اجتماعیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

اسلام و مقتضيات زمان

samamosيكي از چالش هاي اديان و مذاهب بلكه هر مكتب فكري و فرهنگي كه بخواهد جامعه انساني را رهبري كند و به عنوان فلسفه زندگي او درآيد، غبار زمان است كه بر چهره درخشان آن مي نشيند و آن را از قابليت سودي مي اندازد.

مكتب و آييني كه تا ديروز مهمترين دغدغه هاي فلسفي و فكري و عملي مردم را برطرف مي كرد و پندار نيك و كردار نيك او را سامان مي داد، خود به مرور زمان و تحت تاثيرات محيطي و تغييرات زماني، تبديل به پندار و كردار بد شده است؛ زيرا ديگر نمي تواند نيازهاي عملي و رفتاري مردم را به درستي پاسخ گو باشد، هرچند كه به سبب آنكه مثلا آن مكتب برخاسته از خود و عقلانيتي بود كه بيرون از دايره زمان و مكان و آسيب ها و مقتضيات آن قرار داشت، از نظر فكري و فلسفي قابليت خود را همچنان حفظ كرده باشد؛ ولي نمي تواند در حوزه عملي و رفتاري پاسخ گوي مناسب و شايسته اي باشد.

اينجاست كه مكتب زنده و پويا و آيين رشدي و عاملي تمدني، به يك ضد ارزش و بالندگي تبديل شده و خود آفتي براي جامعه بشري مي شود.

اصول ثابت و متغير اسلام

در اين ميان تنها مكتبي مي تواند همچنان زنده و پويا باشد كه ازعنصر فرازماني و فرامكاني برخوردار باشد و همانند اصول عقلاني و علوم فلسفي در يك عرصه اي بالاتر از زمان و مكان قرار گيرد. به نظر مي رسد كه تنها دين اسلام از چنين عنصري بهره مند است، زيرا آموزه هاي دستوري و كرداري آن همانند آموزه هاي شناختي و معرفتي آن، فراتر از دايره و محدوديت هاي زماني و مكاني است، چرا كه ريشه و خاستگاهي ديگر دارد كه آن را همانند اصول فلسفي و احكام عقلاني قرار مي دهد. خاستگاه وحياني بودن آموزه هاي اسلامي را در همه ابعاد پندار و كردار يعني در حوزه عقايد، اخلاق و احكام از وحي گرفته شده است كه همانند عقل فرازماني و فرامكاني است و هرگز غبار محدوديت هاي زمان و مكان بر آن ننشيند.

البته در آموزه هاي وحياني اسلام برخي از مسائل مرتبط و يا مربوط به حوزه فرهنگي يا زماني و مكاني وجود دارد كه اين شناخته شده و معلوم است. از اين دسته امور به اصول متغير ياد مي شود كه در كنار اصول ثابت اسلامي قرار گرفته است. اصول متغير، به اسلام اين اجازه را مي دهد كه منعطف باشد و در حركت زمان و تاثير مكان، بتواند همچنان سرزندگي و سازندگي و پويايي خود را حفظ كند.

اما آنچه كه به عنوان اصول حاكم و ثابت است، اصولي است كه هرگز در ذات زمان و لحظه و مكان نمي افتد و رنگ و غبار آنها دامن آن را آلوده مي سازد و از اين رو به عنوان جوامع الكلم و روح اصول و قوانين اسلامي مطرح مي شود.

جوامع الكلم اسلام در سه حوزه عقايد، اخلاق و فقه هرگز تحت تاثير زمان و مكان نبوده و نيست و همواره بيرون از مقتضيات آن است. بنابراين برخلاف مكاتب ديگر هرگز عامل بازدارنده و غيرسازنده تلقي نمي شود. هرچند كه برخي اين توهم را داشته و گمان برده اند كه اسلام مثلا در عقايدي چون قضا و قدر شفاعت، آخرت گرايي، يا در فضايل اخلاقي چون صبر، قناعت، زهد، تسليم و توكل يا در احكامي چون قوانين قصاص، سنگسار و ديگر قوانين و مقررات جزايي، مي بايست تجديدنظر كند، چرا كه اين امور از پندار و كردار پسنديده به پندار و كردار ناپسند و بد تبديل شده و بايد كنار گذاشته شود.

علت اينكه چنين تصوري باطل است اين است كه همه عقايد، اخلاق و فقه اسلامي مبتني بر عقلانيتي است كه نمي توان آن را در زنجيره زمان و مكان و مقتضيات آن محدود كرد؛ هر چند كه گاه عقول عادي بشري به همه اين محتوا نمي رسد و گاه حتي نمي تواند فلسفه احكام و قوانين آن را درك كند، ولي هرازگاهي پرده ها كنار مي رود و حقايقي آشكار مي شود؛ زيرا جوامع بشري كه مثلا حكم قصاص را برداشته اند، گرفتار بحران هاي متعددي در حوزه امنيت جاني و عرضي شده اند.

احكام وحياني اسلام، قابل درك براي عقول بشر

البته اين بدان معنا نيست كه فلسفه احكام و ملاك هاي آن آسماني و بيرون از دايره عقل بشر است؛ بلكه به معناي آن است كه همه عقول در يك سطح نيستند تا اين حقايق را يكسان درك كنند. با آنكه علل واقعي و ملاك و مناط احكام اسلامي، وحياني است ولي عقل بشر مي تواند آن را درك كند، به شرط آنكه عقل در مسير كمالي به درستي رشد يافته و بالنده شده باشد. از اين رو برخي از اين فلسفه احكام و مناط هاي آن را قرآن و برخي را امامان معصوم(ع) به عنوان عقول كامل بيان كرده اند و برخي ديگر را بشر در طول ساليان به تجربه و آزمون و خطا دريافته است و برخي، همچنان بر او مخفي است كه درنهايت روشن خواهد شد؛ چنانكه اسرار هستي و قوانين حاكم بر آن در يك فرآيندي با تراكم دانش و تجربه آدمي در حال رازگشايي است.

عقل و شرع، مويد يكديگر

براساس قانون و قاعده اسلامي: كل ما حكم به الشرع حكم به العقل و بالعكس، معلوم مي شود كه عقل و شرع مويد يكديگر هستند و هرگز عليه يكديگر نيستند؛ چرا كه الواجبات الشرعيه الطاف في الواجبات العقليه، هر چيزي كه در شريعت واجب شده يك راهنمايي از سر لطف الهي بوده است تا عقل آن را دريابد. به اين معنا كه تا عقول بشري به حد كمالي خود برسد نيازمند امدادهاي خاص است. اين امدادهاي خاص و عنايات الهي همان احكام شرعي هستند كه خداوند به صورت وحي قرآني و اسلامي بيان كرده است.

البته انسان مسلمان براساس اصول عقلاني، اصول دين خويش را بنيانگذاري مي كند و براساس آن بنيادهاي عقلاني است كه به سمت عبوديت و تعبد مي رود. از اين رو تعبد عقلاني نسبت به اموري پيدا مي كند كه مصالح و ملاك احكام و فلسفه آن را نمي داند، ولي به حكم اينكه شريعت هرگز برخلاف مصلحت و عقل، حكمي نكرده است، موارد مشكوك را نيز به همان ميزان قبول دارد و عمل مي كند. پس يا به حكم مصلحتي عمل مي كند كه عقل آن را به دست آورده است يا به حكم عبوديتي رفتار مي كند كه باز عقل بدان حكم كرده است.

مسلمان معتقد بر بنيادهاي عقلاني اسلام، حتي در مواردي كه به فلسفه حكمي آگاهي نيافته بدان عمل مي كند، چنانكه وقتي فلسفه آن را نيز دريافت و براي فلسفه آن حكم، بدان متعبد نيست بلكه به خاطر تقرب و عبوديت بدان عمل مي كند؛ چرا كه عقل به وي حكم كرده است كه خداوند را براي تقرب اطاعت كند. پس تعبدهاي او نسبت به احكام و عقايد و اخلاق شرعي از باب تعظيم و اطاعت و تقرب است.

البته بر ماست كه فلسفه احكام را به دست آوريم و بدانيم و در اين راه عقل نظري و عقل عملي خويش را به كار گيريم؛ چرا كه عقل نظري به ما كمك مي كند كه نسبت به حقايق هستي شناخت درستي داشته باشيم و عقل عملي نيز ياري مي رساند تا به درستي، رفتار و كردار شايسته و نيك داشته باشيم و از هرگونه بدي و زشتي پرهيز كنيم كه در اين صورت نيز درهاي عقل نظري ما بيش از پيش گشوده مي شود، چرا كه تقوا و عمل به عقل انساني كمك مي كند تا قدرت تشخيص و بصيرت پيدا كند چنانكه خداوند در آيه 29 سوره انفال مي فرمايد و تعليم و آموزش نوراني الهي را نيز مبتني بر آن مي داند.(بقره، آيه 282)

اگر با تعقل و خرد دريافتيم كه قرآن حق، و پيامبر(ص) اسوه حسنه است كه مي بايست از او پيروي و اطاعت كرد تا خود به جايي كه آن حضرت رسيده برسيم، مي بايست اين راه را بپيماييم. اين راه تقوا و تعبد است كه علوم شهودي را بر ما مي گشايد و حقايق را آشكار مي سازد چنانكه ملكوت آسمان و حقايق هستي براي حضرت ابراهيم(ع) و ديگر انسان هاي كامل آشكار شد.

به هر حال، اسلام احكام ثابتي دارد كه به هيچ وجه تغييرپذير نيست، البته برخي از مسائل است كه قابل تغيير است. اين مسائل از سوي مجتهدين به احكام ثابت و جوامع الكلم عرضه مي شود و براساس مقتضيات زمان احكام آن بيان مي شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا