اعتقادی - کلامیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

چرایی و چگونگی گمراهی

شاید بارها دیده و یا شنیده اید که مردمان در برابر انتقادها، قیافه حق به جانبی می گیرند و منکر عمل زشت و نابه هنجار خود می شوند و مدعی آن هستند که کار درست را اصولا ایشان انجام داده اند و هیچ مویی لای درز آن نمی رود.
البته برخی از ایشان در باورها و بیان آن راستگو و صادق هستند و چون نمی دانند که نمی دانند که نمی دانند در جهل مرکب ابدالدهر بمانند. برخی دیگر کسانی هستند که اشتباه در تطبیق دارند و به سبب شرایط بیرونی و درونی و تلقینات این و آن به این باور رسیده اند که این کارشان عین درستی و راستی است. این افراد را می بایست از خواب جهل بیرون کرد و به هر وسیله ای حتی با تنبیه هوشیاری را به ایشان بازگرداند که این ره که تو می روی به ترکستان است و مطلب چنان که تو می پنداری نیست. اما برخی دیگر می دانند که نمی دانند و به بیماری انکار گرفتارند و نمی خواهند آن را بپذیرند ، با این افراد نمی توان کاری کرد؛ چون هر کاری را توجیه می کنند و رنگ و لعاب حقیقت و درستی به آن می زنند و خود و دیگران را می خواهند بدان بفریبند.

بنابراین هنگامی که از گمراهی شخصی سخن به میان می آید می بایست به این امور توجه داشت. به این معنا که گاه شخص در خواب است و گاه دیگر از درک و فهم حقیقت عاجز و ناتوان است. البته این ناتوانی اگر به سفاهت و جنون و بی خردی نباشد که بیرون از دایره اختیار است ، در بیش تر موارد ریشه در اعمال و رفتار خود و یا دیگرانی دارد که وی را در گفتمانی چنین دور از حقیقت پرورانده و تربیت کرده اند و یا خود را به این چاه ویل نادانی افکنده است.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی به آموزه های قرانی علل و عوامل گمراهی را به دست دهد و برخی از آثار و کارکردهای آن را در زندگی بشر تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
گمراه و گمراه سازان
در هر جامعه ای می توان افرادی را یافت که سرگردان به این سو و آن سو می روند و یا می نگرند. برخی نشانی از مقصد دارند ولی از آن بهره نمی گیرند و یا به عللی چون غرور و خجالت از کسی نشانی نمی پرسند. برخی دیگر در این میان راه می پرسند ولی با افرادی رو به رو می شوند که خود ناآگاه هستند و اطلاعاتی درباره نشانی ندارند ولی به عللی آنان نیز نشانی درست نمی دهند و به غروری و یا بیماریی شخص را به جایی می کشانند که از مقصد بسیار دور است. برخی دیگری نیز هستند که راه را می شناسند ولی به بیماریی دیگر راه دیگر نشان می دهند و شخص را گمراه می سازند.
انسان خردمند هنگامی که به این موارد در مسایل ریز و خرد زندگی می نگرد، در اندیشه می رود که اگر مردمان نسبت به یک نشانی این گونه عمل می کنند در مسایل حیاتی و اساسی زندگی چون فلسفه آفرینش و هدف زندگی بشر چگونه عمل می کنند؟ آیا نشانی ای که این افراد به آدمیان می دهند، درست و حق است ؟ یا آن که نشانی دروغین می دهند و آدمی را گمراه می سازند؟ آیا اصولا این افراد خود راه یافته اند و مقصد و نشانی زندگی را دریافته اند و یا آن که خود نادانانی هستند که به سبب خجالتی بودن و یا غرور و تکبر بی جا داشتن ، نه مقصد می پرسند و نه راه می جویند؟
خداوند برای این که حجت را بر آدمیان تمام کند افزون بر عقل و خرد، راهنمایانی را به همراه کتاب فرستاده است تا ره گم نکنند و گمراه نشوند و هم مقصد بشناسند و هم مسیر بدانند. اما باز هم انسان هایی هستند که از راه مستقیم و راست عدول می کنند و به جای مقصد اصلی به سمت مقاصد دیگر می روند و از هدایت و رستگاری و کمال باز می مانند. اینان کسانی هستند که در فرهنگ قران از ایشان به عنوان اهل ضلالت و گمراهی یاد می شود.
گروه دیگری نیز در هر جامعه ای زندگی می کنند که دچار بیماری خطرناک گمراه سازی هستند و هم رهزن می باشند و هم مقصد را دگرگونه جلوه می دهند. اینان همان کسانی هستند که در کاربردهای قرآنی به عنوان مضل و گمراه ساز از ایشان سخن به میان می اید.
البته خداوند خود را به عنوان مضل نیز یاد می کند چنان که اسم هادی را نیز بر خود می نهد. این عنوان مضل و گمراه ساز بودن خداوند می تواند به سبب مساله توحید محض باشد که منشای هر امری در جهان را به خدا باز می گرداند و یا به سبب این حقیقت باشد که شخص گمراه با پیش زمینه عدم بهره گیری از عقل و فرمان های فطرت ، خود را در مسیر قرار می دهد که در نهایت خداوند وی را در ادامه دادن آن کمک و یاری می رساند. به این معنا که شخص نخست به اختیار انتخاب خویش را می کند و مقاصد و مسیرهای دیگری را بر می گزیند و به هشدار عقل و فطرت گوش فرانمی دهد و انذارهای راهنمایان را نادیده می گیرد، که در این صورت هر چیزی که از سوی حق و خداوند فرومی آید به جای آن که نشانه هدایت و دستگیر وی شود وی را از حق و حقیقت دور می سازد. از این روست که خداوند در ایاتی چند تاکید می کند که همان آیات قرانی که برای مومنان موجبات افزایش ایمان است عامل افزایش کفر و گمراهی در کافران و گمراهان می شود.
عوامل ضلالت و گمراهی
ضلالت و گمراهی همانند ایمان و هدایت دارای مراتبی چند می باشد. بر این اساس می توان گفت که برخی از علل و عواملی را که قرآن برای ضلالت و گمراهی انسان ها بر می شمارد، عواملی هستند که در ایجاد گمراهی نقش دارند و برخی دیگر عواملی می باشند که در تداوم و یا افزایش ضلالت تاثیر می گذارند. بر این اساس نمی توان همه عوامل را در یک سطح دانست.
برخی از عوامل چون هواهای نفسانی و پیروی از خواسته های نفس، از عوامل اصلی گمراهی آدمی به شمار می آید،(انعام آیه 56) زیرا نه تنها آدمی را از مسیر و مقصد اصلی دور می سازد بلکه این فرصت را به دشمنان بیرونی چون ابلیس می دهد تا به وسوسه های خویش آدمی را به سوی سقوط و نیستی واقعی و حقیقی سوق دهد.( اعراف آیات 11 تا 17 و نیز آیه 27 و سوره حجر آیات 32 و 39 و اسراء ایات 61 و 65)
بنابراین می توان گفت که عمده ترین عامل و کلی ترین آن ، هواهای نفسانی و همراهی با ابلیس و وسوسه های آن است. دیگر عوامل در حقیقت یا از مصادیق این دو عامل و یا عواملی هستند که با این دو همپوشانی دارند.
به عنوان نمونه بی تقوایی به عنوان یکی از عواملی دانسته شده که آدمی را به گمراهی می کشاند. بی تقوایی در حقیقت چنان که آیات قرآنی تبیین می کند، عدم پرهیز از پلشتی های عقلانی و عقلایی است که شریعت نیز بر ان مهر تایید زده است. گرایش به پلشتی ها به سبب آن است که شخص گرفتار هواهای نفسانی است و به پیروی از خواسته ها و فزون خواهی های نفس ، به امور زشت و پلشت گرایش می یابد و بر خلاف حکم و فرمان عقل و احکام عقلا، رفتار می کند. این گونه است که زمینه گمراهی را در خود پدید می آورد و مسیر و مقصد را گم می کند.(اعراف آیات 201 و 202)
بی تقوایی آدمی را بیمار دل می کند(مدثر آیه 31) و از اعتدال و عدالت دور می سازد و تجاوز ناحق به مردم را موجه می کند(شورا آیات 42 و 44)و حق ستیزی (بقره آیات 174 تا 176) و حق گریزی (صف آیه 5) را در انسان بر می انگیزد، و دنیا طلبی را در وی تقویت می کند(بقره آیات 174 و 175 و اعراف آیات 175 تا 178) و آخرت را از یاد وی می برد و دلبستگی به دنیا را در دلش می افکند(ابراهیم آیه 3 و نجم آیات 29 و 30) این گونه است که تنها در پی شهوات می رود و از آن اطاعت می کند(ص آیه 59) و برای کسب و پاسخ گویی به نیازهای شهوانی راه ظلم و ستم در پیش می گیرد(بقره آیه 258 و ایات دیگر) و نسبت به خداوند و آموزه های وحیانی طغیان می ورزد(صافات آیات 27 تا 30) و پیرو طاغوت می شود(بقره آیه 256) و عهد و پیمان شکنی عادت وی می گردد(بقره آیات 26 و 27) وهر نوع فسق و فجوری را مرتکب می شود(بقره آیه 26 و ایات بسیار دیگر)
این گونه است که شخص گوش به فرمان ابلیس بوده و تنها از وی پیروی و اطاعت می کند، زیرا ابلیس می کوشد تا هر زشتی را برای او نیکو و زیبا جلوه دهد و هر شر و بدی را خوب و خیر بنمایاند. (نمل آیات 22 تا 24 و حجر آیات 34 تا 39 و فاطر آیه 8 و آیات دیگر)
از آن جایی که تقلینیات ابلیس و وسوسه های او در مسیر خواسته ها و هواهای نفسانی است انسان گرایش بهتر و بیش تری بدان پیدا می کند. این در حالی است که راه راست و دست یابی به حقیقت از مسیری سخت و تنها با مخالفت با هواهای نفسانی و پیروی از آن شدنی است که به معنای پرهیزگاری و تقوا از آن سخن به میان می آید. از این روست که گفته اند راه بهشت از میان سنگلاخ ها و سختی ها می گذرد و راه دوزخ از میان گل و گیاه و زمین همواره عبور می کند.
انسان اگر در همان گام های نخستین زندگی خویش به مخالفت با هواهای نفسانی و وسوسه های ابلیسی نپردازد اندک اندک تغییر ماهیت و هویت می دهد و شخصیتی را برای خویش می سازد که جز به دنیا و مادیات توجه نداشته و از خدا و آخرت غافل می شود. این گونه است که گام به گام به سقوط نزدیک تر می شود و از حق و حقیقت دور تر و گمراه تر می گردد.
به این معنا که پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی و دوری از تقوا موجب می شود تا اندک اندک ابزارهای شناختی را تعطیل کرده و یا از دست بدهد(اعراف ایه 179 و کهف ایه 57 و آیات دیگر) و به جایی بهره گیری از عقل و خرد به پیروی کورکورانه از نیاکان و آیین و اداب آنان بپردازد.(بقره آیه 170 و مائده آیه 104 و آیات دیگر) و جهل ونادانی خویش را تقویت کند و علم و دانش را به کناری نهد(انعام آیات 119 و 144 و نحل ایه 25 و آیات دیگر)
چنین انسانی دیگر به هشدارهای رهبران دینی و حق گویان توجهی نمی کند و از رهبران دینی جدا شده به طاغوت می پیوندد و بر مسیر گمراهی خویش صحه می گذارد(طه آیات 85 و 86) این گونه است که پیرو فرمان های به دور از رشد حاکمان طاغوتی و فرعونی می شود(هود آیه 97) و آنان را رهبران واقعی و بزرگ خویش می شمارد (احزاب آیه 67)
آثار ضلالت و گمراهی در زندگی 
بی گمان گمراهی و ضلالت برای ادمی سرنوشت شوم و بدی را رقم می زند که اتش دوزخ در رستاخیز پیامد طبیعی آن است. ولی د ر همین زندگی دنیوی می توان آثار و کارکردهای ان را نیز مشاهده کرد و اگر کمی از غفلت بیرون اید در می یابد که چگونه ضلالت و گمراهی زشتی ها و نابه هنجاری ها را برای او امری خوب و هنجاری نشان می دهد و فساد را صلاح و افساد را اصلاح بر می شمارد.
انسان گمراه افزون بر این که گرفتار خسران و از دست دادن سرمایه زندگی و سعادت (بقره آیات 26 و 27 و اعراف آیات 148 و 149) و شقاوت و بدبختی ابدی در رستاخیز می گردد، در زندگی دنیوی خود نیز آدمی سرگردان می باشد. به این معنا که به هر چیزی رو می اورد ولی چون وی را خشنود نمی کند و رضایت وی را به تمام و کمال جلب نمی کند به چیزی دیگر گرایش می یابد. از این رو انسانی دمدمی مزاج می شود و هیچ چیزی او را خشنود نمی کند. هر چند مدتی به چیزی سرگرم می شود ولی در نهایت از آن بیزار می شود. از این روست که حتی شهوت های مختلف نیز او را سیر نمی کند و پس از مدتی به نوع و جنسی دیگر از شهوت گرایش می یابد. چون آدمی حیران و سرگردان از این شاخه به آن شاخه می پرد و ارامش و سکون در دل ندارد(اعراف ایه 186) و در نهایت دچار افسردگی و بیماری روحی و روانی می شود.
از آن جایی که امور طبیعی او را راضی و خشنود نمی سازد به سوی ابتکار و بدعت گرایش می یابد و می کوشد تا هر آن چه را که عقل و عقلا می پسندند به کنار گذارد و به ابتکار و نوآوری خویش چیزهایی را انجام دهد که تاکنون کسی به آن اقدام نکرده است. از این رو بدعت گرایی امری طبیعی در این افراد است و با خلق آداب و رسوم و مسایلی عجیب و شگفت می کوشند تا خود را سرگرم سازند، زیرا هیچ امر طبیعی و معمولی آنان را سیر نمی کند. قوانین جدید و بازی ها و سرگرمی های نو وتازه ای اختراع می کنند. (مائده ایات 103 و 104)
هر پلیدی و پلشتی بر آنان چیره می شود(انعام آیه 125) و به اموری مانند هم جنس گرایی و رفتارهای غیر طبیعی گرایش می یابند تا به اشکال دیگری به خواسته های افراطی و بی پایان نفس پاسخ دهند. از این رو گناه و ارتکاب هر بزه و جرمی برای آنان یک تفریح و سرگرمی شود (کهف ایه 55 و سوره ق ایه 27).
جهل و نادانی از سویی و تکبر و استکبار نسبت به حق و خردمندان و آموزه های وحیانی و عقلانی و عقلایی ، آنان را به عنوان سردمداران گمراهی و اضلال در می اورد(ابراهیم ایه 21 و لقمان آیه 6 و 7 و انعام ایه 119 و 144) 
قرآن تبیین می کند که مهم ترین عامل گمراه سازی بشر و جوامع بشری، کسانی چون ابلیس متکبر و مغرور(اسراء ایات 61 و 62) دانشمندان و عالمان دینی مال مردم خور (توبه آیه 34) اکثریت نادان و تابع حدس و گمان و عقاید باطل (انعام آیه 116) ثروتمندان و سرمایه داران مرفه و بی درد(نوح آیات 21 و 24) دنیاطلبان (ابراهیم ایات 28 و 30) دوستان ناباب (فرقان ایات 27 و 29) رهبران باطل (صافات آیات 22 تا 28) و مدعیان عرفان و سیر و سلوک و بصیرت (طه آیات 85 و 87)انسان ظالم و ستمگر(انعام آیات 125 تا 129) و افرادی دیگر از همین قماش می باشند. بنابراین انسان ها و جوامع بشری می بایست هماره هوشیاری خویش را حفظ کند تا در دام هر کس و ناکسی نیافتد و آنان را به عنوان راهنمای به سوی قانون و حق و عدالت و مانند آن به سوی گمراهی و ضلالت نکشانند؛ زیرا هرگز دشمن به شکل صریح و اشکار چهره خبیث خود را هویدا نمی سازد بلکه تحت عناوینی چون دمکراسی، ازادی ، عدالت ، سعادت، و مانند آن طرح ها و برنامه های خود را اجرا می کند و در این میان برخی از ساده لوحان را نیز به بازی می گیرد و انان را پیش گام مبارزه با حق و حقیقت می کند. این گونه است که ابلیس اشخاص به ظاهر موجهی چون سامری و بلعم باعورا را که اهل بصیرت و عرفان هستند به کار می گیرد و انان را پیشوایان گمراهی و ضلالت قرار می دهد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا