اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

عالم ربانی، واسط میان رب و خلق

samamosیکی از اصطلاحات قرآنی ربانی بودن انسان است. خداوند از مومنان می خواهد تا در مسیر کمال تقرب به خداوند بکوشند و به جایی برسند که ربانی شوند. این که مقام ربانی شدن چیست؟ و چگونه انسان می تواند ربانی شود؟ و چه وظایف و تکالیفی به عنوان ربانی بودن به عهده انسان می آید؟ پرسش این مقاله است که نویسنده بر آن شد تا با استنطاق از آیات قرآنی بدان ها پاسخ دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم؟

انسان مظهر ربوبیت الهی

یکی از اسمای الهی «ربّ» است. اين اسم و صفت خداوندى را به معناى مالك و پروراندن گفته اند. اسم «ربّ» پس از اسم جلاله «اللّه» بيشترين اسمى كه در قرآن به کار رفته است، به طورى كه بر اساس كتاب «المعجم المفهرس» بيش از نهصد و پنجاه بار اين نام تكرار شده است. اين اسم، گاهى مضاف به ضمير است مثل «ربّنا» و گاهى مضاف به اسم ظاهر است مانند «ربّ العالمين» و گاهى اضافه به يكى ديگر از اسماى حسناى الهى است، مثل «سلام قولاً من ربّ رحيم» و با مرورى به مضاف اليه «ربّ» در آیات قرآنی این معنا استنباط شده و ما درمى يابيم كه عالم هستى و تمامى جلوه هاى وجود و هستی، چیزی جز مربوب و مملوك الهی نیستند.(اسما و صفات الهى فقط در قرآن، محمد باقر محقق، ص 509 – 522)

ربوبیت الهی مقتضی این معناست که خداوند همه هستی را نه تنها آفریده است بلکه بر آن است تا بر اساس فلسفه آفرینش که حکیمانه است، هر موجودی را به کمالی برساند که شایسته و بایسته اوست. از این روست که همیشه در کار آفریده است.

از آن جایی که خداوند انسان را مظهر همه اسماء و صفات خود قرار داده(بقره، آیه 31) و به سبب همین مقام خلافت الهی را در اختیار گرفته است (بقره، آیات 30 و 31) انسان می بایست جایگاه خود را بشناسد و در مقام مظاهر الهی از جمله مظهریت در ربوبیت بتواند در مقام خلیفه الهی بر ما سوی الله آنان را به کمال بایسته وشایسته ایشان برساند.

اصولا زندگی انسان در دنیا برای آن است که انسان بتواند نه تنها خود را در این دنیا به کمال برساند و اسمای الهی را در خود فعلیت بخشد، بلکه دیگران را نیز به کمال برساند و آنان را برای جهانی دیگر و مقامات برتر آماده کند. فرآیند کمال یابی انسان از طریق حرکت در مسیری است که خداوند آن را صراط مستقیم نامیده است. انسان در این مسیر با عبادت (ذاریات ، ایه 56) به علومی دست می یابد که هستی برای او مشهود خواهد شد و ملکوت هستی را در می یابد(مومنون، آیه 100) و می تواند نیازهای هر موجودی را بشناسد و بدان ها پاسخ های شایسته ای بدهد و در پرورش آنان بکوشد. البته مسیری که انسان می پیماید به سبب دشمن های درونی هواهای نفسانی و بیرونی وسوسه های شیطانی بسیار سخت و دشوار است و به سبب داشتن اراده و اختیار امکان بیراهه رفتن و گمراه شدن او می رود. از این روست که آموزه های وحیانی الهی برای هدایت او افزون بر عقل آمده است(بقره،‌آیه 38) و انسان با بهره گیری از عقل و وحی می تواند در فعلیت بخشی به اسمای الهی ودیعت نهاده در خود بکوشد و با آزمون ها و ابتلائاتی که بدان دچار می شود خود را رنگ خدایی بخشد(بقره، ایه 138) و در نهایت متاله شده و مظهر کامل خلیفه در اسماء‌و صفات الهی از جمله مظهریت در ربوبیت شود که همان مقام ربانیت است که در آیه 79 سوره ال عمران بیان شده است.

مقام ربانی خلفای الهی

خداوند در آیه 79 سوره آل عمران از بشر می خواهد تا در فرآیند رشد کمالی خود به گونه ای گام بردارند که به جای این که مردم به خود بخوانند و آنان را بندگان خود قرار دهند، در مقامی بس بزرگ قرار گیرند و به عنوان واسطه الهی مظهر در ربوبیت شوند و به گونه ای که وجود آنان نشانه و آیتی برای خداوند و ربوبیت او باشد. خداوند می فرماید: مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللّهِ وَلَـكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ؛ هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد سپس او به مردم بگويد: «به جاى خدا، بندگان من باشيد.» بلكه بايد بگويد: «به سبب آنكه كتاب آسمانى تعليم مى‏داديد و از آن رو كه درس مى‏خوانديد، ربانی باشيد.»

شیخ طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه درباره اصطلاح ربانی می نویسد: «ربّانى»، منسوب به «ربّ» است؛ و منظور كسى است كه تدبير امور و تنظيم شئون فرد يا گروهى را به عهده دارد… در مفهوم واژه «ربّانيّين»، ديدگاهها متفاوت است: 1. بعضى معتقدند: منظور اين است كه «دانشور و حقوقدان و دين‏شناس باشيد»؛ 2. به باور برخى ديگر، مقصود اين است كه «دانشور و فرزانه باشيد»؛ 3. «سعيدبن جبير» در مفهوم آن گفته است: «فرزانگانى پرواپيشه باشيد»؛ 4. و «ابن زيد» آن را بدين صورت معنا كرده است: «تدبيرگر امور و تنظيم‏كننده شئون مردم باشيد»؛ 5. پاره‏اى نيز برآنند كه: منظور اين است كه «آموزگار مردم باشيد و به آنان دانش بياموزيد، و همانگونه كه از ثروت خويش انفاق مى‏كنيد، از دانش خود نيز به آنان بياموزيد».

از پيامبر گرامى آورده‏اند كه فرمود: «ما من مؤمن ولامؤمنة … الّا وللّه عليه حقّ واجب اَن يتعلّم من‏العلم؛ هيچ مرد و زن باايمانى نيست، جز اينكه خدا به گردن او حقّى واجب دارد، و آن اين است كه دانش و فقه بياموزد.

به هر حال، «ربّانى» كسى است كه از حرام و حلال و مقرّرات و هشدارهاى خدا و گذشته و آينده آگاه باشد. و گويى از اين ديدگاه است كه «محمّدبن حنفيه» در مرگ «ابن عبّاس» گفت: «ربّانىِ امّت، جهان را بدرود گفت». «بما كنتم تعلّمون‏الكتاب و بما كنتم تدرسون؛ بدان سبب كه شما قرآن را به مردم مى‏آموزيد و از آن رو كه درس مى‏خوانيد و به ديگران مى‏آموزيد. واژه «تدرسون» بدون تشديد، به‏معناى «درس مى‏خوانيد» و امّا با تشديد به‏معناى «مى‏آموزيد» است؛ به عبارت ديگر، در صورت نخست، «عالم‏بودن» آنان و در صورت دوّم، «عالم و آموزگار بودن» آنان را مى‏رساند. در مورد «باء» در واژه مركب «بما»، نظرهايى ارائه شده است: 1. منظور اين است كه با دانش‏خويش، آموزگار مردم باشيد؛ 2. به همان معناى «فى» بكار رفته و منظور اين است كه «در دانش و دانشورى خويش، ربّانى و الهى باشيد»؛ 3. بدين معناست كه «از كسانى باشيد كه درخور نام عالم و اين وصف ارزشمندند و به دانش خود عمل كنند»؛ چرا كه انسان تنها آن هنگام شايسته اين نام و عنوان مقدّس مى‏شود كه به دانش خويش عمل كند. و بهترين دليل آن، اين آيه شريفه است كه مى‏فرمايد: «… اِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ از ميان بندگان خدا، تنها دانشورانند كه از خدا حساب مى‏برند و شايسته عمل مى‏كنند.( مجمع البيان ، ج 1 – 2 ، ص 466)

علامه طباطبایی نیز در ذیل آیه می نویسد: كلمه:" ربانى" كه جمعش" ربانيين" است، منسوب به رب است (مانند كلمه همدانى كه منسوب به همدان را معنا مى‏دهد) و براى منسوب نمودن كسى به رب بايد گفته مى‏شد: فلانى ربى است، نه" ربانى"، ليكن الف نون را به منظور بزرگ جلوه داده اين انتساب اضافه نمودند، هم چنان كه وقتى بخواهند شخصى را به ريش نسبت دهند در فارسى مى‏گويند: فلانى ريشو است و در عربى گفته مى‏شد: فلانى" لحيى" است، ليكن براى فهماندن اينكه ريش او زياد است مى‏گويند: فلانى لحيانى است و از اين قبيل كلمات ديگر نيز هست، پس معناى كلمه" ربانى" كسى است كه اختصاص و ارتباطش با رب شديد و اشتغالش به عبادت او بسيار است و حرف" با" در جمله" بما كنتم" سببيت را مى‏رساند و كلمه" ما" مصدريه است و چيزى از ماده قول در تقدير است و تقدير كلام چنين است:" و لكن يقول كونوا ربانيين بسبب تعليمكم الكتاب للناس و دراستكم اياه فيما بينكم"، و ملاحظه كرديد" ما" ى مصدريه، فعل" تعلمون" را به تعليم و فعل" تدرسون" را به «دراست» مبدل كرد و آيه چنين معنا داد:" و ليكن پيامبر به مردم مى‏گويد: شما بايد به خاطر تعليمى كه از كتاب به ديگران مى‏دهيد و به خاطر دراستى كه خود در بين خودتان از كتاب داريد، بيشتر از سايرين به خدا نزديك شويد و بيشتر عبادتش كنيد".

«دراست» از نظر معنا اخص‏ از تعلم است، چون اگر چه هر دو به معناى آموختن است، ولى «دراست» غالبا در جايى بكار مى‏رود كه انسان از روى كتاب درسى را بگيرد و بخواند تا بياموزد.

راغب در مفردات مى‏گويد فعل ماضى« درس الدار» به معناى اين است كه اثرى از فلان خانه باقى مانده است و معلوم است كه اين سخن در جايى گفته مى‏شود كه خود خانه از بين رفته باشد و به همين جهت است كه ماده« دال- راء، سين» را هم به ملازمه معنايش يعنى از بين رفتن تفسير كرده‏اند و هم به خود آن، هم گفته‏اند:« درس الدار، خانه از بين رفت» و هم گفته‏اند:« درس الكتاب، يعنى فلانى اثرى كه از كتاب در ذهنش باقى مانده، حفظ كرد» و« درست العلم» يعنى من اثرى كه از علم در ذهنم مانده بود حفظ كردم و چون حفظ كردن از راه مداومت در قرائت دست مى‏دهد، به اين مناسبت مداومت در قرائت را هم حفظ ناميدند، (وقتى كسى را ببينند كه پى در پى يك صفحه را مى‏خواند، مى‏گويند: دارد از بر مى‏كند) و در قرآن آمده:« وَ دَرَسُوا ما فِيهِ» (گويا منظور راغب اين است كه در اين جمله ماده درس به معناى محو و از بين بردن است) و در آيه« بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ» به معناى حفظ كردن و در آيه: «وَ ما آتَيْناهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَه» به معناى درس گرفتن است، و حاصل كلام اين است كه بشرى كه چنين مقامى دارد « هرگز شما را دعوت نمى‏كند به اينكه او را بپرستيد»، بلكه تنها شما را مى‏خواند به اينكه متصف به ايمان و يقين شويد، يقين به اصول معارف الهيه‏اى كه از كتاب خدا مى‏آموزيد و به يكديگر درس مى‏گوئيد و نيز متصف شويد به ملكات و اخلاق فاضله‏اى كه كتاب خدا مشتمل بر آن است و نيز دعوت مى‏كند به اينكه اعمال خود را صالح كنيد، و نيز مى‏خواند تا مردم را به اين امور يعنى اصلاح عقائد و اخلاق و اعمال بخوانيد تا به اين وسيله از عالم ماده منقطع و به عالم بالا و پروردگار خود متصف شويد و در نتيجه علمايى ربانى شويد.

و چون جمله:" بما كنتم" مشتمل بر فعل ماضى است (و مى‏فرمايد شما در سابق چنين و چنان بوديد) و اصولا فعل ماضى دلالت بر تحقق در سابق دارد، لذا مى‏توان گفت آيه شريفه لحن تعريض به نصارا دارد كه بعضى از ايشان مى‏گفتند خود عيسى خبر داده كه پسر خدا است و بعضى ديگر پسرى عيسى براى خدا را به كلمه خدا تفسير كرده‏اند و منشا پيدايش اين سخن كفرآميز اين بوده بنى اسرائيل تنها قومى بودند كه كتابى آسمانى در دست داشتند و با تعليم و تعلم دست به دست مى‏دادند و همين باعث پيدايش اختلاف در بينشان شد (و به طورى‏ كه قرآن كريم فرمود) خداى تعالى عيسى را مبعوث نكرد، مگر براى همين كه بعضى از موارد اختلاف آنان را بيان كند و نيز بعضى از چيزهايى كه بر آنان حرام شده بود حلال كند و سخن كوتاه اينكه دعوتشان كند به اينكه به وظائف واجب در باب تعليم و تعلم قيام نمايند و خلاصه‏اش اين است كه در تعليم و تعلم كتاب خداى سبحان، ربانى شوند.

وقتى خداى تعالى به پيامبرى علم و فقه داد و از حقايق آگاهش نمود، با تربيت ربانى خود بارش آورد، ديگر او را وا نمى‏گذارد كه از طور عبوديت خارج گردد و به او اجازه نمى‏دهد در آنچه حق تصرف ندارد، تصرف كند… جمله:" كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ" كلمه" عباد" مانند كلمه" عبيد" جمع كلمه" عبد" است با اين تفاوت كه" عباد" بيشتر در مورد بندگى خدا و" عبيد" بيشتر در مورد بردگى انسان‏ها استعمال مى‏شود و غالبا گفته نمى‏شود عباد فلان شخص، بلكه گفته مى‏شود: عبيد او… بطور كلى عبادت تصور ندارد مگر در صورتى كه عابد استقلالى براى معبود خود معتقد باشد، حتى در صورت اشتراك هم براى هر دو شريك در سهم خودشان استقلال قائل باشد و خداى سبحان معبودى است كه داراى ربوبيت مطلقه است و ربوبيت مطلقه او تصور ندارد مگر در صورتى كه او را عبادت كنند و مستقل در هر چيز بدانند و استقلال را از هر چيز ديگر نفى كنند، پس در عبادت غير خدا (هر چند با عبادت خدا باشد، در سهم غير خدا) تنها غير خدا عبادت شده است و خداى تعالى در آن سهم شركت ندارد.

در تفسیر نمونه نیز آمده است: «ربانيين » جمع «ربانى» به كسى گفته مى شود كه ارتباط او با رب (پروردگار) قوى باشد(هنگامي که «ياء» نسبت به «رب» ضميمه شود «الف» به آن اضافه مي گردد و «رباني» گفته مي شود. ) و از آنجا كه واژه «رب » به كسى گفته مى شود كه به اصلاح و تربيت ديگران پردازد مفهوم اين واژه در آيه بالا آن است كه هرگز سزاوار پيامبران نيست كه مردم را به پرستش خويش دعوت كنند آنچه براى آنها سزاوار است اين است كه مردم را در پرتو تعليم آيات الهى و تدريس حقايق دينى به صورت دانشمندان الهى و ربانى در آورند افرادى كه جز خدا نپرستند و جز به سوى علم و دانش دعوت نكنند.

از جمله مزبور استفاده مى شود كه هدف انبياء تنها پرورش افراد نبوده بلكه هدف تربيت معلمان و مربيان و رهبران مردم بوده است يعنى كسانى كه بتوانند محيطى را با علم و ايمان خود روشن سازند.

در آيه فوق نخست به مساله تعليم و ياد دادن و سپس به مساله تعلم و درس خواندن اشاره شده تفاوت اين دو كلمه از اين نظر است كه «تعليم » معنى وسيع و گسترده اى دارد كه هر گونه ياد دادن از طريق گفتار و كردار نسبت به افراد با سواد و بيسواد را شامل مى شود ولى درس خواندن به فراگيريهائى گفته مى شود كه از روى كتاب و دفترى باشد و به اصطلاح نسبت ميان اين دو عموم و خصوص مطلق است . و به اين ترتيب هدف انبياء پرورش عالمان ربانى و مصلحان اجتماعى و افراد دانشمند و آگاه و مدير و مدبر بوده است .

آيات فوق با صراحت تمام هر گونه پرستش غير خدا و مخصوصا بشر پرستى را محكوم مى سازد و روح آزادگى و استقلال شخصيت را در انسان پرورش مى دهد همان روحى كه بدون آن شايسته نام انسان نخواهد بود.

در طول تاريخ افراد زيادى را مى شناسيم كه پيش از آنكه به قدرت برسند چهرهاى معصومانه داشتند و مردم را به حق و عدالت و حريت ، آزادگى و ايمان دعوت مى كردند اما هنگامى كه پايه هاى قدرت آنها در اجتماع محكم شد كم كم مسير خود را تغيير داده و گرايش به فرد پرستى و دعوت به سوى خويش كردند.

در حقيقت يكى از طرق شناسائى داعيان حق و داعيان باطل همين است كه داعيان حق كه در رأ س آنها پيامبران و امامان قرار داشتند در آن روز كه بزرگترين قدرتها را در اختيار مى گرفتند همانند نخستين روزهاى دعوت خود، مردم را دعوت به سوى اهداف مقدس دينى و انسانى از جمله توحيد و يگانه پرستى و آزادگى مى نمودند ولى داعيان باطل به هنگام قدرت و پيروزى نخستين مطلبى كه در مغز آنها جوانه مى زند دعوت به سوى خويش و تشويق مردم به يك نوع عبوديت بوده است تملقها و چاپلوسيهاى افراد بى مايه اى كه معمولا اطراف آنها را مى گرفتند، با غرور و كم ظرفيتى آنها توام شده چنين پديدهاى را به بار مى آورد.

روزى كه امام (ع ) به سرزمين انبار (يكى از شهرهاى مرزى عراق ) رسيد جمعى از دهقانان در برابر آن حضرت طبق سنتى كه به آن خو گرفته بودند از مركبهايشان پياده شدند و به سرعت به سوى او شتافتند (و شايد سجده كردند)، امام (ع ) نه تنها به اين كار رضايت نداد، بلكه شديدا برآشفت و بر آنها فرياد زد: «ما هذا الذى صنعتموه ؟ فقالوا: خلق منا نعظم به امراءنا فقال : و الله ما ينتفع بهذا امراؤ كم و انكم لتشقون على انفسكم فى دنياكم و تشقون به فى آخرتكم و ما اخسر المشقة و راءها العقاب و اربح الدعة معها الامان من النار ».

امام فرمود: «اين چه كارى بود كه شما انجام داديد؟ عرض كردند: اين آدابى است كه ما اميران خود را با آن بزرگ مى داريم . امام فرمود: به خدا سوگند! زمامداران شما از اين كار بهره اى نمى گيرند و شما خود را در دنيا به رنج و در آخرت به بدبختى گرفتار مى سازيد! چه زيانبار است رنجى كه به دنبال آن كيفر خدا باشد و چه سودمند است آرامش و آزادگى كه در پى آن ايمنى از آتش دوزخ قرار گيرد!. (نهج البلاغه ، کلمات قصار شماره 37)

ویژگی ها و صفات ربانیین در قرآن

خداوند در آیات قرآنی برای ربانی ویژگی ها و صفات چندی را بر شمرده است که از جمله آن ها می بایست به احسان و نیکوکاری آنان(آل عمران، آیات 146 و 148)، گواهان حقّانيّت و بيان كنندگان حقايق (مائده، ایه 44)، ادامه دهندگان راه انبيا و پیامبران در حضور و غیاب ایشان(همان) و قضاوت و داوری میان خلق (همان) اشاره کرد.

ربّانيّون، ياوران تسليم ناپذير و استوار پيامبران الهى در جهاد با دشمنان دين(آل عمران، ایه 146) و اهل استقامت و ثبات قدم در جهاد فى سبيل اللّه در كنار پيامبران و همراهی آنان هستند.(همان)

از مهم ترین ویژگی ربانیون این است که دارای منزلتی برتر از مردمان عادی بلکه حتی دانشمندان و احبار هستند(مائده، ایه 44) چرا که آنان در مقام احسان بوده و در مظهریت اسمای الهی به جایگاهی رسیده اند که می توانند واسطه میان خدا و خلق باشند، چنان که پیامبران این گونه هستند.

نکته ای که از آیات به دست می آید این است که پیامبران از جمله ربانیون هستند ولی این گونه نیست که همه ربانیون از انبیاء و پیامبران باشند. پس نسبت میان ربانیون و پیامبران از باب عموم و خصوص من وجه است؛ چرا که هر پیامبری ربانی است ولی هر ربانی پیامبر نیست؛ بلکه تنها برخی از ربانیون از جمله پیامبران هستند.

همه ربانیون به حکم مظهریت در ربوبیت الهی دارای دانش های شهودی و حضوری هستند و درس آموخته خداوندند.(آل عمران، آیه 79) و همین خصیصه است که ایشان را برتر از احبار و کسانی می کند که تنها از علوم دراسه بهره مند هستند و از علوم وراثت و شهودی بهره ای ندارند.

مقام اهل بیت(ع) در مظهریت ربوبیت

از آیات قرآنی هم چنین این معنا به دست می اید که مظهریت انسان در ربوبیت بسته به میزان قرب و بعد هر انسانی دارد. کسانی که در قرب منزلت الهی به قاب قوسین او ادنی(نجم، آیات 8 و 9) رسیده است با کسانی که در مقام اولوا العزم از رسولان قرار دارند و با کسانی که پایین تر از این درجه هستند تفاوت دارند. تفاوت پیامبران در فضلیت بسته به همین میزان قرب و بعد ایشان در مظهریت اسمای الهی و فعلیت بخشی بدان ها دارد. بنابراین، همان گونه که پیامبران در مظهریت اسماء‌و صفات الهی متفاوت و متمایز هستند هم چنین دیگر ربانیون نیز این گونه هستند. پس درجه و مرتبت تاثیرگذاری هر یک به میزان قرب و بعدی است که به سبب فعلیت صفات الهی کسب کرده اند.

دراین میان تنها چهارده معصوم(ع) هستند که در مقامی قرار دارند که مظاهر تمام و کمال همه اسماء‌و صفاتی الهی هستند. با این همه آنان نیز در دنیا لازم است که تلاش و کوشش کنند تا در مسیر بازگشت و قوس صعود خود، وجه خلقی خود را نیز بالا کشند و آن را تربیت کرده و به کمال برسانند. بنابراین، تکالیف آنان در قوس صعود بسیار سخت تر و دشوارتر و تلاش و کوشش ایشان جانکاه تر از دیگران خواهد بود. اهل بیت عصمت و طهارت(ع) ها در قوس صعود براي اينكه به وجه الله برسند تکالیف سختی را به عهده دارند که شاید از عهده هیچ کسی جز ایشان بر نمی آید. آنان هر چند که در قوس نزول در نزد خداوند وجيه عندالله‌ هستند؛ اما در قوس صعود كه در عالم تكليف‌اند مانند ساير مكلّفان موظّفند تلاش و کوشش کنند تا وجه خلقی خود را بالا برند، پس لازم است که دو سوم یا یک سوم شب را به تهجد بگذارنند و عبادت های بسیار و سختی را داشته باشند. از آن جایی که خداوند بی نهایت است، رسیدن به بی نهایت برای موجودی که آفریده خداوند است هر چند که به یک معنا شباهت به خدای بی نهایت دارد، ولی می بایست همواره برای افزایش ظرفیت خود بکوشند؛ چرا که حتی اگر در تدلی و دنو به آن جا رسیده اند که قاب قوسین او ادنی است، ولی باز میان امکان و واجب و میان اجوف و صمد و میان رب العالیمن و مربوب فاصله بسیار است و بر همین اساس مامورند که در مقام علم همواره « رَبِّ زِدْنِي عِلْماً» بگویند و در مقام عمل« وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ» داشته باشند؛ چرا که در قوس صعود قدم به قدم با ديگران در تكليف شريك‌ بوده و می بایست عمل كنند تا به وجه الله برسند هر چند که در قوس نزول خودشان وجيه‌ عندالله هستند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا