اصول و قواعد اعتدال در اسلام
خداوند در قرآن امت اسلام را به امت وسط تعبیر کرده است. این بدان معناست که میانهروی در سبک زندگی اسلامی یک شاخصه اساسی است و امت اسلام به میانهروی شناخته میشوند. و اصولا آموزههای اسلام بر مدار و محور اعتدال و میانهروی شکل گرفته است؛ زیرا اگر اسلام دارای عناصر افراطی یا تفریطی بود، امکان نداشت تا امتی ایجاد کند که سبک زندگی او بر مدار میانهروی و اعتدال باشد. آیتالله خامنهای هم در سخنرانی خویش این مطلب را بیان میکند که اعتدال به معنای اسلامی بودن است.
نویسنده با مراجعه به آموزههای وحیانی قرآن بر آن است تا نشان دهد که چرا اسلامی بودن به معنای اعتدالگرایی و اعتدالگرایی به معنای اسلامی بودن است؟ به سخن دیگر، نمیتوان اعتدالگرایی را جز در اسلام پیدا کرد و همچنین اسلام را جز به اعتدالگرایی معنا کرد.
اعتدال، مبنای سبک زیستاسلامی
اسلام مجموعهای از آموزههای وحیانی الهی است که مسیر کمالیابی و سعادتمندی انسان را تبیین میکند. آموزههای معرفتی و دستوری اسلام ضمن ایجاد معرفت و شناخت کامل و جامع از هستی، راههای رسیدن به کمال مطلق را نشان میدهد؛ زیرا با شناخت کامل و جامع از هستی و حقایق آن است که میتوان فلسفه راستین و درستی نسبت به هستی داشت و سپس در آن چارچوب سبک زندگی خود را تعیین کرد.
خداوند در آیه 143 سوره بقره در توصیف امت اسلام، سبک زیست آنان را میانهروی و اعتدال عنوان نموده، لذا میتوان گفت که فلسفه زندگی امت اسلام بر مدار میانهروی است.
میانهروی یا به تعبیر قرآن وسط بودن، به این معناست که امت از هرگونه افراط و تفریط در سبک زندگی خود به دور است. پس تصور و تصویری که مسلمان از جهان دارد، باید تصویری مبتنی بر اعتدال باشد که بیانکننده وسطیت به دور از افراط و تفریط است.
با نگاهی به آموزههای وحیانی قرآن و اسلام به سادگی و آسانی میتوان به دست آورد که عنصر اعتدال و وسطیت در همه آموزههای دستوری و احکام آن موج میزند.
نگاهی به آموزههای اعتدالی اسلام
اسلام از هرگونه افراط و تفریط به شدت منع میکند، زیرا هرگونه رفتاری به دور از اعتدال به معنای خروج از طبیعت سالم و فطرت است. خداوند انسان را بر حالت اعتدال آفریده و نفس او را به گونهای خلق کرده که در زندگی گرایش به اعتدال داشته باشد. (شمس، آیه7) پس نه سرکوب غرایز مانند جنسی را میپسندد و نه اشباع آن را، به گونهای که به دیگر قوای نفسانی از این طریق ضربهای وارد شده و حق و حقوق آنها نادیده گرفته شود. پس همان گونه که رهبانیت و سرکوب غرایز جنسی و شهوانی را نمیپسندد و آن را خلاف فطرت و طبیعت انسانی میداند (حدید، آیه 27) همچنین از فجور و عبور از حد و حدود و تعدی به مرزهای ممنوع را نمیپسندد و بیتقوایی و هنجارشکنی را امری مذموم و گناهی بزرگ میشمارد که موجبات دفن فطرت سالم انسانی را فراهم میآورد. (شمس، آیات 7 تا 10)
با نگاهی به موضوع تقوا که در آیات قرآنی بیان شده میتوان دریافت که اصولا تقوا به معنای ایجاد تعادل میان قوای انسانی است. به این معنا که حق و حقوق هر قوه از قوای انسانی ادا شود و به دور از هرگونه مخالفت با احکام و مستقلات عقلانی و یا وحیانی، امکان بهرهمندی همه قوا از فرصتها و امکانات فراهم آید تا هر عضو و قوهای از قوای انسانی به کمال شایسته و بایسته خود برسد.
از نظر اسلام شخصیت سالم و اسلامی همان شخصیت متعادلی است که در اعتدال فطری و طبیعی خود باقی مانده و مسیر کمال را با اعتدال پیموده باشد. پس انسان کامل همانند پیامبران نه تنها ازدواج میکنند و از مواهب و نعمتهای مادی بهرهمند هستند، بلکه اصولا در بازارها میگردند (فرقان، آیات 7 و 20) و بهترین و پاکترین عناصر مادی و دنیوی را به کار میگیرند تا به زندگی طیب و پاک و طاهر دست یابند و در آخرت نیز از حیات طیبه بهرهمند شوند. (مائده، آیات 4 و 5، اعراف، 32 و 157، توبه، آیه 72، نحل، آیه97)
البته از آنجایی که از نظر آموزههای اسلامی مال و ثروت، کمالی نیست، تلاشی برای تکاثر و کنز آن ندارند البته این بدان معنا نیست که از تولید و کار باز ایستند، بلکه به حکم آیه 61 سوره هود ماموریت و مسئولیت انسانی خود در زمین را آبادانی و تولید و کار میدانند که پیامد آن تولید ثروت خواهد بود، چنان که امیرمومنان هنگامی که در نخلستان بیل میزند آیه 36 سوره قیامت را زمزمه میکند (ایحسب الانسان ان ترک سدی) که حتی بیل زدن بیهوده نیست بلکه در راستای ماموریت و مسئولیت انسانی در قرارگاه زمینی است.
یک مسلمان براساس آموزههای وحیانی اسلام در زندگی شخصی خود اهل احتیاط است و قناعت میورزد و زهدپیشه میکند، ولی هیچ یک از این رفتارها و اصول مورد تاکید به معنای خروج از اعتدال نیست، زیرا قناعت و زهد به معنای مصرف نکردن نیست، بلکه پرهیز از مصرف بیش از نیاز است و حتی گفتهاند که زهد به معنای عمل به واجب وترک محرمات است. پس در حقیقت اعتدال و میانهروی در ذات این موضوعات و مفاهیم به ظاهر رهبانیتگرایانه موج میزند و احتیاط آن است که انسان بیگدار به آب نزند و حریم نگه دارد و در قرقگاهی وارد نشود که به گناه و اتهام وارد میشود. احتیاط در اینجا همان حکم عقل است که بنیاد احکام عقلانی نیز عدالت و اعتدال میباشد.
مسلمان، یک انسان معتدل است و شخصیت او گواه این معناست. از اینرو در هنگام بروز هیجانات هرگز از دایره اعتدال بیرون نمیرود. پس وقتی هیجانی مثبت به سراغ او میآید براساس همان حکم و مدیریت و حاکمیت عقل، شادی او معتدل است و از سرور در درون و لبخند و تبسم در چهره بیرون نمیرود و به فرح و دستافشانی و پایکوبی نمیپردازد و هنگامی که هیجانی منفی نیز به او رو میآورد حزن شدید بر او غلبه نمیکندو گرفتار نومیدی از زندگی نمیشودو افسرده نشده و به گوشهای نمیخزد، (روم، آیه 36) بلکه همیشه مسرور و امیدوار به رحمت الهی است و تعادل در شخصیت خود را حفظ میکند.
آموزههای وحیانی اسلام در هر امری چه شخصی و چه اجتماعی یا اعتقادی یا رفتاری همواره بر عدالت و اعتدال که در ادامه به برخی از مهم ترین این اصول و قواعد اشاره میشود تا دانسته شود که اسلام بر اعتدال و اعتدال در همان اسلام است.
اصول و قواعد اعتدال در اعتقادات
اسلام در حوزه عقاید نیز عدالت و اعتدال را مراعات میکند. لذا اموری از جمله کفر و شرک را خروج از دایره عدالت و اعتدال و گرایش به ظلم و بیعدالتی معنا میکند. آموزههای قرآنی با تعیین عناوینی چون عدالت برای توحید و ظلم برای شرک و کفر بر آن است تا به مخاطب خود گوشزد کند که اگر خوب دقت کنید با عقل و فطرت خود خواهید دانست که هرگونه شرک و کفر چیزی جز بیعدالتی و ظلم نیست (بقره، آیه 108؛ مائده، آیات 12 و 77) و از آنجایی که عقل و فطرت انسانی حکم به خوبی عدالت و زشتی و قباحت ظلم میکند، به طور طبیعی و فطری و عقلی میبایست انسان از کفر و شرک به عنوان ظلم، بیزاری جوید و پرهیز و اجتناب نماید که این معنا و مفهومی جز تقوا ندارد.
اعتدال در عبادت در اسلام حتی در نماز مورد تأکید است. خداوند در آیه 110 سوره اسراء بر لزوم رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در آهنگ عبادتها و دعاها توجه میکند و صوت بلند و بسیار پایین را ناپسند میشمارد.
توحید و آموزههای اعتقادی دیگر اسلام همه بر مدار عدالت و اعتدال سامان یافته است و خداوند با توصیف دین اسلام و دین حضرت ابراهیم(ع) به حنیف، بر این نکته تأکید ویژه میکند (بقره، آیه 135؛ آلعمران، آیه 95) و میفرماید که اسلام و احکام و آموزههای آن در طول تاریخ از آدم(ع) تا خاتم(ص) هرگز به ظلم و بیعدالتی گرایشی نداشته و ندارد. (نساء، آیه 135؛ نحل، آیه 120) البته باید توجه داشت که هرگز اعتدال در هیچ امری از جمله درمسئله توحید به معنای پذیرش خط میانه حق و باطل نیست؛ زیرا بین زشتی و زیبایی، خوبی و بدی، حق و باطل و مانند آن یک حدمیانه و معتدلی نیست و چیزی درمیانه هست و نیست قرار نمیگیرد که آن را حد فاصل و میانه حق و باطل بدانیم.
اصول و قواعد اعتدال در مسائل اقتصادی
در آموزههای رفتاری اسلام در همه حوزهها، اصل میانهروی و اعتدال، یک اصل اساسی بنیادین است. آموزههای اسلامی در حوزه مسائل اقتصادی مانند دیگر حوزههای عمل و رفتار، بر اعتدال بويژه در مصرف تاکید میکند.
1- اعتدال در انفاق: خداوند به صراحت از اعتدال در انفاق سخن به میان آورده و حتی به پیامبرش فرمان میدهد که نباید دستخوش احساسات و عواطف انسانی قرار گیرد و بیرون از دایره اعتدال انفاق کند. پس نه آن اندازه انفاق کند که خود در تامین زندگی خود بماند و نه آن که بخل ورزد و چیزی را به دیگری انفاق نکند. (اسراء، آیه 29)
2- اعتدال در مصرف: چنانکه گذشت اسلام بر قناعت و زهد و مانند آن تاکید میکند که معنای آن اعتدال در مصرف است. این اعتدال در مصرف میبایست به گونهای باشد که حق و حقوق اعضا و جوارح به خوبی ادا شود و ظلمی به هیچ یک از قوا و اعضا نشود. پس تغذیه سالم و طیب و پاک و حلال همه آنها از وظایف یک مسلمان است. همانگونه که از نظر اسلام ریخت و پاش و تبذیر (اسراء، آیه 26) یا زیادهروی در مصرف و اسراف حرام است (اعراف، آیه 29) همچنین عدم تامین نیازهای هریک از اعضا و تغذیه نامناسب حرام است. (فرقان، آیات 63 و 67)
اصول و قواعد اعتدال درمسائل اجتماعی و سیاسی و قضائي
در رفتارهای اجتماعی نیز اسلام بر اعتدال تاکید ویژهای دارد. همه قواعد و اصول اسلامی که در قالب احکام کلی و جزئی بیان شده براساس آن است که انسانی معتدل پرورانده و جامعه و امت وسط و میانهرو شکل گیرد که در چارچوب حق به دور از هرگونه افراط و تفریطی زندگی میکند.
1-اعتدال در مشی و سبک زندگی: از جمله مهمترین قواعد اسلامی در رفتار اجتماعی آن است که انسان مسلمان میبایست به دور از هرگونه رفتار افراطی و تفریطی در جامعه باشد.پس درمشی و سبک زندگی خود رفتاری را درپیش میگیرد که مبتنی بر اعتدال است. (لقمان، آیه 19)
2- اصالت صحت، اصل حاکم اعتدالگرایی: در اسلام قواعد کلی مطرح است تا زندگی امت اسلام بر مدار اعتدال سامان یابد. این قواعد البته اختصاص به حوزه عمل سیاسی و اجتماعی ندارد، بلکه شامل حوزههای دیگر از جمله اقتصاد نیز میشود. به عنوان نمونه اصل اصالت صحت میگوید که عمل دیگران را بر درستی و راستی حمل کنیم. پس اگر مالی را در دست شخصی دیدیم اصل آن است که مال اوست. اگر معاملهای انجام شد اصل آن است که بر مدار سلامت و عقلانیت و عرفیات صورت گرفته و صحیح است. اگر زن و مردی را با هم دیدیم اصل این است که نوعی حرمت میان آنان از قبیل زناشویی و حسب و نسب وجود دارد و رابطه آن دو بیرون از مدار عقل و شرع و عرف نیست. این اصل به ما کمک میکند تا به دور از هرگونه افراط و تفریط زندگی دیگران را تفسیر عقلانی، شرعی و عرفی کنیم.
3. اصالت برائت: یکی دیگر از اصول اجتماعی اسلام قاعده و یا اصل برائت است. به این معنا که دیگران از هرگونه اتهام و پلیدی و زشتی مبرا و منزه هستند مگر آنکه دلایل و شواهد محکمهپسندی باشد و اتهام ثابت شده باشد. این اصل به ما کمک میکند که همواره بر اساس اعتدال رفتار کنیم و درباره دیگران اتهام نزنیم و تا چیزی ثابت نشده آنها را به امری متهم نکنیم. اینگونه است که فارغ از هرگونه افراط و تفریط میتوان درباره دیگران قضاوتی به دور از بدگمانی داشت و با آنان زندگی مسالمتآمیز داشت.
4. اصل احراز صلاحیت: اگر در تعامل با مردم عادی جامعه لازم است که اصل برائت اجرا شود، اما برای مسایل مهم باید اصل را احراز صلاحیت قرار داد. مثلا اگر بخواهیم به کسی مسئولیت اقتصادی بدهیم و مال را در اختیار او بگذاریم باید او را امتحان کرده و بیازماییم که آیا صلاحیت مسئولیت را دارد یا نه؟ اگر کسی در اختیار ماست که باید آموزش ببیند باید این آموزشها داده شود تا انس به کار بگیرد و صلاحیت پیدا کند. پس باید صلاحیت برای مسئولیتهای اجتماعی در حوزه عمل اقتصادی یا سیاسی و نظامی احراز شود سپس مسئولیت به او واگذار گردد. این رویه عین رویه عقل است که حکم به اعتدال در قالب احتیاط میکند. هر مسئولیتی صلاحیتهای خاص خود را دارد که باید احراز شود. (نساء، آیه6؛ قصص، آیه 26؛ یوسف، آیه55) خداوند در آیه1 سوره ممتحنه و آیات دیگر بیان میکند که در حوزه عمل سیاسی و روابط بیرونی و بینالمللی، نمیتوان به کافران اعتماد کرد؛ زیرا آنان صلاحیت ارتباطی را ندارند که بتوان بر آن تکیه کرد و روابط دوستانه بیش از تعاملات اقتصادی و مانند آن داشت.
5. قاعده عسر و حرج: این قاعده نیز گواه دیگری بر اعتدالگرایی در همه اصول و احکام اسلامی است؛ زیرا هرگونه عاملی که انسان را در عسر و حرج قرار دهد و زندگی را بر او سخت کند، سلب شده است. پس انسان مسلمان در اعتدال به دور از هرگونه افراط و تفریطی میتواند به قوانین اسلام عمل کند. (حج، آیه 78؛ مائده، آیه6) و اگر شرایط برای شخصی سخت شد میتواند آن وظیفه را ترک کند. مقصود از قاعده «نفی عسر و حرج» این است که خداوند احکامی که موجب مشقت و سختی میشود، در دین قرار نداده است، (القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج1، ص250).
6. قاعده لاضرر: این نیز یک قاعده است که برای ایجاد اعتدال در سبب زندگی بیان شده است. این قاعده در همه حوزهها میتواند اعتدال را موجب شود؛ چرا که هر عمل فردی یا اجتماعی، عبادی یا غیرعبادی اگر موجب ضرر باشد در اسلام وضع نشده است و لازم نیست که انسان خود را به ضرر بیندازد تا آن را انجام دهد. این نیز ناظر به اعتدالگرایی است. پس هر نقصانی در مال، آبرو، جان و یا در یکی از شئون وجودی انسان از طریق رفتاری به وجود آید، به حکم این قاعده لازم نیست که انسان آن را انجام دهد. (بقره، آیه 282)
7. اعتدال در رازگویی: در هر کاری اعتدال خوب است به ویژه کارهای اجتماعی مهم و اساسی که با حیثیت یا امنیت و یا جان و مال دیگران در ارتباط است. در اسلام آمده که در دوستی با دیگران اگر رازی از رازهای خودت را میگویی میبایست به گونهای رفتار کنی که همه رازها گفته نشود تا بعد علیه تو استفاده شود. همچنین در روابط با دیگران باید حد اعتدال را مراعات کرد و رفاقت و مصاحبت و صمیمی بودن و دوست گرمابه و گلستان بودن نباید موجب شود که مگوها گفته شود.