اجتماعیاخلاقی - تربیتیاقتصادیعرفانفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

«زهد» در توليد يا مصرف؟

s«زهد» يكي از واژگان مقدس اسلامي و از فضايل اخلاقي انسان است كه همه انسان ها بدان گرايش عقلاني دارند و آن را به عنوان يك كمال و فضيلت ارزشمند دوست مي دارند و نيكو مي شمارند. در همه ملت هاي جهان با هر مذهب و مسلك و مليت مي توان واژه اي معادل را يافت كه دلالت بر فضيلت زهد دارد. در مذاهب شرق دور از كنفوسيوسي گرفته تا جين و سيك و هندويي و بودايي تا مسالك سرخ پوستي تا شرايع ابراهيمي و مسيحي و يهودي و اسلامي، زهد، واژه اي مقدس و فضيلت برتر آدمي است.

اما واقعا زهد چيست؟ از نظر اسلام و آموزه هاي وحياني، زهدي كه فضيلت و مقدس و ارزشمند است، چه معنا و مفهومي دارد؟ حقيقت زهد چيست؟ آيا زهد به معناي دنياگريزي است يا به معناي بي رغبتي و بي ميلي به زخارف دنيوي و جمع آوري و كنزاندوزي و مال اندوزي؟

به سخني ديگر كه مرتبط با سال توليد ملي و جهاد اقتصادي باشد، آيا زهد در بخش توليد است يا مصرف؟ مكاتب انساني يا الهي از جمله اسلام چه معنايي از زهد را در نظر دارند؟ معنا و مفهوم واقعي و حقيقي اين فضيلت چيست؟ مقاله حاضر در پي واكاوي اين معنا است.

دنياگرايي و دنياگريزي ناپسند

از نظر آموزه هاي اسلام همان اندازه كه دنياگرايي، مذموم و ناپسند است، دنياگريزي نيز زشت و ناپسند است؛ زيرا انسان در دنيا مي تواند با سعي و كار به آن مقام و مرتبتي برسد كه لايق و شايسته اوست. دنيا بهترين جا براي رسيدن به كمالات است. انسان در هيچ منزلي چون منزل دنيا نمي توانست حقيقت خلافت الهي خود را كسب كند. از اين رو خداوند انسان را در قرارگاه دنيا قرار داده تا با استفاده از متاع و مواهب آن خود را براي ابديت چنان بسازد كه شايسته اوست. (بقره، آيه 36؛ انعام، آيه 98؛ اعراف، آيه 24)

انسان ها بايد قدر نعمت دنيا و زندگي در آن را بدانند و به درستي از اين فرصت تكرار نشدني عمر استفاده كنند (مومنون، آيه 100) انسان در زندگي دنياست كه مي تواند لقاي الهي را درك كند و از طريق عبوديت به كمال برسد و يقين شهودي و صفات الهي را درك كند و در خود ظهور بخشد (ذاريات، آيه 56؛ حجر، آيه 99) و خدايي و رباني شود. (آل عمران، آيه 79).

اينكه انسان در گوشه اي بخزد و به عنوان دنياگريزي تنبلي كند و تلاش و سعي نداشته باشد، در حقيقت نه تنها به مسئوليت انساني خود كه آباداني زمين است، نپرداخته (هود، آيه 61) و خلافت الهي را انجام نداده است (بقره، آيه 30) بلكه مسير كمالي لقاي الهي را به درستي در صراط مستقيم ايمان و عمل صالح نپيموده است.(انشقاق، آيه 6)

آموزه هاي اسلامي به شدت به مبارزه با دنياگرايي پرداخته است. از نظر اسلام دنياگرايي به اين معني است كه انسان هدف آفرينش را فراموش كرده و از آن غافل شود و به جاي تلاش براي ابديت، خود را به زخارف دنيوي و زينت هاي آن دلخوش دارد و به گردآوري و جمع مال بينديشد و گمان كند كه سعادت و جاودانگي در جمع ثروت و مال اندوزي است. به عبارت ديگر تمام فكر و ذكر او جمع مال و ثروت براي رفاه و آسايش و خوشگذراني و از اين قبيل امور باشد.

درباره زندگي و سبك زندگي در دنيا كه موجب غفلت از آخرت است، از نظر اسلام و آموزه هاي آن ناپسنداست.

البته بايد دانست هرگز در اسلام، كار و تلاش و توليد ثروت و فعاليت هاي اقتصادي به عنوان دنياگرايي معنا نشده است؛ بلكه فعاليت هاي اقتصادي در كنار مسائل اعتقادي و باورهاي ديني، به عنوان يك ارزش در دستور كار قرار دارد و خداوند از اهل ايمان و تقوا خواسته است كه ضمن اخلاص و ايمان و اعتقاد به آفريدگاري و پروردگاري خداوند، به كارهاي نيك كه همان توليد در چارچوب خلافت الهي و عدالت است بپردازند تا هم ايمان خود را به خدا نشان دهند و هم خلافت الهي و مأموريت و تكليف خود را انجام دهند. (بقره، آيات2 و 3)

از نظر اسلام يكي از وظايف و مسئوليت هاي هر مومني در قبال ديگران كه عقل نيز آن را بيان كرده، انفاق است. بي گمان انفاق بدون توليد، شدني نيست. تا انسان چيزي را توليد نكند و فعاليت اقتصادي نداشته باشد نمي تواند زكات مال كه يك وظيفه انساني و اخلاقي و شرعي است را بپردازد. زكات بخشيدن از مالي است كه با توليد و كسب و كار به دست آمده است. بنابراين، وظيفه انسان اين است كه توليد و كار كند و بخشي از فرآورده هاي توليدي خويش را به ديگران ببخشد و دستگير بينوايان و فقيران و سائلان باشد.

زهد به معناي قناعت در مصرف

با نگاهي به آموزه هاي اسلامي كه رهبانيت و گوشه نشيني در جهت عبادت محض را نادرست دانسته (حديد، آيه27) و پيامبر(ص) به صراحت فرموده است: لارهبانيه في الاسلام، در اسلام رهبانيت نيست، مي توان دريافت كه زهد نمي تواند به معناي مشغول شدن به نماز و روزه و مانند آن و بيكاري و فرار از فعاليت هاي اقتصادي كه در حكم جهاد و از مصاديق عبادت است باشد؛ چرا كه حتي اگر فعاليت اقتصادي و توليد يك عبادت نباشد كه هست، دست كم مقدمه عبادات چندي چون زكات و خمس و انفاق و صدقات مالي و اطعام و مانند آن است كه به عنوان مقدمه واجب، واجب خواهد شد.

بنابراين، هرگونه تنبلي و بيكاري و عدم توجه به فعاليت هاي اقتصادي به ويژه توليدي به معناي امر خلاف شريعت و عقل خواهد بود؛ زيرا شريعت اسلام، اموري را به عنوان واجب بيان كرده كه متوقف بر توليد و فعاليت هاي اقتصادي است. از اين رو، حتي اگر فعاليت اقتصادي و توليدي را يك عبادت محض ندانيم كه مي دانيم به شرايط اينكه نيت و حسن فاعلي و اخلاص در آن رعايت شود، به عنوان مقدمه واجبات مالي ديگر، واجب مي شود.

اصولا زهد به معناي بي رغبتي به دنيا و ماديات آن است؛ به اينكه انسان گرايش به دنيا نداشته باشد و حب و دوستي آن در جانش رسوخ نكند و او را به خود مشغول ندارد و از خدا و آخرت بازندارد. حتي مي توان زهد را به معناي انجام واجبات و ترك محرمات دانست؛ زيرا كسي به واجبات عمل مي كند و از محرمات پرهيز مي نمايد كه علاقه اي به دنيا نداشته باشد و بتواند به سادگي از علايق مادي دنيوي بگذرد به قول شاعر:

زهد آن نيست كه تو صاحب چيزي نشوي

زهد آن است كه چيزي نشود صاحب تو

حضرت فاطمه(س) مي فرمايد: ازهد الناس من ترك الحرام، اشد الناس اجتهادا من ترك الذنوب، زاهدترين مردم كسي است كه حرام را وانهد، كوشاترين مردم تارك گناهان است. (تحف العقول، ص 519) اميرمومنان علي(ع) زهد را در آيه 23 سوره حديد مي داند و مي فرمايد: زاهد، همه غمها و شادي هاي دنيا را از دل خود بيرون كرده نه به چيزي كه از دنيا به او برسد شاد مي شود و نه از چيزي كه از دست او بيرون رود محزون مي گردد. پس او هميشه در استراحت و آرامش است.

براساس آموزه هاي وحياني قرآن و اسلام، زهد در توليد و فعاليت هاي اقتصادي نيست، چرا كه خداوند انفاق و زكات را به عنوان يك عبادت در كنار نماز قرار داده است (بقره، آيه 3، مائده، آيه 55 و آيات ديگر) بلكه زهد در مصرف معنا مي يابد. به اينكه انسان از توليدات و ثروت و سرمايه و مالي كه از طريق فعاليت هاي اقتصادي به دست مي آورد به مقدار مورد نياز مصرف كند و بقيه آن را در راه خدا انفاق كند و به فقيران و نيازمندان و بينوايان و مساكين و سائلين بدهد.

بنابراين، زهد را بايد در قناعت و صرفه جويي در مال و بي رغبتي به ماديات دانست نه در حوزه توليد و فعاليت هاي اقتصادي كه اصولا وظيفه انسان در روز است كه دنبال فعاليت هاي اقتصادي باشد و از فضل الهي در رزق و روزي بهره مند شود. (نحل، آيه 14، اسراء، آيه 66، قصص، آيه 73 و آيات ديگر)

تفاوت زاهد و راهب

شهيد مطهري(ره) در بيان تفاوت هاي زاهد و راهب مي گويد: «زاهد و راهب هر دو از تنعم و لذت گرايي دوري مي جويند ولي راهب از جامعه و تعهدات و مسئوليت هاي اجتماعي مي گريزد و آنها را جزء امور پست و مادي دنيايي مي شمارد و به صومعه و دير و دامن كوه پناه مي برد، اما زاهد به جامعه و ملاك هاي آن و ايده هاي آن و مسئوليت ها و تعهدهاي آن رو مي آورد. زاهد و راهب هر دو آخرت گرايند، اما زاهد، آخرت گراي جامعه گراست و راهب، آخرت گراي جامعه گريز. در لذت گريزي نيز اين دو در يك حد نمي باشند، راهب، سلامت و نظافت و قوت و انتخاب همسر و توليد فرزند را تحقير مي كند اما زاهد، حفظ سلامت و رعايت نظافت و برخورداري از همسر و فرزند را جزء وظيفه مي شمارد. زاهد و راهب هر دو تارك دنيايند اما دنيايي كه زاهد آن را رها مي كند سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات و اين امور را كمال مطلوب و نهايت آرزو دانستن است، ولي دنيايي كه راهب آن را ترك مي كند كار، فعاليت و تعهد و مسئوليت اجتماعي است. اين است كه زهد زاهد برخلاف رهبانيت راهب در متن زندگي و در بطن روابط اجتماعي است و نه تنها با تعهد و مسئوليت اجتماعي و جامعه گرايي منافات ندارد بلكه وسيله بسيار مناسبي است براي خوب از عهده مسئوليت ها برآمدن.» (سيري در نهج البلاغه، ص 221)

امامان معصوم(ع) مانند اميرمومنان(ع) كه زاهدترين انسانها بودند، خودكار مي كردند و به توليد اقتصادي مي پرداختند. باغداري و كشاورزي و دامداري و تجارت شيوه معصومان(ع) بود؛ چنان كه گاه به برخي به اصطلاح اهل تصوف و زهد باطل به امامان(ع) طعنه مي زدند كه داستان امام باقر(ع) معروف است.

آن حضرت در برابر آفتاب سوزان حجاز، بيل به دست گرفته، در مزرعه خود كشاورزي مي كرد و مي فرمود: اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات كنم خوشوقت خواهم بود، زيرا به كد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانواده ام را تامين مي كنم.

علي بن ابي حمزه گويد: روزي امام موسي بن جعفر(ع) را ديدم كه در مزرعه اش كار مي كرد و از سختي كار، سر تا پا در عرق فرو رفته بود. عرض كردم: مگر كارگران كجايند كه شما خود كار مي كنيد؟ فرمود: آن كس كه از من و از پدرم بهتر بود به دست خويش در مزرعه اش كار مي كرد! گفتم: او كه بود؟ فرمود: پيغمبر(ص) و اميرالمومنين(ع)، و نيز همه پدرانم به دست خود كار مي كردند و اين روش پيامبران و اوصياي آنان و بندگان شايسته خدا است.

محمدبن منكدر گويد: امام باقر(ع) را ديدم كه (از خستگي كار در باغ خود و ضمنا شايد به سبب آنكه بدن حضرت هم سنگين بوده است) به دو تن از غلامان خود تكيه زده و از باغ بر مي گشت. بر ايشان سلام كردم. حضرت نفس زنان و عرق ريزان سلام مرا پاسخ داد. عرض كردم: خدا شما را سلامت دارد اگر بدين حال كه در طلب مال دنيا مي باشيد مرگتان فرا رسد چه خواهي كرد؟ حضرت دستش را از دست غلامان به درآورد و تكيه داد و فرمود: اگر در اين حال بميرم در حالي مرده ام كه به عبادتي از عبادات خدا مشغولم، زيرا با اين عمل، خويشتن را از تو و از مردم بي نياز مي سازم. آري از آن بيم دارم كه خداوند مرا در حال معصيتي ببيند. گفتم: خدا تو را رحمت كند. خواستم ترا پندي دهم، ولي تو مرا موعظه نمودي.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا