اجتماعیاعتقادی - کلامیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

روش ها و ابزارهای هدایت الهی

samamosیکی از فضلیت های بشری، داشتن اراده و در نتیجه حق اختیار و انتخاب است. اراده در انسان موجب می شود تا انسان میان راه های گوناگونی هر کدام را بخواهد انتخاب کند. از این روست که انسان ها برخلاف همه موجودات هستی به جز جنیان، دارای تکلیف شرعی افزون بر تکالیف عقلی می باشند. پس اگر انسان دارای اراده و حق اختیار و انتخاب نبود، همانند موجودات دیگر تکلیف و در نتیجه کیفر و پاداشی نداشت؛ اما وجود اراده او را از دیگر موجودات جدا می کند.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، هر موجودی در هستی به حکم هدفمندی هستی، دارای هدایت تکوینی است که او را به سوی کمال هدایت و رهنمون می سازد؛ اما انسان به سبب شرایط ویژه اش افزون بر هدایت تکوینی و فطری، از هدایت تشریعی و وحیانی نیز برخوردار می باشد تا در این مسیر راهنمای او باشد. این هدایت وحیانی، از فضل و عنایت خاص الهی به اشرف موجودات هستی است.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا روش ها و ابزارهای هدایت وحیانی را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

انسان مرید و مختار

از ویژگی های انحصاری بشر، وجود اراده ای است که او را مختار می سازد تا در میان گزینه های متفاوت و متضاد، یکی را برگزیند. خداوند در آیاتی از جمله آیه 3 سوره انسان از وجود اراده و مختار بودن انسان خبر داده و فرموده است انسان ها می توانند هر یک از راه های کلی هدایت و گمراهی را برگزیند.

از نظر قرآن، راه هدایت، راهی است که انسان را به کمالات خود می رساند و اجازه می دهد تا انسان خدایی شده و در مقام پروردگاری ظهور یابد و خلافت دیگر موجودات هستی را به عهده گیرد؛ زیرا همه موجودات هستی حتی فرشتگان نیز تحت تسخیر خلافت انسانی هستند که آنان این پذیرش خلافت انسان را با سجده به نمایش گذاشته اند.

انسان بر خلاف دیگر موجودات هستی، افزون بر هدایت تکوینی، (طه، آیه 50) از هدایت تشریعی نیز برخوردار می باشند. هر دو گونه از هدایت ها،‌از شئون ربوبیت و پروردگاری الهی است(انعام، آیات 125 و 126؛ فرقان، آیه 31؛ لقمان، آیه 5) و تمامی مراحل هدایت نیز در دست اوست.(کهف،‌آیه 24)، زیرا ربوبیت خدوندی منشای پیدایش آفریده ها و ارایه رهنمودهای تکوینی و تشریعی به آن هاست.(طه، آیات 50 و 131) رحمت الهی به بشر موجب شده است تا خداوند به سبب وجود شرایط متضاد درونی و دشمن بیرونی، افزون بر هدایت تکوینی، با ابزار هدایت بیرونی نیز به یاری انسان بشتابد و او را به سوی راه راست خدایی شدن و کمال مطلق یابی، رهنمون و هدایت کند،(بقره، آیه 142 ؛ انعام، آیات 39 و 87) و از تاریکی های گمراهی و ضلالت به سوی نور هدایت و خدایی شدن بیرون آورد.(بقره، آیه 257؛ مائده، آیه 16؛ نور،آیه 35)

به هرحال، انسان نیازمند هدایت خاص الهی برای نجات و رهایی از گمراهی(انعام، آیه 77) و رسیدن به سعادت و آسایش و آرامش ابدی در سایه خدایی شدن (بقره، ایه 38) به سبب فشارهای درونی و بیرونی است؛ زیرا اگر چه فطرت و خواست درونی انسان کمال یابی و کمال خواهی است، ولی برخی از مسایل موجب شده تا خدا افزون بر هدایت تکوینی به مدد هدایت تشریعی او را به سوی کمال رهنمون سازد.

از نظر قرآن هدایت تکوینی و هدایت تشریعی هر دو هدایت رشدی است که آدمی را به کمال خود می رساند(جن،‌آیات 1 و 2؛‌غافر، آیه 38) این در حالی است که دشمنان درونی و بیرونی امور دیگری را رشد و کمال معرفی می کنند و انسان را از راه راست کمال یابی منحرف و گمراه می سازند.(غافر، آیه 29) این در حالی است که این دشمنان انسانیت خود به دور از رشد می باشند ولی مدعی رشید بودن می باشند.(هود، آیه 97)

از آن جایی که انسان موجودی مرید و مختار است، لازم است تا افزون بر هدایت تکوینی، هدایت تشریعی و راهنمایی خاصی نیز از سوی پروردگار جهانیان انجام گیرد تا انسان از فشار خواسته های درونی نفس جهت خروج از اعتدال، گرایش به مادیات و غرایز و اشباع آن و نیز فشارهای بیرونی و وسوسه های ابلیسی و شیاطین بیرون آید و در مسیر اعتدال(ص، آیه 22)، رشد و سعادت گام بردارد و خدایی شود.

ابزارهای هدایت

در هر انسانی، شرایط به گونه ای فراهم آمده تا بتواند حق و کمال را شناخته و بدان گرایش و دست یابد. بنابراین، هر انسانی در هر حالتی باشد، توانایی حرکت در مسیر فطری و عقلانی رشدی را دارا می باشد، مگر آن که خود آن ابزارها را از کار اندازد و یا ناقص کند.

هدایت های وحیانی به کمک فطرت و عقلانیت بشر آمده است تا در جاهایی که ابزارها مخدوش شده یا فشارهای بیرونی از سوی ابلیس و شیاطین زیاد است و انسان قدرت تشخیص خود را در جزئیات از داده به مدد او بیاید.

هر کسی در ذات خویش حقانیت هدایت های وحیانی را می یابد مگر آن که فطرت و عقل او تغییر یافته و از سلامت بیرون رفته باشد.

بر اساس آموزه های قرآنی، هدایت های بیرونی و وحیانی زمانی در شخص تاثیر خواهد گذاشت که ابزارهای حق دسیسه و دفن نشده باشد و پرده و حجابی از گناه و کدورت ها و زنگارها بر آن ننشسته باشد. اما اگر ابزارها به هر دلیلی دفن شود، امکان تاثیرگذاری وحی کم تر می شود؛ چرا که هدایت گران الهی از ابزارهای حق که در درون انسان قرار دارد استفاده می کنند.(یس، ایه 66)

البته خداوند در هدایت وحیانی به ابزارهای موجود در انسان بسنده نکرده است،‌ بلکه ابزارهای دیگری را نیز به کار گرفته است که با وصف حقانیت از آن ها یاد می شود.(اعراف، ایات 159 و 181؛ توبه، آیه 33)

تاکید بر جنبه حقانی بودن ابزارهای به کار گرفته شده در مسیر هدایت، از آن روست که نمی توان با ابزارهای باطل، حق را معرفی و شناساند. از این روست که خداوند از ابزارهای باطلی چون سحر و جادو برای هدایت استفاده نمی کند؛ بلکه از ابزارهای حق از جمله معجزه بهره می برد که بینات و دلایل روشن و واضح است.

به سخن دیگر، اگر مثلا نور و روشنایی آتش، ابزار و وسیله راه یابی انسان در تاریکی است، خداوند نیز از این ابزار حق برای راهنمایی انسان به سوی حق بهره می برد.(بقره، آیه 17؛ طه ، ایه 10)

خداوند از همه ابزارهای ظاهری و باطنی که با صفت حق و حقانیت همراه می باشد، برای هدایت وحیانی بشر استفاده می کند. از این روست که از قوه عاقله، قوه بینایی(انسان، آیات 2 و 3)، قوه شنوایی(روم،آیه 53؛ سجده ، آیه 26؛ زخرف، ایه 40) در کنار معجزه(ابراهیم، آیات 5 و 6؛ مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 467)، خرق عادت و انجام کارهای بیرون از عادت چون آوردن تخت بلقیس(نمل، ایات 40 و 41) ،‌ کتب آسمانی(بقره، آیات 2 تا 5 و 213) و وحی (انعام،آیات 145 و 149 ؛ سبا، آیه 50) و مانند آن استفاده می کند.

از نظر قرآن همه امور حقانی می تواند به عنوان ابزارهای هدایتی به کار گرفته شود. از این روست که از ابزارهای دیگری چون سیر و سیاحت در زمین و مشاهده سرنوشت و اثار گذشتگان(آل عمران، آیات 137 و 138)، سنت های الهی(همان)، ستارگان و کهشکان های عظیم (انعام، آیه 97)، نهرها و روخانه ها (نحل، ایه 15) و امور دیگر به عنوان آیات تکوین در آفاق و انفس یاد کرده که می تواند در کنار آیات وحیانی موجب هدایت بشر شود.

به سخن دیگر، انسان با نگاهی به خود و پیرامون می تواند حق را بببیند و به سمت آن حرکت نماید و در این راه از آیات وحیانی برای درک و فهم بهتر و تشخیص حق از باطل یاری بجوید.

بنابراین، همه هستی، چراغ راه و راهنمایی به سوی بشر است و همه ابزارهای حقانی در خدمت آن است که انسان حق را بشناسد و در مسیر حق گام برداشته و خدایی و ربانی شود.

روش های هدایت

برای این که انسان در میان حق و باطل و گاه متشابهات، حق را بشناسد و در مسیر هدایت گام بردارد، خداوند روش هایی را به کار گرفته است که با توجه به روحیات اشخاص هر یک را با روشی به راه آورد؛ زیرا هدایت هر انسانی مشروط به داشتن زمینه های هدایت در اوست(بقره، ایه 26) و در هر انسانی زمینه هدایت با انسان دیگری تفاوت دارد و اگر به درستی از آن زمینه های استفاده نشود، ممکن است که شخص از هدایت رویگردان شود.(زخرف، ایات 36 تا 40 )

خداوند در آیاتی از جمله 84 سوره اسراء و 30 سوره نجم و 7 سوره قلم، به تفاوت انسان ها در برخورداری از زمینه های هدایت اشاره می کند. این بدان معناست که می بایست در هدایتگری هر کسی به این تفاوت ها توجه داشت و از سبل و راه ها و روش ها و ابزارهای مناسب با او بهره برد تا هدایت به سوی حق انجام گیرد.

البته در همه روش ها همانند ابزارهایی که برای این منظور به کار گرفته شده، عنصر حقانیت به چشم می خورد و می بایست روش حقانی باشد. این بدان معناست که روش باطل هرگز انسان را به حق و هدایت نمی رساند؛ ‌بلکه لازم است تا برای رسیدن به حق و یا ارایه حق به دیگری از روش و ابزار حقانی استفاده شود.(اعراف، آیات 159و 181)

در روایتی از پیامبر گرامی(ص) بر این نکته تاکید شده است. ایشان می فرماید: امرنا معاشر الانبیاء ان نکلم الناس بقدر عقولهم؛ ما گروه پیامبران مامور شدیم تا به اندازه عقول آنان با ایشان سخن گوییم.(الحیاه، ج 1، ص 146، رجال کشی، ص 488)

از جمله ابزارهای هدایتی به بشارت است. اصولا انسان ها به بشارت ها واکنش مثبت نشان می دهند و تشویق مهم ترین عامل در ترغیب به کاری است. از این روست که خداوند بر روش بشارت به عنوان روش هدایتی تاکید دارد.(کهف،‌آیات 55 تا 57)

انذار و ترساندن نیز از دیگر روش های هدایتی است که در آیات بسیاری از قرآن بدان اشاره شده است.(همان ؛ نمل، ایه 92، سجده، آیه 3)

تعلیم و آموزش معارف و حکمت ها از دیگر روش هایی است که برای هدایت مورد استفاده قرار می گیرد.(بقره، آیات 150 و 151؛ آل عمران، ایه 164) از این روست که پیامبر(ص) مامور هدایت مردم از طریق حکمت آموزی به آنان می شود تا اهداف و فلسفه زندگی و آفرینش و احکام را بشناسند و بدان گرایش یابند.(نحل، ایه 125)

موعظه نیکو و زیبا از دیگر روش های هدایتی است که در آیه 125 سوره نحل بدان توجه داده شده است. در روش موعظه بهره گیری از تمثیل بسیار مفید است؛ زیرا این گروه از انسان با معارف تنها از طریق تمثیل معقول به محسوس آشنا می شوند و حقیقتی را در می یابند. از این روست که خداوند از تمثیل برای هدایت مردم بسیار استفاده کرده است.(بقره، ایه 26)

موعظه بر احساسات و عواطف انسانی تاثیر می گذارد، در حالی که حکمت و تعلیم بر عقول ایشان تاثیر گذار است. بیش تری مردم تحت تاثیر عواطف و احساسات عمل می کنند، از این رو لازم است تا در گام نخست از تمثیل و موعظه برای آشنایی مردم با حقایق بهره گرفته شود تا در گام بعد با آموزش عقلانی، حکمت ها انتقال یابد. این بدان معناست که هدف تاثیرگذاری بر عواطف نیست، بلکه بر عقل مردم است؛‌ زیرا اگر عواطف با عقل همراه نشود، دوباره تحت تاثیر سخنان منحرف خواهد شد اما اگر عقل و عاطفه در هم آمیزد ایمان از آن متولد می شود که به سادگی تغییر پیدا نمی کند.

امیرالمؤمنین علی(ع) در تعریف موعظه می فرمایند: المواعظ صقال النفوس و جلاء القلوب؛ موعظه و پند صیقل دهنده نفوس و جلادهنده قلوب و دل هاست.( میزان الحکمه، ج 10، ص 539)

از نظر آن حضرت(ع): ثمره الوعظ الانتباه ، میوه موعظه بیداری است. (میزان الحکمه، ج 10، ص 539)

در حقیقت، حکمت تعلیم عقل و موعظه تذکار قلب است. حکمت برای آگاهی و ایجاد شناخت مستقیم از حقایق هستی و موعظه برای بیداری دل های خوابیده و تحریک عواطف انسانی است. حکمت مبارزه با جهل و موعظه مبارزه با غفلت است.

سر و کار حکمت با عقل و فکر است؛ و سر و کار موعظه با دل وعاطفه است. حکمت یاد می دهد و موعظه یادآوری می کند. حکمت بر موجودی ذهن می افزاید و موعظه ذهن را برای بهره برداری از موجودی خود آماده می کند. حکمت چراغ و موعظه باز کردن چشم است، حکمت برای اندیشیدن است و موعظه برای به خود آمدن می باشد. حکمت زبان عقل است و موعظه پیام روح. (سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص 194-193)

جدال احسن و مجادله منطقی از دیگر روش های هدایتی است که در آیه 125 سوره نحل به عنوان روشی مفید معرفی شده است.

در مقام جدال احسن و موعظه می توان از شیوه خطابه بهره گرفت؛ زیرا خطابه با قلب و احساسات انسانی ارتباط دارد و موجبات زدودن غفلت می شود تا زمینه برای استفاده از روش تعلیمی و حکمت فراهم آید.

شهید بزرگوار آیه الله مطهری(ره) در باره خطابه و موعظه چنین گفته اند: سر و کار خطابه نیز با احساسات است اما خطابه برای تهییج وبی تاب کردن احساسات است و موعظه برای رام کردن و تحت سلطه درآوردن.

خطابه آن جا به کار می آید که احساسات خمود و راکد است و موعظه آن جا ضرورت پیدا می کند که شهوات و احساسات خودسرانه عمل می کند، خطابه احساسات غیرت و حمیت و سلحشوری و عصبیت و شرافت و کرامت و خدمت را به جوش می آورد و پشت سر خود جنبش و حرکت ایجاد می کند. اما موعظه جوشش ها و هیجان های بی جا را خاموش می کند. خطابه زمام کار را از دست حساب گری های عقل خارج می کند وبه دست توفان احساسات می سپرد. اما موعظه توفان ها را فرومی نشاند و زمینه را برای حساب گری و دوراندیشی فراهم می کند. خطابه به بیرون می کشد و موعظه به درون می برد…». (سیری در نهج البلاغه، ص 195-194)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا