اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

بیابان بهشت و اعمال انسان

samamosبر اساس آموزه های قرآنی و اسلامی، هر چه انسان در دنیا می کارد در آخرت درو می کند و دنیا کشتزار و مرزعه الاخره است. این بدان معناست که بهشت و دوزخ تنها دو مکان آخرتی است انسان است که در دنیا ساخته می شود. همان گونه که انسان بهشت و دوزخ خود را با اعمال خویش انتخاب می کند، هم چنین هر آن چه در بهشت و دوزخ است ساخته و پرداخته خود انسان است. پس آخرت انسان سازه خود انسان در دنیاست.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا رابطه اعمال انسانی را با آخرت تبیین نماید و نشان دهد که چگونه دنیا کشتزار آخرت است و انسان در آخرت همان چیزی را بر داشت می کند که در دنیا کاشته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

بهشت و دوزخ تجسم اعمال انسان
خداوند در آیات بسیاری وقتی به حقیقت معاد اشاره می کند، آن را تجسم اعمال و نیات آدمی معرفی می کند. به این معنا که انسان هر آن چه را در دنیا انجام می دهد دارای یک صورت ظاهری است که می بیند و یک صورت باطنی که در این جا برای بسیاری قابل مشاهده نیست، هر چند که برای برخی در خواب یا حالت منامی به تمثل در می آید، ولی بیش تری مردم آن را تنها پس از مرگ و کشف غطاء و پرده ها (ق، آیه 22) می بینند؛ البته همگان ، صورت باطنی اعمال و نیات خود را، در آخرت که از قیامت انسان و نفخ صور دوم آغاز می شود، به شکل تجسمی خواهند داشت.
در آخرت نخست با انسان بر پایه عدل الهی رفتار می شود و خوب و بد اعمال در ترازو و میزان عدل نهاده می شود تا بی آن که کم و کاستی و ظلم و حیفی صورت گیرد، مثقال ذره های اعمال خوب و بد مشاهده و سنجیده شود.(زلزال؛ آیات 7 و 8) وقتی هر کسی همان اعمال و نیات خودش را دید و با میزان حق و عدل مورد سنجش قرار گرفت، پس پاداش اعمال خوب و بد خود را بی کم و کاستی دریافت می کند (صافات، آیه 29) که در اصطلاح قرآن از آن به « جزاء وفاقا»یاد شده است. (نباء، آیه 26)
خداوند در آیاتی از جمله 25 سوره آل عمران، 28 و 30 سوره یونس، 111 سوره نحل و مانند آن از این که هر کسی نتیجه عمل خود را می ببیند و پاداش می گیرد، سخن به میان می آورد تا این گونه نشان دهد که با کسی بیرون از عدل برخورد نخواهد شد.
البته بر اساس آموزه های قرآنی، نسبت اعمال بد و پاداش عمل همواره بر اساس عدالت خواهد بود؛ زیرا تشدید مجازات ظلم خواهد بود که انجام نخواهد شد. اما تضعیف مجازات در قیامت با شفاعت انجام می شود؛ اما در دوزخ این امکان دیگر نیست که تضعیف مجازاتی صورت گیرد؛ اما نسبت به اعمال خوب و پاداش آن، پس از آن که به هر کسی میزان پاداش مشخص شد، در آن هنگام خداوند به فضل خویش عمل می کند و پاداش های مضاعف به انسان می دهد.
پس انسان ها هر آن چه که در دنیا انجام دادند، همان را در آخرت حاضر می ببیند و مشاهده و رویت می کنند.(کهف، ایه 49؛ تکویر، آیات 12 تا 14) چرا که برای انسان چیزی جز سعی و تلاش او نیست که همان سعی را به شکل تجسمی خواهد یافت.(نجم، آیات 39 و 40)
از آن جایی که انسان در هنگام مرگ و پس از آن دارای چشم تیزبینی خواهد بود و پرده هایی که بر چشم دل و قلب کشیده شده برداشته می شود، همان اعمال و نیات را به شکل تمثل و تجسم خواهد دید و حقیقت اعمالش خود را نشان می دهد. علامه طباطبایی در ذیل آیه 22 سوره ق می فرماید که اگر چشم دل ما باز بود و پرده غفلت بر آن نمی آویختیم در همین دنیا آن باطل و حقیقت را مشاهده می کردیم، ولی چون این گونه نیستیم، حقیقت اعمال خود را نمی بینیم. وی می نویسد که مشاراليه «هذا» چيزى است كه شخص در آخرت،مشاهده و معاينه مى‌كند و آن از هم گسيختگى سبب‌ها و از بين رفتن اشياء و بازگشت آنها به سوى خداى يكتاى قهّار است؛ اگرچه در دنيا هم جلوى چشمش بود؛ امّا تعلق خاطر او به اسباب، او را از ديدن آن غافل ساخته بود. (الميزان، ج‌18، ص‌350)
در بسیاری از آیات قرآنی که به آخرت اشاره دارد، به مساله رویت اعمال نیز توجه می دهد و با آوردن واژه رویت و مشتقات آن بر مشاهده و دیدن اعمال تاکید می شود که خود بیانگر تجسم یافتن اعمال انسان در قیامت و آخرت است. پس انسان ها اعمال خوب و بد خویش را به شکل جسم مشاهده می کنند(زلزال، آیات 6 تا 8) و آن ها را حاضر می بینند.(کهف، آیه 49)
از نظر قرآن دوزخ همان اعمال آدمی است.(عنکبوت، آیه 55؛ طور، آیات 11 تا 16) البته هر عمل و نیتی آثاری دارد؛ مثلا ت بخل ورزى بخيلان، به صورت طوقى از آتش، بر گردن آنان در قيامت تجسم پیدا می کند(آل عمران، آیه 180)
و تصرّف ظالمانه در مال يتيم، به شكل آتش‌خوارى در قيامت تجسم می شود(نساء، آیه 10) و طلاها و نقره‌هاى گداخته شده در دوزخ، تجسّم همان گنجينه شدن آنها در دنيا از ناحيه زراندوزان است.(توبه، آیه 35) هم چنین کسانی که حقایق را نهان و آموزه های وحیانی را کتمان می کنند تا به گوش دیگران نرسد و از این راه درآمدی داشته و پولی به دست آورند، این درآمد دین فروشی در آخرت به شکل آتشی خاص در می آید که در درون شکم هایشان شعله می کشد.(بقره، ایه 174)

عذاب های آخرت مبتنی بر نوع رفتار و اعمال انسانی در دنیا شکل می گیرد. از این روست که در هفت دوزخ ، انواع عذاب ها با اشکال گوناگون خواهد بود که بدترین درکات دوزخ همان درک اسفل و پست دوزخ است(نساء، آیه 145) که در آن جا خود انسان ها به عنوان سوخت دوزخ عمل می کنند و آتش دوزخ را فراهم می آورند.(بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6) تفاوت درکات دوزخ بسته به سقوط انسان از مقام قرب انسان نسبت به خدا و میزان و درجه اعمال زشت و بد اوست. هر چه انسان پست تر و بدتر شود، و اعمال زشت تر و بدتری داشته باشد، عذاب های او سخت تر خواهد که همان نیز نتیجه و تجسم اعمال اوست. پس هر یک از عذاب های الهی در آخرت تجسم عملی از اعمال آدمی است. از جمله این عذاب ها می توان به گرزهای آهنین، آب جوشان، آب چرکین، گوشت های آویزان بر تن، خونابه، آتش درونی و مانند آن، اشاره کرد.
البته از آن جایی که عذاب های الهی در آخرت با همه تنوعی که دارد، نسبت به پاداش های اهل بهشت و بهشتیان اندک است، می بایست گفت بخشی از آن ها هم از نظر جنس و هم کمیت و هم از نظر کیفیت از فضل الهی خواهد بود؛ چرا که افزودن بر اعمال خیر عین عدالت احسانی است هر چند که اگر ندهد کسی پاداش دهنده را به سبب عدالت و جزاء وفاق سرزنش نمی کند، ولی از آن جایی که همه هستی از جمله هستی مردمان از مقام رحمت الهی سرچشمه گرفته است، نسبت به مومنان از رحمت رحیمی خویش بیش از آن چه لایق و شایسته ایشان است برخورد کرده و بر نعمت های بهشتیان می افزاید و چیزی هایی را نصیب آنان می کند که مشابه آن در جهان مادی نیست بلکه به ذهن کسی خطور هم نمی کند.(بقره، آیه 25 و آیات دیگر)
بهشت بیابانی خالی
به هر حال، بهشت و دوزخ همان اعمال آدمی است. پس این انسان است که دوزخ و آتش آن را می سازد و می افزود و انواع کیفرهای سخت اخروی را ایجاد می کند. به یک معنا انسان خالق دوزخ و آتش و عذاب های متنوع آن است.
هم چنین انسان خود سازه ای را به عنوان بهشت را می سازد و بهشت خود را به انواع و اقسام نعمت های اخروی می آراید؛ چرا که دنیا کشتزار آخرت و مزرعه الآخره است. انسان در این جا هر چه بکارد در آخرت همان را درو می کند.
از پیامبر(ص) نقل است که فرمود: الْجَنَّةُ قِيعَانٌ وَ إنَّ غِرَاسَهَا لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ؛ بهشت‌ بیابانی خالی است‌ و نهال‌هائي‌ كه‌ در آن‌ نهاده‌ مي شود لا إله‌ إلاّ الله‌ است‌.»( بحارالانوار، چاپ آخوندي‌، ج‌ 7، ص‌ 229)
قیعان بر وزن فعلان به معنای بیابان خالی است. خداوند در آیه  106 سوره طه از درباره صحنه قیامت از واژگانی چون «قاعا صفصفا» سخن به میان آورده است. قاع بیابان هموار و صفصف نیز بیابان صاف، برهنه، عریان، بی گیاه و خالی را گویند.(مجمع البیان، ذیل آیه) این یک بی بیابانی است كه در آن فراز و نشيب و پستى و بلندى هم نخواهى ديد.(همان، آیه 107)
علامه طباطبایی نیز ذیل آیات می نویسد: كلمه" قاع" به معناى زمين صاف و تخت است، و كلمه" صفصف" نيز به معناى زمين تختى است كه ليز و صاف باشد و معناى جمله اين است كه پس از خرد كردن كوه‏ها و پاشيدن ذرات آن، زمين را تخت و هموار مى‏كند، به طورى كه هيچ چيز روى آن ديده نمى‏شود.
پس وقتی پیامبر(ص) بهشت را قیعان معرفی می کند، به این معناست که زمینی هموار و تخت و صاف است. این صافی و همواری به سبب آن است که نه تپه و درختی است و نه ساختمان و چیز دیگری که مانع از دیدن دور دست ها شود.
این بدان معناست که بهشت لخت و خالی است و این انسان است که با اعمال خود بهشت را می سازد و در آن خانه و قصر ایجاد می کند و حوری و نهر های آب و عسل و شراب و مانند آن خلق می کند؛ چرا که بهشت سازه ای انسانی است هر چند که خداوند به فضل خود بر کمیت و کیفیت و گاه بر تنوع آن می افزاید، ولی اصل زیر ساخت های بهشت را خود انسان می سازد و طراحی و ایجاد می کند.
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ اﮐﺮم ﺻﻠﯽ اﻟﻠﱣﻪ ﻋﻠﻴﻪ و آﻟﻪ و ﺳﻠﻢ خود در تبیین این مساله در روایتی دیگر که از جمله روایات معراجی آن حضرت(ص) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: لَمَّا أُسْرِيَ بِي‌ إلَي‌ السَّمَآءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَأَيْتُ فِيهَا قِيعَانًا يَقَقًا، وَ رَأَيْتُ فِيهَا مَلَٓئِكَةً يَبْنُونَ، لِبْنَةٌ مِنْ ذَهَبٍ وَ لِبْنَةٌ مِنْ فِضَّةٍ وَ رُبَمَا أَمْسَكُوا فَقُلْتُ لَهُمْ: مَا لَكُمْ رُبَمَا بَنَيْتُمْ وَ رُبَمَا أَمْسَكْتُمْ؟
فَقَالُوا: حَتَّي‌ تَجِيـٓئَنَا النَّفَقَةُ. قُلْتُ: وَ مَا نَفَقَتُكُمْ؟ قَالُوا: قَوْلُ الْمُؤْمِنِ فِي‌ الدُّنْيَا سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَ اللَهُ أَكْبَرُ. فَإذَا قَالَ، بَنَيْنَا؛ وَ إذَا أَمْسَكَ، أَمْسَكْنَا؛ در آن‌ هنگامي‌ كه‌ مرا در آسمان‌ معراج‌ دادند من‌ داخل‌ بهشت‌ شدم‌، ديدم‌ در آنجا زمين‌هاي‌ بسياري‌ را كه‌ سفيد و روشن‌ افتاده‌ و هيچ‌ در آنها نيست‌. در ﺑﻬﺸﺖ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻧﯽ را دﻳﺪم ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﺸﺖ ﻫﺎﻳﯽ از ﻃﻼ و ﻧﻘﺮه ﻗﺼﺮی ﻣﯽ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ . آﻧﻬﺎ ﮔﺎﻫﯽ دﺳﺖ از ﮐﺎر ﻣﯽ ﮐﺸﻴﺪﻧﺪ و ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺗﯽ دوﺑﺎره ﺷﺮوع ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ . از آﻧﺎن ﭘﺮﺳﻴﺪم :ﭼﺮا ﻧﺎﮔﻬﺎن دﺳﺖ از ﮐﺎر ﻣﯽ ﮐﺸﻴﺪ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ :وﻗﺘﯽ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ ﻣﺎ ﺗﻤﺎم ﻣﯽ ﺷﻮد، دﻳﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﻴﻢ ﮐﺎر ﮐﻨﻴﻢ .
ﭘﺲ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻳﻢ ﺗﺎ دوﺑﺎره ﺑﺮای ﻣﺎ ﻣﺼﺎﻟﺤﯽ ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ.
ﭘﺮﺳﻴﺪم :ﻣﺼﺎﻟﺢ ﮐﺎر ﺷﻤﺎ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ :ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺆﻣﻨﯽ در دﻧﻴﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ : سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر، اﻳﻦ ﮐﻠﻤﺎت او در اﻳﻦ ﺟﻬﺎن ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﺧﺸﺖ ﻫﺎی ﻃﻼ و ﻧﻘﺮه می شود و ﻣﺎ ﺑﺮای او ﺑﺎ اﻳﻦ ﺧﺸﺖ ﻫﺎ ﻗﺼﺮ ﻣﯽ ﺳﺎزﻳﻢ و ﻫﺮﮔﺎه ﮔﻔﺘﻦ اﻳﻦ ﮐﻠﻤﺎت را ﻗﻄﻊ ﮐﻨﺪ، مصالح ما نیز تمام می شود.(وسایل شیعه، ج 7، ص 188؛ تفسیر علی بن ابراهیم قمی، چاپ سنگی ،1313، ص 20)
از پیامبر گرامی(ص) هم چنین در روایت معراجی دیگر نقل شده که فرمودند: من‌ در شب‌ معراج‌ در حال‌ معراج‌ به‌ جماعتي‌ برخورد كردم‌ كه‌ در جلوي‌ آنها سفره‌هائي‌ از گوشت‌هاي‌ پاكيزه‌ و طيّب‌ و سفره‌هائي‌ از گوشت‌هاي‌ خبيث‌ بود و آنها گوشت‌هاي‌ طيّب‌ را رها كرده‌ و از گوشت‌هاي‌ خبيث‌ ميخوردند.
از جبرئيل‌ سؤال‌ كردم‌: اينها چه‌ كساني‌ هستند؟
جبرائيل‌ گفت‌: جماعتي‌ از امّت‌ تو هستند كه‌ غذاي‌ حلال‌ را رها نموده‌ و از غذاي‌ حرام‌ ميخورند.
رسول‌ خدا فرمود: از آنجا عبور كردم‌ به‌ جماعتي‌ برخورد كردم‌ كه‌ لب‌هاي‌ كلفتي‌ مانند لب‌هاي‌ شتر داشتند و گوشت‌هاي‌ بدن‌هاي‌ آنها را قيچي‌ كرده‌ و در دهانهايشان‌ قرار مي دادند.
من‌ گفتم‌: اينان‌ چه‌ دسته‌اي‌ هستند، اي‌ جبرئيل‌؟
جبرائيل‌ گفت‌: افرادي‌ كه‌ پيوسته‌ در صدد عيب‌جوئي‌ از مردم‌ برآمده‌ و با زبان‌ و اشاره‌ به‌ عيب‌ ظاهر و باطن‌ مردم‌ مي‌پردازند.
رسول‌ خدا فرمود: و از آنجا مرور كردم‌ به‌ گروهي‌ كه‌ صورتهاي‌ آنان‌ و سرهاي‌ آنان‌ با سنگ‌ كوبيده‌ مي‌شد.
گفتم‌: اي‌ جبرئيل‌! اين‌ گروه‌ چه‌ كسانند؟
گفت‌: افرادي‌ كه‌ نماز عشاء را ترك‌ مي‌كنند.
سپس‌ گذشتيم‌ از آنجا تا رسيديم‌ به‌ جماعتي‌ كه‌ آتش‌ در دهانهاي‌ آنها فرو مي رفت‌ و از دُبُرهاي‌ آنان‌ خارج‌ مي‌شد؛ پس‌ گفتم‌: اي‌ جبرئيل‌: اينان‌ كيانند؟
گفت‌: اينان‌ افرادي‌ هستند كه‌ اموال‌ يتيمان‌ را از روي‌ ظلم‌ و ستم‌ مي خورند، اينان‌ در حقيقت‌ در شكمهاي‌ خود آتش‌ مي خورند و بزودي‌ به‌ آتش‌ سَعير، آتش‌ گرفته‌ و در آن‌ سوخته‌ خواهند شد.
از آنجا عبور كرده‌ رسيديم‌ به‌ اقوامي‌ كه‌ از بزرگي‌ شكم‌ هرچه‌ مي خواستند از زمين‌ برخيزند نمي‌توانستند.
گفتم‌: اي‌ جبرئيل‌! اينان‌ چه‌ دسته‌اي‌ هستند؟
جبرئيل‌ گفت‌: اينها كساني‌ هستند كه‌ ربا مي خورند و نمي‌توانند از جاي‌ خود برخيزند مگر مانند برخاستن‌ كسي‌ كه‌ شيطان‌ زده‌ شده‌ و عقل‌ خود را به كلّي‌ از دست‌ داده‌ است‌؛ و اينها در راه‌ و روش‌ آل‌فرعونند و هر صبحگاه‌ و شبانگاه‌ بر آتش‌ عرضه‌ مي‌شوند، و پيوسته‌ درخواست‌ مي‌كنند كه‌ اي‌ پروردگار ما! ساعت‌ قيامت‌ چه‌ موقع‌ ميرسد و ديگر نمي دانند كه‌ آن‌ ساعت‌ تلخ‌تر و دهشتناك‌تر است‌. و از آن‌ محلّ عبور كرديم‌ به‌ زناني‌ كه‌ به‌ پستان‌هاي‌ خود آويخته‌ شده‌ بودند.
پرسيدم‌: اي‌ جبرئيل‌! اينان‌ چه‌ گروهي‌ از زنانند؟
جبرئيل‌ گفت‌: اينان‌ زناني‌ هستند كه‌ اموالي‌ را كه‌ از شوهرهايشان‌ باقي‌ مانده‌ و متعلّق‌ به‌ فرزندان‌ آن‌ شوهران‌ است‌ به‌ فرزندان‌ غير آن‌ شوهرها مي دهند، و در حقيقت‌ ارثيّۀ يتيم‌هاي‌ آنها را صرف‌ غير آنها مي‌نمايند.( تفسير عليّ بن‌ إبراهيم‌ُ چاپ‌ سنگي‌ (سال 1313 )، ص‌ 370)
اگر انسان چشم برزخی داشت و می توانست از بصیرت خود بهره گیرد و در همین دنیا اعمال را به شکل تمثل و تجسم ببیند. چنان که به کرامتی از سوی امام باقر(ع) این مساله برای ابوبصیر آشکار شد. قالَ أبوبَصيرٍ لِلْباقِرِ عَلَيْهِ السَّلامُ: ما أكْثَرَ الْحَجيجَ وَ أعْظَمَ الضَّجيجَ! فَقالَ: بَلْ ما أكْثَرَ الضَّجيجَ وَ أقَلَّ الْحَجيجَ! أ تُحِبُّ أنْ تَعْلَمَ صِدْقَ ما أقولُهُ وَ تَراهُ عَيانًا؟ فَمَسَحَ عَلَي‌ عَيْنَيْهِ وَ دَعا بِدَعَواتٍ فَعادَ بَصيرًا.
فَقالَ: انْظُرْ يا أبا بَصيرٍ إلَي‌ الْحَجيجِ. قالَ: فَنَظَرْتُ فَإذًا أكْثَرُ النّاسِ قِرَدَةٌ وَ خَنازيرُ، وَ الْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ كَالْكَوْكَبِ اللامِعِ في‌ الظَّلْمآءِ، فَقالَ أبوبَصيرٍ: صَدَقْتَ يا مَوْلايَ، ما أقَلَّ الْحَجيجَ وَ أكْثَرَ الضَّجيجَ! ثُمَّ دَعا بِدَعَواتٍ فَعادَ ضَريرًا.
فَقالَ أبوبَصيرٍ في‌ ذَلِكَ. فَقالَ عَلَيْهِالسَّلامُ: ما بَخِلْنا عَلَيْكَ يا أبا بَصيرٍ، وَ إنْ كانَ اللَهُ تَعالَي‌ ما ظَلَمَكَ وَ إنَّما خارَ لَكَ، وَ خَشينا فِتْنَةَ النّاسِ بِنا وَ أن‌ يَجْهَلوا فَضْلَ اللَهِ عَلَيْنا، وَ يَجْعَلونا أرْبابًا مِنْ دونِ اللَهِ وَ نَحْنُ لَهُ عَبيدٌ لا نَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا نَسْأَمُ مِنْ طاعَتِهِ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمونَ.
أبوبصير به‌ حضرت‌ امام‌ محمّد باقر عليه‌ السّلام‌ عرض‌ كرد: چقدر حاجي‌ زياد است‌ و چقدر ناله‌ و فرياد بسيار است‌! حضرت‌ فرمود: بلكه‌ چقدر ناله‌ و فرياد بسيار است‌ و چقدر حاجي‌ كم‌ است‌! آيا دوست‌ داري‌ كه‌ راستي‌ گفتار مرا دريابي‌ و آنچه‌ را كه‌ گفتم‌ با ديدگان‌ خود ببيني‌؟
حضرت‌ دست‌ به‌ چشمان‌ او ماليدند و دعائي‌ خواندند، چشمان‌ أبوبصير كه‌ سابقاً نابينا بود بينا شد. حضرت‌ فرمودند: اي‌ أبوبصير نگاه‌ كن‌ به سوي‌ حاجي‌ها!
أبوبصير مي گويد: من‌ نگاه‌ كردم‌ و ديدم‌ كه‌ اكثر مردم‌ از ميمون‌ها و خوك‌ها هستند و مؤمن‌ در ميان‌ آنها همچون‌ ستارۀ تابان‌ در شب‌ تاريك‌ مي درخشيد. أبوبصير گفت‌: راست‌ گفتي‌ اي‌ مولاي‌ من‌ چقدر حاجي‌ كم‌
است‌ و چقدر ناله‌ و فرياد بسيار است‌! و پس‌ از آن‌ حضرت‌ دعائي‌ خواندند و چشمان‌ أبوبصير به‌ حالت‌ اوّليه‌ درآمد و نابينا شد. أبوبصير از علّت‌ نابينائي‌ خود سؤال‌ كرد. حضرت‌ فرمودند: ما بر تو بخيل‌ نيستيم‌ و خدا به‌ تو ستم‌ ننموده‌ است‌، و اين طور دربارۀ تو پسنديده‌ است‌ و ما ترسيديم‌ كه‌ مردم‌ در فتنه‌ بيفتند و فضل‌ خدا را بر ما ناديده‌ گيرند و ما را ارباب‌ خود شمرند و خدا را فراموش‌ كنند؛ و حال‌ آن كه‌ ما بندگان‌ خدا هستيم‌ و از عبادت‌ او استكبار نداريم‌ و از اطاعت‌ او ملول‌ نمي‌شويم‌ و سر تسليم‌ فرود آورده‌ايم‌.»(بحار الانوار، ج‌ 46، ص‌ 261 ؛ «مناقب‌» ابن‌ شهر آشوب‌، چاپ‌ سنگي‌، ج2، ص‌ 276 )
البته همین روایت را ابوبصیر درباره خودش و امام صادق(ع) نیز نقل می کند. محمّد بن‌ حسن‌ صفّار در كتاب‌ «بصآئر الدَّرجات‌» روايت‌ كرده‌ است‌ از محمّد بن‌ حسين‌ از عبدالله‌ بن‌ جَبَلة‌ از عليّ بن‌ أبي‌ حمزه‌ از أبوبصير كه‌ گفت‌: در خدمت‌ حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السّلام‌ به‌ حجّ مشرّف‌ شديم‌ و در هنگاميكه‌ در حال‌ طواف‌ بوديم‌ عرض‌ كردم‌: فدايت‌ شوم‌ اي‌ فرزند رسول‌ الله‌! يَغْفِرُ اللَهُ لِهَذَا الْخَلْقِ؟ «آيا خداوند تمام‌ اين‌ خلق‌ را مي‌آمرزد؟
حضرت‌ فرمود: اي‌ أبوبصير اكثر افرادي‌ را كه‌ مي‌بيني‌ از ميمون‌ها و خوك‌ها هستند!
أبوبصير مي گويد: به‌ محضرش‌ عرض‌ كردم‌: به‌ من‌ نيز نشان‌ بده‌.
أبوبصير مي گويد: حضرت‌ به‌ كلماتي‌ تكلّم‌ نمود و پس‌ از آن‌ دست‌ خود را بر روي‌ چشمان‌ من‌ كشيد، من‌ ديدم‌ آنها را كه‌ به‌ صورت‌ خوك‌ و ميمون‌ بودند، و اين‌ امر موجب‌ دهشت‌ من‌ شد و لذا آن‌ حضرت‌ دوباره‌ دست‌ بر چشم‌ من‌ كشيد و من‌ آنها را به‌ همان‌ صورت‌هاي‌ اوّليّه‌ مشاهده‌ كردم‌.
البته ایشان از خواص شاگردان هر دو امام (ع) بوده و ممکن است که این عمل برای او تکرار شده باشد؛ البته بعید نیست که ایشان صادقین (ع) را نام برده باشد که مخاطب آن را گاه بر امام باقر(ع) و گاه صادق(ع) حمل کرده باشد؛ زیرا ایشان در بسیاری از موارد از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به صادقین(ع) یاد کرده و از ایشان نقل روایت می کرد.
به هر حال، انسان خود بهشت و دوزخ آفرین است و همه مصالح آخرتی آن زندگی ابدی را خودش در دنیا با اعمال و نیات خود فراهم می آورد. در حقیقت انسان خود را برای ابدیتی آماده می کند که مرگ در آن به فرمان الهی مرده است و خداوند همان طوری که مرگ و زندگی را آفریده است(ملک، آیه 2)، روزی به مرگ فرمان می دهد که بمیرد: یا موت مت؛ ای مرگ بمیر. از آن روست که دیگر مرگی برای کسی نخواهد بود و حتی دوزخیان که خواهان مرگ می شوند، در آن جا حالتی دارند که نه مرگ و نه زندگی است.(اعلی، آیه 13)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا