اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

شاهدان غیب و اسرار

samamosانسان آفریده شگفت الهی است. انسان همان اندازه که در ظاهرش شگفت انگیز است، در باطن و ملکوتش به فراتر از اندیشه ها شگفت انگیزتر می نماید. برخی با توجه به عدم امکان شناخت انسان، او را موجودی ناشناخته دانسته اند و برخی بر این باورند که حتی هر شخص انسانی حتی نسبت به خود شناختی نمی تواند بیابد چه رسد که در باره دیگران شناختی کسب کرده و با استقرای شبه تام و در حقیقت استقرای ناقص خود بخواهد در باره کلی انسان سخن بگوید.

در آموزه های قرآنی، انسان در جایگاه بس رفیع و بلند در میان آفریده ها نشسته است و مقام خلافت الهی را از آن خود نموده است؛ به گونه ای که هر آفریده ای دیگر تحت خلافت او چه خواهد و نخواهد قرار گرفته است. انسان از نظر قرآن، به خودش بصیرت دارد، ولی با این همه به سبب وجود روح الهی در ذاتش، ناتوان از شناخت همه اسرار وجودی خود است؛ زیرا شناخت کامل زمانی امکان پذیر است که شخص بر معلوم خویش احاطه کامل علمی داشته باشد و از آن جایی که روح الهی حتی دمیده در ذات انسان، بیرون از دایره احاطی علم انسان است، شناخت وی امکان پذیر نیست.

البته این بدان معنا نیست که انسان هایی به علم اجمالی بلکه حتی علم تفصیلی نتوانند بر انسان شناخت کامل داشته باشند که بتوانند بر اساس آن داوری و قضاوت نمایند. این بدان معناست که برخی از انسان ها در چنان جایگاه رفیع و بلندی قرار می گیرند که ما سوی الله معلوم ایشان است و هیچ سر و رازی از ایشان مخفی و نهان نیست. این ها همان گواهان و شاهدان خدایند که در روز قیامت به گواهی و شهادت قیام می کنند.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا شاهدان خداوندی و گواهان غیب و اسرار هستی در قیامت را بر اساس آموزه های قرآنی معرفی نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

گواهان قیامت

خداوند در آیاتی از جمله 19 سوره حدید از گروهی به نام گواهان خداوند یاد می کند که در نزد خداوند شهادت و گواهی می دهند. پرسشی که مطرح است آن که چه نیازی به شهادت و گواهی دیگران برای خداوند است؟ و خداوند برای چه هدف و قصدی گواهانی را معرفی می کند و این که این گواهان کیانند و در باره چه چیزی و در چه زمانی گواهی می دهند؟

این ها پرسش های اصلی و اساسی است که از این آیه به دست می آید و می بایست با مراجعه به آموزه های وحیانی دیگر قرآن، از راه تفسیر قرآن به قرآن به این پرسش ها پاسخ مناسب و درستی داد.

پیش از این که به این پرسش ها پرداخته شود می بایست درباره مفهوم شهادت و گواهی در آموزه های قرآنی سخن گفت؛ زیرا بی شناخت مفهوم شهادت نمی توان به پاسخی درخور و مناسب و درست دست یافت.

زبان شناس و قرآن شناس به نام راغب اصفهانی در ذیل واژه شهد، شهادت را که در زبان فارسی معادل گواهی است، به معنای حاضر بودن با مشاهده چشمی و یا بصیرتی دانسته است. وی می افزاید که گواهی و شهادت هم چنین به معنای سخنی که از روی علم باشد و با مشاهده حسی و یا با بصیرت حاصل گردد، گفته می شود.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 465)

البته در کاربردهای فقه اسلامی، شهادت به معنای خبر دادن قطعی از حق کسی برای فرد دیگری می باشد به شرط این که خبر دادن از سوی حاکم شرع نباشد؛ زیرا کلام وی شهادت نیست.

در آموزه های وحیانی قرآن برای گواهی شرایطی از جمله اسلام بیان شده است. خداوند در آیه 282 سوره بقره می فرماید: واستشهدوا به شهدین من رجالکم؛ دو گواه برای امر گواهی از میان مردان مسلمان بگیرد. مراد از "رجالکم" در این آیه، همان "مردانی از همدینان شما" است.(مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 683) چنان که مراد از " منکم" در آیه 15 سوره نساء، مسلمانان می باشند.(همان، ج 3 و 4، ص 34) البته در صورتی که مسلمانی نباشد می توان از غیر مسلمان مورد وثوق استفاده کرد.(مائده، آیه 106)

البته برخی با توجه به آیاتی از جمله 19 سوره حدید و 53 سوره آل عمران، شرط ایمان را نیز افزوده اند و گفته اند که گواه می بایست ایمان به خدا و پیروی از پیامبر(ص) داشته و به امامت امامان نیز باور داشته باشد؛ زیرا شرط کمال و تمام ایمان، پذیرش ولایت و امامت است.

از دیگر شرایط گواهان، بلوغ است، زیرا مراد از مرد و مردان در آیه 282 سوره بقره، افراد بالغ است؛ چرا که این واژه در این افراد ظهور دارد.

از همین آیات می توان شرط مرد بودن به عنوان یک ضرورت در گواهی را اثبات کرد. به این معنا که نمی تواند همه گواهان زن باشند. بر این اساس گواهی چهار زن به جای دو مرد تاثیری ندارد و حجت نیست، بلکه می بایست همواره مردی در شهادت و گواهی حضور داشته باشد. (بقره، آیه 282 و نساء، آیه 15 و مائده،آیه 106 و طلاق، آیات 1 و2)

در این آیه و آیات دیگر از جمله آیه 15 سوره نساء و 106 سوره مائده، به صراحت از تعدد شاهدان سخن به میان آمده است که در اصل می بایست دو مرد مسلمان و در صورت فقدان، یک مرد و دو زن بر گواهی حضور داشته باشند. البته در مساله اثبات زنا تعدد چهار نفر مرد مسلمان تاکید شده است.(نساء، ایه 15؛ و نور، آیات 6 و 11 و 13) البته دلیل جایگزینی دو زن به جای یک مرد در گواهی چندن که در آیه 282 سوره بقره آمده است، از باب تذکر یکی به دیگر در صورت فراموشی دومی است.

به هر حال، تعدد از دیگر شرایط پذیرش گواهی گواهان است که در بسیاری از آیات بر آن تاکید و تصریح شده است.

از دیگر شرایط اصلی گواهان، عدالت است که در بسیاری از آیات قرآنی از جمله آیات پیش گفته و نیز آیات 135 سوره نساء، 8 و 106 سوره مائده، 1 و 2 سوره طلاق بر آن دلالت دارد.

علم و آگاهی از شرایط دیگر ادای شهادت از سوی گواهان است.(زخرف، آیه 86) در روایات تفسیری این علم را به علم حسی و مشهود به بصر و چشم تعبیر کرده اند. بنابراین، علم می بایست از طریق منابع و ابزارهای علم حسی به دست آمده باشد.

البته این شرط در گواهی در امور و زندگی دنیوی در این دنیاست و گرنه علم بصیرتی چنان که بیان می شود، در گواهی روز قیامت نیز کفایت می کند؛ بلکه به یک معنا می بایست علم گواه در قیامت از نوع علم بصیرتی باشد تا به همه اسرار و خفایا عالم و آگاه باشد.

گواهان الهی

خداوند در آیات قرآنی به گروهی به عنوان گواهان الهی اشاره می کند. این گواهان به امور و مطالب گوناگونی شهادت می دهند. از جمله خداوند در آیات 51 و56 سوره انبیاء، از گواهی حضرت ابراهیم(ع) بر ربوبیت و پروردگاری خداوند در میان مردم زمان خویش اشاره می کند. این بدان معناست که پیامبران، گواهانی از سوی خداوند بر ربوبیت و پروردگاری خداوند در میان مردمان زمان خود بوده اند.

هم چنین در این آیه از گواهی آن حضرت(ع) بر صحت عقاید توحیدی خویش توجه داده است. در حقیقت آن حضرت بیان می دارد که در مقامی است که می تواند گواهی بر اموری از جمله ربوبیت و صحت عقاید توحیدی خویش بدهد و مردمان را به این حقیقت رهنمون سازد.

پیامبران(ع) شاهدان و گواهان الهی بر مردمان زمان خود هستند(آل عمران، آیه 53 و تفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 3، ص 235)

خداوند همه پیامبران را موظف و مامور ساخته بود تا بر اموری از جمله توحید، یگانگی، عزت و حکمت خداوند گواهی دهند.(آل عمران، ایه 18) پیامبران، هم چنین موظفند تا بر حقانیت پیامبران پس از خود گواهی داده و مردمان را بر لزوم یاری آنان دعوت کنند.(آل عمران، آیه 81)

خداوند در همین آیه از میثاق و پیمانی که از همه پیامبران گرفته تا گواهان بر پیامبر حضرت محمد (ص) باشند، اشاره می دهد. بنابراین، همه پیامبران گواهان خداوند هستند.

در باره رسالت و حقانیت پیامبر(ص) امامان معصوم(ع) نیز از گواهان بر این موضوع می باشند که در آیه 43 سوره رعد بر آن تاکید دارد؛ زیرا بنابر روایات تفسیری، مصادیق " من عنده علم الکتاب" همان امامان معصوم(ع) هستند.(کافی، ج 1، ص 257، حدیث 3؛ تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 523، حدیث 208)

امت اسلام نیز از جمله گواهان خداوند بر بشر هستند. به این معنا که امت اسلام به عنوان امتی معتدل و شاهد بر اعمال مردم می باشند و جوامع بشری اگر بخواهند بگویند که امکان ایجاد اعتدال نباشد، امت اسلام خود بهترین شاهد و گواه بر امکان آن می باشد.(بقره، ایه 143)

از دیگر گواهان خداوندی می توان به فرشتگان اشاره کرد. فرشتگان حافظ اعمال، گواهی خداوند بر دروغگو بودن افترا زنندگان بر پروردگار می باشند.(هود، آیه 18 و تفسیر کبیر، ج 6، ص 331)

آن چه بیان شد، اشاره به گروهی از گواهان الهی است. در آیات قرآن گواهان دیگری نیز معرفی شده است که در این جا به همین مقدار بسنده می شود.

گواهان در قیامت

به نظر می رسد گواهان الهی گاه در دنیا به اموری چون ربوبیت و رسالت و مانند آن گواهی می دهند و گاه دیگر، گواهانی در قیامت هستند که بر اعمال انسانی گواهی می دهند.

در قیامت افزون بر شهادت و گواهی جوارح انسانی بر اعمال و رفتار شخص(سوره فصلت، آیه 20 و نیز مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 416)، پیامبران گواهان امت خویش هستند.

از نظر قرآن، همه اعضا و جوارح بشری چون زبان، چشم، گوش، دست، پا و پوست (نور، آیات 23 و 24؛ یس، آیات 64 و 65؛ فصلت، آیات 19 تا 22 و آیات دیگر) در قیامت گواه می باشند و به بازگویی اعمال زشت شان در قیامت اقرار و گواهی می دهند.

البته بر اساس روایات تفسیری، مکان ها و زمان نیز به گواهی و شهادت بر می خیزند و بیان می کنند که در آن زمان و مکان، کسانی کارهای خوب و یا زشت مرتکب شده اند. از جمله این گواهان می توان به روز جمعه و روز عرفه(بروج، آیات 2 و 3 و و نیز درالمنثور، سیوطی، ج 8، ص 463 و معانی الاخبار، ص 299، حدیث 5 و تفسیر نورالثقلین، ج 5،ص 542، حدیث 12)

پیامبران هر امتی نیز گواهان امت خویش هستند(نساء، ایه 41 و زمر، آیه 69 و حدید، آیه 19) و خداوند بر پایه مستندات پرونده اعمالی که فرشتگان نگاشته اند و گواهی پیامبران و شهادت آنان، به داوری میان بندگان می پردازد.(همان)

بر اساس آیه 41 سوره نساء در هر امتی شاهدی از همان امت در روز قیامت برانگیخته می شود تا گواهی بر اعمال همان امت باشد. به نظر می رسد که این شاهد هر امت همان پیامبران و یا اوصیای پیامبران باشند.

از خصوصیات این گواهان روز قیامت آن است که دارای نورانیتی ویژه و اختصاصی هستند (حدید، آیه 19) چنان که به سبب همراهی با خداوند و درخواستی که خداوند از ایشان برای گواهی می کند معلوم می شود که این گواهان دارای عظمت و جایگاه بلند و رفیع در قیامت در نزد پروردگار برخوردار می باشند.(آل عمران، آیات 52 و 53) از این روست که خداوند به گواهان اعمال انسان ها در روز قیامت سوگند می خورد (بروج، آیات 2 و 3) و همین سوگند خوردن خداوند خود دلیل قاطع و شاهدی کامل از عظمت گواهان الهی است.

در بیان جایگاه ایشان همین بس که خداوند بر اساس مستندات پرونده اعمالی که فرشتگان گرد آورده و گواهان تصدیق می کنند، خداوند به داوری می پردازد و افراد را به دوزخ و بهشت می فرستد.(زمر، ایه 69)

گواه گواهان قیامت

چنان که گفته شد هر پیامبری گواه امت خویش است، ولی گواه این گواهان الهی، پیامبر اکرم(ص) می باشد. از این روست که خداوند در آیات 41 سوره نساء و 89 سوره نحل پیامبر(ص) را به عنوان شاهد شاهدان معرفی می کند و می فرماید که آن حضرت(ص) بر گواهی گواهان، گواهی می دهد. از امیرمومنان(ع) روایت است که با تلاوت آیه 41 سوره نساء، حضرت محمد(ص) گواه بر گواهان و شاهدان، و شاهدان را پیامبران معرفی می کند.(تفسیر عیاشی، چ 1، ص 242، حدیث 132 و نیز البرهان، ج 2، ص 79، حدیث 2)

بنابراین پیامبر(ص) هم چنان که گواه امت خویش است،(بقره، ایه 143 و مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 416) گواه گواهان دیگر امت ها می باشد.

انسان ها در هر مرحله ای مراحل عرصه قیامت با گواهان مواجه خواهند شد (زمر، ایه 69) و پیامبر(ص) افزون بر گواهی بر امت خویش، به گواهی دیگر گواهان امت یعنی پیامبران آن امت، گواهی می دهد و ایشان را تایید می کند. این بدان معناست که مقام آن حضرت(ص) چنان بلند و والا در عرش الهی است که پیامبران دیگر به گواهی آن حضرت(ص) تایید می شوند.

از آن جایی که گواهی نیازمند آگاهی به همه ظواهر و اسرار خفی و اخفی می باشد، می بایست پیامبر(ص) نسبت به همه جزئیات آگاهی داشته باشد؛ چرا که اعمال انسان ها بر اساس نیت ها و مقاصد آنان سنجیده و ارزیابی می شود و پیامبر(ص) و دیگر گواهان می بایست نسبت به نیات های بسیار غیب و نهان آگاه باشند و به نیت درون و دل ها دانا باشند. بنابراین(ص) پیامبر(ص) به همه نیت های امت ها و پیامبرانشان آگاه و احاطه علمی دارد. این همان چیزی است که برای امامان معصوم(ع) به حکم نفس و جان پیامبر(ص) بودن(آل عمران، ایه 61) اثبات شده است.

ازاین روست که امامان(ع) نیز فراتر از پیامبران امت ها قرار می گیرند و ایشان در رتبه و مرتبت محمدی(ص) بر همه اعمال انسان ها و پیامبران امت ها آگاه و گواه هستند.(بقره،ایه 143 و نورالثقلین، ج 1،ص 133، حدیث 401 و 408 و بصائرالدرجات، ص 82، حدیث 1 از باب 13)

به سخن دیگر، هنگامی که هر گونه گواهی بدون پشتوانه علمی دارای مسئولیت و مورد بازخواست الهی است(زخرف،آیات 19 و 20) می بایست پذیرفت که پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در چنان جایگاهی از علم احاطی قرار گرفته اند که می توانند ظواهر و بواطن هر چیزی را چنان که هست بدانند و بر آن گواهی دهند.

چنان که امیرمومنان علی (ع) در دنیا گواه و شاهد صادق و عادلی بر حقانیت رسالت پیامبر(ص) بوده است(هود، آیه 17 و کافی، ج 1، ص 190، حدیث 3) در آخرت نیز ایشان گواهی صادق و عادلی است که در کنار پیامبر(ص) به عنوان جان و نفس وی قرار می گیرد.

هر یک از امامان معصوم(ع) به حکم " من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه" در مقام ولایت نبوی نشسته اند و گواه هر دوره و زمانی هستند که در آن دوره امامت و ولایت دارند. از این روست که در عصر حاضر، امام زمان به عنوان امام عصر(عج) بر انسان ها گواه است و اعمال همگان بر او عرضه می شود و ایشان در روز قیامت بر اعمال امت گواهی می دهد و این گواهی وی همانند گواهی پیامبر(ص) است.

علامه طباطبايي در باره اين که چرا گواهان را مي آورند مي فرمايد: اما آوردن انبيا- به طورى که از سياق برمى‏آيد- براى اين است که از ايشان بپرسند: آيا رسالت خدا را انجام داديد يا نه؟ و آيه شريفه" فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ"، هم مؤيد اين معنا است.

و اما آوردن شاهدان که عبارتند از گواهان اعمال، آن نيز براى اين است که آنچه از اعمال قوم خود ديده‏اند و تحمل کرده‏اند، اداء کنند که در جاى ديگر در اين باره فرموده است: " فَکَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهِيداً" ؛و به ياد آور روزى را که در هر امتى گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم، و تو را هم‏ بر آنان گواه آوريم، ( نحل آيه 85)

علامه طباطبايي در اين باره مي افزايد: و در جمله" وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً" از سياق به دست مى‏آيد که مراد از اين" يوم" روز قيامت و مراد از اين" شهداء" که خدا هر يک را از يک امتى مبعوث مى‏کند، گواهان اعمال است که حقايق اعمال امت خود را ضبط کرده‏اند، و در آن روز از ايشان استشهاد مى‏شود، و ايشان شهادت مى‏دهند، و ما در تفسير آيه" لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَکُونَ الرَّسُولُ عَلَيْکُمْ شَهِيداً" «2» در جلد اول اين کتاب در معناى اين شهادت مقدارى بحث کرديم.

از لفظ آيه شريفه هيچ بر نمى‏آيد که مراد از شهيد هر امت، پيغمبر آن امت است، و نيز بر نمى‏آيد که مراد از امت، امت آن پيغمبر است، بلکه احتمال هم مى‏رود که مراد از شهيد، غير از پيغمبر و شخصى نظير امام باشد، هم چنان که آيه سوره بقره و همچنين آيه" وَ جِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ" دليل بر اين احتمال است؛ بنا بر اين، مراد از" مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ"، امت و اهل زمان هر شهيد و گواه برانگيخته شده، خواهد بود.

از اين مطلب به دست مي آيد که امام هر عصر و زماني نيز مي تواند گواه باشد؛ افزون بر اين مراد از هولاء در آيه 85 سوره نحل بر خلاف برخي ترجمه امت، اسلام نيست؛ بلکه مي تواند شاهد بر شاهدان باشد. به اين معنا که پيامبر(ص) نه تنها گواه امت خويش است بلکه گواه بر گواهي گواهان نيز خواهد بود. بنابراين مرجع ضمير مي تواند ناس (مردم ) باشد و نيز مي تواند شهداء باشد. اين معنا اخير درست تر است ؛ زيرا هر امري چنان که آيات چندي بيان داشته از پيامبر (ص) به سوي رب و پروردگار پيامبر(ص) باز مي گردد؛ چنان که مي فرمايد: الي ربک الرجعي (مائده ، آیه 18 ؛ و نیز علق، آیه 8 ) و يا مي فرمايد: الي ربک المنتهي (نجم ، آیه 42)

اين مساله که علامه طباطبايي در باره گواهي ديگراني غير پيامبران بيان داشته است به صراحت در آيه 105 سوره توبه آمده است؛ زيرا خداوند مي فرمايد: وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ؛ و بگو: «هر کارى مى‏خواهيد بکنيد، که به زودى خدا و پيامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگريست، و به زودى به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانيده مى‏شويد پس شما را به آنچه انجام مى‏داديد آگاه خواهد کرد.»

پس اين ديدن از براي تحمل شهادت و گواهي در روز قيامت است. بر اين اساس نه تنها امامان (ع) يعني همان مومنون که اهل ولايت هستند: إِنَّمَا وَلِيُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ ؛ ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و کسانى که ايمان آورده‏اند: همان کسانى که نماز برپا مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏دهند.( مائده، آيه 55) کساني هستند که بر مومنان ولايت دارند، بلکه کساني هستند که اهل گواهي هستند و در قيامت نسبت به اعمال ما گواهي مي دهند.

اين ديدن و تحمل شهادت که در آيه 105 سوره توبه براي امامان و اهل ولايت بيان شده است، از آن جايي است که آنان اهل عصمت هستند و خداوند آنان را تطهير کرده است و از همه گونه رجس فراموشي و گناه و پليدي به دور هستند.(احزاب، آیه 33)

همان گونه که اهل بيت (ع) مرکز نزول فرشتگان و روح اعظم هستند تا در شب قدر، وضعيت و حال هر کس و هر چيزي را مشخص و معين دارند و در طول سال قضا و تحقق يابد،‌ همين فرشتگان نيز مامور هستند که گزارش و کارنامه اعمال را به امام زمان (ع) هر دوره و زماني برسانند. اين در حالي است که خود آنان نيز همه چيز را مي بينند و براي آنان چيزي از حالات خلق ( نه انسان ) پوشيده نيست. از اين روست که حضرت (ع) از کشف الغطاء در همين دنيا گزارش مي کند؛ زيرا اگر از چنين توانايي برخوردار نباشند نمي توان شهادت و گواهي دهند و گواه مي بايست در گواهي خويش همه جانبه باشد و چيزي از او پوشيده نباشد و حتي به اسرار و درون قلب ها و نيات مردمان آگاه باشد تا بتواند گواهي به درستي دهد.

از اين روست که حضرت باقر(ع) مي فرمايد : نحن جنب الله و…نحن صفوته و خيرته …نحن حجةالله و نحن باب الله و نحن لسان الله و نحن وجه الله و نحن عين الله في خلقه ( بحارالانوار ج 26 ص 248)

بنابراين آنان عين الله هستند که هم چيز را مي نگرند و مي بينند و گواهي مي دهند. چنان که جنب الله هستند که انسان در روز قيامت حسرت مي خورد که چرا در حالي که امامان (ع) بودند آنان را نشناختند و از آنان بهره نبرده و درحق ايشان کوتاهي کردند: أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ وَإِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ؛ تا آنکه [مبادا] کسى بگويد: «دريغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهى ورزيدم بى‏ترديد من از ريشخندکنندگان بودم.»( زمر آيه 56)

علامه طباطبايي در اين باره مي نويسد: در مجمع البيان گفته: کلمه" تفريط" به معناى اهمال کارى در عملى است که بايد فورا به آن اقدام نمود، تا جايى که وقتش فوت شود. و نيز در معناى کلمه" يا حسرتا" گفته: " تحسر" به معناى غم خوردن از چيزى است که وقتش فوت شده باشد، به خاطر انحسار (متضرر شدن) آدمى به صورتى که ديگر تدارکش ممکن نباشد. و راغب در معناى کلمه" جنب" گفته در اصل به معناى عضو (پهلو) بوده، سپس به طور استعاره در سمت آن عضو استعمال کرده‏اند، چون عادتشان در ساير اعضاء نيز بر اين بوده که نام آن را در سمت آن به نحو استعاره استعمال مى‏کردند. مانند راست و چپ و بنا بر اين" جنب اللَّه" که به معناى جانب و ناحيه خدا است عبارت است از چيزهايى که بر عبد واجب است با خداى خود معامله نموده از سوى خود به سوى خدا روانه کند و مصداق آن اين است که تنها او را عبادت کند و از نافرمانى او اجتناب ورزد. و" تفريط" در جنب خدا به معناى کوتاهى در آن است.

با توجه به روايت امام باقر (ع) مي توان گفت که جنب الله هر يک از امامان(ع) مي باشند که انسان در کنار ايشان کوتاهي کرده و حق ايشان را ادا ننموده است؛ بلکه حتي آنان را تسمخر و استهزا نموده است. يعني مي گويد: وا حسرتا! از آن کوتاهى که من در جانب خدا کردم، و من به درستى از استهزاء کنندگان بودم.

در روايت آمده است که پيامبر (ص) فرمود: مردم ! « انه جنب الله الذي نزل في کتابه يا حسرتي علي فرطت في جنب الله ؛( بحارالانوار، ج 28، ص 99 و 100 و ج 37 ص 115، عوالم، ج 15، ص 304، اقبال الاعمال ص 458) براستي علي جنب الله (از مقربان درگاه الهي است ) که خداوند در کتابش در باره او فرمود : « افسوس بر کوتاهي که در (مورد) جنب الله کردم».

امام باقر(ع ) فرمود: « نحن جنب الله؛ ما اهل بيت جنب الله هستيم »( فيض کاشاني، تفسير صافي، موسسه الاعلمي، ج 4، ص 326) بنابراین ، کوتاهی نسبت به امام است که شخص در قیامت به آن اقرار کرده و افسوس می خورد. از امير مومنان (ع) نقل شده است که فرمود: « من جنب الله هستم ». جنب الله در این آیه، کنايه از قرب و نزديکي در پيشگاه الهي است. اين گونه آيات، رمزي براي بيان موفقيت حجت الهي است تا از دست تحريف گران در امان باشد.( فيض کاشاني، تفسير صافي، موسسه الاعلمي، ج 4، ص 326)

به هر حال، امامان (ع) همان شاهدان غیب و اسرار الهی هستند که در روز قیامت شاهد امت اسلام هستند. باشد در کنار ایشان، چنان رفتار کنیم که شایسته است و در روز قیامت سرافکنده نگردیم و انگشت ندامت و حسرت به دندان نگزیم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا