اعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنی

نقش رفتار انساني در تقديرات الهي

120يكي از مسائل پيچيده در انديشه اسلامي، مساله تقدير و مقدرات الهي است؛ زيرا ارتباط تنگاتنگي با مسايلي چون اختيار، انتخاب، آزادي، پاداش و كيفر پيدا مي كند و حتي در تقابل با آن قرار دارد؛ چون اگر تقدير را بپذيريم بايد از اختيار و آزادي دست بشوييم و كيفر و پاداش را لغو بدانيم؛ زيرا زماني كه تقدير بر زندگي انسان غلبه يافت و نوعي جبر بر آن حكمفرما شد ديگر سخن از اختيار و پاداش و كيفر بيهوده خواهد بود.

اما به نظر مي رسد كه انديشه اسلامي به گونه اي ديگر به مساله پرداخته است تا هر چيزي در جاي خود معناي درست يابد. از اين رو در آموزه هاي قرآني درباره نقش رفتار و عملكرد آدمي حتي در تغيير تقدير الهي سخن به ميان آمده است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا افزون بر تبيين مساله قدر و تقدير، آثار و نيز عوامل تغيير در قدر و مقدرات را تشريح كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

چيستي مفهوم قدر

قدر با قاف و دال مفتوح داراي معاني چندي است. اين واژه در زبان عربي به معناي بيان كميت چيزي (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 658)، مقدار و اندازه چيزي به حسب وزن يا به حسب زمان و مكان، اندازه نمودن، فرمان دادن، حكم كردن، محدود ساختن حوادث و چيزها به علل مادي و شرايط زماني و مكاني آمده است. (نثر طوبي، ابوالحسن شعراني، ص 288)

قدر در كاربردها و اصطلاحات اسلامي و فرهنگ قرآني، به معناي اندازه اشيا و تعيين حدود وجودي آن هاست. (الميزان، علامه طباطبايي، ج 19، ص 90)

به بيان ديگر، تقدير، امري از ناحيه خداوند، به معناي قراردادن آن به اندازه و مقداري است كه حكمت اقتضا مي كند. (مجمع البيان، شيخ طبرسي، ج 9 و 10، ص 785) بنابراين هرگاه سخن از تقدير الهي به ميان مي آيد به معناي تعيين حدود وجودي هر چيزي است كه مقتضاي حكمت آن چيز مي باشد. به اين معنا كه هر چيزي در حكمت الهي، داراي حدود وجودي است كه نمي تواند از آن فراتر رود و همين محدوديت است كه به چيزها معنا و وجود و ماهيت خاص بخشيده است.

خداوند در آيات چندي از جمله 21 سوره حجر و 2 سوره فرقان، 12 سوره يس و 49 سوره قمر و 3 سوره طلاق، بر فراگير بودن تقدير الهي نسبت به همه موجودات و آفريده ها تاكيد مي كند تا اين معنا را تبيين نمايد كه هيچ چيزي از دايره تقدير و قدر الهي بيرون نيست و هر آفريده اي به سبب تقدير و محدوديت هاي وجودي كه خداوند در نظر گرفته است، هستي يافته و آفريده شده است.

اين بدان معناست كه ماهيت هر آفريده اي به تقدير الهي تحقق مي يابد و همين محدوديت هاي وجودي است كه به چيزي معناي ماهيت مي بخشد و از ديگر آفريده ها جدا مي سازد.

كاربرد قدر در قرآن فراتر از تبيين محدوديت هاي وجودي در اصل ماهيت هر چيزي است؛ زيرا از كاربردهاي اين واژه در قرآن، تبيين محدوديت هاي ديگر هر موجود در حوزه هاي ديگري غير از اصل وجود مي باشد. محدوديت در هر موجودي است كه شامل تعيين حدود از اين رو در قرآن، سخن از اجل به عنوان تقدير و تعيين محدوديت زندگي و بقاي هر موجودي حتي امت ها به ميان آمده است. (يونس آيه 49)

فلسفه و هدف قدر

آن چه در مفهوم شناسي قدر بيان شد، به نوعي فلسفه و هدف قدر و مقدرات الهي را نيز تبيين كرده است؛ زيرا در مفهوم شناسي گفته شد كه براي هر آفريده اي، حدود وجودي بر پايه مقتضيات حكمت الهي است. بنابراين، هدف اصلي از قدر، ماهيت بخشي به وجودات و آفريده هاي الهي است؛ از اينرو هر موجودي از موجودي ديگر تمييز داده مي شود و ماهيت و مفهوم جداگانه اي مي يابد. در حقيقت قدر الهي چيزي همانند جنس و فصل براي چيزهاست و خداوند با قدر خويش فصل و حدود وجودي هر آفريده اي را مشخص مي سازد.

البته براي قدر و مقدرات الهي، فلسفه و اهداف ديگري در قرآن بيان شده كه در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود.

خداوند در آيه 5 سوره يونس از تقدير حركت منظم ماه سخن به ميان مي آورد كه در حقيقت تبيين كننده محدوديت هاي حركتي براي ماه است. در همين آيه توضيح داده شده كه هدف از تقدير حركت منظم ماه در مدار خود و منازل آن، براي تعيين سال و تشخيص سال و ماه براي انسان هاست. به اين معنا كه يكي از آثار و تبعات تقدير ماه، بهره گيري انسان از آن براي تعيين سال و برنامه ريزي در امور زندگي است.

از اين آيه اين معنا نيز به دست مي آيد كه تقدير حركت ماه و قدر و اندازه داشتن منازل آن، زمينه ساز امكان برنامه ريزي براي زندگي و تدبير شئون آن است (الميزان، ج10، ص 12) ولي اين بدان معنا نيست كه اصل تقدير ماه، براي اين مسئله است، بلكه حكمت و فلسفه اي كه بر آن مترتب مي شود، امكان برنامه ريزي و تعيين سال براي آدمي است.

يكي از مقدرات الهي، اجل براي انسان است. به اين معنا كه براي هر انساني، مقدار مشخصي از زمان براي زندگي در كره خاكي و دنيا معين شده كه با پايان زمان، مرگ به سراغ وي مي آيد. خداوند در آيات 60 و 61 سوره واقعه در تبيين حكمت و فلسفه تقدير اجل و مرگ براي انسان ها به اين نكته توجه مي دهد كه از اهداف تقدير اجل و مرگ، جانشين شدن نسلي ديگر در زمين است. بنابراين اجل براي انسان ها كه به معناي تقدير زماني حضور انسان در زمين مي باشد، به منظور جانشين سازي ديگران صورت مي گيرد تا آنان نيز بتوانند در شرايط مساوي ظرفيت ها و توانمندي هاي الهي خويش را بروز دهند و شاكله و هويت وجودي خويش را در كارخانه دنيا بسازند.

خداوند در آيه 27 سوره شوري، تقدير روزي آدمي از سوي خداوند را عامل بازدارنده اي برمي شمارد كه از تجاوزگري و فساد او در زمين باز مي دارد. به اين معنا كه مقدر شدن روزي آدمي و محدوديت در آن، براي آن است كه آدمي گرفتار تجاوز و فسادگري در زمين نشود. اين بدان معناست كه بي حساب و كتاب بودن روزي موجب مي شود تا انسان دست به طغيان و تجاوز بزند و حدود و حقوق خود و ديگري را مراعات نكند.

به سخن ديگر، جلوگيري از تجاوزگري، فلسفه تقدير روزي انسان هاست كه در آيه به آن توجه داده شده است. از اين جا مي توان دريافت كه هر تقدير و تعيين حدود چه در حوزه وجودي يا مرتبط به حوزه وجودي براساس حكمت و فلسفه اي است كه برخي از آن ها براي ما شناخته شده و بسياري از آن ها براي ما ناشناخته و نامعلوم است.

براي اين كه درك بهتري از اصل مساله داشته باشيم به برخي از مقدرات الهي اشاره مي كنيم تا معلوم شود كه مقدرات الهي تا چه اندازه مهم و اساسي در وجود و سرنوشت هر چيزي از جمله انسان هاست.

خداوند خلقت موجودات (حجر آيه 21 و فرقان آيه 2 و روم آيه 8 و آيات ديگر)، خلقت آسمان ها (يونس آيه 3 و فصلت آيات 11و 12 و اعراف آيه 54 و آيات ديگر)، آفرينش زمين (اعراف آيه 54 و يونس آيه 3)، آفرينش انسان (مرسلات آيات 20 و 23 و عبس آيات 17 تا 19) حركت قانونمند خورشيد و ماه (انعام آيه 96 و فاطر آيه 13 و يس آيات 38 تا 40 و آيات ديگر) زمان روز و شب (لقمان آيه 29 و فاطر آيه 13) روزي هر موجود از جمله انسان ها (رعد آيه 26 و قصص آيه 82و سباء آيات 36 و 39 و آيات ديگر)، رويش گياهان در زمين (حجر آيات 19 و 21) سرنوشت انسان (اسراء آيه 13) عدد ماه هاي سال (توبه آيه 36) اجل امت ها و انقراض آن ها (يونس آيه 49 و اسراء آيه 58) امور الهي (احزاب آيه 38) مراحل و زمان رشد جنين از آغاز تا كمال (حج آيه 5 و مرسلات آيات 20 تا 23) دوران بارداري (همان) نزول باران از آسمان (رعد آيه 17 و مومنون آيه 18 و زخرف آيه 11) عذاب امت ها (اسراء آيه 58) و مصيبت و گرفتاري انسان ها (حديد آيه 22) را براساس حساب تعيين شده و مقدر الهي معرفي مي كند.

در آيات ديگر، خداوند تبيين مي كند كه براي همه موجودات و اشياء، قدر و مقدري است كه از آن تجاوز نمي شود (روم آيه 8 و احقاف آيه 3 و طلاق آيه 3) اين ميزان و اندازه مقدر براي هر چيزي در كتاب مبين خداوند ثبت و ضبط شده است. (يونس آيه 61) بنابراين هر كسي در اين مهلت و محدوديت مقدر الهي است كه مي تواند عمل كند و حركت نمايد و اين گونه نيست كه براي ظالمان (نحل آيه 61) و افترا زنندگان و تكذيب كنندگان (اعراف آيه 37) مهلت و تقديري نباشد و هرگونه كه خواستند عمل كنند.

در حقيقت تقدير الهي، براساس حكمت و اقتضائاتي است كه خداوند براساس آن به هر آفريده اي فرصت تقرب و تكامل داده است و همان گونه كه حدود وجودي او را تعيين و مشخص كرده است، فرصت ها و زمينه هاي رشد و كمال وي را در اندازه و زمان مشخصي نيز تبيين كرده كه از آن حدود مقرر نمي تواند تجاوز و تعدي كند.

اختيارات انسان در چارچوب مقدرات الهي

از آن جايي كه هر چيزي در هستي، داراي قدر و اندازه و حدود مشخصي است كه نمي تواند از آن تعدي و تجاوز كند، انسان بايد به اين بينش و نگرش دست يابد كه نمي تواند از قدر الهي بيرون رود و مي بايست در چارچوب حدود مشخص الهي عمل كرده و به آن راضي و خشنود باشد.

با اين همه، به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه قدر الهي دوگونه است: نوعي از قدر كه مربوط به حدود وجودي است كه غيرقابل تغيير است، ولي بخش ديگر قابل تغيير و بيرون از دايره حدود وجودي مي باشد. به اين معنا كه هر انساني ظرفيت ها و توانمندي هايي براساس استعداد ذاتي دارد كه نمي تواند بيرون از آن قرار گيرد، ولي در همين دايره محدوديت ها و حدود كف و سقفي است كه انسان مي تواند در آن حركت كرده و وضعيت خويش را تغيير دهد.

خداوند در آيه 187 سوره از مردم مي خواهد تا نسبت به قدر و مقدرات تعيين شده از سوي خداوند رضايت داشته و تجاوز نكنند.

اين كه خداوند در اين آيه فرمان مي دهد كه انسان ها در مورد دست يابي به مقدرات الهي، رضايت داشته باشند، خود گوياي اين معنا نيز مي باشد كه تحقق مقدرات الهي در يك حوزه، مشروط به عملكرد انساني نيز هست. اين جاست كه مسئله امر بين الامرين خود را به سادگي نشان مي دهد. به اين معنا كه در بخشي از مقدرات الهي نسبت به انسان، نوعي انتخاب و اختيار وجود دارد و اين انسان است كه با تلاش خويش مي تواند رضايت و خشنودي الهي را بجويد.

انسان ها از نظر حدود وجودي، محدوديت هايي دارند كه نمي توانند از آن بيرون روند. اين حدود وجودي همانند منازل ماه و خورشيد است ولي بخشي ديگر از مقدرات الهي براي انسان است كه انسان مي تواند آن را تغيير دهد و يا در ايجاد و تحقق آن نقش ايفا كند.

اين جاست كه مسئله رفتار و عملكرد آدمي در تغيير تقدير و دگرگوني سرنوشت وي نقش مهمي را ايفا مي كند. خداوند در آيه 11 سوره رعد، هر چند كه بر رفتار گروهي و دسته جمعي امت ها در تغيير سرنوشت و تقدير تأكيد مي كند ولي نمي توان از تغيير فردي در رفتار چشم پوشيد، زيرا تك تك انسان ها هستند كه با تغيير در خودشان و تزكيه و خوسازي، زمينه را براي تغييرات مهم اجتماعي فراهم مي آورند.

آيات 48 تا 50 سوره يونس بر عدم امكان تغيير قدر و مقدرات امت ها و ملت ها از سوي پيامبر(ص) تأكيد مي كند و آيه 77 سوره نساء درخواست برخي انسان ها براي تغيير مقدرات الهي را مطرح مي سازد كه آيات 44 سوره ابراهيم و 10 سوره منافقون نيز همين معنا را گوشزد مي كند. اين بدان معناست كه مي بايست در امت ها اراده تغيير وجود داشته باشد تا امكان تغيير در سرنوشت و مقدرات پديد آيد.

اجابت دعوت پيامبران، يكي از موجبات تأخير اجل تعيين شده و تغيير قدر آنان است كه در آيه 10 سوره ابراهيم و 2 تا 4 سوره نوح بدان اشاره شده است. اين آيات نيز بر قابليت تغيير برخي از مقدرات الهي اشاره دارد.

البته خداوند در آيات 38 و 39 سوره رعد به اين معنا نيز توجه مي دهد كه تقدير عالم كه قابل تغيير مي باشد بر پايه مشيت الهي است و هرگز بيرون از دايره اراده الهي نخواهد بود. همچنان كه تغيير تقدير الهي نسبت به بني اسرائيل براساس عملكرد آنان، در آياتي چون 21 تا 26 سوره اعراف گزارش شده است.

به هر حال مقدرات الهي به دو دسته تقسيم مي شوند، برخي مقدرات ثابت هستند كه تغيير در آنها راه ندارد كه از آن جمله مي توان به حدود وجودي هر موجودي اشاره كرد كه براساس مقدرات الهي مي باشد. دسته دوم از مقدرات الهي، آن هايي هستند كه قابل نسخ و تغيير با مشيت الهي مي باشند كه آيات 38 و 39 رعد به اين دسته اشاره دارد.

آيات 3 تا 5 سوره دخان تبيين مي كند كه شب قدر، زمان تعيين مقدرات الهي در تمامي امور است. اين بدان معناست كه امور الهي در اين زمان نوشته مي شود و براساس آن، سرنوشت و تقدير كارها مشخص مي گردد. آيات 3 و 4 سوره قدر نيز اين معنا را مورد تأكيد قرار مي دهد.

با اين همه ناگفته نماند كه كاربرد واژه «امر» به اين معناست كه آن چه مقدر در شب قدر مي باشد، امور و كارهاست نه آن كه حدود وجودي اشيا در اين زمان تعيين مي شود. بنابراين، شب قدر زمان تعيين و تقدير همه امور و كارهاي عالم است كه البته چنان كه آيات رعد بيان مي كند قابل تغيير به وسيلأ عملكرد و رفتار انسان هاست.

نقش باور به قدر درزندگي انساني

ايمان به تقدير الهي درزندگي انسان نقش بسيار سازنده اي دارد. البته برخي ها در درك و فهم قدر و تقدير دچار اشتباه و سوء تفسير شده اند و براساس اين باور و تفسير نادرست گمان كرده اند كه انسان موجودي مجبور است وهيچ توانايي در تغيير سرنوشت و تقدير خويش ندارد. اين درحالي است كه خداوند بصراحت از تغيير تقدير و سرنوشت انسان به وسيله تغيير رفتار و عملكرد انسان ها و امت ها سخن به ميان مي آورد تا درستي پاداش و كيفر براساس عملكرد را نيز اثبات كند.

ايمان به تقدير الهي به ويژه درحوزه هائي چون تعيين روزي و معيشت مي تواند بسيار سازنده و تاثيرگذار باشد؛ زيرا چنين ايماني مانع از شادماني غرورآميز و يا اندوه بي جا درمقابل نعمت ها و مصيبت ها مي شود.كساني كه به تقدير الهي ايمان دارند و براين باورند كه هرچيزي از پيش تعيين و قسمت شده است و كسي ديگر روزي وي را نمي خورد، در برابر نعمت هاي بسيار الهي هم خود را نمي بازد وگرفتار فرح و مرح وشادماني هاي غرور آفرين و فريب دهنده نمي شود وهنگام از دست دادن نعمت ها و گرفتار شدن در مصيبت ها نيز خود را نمي بازد و به اندوه و افسردگي دچار نمي شود. (حديد آيات 22و 23)

خداوند در آيات 50 و 51 سوره توبه ايمان به مقدرات الهي را مستلزم توكل آدمي به خداوند مي شمارد؛ زيرا كساني كه به مقدرات الهي باور دارند مي دانند كه خداوند است كه به مشيت و اراده خود مي تواند هرچيزي را دگرگون كرده و تغيير دهد و آن چه از شقاوت براي وي نوشته شده را به سعادت تبديل كند و تغيير دهد.

كساني كه اهل ايمان به تقدير الهي هستند همواره در انديشه رفتار وكرداري هستند كه موجبات خشنودي الهي را فراهم مي آورد و تغييرات مثبتي را در تقديرات ايجاد مي كند كه آنان را به سوي آسايش و آرامش ابدي دردنيا و آخرت سوق مي دهد.

پذيرش تقدير موجب مي شود تا انسان ها هرگز در انديشه تجاوز گري نباشند و نسبت به آن چه خداوند از روزي نصيب آنان كرده رضايت و خشنودي داشته باشند. چنين حالتي موجب مي شود تا هر كسي حد وحدود خود را بشناسد و از اين كه ديگري داراي ثروت و سرمايه است حسادت نورزد و به خود زيان و ضرر نرساند؛ زيرا عدم پذيرش ايمان به تقدير مي تواند شخص را وادار كند كه رفتارهاي حسادت آميزي را درپيش گيرد كه به شخص و ديگري ضرر و زيان مي رساند.

براي تقدير و قدر مي توان آثار و تاثيرات شگرفي درزندگي بشر برشمرد كه بيان همه آن ها با تبيين مصاديق امروزي و ملموس بيرون از حوصله اين مقاله است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما بزرگوار گرامی
    من دانشجوی ارشد اددبیات هستم مطالب بالا در مورد تقدیر خوندم خیلی خوب و پرمحتوا بود اگه برایتان مقدور است می توانین مشخصات کتابهای المیزان علامه طباطبایی و مجمع البیان شیخ طبرسی را برایم میل کنین یک دنیا سپاسگزارم
    با تشکر
    parsaelahe65@yahoo.com

    1. به نام خدا
      المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، 1402ق، قم، جامعه مدرسین قم، 1393ق.
      مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن الحسن الطبرسی، 548ق، انتشارات ناصرخسرو ، تهران، 1376 ش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا