اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنیمقالات

نقش و کارکردهای قلب در زندگی بشر

samamosقلب به عنوان هویت انسانی از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد. از این روست که قرآن اهتمام و توجه خاصی به قلب داشته و بخشی از آموزه هایش را به آن اختصاص داده است.

از آن جایی که در آموزه های قرآن، این لطیفه ربانی مرکز ادراکی و احساسی بشر دانسته شده است، می بایست در زندگی بشر نقش و کارکردی ویژه و حساسی داشته باشد. نویسنده با مراجعه به آیات قرآنی در صدد تبیین این نقش بر پایه تحلیل آموزه های قرآنی برآمده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نعمت قلب

قلب یکی از نعمت های بزرگ الهی است(نحل ، آیه 78 و مومنون ، آیه 78 و سجده ، آیه 9) از این روست که سپاسگزاری از این نعمت به عنوان یک امر لازم در آیاتی از جمله همین آیات پیش گفته مطرح شده است، هر چند که در عمل تنها اندکی از مردم هستند از خداوند نسبت به این نعمت بزرگ با بهره گیری درست و مناسب از آن در راستای کمالات ، سپاسگزار و شکرگزار این نعمت می باشند.(سجده ، آیه 9 و ملک ، آیه 23)

ریشه و سبب این کفران نعمت از سوی بیش تری مردم را می بایست در انحراف و خروج قلب از مسیر فطری و سالم و پاک آن دانست؛ زیرا قلب در یک فرآیندی به سبب خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی، منحرف شده و زنگار گناه و پلشتی بر آن می نشیند و بیمار می گردد و مهر بر آن نهاده می شود. از این روست که قلوب کافران مهر شده ، هنگام شنیدن نام خداوند به عنوان اصل حق و حقیقت و خاستگاه و منشای آن، نوعی بیزاری و نفرت را بروز می دهد؛(زمر، آیه 45) زیرا این گونه تغییر ماهیت داده است که به جای حق در پی باطل برود و به جای پاکی ها در پی زشتی ها رفته و بدی ها را به جای خوبی ها و نقص را به جای کمال بگیرد و به کار برد.

به سخن دیگر، در یک فرآیندی اندک اندک ، قلبی که مرکز ادارک حقایق هستی است، از ادارک آن ناتوان می شود؛ زیرا در نتیجه کفر به آموزه های عقلانی و وحیانی، به گناهانی آلوده می شود که زنگار بر قلب می گذارد و درهای آن را بر روی حقایق می بندد و لجاجت و عنادش با حقایق ، قلب را مسخ می کند (انعام ، آیه 110) و هنگامی که با کفر و عدم ایمان به فرمان های عقلانی و وحیانی حتی با دیدن معجزات روشن ناتوان از فهم و درک حقایق می شود و نمی تواند واکنش مناسبی احساسی و عاطفی نسبت به حقایق از خود بروز دهد، دیگر در چنان مسخی قرار می گیرد که امید تغییر از آن برداشته می شود.(انعام، آیات 109 و 110) و در نتیجه مسخ قلب ، این دسته از انسان های کافر با قلب های مهر شده ، سرگردان در دنیا می شوند و راه هدایت به سوی کمال ، زیبایی ها ، خوبی ها و پاکی ها را گم می کنند.(همان)

نقش قلب و کارکردهای آن

از آن چه به عنوان مقدمه گذشت به خوبی می توان جایگاه و ارزش قلب در زندگی انسان و کارکردهای آن را به دست آورد؛ با این همه برای این که تبیین روشن و کاملی از کارکردهای و نقش آن در زندگی بشر داده شود، گزارشی شتاب زده و تند از آیات قرآنی در باره نقش و کارکردهای آن در این جا به دست داده می شود تا قدر و اهمیت قلب دانسته و در حفظ و نگه داشت آن در سلامت و پاکی کوشا باشیم.

بی گمان مهم ترین و اساسی ترین کارکرد و نقشی که قرآن برای قلب بیان می کند دو امر اساسی در زندگی بشر است که اصولا ماهیت و هویت آدمی بدان دانسته می شود. به این معنا که انسان به ادراک حقایق و عواطف قوی و پاک و احساسات سالم و زیبایش شناخته و از دیگر موجودات و آفریده های جدا می شود. بر این اساس می بایست گفت که مهم ترین کارکرد قلب آن است که جایگاه ادراکی حقایق نامحسوس می باشد ، چنان که در آیات 10 و 11 سوره نجم تبیین شده است . در کنار این توانایی و قدرت بسیار مهم و اساسی قلب می بایست به مساله عواطف و احساسات توجه کرد. ازاین روست که خداوند در آیاتی از جمله 8 و 10 و 204 و 206 سوره بقره و نیز 167 سوره آل عمران و 7 و 14 سوره حجرات و 22 سوره مجادله، از قلب به عنوان محل ثبوت ایمان یاد کرده است. این بدان معناست که مرکز احساسات و عواطف بشر و محل آن قلب می باشد، زیرا ایمان چنان که از اموزه های قرآنی به دست می آید ، چیزی جز شناخت حقایق و انعطاف و تاثر از آن نیست. از این روست که در همه آموزه های قرآنی هنگامی که از ایمان سخن به میان می آید ، از ادراک حقایق و واکنش مثبت به این آگاهی و ادراک سخن به میان می آید که به شکل عمل منطبق با شناخت یعنی عمل صالح از آن یاد می شود. در برخی از روایات همین مفهوم به شکل " "لیس الایمان، الا الحب" و یا " لیس الایمان الا الحب و البغض"، بیان شده است، تا نشان داده شود که ایمان ارتباط تنگاتنگی با دو منبع شناختی و عاطفی دارد. این بدان معنا خواهد بود که انسان هویت خویش را در قلب می جوید؛ زیرا بی ایمان مفهوم انسانیت ، مفهومی بی معناست و یا اصولا مفهومی از انسانیت تحقق نمی یابد.

خداوند در آیه 26 سوره حج ، قلب را جایگاهی برای تعقل وعلم معرفی می کند ؛ زیرا بی تعقل اصولا علم معنا و مفهومی نمی یابد، چرا که این خردورزی است که موجب می شود تا ادراکی از حقایق هستی به دست آید و نسبت به آن حقایق آگاهی یابد و به شکل دانش و علم در خود داشته باشد.(التبیان، ج 7 ، ص 326 و نیز التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 8 ، ص 234) بر این اساس قلب مرکز تعقل و نیز محل دانش آدمی است ؛ چنان که همین قلب مرکز و محل عواطف و احساسات بشری می باشد که به اشکال گوناگون از جمله ایمان و نیز حمیت بروز و ظهور می کند. خداوند در آیه 26 سوره فتح ، قلب را جایگاه حمیت ، تعصب و غیرت بشر می داند که بیانگر آن است که قلب محل عواطف و احساساتی از این دست می باشد. البته در این آیه از حمیت و غیرت و تعصب جاهلی برحذر داشته است ولی این بدان معنا نیست که خداوند قلب را به عنوان محلی برای آن ها نداند، بلکه به سبب آن که قلب محل چنین فعالیت های بشری است ، از انسان می خواهد تا عواطف و احساسات خویش را بر اساس خرد و عقلانیت درست مدیریت کرده و اجازه ندهند تا قلب بیش از حد واکنش نشان دهد و موجبات رفتارهای غیر عقلانی را فراهم آورد؛ زیرا در تعبیر قرآنی جهل و جاهلیت به معنای ضد عقل و دوره ضد عقلانیت مطرح می باشد. به سخن دیگر، جاهل همان غیر عاقل است که از عقل و خرد خویش بهره نمی گیرد و دوره جاهلیت دوره ای است که عقلانیت بر آن حکفرما نیست. بر این اساس ، اگر از حمیت و تعصب و غیرت جاهلی سخن به میان می آید، به معنای آن است که عواطف و احساسات در چارچوب عقلانیت نمی باشد و واکنش بیش از اندازه بوده و از دایره عقلانیت خارج و بیرون رفته است.

به هر حال ، این آیات و آموزه های قرآنی، به خوبی روشن و تبیین می کند که قلب محل تعقل و خردورزی و نیز عواطف و احساساتی است که به اشکالی چون ایمان و حمیت و غیرت و تعصب بروز و ظهور می کند.

خداوند در آیاتی از جمله 2 سوره انفال و نیز 34 و 35 سوره حج و 60 سوره مومنون و 10 سوره قصص و 26 سوره احزاب و نیز 2 سوره حشر، قلب را جایگاه ترس و بیم آدمی معرفی می کند تا نشان دهد که قلب مرکز احساسات و عواطف بشری افزون بر مرکز و محل ادراکی وشناختی وی می باشد.

آیاتی از جمله 103 سوره آل عمران و 23 سوره زمر و 27 سوره حدید ، قلب را کانون عواطف بر می شمارد و آیه 118 سوره بقره و 118 و 119 سوره آل عمران و آیاتی دیگر ، قلب را محل کنیه و دشمنی های آدمی می داند و 113 سوره مائده و آیات دیگر ، قلب را محل آرامش و اطمینان بشر دانسته و آیه 49 سوره عنکبوت و نیز 59 سوره روم ، قلب آدمی را محل و خاستگاه علم و دانش معرف می کند.

از همه این آیات به خوبی این معنا به دست می آید ، که قلب آدمی جایگاه ادراک ، علم و عواطف و احساسات و نیز ایمان و کفر و حب و بغض و مانند آن می باشد. از این روست که خداوند در آیات بسیاری از قرآن، از جمله 93 سوره بقره ، آیه 155 سوره نساء ، آیه 41 سوره مائده و آیات 74 و 88 سوره یونس و نیز 22 و 106 سوره نحل ، از قلب آدمی به عنوان جایگاه کفر و ایمان یاد می کند. این بدان معناست که اصولا خردورزی، تعقل، شناخت حقایق و نیز واکنش مثبت ومنطقی به شکل احساسات و عواطف ایمانی ، جز در قلب اتفاق نمی افتد. این که قلب را محل کفر نیز دانسته است،زیرا هر گاه قلب به هر علتی ناتوان از ادراک درست و مناسب حقایق شود، واکنش منفی نسبت به آن چه ادراک کرده و لو ناقص نشان می دهد که اصطلاحا از آن به کفر یاد می شود، زیرا کفر به معنای پوشیدن حقیقت است و قلبی که زنگار گرفته یا بیمار شده و یا مهر شده است، دیگر قدرت ادارکی و تحلیلی خود را از دست می دهد و واکنش های آن غیر عقلانی خود بود و این گونه است که به شکل کفر و پوشیدن حقایق و مبارزه و مخالفت با آن بروز و ظهور می کند.

خداوند در آیه 93 سوره بقره ، قلب را بر همین اساس کانون گرایش های اعتقادی بشر دانسته و در آیه 8 سوره آل عمران و نیز 11 سوره تغابن ، قلب را جایگاه هدایت و گمراهی بشر معرفی می کند. چنان که در آیه 32 سوره حج ، قلب به عنوان مرکز تقوا و خداترسی مطرح شده و در آیه 4 و 5 سوره احزا ب نقش اساسی قلب را تصمیم گیری و عزم و اراده بشرمی داند.

به سخن دیگر، قلب دارای کارکردها و نقش هایی چون ادراک حقایق، ایمان، کفر، مهر و محبت، ترس ، آرامش، تعقل و علم، تقوا، حمیت و غیرت ، عطوفت و عاطفه ، کینه و بغض ، گرایش های اعتقادی، هدایت و گمراهی و در یک کلمه مرکز و محل حیاتی بشر می باشد.

خداوند در آیه 24 سوره انفال و نیز 10 سوره احزاب ، قلب انسان دارای نقش محوری در هستی و حیات اوست و اصولا هویت انسان به قلب معنا و مفهوم می یابد و اگر قلب آدمی نباشد ، آدمی تحقق نمی یابد.

کور دلی و نابودی نقش های قلب

قلب آدمی تا زمانی که بر سلامت و فطرت پاک خود باقی مانده باشد، چنین کارکردها و نقش هایی را در زندگی بشر ایفا می کند و می تواند در مسیر هدایتی و کمالی آدمی باشد. اما هر گاه از فطرت و سلامت بیرون رفت به جای آن که دریچه ای به سوی حقایق باشد، مانع جدی در سر راه بشر و تعالی فردی و جمعی وی می شود.

قلب مومن به سبب رشد و بالندگی به چنان سعه و انشراحی می رسد که مظهریت تمام و کمال خداوندی و تجلی گاه اسما و صفات وی می گردد . از این روست که خداوند قلب مومن را از همه هستی وسیع تر و گسترده تر می یابد که می تواند در آن آینه تمام رخ نمای الهی تجلی نماید.

اما انسان هایی که در مسیر زشتی ها و پلیدی های عقلانی و عقلایی و وحیانی گام بر می دارند ، در فرآیندی به کور دلی مبتلا می گردند که کوری واقعی و نابینایی حقیقی است(حج ، آیه 26) ؛ زیرا قدرت درک حقایق و تحلیل آن از ایشان گرفته می شود و جهان حقیقت بر روی ایشان بسته می شود. کافرانی که دچار کور دلی می شوند(یونس ، آیات 41 و 43) دیگر در چنان حالتی قرار می گیرند که حتی پیامبر(ص) به همه عظمت و قدرت و توانایی برخاسته از قدرت الهی نمی تواند کاری برای ایشان انجام دهد و ایشان را هدایت کند(نمل ، آیه 81 و روم ، آیه 53) و تنها خداوند است که می تواند به قدرت بی پایان و اراده و مشیت مطلق خویش کاری کند که البته نسبت به کسانی که خود راه تباهی را برگزیده اند، اراده ای به هدایت ایشان ندارد.

آثار این کوردلی تکذیب هر حقیقتی غیر از مادیات و امور ظاهری است. از این روست که به سادگی با وحی در می افتند و به مخالفت با آن می پردازند ، زیرا در حالت کوردلی نمی توانند حقایق را بر دل خویش بازتاب دهند و درک درست و تحلیلی راستین از خود و جهان و حقایق آن داشته باشند. بنابراین به سادگی به تکذیب پیامبران و امکان ارتباط میان خدا و انسان و آموزه های وحیانی می پردازند(اعراف ، آیات 59 و 64 و نیز هود آیات 25 و 27 و 28)

خداوند کوردلی را مانع ایمان و نپذیرفتن آموزه های وحیانی قرآن(انعام ، آیه 104) ، مانع عبرت گیری از سرگذشت اقوام و رخدادهای درس آموز(حج ، ایه 26) مانع فهم و درک قرآن(یونس ، آیات 42 و43) ، مانع هدایت مردم (یونس ، آیه 43) محرومیت از شناخت و فهم حقایق و معارف الهی(حج ، آیه 26 و نمل ، آیات 80 و 81) کفر و لجاجت و مخالفت با آموزه های الهی و حقایق ربانی (رعد ، آیه 19 و فصلت آیه 44) و کوری در آخرت (اسراء ، آیه 72) بر می شمارد.

آیات 25 تا 28 سوره هود به نکته ای شگفت اشاره می کند. در این آیات این معنا مورد تاکید قرار می گیرد که اشرافیت یکی از مهم ترین عواملی است که کور دلی بخشی از مردمان را سبب می شود. به این معنا که قرار گرفتن در طبقه اشرافیت ، موقعیتی را سبب می شود که زاویه دید این طبقه نسبت به حقایق به گونه ای بسته می شود و شخص تحت تاثیر اشرافیت و آثار آن ، از درک حقایق به ویژه حقایق وحیانی و فرامادی عاجز و ناتوان می شود و در نتیجه آن به تکذیب و مخالفت با وحی و آموزه های آن می پردازد.

اصولا قلب های فاسقان به سبب فسق و فجوری را انجام می دهند به سوی حقایق بسته می شود و روزنه ای که به سوی حقایق باز است این گونه مسدود می شود.(صف ، آیه 5) قلوب انحراف یافته فاسقان دیگر فاقد صلاحیت هدایت و دریافت حقایق هستی می شود(همان) و در یک فرآیند چنان سخت و سنگ می شود که هیچ چیزی نمی تواند آن را نرم کند(یونس آیات 88 و 89) و همین سختی و سنگدلی است که آموزه های لطیف و ربانی را بر نمی تابد و همانند سنگ خارا قطرات نرم و آرام باران را پس می زند و از خود به سوی اطراف و پیرامون پرتاب می کند. این گونه است که دریچه قلب های کور و بسته و سنگ شده، انوار حقایق هستی را پس می زند.

به نظر می رسد که انسان می بایست بسیار مواظبت و مراقبت نماید تا قلب این گونه نشود و قدرت تحلیل و توان درک حقایق را از دست ندهد. از این روست که خداوند بر خودسازی و تقوای الهی و حفاظت و مراقبت و محاسبه نفس بسیار تاکید کرده است تا هر دم انسان بداند در چه شرایطی قرار دارد و دریچه قلبش تا چه ا ندازه انشراح و باز شده و یا ضیق و بسته شده است. باشد با پیروی از آموزه های وحیانی و ارزیابی و سنجش دایمی به وسوسه های شیطانی این اجازه را ندهیم تا دل های ما را با گناه منحرف و با جرم و جنایت مسدود و بسته کند و انوار حقایق را بر آن ببندد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا