اجتماعیاعتقادی - کلامیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

چرایی و چگونگی اطاعت از ولایت

samamosولایت به یک معنا بنیاد هستی است؛ زیرا رابطه درست و راستین میان خدا و خلق در ولایت معنا و مفهوم می یابد. هر کسی با تبیین موقعیت و سلوک خویش نشان می دهد تا چه اندازه در مقام قرب و یا بعد از خداوند نشسته است. از این روست که مفاهیم دیگری چون اطاعت و طغیان، کمال و نقصان، ایمان و کفر، حب و بغض و مانند آن متاثر از ولایت خود را نشان می دهد و ارزیابی می شود.

یکی از راه های سنجش و داوری میزان و سطح ولایت پذیری چنان که گفته شد ، اطاعت و طغیان است؛ از این روست که هرگاه سخن از ولایت و درجات و سطوح مختلف آن می شود، از میزان اطاعت پذیری آن سخن به میان می آید. نویسنده در این مطلب بر آن است تا تحلیل و تبیین قرآن را نسبت به چرایی و چگونگی اطاعت از ولی الله را به دست دهد و نسبت آن را با مسایل روز از جمله ولایت فقیه و اطاعت از اولوالامر بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
اطاعت بهترین معیار سنجش
اگر بخواهیم ایمان شخصی را نسبت به کسی بسنجیم، می بایست به میزان اطاعت پذیری وی توجه کنیم. شاید شما خود از این دسته افراد باشید و کسانی را دیده باشید که به سبب علاقه و عشق زیادی که نسبت به کسی دارند، می کوشند تا سرتا پا خود را همانند وی کنند. این دیگری مهم تمام روح و جانشان را اشغال کرده است. از این روست که همانندسازی را یکی از شیوه ابراز علاقه و محبت خود نسبت به دیگری مهم و اسوه خویش قرار می دهند.
این افراد به سبب این که اسوه و دیگری مهم را انسانی کامل می یابند راه و روش وی را الگورفتاری خود قرار می دهند و بر آن هستند تا شخصیت خود را با شخص وشخصیت وی همسان و همانند گردانند. شگفت این که برخی از این دیگران مهم و افرادی که سرمشق قرار می گیرند و اسوه و الگوی فرد می شوند، تنها در امری موفق هستند و در بسیاری از امور دیگر زندگی لنگ می زنند و از شخصیت کامل و یا متعادلی برخوردار نمی باشند. به عنوان نمونه ، الگوی شخص ممکن است فوتبالیست برتر و یا خواننده ای معروف و یا ستاره فیلم های سینمایی باشد و در مسایل دیگر انسان حتی کم تر از حد انتظار ظاهر شده باشد، ولی شخص به سبب آن که وی را در یک مساله مورد علاقه خود کامل می یابد ، نه تنها او را در آن مورد کامل و الگوی رفتاری قرار می دهد بلکه در امور دیگری که حتی شخص در آن امور بسیار عقب افتاده و ناقص است نیز الگو رفتاری خود قرار می دهد. این گونه است که می بینیم تا از الگوی خود در مسایل اجتماعی چون رای گیری و انتخابات پیروی کند و به کسی رای دهد که وی رای می دهد.
اگر این ارتباط نزدیک و ملموس تر میان دو نفر باشد، می بینیم که در هر چیزی مطیع و گوش فرمان وی است. از این روست که حتی بر پایه شنیده ها و احتمالات ، به خواسته های الگویی که به نظر وی انسان و شخصیت کاملی است تن می دهد.
از آن جایی که ولایت در تحلیل اسلامی وقرآنی ، بخش اصلی و بنیادین مفهوم ایمان است و ایمان و ولایت امری باطنی می باشد، راه شناخت ولایت پذیری و ایمان اشخاص ، به اموری چون اطاعت پذیری می باشد. به این معنا که برای سنجش ایمان و دوستی هر کسی نسبت به ولی الله می بایست به اطاعت پذیری وی توجه کرد. هر چه شخص مطیع تر و گوش به فرمان تر باشد دانسته می شود که این شخص عشق و علاقه ای بیش تر دارد و نسبت به ولی الله ارادت و نزدیکی بیش تری را احساس می کند؛ زیرا ولایت در تفسیر و فرهنگ قرآنی، ارتباط تنگاتنگی با مهر و محبت دارد و بر همین اساس و الگوست که در تفسیر ایمان واقعی گفته اند که ایمان و کفر چیزی جز حب و بغض نیست و انسان مومن نسبت به خدا و رهبران اسلامی که از آنان به اولیای الهی یاد می شود دوستی و عشق می ورزند و همین عشق و محبت باطنی است که آنان را به انسان های مطیع و گوش به فرمانی تبدیل می کند که اگر از وی هر چه خواهند بی هیچ اما و اگری انجام می دهد.
در روایتی است که خراسانی نزد امام صادق (ع) آمده و عرض داشت: چرا شما حق خود را از خلافت ظاهری بازنمی ستانید و قیام به حکومت و برپایی آن نمی کنید؟ در اتاقی که آن حضرت (ع) نشسته بود، کوره نانوایی بود و در آن اتشی افروخته شده بود. آن حضرت (ع) به خراسانی فرمان می دهد تا درون کوره رود. خراسانی هراسان می شود و به گمان آن که خطایی از وی سرزده است پوزش خواهی می کند. 
دمی نمی گذرد که یکی از یاران عاشق و با وفای امام (ع) وارد می شود. آن حضرت (ع) به صحابی خویش فرمان می دهد تا به درون کوره نانوایی برود. صحابی کفش هایش را زیر بغل می زند و از همان جا خود را به درون کوره می افکند. خراسانی حیران می ماند که اکنون این صحابی در درون آتش کوره چه می کند و چه می شود. اما امام (ع) سرگرم گفت و گو می شود و توجهی به صحابی خود نمی کند. دمی می گذرد و چون امام نگرانی را در چهره خراسانی می یابد به وی فرمان می دهد تا برخیزد و درون کوره نانوایی را بنگرد. خراسانی وقتی به سر کوره می رود صحابی را در درون آتش نشسته می یابد بی آن که آتش به او زیان و اسیبی رسانیده باشد. امام (ع) از خراسانی می پرسد: چند نفر صحابی از این دست در خراسان داریم که گوش به فرمان و مطیع محض ما باشند؟ خراسانی می گوید: این گونه صحابی کسی در خراسان نیست.
این حکایت به خوبی نشان می دهد که میزان ولایت پذیری شخص را می بایست از میزان و درجه اطاعت پذیری وی دانست. هر چه انسان نسبت به مولی و ولی الله نزدیک تر و محبت و عشق وی در دل و جانش بیش تر باشد، اطاعت پذیری وی نیز بیش تر خواهد بود و در انجام عمل و فرمان اولوالامر کم تر اما و اگر می کند.
اطاعت به معنای انقیاد از ماده طوع گرفته شده که نقیض آن کره و کراهت است. بنابراین ارتباط میان اطاعت با محبت و گرایش قلبی امری روشن است. این واژه هر چند که در بیش تر کاربردهایش برای بیان پذیرش فرمان به کار می رود( مفردات راغب اصفهانی، ذیل واژه طوع) ولی به اجرای فرمانی اشاره می کند که شخص با رغبت و خضوع و میل و گرایش باطنی و قلبی انجام می دهد. بنابراین اگر شخص عصیان ورزد و یا اطاعت وی را روی رغبت و میل باطنی و قلبی نباشد و یا کراهت داشته باشد و یا اصولا خنثا بوده و هیچ میل و گرایش نسبت به انجام و ترک نداشته باشد، نمی توان چنین شخصی را مطیع نامید.
از این روست که استاد حسن مصطفوی در تبیین شرایط تحقق مفهومی اطاعت به مساله اجرای فرمان بر پایه رغبت و خضوع تاکید می ورزد و اجرا ، رغبت باطنی و قلبی و نیز خضوع را از مولفه های سه گانه برای آن بر می شمارد.(التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ذیل واژه طوع)
اطاعت ارزشی 
به نظر می رسد که در کاربردهای قرآنی و فرهنگ اسلامی هنگامی که سخن از اطاعت به معنا و مفهوم ارزشی آن می شود، به اجرای فرمانی از سوی شخص اشاره دارد که همراه با رغبت و میل باطنی و خضوع و خشوع در برابر امر کمالی و از سوی موجودی کامل باشد؛ زیرا بسیاری از مردم ممکن است که به اجرای فرمان همراه با رغبت و خضوع اقدام کنند ولی این فرمان امری غیر کمالی یا از موجودی غیر کامل باشد که ایشان را به سوی گمراهی سوق می دهد.
به سخن دیگر بسیاری از مردمان به جای اطاعت از خدا و اولیای الهی ، ازابلیس و اولیای وی پیروی و اطاعت می کنند و در مسیر خواسته های شیطانی وی گام بر می دارند.( سبا آیات 15 و 20) این پیروی چون از سر رغبت و میل و خضوع در برابر ابلیس و شیاطین می باشد ، سبب سلطه و چیرگی ابلیس بر ایشان می شود(حجر آیات 32 و 42) و موجبات ناسپاسی و کفران نعمت از سوی مطیعان ابلیس می شود(اعراف آیات 17 و 18) و به جایی آن که شخص به سوی کمال ، خدای کامل، بهشت برود راه خویش را کژکرده به سوی نقص و دوزخ فراق و آتش انتقام گام بر می دارد.(اعراف آیه 18 و اسراء آیه 63)
در تحلیل قرآنی اکثریت و یا اقلیت بودن مبنای درستی برای تشخیص حق و باطل نیست، زیرا می توان اکثریتی را یافت که بر باطل باشند و یا اقلیتی را که بر حق می باشند. بنابراین نمی توان گفت که اطاعت از اکثریت می تواند به عنوان یک ارزش مطرح شود؛ زیرا ممکن است این اکثریت بر اساس یک توهم و خیال و یا گمان و تخمین راهی را انتخاب و برگزیده باشند (انعام آیه 116) بنابراین اگر اکثریت بر اساس منطق و عقل و اصول دیگر راستین حرکتی را انجام دهند می توان به سبب وجود معیارهای ارزشی ، اطاعت از اکثریت را درست دانست و به آن بها داد.
اطاعت از رهبران حق ، اطاعت از خدا
خداوند در جای حقی نشسته است و به حق می خواند. از این رو، اطاعت از خداوند و فرمان های وی بر همگان از انسان و غیر انسان لازم و ضروری است. آیات بسیاری در قرآن به مساله اطاعت از خداوند می پردازد که می توان به آیاتی چون 95 و 186 و 238 سوره بقره و 32 و 132 سوره آل عمران و 59 سوره نساء به عنوان نمونه اشاره کرد.
انسان ها می بایست در برابر خداوند اطاعت خاضعانه و خالصانه داشته باشند(بقره آیه 238) و مومنان تنها با این روش است که می توانند اطاعت و محبت خود را نشان دهند(بقره آیه 285و انفال ایه 1 و نور آیه 51 و آیات دیگر)
این تسلیم و اطاعت می بایست در تمام طول زندگی تا دم مرگ(آل عمران آیه 102 و یوسف آیه 101) به همراهی هماهنگی گفتار و کردار(محمد آیه 21) و پرهیز از هر گونه کارهای زشت و پلیدی چون قمار و خمر و بت (مائده آیه 90 و 92) و عمل قوی و کامل از فرمان های گوناگون خداوند(بقره آیه 93) باشد.
البته تجلی اطاعت انسان از خدا را می بایست در اطاعت از اولیای الهی جست، زیرا خداوند از طریق اولیای خود از جمله پیامبران و رهبران است که اطاعت خود را می خواهد.
در حقیقت می بایست گفت که اطاعت خدا در اطاعت از اولیای خدا و فرمان های آنان معنا و مفهوم و تحقق می یابد. از این روست که خداوند همراه اطاعت خود را به اطاعت رهبران و پیامبران پیوند می زند. از جمله در 59 سوره نساء به صراحت و روشنی از اطاعت مردمان از رسول الله (ص) ، امامان معصوم (ع) و جانشینان ایشان از اولیای کامل به عنوان اولوالامر و صاحبان مشروع و قانونی حکومت و دولت یاد می کند و اطاعت اولوالامر و پیامبر(ص) را اطاعت از خویش بر می شمارد.
به سخن دیگر، این آیه تبیین می کند که اطاعت از پیامبر(ص) امامان معصوم (ع) به عنوان جانشیان منصوص و منصوب از سوی خداو رسول و نیز دیگر صاحبان حکومت و دولتی که به شکل عمومی معرفی و با ویژگی های خاص شناخته می شوند و ما آنان را به عنوان ولی فقیه می شناسیم ، نشانه ای از ایمان به خدا و قیامت و اطاعت از خداست.
بنابراین هر کسی اگر اطاعت خداوند را می جوید و یا امید به سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی دارد می بایست از اولوالامر اطاعت کند (همان) و این راه است که تنها به فرجام نیک و خیر می انجامد و انسان را به همه آسایش و آرامش مطلوب می رساند.
انسان ها هر گاه رهبرانی با ویژگی هایی چون صادق و امین (شعراء ایات 107 و 108 و 125 و 126 و نیز 143 و 144و آیات دیگر) و خواهان اجر مزد اخرتی و نه دنیایی (شعراء ایات 109 و 110 و آیات دیگر)یافتند که تنها در مسیر راهی که خداوند گفته حرکت می کنند(لقمان آیه 15) و انسان های هدایت یافته و به مقصد رسیده ای هستند(یس آیه 21) می بایست از این افراد اطاعت کنند تا به این وسیله اطاعت خود را خدا را نشان دهند.
مومنان می بایست با این گونه رهبران بیعت کرده و پای بندی خود را بر اطاعت و وفای به پیمان در عمل نشان دهند. به این معنا که در هنگامه های سخت و دشواری هایی چون میدان کارزار اطاعت محض و گوش به فرمانی خویش را نشان دهند.(بقره آیه 246)
از این روست که خداوند در آیه 31 سوره احزاب شرط بهره مندی از پاداش های دو چندان و روزی کریمانه خداوند در دنیا و آخرت را مشروط به اطاعت از رهبران الهی دانسته است و از مومنان خواسته تا با اطاعت از رهبران در مسیر تعیین شده حرکت کنند و به پاداش های بزرگ چون سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت برسند.
البته ا زآن جایی که مدعیان و رهزنان دروغین بسیارند خداوند از مومنان خواسته است تا در انتخاب و گزینش رهبران خود دقت کامل روا دارند ؛ زیرا اگر در انتخاب اشتباه کنند افزون بر این که مسئول انتخاب خود هستند و می بایست در دنیا و اخرت پاسخ گو باشند، با این انتخاب زندگی خود و جامعه را ممکن است در مسیر درست و یا نادرست قرار دهند. بر این اساس است که خداوند در آیه 71 سوره اسراء مردمان را مسئول انتخاب رهبران خود معرفی می کند و از آنان می خواهد تا درست انتخاب وگزینش کنند.
اما زمانی که امام راستین و حق را شناختند و با وی پیمان بستند دیگر حق ندارند از اطاعت وی سرباز زنند و پیمان شکنی کنند؛ زیرا اگر اینگونه عمل شود هرگز جامعه رنگ امنیت و آسایش و ارامش را به خود نخواهد دید؛ زیرا در هر مرحله ای برخی به سبب اجرای حق و عدالت و قانون ، ناخشنود می شوند و اگر این امور وسیله ای برای نافرمانی شود در حقیقت چیزی از رهبری و مدیریت جامعه باقی نمی ماند. بر این اساس است که امیرمومنان علی (ع) در خطبه ای خطاب به مردم می فرماید که حقوق متقابل امام وامت آن است که امام در مسیر احقاق حقوق مردم و عدالت کامل گام بردارد و مردم پس از بیعت حق ندارند که از فرمان ها سرپیچی کنند و قانون را نادیده گیرند وگرنه به شدید ترین وضع مجازات می شوند. 
بر پایه همین فرمان الهی است که آن حضرت (ع) شورشیان و اشوبگران پیمان شکن را در جنگ جمل و نهروان کشت و به آنان رحم نکرد. البته در هر جامعه ای برخی حاضر به اصل پذیرش رهبران نمی شوند و اصولا با اصل رهبری مخالفت دارند ، این دسته نیز نمی توانند به هر دلیلی خود را از حکومت و قانون بیرون دانند، بلکه احکام وقوانین در باره آنان اجرا می شود و اگر اطاعت نکردند مجازات می شوند. برهمین اساس است که آن حضرت (ع) گروه قاسطین که با اساس حکومت اسلامی علی (ع) مخالفت داشتند مجازات کرد و جواز قتل و جنگ با آنان را صادر نمود؛ زیرا اساس رسیدن هر جامعه به موفقیت و پیروزی و دست یابی به اهداف دولت یعنی اسایش و آرامش، تنها اطاعت از رهبری و اتحاد صفوف و پایداری بر اساس مبانی و قوانین است(آل عمران آیه 152) بنابراین هر گونه اختلاف و دو دستگی و نیز عدم اطاعت به هر عنوان و توجیهی نمی تواند پذیرفته شود.
از نظر قرآن انسان ها نیازمند رهبرانی هستند . این رهبران می توانند رهبرانی باشند که بر اساس اصول اسلام و قوانین آن انتخاب و گزینش می شوند و در مسیر خداوند و فرمان های آن گام بر می دارند یا آن که رهبرانی گمراه هستند که از آنان به طاغوت یاد می شود. بنابراین اگر انسان ها اطاعت رهبران الهی را بر نگزینند به طور طبیعی طاغوت را رهبر خویش قرار می دهند.
ریشه اطاعت و رهبری از طاغوت را می بایست در بد گمانی به خدا (نور آیات 48 و 50) بیمار دلی (نور آیات 48 تا 51) پیروی از شیطان (بقره آیه 208 و مائده آیه 90 تا 92) ستمگری و ظلم (نور ایات 48 و 50) شک و تردید (همان ) دانست. 
در برابر تنها کسانی از رهبران سالم و عادل اطاعت و پیروی می کنند که مردمانی مومن (بقره آیه 285 و آیات بسیار دیگر) باورمندد به قرب خداوندی (بقره آیه 186) ترسان و هراسان از خداوند(نحل آیات 49 و 50) متوجه به علم و نظارت الهی (نور ایه 53) و معتقد به ربوبیت و پروردگاری خداوندی (بقره آیه 131) باشند.
این گونه است که مردمان مومن با اطاعت از رهبران الهی گام در مسیر اطاعت الهی می نهد و از برکات و اثاری چون آمرزش و فضل خداوندی بهره می برند و از سعادت دنیوی و اخروی سود بر می گیرند و از خشم وعذاب الهی مصونیت می یابند و از ظلمات و تاریکی بیرون می روند و رضا و خشنودی خداوند را در می یابند و رستگار و خوشبخت می شوند.( آیاتی چون حجرات آیه 14 ، احزاب آیه 66 و مائده آیه 16 و ال عمران آیه 172 و 174 و ایات بسیار دیگر)
باشد با اطاعت از رهبری در مسیر سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت گام برداریم و از عذاب و خشم الهی در دنیا و آخرت مصون بمانیم .

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا