مناسبت ها

مباهله، آخرين راهكار مسالمت آميز در مسير روشنگري

مسئله پيامبري و روشنگري
به طور كلي مي توان گفت قرآن به مسئله روشنگري اهميت بسيار مي دهد. به نظر مي رسد با توجه به گزارش هاي قرآني و شيوه ها و روش هاي به كار رفته از سوي پيامبران، روشنگري امري مهم در بينش و روش ايشان مطرح بوده و هدف اصلي پيامبران نيز اين معنا بوده است.

از اين رو، روش هاي مختلف و متفاوت پيامبران را مي بايست بر پايه اين راهبرد و سياست اصلي بررسي و طبقه بندي كرد. روش هايي چون مناظره و گفت وگو و مجادله نيكو، وجوه مختلفي است تا به ياري آن، به اصل روشنگري دست يابند.

گفت وگوهاي خدا كه به اشكال مختلف چون گفت وگوي خداوند با پيامبران، فرشتگان، مؤمنان، كافران و شيطان در قرآن گزارش شده است، همگي آنها بيانگر اين نكته است كه روشنگري نه تنها به عنوان خط مشي و سازوكار معمولي بلكه به عنوان راهبرد و سازوكاري بنيادين مورد توجه خدا و قرآن و پيامبران بوده است. با نگاهي گذرا به آيات مربوطه مي توان دريافت كه اين گفت وگوها از چه جايگاه مهمي در امر روشنگري برخوردار بوده اند. با نگرشي دقيق و ژرف مي توان دريافت كه در هريك از اين گفت وگوها چه معاني زيبا، ارزشمند و آموزنده اي براي انسان ها نهفته است.
اما پرسش اين است كه چرا خدا و پيامبر(ص) مباهله را به عنوان يك راه انتخاب كردند؟
اگر به آيات قرآن و گزارش هاي آن به خوبي توجه شود مي توان به اين مطلب اساسي دست يافت كه عذاب دنيوي نسبت به كافران و تكذيب كنندگان پيامبران و كتب آسماني هدايتگر زماني تجويز مي شد كه همه راه ها به بن بست مي رسيد و پيامبر چاره اي جز لعن و نفرين نمي يافت تا دست كم آينه عبرتي براي گذشتگان و آيندگان گردد. قرآن در شكايت نوح(ع) به درگاه خداوندي اينگونه گزارش مي كند: «و قال نوح رب لاتذر علي الارض من الكافرين ديارا¤ انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لايلدوا الا فاجراً كفارا» نوح گفت: پروردگارا! بر روي زمين هيچ يك از كافران را مگذار. اگر آنان را به حال خود بگذاري بندگانت را گمراه مي كنند و مسلمانان را از راه به در مي برند.(نوح/27) اين مردمان چنان وجود و محيط شان را آلوده اند كه جز كافر و فاجر نمي زايند. فرزندانشان نيز از فطرت دور افتاده اند و ديگر سرشتي الهي در وجودشان نمانده است تا رگه هايي از حق و حقيقت از آن بيرون زند. در حقيقت لعن و نفرين و عذاب، آخرين چاره كار است. پيامبران نيامده اند تا نفرين و عذاب كنند. آنان آمده اند تا آدمي را هدايت كنند.(بقره/38) هرگز غضب الهي بر رحمت و مهر او پيشي نمي گيرد. اين كه پيامبري از مردمان زمانش ببرد و ديگر نتواند كاري براي ايشان انجام دهد مسئله پيامبران نبود مشكل مردمان بود: «فلمااسفونا انتقمنا؛(زخرف/55) هنگامي كه ديگر از آنان بريديم و اميد هدايت ايشان را نداشتيم آن گاه از آنان انتقام گرفتيم.»
اين كه پيامبر اكرم(ص) در مسئله هدايتگري اهالي مسيحي نجران، به راهكاري چون مباهله و نفرين مي رسد مي توان آن را از اين جهت بررسي، تبيين و تحليل كرد.
ماجراي مباهله پيامبر(ص) و اهل نجران
بهتر است پيش از تحليل مسئله مباهله و بيان ابعاد مختلف آن، نگاهي به اصل داستان و رخداد تاريخي بر پايه آن چه در روايت شيعه و سني آمده است، داشته باشيم:
در آغاز طلوع اسلام، نجران تنها منطقه مسيحي نشين حجاز بود كه به عللي از بت پرستي دست كشيده و به آئين مسيح گرويده بودند. رسول اكرم(ص) به موازات مكاتبه و نامه نگاري با سران دولت هاي جهان و مراكز مذهبي به ويژه دو ابرقدرت ايران و روم، به منظور دعوت نجرانيان به اسلام، نامه اي نيز به اسقف آن شهر نوشت. نمايندگان پيامبر وارد نجران شده و نامه پيامبر را به اسقف نجران دادند، كه مضمون آن چنين است:
«به نام خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب؛ از محمد فرستاده خدا بسوي اسقف نجران. خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش مي كنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت مي نمايم. شما را دعوت مي كنم كه از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند درآييد؛ اگر دعوت مرا نپذيرفتيد، بايد به حكومت اسلامي ماليات و جزيه بپردازيد؛ درغير اين صورت، به شما اعلام خطر خواهم كرد.»
اسقف پس از قرائت نامه براي تصميم گيري؛ شورايي مركب از شخصيت هاي بارز مذهبي و غيرمذهبي تشكيل داد. يكي از افراد طرف مشورت «شرجيل» بود كه به عقل و درايت و كارداني معروف و مشهور بود.
وي گفت: ما از پيشوايان مذهبي خود بسيار شنيده ايم كه روزي منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعيل انتقال خواهد يافت و هيچ بعيد نيست محمد، كه از اولاد اسماعيل است، همان پيغمبر موعود باشد. بعد از سخنان شرجيل، شورا نظر داد كه گروهي به عنوان هيئت نمايندگي نجران به مدينه رود تا از نزديك با محمد(ص) تماس بگيرد و دلايل نبوت او را مورد بررسي قرار دهد. بدين ترتيب، هياتي مركب از شصت نفر به سوي مدينه رهسپار شدند كه در رأس آنها «ابوحارثه بن علقمه» حاكم نجران و دو پيشواي مذهبي ديگر به نام هاي «عبدالمسيح» و «ايهم» قرار داشت.
نجرانيان درحالي كه لباس هاي فاخر و گران بها بر تن داشتند وارد مدينه شدند و در مسجد به حضور پيغمبر اسلام(ص) رسيدند. پيامبر با مشاهده هيات آنان از ايشان روي برگرداند. چند روز به همين شيوه و منوال گذشت تا آن كه نجرانيان به اشاره اميرمؤمنان علي(عليه السلام) متوجه شدند با سر و وضعي كه آنان دارند امكان گفت وگو با رسول خدا وجود ندارد. از اين رو، با لباسي ساده خدمت پيامبر رسيدند. طي جلساتي كه با پيامبر اكرم(ص) داشتند، با آن حضرت به بحث و مناظره پرداختند.
مناظره پيامبر اسلام (ص) با نمايندگان مسيحي
شصت نفر از نمايندگان نجران، پس از نماز جماعت در مسجد، كنار پيامبر(ص) نشستند، مسلمانان نيز اندكي دورتر، براي گوش كردن و استماع بحث و مذاكره، نشستند. جالب اين كه گروهي از يهوديان نيز در جلسه شركت كردند و به بحث با مسيحيان و مسلمانان پرداختند.
نخست پيامبر آغاز به سخن كرد و با كمال مهر ومحبت خوش آمدگويي از مسافران نجران، آنان را به اسلام و توحيد دعوت نمود، و فرمود؛
بيائيد همه ما خداي يكتا را بپرستيم و همه در يك خط قرار گيريم و زير لواي فرمان خدا به سر بريم، سپس چند آيه از آيات قرآن را تلاوت فرمود.
اسقف اعظم: اگر منظور از اسلام، ايمان به خدا و عمل به دستورهاي خدا است، ما قبل از شما مسلمان بوده ايم.
پيامبر: اسلام واقعي نشانه دارد. سه عمل است كه دليل عدم اسلام شما است: نخست آن كه شما صليب را مي پرستيد، دوم آن كه خوردن گوشت خوك را حلال مي دانيد، سوم اين كه اعتقاد داريد كه خدا فرزند دارد.
نمايندگان نجران: به عقيده ما حضرت مسيح خدا است، زيرا او مردگان را زنده مي كند و بيماران غيرقابل علاج را شفا مي داد و از گل، شكل پرنده اي ساخت و در آن دميد و آن گل پرنده شد و پرواز كرد و… اين گونه كارها نشانه خدائي او است.
پيامبر: نه به هيچوجه اين كارها دليل خدائي نيست، بلكه او بنده نيك خدا است، كه خدا او را در رحم مريم قرار داد و سپس اين گونه معجزات را به او عنايت فرمود، او داراي گوشت و پوست و رگ و عصب و.. بود غذا مي خورد و آب مي آشاميد، چنين كسي نمي تواند خدا باشد، خدا مثل و نظير ندارد.
يكي از نمايندگان: حضرت مسيح(عليه السلام) فرزند خدا است به اين دليل كه هيچ كس با مادر مريم ازدواج نكرد، مريم او را به دنيا آورد، و اين پيش آمد دليل است كه پدر او خدا است و او پسر خدا مي باشد.
پيامبر با استفاده از وحي الهي يعني آيه 61 آل عمران فرمود: «مثل حضرت عيسي همچون مثل آدم است، كه خداوند او را بدون پدر و مادر، از خاك آفريد، اگر نداشتن پدر، دليل است كه مسيح(عليه السلام) فرزند خدا است، آدم كه نه پدر داشت و نه مادر، شايسته تر است كه فرزند خدا باشد.»
نمايندگان نجران ديدند، هرچه مي پرسند و مي گويند، اين چنين پاسخ مي شنوند، از آن جا كه از ابتدا (به خاطر رياست دنيا) تصميم گرفته بودند مسلمان نشوند، مناظره را قطع كرده و گفتند: اين حرف ها ما را قانع نمي كند ما حاضر هستيم با همديگر «مباهله» كنيم يعني در يك جا جمع شويم و به دعا و راز و نياز با خدا بنشينيم، و دروغگو را نفرين نمائيم تا خداوند دروغگو را هلاك كند.
با همه دلائل قوي و محكمي كه پيامبر اكرم(ص) ارائه مي فرمود، آن ها هم چنان به حقانيت آئين و اعتقادات خود پافشاري مي كردند. اين امر سبب شد تا پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بر اساس حكم پروردگار متعال، آنان را به مباهله دعوت نمايد، كه طرفين در پيشگاه خداوند لب به نفرين بگشايند و هر كدام كه بر حق نيستند و دروغ مي گويند، به عذاب الهي گرفتار شوند. قرآن اين مطلب را اين چنين گزارش مي كند: «به آنها (نصاراي نجران) بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت مي كنيم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت مي نماييم شما هم زنان خود را، ما از جانهاي خود دعوت مي كنيم شما نيز از جانهاي خود، آنگاه مباهله مي كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مي دهيم.» (آل عمران/ 16)
البته در برخي از روايات آمده است كه پيشنهاد مباهله از سوي هيات نجراني مطرح شد و آنان از آن حضرت خواستند كه مباهله انجام شود. به نظر مي رسد كه ايشان در گذشته نيز براي اثبات حقانيت خود چنين عملي را انجام داده اند. اگر گزارش هاي راويان اخبار را بپذيريم كه به زودي بيان مي شود، مي توان قبول كرد كه آنان با مباهله آشنا بوده اند. اگر كمي بيشتر بررسي كنيم حتي مي توانيم بپذيريم كه اين روشي بود كه در ميان اعراب، پـيشينه داشته است و دست كم يهوديان و مسيحيان از اين روش براي اثبات حقانيت خود بهره برده و بودند. بنابرآن گزارش، از اين جايي كه پيشنهاد از سوي اهل كتاب و نجرانيان مطرح شده است، پيامبر مي بايست در انتظار وحي مي ماند و بدون اذن الهي اقدام به رد و يا قبول آن نمي كرد. از اين رو، پس از بيان پيشنهاد از سوي نجرانيان، پيامبر پاسخ به درخواست را به بعد موكول مي كند و درانتظار وحي و دستور الهي مي ماند. با نزول آيه 61 سوره آل عمران كه به آيه مباهله معروف است،پيامبر پيشنهاد مباهله را پذيرفت. به زودي، همه مسلمانان از اين مساله و پذيرش پيامبر و دستور مطلع شدند.
تمام گفتگوها در مدينه درباره مباهله بود و مردم به يك ديگر مي گفتند: راستي در مباهله چه خواهد شد؟!
پيامبر به دستور الهي پذيرش مباهله را به اطلاع نصاري نجران مي رساند و قرار مباهله گذاشته مي شود.
همگان بي صبرانه در انتظار مباهله بودند، روز موعود (24 ذيحجه سال نهم هجرت) فرارسيد، نمايندگان نجران پيش از اين درجلسه مشاوره خود از نكته اي استفاده كردند كه از روان شناسي سرچشمه مي گرفت. به اين معنا كه به نفرات خود دستور دادند اگر ديديد محمد (ص) با سرو صدا و جمعيت و جار جنجال براي مباهله آمد با او مباهله كنيد و نترسيد؛ زيرا او برحق و حقيقتي نيست و در كار او فريب و باطل موج مي زند. از اين روست كه متوسل به جار و جنجال شده است. اما اگر با نفرات اندكي از فرزندان و نزديكان مخصوص خود آمد، از مباهله بپرهيزيد كه خطرناك است.
مسيحيان كه از دور نظاره گر ورود رسول اكرم بودند، برخلاف انتظار خود ديدند كه آن حضرت با جمعيت و ازدحام نيامده و همراهان وي جز مردي و زني و دو كودك خردسال كس ديگري نيست.
پرسيدند: همراهان پيغمبر با او چه نسبتي دارند؟
گفته شد:اينان محبوب ترين مردم نزد رسول اكرم هستند. يكي فاطمه دختر او و ديگري علي داماد و پسر عمويش و آن دو پسر، فرزندان دختر او،حسن و حسين مي باشند.
اسقف اعظم نصراني كه متحير شده بود، خطاب به جمعيت نصاري گفت: بنگريد كه محمد چگونه با اطمينان تمام و ايمان راسخ به ميدان آماده و بهترين عزيزان خود را براي اجراي مباهله به همراه آورده است! به خدا سوگند اگر او در اين امر ترديد و يا خوفي داشت، هرگز عزيزان خود را انتخاب نمي كرد. مردم، من درچهره آنان معنويت و روحانيتي مي يابم كه اگر از خدا درخواست كنند، كوه ها را از جاي خود حركت خواهند داد. پس، از مباهله با آنان برحذر باشيد كه عذاب و بلادامن ما را خواهد گرفت.
به دنبال آن، پيامي به رسول خدا(ص) فرستادند كه از مباهله درگذر و تو خودت درميان ما داوري كن وكار را با مصالحه خاتمه بده.
پيامبر با پيشنهاد آنها موافقت كرد و صلح نامه اي به خط اميرالمومنين علي(ع) و تعيين جزيه سبك و آساني تنظيم گرديد كه ساليانه بپردازند؛ و اين گونه كار خاتمه يافت.
سنديت تاريخي مباهله
بايد دانست جريان مباهله يكي از مشهورترين رخدادها و جريانات تاريخي است كه دركتاب هاي سيره و تاريخي و روايي ثبت شده و بسياري از بزرگان اهل تسنن آن را نقل كرده اند كه ازجمله آن ها مي توان مراجع و منابع زير را نام برد:
1- صحيح مسلم؛ ج هفتم؛ ص 120
.2 مسند احمد حنبل؛ ج 1؛ ص 185
.3 تفسير طبري؛ ج 3؛ ص 192
.4 مستدرك حاكم؛ ج 3؛ ص 150
.5 دلائل النبوه نوشته حافظ ابو نعيم؛ ص 297
.6 تفسير فخر رازي (تفسير كبير)؛ ج 8؛ ص 85
افزون بر ايشان ده ها نفر ديگر چون قاضي بيضاوي و ابن اثير و ابن جوزي و آلوسي و طنطاوي و زمخشري به اين مطلب در تفاسير و كتب خود اشاره دارند. امامان معصوم (عليهم السلام) نيز اين مطلب را در بسياري از مباحث خود مورد اشاره قرار داده و آن را جزو فضايل مسلم و قطعي امير مؤمنان (عليه السلام) برشمرده اند. بنابراين از نظر تاريخي و سنديت قرآني آن هيچ گونه گمان و ترديدي نيست.
در دلائل النبوه، ج 2 ص 124 چنين آمده است: شعبي مي گويد كه جابر چنين گفته است: منظور از (انفسنا) پيامبر اكرم(ص) و علي(ع) و منظور از (ابناءنا) حسن و حسين و منظور از (نساءنا) فاطمه(س) است.
شيخ سبيتي نيز در حاشيه خود بر نقد يكي از علماي اهل سنت پس از ارائه جزئيات اخبار مباهله و ستودن تفاصيلي كه ابن طاووس در اقبال آورده چنين مي گويد: ما نمي خواهيم درباره صاحبان صحاح پيرامون تفصيل آيه مباهله حكم كنيم؛ ولي همه آنها اتفاق نظر دارند كه چون اين آيه نازل شد: پيامبر علي(ع)، فاطمه(س) حسن و حسين(ع) را فراخواند.
چنان كه اشاره شد اين روايت را مسلم در صحيح خود آورده و حاكم آن را به شرطي كه شيخين قايل شده ذكر كرده و ذهبي آن را به شرطي كه بخاري و مسلم و حميدي در جمع ميان دو صحيح قايل شده آورده است.
به عبارت روشن تر همه مسلمانان اجماع دارند كه پيامبر جز اين عده كسي را براي مباهله فرا نخوانده است. براي يافتن منابع فراوان، كافي است كه خواننده گرامي به سخنان سيد كتكاني در غايه المرام صفحات 300-306 مراجعه كند. وي در آن جا كتاب هايي را ذكر كرده است كه اخبار آيه مباهله در آنها وارد شده و مؤلفان و طرق احاديث را در آن يادآور شده است.
محتواي آيه مباهله
آيه مباهله به پيوست آياتي كه قبل و بعد از آن نازل شده، نشان مي دهد كه در برابر پافشاري مسيحيان در عقايد باطل خود از جمله ادعاي الوهيت حضرت مسيح(ع) و عدم كارايي منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، پيامبر(ص) مأمور مي شود از طريق مباهله وارد شود، و صدق گفتار خود را از اين طريق خاص روحاني و اعجاز، به ثبوت برساند، يعني با آنها مباهله كند تا راستگو از دروغگو شناخته شود!
مفهوم مباهله
مباهله در اصل از ماده «بهل» (بر وزن اهل) به معني رها كردن است، به همين جهت هنگامي كه حيوان را به حال خود واگذارند و پستان آن را براي جلوگيري از نوشيدن نوزادش – در كيسه قرار ندهند به آن حيوان «باهل» مي گويند و «ابتهال» در دعا به معني تضرع و واگذاري كار به خداست.
اين واژه به معناي «هلاكت و لعن و دوري از خدا» نيز معنا شده است؛ زيرا به معناي رها كردن و واگذار نمودن بنده به حال خويش و خروج از سايه لطف خدا است.
از نظر مفهوم و معناي اصطلاحي كه در آيه به آن اشاره شده، مباهله به معناي نفرين كردن دو نفر به همديگر است. به اين ترتيب كه وقتي استدلالات منطقي سودي نداشت، افرادي كه با هم درباره يك مسأله مهم ديني گفت وگو دارند در جايي جمع مي شوند و به درگاه خدا تضرع مي كنند و از او مي خواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند، همان كاري كه پيامبر اسلام(ص) در برابر مسيحيان نجران كرد كه در آيه به آن اشاره شده است.
ويژگي ها و آثار مباهله
براي مباهله آثار و ويژگي هاي چندي را مي توان برشمرد. يكي از برجستگي هاي آن، اين است كه مباهله به عنوان نوعي تهديد و بازدارندگي است. كسي كه اقدام به مباهله مي كند مي كوشد تا با به كارگيري اين شيوه، دشمن را تهديد به عذاب كند و طرف مقابل را از ادامه پافشاري بر مواضع بهراساند. در حقيقت مباهله شيوه اي بازدارنده به شمار مي آيد.
ديگر آن كه مباهله نوعي اتمام حجت است و با اين شيوه مدعي، حجت را بر خصم و طرف مقابل تمام مي كند.
از سوي ديگر مباهله بيانگر نوعي اعتقاد راسخ به درستي اعتقادات و باورهايي است كه درباره آن اقدام به مباهله مي شود.
سخن ديگر درباره ويژگي هاي مباهله آن است كه مباهله نوعي روشنگري است. به اين معنا كه در عنوان روشنگري كه هدف اصلي ارسال پيامبران است قرار مي گيرد. پيامبر با مباهله مي كوشد تا حق را روشن كند و با نوعي تهديد و تنبيه، فرد مقابل را به خطرات احتمالي و گاه قطعي باورها و موضع گيري ها آگاه نمايد.
تخطئه عملي طرف مقابل مباهله، نيز از ديگر ويژگي هاي آن است كه مي توان به آن روشي قرآني براي مبارزه با تبليغات دشمن گفت.
مباهله نوعي روش تبليغاتي است كه قرآن به مسلمانان آموخته است. مي دانيم كه تأثيرگذاري تبليغات رواني در هر جنگي كم تر از عمليات نظامي نيست بلكه برخي بر اين باورند كه هدايت افكار عمومي و تأثيرگذاري بر روان ايشان اولين گام در پيروزي است. پيامبر از اين روش در همه عمليات نظامي و جنگي خود بهره برده است. وي پيش از آغاز هر جنگ و هجومي به ميان جمعيت مي رفت و يا از بلندي با مردمان دو سوي درگيري سخن مي گفت. اتمام حجت پيش از جنگ و سخنراني و يادكرد اهداف جنگ نوعي روشنگري و بيداري همراه با جنگ تبليغاتي بود. روحيه دشمن در هم مي ريخت و آنان را با ترديدهاي جدي مواجه مي ساخت. كاري كه امام حسين(عليه السلام) نيز در كربلا انجام داد و دشمن براي جلوگيري از تأثير اين جنگ رواني كه به عنوان دعوت پيش از جنگ از آن ياد مي شود دستور داد تا در سازها و دهل ها بدمند و بر طبل ها بكوبند تا دعوت به گوش مردمان نرسد و اين جنگ رواني را ناكام گذارد.
پيامبر(ص) با مباهله كوشيد تا با ايجاد جنگي رواني پايگاه هاي اعتقادي دشمن را سست و متزلزل نمايد. به گونه اي كه پس از مباهله آنان نه تنها در مقابل اسلام به جنگ نايستادند بلكه با پذيرش جزيه و تقويت مالي در عمل جزو قلمرو اسلامي درآمدند.
مباهله آخرين راهكار
يكي از مهم ترين ويژگي هاي مباهله آن است كه مي توان از آن به آخرين راهكار مسالمت آميز ياد كرد. به اين معنا كه هدف پيامبران راهنمايي و هدايت بشر به مقصد عالي و كمالي و سعادت دو جهان است. از اين رو مي كوشند تا آن جا كه امكان پذير است از راهكارهاي مثبت و سازنده اي بهره ببرند كه مي توان با ياري آن مردمان را آگاه و به پيامدهاي رفتاري و ايماني آشنا ساخت. اين گونه است كه در گزارش هاي قرآن از رفتار و منش و كنش و واكنش پيامبران آن چه به چشم مي آيد صبر و شكيبايي بيش از توان بشري است كه در برابر لجاجت و گاه تجاهل مردمان در پيش مي گيرند. آنان تا آخرين لحظه مي كوشند تا به عنوان مظهر و مصداق رحمت الهي مردمان را به راه آورده و در جاده خير و صلاح قرار دهند. به كارگيري روش ها و شيوه هائي چون بشارت و تنذير و مانند آن ها در اين حوزه قابل تحليل و تبيين است.
آنان پيش از نفرين و درخواست براي نابودي مردمان كافر و لجاجت پيشه از هيچ كاري كوتاهي نمي كنند، مناظره و همراهي با ايشان و آوردن انواع و اقسام معجزات و كارهايي كه مي تواند موجبات بيداري و روشنگري آنان را فراهم آورد بخشي از فعاليت هاي سازنده و مثبت ايشان براي رسيدن به اين مقصد و مقصود است. اما هرگاه همه راه ها به بن بست رسيد و مردمان بر كفر خود پافشاري كرده و رفتاري زشت و ناپسند در پيش گرفته و در زمين و زمان فساد و تباهي مي كنند در آن هنگام چاره اي جز نابودي ايشان نمي ماند. درخواست نابودي امت هاي پيشين از سوي پيامبران تنها به عنوان آخرين امكان براي حفظ هدايت مردمان كمي بود كه ايمان آورده بودند و يا براي حفظ زمين از فساد و تباهي بوده است.
پيامبر اكرم(ص) كه خود مصداق و مظهر اكمل رحمت براي جهانيان است از مباهله به عنوان آخرين راهكار هدايتي بهره برد. اين راهكار از آن جهت مي تواند مهم و مفيد باشد كه خود را در معرض خطر نهايي قرار مي دهد. دو طرف مباهله از شرايط يكساني بهره مي برند. فرد خود را در خطر مي افكند. خطري كه اگر موجبات نيست و نابودي فيزيكي و جسمي او نشود دست كم آبرو و اعتبار وي را مورد تهديد جدي قرار مي دهد. از اين رو مباهله كنندگان با اين كار خود را از هر نظر در معرض خطر قرار مي دهند. كاري كه كم كسي حاضر به آن است. اين گونه مناظره تنها شكست در كلام نيست. در مناظرات ممكن است فرد پس از شكست شرايط روحي و رواني و يا قدرت بياني طرف ديگر را امري براي توجيه خود قرار دهد. در حالي كه در مباهله اصل اين است كه او از سوي خدا پشتيباني و ياري مي شود. حقانيت او به حد واندازه اي است كه به درخواست او طرف مقابل نابود و از ميان مي رود. بنابراين كساني دست به اقدام چنين خطرناكي مي زنند كه از جايگاه واقعي خود آگاه هستند و به حقانيت و عقيده خود باور دارند. پيامبر مي كوشد تا با بهره گيري از اين روش، آخرين راهكار براي هدايت را به كار گيرد. وي مي كوشد تا دم آخر مردم را هدايت كند هرچند كه اين هدايت و روشنگري به شيوه تهديد عملي و در شكل و قالب مباهله انجام گيرد.
ديديم كه چه سان طرف مقابل پس از روان شناسي رفتار پيامبر دريافت كه اين گونه رفتار نمي تواند از آن كسي باشد كه كوچك ترين ترديدي در حقانيت خود و دين و باورش دارد. از اين رو دست از مباهله كشيدند. اين امر موجب شد كه نوعي روشنگري در طرف مقابل پديد آيد و مي بينيم كه برخي از ايشان پس از مدتي به دين اسلام مي گروند. اما اين كه چرا در همان زمان اقدام به اين كار نكردند، امري روان شناختي است. انساني كه به جزم اقدام به دعوت ديگري مي كند و در اين راه نه تنها مناظره بلكه به مباهله اقدام مي ورزد، هرچند كه در باطن، شكست را پذيرفته است ولي مي كوشد ظاهر را حفظ كند به ويژه كه در نگاه مردمان از جايگاه و مقام و منزلت عالي و والايي برخوردار باشد. اما هرگاه با خود خلوت كند و به مسايل باز انديشد در آن هنگام است كه نور حق در دلش روشن مي شود و اندك اندك آن را به خود مي قبولاند و به آن ايمان مي آورد. اين گونه شد كه برخي از دانشمندان و عالمان ايشان پس از بازگشت، ايمان آوردند و حقانيت محمدي را تاييد كردند.
از سوي ديگر اين روشنگري پيامبر به عنوان معجزه اي ديگر، حقانيت را در دل هاي سست ايمانان تقويت كرد و آنان را به گونه اي ديگري به راه آورد. در حقيقت هدف معجزه كه همان روشنگري است در اين مباهله نيز ظاهر شد.
جاودانگي معجزه مباهله
در روايت است كه اين مسئله به عنوان يكي از معجزات جاودانه پيامبر اسلام(ص) است كه در زمان هركس كه در برابر حقانيت دين اسلام و پيامبر موضع گيري كرد و آن را تكذيب نمود و بر عقايد باطل و كفرآميز خود پافشاري كرد مي توان به عنوان آخرين راهكار از آن بهره برد و با شرايط خاصي مباهله كرد. در روايت است كه براي اين منظور پس از پذيرش مباهله از سوي مقابل، مؤمن به معناي اصطلاحي و واقعي كلمه پس از روزه گرفتن و ياد كرد خداوند به نزد مخالف رفته و با شبكه و در هم فرو كردن انگشتان در يك ديگر، اقدام به نفرين و لعن و شناسايي دروغگو از سوي خدا و عذاب وي كند.
اين روايت و روايات مشابه نشان مي دهد كه مباهله، معجزه جاودانه اسلام است و هر مومني ، كه داراي خصوصيات ذكر شده در روايات اهل بيت (ع) است ، مي تواند خود آن را تجربه كند. البته شرط اساسي مباهله بيان حجت و اتمام آن از سوي مؤمن است؛ چنان كه پيامبر اكرم(ص) پس از مناظرات و گفت وگوهاي بسيار براي روشن شدن حقانيت اسلام اقدام به اين كار كرد.
روايات امام صادق(ع) بيانگر اين نكته است كه حكم مباهله حكمي عمومي و جاودانه است. در تفسير نور الثقلين ج 1 ص 351 آمده است كه امام جعفر(عليه السلام) مي فرمايد: اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذيرفتند آنان را به مباهله بخوانيد.
راوي مي پرسد: چگونه مباهله كنم؟
فرمود: خود را سه روز اصلاح اخلاقي كن.
راوي مي گويد: گمان مي كنم كه فرمود: روزه بگير و غسل كن و با كسي كه مي خواهي مباهله كني به دشت برو. سپس انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بيافكن و از خودت آغاز كن و بگو: خداوندا! تو پروردگار آسمان هاي هفتگانه اي و آگاه از اسرار نهان هستي و رحمان و رحيمي. اگر مخالف من حقي را انكار كرده و ادعاي باطلي دارد بلايي از آسمان بر او بفرست و او را به عذاب دردناكي مبتلا ساز!
دوباره اين دعا را بخوان و بگو: اگر اين شخص حق را انكار كرده و ادعاي باطلي مي كند بلايي از آسمان بر او بفرست و او را به عذابي دچار ساز!
سپس آن حضرت فرمود: چيزي نخواهد گذشت كه نتيجه اين دعا هويدا و آشكار خواهد شد. به خدا سوگند! هرگز نيافتم كسي را كه حاضر باشد اين چنين مباهله كند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا