اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیمعارف قرآنیمقالات

روان شناسي شخصيت كودك از منظر اسلام

samamosآموزه هاي اسلام راهنماي رشد به سوي كمالات انساني است. اين راهنماي هدايتي به همه ابعاد وجودي بشر و زندگي او توجه داشته و ضمن تجليل شخصيت انسان، دشمنان و بيان موانع، به تبيين سبك زندگي نيز اهتمام مي ورزد.

از اين رو به همه آن چيزي كه در ساخت انسان سالم و جامعه سالم و تحقق اهداف و فلسفه وجودي انسان، يعني خدايي شدن كمك مي كند، توجه ويژه اي مبذول داشته است. برهمين اساس، مسئله خانواده، انتخاب همسر و تربيت كودك نيز در همين راستا حائزاهميت مي شود.

نويسنده با مراجعه به آموزه هاي اسلامي برآن است تا شخصيت كودك را تبيين كرده و براساس آن، تبيين و توصيه هاي اسلامي را براي رسيدن به هدف بيان نمايد و راهكارهاي تربيت كودك را روشن كند.

تربيت مبتني بر شناخت

تربيت امري پيچيده است. پرورش و تربيت انسان، به سبب پيچيدگي خود انسان بسيار سخت تر و در يك فرآيند طولاني تري انجام مي گيرد. پيچيدگي ابعاد وجودي انسان مستلزم آن است كه ما شناخت دقيق و كاملي از او داشته باشيم. هرچند كه انسان براساس خودشناسي، اطلاعاتي دارد كه مي تواند بر طبق آن تربيت ديگران را انجام دهد ولي به سبب آنكه انسانها با همه مشتركات داراي اختلافاتي هستند كه متأثر از وراثت، محيط اجتماعي و زمان و مانند آن مي باشد، نمي تواند به سادگي اصول تربيتي را براساس شناخت از خود پايه گذاري كرد. براين اساس مي بايست شناخت جامع و كاملي از انسان داشته باشد تا بتواتد براساس مشتركات قطعي و يقيني نه ظني و گماني تربيت را سامان داد.

دستيابي به شناخت جامع و كامل از انسان نيازمند نوعي احاطه علمي بر موضوع شناختي است. اين احاطه علمي براي انسان يا ناشدني و غيرممكن يا بسيار و دشوارياب خواهدبود؛ زيرا هركسي با فرد يا افراد و يا جامعه اي از جوامع بشري يا درنهايت يك بخشي از انسان ها به عنوان معاصران مواجه است و نمي تواند احكام معاصران آن را به دوره هاي قبل يا بعد تعميم دهد. اين محدوديت انسان در شناخت انسان، عاملي است كه بسياري از تحليل و تبيين هاي موجود را با همه ادعاي علمي بودن مخدوش مي سازد و در نتيجه توصيه هاي ارائه شده ازسوي دانشمندان را با اما و اگرهاي بسيار مواجه مي كند؛ زيرا توصيه هايي براساس استقراي ناقص يا حتي تمام نسبت به معاصران است و نمي توان براساس آن براي نسل هاي بعدي و تربيت آنان توصيه اي ارائه نمود. از اين رو بسياري از توصيه هاي علمي دانشمندان روان شناسي يا غيركارآمد در نسل هاي ديگر است. يا اينكه اصولا به جامعه اي است و نمي توان با نوعي بومي سازي آن توصيه ها را تعميم داد؛ زيرا شرايط محيطي و فرهنگي و عوامل ديگر دخيل در شخصيت انسان، اجازه نمي دهد تا اين روش ها و توصيه ها را به همه جوامع بشري حتي جوامع بشري معاصر تعميم داد.

براي حل مشكل عدم احاطه مي بايست به منبع و مرجعي مراجعه كرد كه داراي احاطه كامل علمي بر انسان و نه تنها يك زمان و يا يك دوره بلكه همه انسان ها باشد و شناخت جامع و كاملي را نسبت به حقيقت و ماهيت انساني ارائه دهد.

بي گمان خالق و آفريدگار انسان بهترين منبع و مرجع شناختي انسان است. راهنمايي هايي كه در قرآن و ديگر كتب آسماني ارائه شده در حقيقت بهترين منبع شناختي است؛ زيرا خداوند در آيات قرآني براساس آنچه فطرت آدمي مي داند، آموزه ها و دستورها و برنامه هايي را ارائه داده كه از آن به سبك زندگي انسان الهي ياد مي شود.

مراجعه به آموزه هاي اسلامي تنها راهنماي شناخت از انسان به شكل كامل، دقيق و علمي است؛زيرا بر اساس منطق عالمان، گزاره هاي علمي قرآن را مي توان درقضاياي برهاني قرار داد و براساس آن نتيجه گرفت و توصيه نمود.

شيوه هاي تربيتي كه براساس آموزه هاي قرآني واسلامي ارايه شده به سبب آنكه مبتني بر شناخت جامع از انسان و شخصيت و ماهيت اوست، روش ها و توصيه هاي علمي مي باشد و مي تواند جايگزين همه آن چيزي باشد كه اكنون به عنوان علم روان شناسي ارايه مي شود؛ زيرا علم روان شناسي كنوني كه در مدل غربي ارايه مي شود، روان شناسي مبتني بر استقراي ناقص و غير برهاني و غير علمي و تنها ادعاهاي چند دانشمند براساس مشاهدات از گروه هاي سني دريك جامعه يا چند جامعه و درنهايت جوامع معاصر است؛ درحالي كه جوامع بشري به سرعت درحال تغيير است و متغيرات تاثيرگذار آن چون وارثت، محيط زيست، زمان و مانند آن به سرعت تغيير مي كند و نمي توان براساس تحليل و تبيين هاي پيشين همان توصيه هاي گذشته را ارايه كرد.

عوامل و متغيرات درشكل گيري شخصيت

چنان كه گفته شد، عوامل بسياري درتحقق آن چيزي كه به نام شخصيت از آن ياد مي شود، تاثير دارد؛ زيرا شخصيت هر انساني تركيبي از ويژگي هاي بدني، زيستي، رواني و اجتماعي است كه بر اثر شرايط زيستي- اجتماعي پديد مي آيد. روان شناسان براين باورند كه شخصيت هرشخص در جامعه، دركنش متقابل اجتماعي (Social interaction) ؛ يعني در نتيجه تماس با اشخاص ديگر در گروه هاي اجتماعي، به تدريج تكوين مي يابد، رشد پيدا مي كند و طي زمان در محيط فرهنگي و اجتماعي و زيستي تحقق مي يابد و اين جريان تحت تاثير ده ها پديده فرهنگي صورت مي گيرد و هريك از آنها در رفتار و عاطفه او ظاهر مي شود.

پيامبر (ص) به سبب تاثير وراثت در شخصيت انسان است كه از مردم خواسته تا درانتخاب همسر دقيق شوند؛ زيرا از طريق وراثت هوش و حماقت و مانند آن به فرزند منتقل مي شود. پيامبر اكرم (ص) فرمود:« درخانواده صالح ازدواج كنيد زيرا اخلاق و خصوصيات روحي به ارث مي رسد. (بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، دارالكتب الاسلاميه، ج 16، ص 223 روايت 103) آن حضرت درجاي ديگر فرمود:« تخيروا لنطفكم، فان النساء يلدن اشباه اخوانهن و اخواتهن؛ همسر مناسبي براي توليد مثل انتخاب كنيد، زيرا زنان همانند برادران و خواهران خود فرزند به دنيا مي آورند.»(همان، 22 و منتخب ميزان الحكمه، همان ص 234 روايت 2793 و 2794)در روايت ديگري هم اين معنا را تاييد مي كند و مي فرمايد:«انظر في اي شي ء تضع ولدك فان الزق اساس؛ ببين فرزند خود را درچه محلي مستقر مي كني، زيرا اخلاق اجداد و پدران، به فرزندان به ارث مي رسد.» (ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي، 1404ق، ج 12، ص 116).

زنان نيز مي بايست در انتخاب مردان اين دقت را داشته باشند كه با مرداني سالم و شجاع و عاقل و مومن ازدواج كنند و از مردان بيمار و شرابخوار و مانند آن پرهيز كنند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «هرگاه كسي نزد شما به خواستگاري آمد كه دين و امانت داري او را مي پسنديد، پس دخترتان را به او تزويج دهيد، وگرنه فتنه و فساد بزرگي ايجاد مي شود.» (بحارالانوار، همان، ج 103، ص 372 و منتخب ميزان الحكمه، ص 234 روايت 2788).

امام حسن مجتبي (ع) به مردي كه درباره ازدواج دخترش با او مشورت نمود، فرمود:«زوجها من رجل تقي، فانه ان احبها اكرمها و ان بغضها لم يظلمها؛ به مرد باتقوا او را تزويج كن پس اگر او را دوست بدارد گرامي مي دارد و اگر از او نفرت پيدا كرد در حق او ستم روا نمي دارد؛ زيرا تقواي او چنين اجازه نمي دهد. (همان، ص 234 روايت 2789 و مكارم الاخلاق، ج 1، ص 446، روايت 1534).

پيامبر اكرم(ص) فرمود: «الشقي شقي في بطن امه و السعيد من سعد في بطن امه؛ انسان بد و شقي در شكم مادر، بد و شقي مي گردد و انسان صالح و سعيد در شكم مادر رستگار و صالح مي شود». (صدوق، التوحيد، قم مؤسسه النشر الاسلامي، باب 58، ص 356).

بنابراين، شخصيت هر انساني در شكم مادر و از طريق وراثت شكل مي گيرد و همين شخصيتي كه از طريق وراثت شكل مي گيرد، به نوعي آينده كودك را رقم مي زند و در خوشبختي و بدبختي دنيوي و اخروي او نقش اساسي را ايفا مي كند. بنابراين، يكي از متغيرات اصلي در شخصيت هر انساني، وراثت است.

البته هر آن چيزي كه والدين بويژه مادر انجام مي دهد از طريق خون به فرزند منتقل مي شود. از اين رو در آموزه هاي اسلامي به مساله لقمه و غذايي كه مادر مي خورد توجه شده است. پيامبر اكرم(ص) درباره نقش غذا در فرزند از نظر ظاهر و باطن فرمود: «به زنان باردار، به بخورانيد؛ زيرا اين ميوه مايه زيبايي كودك و حسن خوي او خواهد بود.» (بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، ج 63، ص 176)

در روايت ديگر نيز آمده كه آن حضرت فرمود: «اطعموا نساءكم الحوايل اللبان فانه يزيد في عقل الصبي؛ به همسران باردار خود كندر بدهيد؛ زيرا كندر در افزايش عقل بچه مؤثر است» (شیخ عباس قمی، سفینة البحار، دارالاسوة، دوم، 1416 ق، ج 7، ص 570)

روايات بسياري درباره تاثير خوراكي كه مادر مي خورد در شكل و ظاهر و نيز خلق و خوي فرزند بيان شده است؛ زيرا از طريق خون و شير بسياري از خصوصيات به فرزند منتقل مي شود. (نگاه كنيد: بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، ح 63، ص 176؛ و نیز كافي، ج 6، ص 357، حدیث 3؛ طب النبي، ص 10؛ مكارم الاخلاق، ص 169؛ عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 38، ح 69)

درباره نقش شير و دوره شيرخوارگي در شخصيت كودك همين بس كه امير مؤمنان(ع) براي انتخاب شيردهنده به همان شرايط انتخاب همسر اشاره مي كند و مي فرمايد: تخيروا للرضاع كما تتخيرون للنكاح، فان الرضاع يغير الطباع؛ براي شير دادن، دايه هاي شايسته انتخاب كنيد، همان گونه كه براي ازدواج انتخاب مي كنيد، چرا كه شير، طبيعت ها را تغيير مي دهد. (قرب الاسناد، ص 93، ح 312)

از ديگر عوامل موثر در شكل گيري شخصيت كودك مي توان به محيط اجتماعي اشاره كرد. خانواده و محيطي كه كودك در آن زندگي مي كند، نقش بسيار مهمي در شكل گيري كودك دارد و مي بايست به عنوان يك متغير مهم مورد توجه قرار داد.

خداوند با اشاره به نقش محيط زيست در شكل گيري شخصيت كودك به نقل نفرين حضرت نوح(ع) مي پردازد و از زبان آن حضرت مي فرمايد: «اي خدا! كافران را از بين ببر و اگر آنها بمانند، همانند خود را به دنيا مي آورند و بندگانت را گمراه مي كنند؛ زيرا آنان جز فرزند فاجر و كافر به دنيا نمي آورند.» (نوح، آيات 26 و27)

در اين آيات به صراحت به نقش والدين و محيط اجتماعي در شقاوت و سعادت فرزند توجه داده شده است؛ زيرا والدين كه از نظر اعتقادي كافر و از نظر رفتاري فاجر و هنجارشكن هستند، نه تنها فطرت سالم كودك را تخريب كرده بلكه در محيط آلوده اي آنان را پرورش مي دهند به گونه اي كه همان فطرت سالم آنان به سرعت تخريب شده و آنان اصولا از همان بدون شكل گيري شخصيت، انسان هاي كافر و فاجر به دنيا مي آيند و رشد مي كنند.

به هر حال، از آموزه هاي اسلامي و قرآني به صراحت روشن مي شود كه عوامل و متغيراتي كه در شكل گيري شخصيت كودك تاثير دارند، عوامل زيستي، فرهنگي، اجتماعي و مانند آن است و نمي توان اين عوامل را ناديده گرفت و بدون توجه به آن، به تربيت كودك و شخصيت پردازي آن اقدام كرد.

دوره هاي رشد و تربيت براساس نظريه اسلام

چنان كه گفته شد، شخصيت كودك در يك فرآيند پيچيده حتي پيش از تولد، شروع به شكل گيري مي كند. اما آنچه بيشترين تاثير را در شكل گيري شخصيت و هويت كامل شخص نقش دارد، دوره هاي سه گانه اي است كه مجموعه آن براساس آموزه هاي اسلامي بيست و يك سال به درازا مي كشد.

پيامبر(ص) دوران اصلي شكل گيري شخصيت انسان را به سه دوره هفت ساله دسته بندي كرده است. آن حضرت (ص) مي فرمايد: الولد سيد سبع سنين، و عبد سبع سنين، و وزير سبع سنين، فرزند هفت سال سرور، هفت سال فرمانبردار و هفت سال وزير است. (مكارم الاخلاق، ص222)

دوره هفت ساله سروري و بازي

نخستين دوره اي كه پيامبر(ص) براي شكل گيري شخصيت انسان بيان مي كند، دوره هفت ساله نخست است كه از آن به سروري ياد مي كند. در اين دوره كودك به سبب نفوذ روحي، حاكم مطلق است و هيچ كسي متعرض او نمي شود. استاد حسن زاده آملي بر اين باور بود كه اين حكومت و سروري كودكان به سبب نزديكي و قرب نفخ روح است؛ زيرا روح به سبب اين كه تازه از خداوند به وي دميده مي شود، از همان پاكي و اقتدار الوهيت برخوردار است.

در اين دوره كودك به علل گوناگون حاكم بر زندگي خانواده است و هر كاري را كه بخواهد انجام مي دهد. در روايات چندي اين معنا مورد تاكيد است كه كودكان در اين دوره با بازي، شخصيت خود را شكل مي بخشند. پس در اين دوره بگذاريد تا كودكان بازي كنند، زيرا اين بازي ها در شكل گيري عقلانيت و هوش او بسيار موثر است. پيامبر(ص) در اين باره مي فرمايد: بازي گوشي كودك در خردسالي اش مايه فزوني عقل در بزرگسالي اوست. (دعائم الاسلام، ج1، ص194)

امام كاظم(ع) مي فرمايد: خوب است بچه در كودكي بازي گوش باشد تا در بزرگسالي بردبار گردد و شايسته نيست كه جز اين باشد. (:وسایل الشیعه، ج 5، ص 126؛ نیز كافي، ج6، ص51، حدیث2)

حتي خاك بازي كودكان براي آنان مفيد است. از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: ان التراب ربيع الصبيان، خاك، بهار (تفريحگاه) كودكان است. (معجم الكبير، ج6، ص 140، ح 5775).

پيامبر(ص) درباره گرايش آدمي به كودكان و علاقه مندي به آنان مي فرمايد: احب الصبيان لخمس: الاول: انهم هم البكاوون، والثاني: يتمرغون بالتراب و الثالت: يختصمون من غيرحقد و الرابع: لا يدخرون لغد شيئا و الخامس: يعمرون ثم يخربون؛ كودكان را به خاطر پنج چيز دوست دارم: اول آنكه بسيار مي گريند، دوم آنكه با خاك بازي مي كنند، سوم آنكه دعوا كردن آنان همراه با كينه نيست، چهارم آنكه چيزي براي فردا ذخيره نمي كنند، پنجم آنكه مي سازند و سپس خراب مي كنند و دلبستگي ندارند. (مواعظ العدديه، ص 259).

البته كودك در اين هفت سال نبايد كاملا رها شود، بلكه بايد بازي هاي آنان را نيز هدايت شده به سمت و سويي ببريم كه آنها را به سمت كمالات عقلاني و اهداف زندگاني ببرد. از اين رو توجه به آموزش از طريق بازي مورد تاكيد قرار گرفته است. همچنين در برخي از روايات از اولياي مربيان خواسته شده تا در سنين نزديك به پنج تا هفت سال آموزش هايي را شروع كنند كه كمي از حالت بازي بيرون است.

امام باقر(ع) مي فرمايد: ما كودكان خود را وقتي پنج ساله اند، به نماز امر مي كنيم؛ ولي شما كودكانتان را وقتي هفت ساله شدند، به نماز امر كنيد. ما كودكان خود را وقتي هفت ساله اند، به روزه وامي داريم، به اندازه اي كه توان دارند، چه نصف روز باشد يا بيشتر يا كمتر. وقتي تشنگي و گرسنگي بر آنان چيره شد، افطار مي كنند تا اينكه به روزه، عادت كنند و توان آن را بيابند، ولي شما كودكانتان را وقتي نه ساله شدند، به اندازه اي كه توان دارند، به روزه واداريد و وقتي تشنگي بر آنان چيره شد، افطار كنند. (كافي، ج3، ص904، ح1.)

يا امام صادق(ع) درباره شكل گيري شخصيت دختران و پسران و ايجاد حيا و عفت در ايشان مي فرمايد: چون دختر نامحرم شش ساله شد، او را مبوس و پسر نيز چون از هفت سالگي گذشت، زن نامحرم را نبوسد. (مكارم الاخلاق، ج1، ص479، ح1659)

دوره فرمانبرداري و تقليد

كودك هنگامي كه به هفت سالگي مي رسد، گرايش به تقليد دارد. كودك هرچه را از اطرافيان مي بيند تقليد مي كند. اين دوره تقليد و فرمانبرداري بهترين دوره جامعه پذيري كودكان است. از هفت سالگي تا چهارده سالگي اولياء و مربيان از والدين و جامعه اين امكان را دارند كه همه آداب و رسوم جامعه و آيين و اخلاق را به كودك بياموزند.

علاقه شديد كودكان در اين سنين به تقليد اين امكان را مي بخشد تا آموزش و پرورش به سادگي انجام پذيرد. كودك دوست دارد مانند والدين چادر نماز داشته باشد و نماز بخواند. روزه بگيرد و روسري بر سر گذارد. در غذا خوردن و نشستن و برخاستن تقليد مي كند. رفتارهاي جنسي والدين را زير نظر مي گيرد و مي كوشد تا آن را با جنس مخالف تمرين كند. از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: هرگاه كودكانتان به هفت سالگي رسيدند، رخت خواب هايشان را جدا كنيد. (مستدرك علي الصحيحين، ج1، ص317، حدیث721)

اميرمؤمنان علي(ع) در سفارشي به فرزندش امام حسن مجتبي(ع) مي فرمايد: دل نوجوان، مانند زمين كشت نشده است. آنچه در آن افكنده شود، مي پذيرد. از اين رو، پيش از آن كه دلت سخت گردد و خردت سرگرم شود، به تربيت تو همت گماشتم. (نهج البلاغه ، از نامه31)

دوره هفت ساله وزارت

اگر در دو دوره هفت ساله دوم كه دوره تقليد و جامعه پذيري است به درستي بر آموزش و پرورش كودكان نظارت شده باشد، پس از چهارده سالگي كودك در مسيري گام برمي دارد كه خانواده از او خواسته است. در اين دوره خود را همانند وزيري در كنار والدين در جامعه مي يابد و در كنار والدين همان كارهايي را انجام مي دهد كه تأديب شده و آموزش و پرورش يافته است. اگر در دوره هفت ساله جامعه پذيري به او امكان تقليد از سنت هاي خوب و آداب اخلاقي پسنديده و هنجاري را داده باشيم، او در دوره هفت ساله سوم به تثبيت شخصيت خود بر اساس دو دوره پيشين اقدام مي كند.

اما اگر در دو دوره پيشين بويژه دوره تقليد و جامعه پذيري او را رها كرده يا از او خواسته باشيم تا كارهايي را انجام دهد كه برخلاف رويه معمول و سنت اجتماعي و ديني و فرهنگي است، نمي توان در دوره تثبيت و وزارت از او خواست تا وزير شما باشد و همان رفتارهاي اجتماعي و هنجاري را در پيش گيرد.

اگر در دو دوره گذشته تمرين آداب نكرده باشد و نماز و روز نگرفته و حجاب و عفت و حيا را رعايت نكرده باشد، نمي توان در اين دوره اميدي به رفتارهاي هنجاري او داشت. دراين سن و سال او تلاش مي كند همان چيزي را انجام دهد و تثبيت كند كه در دو دوره به بازي و تقليد آموخته است. بنابراين اگر رفتار نابهنجاري چون بي حجابي را آموخته همان را انجام مي دهد و به مخالفت مي پردازد. پرخاشگري نوجوانان در اين سن و سال تا بيست و يك سالگي از آن روست كه تاكنون بر چيزي ديگر آموزش و پرورش يافته كه نابهنجار است و اكنون والدين و جامعه از او رفتاري ديگر مي خواهند. اين گونه است كه گروه هاي بزهكار و پرخاشگر اجتماعي در نوجوانان شكل مي گيرد. اما اگر در دو دوره هفت ساله به درستي آموزش و پرورش يافته بود، اكنون در دوره تثبيت با هنجارهاي اجتماعي و ديني مشكلي نداشت.

اگر نوجواني دو دوره پيشين را به درستي پرورش يافته و آموزش هاي هنجاري و جامعه پذيري را مناسب آموخته باشد، اكنون در دوره تثبيت و وزارت با مشكلي مواجه نخواهدشد. اما مشكل اين است كه والدين و جامعه تا سن بلوغ، كودكان را رها مي كنند و در بهترين دوره تقليد و جامعه پذيري اجازه مي دهند تا برخلاف هنجارها آموزش و پرورش يابند. (عده الداعي، ص76)

پدر و مادر اگر در دوره تقليد كودك را بر مدار انسان و اسلاميت آموزش و پرورش مي دادند، اكنون در دوره نوجواني و وزارت با محالفت وزير مواجه نمي شدند و پرخاشگري و طغيان گري او را مشاهده نمي كردند، از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: ادبوا اولادكم علي ثلاث خصال: حب نبيكم وحب اهل بيته و قراه القرآن؛ فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستي پيامبران و دوستي خاندانش و قرائت قرآن. (كنزالعمال، ج16، ص456، حدیث 45409 ) اين تأديب مي بايست در دو دوره نخست انجام گيرد تا در دوره وزارت به تثبيت برسد و شخصيت كامل او بر اساس آن شكل گيرد. اگر به كودك در كودكي و خردسالي آموختيم حيا ورزد در دوره نوجواني مي توانيم به او بياموزيم كه حياي جنسي داشته باشد و بدون اجازه وارد اتاق والدين نشود. (نور، آيه59)

اما اگر او را بي عفت و بي حيا بار آورديم نه تنها نسبت به آموزه هاي هنجاري واكنش منفي نشان مي دهد و بلكه با مخالفت مي كوشد تا شخصيتي كه در دوره گذشته شكل گرفته با ادامه همان روند آن را ثبيت كند و هويت و شخصيت مستقل خويش را شكل دهد.

شخصيت كودك در سه مقطع و در طول بيست و يك سال شكل كامل به خود مي گيرد و از آن زمان ديگر زمان رشد آغاز مي شود كه تا چهل سالگي به بلوغ كامل عقلي مي رسد.

آموزه هاي اسلامي بهترين راهكار براي تبيين شخصيت انسان از جمله شخصيت كودك و تحليل روانشناسي تربيت كودك و امور ديگر است. البته اين امر نيازمند بازخواني علمي و دقيق آموزه هاي اسلامي و به كارگيري آن در تبيين نظريه هاي علمي و توصيه هاي علمي مي باشد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا