اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

علم غيب، علم شهودي نيكان

samamosغيب در برابر شهادت به معناي نهان است. البته گاه اين واژه در برابر حضور نيز به كار مي رود. در آموزه هاي قرآني عالم غيب در برابر عالم شهادت قرار مي گيرد. خداوند در آغاز سوره بقره از ويژگي هاي مومنان، ايمان به عالم غيب را برمي شمارد.

عالم غيب شامل، عالم فرشتگان يا همان عالم مجردات، عالم برزخ، بهشت و دوزخ و مانند آن مي شود. البته به يك معنا رخدادهايي كه در آينده به وقوع مي پيوند و هنوز از عالم برزخ به عالم ماده نزول نيافته و همچنين هر چيز نهان و غايب از چشم بشري را نيز غيب مي گويند. از اين رو جنيان نيز جزو موجودات عالم غيب شمرده مي شوند؛ زيرا از چشم بشر غايب هستند، درحالي جزو مجردات نبوده و از عنصر مادي آتش و انرژي ساخته شده اند.

در قرآن از علم غيب سخن به ميان آمده و در برخي از آيات، آن را مختص خداوند دانسته و در برخي ديگر، به قدرت نيكان و خاصان نسبت به علم غيب اشاره دارد.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه هاي وحياني، ديدگاه قرآن را از علم غيب تبيين كند.

علم غيب و خداوند شاهد و شهيد

بيشتر اهل لغت غيب را هر چيزي كه از تو پنهان شود، دانسته و گفته اند: الغيب كل ما غاب عنك. بنابراين امور پنهان از انسان، غيب است. (خليل فراهيدي، العين، ج4، ص 454؛ و نيز ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص 654؛ و همچنين جوهري، صحاح، ج1، ص 196؛ و نيز فيروزآبادي، القاموس المحيط، ج2، ص112)

از نظر اصطلاحي، غيب، هر چيزي است كه تحت حس و درك آدمي قرار ندارد. (سيدمحمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج1، ص73) از اين رو در مقابل مفهوم غيب، مفهوم شهادت به معناي شهود و آشكاري قرار مي گيرد، چنانكه پيامبر اكرم(ص) پس از پيام تاريخي خود در سرزمين غدير، فرمودند: «الا فليبلغن الشاهد الغائب» بدين معنا كه «اين پيام را شاهدان به غايبان برسانند. (جعفر سبحاني، آگاهي سوم، ص18)

واژه غيب مجموعا 34 بار در قرآن كريم آمده است و مطابق با كاربردهاي آن، هر آنچه كه از قلمرو حس بشر بيرون باشد، غيب ناميده شده است. مانند آن كه خداوند پس از نقل جريان برخي اقوام پيشين كه رسول خدا(ص) نزد آنها حضور نداشته مي فرمايد: «ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك ما كنت لديهم؛ آن از اخبار غيبي بود كه به تو وحي كرديم و تو نزد آنها نبودي. (آل عمران، آيه42)

همچنين قرآن كريم مفهوم غيب را در آياتي در مقابل مفهوم شهادت آورده و خداوند را با عنوان «عالم الغيب و الشهاده » معرفي كرده است. (انعام، آيه 73)

از نظر آموزه هاي قرآني همه هستي، مشهود خداوند است و چيزي از خداوند نهان و در غيب نيست. شهود خداوندي نسبت به هستي، شهودي كامل است و نمي توان چيزي را از دايره شهادت خداوند بيرون دانست. اما از آن جايي كه هر يك از آفريده ها در مرتبه اي از وجود و احاطه علمي هستند، اموري نسبت به آنان در غيب و اموري در شهادت قرار مي گيرند. بنابراين، تقسيم عوالم به شهود و غيب، براساس غير خداوند انجام مي گيرد و مقسم در اين تقسيم غير خداوند است. پس غيب و شهود دو مفهوم نسبي است كه در مورد موجودي كه علم و هستي اش محدود است، به كار مي رود.

اين محدوديت البته اختصاص به انسان ندارد، بلكه همه موجودات حتي مظهر نخست و يا صادر اول نيز از اين محدوديت برخوردار است، با اين تفاوت كه هر كه از نظر وجودي داراي سعه وجودي بيش تري باشد، از نظر احاطه عملي نيز فراگيرتر خواهد بود و دايره غيب او تنگ تر و دامنه شهودش گسترده تر خواهد بود. با توجه به محدوديت هاي انسان در عالم ماده، دايره شهودي او با توجه به حواس ظاهري، بسيار محدود خواهد بود؛ چون ما داراي حواسي چند هستيم كه از طريق آن نسبت به بيرون، علم و احاطه علمي پيدا مي كنيم. پس به عنوان نمونه آنچه در شعاع بينايي و شنوايي و يا ساير حواس ما قرار دارد، براي ما «شهود» است و آنچه از حوزه ديداري و شنيداري ما بيرون است، نسبت به ما «غيب» محسوب مي شود. حال اگر از توانايي قدرت ديد نامحدود برخوردار بوديم و يا از چشم برزخي و ملكوتي بهره مند بوديم، و مي توانستيم به داخل و باطن چيزها نفوذ كنيم و پرده ها را كنار بزنيم، همه چيز براي ما «مشهود» بود.

بي گمان جز ذات الهي، نمي توان موجودي را يافت كه صمد (ازلي) باشد؛ اين ذات الهي است كه همه چيز را پر كرده است و بر همه چيز احاطه وجودي و علمي دارد؛ همچنان كه خداوند، ذاتي نامحدود است و هيچ گونه محدوديتي ندارد. چنين ذاتي است كه همه جا حضور دارد و همه چيز نيز نسبت به او مشهود است. بنابراين همه چيز، براي او «شهود» است و «غيب» درباره ذات پاكش، مفهوم ندارد. از اين رو خداوند خود را به «عالم الغيب و الشهاده » مي ستايد؛ چرا كه همه چيز براي او يكسان است و همه چيز مشهود اوست و همه عوالم براي او عالم شهادت است.

خداوند در آياتي چند از جمله آيه 17 سوره حج مي فرمايد: ان الله علي كل شي شهيد؛ خداوند بر هر چيزي شهيد است. شهيد در اين جا به معناي شاهد و مشهود است. به اين معنا كه در هر چيزي كه بنگري خداوند را قبل و همراه و پس از آن مي بينيد و در حقيقت پيش از ديدن آن چيز، اين خداوند است كه ديده و مشهود است. معناي ديگر آن است كه خداوند بر هر چيزي شاهد است و همه چيز مشهود خداوند مي باشد؛ بنابراين، چيزي را نمي توان يافت كه بيرون از دايره شهود الهي باشد و از او غايب و نهان گردد.

بر اين اساس، وقتي گفته مي شود كه خداوند عالم الغيب است، با توجه به نسبت آن چيز به انسان است. به اين معنا كه آن چه براي شما غيب تلقي مي شود، براي خداوند عين شهود است؛ چنان كه عالم شهود براي او عين شهود است و عالم شهود و غيب براي او يكسان و مساوي است.

شاهد مطلق

پرسش اين است كه آيا غير از خداوند كسي ديگر نيز در مقام شهود مطلق قرار دارد؟ از برخي از آيات برمي آيد كه شهود مطلق از آن خداوند است و جز خداوند هيچ كسي مشهود مطلق نيست.

برخي براساس اين آيات، هرگونه علم غيبي را از ديگران سلب مي كنند و آن را مختص خداوند مي شمارند. چنان كه اين مطلب را مي توان از آيه 65سوره نمل و نيز آيه 50 سوره انعام و مانند آن به دست آورد؛ اما با توجه به آيات ديگر قرآن مي توان دريافت كه ديگران نيز به واسطه الهي از علم غيب برخوردار هستند.

براساس آموزه هاي قرآني، منشأ هر چيزي خداوند است. خداوند در برخي از آيات خود را منشأ عزت معرفي كرده و عزت را مختص خود برمي شمارد؛ (يونس، آيه 65 و نساء، آيه 139) ولي در آياتي ديگر، عزت را به رسول الله(ص) نيز نسبت داده و در آيه ديگر مومنان را نيز جزو اين دو دسته قرار مي دهد و مي فرمايد: ولله العزه و لرسوله و للمومنين (نساء، آيه 139 و نيز منافقون، آيه 8 )

همه چيز براي خداوند عالم شهادت است، ولي براي كساني ديگر كه از سعه وجودي و انشراح صدر برخوردارند و شاكله وجودي ايشان خدايي و متأله شده، آنان نيز از عالم غيب برخوردار هستند. اين متأله شدن همان چيزي است كه در آيات قرآني به عنوان انسان هاي مأذون از آنان ياد شده است. بارها در قرآن واژه «باذنه» به كار رفته است كه بيانگر ماذون بودن شخص از سوي خداوند به سبب سعه وجودي و متأله شدن اوست. چنين اشخاصي به سبب متأله و خدايي شدن و به يك تعبير مثل و مثال خداوندشدن، مي توانند هستي را همان گونه ببينند كه خداوند مي بيند.

البته ميان خداوند و متألهان اين تفاوت است كه اطلاق اسم مشتق عالم الغيب براي خداوند غيراطلاق آن براي ديگران است. در خداوند اين اطلاق، ذاتي و اصالت دارد ولي در ديگران غيراصيل و تبعي است. ولي اين تفاوت موجب نمي شود تا نتوان عالم الغيب را براي آنان اطلاق نكرد. متألهان چون خدايي شده اند و از همه چيز بريده و به خداوند متصل شده اند، عين الله و يدالله و مانند آن هستند و همين اتصال به مبدأ و منشأ همه چيز از جمله منشأ علوم موجب مي شود تا بالتبع نه بالاستقلال از علم الغيب برخوردار باشند.

خداوند در آيه50 سوره انعام و نيز 188 سوره اعراف، پيامبر(ص) را موظف مي كند تا عدم علم استقلالي خود به علم غيب را به ديگران ابلاغ كند. به اين معنا كه علم غيب او به هر چيزي از جمله وحي، علم استقلالي نيست، بلكه علم غيبي است كه به سبب اتصال به خداوند و مبدأ علوم به دست آورده است. (الميزان، ج7، ص96)

از آنجايي كه مخاطب وي يعني مشركان درسطح پاييني از فهم و شعور بودند، آن حضرت(ص) براي تبيين اين معنا مي فرمايد كه وي به علم غيب استقلالي دسترسي ندارد تا بتواند منافع و مشكلات روزانه خود را با آن حل كند. به اين معنا كه اگر علم غيب استقلالي داشت و اين علم به سبب متأله شدن و اتصال به خداوند براي او حاصل نشده بود، او به سبب طبيعت بشري مي كوشيد تا براي خود آسايش و آرامش دنيوي را رقم بزند و از منافع مادي دنيا به خوبي بهره برده و از مشكلات پيش رو با توجه به علم استقلالي برهد، ولي از آنجايي كه علم ايشان استقلالي نيست، هر آن چه را مي خواهد كه متبوع يعني خداوند مي خواهد.

از اين رو خداوند در آيه 86 سوره قصص بيان مي كند كه پيش از اتصال و متأله شدن، هيچ كس از جمله پيامبر(ص) به امور غيبي چون پيامبري اش آگاه نيست و اين شهود و آگاهي، زماني حاصل مي شود متأله شدن و اتصال تحقق يابد و مأذون به علم غيب شود.

خداوند در آيه 24 سوره تكوير پيامبر گرامي(ص) را از كساني برمي شمارد كه بر غيب آگاه است و غيب براي ايشان مشهود مي باشد؛ چرا كه اتهام بخل ورزي را از آن حضرت مي زدايد و مي فرمايد كه وي در ارايه غيب مشهودش بخل نمي ورزد.

آگاهي آن حضرت(ص) به علم غيب پس از اتصال و متأله شدن، ازطرق گوناگوني ايجاد مي شود كه از جمله وحي(هود، آيات48 و 49 و نيز يوسف، آيه3) و رويا (اسراء آيه60 و فتح، آيه27) مي باشد. آن حضرت(ص) نسبت به فتح مكه و نيز حكومت يافتن بوزينگان از ريشه درخت خبيث بني اميه را در رويا ديد و نسبت به اين غيب آگاهي يافت. (اسراء، آيه 60 و نيز تفسير نورالثقلين، ج3، ص181 و روح المعاني، ج9، جزء 15، ص155).

از نكات در خور توجه اين كه هركسي با توجه به سعه وجودي كه از اتصال و متأله شدن به دست مي آورد نسبت به عالم غيب، آگاهي مي يابد و براي او مشهود مي شود. همچنين اين معنا از آيه9 سوره احقاف به دست مي آيد كه اطلاع رساني نسبت به غيب ازسوي آنان، با توجه به مأموريت و نيازهاي مخاطبان انجام مي گيرد. از اين رو اطلاع از آينده و سرنوشت يكايك بشر را خارج از مأموريت و رسالت پيامبر دانسته و مي فرمايد كه نسبت به اين امور علم و آگاهي ندارم، چرا كه ارتباطي با مسئوليت پيامبري اش ندارد؛ ولي همين پيامبر(ص) اگر بخواهد و يا در مقامي غير از پيامبري چون مقام احسان يا مقام مظهريت مطلق باشد، از اين امور نيز مطلع و آگاه است؛ با اين همه مأمور نيست تا آگاهي خويش را به ديگران انتقال دهد.

خداوند در آيه 113 سوره نساء، پيامبر(ص) را برخوردار از وحي، حكمت و علم لدني معرفي مي كند. اين بدان معناست كه خداوند علمي را كه در نزد خود بوده را به ايشان عطا كرده است و او نيز از دريچه شهود به هستي مي نگريست و چيزي از وي نهان و غيب نبود.

جان و نفس آن حضرت(ص) يعني اميرمؤمنان علي(ع) نيز به حكم آيه 61 سوره مباهله و همچنين آيه 43 سوره رعد نيز از علم غيب و علم الكتاب برخوردار بوده است. (دربرخي از تفاسير اهل سنت از قول ابن عباس، محمدبن حنفيه و ابوسعيد خدري از قول پيامبر(ص) نقل نموده اند كه مراد از «من عنده علم الكتاب» كسي جز علي ابن ابيطالب اميرالمؤمنين(ع) نيست. (نگاه كنيد: تفسير الثعلبي، ج5، ص303، شواهدالتنزيل، الحاكم الحسكاني، ج1 ص 402) ابن الجوزي، ابو الفرج، زادالمسير، ج4ص16. و نيز: السيوطي، الدرالمنثور، ج6، ص30، ينابيع الموده ، القندوزي، ج1، ص307.)

اين كتاب همان كتابي است كه «لايمسه الاالمطهرون» (واقعه، آيه 79) يعني جز اهل بيت عصمت و طهارت(ع) براساس آيه 33 سوره احزاب كسي آن را مس و لمس نمي كند و به اسرار و غيب آن آگاه نمي شود. اين همان كتابي است كه هر چيزي در آن نوشته شده است و مفاتيح الغيب و كليدهايش در اختيار ايشان است. (بقره، آيه 133)

به هرحال اهل بيت(ع) و پيامبر(ص) به عنوان شاهدان الهي بر اعمال امت گواهي مي دهند و اين شهادت مبتني بر تحمل شهادت است و مي بايست شخص آن را ببيند و سپس در قيامت بر آن گواهي دهد. خداوند در آيه8 سوره فتح بيان مي كند كه پيامبر(ص) بر اعمال امت حتي پس از رحلت و وفاتش آگاهي دارد و در روز قيامت به عنوان شاهد و گواه حاضر مي شود. پس او مي بايست به امور نهان حتي سر و اخفي دل ها و نيات آگاه باشد تا بتواند شهادت دهد. پس هر چيزي براي او غيب نيست و همه چيز مشهود اوست.

هرچند كه علوم شاهدان مطلق الهي، علومي تبعي است و به تعليم الهي و تفضلات خداوندي به آنان رسيده است، ولي اين بدان معنا نيست كه ايشان نسبت به غيب شهود ندارند، بلكه به طرق مختلف و تعليم الهي و تفضل خداوندي بر همه چيز آگاهي دارند. (نساء، آيه 113)

از نظر قرآن، پيامبر(ص) و اهل بيت عصمت و طهارت (ع) شاهدان مطلقي هستند كه در مقام مظهريت مطلق و كامل اسم شاهد و شهيد، همه چيز را مي دانند و بر هرچيزي شاهد و گواه هستند. چنين چيزي مشيت و اراده الهي است (اسراء، آيات85 و 86) و خداوند بدان راضي و خشنود است تا آنان از علم غيب كامل برخوردار باشند و از همه چيز همانند خداوند به تبع، آگاه و شاهد برآن باشند. (جن، آيه26)

بنابراين، افزون بر خداوند كه همه چيز هستي براي او عين شهود است و او عالم الغيب و الشهاده است، معصومان(ع) نيز به تبع اراده و مشيت الهي، مظهر اسم عالم الغيب و الشهاده هستند و براي آنان نيز همانند خداوند اول و آخر و يا باطن و ظاهري نيست و همه چيز براي آنان يكسان است و آن چه براي ديگران باطن است براي ايشان ظاهر و آن چيزي كه براي ديگران آخر است براي ايشان اول است و تفاوتي ندارد. آنان اين مقام را به سبب متأله شدن و مظهريت مطلق و كامل از خداوندي دارند.

هركسي كه متأله شود مي تواند سطح جهان غيب را بشكافد و نسبت به آن عالم و آگاه شود. كساني كه از چشم برزخي برخوردارند، جنيان نيز مشهود آنان مي شوند و در مرحله بالاتر فرشتگان مشهود ايشان مي گردند و در مرحله ديگر، عالم برزخ از ارواح مؤمنان و كافران مشهود آنان مي شود و اگر كشف الغطاء كامل رخ دهد همانند آن چه براي اميرمؤمنان علي(ع) رخ داده است، همه چيز براي آنها مشهود مي شود، به گونه اي كه «لو كشف الغطاء ماازددت يقينا، اگر پرده ها فرو افتد هيچ يقيني بر يقين و شهود او افزوده نمي شود»؛ چرا كه آن چه ديگران پس از مرگ مي يابند و «لترون الجحيم» به چشم، دوزخ را مي نگرند.(سوره تکاثر) ايشان در همين دنيا مي نگرند و همه هستي براي آنان مشهود است و گزارش از آينده دادن همانند گزارش از حال و ديده كنوني است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا