اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

جوان و بصیرت

samamos

اشاره: نقش عنصر بصیرت در شناخت سره از ناسره در عرصه های گوناگون و نیز تنظیم رفتار شخص در راستای به موقع عمل کردن ، فهمیدن اشارات و نشانه ها ، بر کسی پوشیده نیست. بسیاری از مردم به ویژه به سبب عدم توجه و ورود در حوزه شناختی که از آن به بصیرت یاد می شود، به سرعت تحت تاثیر ناتوی فرهنگی و تبلیغات دشمن قرار می گیرند.

در این نوشته تلاش شده است تا نقش شناخت از نوع بصیرت دانسته شود و زمینه و علل و عوامل درونی و بیرونی تحقق بصیرت معلوم گردد.

چیستی بصیرت

بصيرت در اصطلاح قرآني به معناي ادراك حقايق و رؤيت چيزها چنان كه هست، مي باشد. البته می توان بصیرت را به شناخت موقعیت نیز تعریف کرد ؛ به این معنا که شخص اهل بصیرت با شناخت درست نسبت به جهان و موقعیت خود ، در می یابد که چگونه می بایست رفتار کند تا به هدف و مقصد خویش برسد. در این میان ابزارهای شناختی و بهره گیری درست از آن ها بسیار مهم است. شناخت هر موقعیت و عمل به موقع که می توان آن را شکار لحظه و دم غنمیت شمردن دانست، انسان را در موقعیت برتر و بهتر قرار می دهد. از این رو اهل بصیرت، نشانه شناس و اشارات شناس است و با هر نشانه و اشاره ای در می یابد که در چه موقعیتی قرار دارد و چگونه می تواند بهتر عمل کند و بیش ترین بهره را از موقعیت های ببرد که در اختیار وی قرار می گیرد.

بصيرت در نگرش قرآني جز با عمل به آموزه هاي وحياني و تزكيه نفس پديد نمي آيد. جوان به سبب اقتضای سنی و شناختی در مسیر شدن و بصیرت است و نمی توان امید داشت تا آن چه را پیران در خشت خام می بینند جوان در آینه هم نبیند. با این همه ننگ نیست که جوان اهل بصیرت نباشد ولی ننگ و عار است که در مسیری گام برندارد که وی را در شدنی قرار دهد که به بصیرت ختم می شود.

مساله شناخت حقایق برای جوانی که در مسیر شدن است و می کوشد تا خود و جهان را بشناسد و باز تعریف کند و هویت و شخصیت خود را بیابد، مساله ای اساسی و دغدغه روحی او در این مقطع سنی است. بسیاری از جوانان از عدم پاسخ گویی به پرسش های شناختی خود است که رفتاری نابه هنجار را در پیش می گیرند. از این روست که پاسخ گویی درست و مناسب به پرسش های شناختی وی ضروری است.

در این میان می بایست جوان به حکم غریزه جست و جو گیری خویش، به سراغ کسانی رود که بتوانند به پرسش های شناختی وی پاسخ درست و دقیقی بدهند. از این جاست که دو وظیفه برای دو گروه از افراد جامعه مطرح می شود. وظیفه ای برای جوانان که به دنبال پاسخ ها به سوی اهل آن بروند و به مفهوم آیه " فاسئلوا اهل الذکر " عمل کنند ؛ و وظیفه و مسئولیتی که بر دوش خواص و عالمان نهاده شده است تا مردم از جمله جوانان را دریابند و دستگیر عملی و شناختی آنان باشند.

پاسخ به مساله شناخت

پاسخ گویی منطقی به مسایل شناختی نوجوانان یکی از راه های جذب و جلب نوجوانان به سوی هنجارها از جمله هنجارهای اخلاقی و دینی است. با توجه به شرایط سنی و اقتضائات این دوره پاسخ گویی درست می تواند بسیار مفید و موثر باشد و نوجوانان را از بحران شناختی رهایی بخشد. در این جا به مهم ترین مساله در حوزه شناخت توجه داده می شود.

نوجوانى دوران شك و شدن

دوران نوجوانى دوره شك و شدن است. از يك سو نوجوانان تمايل درونى دارند كه هر چه را بالقوه مى‌توانند باشند، بشوند و استعدادهاى درونى خود را شكوفا سازند كه پيامد آن احساس رشد، بلوغ و سلامت روان خواهد بود. هر چند ممكن است در اين مرحله موفقيت چندانى در خود شكوفايى نداشته باشند، اما نياز آن را در خود احساس مى‌كنند كه اگر بهره بردارى كاملی از ظرفيت و توانايى‌هاى خود بنمايند، به كمالات شایسته برسند و هر كارى را به بهترين نحو ممكن انجام دهند.

نوجوان يا جوانی كه سر تسليم در برابر هيچ كس فرود نمى‌آورد و ضد همه قدرت‌ها بر مى‌خيزد، در درون، متوجه ضعف‌ها و حقارت‌هاى خود مى‌باشد. از این رو، در پی عزت و عظمت واقعی می رود و عظمت، قدرت و بقا و دوام خود را در خدا و مذهبی مى‌بيند که همه هستی را آفریده و مدیریت می کند. پس فلسفه ی زندگى و حيات خود را در مذهب جست و جو مى‌كند و در آن هدف اصیل و اصلی براى زندگى خويش را می جوید. گرایش به دین و مذهب در دوره ای از نوجوانی تشدید می شود. سرخوردگی از محیط از یک سو و گرایش به امور و مسایل انتزاعی و بیرون از ماده و محیط مادی از سوی دیگر و نیز تکیه بر عنصر قوی و فراتر از تکیه گاه های آشنا و ناتوان وی را به سوی خدا و قدرت برتر سوق می دهد.

با این همه، نوجوان مى‌خواهد مذهب و مفاهيم مذهبى را شخصاً با نيروى عقل خود بررسى كند و حقايق آن را دريابد؛ بنابراين بسيارى از شك‌هاى مذهبى نيز در همين مرحله براى او ايجاد مى‌شود كه با يافتن پاسخ‌هاى مناسب راه تكامل خود را نيز طى مى‌كند.

جوانانى كه در زندگى هدف‌هاى مشخص ندارند و يا هدف بسيار كوچكى را دنبال مى‌كنند، غالباً در تزلزل و ناامنى به سر مى‌برند؛ زندگى آن‌ها فاقد ارزش بوده، دائماً در حال افسردگى، يأس و نااميدى هستند و احساس تنهايى و پوچى و بيچارگى به آنان دست مى‌دهد[1].

این مشكلات و كمبودها از سويى هم باعث اثر پذيرى نسل جوان از تبليغات سوء و ناروای دشمنان شده و ميان آن‌ها، انقلاب و دین و روحانيت فاصله می اندازد. به طور طبيعى اين گروه متاثر از تبلیغات سنگین و ناتوی فرهنگی دشمنان که از راه رادیوها و ماهواره ها به جنگ جامعه اسلامی و اشغال سرزمین اسلام آمده است، از مساجد به عنوان پايگاه انقلاب و دین و روحانيت فاصله می گیرند.

از سوى ديگر، گروهی از نوجوانان و جوانان به سبب فقدان شناخت كافى از اسلام و احكام دین و یا به سبب رفتار و عملکرد نامناسب بخشی از افراد وابسته به نهادهای دولتی و حکومتی و یا برخورد نابه هنجار روحانیت منحرف، زمینه گریز از دین و دولت دینی و نهادهای در خود می یابند. این عوامل باعث برداشت غلط نوجوانان و جوانان از دين و انقلاب اسلامی و اهداف آن گشته و گروهی از آنان تحت تاثیر این عوامل و یا عوامل دیگر به انحراف كشيده می شوند.

وقتى نوجوان يا جوان در محيط‌هاى مختلف اجتماع در مقابل شبهات و القائات فكرى مكاتب و فلسفه‌هاى مختلف و افراد گوناگون قرار بگيرد و پاسخی منطقى و مستدل نداشته باشد، براى حفظ غرورش ناگزير است خود را بيگانه با مذهب و مسجد و اولیای آن معرفى كند و با اين روش بر احساس حقارت خود به خاطر اين ناتوانى‌ها در مقابل ديگران، سرپوش گذاشته و اندك اندك به نفى مذهب كشيده ‌شود[2].

در اين جا نیز می توان بر نقش همسالان در شك ها و شدن‌ها توجه داد. نوجوانان بيشتر از خانواده و یا مسجد و مدرسه، تحت تأثير گروه هم سالان هستند. اگر در پژوهش ها و تحقیقات میدانی،از تبليغات و تأثيرپذيرى نوجوانان از دیگران، سخن رفته است، در حقيقت منظورشان، متأثر شدن از همسالان مى‌باشد ؛ زیرا تاثیرپذیری از دیگر افراد یا کم و یا بسیار کم است؛ چون تأثيرپذیری نوجوان و جوان از طريق گروه همسالان در تمامی تحقیقات و پژوهش ها خود را به خوبی نشان مى‌دهد.

رشد شناختى

همه توانايى‌هاى شناختى مربوط به تفكر، يادگيرى و يادآورى كه در سال‌هاى دبستان پديد مى‌آيند، در دوره ی نوجوانى به رشد پيشرفت خود ادامه مى‌ دهند؛ توجه انتخابى ماهرانه‌تر شده، مهارت‌هاى حافظه و دانش پايه نوجوان گسترده‌تر مى‌شود، تسلط بر زبان و خزانه واژگان او بيش‌تر یافته دامنه بیشری می یابد. در گفتار و نوشتار و مباحثات توانايى‌هاى ويژه‌اى كسب مى‌كند. هم چنين توانايى‌هاى شناختی جديدى در نوجوان پديد مى‌آيد، به نحوى كه قدرت تفكر و پردازش اطلاعات وى در سطح شناختی بالاتر و عالى‌ترى، نسبت به كودكان دبستانى قرار مى‌گيرد و مهم‌تر از اين‌ها، توانايى‌هاى فراشناختى او (تفكر درباره تفكر) گسترش مى‌يابد. بنابراين نوجوان در اين دوره نه تنها به لحاظ كمّى دچار تحولات شناختى مى‌شود، بلكه تحولات شناختى كيفى نيز پيدا مى‌كند.

ويژگى تحولات شناختى

مهم ترين ويژگي هاي اين تحولات شناختي در نوجوانان و جوانان عبارتند از:

1. تفكر فرضيه سازى: كودكان دبستانى به نحوى فكر مى‌كنند كه با زندگى روزانه و واقعى او گره مى‌خورد، در حالی كه براى نوجوانان امكانات فكرى به اين جا و و یا زمان اكنون محدود نيست و تصور آنان به صورت فرضى امكان‌پذير است. تفكر فرضيه سازى اين امكان را براى نوجوان فراهم مى‌كند كه هر فرضيه‌اى را در نظر بگيرد و آن را بيازمايد حتى اگر به آن فكر و نظر باور نداشته باشد و يا آن فكر منطبق بر واقعيت نباشد.

تفكر فرضيه سازى به نوجوان امكان مى‌دهد كه زندگى را نوع ديگر تعريف كند، شرايط كنونى را مورد تجزیه و تحليل قرار دهد، با تفكر انتقادى به محيط پيرامون خود نگاه كند و فرضيه‌هاى جديدى را بسازد. در این دوره تصوراتی که در سطح کلیات قرار می گیرند به ذهن او رو می آورند و این امکان برای او فراهم می شود که در اموری چون خدا و مباحث معنوی بیندیشد و در باره فرشتگان و موجودات بیرون از فضای مادی تصوراتی داشته باشد. از این رو امکان اندیشیدن درباره خدا و امور دینی برای وی فراهم است.

2. استدلال قياسى: در دوره نوجوانى همان طور كه تفكر فرضيه سازى در نوجوان رشد پيدا مى‌كند، امكان استدلال قياسى پديد مى‌آيد: يعنى نوجوان مى‌تواند با قضيه و تئورى كل شروع كند و سپس استنباط منطقى از آن داشته باشد و سپس مى‌كوشد كه روايى و اعتبار اين استنباط را مورد آزمون قرار دهد. مباحث دینی به ویژه اصول عقاید که در حوزه علوم عقلی و منطقی قرار می گیرند و از فضای فلسفی و انتزاعی برخوردار می باشند برای او معنا و مفهوم می یابد و می تواند در باره خدا و وجود او به استدلال بپردازد و یا از استدلال های منطقی و فلسفی بهره مند شود.

3. تفكر درباره خود: وجود تفكر فرضيه سازى و استدلال قياسى به نوجوان امكان مى‌دهد كه درباره خود به وارسى و تفكر بپردازد. او ممكن است احساس‌ها و انگيزه‌هاى متعارضى را نسبت به والدين، مدرسه و دوستان نزديك در ذهن خود بپروراند و درباره آن‌ها فكر كند. به طور عميق به زندگى آینده خود فكر كند و به كسب تجربياتى بپردازد كه به خود آگاهى بيش‌تر نياز دارد. هم چنين به دورن نگرى مى‌پردازد كه در رشد و توسعه خود آگاهى او اهميت دارد كه اين درون نگرى ويژگى خود مركزى را براى او پديد مى‌آورد؛ يعنى خود را مهم و در مركز امور مى‌بنيد. ويژگى درون نگرى و خود مركزى گر چه خود آگاهى نوجوان را بيش‌تر مى‌كند ولى خطرات زير را نيز مى‌تواند به همراه داشته باشد:

1 – 3. ويژگى شكست ناپذيرى: ممكن است نوجوان احساس كند هرگز قربانى خطر پذيرى‌ها نخواهد شد و اين ديگران هستند كه در مقابل خطر پذيرى‌ها آسيب پذيرند. بنابراين به غلط خود را در حاشيه امن قرار مى‌دهد.

2 – 3. ويژگى قهرمان سازى: ممكن است برخى نوجوانان خودشان را از ديگران متفاوت ببينند و زندگى قهرمانانه و دور از واقعیتى را براى خود تصور كنند. بنابراين توانايى‌هاى شناختى جديدى كه براى نوجوان در اين دوره به وجود مى‌آيد. على رغم آثار مثبتى كه مى‌تواند براى نوجوان داشته باشد، مى‌تواند داراى جنبه‌هاى منفى نيز باشد. از این رو، نبايد توجه داشت كه جدايى از واقعيات و ملموسات عينى محيط پيرامون اگر چه براى رشد شناختى نوجوانان امرى ضرورى و لازم است، در عين حال نبايد از اين روحیه نابه جا استفاده كرد، بلكه بايد با تربيت شناختى آن را هدايت نمود.

4. استدلال اخلاقی: استدلال اخلاقى در دوره نوجوانى با تغييرات گسترده‌اى روبه رو مى‌شود. رشد شناختى به نوجوان اين اجازه را مى‌دهد كه به طور عميق و انتزاعى درباره مسايل مختلف فكر كند و رشد روانى – اجتماعى او در معرض انواع گوناگونی از ارزش‌هاى اخلاقى و اجتماعى قرار گيرد. رشد زيستى و فيريولوژيك نيز تمايلات جنسى را بيدار مى‌كند و نوجوان را با پرسش‌هاى اخلاقى مربوط به فعالیت های جنسى مواجه می کند. بنابراين در دوره نوجوانى مسايل اخلاقى به طور گسترده مطرح مى‌شوند و شخص با آن درگیر می شود. از سوی دیگر نوجوان به نگرشی فراتر از خواسته ها و تمایلات شخصی خویش توجه پیدا می کند و به فراتر از علايق شخصى محدود خود مى‌نگرد. ارزش‌هاى اجتماعى، فرهنگى و جهانى را در نظر مى‌گيرد و با توجه این ارزش های کنش و واکنش های خویش را سامان می دهد.

تصيم‌گيرى در نوجوانان

رشد تفكر فرضيه سازى و اخلاقى، فرصت تصميم‌گيرى‌ها و انتخاب شخصى و ارزشی را براى نوجوان فراهم مى‌كند كه ممكن است پى آمدهاى مهمى را در زندگى آينده او داشته باشد. از جمله این تصمیم های مهم و سرنوشت ساز در جامعه کنونی می توان به تصميم‌گيرى براى درس خواندن جدی و پیشتازی در کلاس، ورود به دانشگاه، انتخاب دوستان صميمى و نزديك اشاره کرد. پرسش اين است كه آيا پيشرفت شناختى نوجوانى، مى‌تواند آنان را قادر سازد تا تصميم مناسبى در موضوعات مهم زندگی خود داشته باشند؟

مطالعات نشان مى‌دهد كه نوجوانان در یک سطح نیستند و نمی توان داوری و قضاوت صریح و روشنی در این باره داشت؛ زیرا هم شواهدى براى تصميم‌گيرى‌هاى نامناسب و سست از جانب نوجوانان در موضوعاتی مانند ميزان بالاى خطر پذيرى نوجوانان در استفاده از مواد مخدر، سوء استفاده‌هاى اخلاقى و جنسی وجود دارد؛ و هم شواهدى براى تصميم‌گيرى‌هاى مناسب و با كفايت نوجوانان وجود دارد، به گونه‌اى كه در این موارد داورى و تصميم‌گيرى نوجوانان را به خوبى بزرگسالان و حتى گاهى اوقات بهتر از آنان نشان مى‌دهد.

شاگرد مکتب بصیرت

در روایت است که یکی از جوانان انصاری به جهت تزکیه نفس و عمل به تقوا یعنی عمل به شریعت و ترک محرمات و مکروهات به مقام اهل بصیرت می رسد و از چشم بصیرت برخوردار می گردد. مولوی بلخی رومی در مثنوی این حکایت را به زید بن حارثه نسبت می دهد، چنان که در منابع اهل سنت است .

در روایات شیعی چون کتاب خصال صدوق ج 1 ص 47 و وسایل شیعه ج 11 ص 227 چاپ اسلامی و ج 15 ص 281 چاپ آل البیت (ع) این حدیث به نحوی که در اصول کافی ثقه الاسلام کلینی رازی آمده است به حارثه بن نعمان انصاری نسبت داده شده است. مولوی در مثنوی این داستان را چنین حکایت می کند:

گفت پيغمبر صباحي زيد را

كيف اصبحت اي رفيق باصفا

گفت عبداً موقناً، باز اوش گفت

كو نشان از باغ ايمان گر شكفت

گفت تشنه بوده ام من روزها

شب نخفتستم ز عشق و سوزها

گفت از اين ره كو رهاوردي بيار

در خور فهم و عقول اين ديار

گفت خلقان چون ببينند آسمان

من ببينم عرش را با عرشيان

هشت جنت، هفت دوزخ پيش من

هست پيدا همچو بت پيش شمن

جمله را چون روز رستاخيز من

فاش مي بينم عيان از مرد و زن

هين بگويم يا فرو بندم نفس

لب گزيدش مصطفي يعني كه بس

ما متن این حدیث را همان گونه که در اصول کافی آمده است می آوریم تا معلوم گردد که این یافتن نه تنها حکایت معصومان (ع) بلکه داستان شدن و یافتن جوانان پاک و پاکیزه ای است که به مقام یقین کامل رسیده و از چشم بصیرت برخوردار گردیده است و این که دانسته شود این نه حکایت فسانه بلکه مطابق عیان و حق و حقیقت است و افرادی عادی بدان نیز دست یافته اند. از نظر سندی نیز حدیث مورد تایید اهل فن و کارشناسان علم رجال و داریه قرار گرفته است.

از كتاب‌ «كافي‌» از إسحق‌ بن‌ عمّار روايت‌ است‌ كه‌ گفت‌: از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ شنيدم‌ كه‌ مي گفت‌: رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ در مسجد نماز را با مردم‌ بجاي‌ آورد. و نظرش‌ افتاد به‌ جواني‌ كه‌ نشسته‌ بود، و چرت‌ و پينكي‌ وي‌ را گرفته‌، سرش‌ را به‌ پائين‌ مي‌آورد؛ رنگش‌ زرد و جسمش‌ نحيف‌ و لاغر و چشمانش‌ در سرش‌ فرو رفته‌ بود.

رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ به‌ او گفت‌:

كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا فُلا َ نُ؟! «اي‌ فلان‌! حالت‌ چطور است‌؟!»

قَالَ: أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَهِ مُوقِنًا!

«پاسخ‌ داد: حالم‌ اينطور است‌ اي‌ رسول‌ خدا، كه‌ در حال‌ يقين‌ ميباشم‌!»

فَعَجِبَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ ] وَ سَلَّمَ [ مِنْ قَوْلِهِ، وَ قَالَ لَهُ: إنَّ لِكُلِّ يَقِينٍ حَقِيقَةً؛ فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِكَ؟!

«رسول‌ خدا از جوابش‌ به‌ شگفت‌ آمد، و به‌ او گفت‌: هر يقيني‌ حقيقتي‌ دارد؛ حقيقت‌ يقين‌ تو چيست‌؟!»

فَقَالَ: إنَّ يَقِينِي‌ ـ يَا رَسُولَ اللَهِ ـ هُوَ الَّذِي‌ أَحْزَنَنِي‌ وَ أَسْهَرَ لَيْلِي‌ وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِي‌، فَعَزَفَتْ نَفْسِي‌ عَنِ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا. كَأَنِّي‌ أَنْظُرُ إلَي‌ عَرْشِ رَبِّي‌ وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلا َ ´ئِقُ لِذَلِكَ وَ أَنَا فِيهِمْ!

وَ كَأَنِّي‌ أَنْظُرُ إلَي‌ أَهْلِ الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمُونَ فِي‌ الْجَنَّةِ وَ يَتَعَارَفُونَ عَلَي‌ الاْرَآئِكِ مُتَّكِئُونَ. وَ كَأَنِّي‌ أَنْظُرُ إلَي‌ أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ. وَ كَأَنِّي‌ الآنَ أَسْمَعُ زَفِيرَ النَّارِ يَدُورُ فِي‌ مَسَامِعِي‌.

«جوان‌ گفت‌: يقين‌ من‌ است‌ ـ اي‌ رسول‌ خدا ـ كه‌ مرا به‌ حزن‌ و اندوه‌ فكنده‌ است‌، و خواب‌ شب‌ را از چشمم‌ ربوده‌، و روزهاي‌ گرم‌ را در حال‌ روزه‌ و عبادت‌ بر من‌ آورده‌ است‌، بطوريكه‌ نفس‌ من‌ از دنيا و آنچه‌ در دنياست‌، بيرون‌ رفته‌ و پهلو تهي‌ نموده‌ و بركنار نشسته‌ است‌. و گويا من‌ نگاهم‌ به‌ عرش‌ پروردگارم‌ افتاده‌ است‌ كه‌ براي‌ حساب‌ خلائق‌ برپا شده‌ و خلائق‌ براي‌ حساب‌ محشور گرديده‌اند، و من‌ هم‌ در ميان‌ آنها هستم‌!

و گويا مي‌بينم‌ اهل‌ بهشت‌ را كه‌ در آن‌ متنعّم‌ ميباشند، و با يكدگر به‌ رفت‌ و آمد و سخن‌ مشغولند، و بر روي‌ نيمكت‌ها تكيه‌ داده‌اند. و گويا من‌ مي‌بينم‌ اهل‌ آتش‌ را كه‌ در ميان‌ آن‌ معذّب‌ ميباشند، و صيحه‌ و فرياد مي‌زنند. و گويا من‌ مي‌شنوم‌ صداي‌ شعله‌ور شدن‌ و بالاگرفتن‌ آتش‌ را كه‌ در گوشهاي‌ من‌ دوران‌ دارد!»

فَقَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ ] وَ سَلَّمَ [: هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَهُ قَلْبَهُ بِالاْءيمَانِ. ثُمَّ قَالَ لَهُ: الْزَمْ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ!

«رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌: اين‌ بنده‌اي‌ است‌ كه‌ خدا دل‌ او را به‌ نور ايمان‌ روشن‌ گردانيده‌ است‌. و سپس‌ به‌ آن‌ جوان‌ گفت‌: بر اين‌ حالي‌ كه‌ داري‌ پايدار باش‌!»

فَقَالَ الشَّآبُّ: ادْعُ اللَهَ لِي‌ يَا رَسُولَ اللَهِ: أَنْ أُرْزَقَ الشَّهَادَةَ مَعَكَ. فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ ] وَ سَلَّمَ [؛ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فِي‌ بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبِيِّ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَرٍ، وَ كَانَ هُوَ الْعَاشِرَ.

«جوان‌ گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا! از خدا براي‌ من‌ بخواه‌ كه‌ شهادت‌ همراه‌ تو را روزي‌ من‌ كند!

رسول‌ خدا براي‌ او دعا كرد. خيلي‌ طول‌ نكشيد كه‌ با رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ در بعضي‌ از غزواتش‌، براي‌ جنگ‌ بيرون‌ رفت‌، و بعد از نُه‌ نفر كه‌ به‌ شهادت‌ رسيدند، او شربت‌ شهادت‌ نوشيد؛ و او دهمين‌ نفر از ايشان‌ بود.»

عوامل بصیرت زا

در آغاز مطلب به عواملی که سبب ایجاد بصیرت می شود از جمله تزکیه و تقوا اشاره شده است. اما برخی از مردم زمانی به بصیرت می رسند که شاید بتوان گفت که دیگر دیر شده است.

اصولا عوامل بصيرت زا آن دسته عواملي هستند كه شخص را به موقعيت و وضعيت خود آگاه مي سازد و به او مي نماياند كه چگونه خود را در موقعيت درست و یا زيانبار كنوني قرارداده است . برخی از عوامل بصیرت زا زمانی آدمی را با موقعیت خویش آگاه می کند که دیگر زمان از دست رفته است و شخص در می یابد که نتوانسته در زمان و موقعيت پيشين از فرصت ها و امكانات در راستاي دست يابي به مطلوب و محبوب بهره برد.

به عنوان نمونه هنگامي كه مرگ به سراغ انسانها مي آيد و «بصرك اليوم الحديد» رخ مي نمايد، آنان خود را در موقعيتي زيانبار مي يابند و خواهان بازگشت به دنيا و انجام اعمال و كارهاي نيكو و صالح مي گردند ولي اين سخني است كه پذيرفته نمي شود و آنان در عالم برزخ با حسرت و افسوس برگذشته اي كه باز نمي گردد زندگي مي كنند تا رستاخير رخ دهد. (مؤمنون آيه99 و 100)

با توجه به اين عامل و نيز عوامل بصيرت زاي ديگر است كه خداوند در آيات قرآني از زمان مرگ و نيز روز رستاخيز كه اعمال و كارنامه وجودي هر شخص نمايان مي شود (آل عمران آيه30) به نام روز حسرت ياد مي كند. (مريم آيه39)

سامری ها، راهزنان بصیرت

چنان که گفته شد، بصيرت در اصطلاح قرآني به معناي ادراك حقايق و رؤيت چيزها چنان كه هست، مي باشد. بصيرت در نگرش قرآني جز با عمل به آموزه هاي وحياني و تزكيه نفس پديد نمي آيد.

با اين همه، اهل بصيرت در مسير رشد و كمال است و تا مقام نفس مطمئنه و یا مخلصان به فتح لام نرسد به کمال نهایی نرسیده و از دام خطر نرسته است، از این رو هر آن ممكن است كه سقوط كرده و در دام شيطان افتد.

انسان تا زماني كه در دنيا است و اجل واقعي او فرا نرسيده است در مسير شدنی است که ماهیت نهایی او را می سازد.. اين مسير مي تواند حق و يا ضلالت باشد. آن كس كه در مسير كمالي است تا زماني كه اجل او فرانرسيده است هر دم ممكن است بازگردد و در مسير ضلالت قرارگيرد چنان كه اين مسئله درباره اهل ضلالت نيز صادق است و امكان توبه و بازگشت تا دم مرگ براي او فراهم است.

البته هستند كساني كه به كمال رسيده و هنوز اجل ايشان به پايان نرسيده است. آناني كه به كمال نهایی رسيده اند كساني هستند كه در قرآن از آنان به مخلصان (به فتح لام) ياد شده است. مقام مخلص مقام كساني است كه حتي ابليس از گمراه كردن ايشان نوميد شده است. اينان از شر گمراهي در امان هستند و با آن كه به كمال رسيده اند اجل ايشان فرا نمي رسد؛ اجل به معناي مرگ طبيعي انساني است كه به كمال لايق خود در مسير تكاملي رسيده و در صعود و سقوط به جايي رسيده است كه ديگر بودن وي در زمين تأثيري در شاكله وجودي و تغییر ماهیت ساخته شده و شکل گرفته اش نخواهد داشت.

بنابراين هر انساني در مسير زندگي خود تا اجل و مرگ طبيعي از اين كه مورد آزمايش، ابتلا و فتنه قرارگيرد درامان نمي باشد. اين حكم شامل همه كساني است كه از مقام مخلصين بيرون هستند. اهل بصيرت نيز چون در راهند از كساني هستند كه احتمال سقوط در ايشان قوي است؛ زيرا ابليس در مسير ايشان بيشتر مي نشيند و مي كوشد تا ايشان را كه در راهند و به كمال نزديك، به سقوط بكشاند. دامي كه ابليس براي ايشان پهن مي كند دام غرور و تكبر است.

در سوره طه درباره سامري آمده است كه وي اهل بصيرتي بوده كه در دام شيطان افتاد و خود را به دام هلاكت و سقوط افكند. سامري از كساني است كه قرآن اهل بصيرت بودن وي را تاييد مي كند. قصه او همانند قصه بلعم باعور است كه به مقامات عالي رسيده بود و اهل بصيرت بود ولي به جهت گرايش شديد تكبري و غرورآميزش به جنگ خدا و پيامبرش مي رود و به تعبير قرآني اخلد في الارض مي شود و در زمين جاويدان مي گردد.

سامري اهل بصيرتي است كه به حقايق و معارفي دست مي يابد و در يك حركت جوهري كمالي به حدي از كمال مي رسد كه مي تواند از زر و زيور، گوساله اي بسازد كه صدايي از آن بيرون آيد و قوم موسي را در چله موسوي كه براي ديدار خدا به كوه طور شتافته بود، گمراه نمايد.

خداوند در آيات 85تا 97 سوره طه به مسئله سامري اشاره و بيان مي كند كه سامري در پاسخ موسي(ع) گفت: من اهل بصيرتي شدم كه ديگران به آن نرسيده و از آن توانايي برخوردار نمي باشند: قال بصرت بما لم يبصروا به فقبضت قبضه من اثر الرسول فنبذتها و كذلك سولت لي نفسي؛ من به چيزي بصيرت يافتم كه ديگران بدان بصيرت نيافته اند. مشتي از خاكي كه نقش پاي آن فرستاده و رسول خدا را داشت بر گرفتم و در پيكر افكندم و نفس من اين كار را در چشمم بياراست.

در زمانه ما نيز سامري هاي اهل بصيرت بسياري هستند كه از توانايي هايي برخوردار مي شوند. اين برخورداري و توانايي از آن رو به ايشان داده مي شود كه در راه تزكيه قرارگرفته اند. در حديثي از امام صادق(ع) آمده است كه هر كس تزكيه كند، نتيجه عملش را در دنيا و آخرت مي يابد. آن كه اهل دنياست در دنيا و آن كه اهل آخرت است در آخرت به آن دست مي يابد و از آثار و نتايج آن بهره مند مي شود. در داستان امام صادق(ع) با فردي دهري آمده است كه وي از علوم و دانشي خاص برخوردار بوده و مي توانست از غيب خبر دهد. آن گاه پس از احتجاجات و مباحثه طولاني، اين فرد ايمان مي آورد و توانايي خود را از دست مي دهد كه آن حضرت مي فرمايد: خداوند بهره و سود هر كار خوبي را پرداخت كرده و پاداش مي دهد، از آن جايي كه پيش از اين اهل دنيا بودي آن را در دنيا به تو داده بود ولي اكنون كه ايمان آورده اي آن را ذخيره آخرتت كرده است.

هوشيار! كه در دام اهل بصيرتي بيافتيم كه به جهت برخي از توانايي ها مي كوشد تا سوداگري كند و دين مردمان را بخرد و آنان را از خدا دور سازد.

بنابراين اهل بصيرت همواره در خطر هستند و مي بايست از اين كه در دام شيطان بيافتند برحذر باشند و به خدا پناه برند.

منابع:

1. قرآن مجید

2. اصول کافی

3. خدایاری فرد، محمد؛ مسایل نوجوانان و جوانان، تهران، انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، 1373


[1]. خدا يارى فرد، 1373: 35.

[2]. خدا يارى فرد، 1373: 90.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا