اعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

علي(ع)، فراتر از كمال

120 انساني كه از همه توانمندي ها و استعدادهاي سرشته در ذات خويش بهره گرفته و كمبودهايش را برطرف و جبران نموده باشد، انسان كامل ناميده مي شود. چنين انساني به سبب تجليات الهي در خود، در مقام ربوبيت و پروردگاري مي نشيند و از سوي خداوند به عنوان جانشين بر ديگر موجودات هستي خلافت مي كند.

در اين ميان كساني هستند كه نه تنها از تمام توانمندي هاي خويش بهره مي گيرند، بلكه تمام ظرفيت موجود را پر مي كنند و چيزي را فروگذار نمي كنند؛ به گونه اي كه ديگر، هيچ ظرفيتي خالي و بيهوده باقي نمي ماند. اين همان تماميتي است كه براي هرچيزي مطرح مي باشد. هنگامي كه انساني تمام ظرفيت ها را پر كند، ديگر دنيا و ماده نمي تواند اورا كفايت كند. از اين رو همه هستي در برابرش زانو مي زند و تسخير وي را مي پذيرد.

امير مؤمنان علي(ع) از جمله انسان هاي كاملي است كه توانسته است فراتر از كمال به تماميت مطلق دست يابد و در مدت كوتاه حضور در زندگي دنيوي همه مقامات و كمالات را بگذراند و پرده ها و ديوارهاي بلند نقص را به كناري نهد وهرچيزي را در كمالش به تماميت اطلاقي اش رساند و لذا آن حضرت را برتر از بشر دانسته اند، درحالي كه چيزي از بشريت كم نداشته است و در سير تعالي تا مقام قاب قوسين او ادني همانند پيامبر(ص) عروج كرده است؛ زيرا وي به تعبير آيه مباهله و صراحت قرآني و سخن خداوندي، نفس و جان پيامبر(ص) است و در همان جايگاهي است كه حبيب وي قرار داشته است.

نويسنده در نوشتار حاضر مي كوشد براساس آيات و روايات، نگاهي به اين مظهر تام و تمام الهي بيفكند. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.

انسان كامل

اصطلاح انسان كامل، از سوي ابن عربي از بزرگ ترين عارفان در بعد نظري، وضع شده است. اين اصطلاح را شايد بتوان معادل معنا و مفهوم خليفه الله و ولي الله در كاربردهاي قرآني دانست. هرچند كه برخي بر آن هستند كه تفاوت هاي معناداري ميان اصطلاحات وجود دارد ولي حداقل مي توان گفت كه مصداق خارجي همه اين اصطلاحات يكي است. به اين معنا كه انسان كامل همان خليفه الله و ولي الله مي باشد.

از نظر ابن عربي، انسان كامل به انساني اطلاق مي شود كه مظهر جميع صفات و اسماء الهي باشد. به اين معنا كه همه اسماي تعليمي الهي را در خود تحقق بخشيده و خود را به شكل خداي مجسم و انساني درآورده باشد.چنين انساني به سبب آن كه هدف و مقصد اصلي آفرينش هستي و انسان است، مصداقي از «لولاك لما خلقت الافلاك» مي باشد. هرچند كه اين عبارت براي تبيين مقام و منزلت رسول الله(ص) آمده است ولي ديگراني كه در همين مقام و منزلت نشسته و يا در نزديكي آن منزل نموده اند، مي توانند از مصاديق ديگر آن باشند. البته رسول الله(ع) مصداق اصلي و اكمل است و لذا مخاطب اين معنا قرار گرفته است.

براين اساس مي توان گفت كه زمين و آسمان به بركت انسان كامل خلق شده است و رزق و عنايات الهي به مدد فيض او به خلائق وديگر موجودات مي رسد؛ زيرا انسان كامل، خليفه الهي است كه فيض ربوبي از مسير آن به همه هستي مي رسد. ازنظر ابن عربي انسان كامل گرچه به صورت انساني عادي است اما اين اصطلاح تنها بر بالاترين مرتبه از مراتب انسانيت كه مقام انبيا و اولياي الهي است صادق است. از نظر ابن عربي، انبياي الهي هريك مظهري از مظاهر صفات و اسماءالله هستند. هر يك صفتي را از اله و رب خويش در اختيار دارند؛ انسان كامل خود مي بايست به تنهايي مظهر جميع اسماء و صفات الهي باشد؛ زيرا مقام انسان كامل، كف دست يابي به مقام پيامبري و ولايت الهي و خلافت اوست.

ابن عربي بر اين اعتقاد است كه همه پيامبران به مقام انسان كامل دست نيافته اند، چنان كه هر انسان كاملي به مقام پيامبري نمي رسد. او براي هر يك از پيامبران، نوع علمي را قايل مي شود و اسمي از اسماي حق را كه در آن، پيامبر غالب است، بيان و تفسير مي كند؛ زيرا به نظر وي، هر پيامبري زير تأثير اسمي از اسماي الهي است به جز محمد(ص) كه او تحت تأثير اسم الله است كه شامل همه اسماء الهي است.

اما به نظر مي رسد كه هر پيامبري مي بايست در مقام انسان كامل باشد و صفات الهي را در خود كمال بخشيده باشد، زيرا بي كماليت در اين صفات و اسماي الهي، نمي تواند نماينده و خليفه الهي باشد و ديگران را به سوي حق و حقيقت رهنمون شود. بر اين اساس مي توان گفت كه كف پيامبري، دست يابي شخص به مقام انسان كامل و تحقق صفات و اسماي الهي در خود است.

البته هر انساني مي تواند به مقام انسان كامل دست يابد ولي اختيار انتخاب پيامبري از ميان دست يافتگان، بدست خداوند است و او هر كسي را خواهد به مقام پيامبري منصوب مي كند. از اين رو همواره سخن از (اصطفي) و برگزيدن، در ميان است؛ زيرا گزينش، زماني است كه بتوان از ميان چند انسان كامل يكي را برگزيد و به مقامي رساند.

ناگفته نماند كه در ميان انسان هاي كاملي كه مظهريت همه اسماي الهي را يافته اند، تفاوت هاي معناداري وجود دارد؛ زيرا برخي از آنان در صفتي يا صفاتي كمالي، به تماميت رسيده اند و برخي ديگر در همه صفات الهي به تماميت آن دست يافته و تماميت كمالي را دارا شده اند. اين دسته از انسان هاي كامل، شمار معدودي را تشكيل مي دهند كه به تعبير قرآني فضل پيامبري بر پيامبري به سبب همين تماميت يابي آنان مي باشد.

حقيقت محمدي

در ميان انسان هاي كاملي كه به تمام و كمال، تماميت مطلب اسمايي را دارا شده و به مقام عبدالله مطلق رسيده اند، مي توان از پيامبر اكرم(ص) ياد كرد كه در مقام قاب قوسين او ادني به تماميت كمالي رسيده است. بنابراين مي توان گفت كه حقيقت محمدي يكي از مصاديق كامل و تمام انسان كاملي است كه در مظهريت اسماي الهي به تماميت دست يافته است. لذا اگر بخواهيم از اين مقام كمالي و تمامي تعبيري داشته باشيم مي توانيم از آن به حقيقت محمدي ياد كنيم. به اين معنا كه هر انساني كه به اين مقام دست يافته، درحقيقت در مقام حقيقت محمدي(ص) قرار گرفته است.

پس مصداق انسان كامل در مقام تماميت، در عالم خارج، حقيقت محمدي(ص) است. بر اين اساس مي توان هر كسي را كه به اين مقام دست يافته، به عنوان دارنده مقام حقيقت محمدي شناسايي و معرفي كرد. به اين معنا كه منظور از كلمه يا حقيقت محمديه(ص) شخص نبي خاتم نيست بلكه مقام و جايگاهي ظهور يافته در انسان است كه جامع همه اسماء و صفات الهي است، اما در اين ميان تنها اين رسول اعظم(ص) است كه از اين جايگاه برخوردار مي باشد.

رسول الله(ص) داراي همه مراتب انساني از نبوت و رسالت و ولايت كليه و خلافت مطلق الهي مي باشد و همه انبيا و اوليا، ورثه اويند، در اين ميان، نزديكترين فرد از اولياي الهي به حضرت رسول الله(ص) و اين مقام، شخص اميرالمؤمنين علي(ع) است؛ زيرا آن حضرت به تعبير قرآن، جان و نفس محمدي است.

از آن جايي كه همه امامان معصوم(ع) از نور واحد محمدي و علوي هستند، آنان نيز بالتبع، از چنين مقام و منزلت والايي برخوردار مي باشند. بر اين اساس ائمه معصومين(عليهم السلام) نيز به عنوان انسان هاي كاملي هستند كه در كمال خويش به تماميت رسيده و تمام ظرفيت را تكميل نموده اند و نور وجودي ايشان بر همه هستي در مقام عبوديت ربوبي گسترده است؛ زيرا به تعبير امام صادق(ع)، باطن عبوديت انسان هاي كامل، چيزي جز ربوبيت نيست و هرچه عبوديت كامل و يا تمام شود، ربوبيت طولي ايشان نيز تماميت مي يابد و از اطلاقي خاص برخوردار مي گردد. («العبوديه جوهره كنهها الربوبيه …»؛ مصباح الشريعه ، ترجمه مصطفوي ص454)

كساني كه بر حقيقت محمدي و قلب اويند، متصل به مقام احديت هستند؛ زيرا مقام (او ادني) پيامبر(ص) و امام معصوم(ع) همان مقام اتصال به احديت است. بنابراين چون وجود به معناي وجود منبسط است پس قلب حضرت ختمي مرتبت اوسع از وجود است؛ زيرا داراي مقام اتصال به احديت است و اين مقام، اوسع از وجود منبسط است.

مقام اهل بيت(ع) در اين ميان به سبب اتصال مستقيم به مقام حقيت محمدي و نور وجودي آن حضرت(ص) برتر از همه پيامبران و اولياي الهي است. در حقيقت همه پيامبران و رسولان، از حقيقت رسالت محمدي بهره مي برند و خلافت ايشان نيز به تبع خلافت رسول الله(ص) است. از آن جايي كه نور محمدي(ص) با نور اهل بيت(ع) يكتا و يگانه است، مي توان گفت كه همه پيامبران در رسالت و خلافت، تابع معصومان(ع) مي باشند.

اگر خليفه خدا كه همان انسان كامل است، حجت الهي مي باشد و حجت هاي الهي در هر عصر و زماني از طرف خدا به محوريت قطب انسانيت يعني حقيقت محمدي منصوب مي شوند؛ بنابراين همه پيامبران از سوي امامان معصوم(ع) اين نقش را در ميان بشر به عهده مي گيرند. از اين رو در زيارت جامعه كبيره اشاره هاي مشخصي به خصوصيات امامان معصوم مي شود كه: «من اردالله، بدأ بكم» هر كس بخواهد به خدا برسد بايد از شما شروع كند.

علي(ع)، تماميت كمالي

چنان كه گفته شد، هر انسان كاملي مي بايست در كف مظهر كمالي تمام اسما و صفات الهي باشد. اما تنها كساني به سطح نهايي و تمامي شماري از صفات و اسما و يا همه اسما و صفات الهي دست يافته اند. اميرمؤمنان علي(ع) از كساني است كه توانسته است همه اسما و صفات الهي را به شكل تمام احصا نمايد و در خود تحقق بخشد. لذا او را محقق مطلق و مظهر تام و تمام همه اسما و صفات كمالي الهي ناميده اند.

او كسي است كه همه اسماي صد يا هزارگانه الهي را در خود به شكل تمام و نهايي تحقق بخشيده و ظرفيت آن را تكميل نموده و هيچ جاي فراقي باقي نگذاشته است. از اين رو وي را ولي الله اعظم مي نامند، چنان كه وي را مظهر تام الله بلكه مظهر مقام هو مي شمارند و از وي نه تنها به عبدالله بلكه (عبده) همانند رسول الله(ص) به حكم نفس نبي(ص) ياد مي كنند. بر اين اساس مي توان گفت كه وي نيز همانند رسول الله در ليله القدر با كتاب الله نازل شده است.نزول حضرت اميرمؤمنان علي(ع) در ليله القدر به هستي، همانند بشريت اين فرصت را بخشيد تا از ربوبيت طولي آن حضرت و مقام نوري وي بهره گيرند. اين گونه است كه همه فرشتگان آسمان هر ساله در شب قدر به مقام نورانيت ولي الله (ع) نزول مي يابند تا بهره هاي ساليانه خويش را از آنان برگيرند.همه هستي از جمله فرشتگان نيازمند هميشگي افاضات وجودي آن حضرت هستند.

قرآن كريم كه در شب قدر به همراه پيامبر(ص) نازل شده، تنها يك كتاب ساده نيست بلكه حقيقت هستي است كه به شكل مكتوب بر بشريت، اين برترين آفريده هاي خداوند، نازل شده است. از آن جايي كه رسول گرامي(ص) در مقام نورانيت با ساير اهل بيت(ع) يك نورند، مي توان گفت كه قرآن با اميرمومنان علي(ع) و اهل بيت(ع) نازل شده است.

تماميت امير مومنان علي(ع) كه فراتر از كمال است به آن حضرت اين امكان را بخشيده تا قرآن همراه با وي نازل شود نه آن كه وي همراه با قرآن نزول يابد. اين بدان معناست كه قرآن مي بايست همواره با اميرمومنان و اهل بيت وي(ع) همراه باشد و هرگونه جدايي از آن به معناي ناديده گرفتن حقيقت قرآن است. از اين رو خداوند در قرآن مي فرمايد: از پيامبري كه فرستادم اطاعت كنيد و از نوري كه به همراه او نازل كردم كمك بگيريد. (سوره اعراف، آيه 751)

قرآن و اهل بيت، دو روي يك سكه

اين تعبير قرآني به صراحت نشان مي دهد كه قرآن به همراه پيامبر(ص) است و از آن جايي كه اميرمومنان(ع) و خاندان وي همه يك نور واحدي هستند. بنابراين مي توان گفت كه قرآن كريم با اهل بيت(ع) نزول يافته است. از اين رو فرشتگان پس از رسول الله به ملاقات اميرمومنان در شب هاي قدر مي آمدند و از وي بهره مي گرفتند و اين مسئله در زمان ما نيز با ملاقات و تنزل نزد بقيه الله الاعظم(عج) ادامه مي يابد؛زيرا آنان تالي تلو يك ديگر هستند. همه معصومان(ع) طبق زيارت جامعه، يك نورند چنان كه آنان اولين آفريده، نخستين صادر، اولين فيض و اولين هاي بسيار ديگري هستند و قرآن نيز به تعبير خداوند در همين قرآن، پرتوي از وجودشان مي باشد؛ لذا همراه آنان تنزل يافته و همراه آنان خواهد بود و در روز قيامت همراه آنان آشكار مي شود.

بنابراين اگر چيزي در قرآن باشد كه اهل بيت(ع) آن را، همراه نداشته باشد و ياچيزي در انسان كامل باشد كه در قرآن نباشد، اين همراهي و مصاحبت تحقق نخواهد يافت؛ زيرا منظور از همراهي، اين نيست كه هر دو، يك راه را طي كنند، نظير دو اتومبيل كه در يك اتوبان حركت مي كنند، بلكه اگر صراط مستقيم و راه معنوي است هر دو در اين رهند. ازاين رو، اگر در قرآن كريم مطلبي باشد كه انسان كامل آن را نداند يا به آن عمل نكرده و به آن متخلق نباشد و همچنين در انسان كامل يك حقيقتي باشد كه قرآن را در بر نداشته باشد، اين اولين درجه اختلاف است. در حالي كه رسول گرامي(ص) در حديث ثقلين، به نفي تأكيدي(لن)، اينها را از هم جدا نمي داند.

بر پايه اين نظريه، انسان كامل اگر بخواهد به صورت كتاب دربيايد به شكل و شمايل قرآن در مي آيد و مظهريت آن، قرآن مي شود، و اگر قرآن بخواهد به صورت انسان متجلي گردد، پيامبر(ص)، امام صادق و ساير ائمه(ع) مي شود. اين يك حقيقت است كه گاهي به صورت «ثقل اكبر» و گاهي به صورت «ثقل اصغر» درآمده است. همان طور كه چهارده معصوم (ع) يك نورند. هر كسي به اين مقام درآيد مي تواند ببيند كه قرآن و اهل بيت(ع) اين دو ثقل اكبر و اصغر در حقيقت يك نورند. از اين رو گاه خداوند در بخشي از آيات قرآن كريم، از وجود مبارك رسول گرامي (ص) به عنوان «ذكر» ياد كرده است: قد انزل الله اليكم ذكراً رسولا يتلوا عليكم آيات الله؛ خدا بر شما ذكري نازل كرده است. پيامبري كه آيات خدا را برايتان مي خواند. (سوره طلاق، آيات 01 و 11) به اين معنا كه وجود مبارك حضرت رسول(ص) همان ذكر الهي است كه نازل شده است؛ به طور قهري رسول خدا(ص)، ذكر الله است همان طوري كه قرآن ذكر الله است.

همين معنا را مي بايد درباره اميرمومنان (ع) و ديگر امامان معصوم(ع) بيان داشت؛ چنان كه حضرت اميرمومنان(ع) خود در اين باره فرمود: از من بپرسيد قبل از آن كه مرا از دست دهيد، همانا من به راه هاي آسمان از راه هاي زمين آگاه تر هستم. (نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 132؛ سلوني قبل آن تفقدوني فلانا بطرق السماء اعلم مني بطرق الارض).

اين آگاهي اختصاص به آن حضرت(ع) ندارد بلكه بيان همه ائمه معصوم(ع) همين است؛ زيرا آنان ذكر الله هستند چنان كه قرآن ذكر الله است. اگر قرآن تبيان لكل شي است؛ امير مومنان(ع) و ديگر اهل بيت وي(ع) نيز اين گونه ذكرالله اند و تبيان هر چيزي مي باشند و چيزي در هستي نيست كه آنان ندانند و يا نشناسند.

اين همه از آن روست كه آنان كمال هرچيزي را به تمام ظرفيت آن دارا مي باشند. و لذا اگر كشف الغطايي صورت گيرد چيزي بر علم و دانش آنان افزوده نمي شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا