اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

مدگرايي افراطي، آفت جامعه اسلامي

samamoبررسي آثار و پيامدهاي مدگرايي منفي بر فرد و جامعه

طبيعت انساني گرايش به كمال دارد. زيبايي به عنوان مصداقي از كمال، مطلوب انسان است و مي كوشد تا خود و محيط زيست و زندگي اش را زيبا نمايد. يكي از علت هاي آباداني و عمران زمين و تغيير و تصرف در آن كه ماموريت الهي انسان نيز است، بهره مندي از زيبايي هاي آن و تبديل زشتي ها به زيبايي هايي است كه مطلوب و مناسب انسان است.

اما انسان موجودي زياده خواه، ظلوم و جهول است و به سبب همين خصوصيات و مانند آن، در همه چيز افراط و تفريط مي كند و گرايش طبيعي و فطري، به بلا و آفتي براي او و جامعه اش تبديل مي شود. از جمله اين افراط گرايي را مي بايست در سبك زندگي دانست كه در آن مدگرايي چيره است و شخص و يا جامعه اي گرفتار آن مي شود و رويه اسراف و تبذير و افراط را درپيش مي گيرد.

نويسنده دراين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني اسلام بر آن است تا به آسيب شناسي اين پديده اجتماعي پرداخته و آفات و آثار دنيوي و اخروي و نيز فردي و اجتماعي آن را تبيين كند.

كمال گرايي انسان، خاستگاه ابتدايي مدگرايي

انسان موجودي كمال گراست؛ لذا از هر چيزي كه نقص است گريزان بوده و بيزاري مي جويد و مي كوشد تا هر كمبودي را جبران و با تلاش و كوشش به كمال برسد. كمال گرايي انسان، عامل آن چيزي است كه از آن به حركت جوهري ياد مي شود؛ زيرا حركت هاي انساني نه تنها محدود به حركت هاي عرضي نيست، بلكه درجوهر ذات خود كه ماهيت وي را تشكيل مي دهد، حركت به سوي كمال جريان دارد و من وجودي او سير كمالي را مي پيمايد و هرگز از ثبات مطلق برخوردار نمي باشد. خداوند در آيه 6 سوره انشقاق خود را به عنوان كمال مطلق، غايت سير وجودي و حركت ها و تلاش هاي انسان معرفي مي كند. پس انسان ها به طور فطري و ذاتي و طبيعي در تلاش و حركت هستند تا به كمال مطلق دست يابند؛ زيرا در خود كمبودها و نواقصي مي يابند كه با اين وصول و وصال و لقاء پايان مي يابد و به كمال مطلق مي رسند؛ هرچند كه در همه انسان ها استعداد اين صيرورت و شدن هاي كمالي و وصول وجود دارد ولي اين بدان معنا نيست كه اين ها در انسان فعليت يافته بلكه به شكل قوه در ذات هرانساني موجود است و فرآيند زندگي در دنيا، بستر سير و رسيدن به فعليت است.

همين كمال گرايي انسان موجب مي شود تا از علم، خلاقيت و نوآوري، ابتكار و اختراع بهره گيرد تا هر آنچه را كمالي مي شناسد يا مي داند به دست آورد و با تغيير و تصرف در زمين و منابع و موجودات آن، فرصت هاي كمالي را براي خود ايجاد كند.

كمال گرايي انسان، در اشكال گوناگون تحقق مي يابد. از جمله علل گرايش انسان به زيبايي در خود و پيرامون را مي بايست درهمين كمال گرايي او جست وجو كرد؛ زيرا زيبايي را كمال مي داند و بدان سو گرايش مي يابد. زيبايي به معناي نظم و هماهنگي اي است كه همراه عظمت و پاكي، در چيزي باشد و عقل و تخيل و تمايلات عالي انسان را تحريك كند و لذت و انبساط در او پديد آورد. هرچند كه درك زيبايي، نسبي است، ولي مي توان يك سطح مشتركي را در همه انسان ها شناسايي كرد. از اين رو اكثريتي به چيزي متمايل مي شوند كه آن را زيبا مي دانند، هر چند كه در تحقق زيبايي در آن چيز با هم اختلاف دارند. (فرهنگ فارسي، ج 2، ص 1768، «زيبايي»)

انسان در جست و جوي كمال و زيبايي كامل، حركت و تلاش هاي خود را سامان مي دهد؛ زيرا اگر انسان خواهان كمال است، تماميت آن كمال را نيز مي جويد؛ چرا كه عدم تماميت كمالي را نيز نقصان مي داند و از آن مي گريزد. بر اين اساس تمام اهتمام و تلاش خود را مصروف آن مي دارد كه پس از شناسايي كمالي، تماميت آن را به دست آورد و از علم و دانش و نيز عنصر خلاقيت در وجود خود بهره مي گيرد تا با نوآوري و ابتكار، آن كمال از جمله كمال زيبايي را به دست آورد.

بي گمان، مدگرايي با تعريفي كه از آن ارائه مي شود، تلاش انسان كمال گرا براي رسيدن به تماميت كمال زيبايي است؛ با اين همه در فهم درست مفهومي يا مصداقي آن، گاه به خطا و اشتباه مي رود و در اين ميان از مسير تعادل بيرون رفته و راه افراط و اسراف و ظلم را مي پيمايد.

خداوند انسان را براي تلاش هاي بي پايانش براي رسيدن به هر كمالي (به درستي يا اشتباه) موجودي جهول و ظلوم معرفي مي كند؛ (احزاب، آيه 72) چرا كه با آنكه در ذات و فطرت انسان همه دانش ها و علوم كمالي سرشته شده (بقره، آيه 31) ولي بي آنكه علوم و دانش هاي كمالي خود را فعليت بخشد، از روي جهل و بي خردي و عدم به كارگيري عقل، گام برمي دارد و تلاش نمي كند كه نخست با تعقل و خردورزي درباره چيزي، علم درست و مناسبي به دست آورد و سپس حركت كند، بلكه بي توجه به تعقل عمل مي كند. همين جهل به معناي فقدان علم عقلاني، موجب مي شود تا گرفتار ظلم شود و از دايره عدالت بيرون رود و كارهايي را انجام دهد كه به خود و هستي و ديگران آسيب مي رساند.

البته جهول و ظلوم بودن انسان از جهاتي براي انسان مفيد و سازنده است؛ زيرا انسان را خطرپذير و موجودي سيري ناپذير مي كند؛ چرا كه از هيچ چيز اشباع و سير نمي شود و فرياد زياده خواهي او گوش فلك را كر كرده است. از اين رو پاياني براي خواسته ها و حركت ها و سير وجودي اش متصور نيست؛ يعني همان گونه كه خداوند ازلي و ابدي است و غايتي براي هيچ چيز در خداوند نيست؛ انسان مي خواهد ابدي شود و خدايي و متاله گردد، براي همين به هيچ چيزي قانع نمي شود و واژه بس را براي كمال خواهي و كمال جويي خود به كار نمي برد.

شايد همين ظلوم و جهول بودن انسان، عامل بسياري از خلاقيت ها و ابتكارات انساني باشد كه گاه به سبب همين دو عنصر جهول و ظلوم بودن، آسيب هاي جدي به خود و محيط زيست يعني زمين مي زند. خداوند در آيه 41 سوره روم مي فرمايد كه به خاطر فعاليت هاي انساني، در دريا و خشكي فساد پديدار شده است؛ زيرا اين انسان تلاش مي كند تا كمالي را به دست آورد و به سبب همان جهول و ظلوم و نيز عجول بودن (اسراء، آيه 11) اختراعات و ابتكارات و نيز تصرفات و تغييرات در زمين انجام مي دهد كه آسيب جدي به فرايند طبيعي زمين مي زند و آن را دچار فساد و تباهي مي كند.

به هر حال، خاستگاه ابتدايي مدگرايي را مي بايست در كمال گرايي انسان و صفاتي چون خلاقيت، جهول، ظلوم و عجول بودن انسان جست وجو كرد؛ چرا كه مي كوشد تا تماميت كمال زيبايي را با علم و خلاقيت خود به دست آورد و عجولانه و بي خردانه دست به تغيير و تصرف در هستي مي زند و از حد مي گذراند و به خود و ديگران آسيب مي رساند.

مدگرايي، تلاش براي تماميت در زيبايي كمالي

مد (mode) از ريشه لاتين Modus واژه اي فرانسوي است. اين واژه در زبان فرانسه به معناي طرز، اسلوب، عادت، شيوه، سليقه، روش، رسم و باب آمده است. واژه مد، پس از جنگ جهاني اول، به دنبال نفوذ تمدن غرب، وارد زبان فارسي شد. فرهنگ دهخدا مد را اين گونه تعريف مي كند: لغتي فرانسوي به معني روش و طريقه موقت كه طبق ذوق و سليقه اهل زمان، طرز زندگي و لباس پوشيدن و غيره… را تنظيم مي كند. شيوه متداول و باب زمان در شئون زندگي اجتماعي را مدگويند.

در زبان انگليسي اصطلاح fashion براي مد به كار مي رود و تقريباً همان تعاريفي كه براي مد در زبان فارسي و فرانسه آورده شد در ذيل واژه fashion نيز به كار مي رود. پس مد در زندگي به معناي روشي براي لباس پوشيدن، رفتار كردن، دكوراسيون يا علاقه به چيزي است كه مورد نظر قرار مي گيرد. دايره المعارف تطبيقي علوم اجتماعي هم مد را اين گونه تعريف مي كند: شيوه هاي نسبتاً زودگذر كنش در آرايش شخصي يا طرز گفتار و بسياري ديگر از رفتارها.

تفاوت مد با رسم در آن است كه مد بر خلاف رسم كه دوام و ديرپايي، ويژگي آن است، تازه تر محسوب مي شود و تبعيت از آن بيشتر به خاطر همين تازگي آن است.

اصولا نوگرايي، ويژگي طبيعي انسان است؛ چرا كه انسان به هر تازگي و جديدي گرايش دارد و حتي در ضرب المثل هاي عربي آمده است: لكل جديد لذه، براي هر تازه و نويي لذتي است. همين لذت طلبي و نوگرايي انسان است كه او را به سمت مد مي برد و مي خواهد هر تازه اي را تجربه كند.

انسان از آن جايي كه مي خواهد به كمال برسد، هر تازه و جديدي را تجربه مي كند تا دريابد كه مي تواند كمالي براي او باشد و او را از نقص و كمبودي برهاند يا نه؟ از اين رو گرايش به خلاقيت و نوآوري و ابتكار دارد تا به كمالي زيبايي و تماميت در زيبايي برسد كه آن را كمال مي داند.

به هر حال، حس زيبايي، يكي از ويژگي هاي مخصوص انسان است كه ريشه در فطرت او دارد. خودآرايي و زينت، به عنوان بخشي از حس زيبايي، نه تنها آثار مطلوب بسياري در روح و روان فرد دارد، بلكه موجب تعالي و رشد او نيز مي شود. انسان به گونه اي آفريده شده كه همواره از حالت يكنواختي گريزان بوده و در مقابل، از تحول و نوآوري در زندگي استقبال مي كند. اين تمايل، در حالت عادي و در صورتي كه پذيرش تحول و نوآوري از روي آگاهي و به تدريج صورت پذيرد، ظاهر زندگي آدمي را خوشايند ودلپذير مي سازد. حس زيباگرايي و زيبادوستي موجب مي شود تا در پيرامون خود تغييراتي را ايجاد كند و به بهره گيري از رنگ ها بهجت و سرور و شادي را در زندگي خود وارد كند. جهان نيز در خدمت اين حس انساني است و خداوند در آياتي اشاره مي كند كه جهان را به گونه اي آفريده است كه بهجت را به آدمي هديه كند. (ق، آيات 7و 8 ) طبيعتي كه خداوند براي آدمي آفريده سرشار از علل و عوامل زيبايي و سرور هستند. (آل عمران، آيه14؛ نحل، آيات5و 8؛ نمل، آيات44و 60 و آيات ديگر)

مدگرايي افراطي، امري ضدارزشي

مد و مدگرايي، نه ارزش است و نه ضدارزش و گرايش به مد نيز هم مي تواند مثبت و اخلاقي باشد و هم منفي و غيراخلاقي. از آنجا كه در فرهنگ ديني ما هرگونه پديده جديد، با معيارها و ارزش هاي ديني مبين اسلام سنجيده و پذيرفته مي شود، اگر گونه اي از مد، با هنجارها و ارزش هاي ديني جامعه مغاير باشد، ضدارزش به شمار مي رود.

چه بسا مدگرايي با بينش و خط مشي هاي جديد، عاملي براي ايجاد تفكر نو در انسان و رشد و توسعه جوامع بشري باشد و حتي تغييرات سريع مدها نشاط و شادماني را در جوامع موجب شود. گرايش جوانان به امروزي بودن باعث مي شود كه به سراغ هنر زمان خود بروند و از محصولات و توليدات جديد استفاده كنند و همين مسئله عاملي براي نوآوري و رشد و توليد مي شود؛ چنان كه لذت و شعف را نيز در ايشان برمي انگيزد.

اما آنچه درجامعه ايراني شاهد آن هستيم پيروي و تقليد كوركورانه از ظواهر غربي گاه درحد افراطي آن است. كارشناسان معتقدند كه مدگرايي افراطي مي تواند باعث از بين بردن قدرت تعقل، خلاقيت، ابتكار و تصميم گيري در افراد شده آسيب هاي اجتماعي و فرهنگي را در جامعه موجب شود و از رشد و توسعه اقتصادي و علمي بكاهد و حركت رو به رشد جوامع را با مشكل مواجه كند.

به هرحال، از آن جايي كه مدگرايي تقليدي و كوركورانه مانع جدي در برابر تعقل و ابتكار و خلاقيت جوامع است، به عنوان يك امر ضدارزشي و ضدهنجاري شمرده مي شود.

همچنين مدگرايي افراطي، آدمي را به سوي اسراف و تبذير مي برد كه امري ضداخلاقي و خلاف احكام و قوانين عقلاني و شرعي است. خداوند در آياتي، خشم خود را نسبت به مسرفان و تبذيركنندگان بيان مي كند. (انعام، آيه 141؛ اعراف، آيه 31؛ يونس، آيه 83؛ اسراء، آيه 27)

ديده شده كه برخي در نوروز هرسال كل اسباب و وسايل خانه خود را به عنوان مدگرايي و امروزي شدن تغيير مي دهند و نه تنها دكوراسيون آن بلكه اسباب و اثاثيه را بيرون مي اندازند و اسباب و اثاثيه نو مي خرند. البته اين اسراف و تبذير را به عناويني چون نوگرايي و رهايي از دلزدگي و افسردگي توجيه مي كنند. اين گونه رفتارهاي اسرافي و تبذيري مي تواند عامل عقب افتادگي خانواده و جامعه شود و جلوه اي از مصرف گرايي زيانبار تلقي گردد.

جوزدگي، عامل مدگرايي افراطي

يكي از علل و عوامل مدگرايي، تنوع طلبي افراد است. برخي از افراد از يك نوع پوشش يا محيط يا رفتار و تكرار آن خسته مي شوند؛ هرچند كه طبيعت بر اساس تكرار است و بسياري از رفتارهاي ما ريشه در تكرار دارد، ولي تكرار در طبيعت همواره با تنوع و زيبايي هاي شگفت انگيزي روبه روست؛ ما هرساله چهار فصل را تجربه مي كنيم ولي تكرار آن هرگز ملال آور و خسته كننده نيست؛ زيرا اين تكرار با نوعي تنوع همراه است و فصول سال خود يك تجربه و تازگي و نوآوري جديدي را به همراه دارد.

از آنجا كه انسان تنوع طلب است، گرايش به تنوع طلبي، او را به مدگرايي نيز سوق مي دهد. اما غير از عوامل پيش گفته مي بايست به عامل جوزدگي بويژه در نوجوانان و جوانان و حتي بزرگسالان توجه كرد. نوجوانان گرايش به گروه هاي همسالان دارند و مي كوشند تا خود را در گروه تعريف كنند و جايگاهي براي خود در گروه بيابند. از اين رو به محيط پيراموني مي نگرند تا با گروه همراهي كنند. همين مسئله آنها را به مدگرايي سوق مي دهد.

در جوامع بشري، هر جامعه اي در هر زماني، سبك خاصي از زندگي را انتخاب مي كند؛ هر چند كه در اصول و بنيادهاي آن، سبك زندگي يكسان است ولي باتوجه به متغيرات زماني و مكاني، تغييراتي در ظاهر سبك هاي زندگي رخ مي دهد. افراد جامعه مي كوشند تا خود را با سبك زندگي زمانه خودشان هماهنگ كنند و از اكثريت جامعه باز نمانند. اينكه در روايات اسلامي آمده است كه فرزند زمان خود باش، به معناي اين است كه از نظر سبك زندگي به زمان خود تأسي كن و از آن جدا و دور نباش. در زماني كه ندانستن رايانه، بي سوادي و استفاده از اينترنت و كار با رايانه دانش تلقي مي شود، داشتن رايانه، كار با آن و استفاده از تلفن همراه مثلا، مدگرايي منفي و غيرسازنده تلقي نمي شود.

مدگرايي افراطي تنها در پوشش و لباس و استفاده از محصولات و توليدات جديد خلاصه نمي شود؛ بلكه دامنه آن به تغييرات در رفتار و بدن نيز كشيده مي شود. به اين معنا كه برخي براي اينكه از قافله مد عقب نمانند به جراحي در اندام نيز دست مي زنند. جراحي زيبايي چون بيني، لب و گونه، عامل بسياري از هزينه هاي پزشكي است كه جامعه ايراني به تبعيت از مدگرايي افراطي انجام مي دهد.

از نظر فرهنگي معمولا علي رغم اشتراكات زياد در دو جنس مرد و زن، زنان به لحاظ احساسي بودن، واكنش هايي نسبت به محيط، عاطفي تر است و بيشتر تحت تأثير قرار مي گيرند، بنابراين تقليد و گرايش به الگوهاي برتر با طبيعت بيولوژيكي زنان تناسب بيشتر دارد. در حالي كه مردان در برخورد و قبول اين مسئله منطقي تر عمل مي كنند. همچنين در زنان زمينه هاي شناخت شهودي، بيشتر است. آنها بيشتر به روابط و ظاهر اشخاص توجه مي كنند و حس زيبادوستي و زيبايي پرستي در آنها در حد اعلاست به همين علت است كه گرايش به مد و تقليد از طرز لباس پوشيدن تا نحوه آرايش و نوع صحبت كردن در زنان بهتر و زودتر به منصه ظهور مي رسد و گرايش به مد در زنان عيني است. از اين رو جامعه نيز به دختران ياد مي دهد كه بيشتر از پسران پيرو مد باشند.

«مد» تنها محدود به لباس، آرايش مو و صورت يا استفاده از انواع زيورآلات عجيب و غريب نمي شود، بلكه طرز نشستن، صحبت كردن، راه رفتن، استفاده از وسايل زندگي و غيره نيز هر روز با مد تغيير مي كند و افراد بدون اطلاع از فلسفه و ماهيت آنها، از اين گونه رفتارها پيروي مي كنند. اما در سنين بعد از بلوغ، افراد به ويژه بانوان تلاش مي كنند تا دريابند چه نوع پوشاك و زيورآلات و نحوه آرايش در اجتماع، مورد پذيرش همگان بوده و جديد مي باشد و اين درست برابر با مفهوم نوگرايي است.

تفاوت مدگرايي و نوگرايي

برخي بر اين باورند كه مد يك چيز است و نوگرايي چيز ديگر. «مد»ها الگوهاي فرهنگي هستند كه توسط بخشي از جامعه پذيرفته مي شوند و داراي يك دوره زماني نسبتاً كوتاهند و سپس فراموش مي شود. در حالي كه نوگرايي در خلاقيت و ابتكار افراد، پديده اي مثبت و در «مد»، پديده اي منفي است؛ چون انسان موجودي انديشه مند و خلاق است و گرايش به مد به اين معنا، از شئونات و اخلاق انساني به دور است.

بشر با نوگرايي در مسير زندگي خود، همواره به دنبال بهتر زيستن، بهتر پوشيدن و نيكو گشتن است و براي ارضاي اين غريزه، همواره علاقه دارد تا با ديگران تفاوت داشته باشد. گستره مد به اندازه گستره زندگي انسان است و تمام شئونات او را در بر مي گيرد. تغييرات مدگونه در علوم و فنون، نظريه ها، گرايش به جنبه هاي مختلف علمي، الگوهاي تربيتي، سبك منش و رفتار، پوشش، آرايش، محيط آرايي و غيره قابل تسري است.

افراد گرفتار مدگرايي منفي و مقلدان كوركورانه مد، لباسي مي پوشند كه به آن مباهات كنند، ماشيني سوار مي شوند كه آنها را برتر نشان دهد و خانه اي مي خرند كه به ديگران فخر بفروشند. حال آنكه اسلام، انسان را از هرگونه تلاش براي جلوه گري و انگشت نما شدن نهي مي كند، چنان كه رسول خدا(ص)، پيروي از هوا و هوس و كبر و فخرفروشي را از دام هاي شيطان مي داند و مي فرمايد: از جمله دام هاي شيطان اين است كه به بخشش هاي خداوند تفاخر كنند و بر بندگان تكبر ورزند و پيرو هوس شوند.

باز از آن حضرت نقل است: «هر كه جامه اي بپوشد كه بدان مباهات كند و مردم بدو نگرند، خدا به او ننگرد تا آن لباس را بر كند».

امام صادق(ع) نيز مي فرمايد: «در ذلت و خواري انسان، همين بس كه لباسي به تن كند يا مركبي سوار شود كه او را مشهود و انگشت نما سازد».

شگفتا كه گاه اين جلوه گران مدپرست حتي نمادهاي جنسيتي خود را فراموش مي كنند، مردان، لباس زنان و زنان لباس مردان را براي جلوه گري بيشتر بر تن مي كنند و با اين اقدام، خود را شامل لعن خدا و رسول خدا(ص) مي سازند. رسول خدا(ص) در نكوهش اين كار مي فرمايد: «خدا مردي كه چون زن لباس بپوشد و زني را كه چون مرد لباس بپوشد، لعنت كند».

مدگرايي گاه موجب بي حيايي مي شود و بي عفتي را در جامعه فراگير مي كند. گاه شخص با لباسي ناپسند كه مد شده اين كار را مي كند و گاه با تغيير در سبك خانه سازي، بي عفتي و بي حيايي را گسترش مي دهد. آشپزخانه هاي باز و به اصطلاح اوپن كه با هال و سرسراي آن يكي است، زمينه را براي بي حيايي و ارتباط باز در خانه با ورود هر كس و ناكسي فراهم مي آورد كه اين امر از عوارض مدگرايي افراطي و تقليد كوركورانه و بدون تعقل از غربيها به شمار مي رود و فعلا به عنوان يكي از آفتهاي بزرگ خانواده هاي ايراني، گريبان هر ايراني را گرفته است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. این مطلب رو من از نویسنده دیگری خوندم.کدوم درسته؟
    خانم فرشته محیطی
    منبع کیهان
    تاریخ 20 خرداد 90

    1. با سلام
      نام مستعار هست اون. این تارنما متعلق به نویسنده هست و تمامی مطالبی که توی سایت می بینید متعلق به خلیل منصوری است.
      موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا