اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

راه هاي مديريت رواني جامعه در جنگ نرم

samamosبي گمان جنگ نرم، هنر مديريت ذهن و قلب بشر است؛ از اين رو علوم اجتماعي چون روان شناسي، جامعه شناسي، مردم شناسي، فرهنگ شناسي، فلسفه اجتماعي و مانند آن نقش بسيار كليدي را در اين جنگ ايفا مي كنند. بهره مندي از ابزارهاي تاثيرگذاري چون رسانه و تبليغ نكته اي است كه در جنگ رواني از ديرباز در قالب شعر، طنز، هجو و داستان هاي حماسي و اسطوره سازي در دستور كار قرار گرفته است.
در جنگ سخت، جسم انسان، برده مي شود، ولي در جنگ نرم، جان انسان بنده مي شود. تفاوت اين دو به طور روشن بر كسي پوشيده نيست؛ كسي كه برده مي شود هر از گاهي با مخالفت هاي خواسته و ناخواسته اش هزينه هايي را بر طرف پيروز در جنگ تحميل مي كند و هرگز اجازه نمي دهد تا اشغالگر و برده گير بتواند روح آرامش و آسايش را به خود ببيند، چنان كه در سال هاي اخير در جنگ افغانستان و عراق، متجاوزان و اشغالگران روسي و آمريكايي با آن مواجه بودند.

اما در جنگ نرم نه تنها طرف مغلوب نسبت به غالب واكنشي منفي از خود نشان نمي دهد بلكه با تمام افتخار بندگي خويش را اعلام كرده و با تمام مال و جان خويش در خدمت پيروز ميدان جنگ نرم مي باشد و با ايثارگري هزينه هاي بندگي را مي پردازد و با عشق و علاقه در خدمت ارباب و معبود خود قرار مي گيرد.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا براساس آموزه هاي قرآني، يكي از روش هاي مديريت را در جنگ نرم تبيين كند؛ زيرا جنگ هاي آينده بيشتر از آنكه جنگ سخت و فيزيكي باشد كه در جهت تسلط بر جسم بود، بر جنگ نرم متمركز خواهد شد تا بر قلوب، دل ها، اذهان و جان ها چيره شود و مردم را به بندگي بكشاند.
جنگ نرم، جنگ آيندگان
بي گمان انسان ها در طول تاريخ تجربيات گرانسنگي در همه زمينه ها آموخته اند. تراكم دانش هاي تجربي و تاريخي به بشر اين امكان را مي دهد تا مسير آينده خويش را براساس تجربيات پيشين، اصلاح، تغيير و سامان دهد.
تجربيات پيشين بشريت، اين دانش را فراهم آورده كه جنگ سخت نه تنها هزينه بر براي هر دو سوي جنگ است و پيروز ميدان به همانند اندازه مغلوب، هزينه هاي جاني و مالي مي پردازد، بلكه هزينه استمرار و بقاي غلبه و تسلط حتي چند برابر هزينه هاي تحقق ابتدايي پيروزي است؛ افزون بر اينكه اين غلبه هرگز دايمي نخواهد بود و مغلوب همواره در كمين غالب است تا در زمان ضعف و سستي بر او غلبه كرده و انتقام بگيرد.
تجربه به بشر آموخته كه تسلط بر جسم اگر همراه با تسلط ذهن و قلب بشر باشد، نه تنها هزينه اي ندارد يا هزينه هاي آن نسبت به جنگ سخت بسيار اندك است و اين هزينه هاي اندك هم بيشتر مادي است تا جاني؛ بلكه به او آموخته است كه اين تسلط، هم از پويايي بيشتر برخوردار است و هم هزينه ها را جبران كرده و شخص را فراتر از بردگي به بندگي مي كشد و جامعه را از استقلال به وابستگي تمام مي كشاند. اين گونه است كه طرف غالب در جنگ نرم، با كساني روبه رو مي شود كه آگاهانه و عاشقانه سلطه و هيمنه طرف غالب را مي پذيرد و به اين ولايت و سلطه افتخار مي كند.
براين اساس، جوامع متمدن به جاي جنگ سخت در انديشه جنگ نرم و به دست آوردن راه هاي تسلط بر قلوب و اذهان هستند تا به جاي بردگي، بندگي را به دست آورند؛ زيرا در اين صورت، جامعه غالب به معناي بهشت موعود جامعه مغلوب قلمداد مي شود و مغلوب براي رضايت و خشنودي جامعه غالب از هيچ امر و فرمان طرف غالب تخطي نمي كند؛ زيرا جامعه غالب را اسوه و الگوي خود دانسته و ولايت بي چون و چراي آن را عين خوشبختي و سعادت خود مي شمارد. لذا همانند سازي ميان خود و جامعه غالب را در دستور كار قرار مي دهد و ملت و آيين آن را عين سعادت و خوشبختي خود مي شمارد.
انديشمندان دريافتند كه علت بقاي اديان و مذاهب در جوامع بشري، تسلط ولايي است؛ زيرا در تسلط ولايي، ذهن بشر با فلسفه اي توجيه مي شود كه جهان بيني و هستي شناختي او را از نظر معرفتي دگرگون مي كند؛ چنان كه قلب بشر را نيز به اموري معطوف مي كند كه بدان عشق مي ورزد و دلبسته آن مي شود. بنابراين، در تسلط ولايي، هم اذهان از نظر فلسفي و هم قلوب از نظر عاطفي تحت تأثير قرار مي گيرند و ايمان خاصي از آن معرفت و دلبستگي عاطفي پديدار مي شود.
جنگ نرم ميان انسان و ابليس
براساس آموزه هاي قرآني همين تسلط ولايي مي تواند در دو جهت متضاد و متقابل هم شكل بگيرد. از اين رو از ولايت شيطان و اولياي آن در برابر ولايت الهي و اولياي الهي سخن به ميان آمده است. در هر دو طرح و برنامه اين مهم در دستور كار قرار گرفته تا شخص را به عبوديت بكشاند و به جاي عبيد و برده قرار دادن، عبد و بنده كند. (بقره، آيه256؛ انعام، آيه121؛ ص، آيات82 و 83؛ جاثيه، آيه23 و آيات ديگر)
بنابراين، در جنگ نرم كه در طول تاريخ بشريت ميان انسان و ابليس آغاز شده، سلطه ولايي در دستور كار بوده است. خداوند از سويي و ابليس از سوي ديگر در انديشه سلطه ولايي و تحقق آن بوده اند. ابليس سوگند مي خورد كه بندگان خدا را به بندگي خود بخواند و خود را معبود ايشان قرار دهد و تحت ولايت خويش درآورد. البته آنچه به عنوان بندگي هواهاي نفساني يا شرك و مانند آن در آيات قرآني بيان شده، بخشي از برنامه و سياست هاي ابليسي است كه نتيجه آن خروج انسان از ولايت الهي و بندگي خدا به ولايت و بندگي ابليس و شيطان است.
پس جنگ نرم همواره ميان حق و باطل در جريان بوده و خواهد بود. اما از ديرباز در ميان انسان ها بيشتر جنگ سخت و تسلط بر جسم مطرح بوده است تا اينكه پيشرفت هاي كنوني و تجربيات گذشته به انسان ها آموخت كه مي بايست به جاي جنگ سخت به جنگ نرم بپردازند. از اين رو دو جريان اساسي حق و باطل در ميان انسان ها شكل جديدي به خود مي دهد و در نهايت اين دو جريان را براي تسلط بر همه بشريت در برابر هم قرار مي دهد.
جنگ نرم، جنگ رواني
جنگ نرم، مبتني بر عناصر و مؤلفه ها و ابزارهايي است كه ارتباط تنگاتنگي با ذهن و قلب بشر دارد؛ زيرا هدف در جنگ نرم، القاي انديشه و فكر از سويي و تغيير عواطف و احساسات از سوي ديگر است؛ بنابراين، از ابزارهاي كارآمدي بهره گرفته مي شود كه بتواند فكر و عاطفه انساني را تغيير دهد و هدايت ذهن و قلب شخص و يا جامعه را در اختيار گيرد.
در جنگ نرم، تسلط رواني، يكي از مهم ترين اهداف قلمداد مي شود. از اين رو تأثيرگذاري بر روان آدمي با اشكال گوناگون چون ايجاد تزلزل، اضطراب، تشويش، ترديد، تشكيك و مانند آن به عنوان مهمترين عوامل تخريب بنيادهاي هويتي شخص و جامعه در دستور كار قرار مي گيرد؛ زيرا هر شخص و جامعه اي براساس يك بينش و نگرشي عمل مي كند. بنابراين، تغيير در بينش ها و نگرش هايي كه در طول زمان شكل گرفته، نيازمند تغييرات آهسته و فرآيندي است.
البته ايجاد تغييرات به سادگي امكان پذير نيست؛ زيرا شخص در يك فرآيندي به بينش و نگرشي خاص رسيده است كه هويت و شاكله وجودي او را شكل مي دهد؛ پس هر گونه تغييري را در اين زمينه بر نمي تابد و به شدت با آن مقابله مي كند. ايجاد تغييرات سريع و شتاب آلود همواره با واكنش منفي و عصبي همراه خواهد بود و حتي درجه مقاومت را افزايش مي دهد به گونه اي كه ديگر غيرقابل نفوذ خواهد شد.
براي اين كه كمترين مقاومت در اين زمينه صورت گيرد مي بايست روان شناسي انجام گيرد و معلوم شود كه انسان ها در صورت همراهي و در شكل فرايندي، دست از مقاومت بر مي دارند و تغييرات آهسته و گام به گام را كه در شكل همراهي انجام مي گيرد مي پذيرند.
براي تغييرات ريشه اي لازم است كه نخست در بينش ها و نگرش هاي شخص يا جامعه اي كه هدف در جنگ نرم است، تشكيك و ترديد ايجاد كرد و بنيادهاي فلسفي و عاطفي آن را مخدوش ساخت. اين تشكيك و ترديدافكني كه به اشكال گوناگوني از جمله گفت و گو و همراهي (انعام، آيات 75 و 76)، طنز و سخريه (انعام، آيه 10، بقره، آيه 14 و آيات ديگر)، تهمت و افتراء و استهزاء نسبت به شخص و عقايد او (بقره، آيه 13 و آيات ديگر) انجام مي گيرد، زمينه هاي تغيير و جايگزيني را در بينش ها و نگرش ها فراهم مي آورد و شخص را در برابر هجوم آينده، خلع سلاح مي كند. پس گام اول در تغيير، ايجاد تشكيك و ترديد در بنيادهاي فكري و عاطفي و هويتي شخص يا جامعه است تا در هنگام هجوم بعدي خلع سلاح شده و كمترين مقاومت را از خود بروز دهد.
بنابراين، جنگ نرم مبتني بر جنگ رواني است، زيرا هويت و شخصيت فرد و جامعه در يك جنگ رواني است كه تخريب مي شود و هرگونه مقاومتي را از وي سلب مي كند. خداوند در آيات گوناگوني به اين شيوه اشاره كرده است. از جمله در گزارشي از جنگ نرمي كه ابليس عليه حضرت آدم(ع) راه انداخت، به جنگ رواني به عنوان يك روش كارآمد كه از سوي شيطان به كار گرفته شد توجه مي دهد. ابليس براي اينكه در عقايد و بينش ها و نگرش هاي حضرت آدم(ع) ترديد و تشكيك افكند، با بهره گيري از فزون خواهي و كمال خواهي انسان از سويي و جهالت او نسبت به حقايق بلند هستي از سوي ديگر (احزاب، آيه 72) تغيراتي را در بينش و نگرش او ايجاد كرد و با استفاده از ابزار غرور و فريب يعني سوگند دروغين به خدا، آدم را به خوردن ميوه درخت ممنوع ترغيب كرد. بدين ترتيب حضرت آدم(ع) در دام فريب ابليس گرفتار شد و به جاي در پيش گرفتن رويه الهي، رويه ابليس را براي رسيدن به كمالات در پيش گرفت، زيرا ابليس توانسته بود با ابزارهاي جنگ رواني و نرم، بينش و نگرش حضرت آدم(ع) را تغيير دهد و آدم گمان كند كه راه سعادت، مسيري است كه ابليس نشان مي دهد تا اين گونه به سادگي به هدف متعالي جاودانگي و مقام پادشاهي هميشگي برسد. (طه، آيه 120)
راه هاي مديريت رواني در جنگ نرم
از آن جايي كه در جنگ نرم، جنگ رواني نقش اساسي و كليدي را در تغيير بينش ها و نگرش ها ايفا مي كند، آيات قرآني توجهي خاص به اين مقوله داشته و براي مديريت رواني شخص و جامعه اسلامي دستورها و راهكارهايي را ارايه كرده است كه در اينجا به بخشي از آنها اشاره مي شود.
يكي از روش هايي كه در جنگ رواني به كار مي رود، تواترسازي است. اين تواترسازي در دو شكل علمي و عملي از سوي دشمنان به كار گرفته مي شود تا در انديشه و رفتار آدمي نسبت به امري كه بدان اعتقاد و باور دارد تشكيك و ترديد افكند.
تواترسازي در خبر اين گونه انجام مي شود كه در مدل ها و اشكال گوناگون يك مطلب تكرار مي شود تا انسان به نسبت به آن قطع و يقين يابد. يك مطلب و خبر با ادبيات و هنرهاي گوناگون چنان تكرار مي شود كه گويي امري بديهي است.
در تواترسازي عملي به عنوان نمونه منافقان در جنگ نرم عليه پيامبر(ص) تلاش كردند با ارتداد جمعي خودشان، در دل هاي مؤمنان ترديدافكني كنند. (آل عمران، آيات 176 تا 178، توبه، آيات 127 و 129) براي مبارزه با اين تواترسازي دروغين مي بايست مردم را نسبت به اين روش ها آگاه كرد. جامعه ايماني بايد نسبت به اين روش هاي دشمنان آگاه شوند و نسبت به تواترسازي دروغين هوشيار باشند. تحقيق و بررسي موشكافانه نسبت به هر خبري از هر منبعي بايد در دستور كار قرارگيرد تا دشمن نتواند از تواترسازي علمي و عملي به هدف خويش برسد. (حجرات، آيه6)
ضرورت نگاه بدبينانه به دشمن
به سخن ديگر، انسان لازم است همواره نسبت به دشمنان به عنوان دشمن بنگرد و بداند كه هيچ سخن و حركت او بي هدف نيست، بلكه با اهداف خاصي انجام مي گيرد. تشكيك مطلق در قول و فعل دشمنان حتي فاسقان و منافقان از اعضاي جامعه و شهروندان مي بايست به عنوان يك اصل موردتوجه قرارگيرد و بر آن تأكيد شود. هيچ قول و عمل ايشان جز در راستاي توطئه تحليل و توصيف و تبيين نشود. بنابراين، اينك برخي معتقد به توهم توطئه هستند، كاملا به خطا مي روند، زيرا دشمن جز به توطئه و تسلط نمي انديشد.
امام خميني(ره) نيز نسبت به تواترسازي حساس بود. ايشان تعريف دشمن از ما را نشانه اي از اشكال فكري و عملي ارزيابي مي كرد و تمسخر و حمله آنان به موضوعي را نشانه درستي كار و راه مي دانست.
بنابراين، اعراض نسبت به دشمنان داخلي و تشكيك در عمل و قول دشمنان خارجي مي بايست به عنوان يك اصل مورد توجه قرارگيرد تا در دام جنگ رواني تواترسازي قولي و عملي گرفتار نشويم.
از ديگر شيوه هايي كه در جنگ رواني به كار مي رود، استهزاء و تمسخر نسبت به افكار و رفتار امت اسلام است. لذا نبايد تحت تأثير تمسخر دشمنان قرارگرفت و نسبت به افكار و عقايد خود سستي نمود، بلكه با جديت تمام بر افكار پافشاري كرد و رفتارهاي خود را مبتني بر آن انجام داد. اين شيوه در طول تاريخ بشريت ازسوي دشمنان به كار گرفته شده و مي شود. (رعد، آيه 32، انبياء آيه 41 و آيات ديگر)
افتراء و اتهامات واهي به عقايد و عملكرد دولتمردان از جمله شيوه هايي است كه در جنگ نرم به كار مي رود. بنابراين نبايد از اينكه متهم به رفتارهاي ضدحقوق بشري يا نقض آن شويم يا متهم به افكار جاهلي و انديشه هاي غيرتمدني شويم بر خود هراسان شويم؛ زيرا دشمن همواره به گونه اي عمل مي كند كه افكار خود را مترقي و متمدنانه دانسته و افكار و رفتارهاي امت هاي حق و مؤمن را رفتاري ضدتمدني و غيرمترقي برمي شمارد و جوامع مؤمن را جوامع عقب افتاده معرفي مي كند. (انبياء آيات 5 تا9؛ روم آيات58 و 60)
جامعه ايماني نمي بايست براين باور باشد كه هرگز در هيچ جنگي شكست نمي خورد، بلكه شكست در جنگي را مقدمه تجربه آموزي بداند و يا اينكه در انديشه اصلاح خود و خطاهاي خود باشد، زيرا شكست در جنگي دليل بر بطلان كل نظام اسلامي نيست، بلكه دليل بر آزمون الهي يا مشكلاتي است كه جامعه خود بدان گرفتار شده است. بنابراين بايد بر اين اصل و سنت و قانون الهي باور داشته باشد كه درنهايت اين حق و اسلام است كه بر همه پيروز و مسلط خواهدشد و حتي اگر در جايي شكست خورد و يا حتي حكومت اسلامي در هر زماني و مكاني از دست ايشان خارج شد، نبايد در حقانيت راه خويش ترديد كنند، هرچند كه لازم است در اصلاح رفتار در چارچوب حقانيت راه بكوشند. بطور مثال شكست در جنگ هاي احد و مانند آن دليلي بر بطلان راه پيامبر(ص) نبود و يا غصب حكومت توسط برخي چون امويان دليل بر شكست كلي پروژه اسلام نيست (اسراء، آيه 60) زيرا اسلام درنهايت پيروز است. (توبه، آيه 23)
آنچه بيان شد تنها بخشي از شيوه هاي دشمن در جنگ رواني و جنگ نرم است كه از سوي خداوند در اين آيات بيان شده است. توجه و بهره مندي از شيوه هاي مقابله و مديريت رواني جامعه در جنگ نرم، امري است كه مي بايست با بهره گيري از آيات به تجزيه و تحليل آن پرداخت و ضمن شناسايي و واكسينه كردن جامعه در برابر آن، از اين ابزارها و روش ها عليه دشمن به كار گرفت.
بياييم از قرآن به عنوان راهنماي كامل سبك زندگي و سعادت در دنيا و آخرت بهره گيريم و مفاهيم و راهكارهاي آن را شناسايي كرده و به كار ببريم. دست يابي به اين امور نيازمند استنطاق و طرح و عرضه مسئله به قرآن و استنباط راهكار و برنامه و سياست از آن است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا