اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنی

آسيب شناسى اخلاقى جامعه (2)

http://micheleroohani.com/blog/wp-content/uploads/2008/08/divorce-javad-alizadeh.jpgزمينه هاى بروز آسيب هاى اجتماعي

در بخش نخست مقاله حاضر به برخی از علل و عواملی که قرآن به عنوان زمینه های آسیب اخلاقی فرد و جامعه مطرح کرده اشاره شد. اینک در قسمت پایانی این نوشتار، تحلیل قرآن از دیگر علل و عوامل ایجادی شرایط نامساعد اجتماعی و فردی ارایه شده است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

هوای نفس

از مهم ترین عللی که قرآن برای فروپاشی و بحران اخلاقی جوامع مطرح می کند، تاثیرپذیری شخص از هواهای نفسانی است. نفس که روح دمیده در کالبد انسانی است هر چند که در آغاز در حد اعتدال و استواست ولی به سبب حضور و قرب به امور مادی از آن ها متاثر شده و به جای آن که از قدرت و توانمندی های خدادادی خویش در مسیر کمال و تقرب الی الله استفاده کند، برای به دست آوردن مادیات و امور دنیوی هزینه می کند و این گونه است که تمامی حدود و مرزها را می شکافد و در دام فسق و فجور می افتد.

 

فسق که به معنای بر آمدن پوسته خرماست به معنای آن است که رفتارهای شخص همانند پوستی آویزان، بی ثبات است و نمایی زشت به چهره شخص می بخشد. از این رو مومنانی که برخی از محرمات را انجام می دهند و هرازگاهی خود را بدان آلوده می کنند فاسق می نامند. اگر این رفتار ادامه پیدا کند، شخص به گونه ای رفتار می کند که دیگر غیرقابل پذیرش از سوی جامعه مومنان می باشد. این همان فجور و شکافتن حدود و مرزهای شرعی و اخلاقی است که گام در مسیر هبوط و سقوط و قرار گرفتن در زمره کافران می باشد.

بنابر این نفس می بایست همواره کنترل و مدیریت شود تا دچار فسق و فجور نشود و در دام کفر گرفتار نیاید. خداوند در آیات بسیار، از نفسی که در دام مادیات و خواهش های مادی افتاده بر حذر داشته است؛ زیرا آدمی را به بدی ها و زشتی ها می خواند و از نیکی ها و خوبی ها دور می سازد.

در حقیقت نفس اماره که فرماندهی انسان را به دست گرفته جز به بدی و زشتی دعوت نمی کند. از آیه 53 سوره یوسف بر می آید که در مراحل و مراتب عالی تر، نفس زشت کردار نه تنها آدمی را به سوی فسق و فجور دعوت می کند بلکه به آن فرمان می دهد و مدیریت کامل وی را در اختیار می گیرد. از این رو از آن به نفس اماره یعنی بسیار فرمان دهنده یاد می کند.

پیروی از هواها و خواهش های نفسانی افزون بر آن که زمینه ساز فسق و فجور است می تواند رفتارهای اجتماعی شخص نسبت به دیگری را نیز تغییر دهد. لذا خداوند در آیه 87 سوره بقره هواپرستی را منشأ روحیه استکباری بر می شمارد و در آیه 26 سوره ص، هوای نفس را آفت داوری می داند.

به سخن دیگر، هواپرستی انسان موجب می شود تا شخص از رفتارهای عادلانه نسبت به دیگری عدول کند (نساء آیه 135) چنان که موجب می شود تا در روابط عمومی خویش، حقوق دیگران را نادیده گیرد و به سبب تقدم بخشیدن به خویشان، حقوق برادران دینی خود را تباه سازد.

خداوند در آیات 27 و 30 سوره مائده و نیز آیات 17 و 18 سوره یوسف تبیین می کند که چگونه هواپرستی می تواند عامل نادیده گرفته شدن روابط درست شود و زمینه تجاوز به حقوق دیگران را فراهم آورد.

از آیات قرآنی برمی آید که هواپرستی نه تنها زمینه ساز بسیاری از رفتارهای زشت و نابهنجار اجتماعی پیش گفته است بلکه موجب می شود تا انسان در مسیر تعالی خویش نتواند گام بردارد از رشد و معنویت دور افتد. (اعراف آیه 176) و در نهایت نه تنها حق و حقیقت را نپذیرد و با دروغ پردازی آن را بپوشاند (یوسف آیات 16 تا 18) بلکه موجب می شود تا آیات الهی را استهزا نموده و به تمسخر گیرد (محمد آیه 16) و گرفتار غفلت از یاد خدا و ذکر او گردد.(کهف آیه 28)

این گونه است که پیروی از هواهای نفسانی گام به گام آدمی را از حق و حقیقت دور می سازد و اندک اندک وی را در ورطه هبوط و سقوط و هلاکت پیش می برد و در دوزخ خشم و قهر الهی ساکن می سازد.

شیطان

در این میان شیطان نیز به کمک هواها و خواهش های نفسانی آدمی می آید و با وسوسه کردن وی موجبات دور شدن وی را فراهم می آورد و اجازه نمی دهد تا نفس لوامه و وجدان بیدار به مدد انسان بشتابد.

قرآن گزارش می کند که شیطان، پدید آورنده آرزوهای دورغین و بلند بالایی است که اجازه نمی دهد تا بشر خود را چنان که هست بشناسد و عمل در حد توان و ظرفیت خود کند. (نساء آیه 120 و اسراء آیه 64) بدین ترتیب نخستین فرد از نوع انسانی را از همان آغاز، گرفتار می کند و با وسوسه های خویش اجازه نمی دهد تا حضرت آدم(ع) در بهشت به کمال کافی و لازم برای پذیرش مسئولیت خلافت الهی در زمین برسد و زمینه هبوط وی را فراهم می آورد. (طه آیات 120 و 121)

در این آیات خداوند تبیین می کند که چگونه شیطان با بهره گیری از تمایلات درونی انسان، زمینه لغزش و گناه و خروج آدمی را فراهم آورده است.

اغواگری شیطان عامل رویکرد انسان به فحشاء و بدی ها(بقره آیه 168 و 169 و 268 و نیز مائده آیه 91 و نور آیه 21) و هم چنین عامل اصلی ستم افراد به خویش (بقره آیه 35 و 36 و اعراف آیات 22 و 23) و برانگیزاننده سوءتفاهم میان افراد و بر هم زننده روابط خویشاوندی و ارتباط سالم و سازنده میان مردم (یوسف آیه 100) می باشد.

تمایلات جنسی

هر چند که تمایلات درونی آدمی به مادیات و امور جذاب دنیوی یکی از مهم ترین علل و عوامل درونی گرایش به فساد اخلاقی در فرد و جامعه می باشد ولی می توان گفت که در این میان تمایلات جنسی از همه شهوات دیگر درونی، قوی تر و آسیب رسان تر است. از این رو خداوند شهوت جنسی را از عوامل آسیب زننده به پاک دامنی انسان (یوسف آیه 33) و گسترش و رواج فحشاء و منکرات بسیاری می شمارد.

رفتار تحریک آمیز زنان، در این رابطه بسیار موثر است. لذا خداوند در آیات 31 و 32 سوره نور رفتارهای تحریک آمیز زنان را آفت حیا و عفت عمومی معرفی می کند و از زنان می خواهد باتوجه به تاثیرپذیری شدید مردان از حرکات و رفتارهای آنها نه تنها حجاب خویش را حفظ کنند بلکه هرگونه عوامل تحریک زا از جمله مواضع زینت خویش و زینت های خود را آشکار نسازند.

اگر در زنان این مطلب تبیین شده که همه بدن ایشان عورت است و می بایست پوشیده بماند، از آن جهت است که مردان با نگاه به زن و حرکات و کلمات ایشان تحریک می شوند و زمینه برای آزار و اذیت آنها فراهم می آید و رشد و تکامل و سلامت از جامعه رخت برمی بندد.

هوسرانان

اگر تمایلات جنسی و رفتارهای تحریک آمیز زنان می تواند آسیب جدی به سلامت اخلاقی جامعه وارد سازد، بی گمان نقش هوسرانان را نمی بایست در این حوزه نادیده گرفت، زیرا هوس بازان برای دست یابی به مقاصد و منافع ضداخلاقی خویش نیازمند آن هستند که جامعه را ناسالم کنند تا بتوانند از آب گل آلود ماهی تباهی و فساد خویش را شکار کنند. این گونه است که یکی از مهم ترین علل و عواملی که زمینه ساز تباهی اخلاقی جامعه می شود، هوسرانان و هوس بازان معرفی می شوند.

خداوند در آیه 27 سوره نساء به تحلیل این مطلب می پردازد و تبیین می کند که چگونه کوشش مستمر هوس بازان برای ایجاد انحراف در روابط جنسی عامل مهمی در بحران اخلاقی جامعه می شود.

رواج محرمات

فاسقان و هوس بازان که در بستر و فضای آلوده تنفس می کنند می کوشند تا با رواج فحشا و ترویج اباحی گری، زمینه بهره برداری بیش تر خویش را فراهم آورند. این دوستان شیطان می دانند که تنها در چنین فضایی می توانند زیست کرده و به استثمار جنسی زنان و مردان مشغول شوند. این گونه است که در مسیر شیطان گام برمی دارند و به ترویج اباحی گری می پردازند.

در تحقیقات دانشمندان غربی این مسئله اثبات شده که مدافعان واقعی حقوقی زنان، گروه های مذهبی و متدینان می باشند و گروه های دیگر که به ظاهر مدافع حقوق زنان هستند کسانی اند که در عمل به سوی ترویج استثمار جنسی زنان تحت عنوان نهضت های فمینستی گام برمی دارند.

کسانی که بر طبل برابری جنسیتی می کوبند و طرفدار سقط جنین و هم جنس گرایی و مانند آن می باشند، بزرگ ترین شبکه های اباحی گری و فحشا را مدیریت می کنند.

خداوند در قرآن با توجه به واقعیت پیش گفته، رواج محرمات از سوی شیطان در میان مردم را مورد توجه قرار می دهد و می فرماید که شیطان با این کار می کوشد تا جامعه انسانی را به تباهی سوق دهد و به هدف سوگند خورده خویش برسد که همان ایجاد کینه و عداوت در میان انسانها و نابودی جوامع بشری است. (مائده آیه 91)

خلوت با نامحرم

از این جاست که شیطان و عوامل وی می کوشند تا اموری را مباح سازند که از جمله آن ها خلوت با نامحرمان است؛ زیرا خلوت با نامحرمان، زمینه ساز تحریک جنسی و بی عفتی جامعه و در نهایت فساد اخلاقی و فروپاشی جامعه است. (یوسف آیات 23 تا 25)

صدای تحریک آمیز

شیطان و یارانش نه تنها می کوشند تا ارتباط میان دو جنس مخالف را گسترش دهند و مردان و زنان نامحرم را در یک جا گرد آورند و زمینه های خلوت و فساد را فراهم آورند بلکه به سبب تأثیر پذیری مردان از صداهای زنان، می کوشند زنان به سوی خوانندگی و دیگر رفتارهای تحریک آمیز بکشانند.

این گونه است که زنان به جای تقواپیشگی و حفظ کرامت انسانی خویش، به ابزارهای بهره برداری و استثمار جنسی گروهی از مردان بیمار دل تبدیل می شوند.

خداوند با توجه به واقعیت انسان و علل وسوسه انگیز در وجود وی، از زنان می خواهد تا از صدای همراه با ناز و کرشمه پرهیز کنند تا موجبات تحریک جنسی بیمار دلان فراهم نیاید که به دنبال آن اذیت و آزار زنان به آنان صورت تحقق به خود گرفت.

چشم چرانی

از جمله علل و عواملی که جامعه را به سمت و سوی فساد و تباهی سوق می دهد، شیوه نادرست تعامل میان زن و مرد است. از این رو بخش عمده ای از آموزه های اخلاقی و حقوقی قرآن به مناسبات زن و مرد اختصاص یافته است.

یکی از این مسایل در حوزه روابط میان زن و مرد دوری از نامحرم و نگاه نکردن به آنان است. از این رو، چشم بستن از نامحرمان به عنوان یک وظیفه حقوقی و اخلاقی در آیات مطرح شده است. غض البصر از نامحرم عبارت آشنایی در میان مسلمانان و مومنان است که در ادبیات فارسی از آن به چشم فروهشتن یاد می شود.

هر چند که مردان بیش از زنان تحت تاثیر نگاه، قرارمی گیرند، ولی این گونه نیست که زنان از دیدن لذت نبرند. از این رو خداوند در قرآن از مردان و زنان خواسته از چشم چرانی پرهیز کنند. فروهشتن چشم از نگاه به مردان و زنان نامحرم می تواند انسان را از بسیاری از آفت ها پاک کند و طهارت نفس و پاکی آن را تضمین نماید. (نور آیات 30 و 31)

در روایات اسلامی وارد شده که فاطمه زهرا (س) حتی خود را از کور می پوشانید و خود نیز از پس پرده با وی سخن می گفت تا بدین وسیله حکم عدم نگاه به نامحرم را مراعات کند.

از بسیاری ازبزرگان نقل شده که به سبب حفظ چشم و فروهشتن آن از نامحرمان، به مقامات عالی عرفانی و انسانی رسیده اند. از علامه شهید مرتضی مطهری حکایت شده که فرمود: پدرم در اواخر عمر خویش به مادرم می گفت: آخر نفهمیدم که تو زیبایی و یا زشت؛ زیرا پدرم غیر از مادرم، زنی دیگر را هرگز ندیده بود تا درباره زشتی و یا زیبایی وی نسبت به زنان دیگر قضاوت کند. (پاره ای از خورشید/ 71)

درباره سید هاشم حداد شاگرد بنام سیدعلی قاضی عارف مشهور شرق نقل شده که فرمود: من در تمام مدتی که درخدمت آقا (سید علی قاضی) به سلوک مشغول بودم، نامحرم نمی دیدم و چشمم به نامحرم نمی افتاد.

روزی مادرم به من گفت که عیال تو، از خواهرش زیباتر است.

اما من تا آن روز خواهرزنم را ندیده بودم و این برای مادرم مایه تعجب بود که چگونه در طول دو سالی که ما با هم زندگی می کنیم و بر یک سفره غذا می خوریم، چشمم به وی نیفتاده است. (عارف شرق، کریم فیضی، ص 99)

عادت به گناه

عادت به گناه و آلودگی ها از دیگر علل و عواملی است که خداوند در آیات 78 و 79 سوره هود به عنوان علت تداوم وافزایش نابهنجاری یاد می کند. در حقیقت کسی که به گناهی عادت کند نمی تواند از آن رهایی یابد و این خود عاملی می شود تا بطور عادت که طبیعت ثانوی وی شده آن را تکرار کند و خود و جامعه را آلوده نماید.

مهر شدن دلها

تکرار گناه و افزایش آن دل را می میراند و پرده بر عقل و هوش و چشم او می کشد. این گونه است که شخص به جای این که از فضایل اخلاقی پیروی کند و یا به فرمان های معروف و نهی از منکر دیگران گوش فرا دهد، به استهزا و تمسخر آنان رو می آورد و خود را در ورطه هلاکت و تباهی می افکند.

خداوند در آیه 16 سوره محمد، مهر شدن قلب های آدمیان را که به سبب عادت به گناه، صورت گرفته، عاملی مهم در استهزای حقایق از سوی ایشان می شمارد و تبیین می کند که چگونه هنجارها برای آنها ضد هنجار شده و رذایل به جای فضایل می نشیند و شخص به جای آن که در پی حقایق برود و فضایل را طلب کند به تمسخر و استهزای آن ها می پردازد و خود را در مسیر پیروی از هواهای نفس چنان قرار می دهد که راه بازگشتی برای وی نمی ماند.

شخصیت سازی

یکی دیگر از علل و عواملی که قرآن برای زنگار و مهر خوردن قلب و در نتیجه تباهی اخلاقی فرد و جامعه بر می شمارد، شخصیت سازی است. بسیاری از افراد برای جبران کمبود شخصیت خویش با بزرگ نمایی از خود تلاش می کنند تا خود را بیش از آن چه هستند نشان دهند. این گونه است که در دام ناخواسته ای می افتند که راه بازگشتی برای آنان نیست. (غافر آیه35)

چنین اشخاصی می کوشند تا نقص خود را با ادعاهای بی اساس جبران کنند که در نتیجه آن به دروغگویی و کتمان حق و حقیقت می پردازند و دل هایشان مرده و زنگار می گیرد.

ابلیس یکی از این نمونه هاست که برای جبران نقص خود به ادعاهایی باطل تمسک جست و در تباهی افتاد؛ زیرا گمان می کرد که علت برتری وی می تواند عنصر پاک آتش باشد و در این مسیر به تفاخر گرفتار آمد و استکبار ورزید و در مسیر نژادپرستی به تباهی در غلتید.

اصولا تفاخر باعث سرمستی می شود (حدید آیه 23) و همین روحیه است که باعث روی آوردن شخص به سوی رفتارهای متکبرانه و استکباری می شود. (لقمان آیه 18) و وی را از حقیقت دور ساخته و موجبات سرگرم شدن به امور بی ارزش می گردد. (تکاثر آیه 1 و 2)

ابلیس چنان که گفته شد به سبب توهم خود برتربینی، در دام تفاخر افتاد و در نهایت راه به کژ راهه برد.

استکبار و نژادپرستی

خداوند در آیات 75 تا 78 سوره ص در بیان علت سقوط اخلاقی و مقامی ابلیس از جایگاه قدسی خویش، به استکبار و سرکشی ابلیس اشاره می کند. این بدان معناست که بسیاری از رفتارهای ضداخلاقی و در نتیجه تباهی و فساد شخص و جامعه به سبب عنصر استکبار ورزی در اشخاص می باشد. هرچند که ریشه این استکبار را می بایست در نژادپرستی و خود بزرگ بینی و تفاخر شخص جست.

از این رو خداوند در آیات 11 و 12 سوره اعراف و نیز 31 تا 33 سوره حجر و 61 سوره اسراء و 73 تا 76 سوره ص، نژادپرستی ابلیس را منشأ برخوردهای مستکبرانه وی می شمارد که در نتیجه آن ابلیس گرفتار تفاخر شده و در نهایت، سقوط و هبوط کرد.

تکبر

این مطلب چند بار به عناوین مختلف بیان شده که تکبر زمینه ساز سرمستی است (حدید آیه 23) و این که خوی متکبرانه باعث مهر خوردن قلب (غافر آیه 35) و زمینه ساز رویگردانی شخص از راه کمال و میل به انحراف (اعراف آیه 146) و مجادله بی دلیل و بی اساس (عافر آیه 35) و عصیان در برابر حق و فرمان الهی (بقره آیه 34 و حجر آیه 32 تا 34) می شود و موجود متکبر را به ورطه هلاکت می افکند.

هم چنین تکبر موجب می شود تا انسان از حالت طبیعی بیرون رفته و رفتارهای هنجاری و اخلاقی را ترک کرده و متمایل به خساست و بخل شود. یکی از علل و موانع بخل اخلاقی را می بایست در تکبر جست که موجب می شود شخص از احسان حتی به خویشان خودداری ورزد. (نساء آیه 36)

بدرفتاری با یتیم و ناتوانان

ریشه بدرفتاری با یتیمان را می بایست درهمین تکبر و عدم ترس از قیامت جست. در حقیقت هرگونه رفتار ضداخلاقی ریشه در بینش و نگرشی نادرست دارد که می بایست تصحیح گردد و خداوند گاه برای تصحیح از روش های همانندسازی بهره می گیرد. از این رو در آیه 8 و 9 سوره نساء تبیین می کند که هرگونه بدرفتاری نسبت به یتیمان دیگران می تواند عاملی برای بدرفتاری نسبت به یتیمان خود شخص باشد.

ثروت بی اندازه، رفاه و برخورداری از نعمت

از دیگر عواملی که قرآن برای گرایش ضداخلاقی بشر برمی شمارد می توان به موارد زیر اشاره کرد: تکاثر و زیادت خواهی (تکاثر آیه 1 و 2 و طه آیه 120 و 121)، قدرت خواهی (همان)، عجب و خودپسندی (قصص آیات 76 و 78)، غفلت از آیات خداوند (اعراف آیه 146) و از یاد او (کهف آیه 28)، تکذیب معاد (ماعون آیه 1 و 2 و اعراف آیه 146)، جهل و نادانی نسبت به خدا و ربوبیت وی (بقره آیه 67) که باعث استهزای دیگران (همان) و یا نادیده گرفتن حقوق خویشاوندی (یوسف آیه 89) و یا روی آوری به هم جنس بازی (نمل آیه 55) می شود، و هم چنین سکوت عالمان دینی در برابر منکرات و زشتی ها (مائده آیه 62 و 63)، حسادت که موجب نادیده گرفتن حقوق خویشاوندان (مائده آیه 27 و 30) و انتقام گیری (توبه آیه 74) می شود و نیز حرص و آز بی حد و حر بشر که مانع احسان (معارج آیات 19 و 21) و گرفتاری در سختی ها (همان) می شود و طمع (اعراف آیه 20 و 21) زندگی دنیوی که باعث غفلت و سرگرم شدن به دنیا می شود و از کار خوب باز می دارد و تفاخر و مباهات را سبب می شود (اعراف آیه 32 و حدید آیه 20) و سرچشمه بسیاری از فسادهای اخلاقی است و نیز سلب نعمت و از دست دادن آن که روحیه یأس و نومیدی را در برخی بوجود می آورد (هود آیه 9 و اسراء آیه 83) اشاره کرد.

بی گمان شرح تفصیلی درباره هریک از این موارد با توجه به تحلیل آیات بیرون از حوصله یک نوشتار کوتاه است و لذا به همین مقدار بسنده می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا