مناسبت ها

تأثير شکر نعمت درعالم هستى

JavadMiladبه مناسبت 29 ذيقعده سالروز شهادت امام محمد تقى الجواد (ع)

يکى از اسماى حسناى الهى جواد است که به معناى بخشنده بهترين ها و کامل ترين هاست. امام جواد(ع) در ميان امامان به اين لقب ستوده و متصف شده و هر کسب براى دست يابى به نعمتى بى انقطاع، به ريسمان عصمت و مقام ولايت عظماى وى چنگ مي زند. آن حضرت(ع) با مقام جود و بخشش خويش، روش دست يابى به نعمت و افزايش آن را آموخته است.

ما شيعيان و دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت مى توانيم هم با بهره گيرى از شفاعت و توسل جويى به مقام ايشان از نعمت و فزونى آن در مسير خير کمالى بهره مند شويم و هم مى توانيم با پيروى از سخنان ايشان راه درست بهره مندى را بياموزيم. در نوشتار حاضر نويسنده تلاش کرده است تا با استفاده از روايتى به تحليل سخن آن حضرت براساس آموزه هاى قرآنى بپردازد و تاثيرات عمل به آن را در زندگى نشان دهد. با هم اين مطلب را از نظر مى گذرانيم.

شکر نعمت، نعمتت افزون کند

فرهنگ غنى اشعار فارسى در برگيرنده مفاهيم و آموزه هاى بلند قرآنى است که حتى به شکل ضرب المثل در افواه مردم جارى است. از جمله اين که شکر نعمت، نعمتت افزون کند؛ کفر نعمت از کفت بيرون کند. اين مطلب برگرفته از آيات و نيز رواياتى است که از معصوم(ع) صادر شده است. امام جواد(ع) مى فرمايد: لاينقطع المزيد من الله حتى ينقطع الشکر من العباد؛ افزونى نعمت از جانب خدا قطع نمى شود تا آن که شکرگزارى از سوى بندگان قطع شود.

آن حضرت(ع) در اين تحليل به تبيين ارتباط تنگاتنگ ميان عمل بنده و تاثير آن در کائنات مى پردازد و تشريح مى کند که چگونه عمل آدمى موجب مى شود که چيزى افزايش يا کاهش يافته و در خارج از انسان و در جهان تکوين اثر بگذارد. انسان همواره در انديشه اين است که چگونه مى تواند نعمتى را که به دست آورده حفظ کند و يا افزايش دهد به ويژه زمانى که آن نعمت در مسير خير و کمالى او مفيد و سازنده عمل کرده و به شکل نقمت درنيامده است. از اين رو مى کوشد راه هائى را بجويد که آن خير را حفظ کند و يا افزايش دهد. مردم به سبب اين دغدغه دوگونه عمل مى کنند: عده اى در هنگام مواجهه با اين پرسش که چگونه عمل کنم که خير و نعمتى حفظ شود؟ اقدام به کنز آن مى کنند و با بخل ورزى مى کوشند تا نعمت را براى خويش حفظ کرده و يا با روش هاى بيرون از دايره اصول اخلاقى و هنجارى آن را افزايش دهند. از اين رو اين نعمت به نقمتى براى ايشان تبديل مى شود. آنان چنان دغدغه حفظ و نگهدارى مال و نعمت را دارند که به جاى آن که نعمت و مال، آنان را به آسايش و آرامش برساند موجبات اضطراب و ناراحتى شان را فراهم مى کند و شبانه روز در انديشه حفظ آن و يا به قول خودشان افزايش آن، خود را به آب و آتش مى زنند.

در مقابل، کسان ديگرى هستند که با بهره گيرى از فرمان هاى اولياى الهى و وحى آسماني، با بخشش و انفاق، مال خويش را نه تنها حفظ کرده بلکه افزايش داده و بلکه بالاتر از آن ذخيره آخرت مى کنند؛ زيرا از امير مومنان(ع) در نهج البلاغه اين سخن ارزنده را به ياد دارند که آن چه انسان مى فرستد و در راه خدا از جان و مال هزينه مى کند باقى مى ماند و در آخرت ره توشه سفر رستاخيزى اوست و آن چه براى خود مصرف کرده و در اين مصرف خويش، انديشه تعالى و تقرب نداشته هزينه شده است و چيزى براى او باقى نمى ماند.

تاثير بينش ها و نگرش هاى آدمى بر هستى و جهان

آيات قرآنى به تاثير عمل در جهان تکوين اشاره مى کند و بيان مى دارد که چگونه هر عمل انسانى مى تواند آثار مثبت و منفى در جهان به جا گذارد. خداوند در آيه 11 سوره رعد مى فرمايد: ان الله لايغير مايقوم حتى يغيروا ما بانفسهم؛ به اين معنا که هر عمل انسانى در حوزه درون و اعمال شخصى مى تواند آثار شگرفى در حوزه جامعه و جهان به جا گذارد.

براساس اين قاعده کلى اگر کسى بخل کرد و از نعمت به درستى بهره نگرفت، در حقيقت شکر نعمت را به جا نياورده است؛ زيرا يکى از مهم ترين نمادهاى شکرگزاري، بهره مندى درست خود و ديگرى از نعمت است. بخل ورزى بيانگر آن است که شخص، ايمان واقعى به خداوند ندارد و خدا را در تدبير و ربوبيت امور هستى موثر نمى داند؛ زيرا با بخل خود بيان مى کند که خداوند را در امور رزق و روزى دخالت نمى دهد و ارتباطى ميان خدا و روزى و يا قسمت آن قائل نيست که اين خودنوعى شرک در ربوبيت است؛ افزون بر اين مساله بخل ورزى بيانگر آن است که شخص بخيل خود را در مقام ربوبيت و خلافت الهى قرار نمى دهد؛ زيرا از نشانه خلافت الهى و ربوبيت انسانى آن است که ديگران را نيز براى رسيدن به مقصد و مقصود کمالى يارى رساند.

انسانى که از بخل و مانند آن دورى مى ورزد، کسى است که خود را نسبت به ديگران مسئول و در مقام خلافت الهى و ربوبيت طولى مى داند. و لذا چنين کسى همواره دغدغه ديگرى براى او مهم تر از دغدغه خود است و کمال ديگران و جامعه بلکه موجودات ديگر هستى را عين کمال خود در مقام خلافت و ربوبيت طولى خداوندى مى شمارد.

انسان با کمک به ديگرى و بهره مند کردن ديگران از نعمت ها خود را به عنوان واسطه فيض الهى قرار مى دهد و به گونه اى شکر و سپاس خود را نسبت به مقام فيض رسانى بيان مى دارد. چنين تفکر و عملى است که موجبات دگرگونى هستى را فراهم مى آورد و جامعه و جهان، شکل و شمايل ديگرى به خود مى گيرد. به سخن ديگر خداوند در اين آيه مى فرمايد که بينش درست و يا نادرست هر انسانى مى تواند آثار شگرفى در جامعه و جهان تکوين به جا گذارد. بر اين اساس مى بايست انسان به بازسازى بينش و نگرش خود بپردازد تا در مسير کمالى و شکر فيض رسانى قرار گيرد و خود را در مقام عظماى ولايت خداوند و خلافت الهى و ربوبيت طولى قرار دهد.

افزايش ظرفيت وجودى انسان در اثر شکرگزارى

اگر شخص اين گونه عمل کرد مى تواند اميدوار باشد که گام به گام در مسير درجات تقربى حرکت کرده و به مقامات عظمائى برسد که در انديشه کس نگنجد. اگر خداوند در يک فرمان کلى مى فرمايد: لئن شکرتم لازيدنکم؛ اگر شکر ورزيد هر آينه بر شما مى افزايم (ابراهيم آيه 14) همين معنا را اراده کرده است. خداوند در اين آيه افزايش را به نعمت نسبت نمى دهد؛ بلکه اين افزايش را به ذات انسانى نسبت مى دهد. به اين معنا که مى فرمايد اگر شما شکرگزار باشيد خداوند در ذات شما افزايش ايجاد مى کند و ظرفيت و توانمندى ذاتى شما را افزايش مى دهد. اين گونه است که نه تنها نعمت ها افزايش مى يابد بلکه ذات انسانى رشد کرده و بالنده شده و در نتيجه گام به گام به سوى ربوبيت کامل و خلافت تمام و کمال حرکت مى کند.

انسان با هر شکر و سپاسى که نسبت به نعمتى انجام مى دهد، افزون بر اين که آن نعمت را زياد مى کند بلکه مهم تر از افزايش نعمت، ذات خويش را رشد مى دهد. از اين جا معلوم مى شود که اولا ميان عمل انسانى يعنى شکر و جهان تکوين يعنى رشد ذاتى انسان ارتباط تاثير و تاثرى قوى است و دوم اين که انسان مى بايست شکر را به معناى درست کلمه به جا آورد که همان بهره مندى خود و ديگرى از آن به عنوان واسطه فيض و خليفه و ربوبيت انسانى است.

هر انسانى از همان آغاز داراى اين نقش است و آن چنان که از آيه 30 سوره بقره و آيات پس از آن به دست مى آيد انسان خليفه بودن را از حضرت آدم(ع) به ارث مى برد و اين از همان آغاز دميدن روح انجام مى گيرد. بنابراين کودک نيز داراى همان اسماى تعليمى و جعلى خداوندى است و مى تواند براساس ربوبيت و خلافت طولى عمل کند و نه تنها خود و ديگر انسان ها را بلکه حتى موجودات ديگر از فرشته و جن را نيز به حکم تسخير، (از وجوب سجده به دست مى آيد) ربوبيت و خلافت کند.

بر اين اساس هر انسانى از خرد و کلان و پير و جوان حتى کافر ظاهرى و يا مومن واقعى درصدى از خلافت ربوبى را به ارث برده اند و هنگامى که در مسير آموزه هاى الهى حرکت کنند و از هر نعمتى که به ايشان داده مى شود ديگران انسانى و غيرانسانى را بهره مند سازند در نقش واسطه گرى فيض الهى عمل کرده و نه تنها نعمت را بلکه ذات خود را افزايش مى دهند؛ زيرا هر کسى نعمتى را به درستى به حکم شکر واقعى به کار گيرد و خود از آن بهره مند گردد در ذات خود رشد و بالندگى مى يابد و اگر اين مصرف و بهره گيرى به نيت تقرب الهى باشد تاثير آن بروز و ظهور مى کند و اگر به ديگرى نيز به حکم خلافت ربوبى عطا کند و ببخشد به حکم بهره مندى از فيض مى رسد و خلافت را در خود تقويت مى کند و اين گونه است که با رشد و بالندگى خود به عنوان خلافت ربوبى تقرب بيش ترى به اسماى الهى مى يابد و مقامات پنج گانه معنوى را گام به گام طى مى کند.

انقطاع شکر، انقطاع نعمت

با توجه به آنچه بيان گرديد، معلوم مى شود که چرا امام جواد(ع) ارتباط تنگاتنگى ميان انقطاع شکر و انقطاع نعمت بيان مى کند. شکرى که در اين عبارت به کار رفته همان مفهوم واقعى و کامل آن را دارد و انقطاع نعمت نيز به دو شکل عدم رشد درونى و نيز رسيدن به مقام خلافت کامل و تمام الهى و ربوبيت مقيد و يا مطلق طولى از جانب خداوند است.

بنابراين اگر کسى بخواهد از هر نعمتى بهره مند شود و دغدغه پايان و يا زوال آن را نداشته باشد مى بايست با بهره گيرى از آن براى خود به قصد تقرب الى الله و بخشش به ديگران و بهره دهى به مردم و يا ديگر مخلوقات خداوندى نقش واسطه گرى خود را به عنوان خلافت ربوبى نشان دهد و افزون بر افزايش نعمت، ذات وجودى خويش را نيز افزايش دهد و نقش واسطه گرى را بهتر ايفا نمايد.

به سخن ديگر همان گونه که مردم هنگام دادن مسئوليتى کسى را مى آزمايند و او را به عناوين مختلف آزمايش مى کنند (نساء آيه 6) هم چنين خداوند با دادن نعمت به اشخاص مى کوشد تا اندازه ظرفيت ايشان را معلوم دارد و به همان اندازه به ايشان مسئوليت خلافت ربوبى را ببخشد. امام جواد(ع) مى فرمايد اگر کسى بخواهد افزايش نعمتهايش هم چنان ادامه داشته باشد و از وى قطع نگردد مى بايست شکر و سپاس را به مفهوم واقعى آن به جا آورد. لذا فرمود: لاينقطع المزيد من الله حتى ينقطع الشکر من العباد.

انسان در مسير حرکت بالندگى و رشد ذاتى جهت مشاکله شدن و صبغه الهى يافتن براى دست يابى به خلافت کامل الهى مى بايست در مسير شکر واقعى قرار گيرد و چيزى از اين مهم را فراموش نکند؛ زيرا هرگونه دورى از شکر واقعى به معناى از دست دادن اصل نعمت است چنان که ذات و شاکله وجودى وى براى خلافت يابي، ظرفيت وجودى خويش را ازد ست مى دهد و کسى که ظرفيت و مشاکله وجودى با خداوند هر چند به شکل صبغه الهى را از دست دهد نمى تواند اميد آن را داشته باشد که نعمت هاى الهى هم چنان بر او ريزش کند و يا افزايش يابد؛ زيرا با عدم شکرگزارى واقعى نشان داده که ظرفيت آن را ندارد تا خلافت عمومى و عامه الهى را در فيض رسانى و واسطه گرى در مقام ربوبيت به عهده گيرد، چرا که شرط خلافت آن است که ميان خليفه و کسى که از وى به عنوان خلافت و جانشينى عمل مى کند نوعى مشاکله و صبغه وجود داشته باشد و فرد ناسپاس با رفتار خويش ظرفيت ناقص خود را نشان داده است. اين گونه است که نه تنها افزايش نعمتى نخواهد داشت بلک افزايش ذاتى نيز نخواهد يافت تا خلافت ربوبى خويش را افزايش و يا تحکيم و استوارى بخشد.

توفيق الهى و نصيحت دايمي

از آن جايى که انسان در مقام انس نسيانى نشسته است و به سرعت با هر چيزى از دنيا چنان انس مى گيرد که خود و خدايش را فراموش مى کند، امام جواد(ع) در توصيه اى ديگر از مردم مى خواهد که همواره ذکر الهى را بر زبان داشته و توفيق الهى را از خدا بخواهند و نفس خويش را به شکرگزارى و عمل نيک دعوت کرده و يادآور خلافت ربوبى خود از خدا باشند و پندهاى مومنان نصيحت گر را گوش دهند.

آن حضرت(ع) در حديثى ديگر هر چند که مخاطب خويش را مومنان بر مى شمارد و امور سه گانه اى را به عنوان خصلت ها و خصايص مومنان برمى شمارد ولى مى توان گفت که خصلت هاى سه گانه چيزى جز تبيين همان کلام نخست ايشان درباره تاکيد بر شکرگزارى نيست.

به سخن ديگر آن حضرت(ع) مى کوشد تا به اشکال مختلف يک معنا را بيان دارد که همان توجه و تاکيد بر نقش انسان در هستى به عنوان خلافت ربوبى است؛ ولى از آن جايى که همواره در معرض خطر درون و بيرون از هواى نفس و شيطان و ابليس هاى بيرونى است مى بايست هوشيار باشد تا بتواند نقش خلافت ربوبى را با شکرگزارى واقعى ايفا کند و بر ذات خويش بيافزايد و ظرفيت و توان خويش را در مقام پذيرش مراتب عالى تر خلافت در عوالم و نشئات ديگر به عهده گيرد.

به سخن ديگر اگر انسان به طور طبيعى در دنيا خلافت ربوبى نسبت به امور مادى دارد ولى مى تواند با شکرگزارى واقعى به مفهوم پيش گفته، خود را به مراتب عالى تر برساند و زمينه رشد و بالندگى ذاتى خويش را به حکم «لئن شکرتم لازيدنکم» فراهم آورد و قابليت خلافت ربوبى براى عوالم مثالى و عقلى (جنيان و فرشتگان) را نيز بيابد و در آن عوالم حضور يابد و براى آنان نيز به عنوان واسطه فيض الهى در مقام خلافت ربوبى عمل کند.

براى دست يابى به خلافت ربوبى کامل تر در عوالم ديگر نياز به آن است که آدمى همواره امور سه گانه اى را در نظر داشته باشد. اين امور سه گانه همان چيزى است که امام جواد(ع) مى فرمايد: المومن يحتاج الى توفيق من الله، و واعظ من نفسه، و قبول ممن ينصحه؛ يعنى مومن نيازمند توفيق الهي، عقل پنددهنده درونى و يا الهامات درونى پنددهنده و پذيرش سخنان پنددهندگان نصيحت گرى است که آدمى را همواره به نقش خلافت ربوبى وى هشدار مى دهد.

به سخن ديگر، براى دست يابى به مقام تمام و کامل خلافت ربوبى در همه عوالم مى بايست شخص، با شکرگزارى واقعي، خواهان توفيق از خداوند شود تا زمينه و بستر شکرگزارى و واسطه گرى فيض الهى را فراهم آورد، زيرا خداوند است که توفيق مى دهد که انسان از نعمتى به درستى بهره گيرد و آن را به عنوان واسطه فيض به ديگران از انسان و غيرانسان در عالم ماده برساند و فرصت يابد تا با افزايش ظرفيت ذاتى خود مراتب عالى تر خلافت ربوبى را ادراک و مسئوليت بيش ترى نسبت به ديگران از عوالم ديگر ايفا کند.

از آن جايى که نفس انسانى و هواها و تمايلات آن همواره به حکم حب ذات به طرف خود مى خواند و نمى گذارد نقش واسطه گرى فيض را بپذيرد و هر آن چه را خداوند داده براى خود مى خواهد و حق سائل و محروم در امور مالى را به عنوان مثال نمى پذيرد؛ چنين شخصى نمى تواند گام در تقرب بردارد و خلافت ربوبى خود را بروز و ظهور دهد. از اينرو در امانت الهى که خلافت ربوبى است خيانت مى کند و نقض عهد مى نمايد؛ زيرا خداوند هر چيزى که به انسان مى دهد بخشى مختص خود اوست و بخشى مختص به نقش خلافت ربوبى او نسبت به ديگران از انسان و غيرانسان.

اما انسان ها بيش تر نقش خلافت ربوبى را ناديده مى گيرند و به هواى نفس خويش مى پردازند و اين گونه است که به سبب خيانت در امانت (در نعمت ها و خلافت ربوبي) نه تنها نعمت ها را از دست مى دهند بلکه دچار کمبود مى شوند، زيرا نعمت ها ديگر براى آنها ريزش نمى کند تا خودشان نيز بهره مند گردند.

ضرورت واعظ بيروني اين جاست که عقل و الهام مى تواند به عنوان پنددهنده، انسان را به سوى مسئوليت انسانى و خلافت ربوبى هدايت کند. عقل و الهام و عواطف انسانى وى را به سمتى سوق مى دهد که بيانگر خلافت ربوبى اوست و پذيرش اين نصيحت گر دروني، وى را از هواهاى نفس مى رهاند. از اين رو اين خصلت از سوى امام مورد تأکيد و توجه قرار مى گيرد. گاه مى شود انسان بجائى مى رسد که نمى تواند بيدار شود؛ زيرا هواهاى نفس، او را غالب آمده و الهام و عقل و عواطف واقعى انسانى ديگر کارساز نيست و يا اگر باشد کم تأثير مى باشد و نياز به کمک هاى بيرونى دارد، در اين جاست که نقش واعظ بيرونى از مؤمنان و غيرمؤمنان آيات هشدار و تنبهى و کيفرى خداوند متجلى مى شود. مؤمن با بهره گيرى از اين امور است که مى تواند به خلافت ربوبى در تمامى عوالم هستى دست يابد.

نگاهى گذرا به زندگى امام(ع) ولادت

امام جواد(ع) در ماه رجب سال 195 هجرى قمرى در مدينه چشم به دنيا گشود. پيشگويى ولادت آن امام از زبان پدر بزرگوارش چندين بار مطرح شده بود.

ولادت

امام جواد همچون ولادت ساير ائمه معصومين عليهم السلام با ويژگى هاى مخصوصى همراه بود. مادر بزرگوار امام جواد(ع) خيزران نام دارد؛ زنى از خاندان ماريه قبطيه يکى از همسران رسول خدا(ص)

امامت

دوران کودکى امام جواد از دوران شيرخوارگى است تا زمانى که در سن هفت سالگى به امامت رسيد. اگرچه امام جواد نسبت به ساير امامان در سن بسيار کمى به امامت رسيد، اما دوران هفده ساله امامت او، دورانى نسبتاً طولانى و پرحادثه است.

ازدواج

امام جواد(ع) با هوشمندى و درايت مخصوص خود، در برخورد با حاکم ستمگر عباسي، مأمون، که قاتل پدرش امام رضا(ع) بود به گونه اى عمل کرد که مأمون افتخار خويش را در انتخاب او براى ازدواج با دخترش فضل مى ديد. در دوران زندگى مشترک امام جواد(ع) با ام فضل (تا هنگام شهادت) حوادث گوناگونى اتفاق افتاده است.

دوران امامت تا شهادت

همسر ديگر امام جواد(ع)، سمانه مغربيه نام دارد که مادر امام هادي(ع) است. امام جواد همچون امامان ديگر با بهره مندى از علوم و معارف ناب توحيدى و دريافت حقايق از عوامل بالا در صحنه هاى مختلف، گوشه هايى از اقيانوس نامتناهى علم و حکمت خويش را در زندگى سراسر رحمت خويش به نمايش گذاشته است.

دفتر زندگى امام همانند ساير ائمه معصوم عليهم السلام آکنده است از برگ هايى زرين از مکارم اخلاق، مناقب و معجزات، استجابت دعاها، ارتباط متواضعانه، صميمانه و همدردى با اصحاب و ياران.

زندگى پربرکت امام جواد با نقشه معتصم، حاکم ستمگر عباسي، و دخالت مستقيم ام فضل همسر آن حضرت پايان يافت. آن حضرت در تاريخ 220 هجرى قمرى به شهادت رسيد و در کنار قبر جد بزرگوارش حضرت امام موسى کاظم در کاظمين به خاک سپرده شد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا