وَتُطيبُ النَّفسَ وَتَزيدُ فِى الرِّزقِ وَتُنسِئُ فِى الاجَلِ؛ صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاكيزه جان مى‏نمايد و روزى را زياد مى‏كند و مرگ را به تأخير مى‏اندازد.(كافى، ج 2، ص 151، ح 6)

بر اساس آموزه های اسلامی، مهم ترین مصداق صله رحم ، صلوات و وصل به اهل بیت(ع) است؛ زیرا امامان(ع) پدران امت هستند و وصل به آنان با صلوات و ارتباط و اطاعت از ایشان و ابراز محبت خواهد بود. امام کاظم(ع) در ذیل آیه 21 سوره رعد می فرماید که منظور از آیه شریفه صله و پیوند با خاندان پیامبر(ص) است (مجمع البیان، ذیل آیه)

مفسران تفسیر نمونه در ذیل آیه نوشته اند: شك نيست كه عهدالله (عهد الهى ) معنى وسيعى دارد: هم شامل عهدهاى فطرى و پيمانهائى كه خدا به مقتضاى فطرت از انسان گرفته مى شود (همانند فطرت توحيد و عشق به حق و عدالت و هم پيمانهاى عقلى يعنى آنچه را كه انسان با نيروى تفكر و انديشه و عقل از حقايق عالم هستى و مبدء و معاد درك مى كند، هم پيمانهاى شرعى يعنى آنچه را كه پيامبر (ص ) از مؤ منان در رابطه با اطاعت فرمانهاى خداوند و ترك معصيت و گناه پيمان گرفته همه را شامل مى گردد. و طبيعى است كه وفا به پيمانهائى كه انسان با ديگر انسانها مي بندد، نيز در اين مجموعه وارد است ، چرا كه خدا فرمان داده كه اين پيمانها نيز محترم شمرده شود، بلكه هم در پيمانهاى تشريعى داخل است و هم در پيمانهاى عقلى .

دومين ماده برنامه آنها، حفظ پيوندها و پاسدارى از آنهاست ، چنانكه مى فرمايد: و الذين يصلون ما امر الله به ان يوصل؛ آنها كسانى هستند كه پيوندهائى را كه خداوند امر به حفظ آن كرده برقرار مى دارند.

تعبيرى از اين وسيع تر در اين زمينه نمى توان پيدا كرد، چرا كه انسان ارتباطى با خدا، ارتباطى با پيامبران و رهبران ، ارتباطى با ساير انسانها اعم از دوست و همسايه و خويشاوند و برادران دينى و همنوعان دارد، و ارتباطى نيز با خودش ، دستور فوق مى گويد بايد همه اين پيوندها را محترم شمرد، حق همه را ادا كرد، و كارى كه منجر به قطع يكى از اين پيوندها مى شود انجام نداد.

در حقيقت انسان يك موجود منزوى و جدا و بريده از عالم هستى نيست بلكه سر تا پاى وجود او را پيوندها و علاقه ها و ارتباطها تشكيل مى دهد.

از يكسو با آفريننده اين دستگاه پيوند دارد كه اگر ارتباطش را از او قطع كند نابود مى شود همانگونه كه نور يك چراغ با قطع شدن خط ارتباطى آن با مبدء مولد برق . بنابراين همان طورى كه از نظر تكوينى پيوند با اين مبدء بزرگ دارد از نظر اطاعت فرمان و تشريع نيز بايد پيوند خود را بر قرار كند.

از سوئى ديگر پيوندى با پيامبر و امام به عنوان رهبر و پيشوا دارد، كه قطع آن او را در بيراهه ها سرگردان مى كند. از سوى سوم پيوندى با تمام جامعه انسانيت و بخصوص با آنها كه حق بيشترى بر او دارند همانند پدر و مادر و خويشاوندان و دوستان و استاد و مربى .

و از سوى چهارم پيوندى با نفس خويش دارد، از نظر اينكه مامور به حفظ مصالح خويشتن و ترقى و تكامل آن شده است .

بر قرار ساختن هر يك از اين پيوندها در واقع مصداق (يصلون ما امر الله به ان يوصل) است و قطع هر يك از اين پيوندها، قطع (ما امر الله به ان يوصل) است ، چرا كه خدا دستور وصل همه اين پيوندها را داده است .

از آنچه گفتيم ضمنا تفسير احاديثى كه در رابطه با اين آيه وارد شده است روشن مى شود كه گاهى آن را به اقوام و بستگان تفسير فرموده اند و گاهى به امام و پيشواى دين و گاهى به آل محمد و زمانى به همه افراد با ايمان ! مثلا در حديثى از امام صادق (عليهالسلام ) مى خوانيم كه از آنحضرت در باره تفسير (الذين يصلون ما امر الله به ان يوصل) سؤ ال شد، فقال: قرابتك فرمود: منظور خويشاوندان تو است.

و نيز در حديث ديگرى از همان امام (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: نزلت فى رحم آل محمد و قد يكون فى قرابتك ؛ اين جمله در باره پيوند با آل محمد صادر شده است و گاهى در خويشاوندان و بستگان تو نيز هست.

جالب اينكه در پايان اين حديث مى خوانيم كه امام فرمود: فلا تكونن ممن يقول للشى ء انه فى شى ء واحد؛ از كسانى مباش كه معنى آيات را منحصر به مصداق معينى بدانى.

اين جمله اشاره روشنى به وسعت معانى آيات قرآن است كه مكرر خاطر – نشان كرده ايم باز در حديث سومى از همان پيشواى بزرگ مى خوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود: هو صلة الامام فى كل سنة بما قل او كثر ثم قال و ما اريد بذلك الا تذكيتكم؛ منظور برقرار ساختن پيوند با امام و پيشواى مسلمين در هر سال از طريق كمك مالى است ، كم باشد يا زياد، سپس فرمود: منظور من با اين كار فقط اين است كه شما را پاك و پاكيزه كنم.

از دیگر موجبات افزایش و یا کاهش طول عمر را ، انفاق و کارهای خیر دانسته اند. انفاق و کارهای خیر موجب می شود تا اجل معلق به تاخیر افتد، یا ترک آن موجب می شود که انسان دچار مرگ زود رس شود. پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: انَّ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ تَعْمُرانِ الدِّیارَ، وَ تَزیدانِ فِى الْاعْمارِ ؛ صدقه (انفاق در راه خدا) و صله‏رحم خانه‏ها و شهرها را آباد و عمرها را طولانى مى‏کند.( عبد على عروسى حویزى، تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 354 و 355) امام باقر(ع) نیز می فرماید: اَلبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ يَنفيانِ الفَقرَ وَ يَزيدانِ فِى العُمرِ وَ يَدفَعانِ عَن صاحِبِهِما سَبعينَ ميتَةَ سوءٍ ؛ كار خير و صدقه، فقر را مى‏بَرند، بر عمر مى‏افزايند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور مى‏كنند.(ثواب الاعمال، ص 141؛ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 6، ص 277)

امام صادق(ع) در باره نقش احسان و نیکوکاری در افزایش عمر و طول آن می فرماید: يَعيشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَعيشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ يَموتون بِذُنوبِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَموتونَ بِآجالِهِمْ؛ مردم، بيشتر از آن‏كه با عمر خود زندگى كنند، با احسان و نيكوكارى خود زندگى مى‏كنند و بيشتر از آن‏كه با اجل خود بميرند، بر اثر گناهان خود مى‏ميرند.(دعوات الراوندى، ص 291، ح 33)

چنان که گفته شد تقوا موجب افزایش و بی تقوایی موجب کاهش عمر می شود. از جمله مصادیق بی تقوایی زناست که پیامبراکرم(ص) درباره تاثیر آن می فرماید: فِى الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِى الدُّنيا وَ ثلاثٌ فِى الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتى فِى الدُّنيا فَيَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ يُعَجِّلُ الفَناءَ وَ يَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتى فِى الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِى النّارِ ؛ زِنا، شش پيامد دارد: سه در دنيا و سه در آخرت. سه پيامد دنيايى‏اش اين است كه: آبرو را مى‏بَرد، مرگ را شتاب مى‏بخشد و روزى را مى‏بُرد و سه پيامد آخرتى‏اش: سختى حسابرسى، خشم خداى رحمان و ماندگارى در آتش است.(خصال، ص 321، ح 3)

ظلم و بی عدالتی نیز همانند زنا موجب کاهش عمر است؛ چرا که خداوند در آیاتی از جمله 3 و 4 سوره نوح گناه را موجب مرگ زودرس و تقوا از گناه را عامل تاخیر در آن دانسته است. ظلم و بی عدالتی بی گمان مهم ترین گناه و بدترین آن است.پس بی گمان موجب مرگ زودرس خواهد بود.(نگاه کنید: تفسیر نمونه، ج 25، ص 57- 60 و ج 18، ص 203- 210)

پس با هر کار خیر و نیک و اطاعت از خدا و پیامبر(ص) و عمل به تقوا و احسان و انفاق و صله رحم نسبت به خویشان و امامان(ع) می توانیم موجبات افزایش و طول عمر خویش شویم و یا با گناه و ترک اطاعت یا ترک صله رحم و انفاق و احسان مرگ زودرس را برای خود رقم زنیم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا