مناسبت ها

دنيا در نگاه امام جواد(ع)

JavadMilad امام جواد(ع) يكي از امامان هادي به سوي راه راست كمال و تقرب به خداوند است. وي كه نوري از انوار محمدي(ص) است، در نقش اسوه كامله در حوزه هاي بينشي و نگرشي ظهور يافته و به مردمان هم عصر و پس از خويش، رفتارها و انديشه هاي صحيح و راستين را آموخته است تا بتوانند با بهره گيري از آنها، موقعيت هاي خود را تحليل و بر پايه آن كنش و واكنش مناسب را بروز دهند.

براين اساس به حكم عقل و شرع، بر ماست تا نسبت به انديشه ها و نگرش هاي آنان اطلاع كامل و كافي به دست آورده و به عنوان سرمشق عملي در زندگي، از آنان پيروي نماييم. بينش و نگرش آنان بر خلاف عالمان و دانشمندان رسمي، تنها در حوزه نظري نيست؛ زيرا هدف آنها اين است كه انسان تربيت كنند. بر اين اساس همه حركات و سكنات از قول و فعل و تقرير ايشان بر ما حجت است و بايد از آن اطاعت و بهره گيري كنيم تا به مقامات عالي و كمالي انساني دست يابيم. آن حضرت(ع) همانند سيزده نور الهي ديگر، انسان هاي تمامي هستند كه كمال را به نهايت رسانيده اند و چيزي از حقيقت انساني را وانگذاشته اند. از اين رو مي توان به قطع و يقين با استفاده از روش زندگي و انديشيدن آنان به مقامات انساني رسيد.

نويسنده اين مطلب تلاش كرده با بهره گيري از يكي از جوامع كلم آن حضرت(ع) تحليلي از انديشه ها و نگرش هاي آن حضرت ارائه دهد و ما را با گوشه اي ديگر از حقيقت زيستن كمالي و تمامي آشنا سازد. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.

اولويت گرايش به ماديات در انسان

بي گمان انسان در دنياست كه معنا و مفهوم مي يابد؛ زيرا بخش مهمي از زندگي انساني با دنيا آميخته است و دنيا به آدمي ماهيت و هويت مي بخشد؛ چون انسان، موجودي است كه نفس وي در دنيا شكل مي گيرد و به كمال مي رسد. اين روح الهي در كالبد خاكي و دنيوي است كه رشد مي يابد و به سوي كمال مي رود و حقيقت و ماهيت و هويت خويش را شكل مي بخشد. از اينرو دنيا يكي از مهم ترين و اصلي ترين شاخصه ها و مؤلفه هاي هستي انسان را شكل مي دهد.

دنيا با همه اهميت و جايگاهي كه براي هستي انسان دارد، بزرگ ترين خطر و تهديد نيز مي باشد كه آدمي را به سوي نيستي و نابودي واقعي يعني دوزخ جلال و خشم و انتقام الهي سوق مي دهد؛ زيرا نفس آدمي به سبب آن كه گرايش طبيعي به خاك و عناصر دنيوي دارد، تمايل كمتري به امور مربوط به معنويات و انتزاعات و كليات و امور عقلي و اخروي و روحي نشان مي دهد و لذا جنبه هاي خلقي انسان بر جنبه هاي روحي وي مي چربد و گرايش انسان به مسايل مادي بيش از معنوي و به جزئيات بيش از كليات و به دنيا بيش از آخرت بروز مي كند.

نفس انساني همان روح دميده شده در كالبد خاكي است. اين نفس هرچند كه در شرايط اعتدال و استوا آفريده شده و دو دسته از الهامات تقوايي و فجوري از سوي خداوند و شيطان، وي را به دو سوي متضاد مي كشاند، ولي او از عقلي برخوردار است كه فطرت را ياري مي رساند. اگر انسان به فطرت پاك خود باقي بماند، همواره در برابر تمايلات و گرايش هاي نفساني به سوي پستي ها و زشتي ها، مقاومت مي كند و نفس لوامه و سرزنشگر كه از آن به وجدان نيز ياد مي شود، وي را از ارتكاب زشتي ها و پليدي ها كه از آن به فجور نيز ياد مي شود، پرهيز مي دهد.

البته نفس به سبب همان تمايلات و گرايش هاي طبيعي و غريزي به ماديات و امور دنيوي، گاه از حد اعتدال مي گذرد و به سوي فجور متمايل مي شود و اين گونه است كه در اين هنگام نفس آدمي به جاي آن كه لوام و سرزنشگر باشد، اماره به سوء و بدي ها مي شود و در مقام نفس اماره ظاهر مي گردد.

تنها انسان هايي كه با بهره گيري از فطرت و نفس لوامه و عقل مدبر خود توانسته اند مديريت نفس را به عهده بگيرند، مي توانند به سكون و آرامشي دست يابند كه از آن مقام، به نفس مطمئن ياد مي شود. بنابراين انسان ها تا زماني كه به مقامي دست يابند كه نفس ايشان به اطمينان و سكون برسد، در دنيا گرفتار نوسانات شديدي مي شوند كه گاه به سوي نفس لوامه و گاه به سوي نفس اماره كشيده مي شوند بنابراين هرگز رنگ آرامش و آسايش را نمي بينند و در ترديد و اختلاف با خود به سر مي برند.

نقش دنيا در هويت بخشي آدمي

اين اقتضاي دنيوي نفس است كه اين گونه عمل كند. بنابراين نمي توان از نقش دنيا در هويت بخشي و ماهيت بخشي آدمي غافل بود. به اين معنا كه دنيا همان گونه كه در ماهيت بخشي به مفهوم انسان و انسانيت نقش دارد به همان اندازه در هويت بخشي و ايجاد يك موجود جديد با هويت تازه نيز تأثير مي گذارد. بنابراين هر كسي تا زماني كه در دنيا زندگي مي كند، با كارها و انديشه ها و نگرش ها و رفتارهاي خود، درحال ساختن خودي است كه از آن به هويت شخصي و يا شاكله وجودي ياد مي شود. شاكله وجودي هر انسان، همان شخصيت وي است كه در يك فرآيندي آن را مي سازد و به آن شكل ثابت مي بخشد. در تصوير اسلامي هر كسي درحال ساختن شاكله و شخصيت خويش از طريق بينش ها و نگرش هاست. بنابراين ماهيت ثابت و حقي ندارد، بلكه اين ماهيت، زماني به ثبوت و حقانيت مي رسد كه خود، آن را به تمام و كمال از طريق بينش ها و نگرش هايش ساخته باشد، در اين حالت است كه هر كسي چيزي مي شود كه خود ساخته است. برخي به شكل شتر، گاو و پلنگ يعني موجودي با خصوصيات سه حيوان مختلف و برخي گوسفند، خوك، خر و اسب و يا اشكال ديگر ماهيت و هويت خويش را بازسازي مي كنند. برخي از مفسران بر اين باورند كه «اذاالوحوش حشرت» اشاره به حشر و نشر انسان ها با ماهيت هاي حيوانات وحشي در روز رستاخيز دارد؛ به ويژه اين كه خداوند مي فرمايد انسان هايي هستند كه همانند چارپايان يا پست تر از آنان مي باشند اين چارپايان درحقيقت شاكله و شخصيت و هويت و ماهيت جديدي است كه انسان در دنيا براي خود ساخته است. اين كه خداوند برخي از انسان ها را به شكل بوزينه و يا خوك، مسخ نموده است از آن روست كه ماهيت و شخصيت و هويت اين افراد به سبب بينش ها و نگرش هايشان درحقيقت مسخ شده بود و خداوند تصوير قيامتي و برزخي اين افراد را به صورت مجسم و دنيوي به ما نشان داده است. اين كه برخي از حجاج را ابوبصير نابينا به اشاره امام صادق(ع) جانوراني زشت و وحشي مي بيند از آن روست كه آنان ماهيت و شاكله وجودي خويش را در كارخانه دنيا اين گونه ساخته و پرداخته اند.

بنابراين در تصويري كه قرآن و امامان(ع) براساس آموزه هاي وحياني، از دنيا ارائه مي دهند، دنيا كارخانه هويت سازي و ماهيت سازي است. انسان ها در دنيا ماهيت خويش را به ماهيات و هويات ديگر تبديل مي كنند و حقايق جديد مي يابند. از اين رو استاد كامل آيت الله حسن زاده آملي مي فرمايد كه انسان در حقيقت نوع منطقي نيست بلكه براساس انديشه هاي اسلامي، جنسي است كه تحت آن انواع قرار دارد و هر انساني مي تواند ماهيت خويش را به انواع مختلفي تبديل و تغيير دهد و درنهايت با شاكله و شخصيت و ماهيت و هويتي در قيامت ظاهر مي شود كه براي خود ساخته و ثابت و حق گردانيده است.

دنياي مثبت و منفي

دنيا از نظر اسلام و قرآن، امري ارزشي و يا ضدارزشي نيست، بلكه از نظر قرآن، دنيا مكاني بسيار زيبا براي ساختن ها و شدن هاست. انسان ها در زندگي خويش درحال صيروره و شدن ها هستند و اين دنيا است كه به ايشان چنين امكاني را مي بخشد تا ماهيت و هويت خويش را بسازند. با اين همه، گرايش به دنيا به عنوان يك اصل، از نظر قرآن مردود است و انسان ها نبايد اين مرحله را مرحله كامل و نهايي بشمارند و خود را به آن دلبسته نمايند، بلكه دنيا ابزار و مسيري براي رفتن به سوي كمال و نهايت هاست.

در روايات بسياري دنيا مورد ستايش و سرزنش قرار گرفته است كه هر يك ناظر به نگرشي است كه انسان به دنيا دارد. اگر انسان دنيا را دارالقرار و ايستگاه نهايي بداند گرفتار آرايه هاي آن مي شود و در دام آن مي افتد و نمي تواند مسير شدن هاي كمالي را به پايان ببرد. اما اگر دنيا را بخشي از مسير شدن هاي كمالي بشمارد، در اين حالت دنيا براي او يكي از مهم ترين مكان هايي مي شود كه بايد ارزش هر دم و لحظه آن را قدر شمارد و از آن بهره گيرد.

پيامبر اكرم(ص) خطاب به اباذر غفاري فرمود: يا اباذر، الدنيا ملعونه و ملعون ما فيها الا من ابتغي به وجه الله…؛ اي اباذر، دنيا و آنچه در آن است، بي ارزش و از رحمت الهي به دور است، مگر مقداري كه موجب رضايت خداوند متعال گردد. (بحارالانوار، ج 28، ص 78، روايت 3)

حضرت علي(ع) مي فرمايد: الدنيا دار ممر لا دار مقر والناس فيها رجلان: رجل باغ نفسه و اوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها؛ دنيا خانه اي است كه انسان از آن عبور مي كند، نه محل استقرار دايم و هميشگي؛ مردم در دنيا دو گروه هستند؛ گروهي خودشان را به دنيا فروخته و به عذاب الهي گرفتار مي نمايند و گروهي ديگر، خود را خريده و از قيد دنيا آزاد مي سازند. (ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 81، ص 329)

با توجه به اين گونه روايات، نتيجه مي گيريم كه بالاترين سرمايه انسان براي تكامل مادي و معنوي، عمر و حيات و امكانات موجود در اين دنيا است كه به دو صورت مي تواند از آن استفاده نمايد، گاهي هدف و توجه انسان به مال، ثروت، مقام و خوشي ها و لذات زودگذر همين دنياست و براي رسيدن به آنها تلاش مي نمايد و هدفي جز اشباع غرايز حيواني و اميال نفساني ندارد و در درياي كبر، غرور، خودپسندي، جهالت و ناداني غوطه ور است كه همان دنياطلبي مذموم و مورد سرزنش است.

اما گاهي ديگر، انسان به دنيا به عنوان ابزاري براي شدن هاي كمالي و تقرب الهي توجه مي كند و مي كوشد تا از هر چيز و فرصت دنيوي براي رسيدن به خداوند استفاده كند و شاكله وجودي خويش را چنان بسازد كه آموزه هاي هدايتي و وحياني قرآن به وي گفته است.

بازار بزرگ دنيا

امام جواد (ع) اين پيشواي بزرگ انسانيت و ولايت و خلافت (ع)، در تصويري كه از دنيا ارائه مي دهد به گوشه اي ديگر از حقيقت آن اشاره مي كند كه بسيار سازنده براي انسان هايي است كه مي خواهند در اين صيرورت و شدن هاي كمالي به سوي اسماي جمالي خداوند حركت كنند و در بهشت رضوان اكبر الهي جاي گيرند.

آن حضرت (ع) در كلامي كه بايد آن را از جوامع الكلم برشمرد مي فرمايد: «الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسرالاخرون؛ دنيا بازاري است كه عده اي در آن سود مي برند و عده اي ديگر ضرر مي كنند» (بحار الانوار، ج 87، ص 366) و تحف العقول، بخش سخنان امام جواد (ع))

خداوند در سوره عصر در تحليل زندگي انسان در دنيا مي فرمايد: «والعصر ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوالصالحات و تواصوا بالحق و تواصوابالصبر؛ سوگند به عصر كه انسان هر آينه در خسران و زيان است مگر كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند و ديگران را به حق و صبر سفارش نمودند.

هر چند كه براي عصر، معاني گوناگوني گفته اند ولي به نظر مي رسد كه مراد از آن همين بخش از زندگي انسان در دنياست؛ زيرا انسان در يك فرآيند زماني پديد مي آيد و بالنده مي شود. اين فرآيند از زماني كه در ذات الهي به شكل عين ثابت تا زماني كه به شكل روح و سپس نفس حركت مي كند و از عالم برزخ نزولي فرود مي آيد و در دنيا مستقر مي شود و از متاع هاي آن سود مي برد تا زماني كه به عالم برزخ صعودي در مي آيد و راه كمال خويش را تا ذات الهي ادامه مي دهد و چرخه و دايره انالله و انااليه راجعون به پايان مي رساند، فرآيند طولاني است كه زندگي آدمي در دنيا از همه مهم تر و اساسي تر است؛ زيرا در اين بخش از سير و حركت انسان، عصاره وي گرفته و حقيقت او آشكار مي شود. از اين رو به آن ؛، عصر و زماني گفته مي شود كه عصاره وجودي وي گرفته شده و شناخته مي شود و شدن هاي اصلي و اساسي خود را انجام مي دهد.

خداوند مي فرمايد انسان در زندگي دنيوي خويش (عصر) در خسران و زيان از دست دادن سرمايه وجودي و ظرفيت هاي كمالي و اساسي خود است و تنها در اين ميان تنها كساني كه ايمان آورده و كارهاي نيك انجام داده و دستگير ديگران در مسيركمالي به عنوان خلافت الهي بوده و به سوي حق دعوت و در كارهاي نيك و صالح، آنان را ياري و كمك (صبر) كرده اند، سربلند و موفق هستند و از خسران و زيان در امان مي مانند.

بنابر اين دنيا بازار بزرگي است كه هر كسي متاع خويش را عرضه مي كند. برخي در اين بازار نه تنها سودي نمي برند بلكه اصل سرمايه هاي وجودي خويش را از دست مي دهند و همه توانايي ها و ظرفيت هاي وجودي خود را بر باد مي دهند و چيزي براي خويش باقي نمي گذارند. از جمله اين افراد مي توان به اصحاب سبت اشاره كرد كه به سبب قانون گريزي و دور زدن قانون الهي، به شكل بوزينه در آمدند و شاكله وجودي خود را در همين دنيا بروز و ظهور دادند؛ زيرا كساني كه هنجارشكن و قانون گريز هستند و مي كوشند تا با كلاه هاي شرعي و مانند آن قانون الهي را دور بزنند، بوزينگاني هستند كه از انسانيت و قانون بهره اي نبرده اند؛ آنان كساني هستند كه گمان مي كنند قانون، ابزار تمسخر و بازيچه هواهاي نفساني آنان است و همانند بوزينگان براي قانون شكلك در مي آورند و قانون را با دور زدن و كلاه شرعي گذاشتن، بي اعتبار و بي ارزش مي كنند و به تمسخر مي گيرند. بنابر اين چنين افرادي حقيقت بوزينگي خويش را آشكار مي كنند و در نهايت از ظرفيت هاي انسانيت بي بهره مي مانند و زيانكاري وجود انساني خويش را به بوزينه اي تبديل مي كنند و تغيير ماهيت و هويت مي دهند.

امام جواد (ع) برنده بزرگ بازار دنيا

اگر به سيره عملي امام جواد (ع) نگاهي گذرا افكنده شود به خوبي آشكار مي گردد آن حضرت رابح بزرگ بازار دنيا بوده است. به اين معنا كه وي همان گونه كه مي انديشد، عمل مي كند و همان گونه كه مي گويد، انجام مي دهد و از هر چه پسنديده است پيروي مي كند و هر آن چه را كه ناپسند است، براي خود و ديگران نمي خواهد.

آن حضرت (ع) با آن كه در مقامات باطني و معنوي، سر آمد روزگار خويش و حجت كامل و تمام الهي بر مردمان زمان خويش بوده است، در نظر گاه اهل ظاهر و دنيا نيز در مقامات عالي و بلندي نشسته بود كه بسياري غبطه آن را مي خوردند. وي داماد خليفه عباسي بود كه براي بسياري از اهل دنيا، مقام بلند و بزرگي بشمار مي رفت و ارزش او از نظر ايشان مي افزود. با اين همه وي برخلاف اهل دنيا و ظاهر هرگز به اين مقام دامادي توجه و اعتنايي نداشت.

به اين معنا كه آن حضرت با حضور در مقامات ظاهري دنيوي و حضور در مراكز قدرت به سبب دامادي خليفه نخواست از موقعيت ظاهري و دنيوي خويش بهره گيرد. بسياري از مردم حتي مدعيان زهد و تقوا هنگامي كه درمقام قدرت قرارمي گيرند، رفتار و نگرشي ديگر مي يابند و طوري ديگر عمل مي كنند بطوري كه قدرت و مقام براي آنان آفت جان و مايه زيان و خسران ابدي مي شود. در داستان هاست كه عبدالملك بن مروان: پنجمين خليفه اموي درسال62هـ.ق درمدينه بدنيا آمد، پدرش مروان بن حكم مدتي خليفه اموي بود. عبدالملك در مدينه بزرگ شد و بعد از اينكه پدرش از دنيا رفت، درسال 56 قمري در سن 04 سالگي خليفه امويان در دمشق شد. قبل از اينكه خليفه شود، پيوسته در مسجد بود و قرآن مي خواند و خودش را با زهد و عبادت در نظر مردم موجه جلوه مي داد به طوري كه او را «حمامه المسجد» يعني كبوتر مسجد مي گفتند؛ ولي به محض رسيدن به خلافت، با همه ارزش هاي اسلامي و اخلاقي، خداحافظي كرد. زماني كه به وي خبر خلافت دادند، در مسجد درحال تلاوت بود. دراين حال قرآن را برهم نهاد و گفت: «هذا فراق بيني و بينك و هذا آخرالعهد بك؛ اين آغاز جدايي ميان من و توست و اين آخرين ديدار باتوست.»

بسياري از اهل دنيا اين گونه هستند كه درمقام قدرت و موقعيت هاي برتر، حقيقت و شاكله وجودي خويش را چنان كه هست نشان مي دهند.

اين درحالي است كه امام جواد(ع) با آن كه به اجبار در مقام دامادي خليفه قرارمي گيرد، هيچ دلبستگي و علاقه اي به دنيا از خود نشان نمي دهد و بارها و بارها ثروت خويش را در راه خداوند انفاق مي كند، به گونه اي كه به جواد (بخشنده) معروف شد. آن حضرت (ع) درمقام انسان كامل بودن، در جايگاهي بود كه در كائنات به اذن الهي تصرف مي كرد و نيازي به دنيا و مقامات آن نداشت. بلكه اين دنيا بود كه به وي نياز داشت تا دنيا و هرآن چه در آن است را به كمالات لايق و شايسته شان برساند.

مقام ايشان به گونه اي بود كه خاك و طلا براي ايشان مساوي بود و به همان سادگي كه طلا را به خاك بي ارزش بدل مي كردند، مي توانستند خاك را به طلا تبديل كنند. چنان كه در روايت است كه اسماعيل بن عباس هاشمي مي گويد: در روز عيدي به خدمت حضرت جواد(ع) رفتم، از تنگدستي به آن حضرت شكايت كردم. حضرت سجاده خود را بلند كرد، از خاك، قطعه اي از طلا گرفت. يعني خاك به بركت دست حضرت به پاره اي طلاي گداخته مبدل شد. آن را به من عطا كرد. من آن را به بازار بردم شانزده مثقال بود. (اثبات الهداه ، ج3، ص833- بحارالانوار، ج50،ص94- مدينه المهاجز، ص7، ص373- مؤسسه الامام الجواد(ع)، ج1، ص 352)

با اين همه آن حضرت (ع) همانند ديگر امامان، خاندان پاك و طاهر عصمت و طهارت(ع) مي كوشيدند تا از دسترنج خويش به ديگران كمك كنند و همانگونه كه اميرمؤمنان(ع) با چاه كني و نخلستان سازي و وقف آن به فقيران و بينوايان، مي كوشيد تا انفاق به ديگران را بياموزاند، امام جواد(ع) نيز اين گونه عمل مي كرد و از دسترنج خويش انفاق مي نمود.

امام جواد(ع) الگوي همه كساني است كه مي خواهند دراين بازار بزرگ دنيا كه خداوندش «عصر» ناميده و بسياري خسران و زيان مي كنند، سود برند و شخصيت و شاكله خويش را چنان از طلاي حقيقت توحيد بسازند كه ديگر هيچ چيزي در ادامه فرآيندهاي شدن، تغييري در آن ندهد و شياطين را به ايشان دسترسي نباشد.

آن حضرت(ع) در بينش و نگرش عملي خود به ما آموخت كه زندگي دنيوي تنها زماني ارزش و اعتبار مي يابد كه بدانيم و بتوانيم به درستي از موقعيت خويش بهره گيريم و متاع خوب بخريم و از سرمايه ها و داشته هاي وجودي خويش به درستي بهره گيريم. باشد با پيروي از ايشان به شدن هاي كمال جمالي دست يابيم و دنيا را بازاري براي سود وجودي خويش قرار دهيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا