اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیسیاسیعرفانفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

نقش حب و بغض در زندگی

samamosاز مشهورترین سخنانی که در تعریف دین از معصوم (ع) نقل می شود، تعریف دین داری به دوستی و دشمنی است. به این معنا که اصولا دین داری را چیزی جز دوستی و دشمنی نمی دانند. از آن جایی که دین در اندیشه اسلامی ، همه گستره زندگی بشر را در بر می گیرد، نمی توان جایی را یافت که دوستی و دشمنی یا همان حب و بغض در آن نقشی نداشته باشد.

بنابراین می توان گفت که دوستی و دشمنی و حب و بغض ، از مهم ترین مسایلی هستند که همه زندگی انسان را تحت تاثیر خود قرار می دهند و رفتارها و ایستارهای شخص را شکل می دهند. هر کسی رفتارها و ایستارهای خویش را بر اساس بینش ها و نگرش های خویش سامان می دهد، بر این اساس می بایست گفت که رفتارها و ایستارهای هر کسی در زندگی فردی و اجتماعی مبتنی بر حب و بغض است. به این معنا که به چیزی علاقه و گرایش نشان می دهد و از چیزی دیگر تنفر و بیزاری می جوید. این گونه است که یکی از مهم ترین اصول رفتاری در دین اسلام یعنی تولی و تبری شکل می گیرد و در اشکال مختلف و سطوح گوناگون زندگی خود را نشان می دهد.
نویسنده این مطلب بر آن است تا با نگاهی به آموزه های قرآنی نقش کلیدی دوستی و دشمنی را در زندگی بشر ردگیری کرده و تحلیل قرآن را در این حوزه به دست دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
نقش عواطف در نگرش
نگرش، ناظر به چگونگی رفتارهای آدمی است و ایستارها و مواضع شخص بر اساس نگرش های گوناگون شکل می گیرد. دراین میان برخی از نگرش ها کلیدی و اساسی و هم چنین پایدارتر هستند و برخی دیگر از وضعیت پست تر و ناپایدارتری برخوردار می باشند. با این همه نگرش ها نه به سادگی و اسانی شکل می گیرند و نه به سادگی از میان می روند؛ زیرا نگرش ها در یک فرآیند طولانی و تحت تاثیر علل و عوامل مختلف شناختی و احساسی شکل می گیرند و به نوعی شخصیت انسانی را می سازند.
دو عامل اصلی برای ایجاد و بقای نگرش ها در روان شناسی و روان شناسی اجتماعی تبیین شده که عبارت از شناخت ها و عواطف است. انسان ها تحت تاثیر آگاهی و شناختی که نسبت به چیزی به دست می آورند در برابر آن کنش و واکنش نشان می دهند. از این روست که درصد ارزشگذاری چیزی بر پایه شناخت است و در آیات قرانی بسیاری به این مساله توجه داده شده و به نقش شناخت از طریق و راه های گوناگون اشاره شده و نقش آیات تکوینی و کتبی قرآن را ، نقش شناختی ارزیابی کرده اند؛ زیرا از طریق شناخت است که انسان ارزش چیزی را درک می کند و نسبت به آن واکنش نشان می دهد. بر این اساس یکی از مهم ترین علل و عوامل تقرب انسان به خدا شناخت و علم دانسته شده و بر یادگیری و تعلیم دانش تاکید و اهتمام ویژه ای شده است تا آن جایی که مهم ترین وظیفه و هدف اسلام و آموزه های دینی و هم فلسفه وجودی پیامبران و ارسال ایشان را تعلیم و تزکیه دانسته است.
البته شناخت و آگاهی با همه موقعیت و جایگاه ویژه خود به تنهایی نمی تواند در ایجاد نگرش ها نقش ایفا کند. از این روست که پای عواطف و احساسات به عنوان دومین و مهم ترین عنصر تولید نگرش ها باز می شود. انسان تحت تاثیر عواطف و احساسات است که به چیزی چنان گرایش می یابد که به شکل باور و ایمان در دل و جانش ریشه می دواند به گونه ای که به سادگی غیر قابل زدودن می باشد.
از این روست که ایمان و باور را همان شناخت عقلانی و یا عقلایی همراه با عواطف و احساسات قوی و شدید به امری دانسته اند. 
از این جاست که پای حب و بغض در مساله نگرش ها و باورها باز می شود. در روان شناسی اجتماعی ، حب و بغض داشتن به امری را عاملی مهم برای پدیده نگرش ذکر می کنند و در مساله ایمان و دین نیز این دو چیز به شکل خودنمایی می کند. این گونه است که نقاط اشتراک مهمی میان نگرش ها و باورها به دست می اید و می توان گفت که هر دو از یک مقوله هستند با این تفاوت که هریک بر اساس اصطلاح و زبان خاصی از علوم بیان شده است.
بنابراین رفتارها و ایستارها هر فردی تحت تاثیر عواطفی چون حب و بغض قرار می گیرد و انسان ها بر اساس آن مواضع خاصی را نسبت به چیزی می گیرند. هر کسی در رفتارها و مواضعی که نسبت به چیزی می گیرد نشان می دهد تا چه اندازه نسبت به آن شناخت و نیز چه احساسی نسبت به آن چیز دارد. بنابراین مواضع و ایستارهای شخص و رفتارهای وی نسبت به هر چیزی بهترین و کامل ترین ملاک داوری نسبت به شناخت و احساسات اوست.
در گفتار توده مردم این معنا بسیار گفته می شود که اگر می خواهی شخصی را بشناسی به دوستان وی بنگر؛ زیرا دوستان وی آیینه تمام نمای شخصیت وی می باشد. این دوستان نشان می دهند که وی دارای چه بینش و نگرشی است و باورهای اصیل و پایدار درونی و باطنی او چیست؟ اگر شخص دارای دوستانی باشد که به ارزش های اجتماعی و هنجاری پای بند نمی باشند، این دوستان نشان می دهند که وی نسبت به ارزش های اجتماعی تا چه اندازه شناخت دارد و چه احساسی نیز نسبت به این ارزش ها از خود نشان می دهد؟ در این نمونه بی شک می توان گفت که شناخت بسیار ناقصی از مسایل و ارزش های اجتماعی داشته و هیچ احساس و عاطفه مثبتی نسبت به آن ها ندارد. از این روست که می تواند چنین شخصی انسانی هنجارشکن باشد هرچند که به علل درونی و فشارهای بیرونی نتوانسته است تا کنون آن را بروز و ظهور دهد.
حب و بغض مثبت و منفی
تحلیل قرآن نسبت به مساله حب و بغض این گونه است که می تواند به امری مثبت و یا منفی تبدیل شود. به این معنا که هر حب و دوستی ارزشی و مثبت و سازنده نیست ، چنان که هر گونه بغض و دشمنی نیز نمی تواند امری منفی و ضد ارزشی باشد. آن چه به دوستی و دشمنی معنا و مفهوم می بخشد متعلق دوستی و دشمنی است.
به این معنا که اگر شخص به هنجارهای عقلانی و عقلایی و شرعی واکنش منفی نشان دهد و آن را دشمن بدارد معلوم می شود که چنین دشمنی و بغضی، امری منفی و ضد ارزشی است ؛ اما اگر متعلق بغض و دشمنی وی ، نابه هنجاری ها و امور زشت و پلید باشد، این دشمنی امری مثبت و ارزشی تلقی می شود.
دوستی و حب نیز این گونه است، بنابراین نمی توان هر گونه دوستی را امری درست و ارزشی و مثبت ارزیابی کرد. بسیاری از دوستی ها از نظر اسلام می تواند ضد ارزشی باشد و از آن نهی و باز داشته شده باشد.
تنفر و بیزاری از هنجارهای اجتماعی و اصول اخلاقی می تواند شخص را از کمال انسانی دور سازد و در مسیر سقوط و هبوط قرار دهد. بارها دیده شده است که شخصی نسبت به مفهوم هنجاری و اخلاقی یا شخص مثبت و سازنده ، تنفر دارد و این تنفر و بیزاری وی موجب می شود تا نه تنها به آن هنجار و یا شخص مثبت گرایش و میل پیدا نکند ، بلکه ایستار و موضعی را در پیش گیرد که موجب آسیب شود. 
خداوند در آیه 8 سوره مائده بغض و تنفر افراد را عاملی می داند که زمینه ساز گرایش و انحراف به سوی بیداد و بی عدالتی می شود. گاه انسانی به سبب این که نسبت به شخصی تنفر و کینه دارد ، در حق وی بی عدالتی می ورزد و بر اساس انصاف و عدالت درباره وی قضاوت نمی کند و یا حق و حقوق وی را نمی دهد و بلکه به حق و حقوق وی تجاوز کرده و به وی ستم می کند.
آیه دوم همین سوره هم چنین تبیین می کند که بغض و کینه است که زمینه ساز تجاوز و تعدی به دیگران و حقوق طبیعی و مسلم آنان می شود و حتی موجب می شود تا فرصت از دیگری سلب شود و نتواند به مسئولیت های خویش عمل کند و راه و مسیر کمالی خود را طی کند. 
به سخن دیگر ، بغض منفی است که موجب می شود تا راه کمال و پیشرفت و رشد بر دیگری بسته شود و شخص از حقوق ابتدایی و طبیعی خود که همان کمال است باز ماند.
بسیاری از اختلافات درونی در جامعه به سبب بغض منفی و نادرستی است که از سوی برخی اعمال و اظهار می شود. رفتارها و ایستارها در هنگامی که از سوی بغض تغذیه می شود از حالت طبیعی خارج می شود و مانع عمده ای در پیروزی جامعه و دست یابی به موفقیت ها می شود. خداوند این معنا را در آیه 64 سوره مائده گزارش می کند که چگونه بغض منفی می تواند آثار زیانباری بر جامعه به جا گذارد و پیروزی ها و موفقیت ها را از جامعه ای سلب نماید.
در برابر بغض و دشمنی نسبت به امور زشت و پلید و یا ضد کمالی نه تنها عامل حرکتی انسان به سوی خیر و خوبی است بلکه موجب می شود تا رفتارها و مواضع شخص نسبت به هر گونه پلیدی چنان باشد که فرصت رشد را از نابهنجاری ها و پلیدی ها در شخص و جامعه را بگیرد. از این روست که این گونه بغض و دشمنی ها نه تنها ضد ارزشی نیستند بلکه از امور ارزشی و هنجاری دانسته شده و تقویت آن ها مورد توجه و اهتمام عقل و دین می باشد.
هر انسانی که در درون و باطن خویش از زشتی ها ، نابه هنجاری ها و پلیدی ها بیزار و متنفر است می بایست آن را آشکار سازد. خداوند در ایه 4 سوره ممتحنه حضرت ابراهیم (ع) را به سبب اعلان بغض و دشمنی نسبت به مشرکان به عنوان اسوه و سرمشق معرفی می کند و از مومنان می خواهد تا بغض و تنفر باطنی خویش را نسبت به شرک و مشرکان علنی سازند و به طور شفاف راه خود از راه شرک و مشرکان را بیان کنند.
اعلان روشن و اشکار تنفر و بیزاری نسبت به شرک و مشرکان افزون بر این که مرزهای خودی و غیر خودی را مشخص می سازد موجب می شود تا هر گونه ارتباطی میان مومنان و مشرکان از میان برود؛ زیرا تنفر باطنی و بیزاری اشکار موجب می شود تا از نظر احساسی و عاطفی هیچ گونه گرایش و میلی به مشرکان نداشته باشند و برای بقای شرک و مشرکان کاری انجام ندهند. 
براین اساس اگر کسی بر خلاف این آموزه قرآنی و به دور از سرمشق گرفتن از حضرت ابراهیم(ع) بخواهد تا نسبت به شرک و مشرکان عواطف و احساسات مثبتی را نشان دهد و بغض و کینه ای نداشته باشد، می بایست گفت که چنین شخصی از دایره ایمان بیرون و از امت و شهروندی جامعه ایمانی و مومنان خارج است.
خداوند در این آیه بیان می کند که علت و عامل اصلی بغض و دشمنی حضرت ابراهیم (ع) نسبت به مشرکان تنها به سبب شرک ایشان بوده است و تنها زمانی این کینه و دشمنی به دوستی و محبت تبدیل می شود که مشرکان دست از شرک بردارند و راه ایمان را در پیش گیرند. 
البته بغض و دشمنی داشتن نمی بایست به گونه ای باشد که انسان را از دایره عدالت بیرون برد. به این معنا که بغض و کینه مومنان هماره با اصل عدالت تحدید و محدود می شود. این گونه است که خداوند در آیه 8 سوره مائده بی عدالتی نسبت به دشمنان و کافران و مشرکان به سبب بغض و تنفر داشتن از ایشان را جایز نمی شمارد و فرمان می دهد که با حفظ بغض و کینه داشتن نسبت به آنان ، می بایست در حق ایشان عدالت را مراعات کرد.
از آن جایی که اصل عدالت و دوری از ظلم و ستم در هر حال مثبت و امری ارزشی است که مومنان می بایست رعایت کنند، خداوند با آن که فرمان می دهد تا بغض و کینه خود را نسبت به دشمنان و شرک و کفر اشکار کنند، ولی به مومنان اجازه نمی دهد که از دایره عدالت بیرون روند و در حق آنان ظلم و تجاوزی را روا دارند.(مائده آیات 2 و 8)
مومنان همان گونه که می بایست نسبت به دشمن بغض داشته باشند می بایست نسبت به مومنان حب و اصول ایمانی حب داشته باشند. از این روست که اصل تولی به معنای اعلان رسمی گرایش به دوستی دوستان در کنار اصل تبری به معنای اعلان رسمی بیزاری از دشمنان و افکار و اندیشه های آنان مورد تاکید قرار گرفته و به عنوان اصول اصلی دین معرفی شده است. 
بغض خدا
کافران و مشرکان از جمله کسانی هستند که نسبت به خداوند بغض داشته و بیزاری خویش را در رفتارها و ایستارهای خویش نشان می دهند. در حقیقت زندگی آنان سرشار از نمونه هایی است که بیانگر بغض و بیزاری آنان نسبت به خداست. در برابر خداوند نیز نسبت به برخی از بندگان خویش بغض و بیزاری داشته و آن را به صراحت بیان می کند. مراد از بغض الهی ، دوری از تقرب و عدم بهره مندی از عنایت و رحمت و فضل الهی است. 
نگاهی گذرا به رفتارهای کسانی که نسبت به خدا و دین وی بغض و بیزاری دارند نشان می دهد که ریشه بغض آنان را می بایست در حق ناپذیری(غافر آیه 10) و عدالت ستیزی و روحیه تجاوزگری آنان جست. از این روست که مشرکان و کافران نسبت به دعوت های پیامبران الهی واکنش منفی از خود نشان می دهند و به جدال بی مورد در آیات الهی می پردازند.(غافر آیه 35)
اما علت و عامل اصلی بیزاری و بغض الهی نسبت به بندگان را می توان در اندیشه ها و رفتاری ضد کمالی انسان ها ردگیری و شناسایی کرد. خداوند در برخی از آیات به صراحت و روشنی اعلان می دارد که اموری چون ظلم و بی عدالتی ، مجادله های بی دلیل در آیات و آموزه های وحیانی قرآن ، رد کردن دعوت پیامبران(غافر آیات 10 و 35) و سخنان بیهوده و به دور از عمل گفتن (صف آیات 2 و 3) و در پیش گرفتن رفتارهای زشت و پلید دیگر چون ازدواج به همسر پدر به عنوان یک نمونه (نساء آیه 22) و عمل نکردن به آموزه های وحیانی و دوری از اطاعت خداوند، مهم ترین عامل بغض و بیزار خداوند از بشر می باشد که آثار و پیامدهای آن در زندگی بشر به اشکال گوناگون خودنمایی می کند.
بغض مومنان نسبت به مومنان 
بی گمان داشتن بغض و کینه نسبت به مومنان در کنار دوستی و حب داشتن نسبت به کافران و مشرکان که از سوی برخی از مومنان و مدعیان آن ظاهر می شود خود گواه صادقی است که ایمان ایشان ، ایمانی نارسا و سست عنصر است. 
البته علل و عوامل درونی و بیرونی چندی موجب می شود تا شخص نسبت به کارهای خوب و هنجاری و یا نسبت به مومنان و انسان های هنجاری و خوب ، کینه و دشمنی به دل راه دهد و در ایستارها و مواضع مختلف آن را نشان دهد. از جمله عوامل بغض و کینه نسبت به مومنان را می بایست در بیماردلی برخی از افراد جست. این بیماردلی است که زمینه ساز بغض و کینه نسبت به مومنان می شود و با انسان های دیندار رفتارهای زننده و زشتی را سبب می گردد.(محمد آیه 29)
شرک باطنی (ممتحنه آیه 4) و وسوسه های ابلیسی وشیطانی (مائده آیات 90 و 91) نافرمانی از فرمان خدا و پیامبر(ص) و عدم انجام کارها و مسئولیت های انسانی در قبال نفس خود و دیگران و خدا و رفتارهای ضد اخلاقی و ضد دینی چون بستن راه بر مومنان و اهل مسجد (مائده آیه 2) مهم ترین علل و عواملی است که شخص را به سوی بغض و دشمنی نسبت به مومنان سوق می دهد.
از این روست که در جامعه اسلامی افرادی یافت می شوند که به ظاهر مسلمان هستند ولی با دشمنان پیمان دوستی می بندند و برای آنان کار می کنند و نسبت به اهل ایمان کینه و دشمنی می ورزند. این افراد مورد لعن و نفرین خداوند قرار می گیرند و دشمنی در میان خود ایشان به این نفرین افزایش می یابد (مائده آیه 64)
به سخن دیگر ، کسانی که نسبت به مومنان وایمان بغض و کینه دارند خود در میان خود گرفتار بغض شدیدی خواهند شدو به نفرین الهی دشمنی در ایشان شعله ور شده و نهایت به شعله های اختلاف درونی از هم می پاشند و از صفحه روزگار محو خواهند شد.
کسانی که می خواهند بغض وکینه خویش را نسبت به ایمان و کارهای پسندیده و نیک از میان بر دارند می بایست ایمان را در خویش ایجاد و یا تقویت کنند(اعراف آیات 42 و 43) و با در پیش گرفتن راه تقوا و دوری از همه پلشتی ها و زشتی های عقلانی و عقلایی و شرعی ( حجر آیات 45 و 47) و انجام عمل نیک و صالح (اعراف آیات 42 و 43) کینه ها را از دل خویش بزدایند و حب و دوستی کارهای نیک و اندیشه های پاک و اهل صلاح و ایمان را در دل خود بکارند.
به هر حال با نگاهی گذرا به ایات می توان در یافت که رفتارهای آدمی بر اساس حب و بغض و دوستی و دشمنی شکل می گیرد و انسان می بایست برای قرار گرفتن در مسیر شدن کمالی مواظبت و دقت تمامی داشته باشد تا گرفتار بغض ناپسند و حب ناپسند نشود ، زیرا داشتن حب و بغض ناپسند به معنای گرایش به زشتی ها و نواقص و دوری از کمال انسانی است.
این ایات نشان می دهد که در زندگی انسان، حب و بغض نقش بسیار مهم و اساسی را ایفا می کند. البته از آن جایی که آیات در این باره بسیار است امکان پرداخت به همه آن ها ممکن نبود ولی در یک کلام می توان گفت که دین یعنی راهنمای زندگی و کمال یافتن و این دین چیزی جز حب و بغض نیست: هل الایمان الا الحب و البغض. بنابراین توجه داشته باشیم که به چه چیزی و چه کسی حب و یا بغض داریم تا دانسته شود در کدام مسیر هبوطی و یا کمالی قرار داریم

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا